اسكيس و راندو

 

دید خوب و تخیل معمارانه و مطالعه در آثار معماران برجسته و در کل درگیری با مبحث و راهنمایی اندک میتواند کارساز شود .

طراحی چیزی نیس که کسی انرا مطلق از کس دیگری یاد بگیره .خصوصا طراحی معماری.فقط شما باید اصول کلی آنرا یاد بگیرید .بقیه مربوط به استنباط شما و تخیل و خلاقیت شما میشود .

این اصول در مجموع شامل.  

1- تمرین برای تقویت دست در طراحی که لازمه مراحل بعدیست .و خود چند تمرین ساده دارد .البته این موضوع میبایست دستمایه همیشگی یه طراح باشد.

2- پرسپکتیو ها .که شامل دید ناظر .دید پرنده .داخلی و...

3- پلان

4- مقطع

5-سایت و دیاگرام .

6 - شیت بندی

7- ایرانشناسی و اقلیم شناسی .

راندو نیز شامل همین مباحث بوده اما اونجا بحث پرزانته کردن موارد فوق با متریالهای مختلف میباشد شاید موارد جانبی مثل فیگور .درخت و... هم جهت تقویت دست ذکر شود .

 

آموزش اسكيس و راندو


تقويت دست :
۱.طراحی با دست آزاد (مخصوصا طراحی از اجسام بیجان )
۲.کروکی معماری از روی عکس برای کم شدن ترس هنر جو
۳.کروکی معماری در محل برای درک بهتر فضاهای معماری
هم اکنون دست قوی شده و شخص توانای دارد آنچه را می بیند به تصویر در آورد و
در ادامه قرار است آنچه را در ذهن دارد به تصوير بكشد :
.................................................. ....................................
۴. طراحي معماري : اسكيس
۴.الف - تمرين پرسپكتيو و كشيدن حجم هاي معماري
۴.ب - آشنايي با پلان ، مقطع ، نما ، سايت ، دياگرام و ...
۴.ج- كانسبت و تفكر در كنار ديدن كار معماران بزرگ
۴.د - مطالعه معماري و بررسي موارد بالا در تاريخ معماري و معماري معاصر
.................................................. ....................................
۵.پرزانته :
۵.الف ـ شيت بندي
۵.ب - راندو : پرسناژ ، درخت ، آب ، آسمان ،...
۵.ج راندو : شناسايي تكنيك ها و استفاده از رنگ براي بهتر تعريف كردن فضا
.................................................. ....................................
در آخر :
۶. نقاشي كشيدن بس است !!!
با انتخاب موضوع هاي مختلف شروع به طراحي معماري كنيد
و كار خود را با اساتيد خود كركسيون كنيد !

.................................................. ....................................
.................................................. ....................................
بهتره هیچوقت این موضوع رو فراموش نکنیم !( اسکیس هدف نیست فقط یک وسیله است !!!)
هدف اصلی طراحی معماریه و یکی از ابزار های این کار اسکیس های دستی به حساب میاد .
یعنی شاید بشه خیلی بهتر با کامپیوتر و یک نرم افزار ویا حتی با ماکت مثلا تکه های یونولیت یا پاره های مقوا و... بزرگ ترین بنای قرن رو طراحی کرد ! پس ابزار مهم نیست !
مهم خلاقیت شخصی است که از اون ابزار استفاده می کنه !!!
اسکیس هم یکی از هزاران راهیه که می تونه استعداد های یک معمار رو شکوفا کنه !!!

به چند نكته دقت فرماييد:


1. مصححين اسكيس، براي دريافت اطلاعات شيت شما بيش از دو سه دقيقه زمان نخواهند داشت.
2. (در تاكيد بر گزينه نخست) كامل بودن و به قول معروف "بسته به نظر آمدن"‌ شيت خوب است اما اين كه شيت شما در انتقال اطلاعات و خوانايي و برقراري ارتباط با داور موفق باشد، مهم تر است.
3. رعايت برخي نكات، در اغلب شيت هاي دانشجويان ديده نمي شود. از جمله همين كه به فرض به جزئيات در و پنجره پرداخته اند اما اثري از قرارگيري بنا در سايت يا مثلا نحوه پرداختن به فضاي ورودي در شيتشان يافت نمي شود.
4. اين كه پلاني به شدت راندو و پرداخت شده باشد ولي غلط فاحش در آن باشد بسيار بدتر از پلاني است كه ساده به پايان رسيده و بدون غلط فاحش است.
5. راندو و پرداخت بيش از اندازه، بازگو كننده اين مطلب است كه دانشجو در طراحي با مشكل مواجه شده و به جاي صرف وقت براي طراحي، به راندو و بازي با شيت پرداخته است.
6. آخرين و مهم ترين نكته كه در نوشته ي بعد بدان مي پردازيم:
شايد شيت شما فقط از نظر خودتان كامل و خوانا باشد و از نظر داور يا هر فرد طراح ديگر، گنگ و مبهم.

يكي از اهداف تمرين گروهي اسكيس، بالا بردن خوانايي شيت هاست. دانشجويان به لحاظ عادت به طراحي هايي كه در دانشگاه انجام داده اند، سعي در توضيح دادن شيت خود دارند؛ اين همان توضيحاتي است كه در جلسات كركسيون طرح هاي خود براي اساتيد بيان مي كنند. حال آن كه اسكيس ارشد، كاملا متفاوت با يك جلسه كركسيون طرح است و اصولا ماهيت آن با يك شيت ارائه طرح تفاوت دارد.
در يك تمرين گروهي مي توانيد:
زمان و موضوع را تعيين كنيد.
بدون مشورت و مشاهده كار ديگران، شيت خود را در زمان تعيين شده كامل كنيد.
در پايان مدت،‌بدون اين كه توضيحي بدهيد، شيت ها را يك جا جمع كنيد.
ببينيد ديگران از شيت شما چه نكاتي برداشت مي كنند.
نكات خوانا و ناخواناي تمام شيت ها را براي خود يادداشت كنيد.
پس از چندين جلسه تمرين بدين روش، خواهيد ديد كه قدرت ارائه مطالب خوانا، مفيد و غيرتكراري در شيت هاي طراحي شده بالاتر مي رود.
ناگفته نماند كه تمرين گروهي محاسن زيادي دارد كه اين تنها يكي از آن هاست.

دوستاني كه اندك آشنايي با خوشنويسي داشته باشند، عبارت "ضعف و قوت"‌ را مي شناسند. در خوشنويسي،‌ نوشتن حروف با يك ضخامت انجام نمي شود. بلكه متناسب با اين كه كدام قسمت يك حرف را مي خواهيم بنويسيم، قلم را در روي انگشت مي چرخانيم. گاهي لبه قلم و گاهي تمام پهناي آن روي كاغذ قرار مي گيرد. به عقيده بسياري از خوشنويسان، مهارت در خوشنويسي با شناخت صحيح ضعف و قوت و همچنين كنترل ميزان آن ارتباط مستقيم دارد.
در مورد ابزاري كه براي ترسيم در طراحي معماري و اسكيس استفاده مي كنيد نيز داستان به همين منوال است. شما ابتدا بايد ابزار رسم خود را خوب بشناسيد. ضعيف ترين و قوي ترين اثر آن را بر روي كاغذ بشناسيد. ده ها نكته ديگر همانند: قابليت كنترل ابزار در دست، ميزان پخش شدن روي كاغذ، مدت خشك شدن، نتيجه دست كشيدن روي اثر آن، ... را بايد به خوبي بشناسيد تا بتوانيد آن را استفاده كنيد.
اگر دقت كرده باشيد در مورد غذا خوردن شما به اين دانش در مورد قاشق يا چنگال دست يافته ايد! اگر تعداد زيادي قاشق يا چنگال در اندازه ها و شكل هاي مختلف روي يك ميز قرار گرفته باشد، شما حتي بدون در دست گرفتن آنها مي توانيد با نگاه كردن، قاشق و چنگالي را كه براي غذا خوردن شما مناسب است انتخاب كنيد.
شما بايد در ذهن خود پرورانده باشيد كه با يك ماژيك سر پهن، بيش از 6 نوع خط از لحاظ ضخامت و بيش از بيست نوع خط از لحاظ طرح مي توان رسم نمود. كه اين امر جز به تمرين و تكرار ميسر نمي شود.
روز اول يك ابزار را امتحان كنيد. به اشكال مختلف با آن خط بكشيد. سعي كنيد چيزهايي را كه در ذهن داريد با آن ترسيم كنيد (مثلا: نرده، پنجره، درخت، انسان،...)
روز دوم ابزار جديدي را امتحان كرده و در كنار آن از ابزار روز پيش هم كمك بگيريد. بدين ترتيب هم با ابزار جديد آشنا مي شويد و هم توانايي آن دو را در كشيدن يك شيء مشترك، مورد سنجش قرار مي دهيد.
همان طور كه مشاهده مي كنيد در عرض يك هفته مي توانيد با 7 ابزار گوناگون (مثلا:‌مداد نرم، اتود 0.5، قلم عربي، روان نويس 0.2، ماژيك راندو، روان نويس 0.3، مداد چرب) آشنا شويد و هفته هاي بعد با تكرار بيشتر، بر آن ها مسلط شويد.
در ابتدا فقط با يك رنگ كار كنيد و هرچه پيش رفتيد، كار را با رنگ هاي گوناگون نيز تجربه كنيد.*
نكته مهم: تنوع استفاده از ابزارهاي گوناگون، جزو امتيازات يك اسكيس نيست. پس وقت خود را به هيچ وجه صرف يادگيري همه تكنيك ها و ابزارها نكنيد و سعي كنيد بر همان ابزارهاي ساده تسلط بيشتر پيدا كنيد.
مداد:ابزار
مداد ابزاری مناسب و چند کاربردی برای طراحی است. هیچ ابزار دیگری جز مداد امکان ایفای این نقش ها و وظایف متعدد و متنوع را ندارد زیرا مداد را نه فقط برای کشیدن خطوط با پهنای متفاوت ،بلکه می توان برای سایه زدن ،ایجاد بافت و رنگسایه های گوناگون نیز به کار گرفت.
در نگاه برخی افراد تفاوتی میان مداد و خودکار یا هر وسیله علامت گذار دیگری وجود ندارد و می توان از همه آنها برای اسکیس زدن استفاده کرد.در این دیدگاه حقیقتی نادیده پنداشته شده و ان منحصر به فرد بودن طراحی با مداد و ویژگی عدم قابلیت کپی گرفتن از آن است.

چرا اسکیس می زنیم؟
گرایش به طراحی در دهه های اخیر ،نگرانی هایی در مورد رنگ،سبک،بیان و سرعت به همراه داشته است این مشخصه ها همچنین پاسخ هایی به فن آوری جدید و شیوه زندگی ما به سبک امروزی است.از نقطه نظر آموزشی نیز تاکنون کمتر به طراحی توجه شده ،در حالی که می دانیم اسکیس زیر بنای برنامه آموزشی پرمایه و دوره پیش نیاز برای همه دانشجویان طراحی است.هنگام اسکیس زدن به هماهنگی چشم و دست نیاز دست .ابتدا (موضوع مورد نظر را )می بینیم سپس بررسی می کنیم و بعد به روی کاغذ می اوریم .انچه در ذهنمان است به کمک مداد،به روی کاغذ منتقل و ثبت می شود.مداد رابطه ای فیزیکی بین چشم ،ذهن و دست برقرار می کند و ابزار مناسبی برای اسکیس زدن است چرا که در دست گرفتن آن راحت است و قیمت زیادی ندارد .نرمی و روان بودن مداد از مشخصه های منحصر به فردی است که آن را برای مبتدیان مطلوب کرده است.دانش و مهارت هایی که از اسکیس های مدادی کسب می شود به راحتی انتقال پذیر به سایر موضوعات طراحی است و مزایای آن بی شمار و دائمی است.

انواع مداد
انواع بسیار زیادی مداد هست که کم و بیش کارهای مشابه انجام می دهند .نکته کلیدی این است:مدادی را انتخاب کنید که با آن راحت تر بتوانید کار کنید.مدادهای معمولی درجه هایی مختلف از B و H دارند. مدادهای سخت را با علامت H و مدادهای نرم را با B نشان می دهند.از مدادهای سخت برای ترسیم فنی استفاده می شود زیرا خطوطی بسیار باریک ،ظریف و با ثبات به جا می گذارد.و تا قبل از عصر کامپیوتر استفاده از آن فقط بین معماران رایج بود ،چرا که خطوط ظریف و منظم ایجاد شده با آن،جوابگوی دقت بالای معماران در طراحی بوده است.مدادهای نرم نیز مطلوبند زیرا درجه تیره تری از رنگ به وجود می آورد و راحت تر روی کاغذ حرکت می کند اما از آنجا که نوک این مدادها (بر اثر تماس روی سطوح اثر پذیر )سریع سائیده می شود ناگزیر خطوطی پهن و کم ثبات ایجاد می کند.
مداد زغالی،آرایشی ،آبنوسی ،مداد تخت اسکیسی،مداد طرح اولیه و ... انواع دیگر مدادهاست.مداد زغالی،مغزی زغالی دارد و کار با آن درست مانند زغال طراحی است با این تفاوت که نوک آن را مثل مداد نمی توان تیز کرد. ازآنجا که مغزی این نوع مداد به چوب پوشیده شده نتیجه کار با آن بسیار تمیز تر خواهد بود.

انواع کاغذ
با استفاده از مداد مخصوص اسکیس می توان روی هر سطح (اثر پذیری) ،از دستمال سفره گرفته تا مقواهای گران قیمت فانتزی اسکیس زد. استفاده از ارزان ترین کاغذ سفید،مهم ترین نکته ای است که مبتدیان باید پیوسته به خاطر داشته باشند.من همیشه پیشنهاد می کنم از برگه های ساده و سفید a4 استفاده کنید .مزیت آن فقط قیمتش نیست بلکه می توانید هر بار روی یک ورق جداگانه کار کنید. اگر زمینه قبلی نداشته باشید آموختن اسکیس روی تخته اسکیس یا دقترچه اسکیس خیلی سخت است.لبه ها و ضخامت تخته مزاحم حرکت دست می شود و در این حالت بی تردید نمی توانید مدادتان را کنترل کنید. برگه ای ساده،این امکان را برای هنر آموز فراهم می کند تا کف دستش به راحتی روی سطح اثر پذیر قرار بگیرد.میز هم - برای قرار گرفتن برگه روی آن - نقش تکیه گاه را دارد و باعث تعادل بیشتر دست می شود همچنین از لرزش ان جلوگیری می کند.اگر یک طرف برگه را پر کردید،می توانید در طرف دیگر آن هم اسکیس بزنید(البته سعی کنید این کار را روی تخته اسکیس ضخیم انجام دهید .اسکیس زدن پشت برگه به اندازه اسکیس زدن روی آن مشکل است).از همین برگه های ارزان قیمت برای تمرین سایه روشن یا آزاد گذاشتن عضلات دست استفاده کنید.وقتی اعتماد کافی به دست آوردید و به دستتان مسلط شدید می توانیداز برگه های گران و فانتزی استفاده کنید.
کاغذهای مناسب برای اسکیس،با وزن و بافت های مختلف (در بازار) موجود است.منظور از وزن،سنگینی(ضخامت) کاغذ است.مثلاً کاغذ 110 پوندی ضخیم تر از 40 پوندی است.کاغذ معمولی طراحی بین 50 تا 110 پوند می باشد.بافت هم به درجه زبری سطح کاغذ می گویند اما متأسفانه ،استاندارد عددی برای آن وجود ندارد.نام کاغذ،بافت آن را مشخص می کند.کاغذ مخصوص آبرنگ زبر و دانه دانه است اما کاغذ بریستول نرم و براق است. تولیکنندگان کاغذ نام های تجاری زیادی دارند بنابر این شما با توجه به نوع اسکیس و بضاعت مالی شخصی باید ان را تهیه کنید.
به خاطر داشته باشید که تفاوت ته مایه رنگ خمیر کاغذ یا نام های تجاری مختلف کاغذ های بازیافتی،در بازده اسکیس شما تأثیر زیادی نخواهد داشت.
کاغذ مناسب برای اسکیس ،کاغذی است که بافت آن در حد متوسطی باشد.سطح کاغذ باید کمی (دانه دانه) یا (دندانه دندانه) باشد تا برای نگهداشتن سر مداد اصطکاک لازم را داشته باشد [و مداد به راحتی سر نخورد].سطح خیلی نرم کاغذ های تصویر سازی برای اسکیس های کلی توصیه نمی شود.این صفحات خیلی لیز هستند بنابراین طراحی کردن روی انها مشکل است. اما تصور من بر این است که [استفاده آن] برای مبتدیان مطلوب نیست.
از طرف دیگر،کاغذ پرس سرد مخصوص آبرنگ ،سطحی بسیار زبر دارد و نوک مداد به راحتی روی آن سائیده می شود.این نوع کاغذ آنقدر زبر است که مداد به سختی روی آن حرکت می کند و هنرآموزان مبتدی برای کنترل خطوطی که روی آن می کشند و در نهایت،ابعاد مناسب اسکیس دچار مشکل می شوند.خطوط خیلی صاف،روی [این کاغذ]به صورت شکسته به نظر می رسند و قسمت های سایه زده شده مانند نواری از نقاط روشن دیده می شود.بنابر این کاغذهای زبر برای اهداف آموزشی مناسب نیست و فقط به هنرمندان در سطوح پیشرفته که اهداف خاصی را دنبال می کنند پیشنهاد می شود.
کاغذ مورد علاقه من ،کاغذ ساده مخصوص طراحی با وزن متوسط است(حدود 80 پوند)و اغلب در چند اندازه،از بسته های کوچک تا اندازه های بزرگ ،متناسب با سه پایه نقاشی در دسترس می باشد. من اغلب دفترچه اسکیس کوچکی (حدود a4) همراه خودم دارم تا هنگام قدم زدن بتوانم سریع از موضوعاتی که در اطرافم می بینم اسکیس بزنم.این عادت از همان روزهای اول دانشکده در من رشد کرد و برای کسانی که به هنر طراحی عشق می ورزند تجربه مفیدی است.

لوازم جانبی
اگر مدا تراش برقی در اختیار ندارید می تونید برای تراشیدن مدادتان از چاقوی کوچک جیبی (قلم تراش)استفاده کنید،البته من اولی را ترجیح می دهم چون سر مداد را بلند تر می تراشد و کار کردن با آن راحت تر است.سر بلند مداد باعث استفاده طولانی تر آن می شود و فواصل تراشیدن آن را به حداکثر می رساند.تخته ساب،سنگ ساب،و کاغذ سنباده نیز کم ک می کنند تا نوک مداد تیز تر شود.هر کدام را که ترجیح می دهید استفاده کنید.اگر به هیچ یک از وسایل بالا دسترسی نداشتید نوک مدادتان را روی سنگ یا سنگفرشی بکشید و بدین ترتیب آن را تیز کنید.
به شخصه طرفدار استفاده از پاک کن نیستم چون فکر می کنم نوعی وابستگی ایجاد می کند و مانع پیشرفت کار می شود .بنابر این ترجیح می دهم روی همان اشتباهات اسکیس بزنم یا برای خلق طرحی جدید و پویا،آنها را مبنای کار قرار دهم.در موارد بخصوص ،از پاک کن بتونه ای یا از پاک کن پلاستیکی نرم و سفید می توانید استفاده کنید .پاک کن بتونه ای به راحتی آثار به جا مانده از مداد را بدون آنکه خرده پاک کن به جا بگذارد پاک می کند.پاک کن پلاستیکی سفید نیز،اثر به جا مانده از مداد را خیلی خوب می تواند پاک کند اما فتیله هایی باقی می گذارد که باید آنها را با جاروی مخصوص از روی کاغذ زدود. هیچ نوع پاک کنی کاملا تمیز پاک نمی کند،هر کدام به نوعی به سطح کار آسیب می رساند و بافت آن را تغییر می دهد.پاک کردن آثار مداد روی کاغذ نرم بسیار مشکل خواهد بود.
طریقه گرفتن مداد
شیوه های بسیاری برای گرفتن مداد هست اما نکته کلیدی این است که وقتی اسکیس می زنید مداد را طوری بگیرید که راحت یاشید.مداد را مثل وقتی که می خواهید چیزی بنویسید،نگیرید زیرا در این حالت ،مداد را سفت و محکم می گیریم در حالی که هنگام اسکیس زدن،دست باید نسبتاً آزاد و راحت باشد .حدود دو تا سه سانتی متر بالاتر از سر مداد را بگیرید.در این حالت با انگشت شست و دو انگشت اولی مداد را می گیریم .بدین ترتیب مداد،به راحتی روی انگشت سوم قرار می گیرد. انگشت دوم و شست برای ثابت نگه داشتن مداد و جلو گیری از سر خوردن آن است.
معمولاً ارتباط بین انگشت اشاره و شست،نوع خطوط و سبک اسکیس را مشخص می کند.سر این دو اگشت حکم تکیه گاه مداد را دارند.وقتی نسبتاً به هم نزدیک باشند،انگشت ها به سمت داخل خم می شود بنا براین حرکت (جابه جایی)مداد محدود به اندازه ای است که انگشتان می توانند باز شوند.این حالت کاملاً شبیه به حالت نوشتن است.برای کشیدن خط پرداز و جزییات اسکیس این حالت کاربرد دارد و باعث می شود هنرمند کنترل بیشتری روی مداد داشته باشد تا اشتباهات به حداقل برسند.
حالت نوشتن:

محکم گرفته می شود.
انعطاف پذیر نیست.
انگشتان به سر مداد خیلی نزدیک است.

حالت اسکیس زدن:

دست آزاد گرفته می شود.
انعطاف پذیر است.
انگشتان از سر مداد فاصله دارند.

حالت دوم زمانی است که سر انگشت دوم و شست دور از هم باشند و معمولاً به جای آنکه به سمت داخل خمیده باشند، راست هستند.به این ترتیب حرکت مداد بیشتر می شود.با باز کردن انگشت دوم و سوم و حرکت آنها به سمت بالا و پایین خطوطی به بلندی شش ،هفت سانتی متر می توان کشید.همچنین دراین حالت هنرمند می تواند مداد را از پهلو بگیرد و از تمام سر مداد حداکثر استفاده را ببرد.یکی از نتایج این طرز گرفتن مداد ،کشیدن خطوط پهن است .چرا که به راحتی می توان تمام انگشتان را باز کرد ،در نتیجه مداد،نرم و آرام روی کاغذ حرکت می کند.زاویه و درجه انعطاف پذیری مداد باید با دست هنرمند تنظیم شود،شخص می تواند بدون درنگ یا وقفه از حالت اول به حالت دوم تغییر حرکت دهد.
در حالت سوم گرفتن مداد درست مثل گرفتن کاردک بتونه کاری یا ازار دیگری شبیه آن است.مداد بین انگشت شست و انگشت دوم گرفته می شود.در این حالت هرگونه حرکت انگشت یا دست حذف می شود،بنا بر این بیشتر برای کشیدن خطوط بلند و پهن مناسب است.کل ساعد نیز به کار گرفته می شود تا حداکثر امکان را برای هنرمند فراهم کند.با توجه به اندازه کاغذ مورد استفاده و وسعت حرکت بازوی هنرمند،خطوط کشیده شده با این روش،به بیش از یک متر نیز می تواند برسد همچنین در این حالت می توان خطوط اسکنه ای ایجاد کرد .کافی است مداد را در دست بگیرید و با ضربات کوتاه و ناگهانی به سمت بالا و پایین،این خطوط را ایجاد کنید.

فشار دست
میزان فشار بر مداد همان چیزی است که به خط روح و ظرافت می بخشد.ضربات و خطوط بدون فشار ،ساده و یکنواخت می شود.خط ساده ای که با قلم و مرکب کشیده می شود می تواند بسیار زیبا باشد بویژه زمانی که خطوط یکنواخت و یکدست هستند.این نوع یکنواختی در خط سبب وضوح و صراحت اسکیس می شود.مداد شبیه قلم نیست و خطی که با آن کشیده می شود مثل خط قلم،یکنواخت نیست.مداد با مغزی سخت در مقایسه با مغزی نرم می تواند خطی نسبتاً یکنواخت ایجاد کند.اما زیبایی اسکیس مدادی به خاطر توانمندی هنرمند در اعمال فشار بر مداد به منظور تغییر در کیفیت خطوط است.حرکات خط پردازی )ضربه ای) ،کشیدن به سمت بالا ،چرخشی،همچنین حرکت ناگهانی مچ و آرنج و تغییرات ناگهانی زاویه سر مداد، در ایجاد تنوع و منحصر به فرد بودن اسکیس های مدادی نقش دارند.
با مداد باید مانند ابزار توانمندسازی حرکات دست،بازو و انگشتان رفتار کرد.گذشته از همه اینها،تنها از طریق این برخورد های حسی است که اسکیس به وجود می آید.روش اسکیس زدن فقط شامل حرکت دستی که مداد را گرفته،نمی شود بلکه ارتباط حسی سراسری از چشم به مغز و دست برقرار می شود .باتدا با چشم [شی ء مورد نظر را]مشاهده و باز بینی می کنیم سپس با کمک مغز و چشم آن را ساده می کنیم،دست هم آنچه را که مغز با دلیل ،ذخیره کرده،[روی کاغذ] ثبت می کند.مجدداًچشم ها آنچه را دیده ،ارزیابی می کند تا تصویر ذهنیمان از هر جهت شبیه همان چیزی باشد که در ابتدا دیده ایم.تغییرات لازم صورت می گیرد و دوباره همه چیز ارزیابی می شود.در یک کلمه:این [مراحل]،فرآیند اسکیس زدن است بی تردید اسکیس زدن فرآیندی ذهنی و کاملاً شخصی و خصوصی استًفشار آوردن بر مداد نیز اینگونه است یعنی استاندارد علمی ای وجود ندارد تا فرد میزان فشار را با توجه به نوع سر مداد تنظیم کند و اساس آن متکی بر آزمون و خطاست چرا که از اشتباهات و موفقیت هاست که درس می گیریم .برای دست یابی به الگویی منسجم و تلاش برای حفظ آن باید پیوسته این کار (آزمون و خطا) را انجام داد.

میزان فشار بر مداد و صحیح انجام دادن آن رویای هنرآموزان مبتدی است.پی بردن به این موضوع به زمان و دل بستن به کار نیاز دارد،راه میان بری برای آن وجود ندارد جز آنکه باید تجربه کرد و آموخت.
در واقع شگردهای زیادی وجود ندارد تا فردی بتواند میزان فشار و نیروی [وارد بر مداد] را بیاموزد.نکته کلیدی نحوه گرفتن مداد است.از آنجا که سر انگشتان به مداد فشار وارد می کنند بنا بر این طرز گرفتن مداد و تماس انگشتان با مداد بسیار مهم است. میزان فشار وارد بر مداد ارزش سایه روشن را مشخص می کند.برای ارزش رنگی تیره تر مقاومت کمتری لازم است و بر عکس.تغییر و تنوع در سایه های مدادی به طور کامل به توانایی هنرمند در کم و زیاد کردن فشار در لحظه مناسب بستگی دارد.این موضوع مانند چگونگی نگه داشتن مداد نیست که شخص بتواند سریع بیاموزد،بلکه باید آن را با تجربه به دست بیاورد.
مداد راحت ترین وسیله برای تمرین و آموختن اسکیس است.با وجود این،برای کسب مهارت،تمرین با مداد خیلی سخت است چرا که مداد ویژگی های خاصی دارد.در عین حال ،این مساله نباید شما را از آموختن اسکیس با مداد دور کند،بر عکس امیدوارم ویژگی های مداد شما را جذب این ابزار کند.
خط و خط پرداز(استروک)

خط عبارت است از رشته ی بلند و پیوسته باپهنایی یکسان،درحالی که خط پرداز(استروک ها)نسبتاَکوتاه است و ازخط های شکسته با پهناهای متفاوت تشکیل شده است.خط ،نتیجه ی حرکت مداد و باقی ماندن اثر آن روی کاغذ است و درحقیقت خط ظریف و یکنواخت است .در حالی که خط پردازها با حرکت ضربه ای مداد ایجاد میشود و اغلب پر رنگ و حساب شده اند.
در اسکیس از خط برای مشخص کردن لبه های مکانی و توصیف شی مورد نظر استفاده میشود .پهنای متفاوت خط با تنظیم زاویه ی سر مداد به راحتی به دست می آید. به لحاظ نظری نوک مداد سخت خط باریک و کمرنگ و نوک مداد نرم خط تیره و ضخیم ایجاد میکند.البته با استفاده از مداد نرم درجه یک می توان خطوط متفاوتی کشید بنابر این داشتن مجموعه ای از مدادها با سرهای متفاوت ضروری به نظر نمی رسد و یکی یا دو مداد ساده برای ایجاد چنین شگردهایی (انواع خطوط)کافی است.
در اسکیس،همیشه شیوه های مناسبی برای ایجاد تنوع در پهنای خطوط و اجتناب از یکنواختی وجود دارد.برای مثال،خطوط نیمرخ (خطوط ضخیم تر)از نظر بصری باعث می شود تا شیئ از پس زمینه جدا شود ،همچنین به دید سه بعدی شیئ نیز کمک می کند.خطوط با پهنای متفاوت حس عمق و فضا را بهتر منتقل می کند،این امر،بخصوص در اسکیس هایی که از مناظر زده می شود،آشکار است.

اسکیس زدن
هدف نهایی اسکیس،برداشت گرافیکی درست از تصویر [مورد نظر]است.گرچه،شیوه تفسیر و ارائه ،موضوعی جداگانه است و هر هنرمند برای بیان آن روش های خود را به کار می گیرد. اما نتیجه نهایی اسکیس ،اغلب تحت تاثیر برخی استانداردهای مورد قبول قرار می گیرد.اسکیس باید تا حدی واقعی به نظر بیاید و موضوع کشیده شده تا اندازه ای باید قابل تشخیص باشد.برای مثال،در سطحی ساده تر ،اسکیس درخت قاعدتاً شبیه درخت باشد نه یک شخص .و در سطوح پیشرفته ،درختی کهنسال نباید شبیه به نهال باشد .تنه و شاخ و برگ آن باید به نحوی ،مشخص کننده سن درخت باشد.خانه ای با نمای سنگی باید به گونه ای طراحی شود که قسمت های باریک بین سنگ ها و سیمان مشخص و واضح باشد.

مشاهده و ثبت
به منظور برداشت صحیح از تصویری که می خواهیم اسکیس بزنیم،باید زمانی را صرف کنیم و آن را به دقت مشاهده کنیم.اولین گام پراهمیت در زدن اسکیس مناسب،مشاهده دقیق تصویر مورد نظر است.این عمل باید دقیق و سریع اتفاق بیفتد.مشاهده مکرر و ثبت[تصویر مورد نظر]نیا زبه درک صحیح موضوع دارد.گاهی برای اطمینان از برقراری رابطه ای مناسب،برای آنکه موضوع مورد نظر به درستی به تصویر کشیده شود نیاز به اندازه گیری داریم.اسکیس از مناظر(به ویژه درختان) بهترین روش برای نشان دادن اهمیت مشاهده و ثبت است.این دو مزیتی باور نکردنی برای طراحان دارد چرا که تصویر با تناسب های دقیق در حکم بانک اطلاعات بصری است و برای کارهای بعدی می تواند منبع الهام و ایده به شمار آید.

اسکیس از مناظر
اسکیس از منظره ای ساده،اغلب شامل این اجزا است:درخت،بوته،زمین،تپه،آب و برخی اجزای ساخته دست بشر ،مثل خانه.اسکیس از منظره ای زیبا،ترکیبی دقیق از همه یا برخی اجزای بالاست .اسکیس از تنه درخت ،یک تپه یا فقط بستری از رود،بدون در نظر گرفتن اطراف آن به ندرت پیش می آید.تصور تپه ای بدون درخت به جز در محیط بیابانی مشکل است.بنابراین باید چشمانمان را عادت دهیم تا این اجزای تشکیل دهنده مناظر را به صورت تصویری از یک ترکیب مناسب ببینند.به این معنا که ابتدا زاویه دید مناسب را انتخاب کنیم،اگر منظره ترکیب مطلوبی نداشت،با جابه جا کردن اجزا آن،ترکیب جذاب را به دست آوریم.
درختان
درختان همانطور که می توانند از مهم ترین عناصر چشم انداز تلقی شوند اسکیس از
آنها نیز مشکل می نماید.زیرا درختان زنده اند ،رشد می کنند و در طی گذشت زمان دست خوش تغییر می شوند.برگ برخی درختان در زمستان می ریزد و برخی دیگر در بهار به گل می نشینند .بنابراین تغییرات فصلی می تواند در شکل ظاهری آنها تغییر ایجاد کند .مثل باد،برف و یخ.گونه هایی از درختان ،ساختار شاخه ای دارند بنابراین شکل ظاهری آنها می تواند با برگ یا بدون برگ باشد .رشد درختان تکی با توجه به فضای کافی در اطرافشان،با رشد درختان به صورت توده ای متفاوت است.تنه ی درختان مسن تر،پوسته ای شکسته دارد یا شاخه ها در پایه ی چتر درخت،خمیده شده و اغلب بخشی از ریشه ها در پایه تنه،از خاک بیرون زده و مشخص اند.این مشخصه ها نتیجه مشاهده،مراقبه و ثبت دقیق است.هر هنرمندی برای مشاهده و جستجوی جزئیات و نشانه های ویژه باید روشی مخصوص به خود داشته باشد.همچنین باید شیوه ای شخصی برای ثبت این نتایج در پیش گیرد چرا که اسکیس زدن یعنی ثبت همین نتایج.

درختان در پیش زمینه
درختان پیش زمینه عمدتاً برای قاب کردن عناصر در ترکیب بندی به کار گرفته می شوند.آنها تصاویر را قاب می کنند و چشمان بیننده را به سمت مرکز صفحه-جایی که اغلب نضمون [اصلی] اسکیس قرار دارد- سوق می دهند.عناصر موجود در پیش زمینه باید با جزئیاتشان طراحی شوند چرا که به ناظر نزدیک ترند.این جزئیات مانند بافت پوسته درخت ،شاخه های کوچک،برگ ها و غیره ،به نحوی باید طراحی شوند که کانون توجه را از مرکز کار ،منحرف نکنند.به کارگیری کنتراست در جزئیات به مانند کنتراست در سایه روشن جهت تباین عرصه های بصری زمین است.

درختان در یس زمینه
درختان در پس زمینه اغلب به صورت انبوه دیده می شوند،به همین دلیل بسیار متراکم به نظر می رسد و جزئیات از دست می رود.با وجود این،فرم و شکل درختان نباید فراموش شود حتی وقتی که در پس زمینه هستند.در این حالت باید از خطوط ساده با پهنای مناسب برای نشان دادن انبوه درختان استفاده کرد. از سایه زدن برای ساده کردن لایه های شاخ و برگ استفاده کنید و با ایجاد سایه های تیره و قسمت های روشن ،به موضوعی که در پس زمینه قرار دارد،حالت سه بعدی بدهید.

زمین ریخت
فرم(ریخت) زمین،تپه ،درخت،قسمت های هموار و گاهی هم صخره را شامل می شود .در بیشتر مناظر ،این عناصر به صورت جدا دیده نمی شوند،مثلاً تپه و دره غالباً به صورت عناصری متضاد و مکمل یکدیگر دیده می شوند.افق منظره ای هموار اغلب در پس زمینه با فرم هایی از صخره یا کوه قطع می شود.این ترکیب ها،تصویر را در نگاه دل انگیز تر می کند و موضوع بهتری برای اسکیس زدن می باشند،همچنین لایه های بیشتری را [برای اسکیس]فراهم کرده تا به ایجاد ترکیب جالب تر کمک کند.
هنرمند هنگام اسکیس زدن از زمین،ابتدا باید به دقت این عناصر را مشاهده،سپس اقدام به طراحی کند.ساده کردن این لایه های چند بعدی زمین به خطوطی ساده،رمز تمام اسکیس های مدادی جذاب است.شگرد کار در این است که از اسکیس زدن و ثبت جزئیات ،اجتناب کنید .به دنبال کشیدن ساختار زمین و مشخص کردن موج اصلی تپه و دره باشید .شکستگی های اصلی در صخره ی کوه را مشخص کنید و با استفاده از مدادی ساده ،برش طولی آن را به صورت طرح اولیه و سردستی بکشید.جهت تابش خورشید و چگونگی تغییرات (سایه روشن ها)رشته کوه و دره ها را مشاهده کنید.امتحان کنید و ببینید که چگونه پیچ و خم خطوط مداد به طور همزمان سه بعدی بودن زمین را می تواند نشان دهد.از سایه های موازی برای نشان دادن شیب ها و ناهمواری ها استفاده کنید.
مداد بهترین وسیله برای راندوی زمین است زیرا نوک نرمی دارد و فشار را به راحتی تحمل می کند و با اعمال فشار نوک نرم آن پهن و به حالت اسکنه ای تبدیل می شود.با هر چرخش مداد ،پهنای خطوط را می توان تغییر داد و تصویری ساده از برش طولی منظره ی [مورد نظر] کشید.هیچ وسیله ی دیگری مانند مداد نمی تواند این جلوه ی متنوع را ایجاد کند.
آب
بستر آب معمولاً به صورت دریاچه ،برکه،رود،آبشار یا اقیانوس است.به عبارت دیگر،نمی توان فقط آب را دید و از آن طراحی کرد.اغلب،عناصر دیگری وجود دارد تا آب را نگه داشته ،به آن شکل دهد یا درون ان ریخته شود.مانند کرانه های رود،خطوط ساحلی،لبه استخر شنا،لبه فواره و صخره ها یا پرتگاه های کنار آبشار.
با اسکیس نیز می توان آب را به طور غیر مستقیم با مضمون موضوع ارتباط داد.مثلاً،اسکیس از قایق با امواج اطرافش دلالت بر بالا و پایین شدن قایق می کند.یا با دیدن چند بادبان در خط افق،تصویری از مسابقه ی قایق رانی تداعی می شود.انعکاس،تأثیر آینه ای و راکد بودن سطح آب را نشان می دهد.
آب جویای سطح افقی و هموار است،بنابر این بهترین راه برای اسکیس زدن آب این است که با مداد خط افقی ساده ای روی کاغذ بکشید.برای اینکه تیزی و یکدستی نوک مداد ثابت بماند ،همین طور که مداد را روی صفحه می کشید کمی آن را بچرخانید.برای آنکه سطحی ناهموار ایجاد شود از خطوط افقی کوتاه استفاده کنید و کمی حالت موجی شکل (خمیده) به آنها بدهید تا امواج را نشان دهد.حالت های افقی این الگوها را تا جایی که لازم است به اسکیس عمق بدهد تکرار کنید همچنین تنوع ارزش خطوط و سایه گاه،همان طور که حرکت سطح آب را القا می کنند حاکی از چگونگی واکنش آب نسبت به نور است.

معماری
طراحی از بنا می تواند بسیار لذت بخش باشد .فرم اصلی ساختمان ها اغلب چهارگوشه است و مدول های سایه روشن آنها مشخص تر از مناظر می باشد.به دلیل ارتباط زاویه ای بین صفحه ها ،تضاد شدت رنگ بین آنها بیشتر است.صفحه های عمودی شامل دیوار،ستون،پنجره،ورودی،در و غیره است.صفحه های افقی شامل سقف ،کف، ایوانک ها،بام های گنبدی،بام های صاف و سطوح افقی کوتاه است.بام های شیبدار،صفحات شیبدارندو طاق های داخلی آنها نیز خمیدگی اندکی دارد.این صفحات با هم،فضا را تشکیل می دهند.یک یا چند صفحه با توجه به جهت تابش خورشید ممکن است در معرض آفتاب قرار بگیرد و این در حالی است که کناره های مخالف همان صفحات در سایه قرار دارند.صفحات مشابه نیز،در سایه هستند و به طور کلی نسبت به صفحات دیگر سایه ی تیره تری دارند .اسکیس خوب،با پیدا کردن راهکارهایی جهت تکامل معنادار الگو و با استفاده ی ماهرانه ارزش های رنگسایه ای حاصل می شود.برای مثال،اگر صفحات در معرض تابش مستقیم خورشید قرار بگیرند ممکن است جزئیات و الگوی سنگ کاری خانه هایی که بسیار جالب توجه اند قربانی شود.در چنین مواقعی استفاده از تضادهای شدید سایه روشن از نشان دادن جزئیات مهم تر است.
به خاطر داشته باشید که بافت و الگو نقش بسیار مهمی در اسکیس از بنا دارد.الگوها در استفاده از مصالح و شیوه های ساختمان سازی کاربرد دارد،گاهی نیز برای پر کردن جاهای خالی از آنها استفاده می شود،مانند دیوارهای آجری.هدف از به کارگیری آنها مشخص کردن لایه های مختلف صفحات و سه بعدی نشان دادن موضوع است.بیشتر الگوها با چرخش های متفاوت قلم در جهت های مختلف از خطوط موازی گرفته تا هاشورهای متقاطع ایجاد میشود.ترفند اسکیس زدن از ساختمانها در نظر داشتن جهت صفحات و اجتناب از سماجت و بی حوصلگی است. برخی الگوهای مورب ،یکنواختی کار را از بین می برد و سفید نگه داشتن بعضی صفحات برای ایجاد تضاد،به موضوع جان می بخشد.برای عمیق تر نشان دادن فضا و معنی دادن به موضوع از سایه های تیره استفاده کنید.

اسکیس از سیماهای شهری
شهرها و روستاها پراند از هیجانات بصری که برای اسکیس زدن از بهترین موضوعات تلقی می شوند.شهرها با ساختمانها نمود می یابند اما آنچه فضای بین ساختمانها را پر کرده،جذاب تر است.به جز سبکهای مختلف معماری ،تجهیزات خیابان مانند،تیرهای چراغ برق،تابلوها،سایبانها،ویتر ین مغازه ها،همه در رنگین و زیبا شدن خیابان ها نقش دارند.چنین فضای چند بعدی ،آرمانی است،چرا که همه عناصر مناسب برای ایجاد اسکیس اصولی را داراست:فضایی کنترل شده از صفحات عمودی و افقی،معماری جالب توجه،امکان کار بست درست نور و ارزش های رنگ،مهم تر از همه مقیاسی که به ناظر اجازه می دهد در فضایی که می خواهد اسکیس بزند و راه برود.هیجانی که در این نوع اسکیس وجود دارد به مراتب از مناظر باز وسیع بیشتر است.
ایجاد پرسپکتیو بدون استفاده از ابزار:
وقتی شما در مورد پرسپکتیو مطالعه می کنید خیلی زود در میابید که شکل ظاهری اشیایی که روی آنها کار می کنید با آنچه واقعا فکر می کنید هستند کاملا متفاوتند.به عنوان مثال یک مکعب را در نظر بگیرید ،شما می دانید که مکعب شش وجه کاملا مساوی دارد که همه ی آنها نیز مربع هستند.با این وجود اگر شش مربع بر کاغذ بکشید و آنها را به هر طریق که امکان دارد با هم ترکیب کنید،نتیجه ی نهایی قطعاً یک مکعب نخواهد بود.
مثال دیگر استوانه است .شما می دانید که بالای یک استوانه به شکل یک دایره ی کامل است.اما به ندرت آنرا به صورت دایره می بینید مگر اینکه بصورت عمودی به آن نگاه کنید.در واقع آنرا به صورت بیضی یا یک خط راست می بینید.با این وجود می دانید که شکل اصلی آن یک دایره است.
بنابراین وقتی از خود می پرسید چگونه می شود چیزی را طراحی کرد نه تنها باید خود این چیزها را بشناسد بلکه می بایست اصول پرسپکتیو را فرا گرفته باشید.علم پرسپکتیو به ما اصولی را یاد می دهد که بوسیله ی آنها اشیا مورد نظرمان را بطور صحیحی بر کاغذ بکشیم -نه آنطور که واقعا هستند بلکه آنطوری که از نقطه ی دیدی خاص مشاهده می شوند .تمرین برای ایجاد پرسپکتیو بدون استفاده از ابزارهای طراحی و رسم،شما را به مهارتی بر اصول اولیه ی آن می رساند که بر مشکلات طراحی فائق آیید.
در جریان این تاپیک تنها تعدادکمی از اصول مهمتر بصورت خلاصه مورد بررسی قرار می گیرند،شما باید حین خواندن این مباحث نظری به پرسپکتیو دور و اطراف محیط واقعی خود توجه داشته باشید به عنوان مثال اگر روی دایره ها و بیضی ها مطالعه می کنید به تمام اشیا قوسی شکل مثل صفحه ساعت ،سطل آشغال و یا دیگر فرمهایی که هر روزه می بینید توجه داشته باشید.
دو اصل مهم:
در مورد پرسپکتیو تنها تعداد کمی اصل پایه و مهم وجود دارد دو موردی که در ذیل می آید مهمترین آنها هستند:


1.اندازه شی ء مورد نظر به نسبت فاصله ی وجهی از آن که با زاویه ی قائمه توسط چشم دریافت می شود در جهتی که آن شیء دیده می شود کاهش پیدا می کند. 2.یک سطح تنها موقعی به شکل واقعی خودش دیده می شود که ابعاد آن موازی با خط دید چشم باشد یا به عبارت دیگر موقعی که بین خط دید چشم و سطح شیء مورد نظر زاویه ی قائمه ساخته شود. اصل اول را به راحتی می توانید با ایستادن نزدیک به پنجره و نگاه مستقیم از آن به بیرون مورد آزمایش قرار دهید.طول ساختمان کامل در فاصله ی دور فقط چند سانتی متر به نظر می رسد.اگر چند شیء با اندازه های مساوی اما در فاصله های متفاوت نسبت به شما قرار داشته باشند به این موضوع توجه کنید که نزدیک ترین آنها از همه بزرگتر و بقیه به نسبت فاصله ای که با شما دارند کوچک و کوچکتر به نظر می رسند.
اصل دوم را نیز می توان به راحتی ثابت کرد.موقعیکه یک سطح (برای مثال انتهای دایره ای شکل یک استوانه را درنظر بگیرید )در زاویه ی قائمه با خط دید چشم قرار ندارد ابعاد آن تغییر کرده و کوچکتر می شود.به عبارت کاملترموقعیکه موضوع می چرخد،بعد کمتری از آن به نظر می آید و اگر آنقدر بچرخد که سطح مور نظر کاملاً در امتداد خط دید چشم قرار بگیرد و خیلی ساده به صورت یک خط به نظر می آید .این تغییرات در شکل را (فشرده شدن foreshortening)می گویند.
نمونه ی شکلهای هندسی:
برای اینکه خیلی سریع به اصول پرسپکتیو مسلط شوید نمونه های معدود از شکلهای ساده ی هندسی را در اینجا مورد بررسی قرار خواهم داد.وقتی با این شکلهای ساده شروع کنید ،شکلهای ترکیبی بعدی چندان مشکلی برای کشیدن ایجاد نخواهند کرد چرا که این اصول را می نوانید برای رسم آنها نیز به کار ببرید.

خط افق یا سطح دید چشم:
خط افق خطی فرضی واقع در سطح دید چشم است.هنگام کشیدن اشیاء از این خط فرضی به نسبت وسیعی استفاده می شود.به عبارت دیگر برای طراحی اشیاء بیشتر از اصل دوم استفاده می کنیم درحالیکه در مورد ساختمانها و طراحی ها و نقاشی ها در فضای آزاد معمولا اولین اصل بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
شکل قابل رؤیت هر شی ء بنابر موقعیت آن نسبت به بیننده تفاوت میکند.برای ملاحظه ی اینکه چگونه تفاوت مکان و موقعیت شی ء بر شکل ظاهری آن تأثیر می گذارد بهترین راه قرار دادن شی ء در موقعیت های مختلف و توجه د قیق به اختلاف ابعاد در هر موقعیت می بشد .یعنی قرار دادن شی ء دورتر و نزدیکتر به نسبت فاصله تاچشم یا بالاتر و پایین تر به نسبت خط فرضی افقی.

کره:
برای مثال پرتقال،سیب یا جسم کروی شکل دیگری را به دست بگیرید.موقعیکه آن را بالای چشم قرار دهید،به صورت یک دایره به نظر میرسد و در موقعیتهای زیر خط چشم و یا همسطح با آن -با کمی اغماض دوباره آنرا به صورت دایره می بینیم.پس اگر جسمی کره ی کامل باشد این که در چه موقعیتی از چشم قرار داشته باشد تفاوتی نمی کند و نتیجه همیشه یکی است.
البته باید در نظر داشتکه اگر چه یک کره در همه موقعیتهای مختلف بصورت دایره به نظر می رسد اما شما بخشهای مختلفی از سطح آنرا هنگام جا به جایی یعنی موقعی که آنرا بالا،پایین و یا به چپ و راست می برید و یا می چرخانید می بینید.اینرا نیز در نظر داشته باشید که شما به ندرت قادرید نیمی از سطح یک کره را ببینید.
اگر سیبی ساقه دار را به طرف جهت چشم بچرخانید و آنرا در زیر خط چشم قرار دهید،نه تنها خود ساقه قابل مشاهده است که بخشی از پشت آن نیز به چشم می آید.اگر سیب را بالا ببرید طوریکه انتهای سیب بر خط دید چشم منطبق باشد،هنوز می توانید ساقه را مشاهده کنید اما دیگر هیچ سطحی از کنار و پشت آن قابل رؤیت نیست،تنها کمی از گونه ی آن دیده میشود.
چنانچه سیب را بالاتر از خط دید چشم قرار دهید ساقه ی آن کم کم از نظر محو می شود به همان صورتی که بخشهای بالایی آن دیگر قابل رؤیت نخواهند بود.اما به همان نسبتی که آنها از دید پنهان می مانند قسمتهای بیشتری از بخشهای پایینی به چشم می آیند بنابر این اگر آنرا بالاتر برده فاصله اش را تا خط دید چشم بیشتر کنیم قسمت گونه ی سیب و نیز بخشهای کناری آن کاملا قابل رؤیت می شوند.
روی اشیا ء کروی در موقعیتها و حالتهای مختلف تمرین نموده و سعی کنید آنها را بر کاغذ بکشید.
استوانه عمودی
یک استوانه را -با کاغذ لوله شده نیز می توانید آنرا بسازید-در نظر بگیرید و آنرا بصورتی قائم نگهدارید.آنرا طوری جلوی چشم بگیرید که سطح بالایی آن کاملا منطبق بر خط دید چشم باشد و با یک چشم به آن نگاه کنید .در این حالت دایره ی بالایی بصورت یک خط مستقیم به نظر می آید یعنی سطح دایره ای چنان فشرده می شود که تنها لبه ی آن قابل دیدن است.
حالا کمی آن را پایین بیاورید .سطح دایره ای بالایی دیده می شود اما هنوز آنقدرفشرده شده که به جای شکل دایره ای ،بیضی شکل به نظر می آید.وقتی استوانه را پایین تر می آوریم این محیط بیضی افزایش پیدا می کند.هرچه این کار را ادامه دهیم بیضی بزرگ و بزرگتر می شود.بنابر این اگر انتهای استوانه هم کاملا قابل رؤیت باشد ،شکل بیضی آن بزرگتر از شکل بیضی بالای استوانه به نظر می رسد.چرا که انتهای استوانه در فاصله ی دورتری از بالای آن به نسبت خط دید چشم قرار گرفته است.این تجربه نشان میدهد درجه انحنای دور بیضی با فاصله ی آن تا چشم نسبت مستقیمی دارد.
در مرحله ی بعدی استوانه را که به صورت قائم گرفته اید بالا ببرید بصورتی که انتهای آن به خط دید چشم منطبق باشد .حالا انتهای آن به صورت یک خط مستقیم به نظر می آید درست مثل حالت قبل در مورد بالای استوانه.حال آنرا باز بالاتر ببرید تا بیضی وجه انتهایی نمایان گردد،انحنای محیط این بیضی نیز با فاصله ی آن تا چشم نسبت مستقیم دارد.اگر که استوانه را تا حدی پایین بیاورید که بالا و انتهای آن در یک فاصله نسبت به چشم قرار بگیرند و هردو هم قابل رؤیت باشند شکل بیضی به دست آمده برای هر دودقیقا مساوی یکدیگر است(به خاطر داشته باشید آنچه اینجا برای انتها یا بالای استوانه از نظر پرسپکتیو مصداق دارد در موردهمه گونه شکل دایره ای دیگر نیز صدق می کند.)
استوانه،موقعیکه قائم نگه داشته می شود به نسبت محور عمودی خود حالت قرینه دارد و هر جزء از سطح آن دارای جزء قرینه ی خود می باشد در مورد استوانه نیز مانند کره به ندرت قادر خواهید بود نیمی کامل در سطح انحنایی آن را مشاهده کنید یعنی در هر موقعی تنها کمتر از نیمی از سطح استوانه قابل رؤیت است.
حال سعی کنید،طرحهایی از یک استوانه ی قائم و سطح دایره ای ابتدا و انتهای آنرا در موقعیت های گوناگون بر کاغذ بکشید و روی آنها تمرین نمایید.در کشیدن بیضی ها تمرین زیاد کنید چرا که کشیدن آنها چندان کار ساده ای نیست.


مخروط قائم
در حالیکه هنوز دایره ی افقی موردبحث را در ذهن دارید مخروطی را که بصورت قائم نگهداشته شده در ذهن مجسم کنید.توجه داشته باشید حالتهای مختلفی که قاعده ی دایره ای شکل مخروط به خود میگیرد عی


مطالب مشابه :


پیدایش پرسپکتیو در آثار هنری و معماری

معماری - پیدایش پرسپکتیو در آثار هنری و معماری - مرکز دید . فاصلۀ چشم ناظر تا پردۀ




فرق حجم با پرسپکتیو

معماری و شهرسازی - فرق حجم با پرسپکتیو اگر جسم ثابت و دید ناظر در حرکت باشد ( و یا بالعکس )




فرق حجم با پرسپکتیو :

معماری - فرق حجم البته در پرسپکتیوهای محوری ، حجم در حالتی قرار میگیرد که دید ناظر بر وجوه




« معماری زمینه گرا »

معماری پاک این توصیف اگر زمینه را context در معماری بنامیم ، با توجه به موقعیت و دید ناظر است




فرق حجم با پرسپکتیو

پایان نامه معماری البته در پرسپکتیوهای محوری ، حجم در حالتی قرار میگیرد که دید ناظر بر




اسكيس و راندو

وبلاگ مهندسین معماری ورودی 87 2- پرسپکتیو ها .که شامل دید ناظر .دید پرنده .داخلی و 3-




چگونه پرسپکتیو رسم کنیم؟

معماری - چگونه سمت چپ حجم را خواهیم دید که این نما ارتفاع رسم می کنیم از نقطه دید ناظر خط




اموزش پرسپکتیو یک نقطه ای

خداوند بهترین معمار دنیا - اموزش پرسپکتیو یک نقطه ای - معماری - خداوند بهترین معمار دنیا




دانشگاه مازیار - 45

باردو - دانشگاه مازیار - 45 - آتلیه معماری و معماری داخلی مائده ضیاپور و پرهام شکوهی (آموزش و




برچسب :