سرمايه اجتماعي ،اصل محوري توسعه

هو

800x600

سرمايه اجتماعي ،اصل محوري توسعه

مولف/مترجم: دکتر سيدمهدي الواني ، دکتر عليرضا شيرواني

getimg.aspx?t=m&idn=3996

چکيده: امروزه سرمايه اجتماعي، نقشي بسيار مهمتر از سرمايه فيزيکي و انساني در جوامع ايفا مي کند و شبکه هاي روابط جمعي انسجام بخش ميان انسانها و سازمانهاست. در غياب سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه ها اثربخشي خود را از دست مي دهند و بدون سرمايه اجتماعي، پيمودن راههاي توسعه و تکامل فرهنگي و اقتصادي ناهموار و دشوار مي شوند. در اين مقاله، ابتدا به مفهوم سرمايه اجتماعي اشاره گرديده و سپس جنبه هاي منفعت اقتصادي و عمومي سرمايه اجتماعي و چگونگي ايجاد، حفظ و نابودي سرمايه اجتماعي بيان گرديده، بعداز آن به توضيح نقش دولت در ايجاد سرمايه اجتماعي مبادرت گرديده، و در پايان با ارائه مدلي به نقش عوامل عملکردي سازمانهاي بخش دولتي در ايجاد سرمايه اجتماعي پرداخته شده است.

 مقدمه

امروزه، در کنار سرمايه هاي انساني، مالي و اقتصادي، سرمايه ديگري به نام سرمايه اجتماعـــــــي (SOCIAL CAPITAL) مورد بهره برداري قرار گرفته است. اين مفهوم به پيوندها، ارتباطات ميان اعضاي يک شبکه به عنوان منبع باارزش اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا مي شود. سرمايه اجتماعي که صبغه اي جامعه شناسانه دارد، به عنوان يک اهرم توفيق آفرين مطرح و مورداقبال فراوان نيز واقع شده است. ســرمايه اجتماعي، بستر مناسبي براي بهره وري سرمايه انساني و فيزيکي و راهي براي نيل به موفقيت قلمداد مي شود. مديران وکساني که بتوانند در سازمان، سرمايه اجتماعي ايجاد کنند، راه کاميابي شغلي و سازماني خود را هموار مي سازند. از سوي ديگر، سرمايه اجتماعي به زنــــــدگي فرد، معني و مفهوم مي بخشد و زندگي را ساده تر و لذت بخش تر مي سازد.

امروزه سرمايه اجتماعي، نقشي بسيار مهمتر از سرمايه فيزيکي و انساني در سازمانها و جوامع ايفا مي کند و شبکه هاي روابط جمعي و گروهي، انسجام بخش ميان انسانها، سازمانها و انسانها و سازمانها با سازمانها مي باشد. در غياب سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه ها اثربخشي خود را از دست مي دهند و بدون سرمايه اجتماعي، پيمودن راههاي توسعه و تکامل فرهنگي و اقتصادي، ناهموار و دشوار مي شوند.

در ديدگاههاي سنتي مديريت توسعه سرمايه هاي اقتصادي، فيزيکي و نيروي انساني مهمترين نقش را ايفا مي کردند اما در عصر حاضر براي توسعه بيشتر از آنچه به سرمايه اقتصادي، فيزيکي و انساني نيازمند باشيم به «سرمايه اجتماعي نيازمنديم، زيرا بدون اين سرمايه استفاده از ديگر سرمايه ها به طور بهينه انجام نخواهدشد. در جامعه اي که فاقد سرمايه اجتماعي کافـــي است. ساير سرمايه ها ابتر مي مانند و تلف مي شوند. از اين رو موضوع سرمايه اجتماعي به عنوان يک اصل محوري براي دستيابي به توسعه محسوب شده و مديراني موفق قلمداد مي گردند که بتوانند در ارتباط با جامعه به توليد و توسعه سرمايه اجتماعي بيشتر نايل گردند.

 

سرمايه اجتماعي

اصطلاح سرمايه اجتماعي قبل از سال 1916، در مقاله اي توسط هاني فان از دانشگاه ويرجينياي غربي مطرح شد. اما، نخستين بار در اثر کلاسيک جين جاکوب: مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريکايي (1961) به کاررفته است، که در آن او تــــوضيح داده بود که شبکه هاي اجتماعي فشرده در محدوده هاي حومه قديمي و مختلط شهري، صورتي از سرمايه اجتماعي را تشکيل مي دهند و در ارتباط با حفظ نظافت، عدم وجود جرم و جنايت خياباني و ديگر تصميمات درمورد بهبود کيفيت زندگي، در مقايسه با عوامل نهادهاي رسمي مانند نيروي حفاظتي پليس و نيروهاي انتظامي، مسئوليت بيشتري از خود نشان مي دهند.

گلن لوري اقتصاددان نيز همچون ايوان لايتجامعه شناس، اصطلاح سرمايه اجتماعي را در دهه 1970 براي توصيف مشکل توسعه اقتصادي درون شهري به کار برد. در دهه 1980، اين اصطلاح توسط جيمز کلمن جامعه شناس در معناي وسيعتري مورداستقبال قرار گرفت و رابرت پوتنام دانشمند علوم سياسي، نفر دومي بود که بحثي قوي و پرشور را درمورد سرمايه اجتماعي و جامعه مدني هم در ايتاليا و هم در ايالات متحده برانگيخت _(فوکوياما، 1379، صفحه 10). سرمايه اجتماعي مفهومي است که پيشينه طولاني زيادي ندارد. کاربرد اين مفهوم به تدريج از دهه 1990 به اين سو در تزها و مقالات دانشگاهــي - بويژه در رشته هاي جامعه شناسي، اقتصاد، سياست و آموزش - با کارهاي افرادي چون جيمز کلمن، پيربورديو، رابرت پاتنام و فرانسيس فوکوياما افزايش يافته است (وال، 1998، صفحه 259).

همچنين استفاده از مفهوم سرمايه اجتماعي باتوجه به روند جهاني شدن و تضعيف نقش دولتهاي ملي، به عنوان راه حلي اجرا شدني در سطح اجتماعات محلي براي مشکلات توسعه، موردتوجه سياستگذاران و مسئولان سياست اجتمــاعي قرار گرفته است _(وارنر، 1999 صفحه 126).

تعريف رايج سرمايه اجتماعي در جريان اصلي جامعه شناسي آمريکايي - بويژه در روايت کارکرد گرايانه آن - عبارت است از روابط دوجانبه، تعاملات و شبکه هايي که درميان گروههاي انساني پديدار مي گردند و سطح اعتمادي که در ميان گروه و جماعت خاصي، به عنوان پيامد تعهدات و هنجارهايي پيوسته با ساختار اجتماعي، يافت مي شود. در مقابل جامعه شناسي اروپايي اين مفهوم را در بررسي اين موضوع به کار مي گيرد که چگونه تحرک پيوندهاي مربوط به شبکه هاي اجتماعي، سلسله مراتب اجتماعي و قدرت تمايزيافته را تقويت مي کند. با وجود اين، نکات مشترک اين دو ديدگاه درمورد سودمندي سرمايه اجتماعي در افزايش برخي ويژگيها، مانند آموزش، تحرک اجتماعي، رشد اقتصادي، برتري سياسي و درنهايت توسعه است (وال، 1998، صفحه 304).

سرمايه اجتماعي با کارکردش تعـــريف مي شود. سرمايه اجتماعي شيئي واحد نيست، بلکه انواع چيزهاي گوناگوني است که دو ويژگي مشترک دارند: همه آنها شامل جنبه اي از يک ساخت اجتماعي هستند، و کنشهاي معين افرادي را که در درون ساختار هستند تسهيل مي کنند. سرمايه اجتماعي، مانند شکلهاي ديگر سرمايه مولد است و دستيابي به هدفهاي معيني را که در نبودن آن دست يافتني نخواهدبود امکان پذير مي سازد. سرمايه اجتماعي، مانند سرمايه فيزيکي و سرمايه انساني کاملاً تعويض پذير نيست. اما نسبت به فعاليتهاي بخصوصي تعويض پذير است. شکل معيني از سرمايه اجتماعي که در تسهيل کنشهاي معيني ارزشمند است ممکن است براي کنشهاي ديگر بي فايده يا حتي زيانمند باشد. سرمايه اجتماعي نه در افراد و نه در ابزار فيزيکــي توليد قرار دارد (کلمن، 1377، صفحه 462).

سرمايه اجتماع را به سادگي مي توان به عنوان وجود مجموعه معيني از هنجارها يا ارزشهاي غيررسمي تعريف کرد که اعضاي گروهي که همکاري و تعاون ميانشان مجاز است، در آن سهيم هستند. مشارکت در ارزشها و هنجارها به خودي خود باعث توليد سرمايه اجتماعي نمي گردد، چرا که اين ارزشها ممکن است ارزشهاي منفي باشد. هنجارهايي که سرمايه اجتماعي توليد مي کنند اساساً بايد شامل سجايايي از قبيل صداقت، اداي تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشد.

به طورکلي از سرمايه اجتماعي تعاريف مختلفي ارائه گرديده است.

يکي از تعاريف مطرح اين است که سرمايه اجتماعي مجموعه هنجارهاي موجود در سيستم هاي اجتماعي است که موجب ارتقاي سطح همکاري اعضاي آن جامعه گرديده و موجب پايين آمدن سطح هزينه هاي تبادلات و ارتباطات مي گردد. براساس اين تعريف، مفاهيمي نظير جامعه مدني و نهادهاي اجتماعي نيز داراي ارتباط مفهومي نزديک با سرمايه اجتماعي مي گردند (فوکوياما، 1999، صفحه 5).

بانک جهـــاني نيز سرمايه اجتماعي را پديده اي مي داند که حاصل تاثير نهادهاي اجتماعي، روابط انساني و هنجارها بر روي کميت و کيفيت تعاملات اجتماعي است و تجارب اين سازمان نشان داده است که اين پديده تاثير قابل توجهي بر اقتصاد و توسعه کشورهاي مختلف دارد. سرمايه اجتماعي برخلاف ساير سرمايه ها به صورت فيزيکي وجود ندارد بلکه حاصل تعاملات و هنجارهاي گروهي و اجتماعي بوده و ازطرف ديگر افزايش آن مي تواند موجب پايين آمدن جدي سطح هزينه هاي اداره جامعه و نيز هزينه هاي عملياتي سازمانها گردد (بانک جهاني 1999).

به طورکلي سرمايه اجتماعي منابعي دردسترس هستند نظير اطلاعات، انديشه ها، راهنماييها، فرصتهاي کسب و کار، سرمايه هاي مالي، قدرت و نفوذ، پشتيباني احساسي، خيرخواهي، اعتماد و همکاري. کلمه اجتماعي در عنوان سرمايه اجتماعي، دلالت مي کند که اين منابع، خود داراييهاي شخصي محسوب نمي شوند، هيچ فردي به تنهايي مالک آنها نيست. اين منابع در دل شبکه هاي روابط قرار گرفته اند. اگر شما سرمايه هاي انساني را از آنچه که شما مي دانيد فرض کنيد (مجموع دانش، مهارت و تجارت شما)، پس دسترسي به سرمايه اجتماعي به کساني که شما مي شناسيد بستگي دارد، يعني اندازه، کيفيت و گوناگوني شبکه هاي کسب و کار و شبکه هاي ارتباطي شخصي شما در آن موثر است. اما فراتر از آن، ســــرمايه اجتماعي به کساني که شما نمي شناسيد نيز بستگي دارد، البته اگر شما به طور غيرمستقيم به وسيله شبکه هايتان با آنها در ارتباط باشيد.

واژه سرمايه دلالت مي کند که سرمايه اجتماعي همانند سرمايه انساني يا سرمايه اقتصادي ماهيتي زاينده و مولد دارد، يعني ما را قادر مي سازد ارزش ايجاد کنيم، کارها را انجام دهيم، به اهدافمان دست يابيم، ماموريتهايمان را در زندگي به اتمام رسانيم و به سهم خويش به دنيايي ياري رسانيم که در آن زندگي مي کنيم. وقتي مي گوييم سرمايه هاي اجتماعي زاينده و مولد هستند، منظور اين است که هيچ کس بدون آن موفق نيست و حتي زنده نمي ماند _(کلمن، 1990، صفحه 300).

 

مقايسه سرمايه اجتماعي با سرمايه فيزيکي و انساني

شايد مهمترين پيشرفت در اقتصاد آموزش و پرورش درسي سال گذشته اين انديشه بوده است که مفهوم سرمايه فيزيکي به گونه اي که در ابزارها، ماشين آلات و ديگر وسايل توليدي تجسم يافته است، مي تواند بسط يابد و شامل سرمايه انساني نيز بشود. همان طور که سرمايه فيزيکي، با ايجاد تغييرات در مواد براي شکل دادن به ابزارهــايي که توليد را تسهيل مي کنند به وجود مي آيد، سرمايه انساني با تغيير دادن افراد براي دادن مهارتها و توانائيهايي به آنها پديد مي آيد و افراد را تــــوانا مي سازد به شيوه هاي جديد رفتار کنند (کلمن، 1377، صفحه 462).

سرمايه اجتمـــاعي، به نوبه خود، هنگامي به وجود مي آيد که روابط ميان افراد به شيوه اي دگرگون مي شود که کنش را تسهيل مي کند. سرمايه فيزيکي کاملاً ملموس است. سرمايه انساني کمتر ملموس است، و در مهارتها و دانشي که فرد کسب کرده است تجسم مي يابد؛ سرمايه اجتماعي حتي کمتر از اين محسوس است، زيرا در روابط ميان افراد تجسم مي يابد. سرمايه فيزيکي و سرمايه انساني فعاليت توليدي را تسهيل مي کنند، و سرمايه اجتماعي نيز همانند آنها عمل مي کند. مثلاً، گروهي که اعضايش زياد به يکديگر اعتماد مي کنند، خواهند توانست کارهايي بسيار بيشتر از گروهي که فاقد آن است، انجام دهد.

 جنبه منفعت اقتصادي سرمايه اجتماعي

اقتصاد جديد سرمايه داري، سرمايه اجتماعي را به کار مي گيرد، آن را تهي مي سازد و باز آن را پر مي کند. اقتصاددانان نئوکلاسيک به اهميت هنجارهاي اجتماعي تعاوني دراقتصاد به خوبي واقفند و براي تبيين اينکه چگونه عناصر عقل گراي خودخواه به همکاري با يکديگر روي مي آوردند، نظريه دقيقي دارند. به علاوه، اقتصاددانان هنجارهايي را که به طور نهادينه ساخته شده اند، به خوبي مي شناسند: نظريه آنها را براي ارزيابي اينکه رفتار دولت با کارآمدي - رو به افزايش، و کارآمدي - روبه کاهش چيست، رهنمودهايي فراهم مي سازد. آنچه که اقتصاددانان به سختي مي پذيرند اهميت آن چيزي است که مي توان هنجارهايي که به طور برونزاد ساخته شده اندناميد. يعني در هنجارهاي بيرون از نظام اقتصادي که بر رفتار اقتصادي تاثير مي گذارند، و ازمنابعي از قبيل فرهنگ يا مذهب سرچشمه مي گيرند _(فوکوياما، 1379، صفحه 63).

وظيفه اقتصادي سرمايه اجتماعي کاهش هزينه هاي معاملاتش است که با مکانيسم هاي هماهنگي رسمي مثل قراردادها، سلسله مراتب، قوانين بوروکراسي و موارد متشابه مربوط هستند. حقيقت موضوع اين است که هماهنگ کردن فعاليتها براساس هنجارهاي غيررسمي به عنــــوان بخش مهمي از اقتصاد مدرن پايدار مي ماند، و اين مسئله به دليل ماهيت پيچيده فعاليتهاي اقتصادي و فناوري پيچيده است. بسياري خدمات پيچيده براي کنترل، خيلي پرهــزينه هستند و ازطريق استانداردهاي حرفه اي داخلي خيلي بهتر از مکانيسم هاي کنتــرل رسمي، کنترل مي شوند. يک مهندس نرم افزار بسيار آموزش ديده اغلب بيشتر از بهره وري خودش نسبت به سرپرست خود مطلع است؛ يک خزانه داري اغلب وقتي که به قضاوت يک مأمور مالي باتجربه واگذار شود، کاراتر است از اينکـــه توسط کتابي مثل سررشته داري دولتي انجام شود. تعدادي از مطالعات تجربي پيشنهاد مي کند که فناوري پيشرفته تحقيق و توسعه (R&D) اغلب به مبادله غيررسمي حق مالکيت عقلايي وابسته است، به دليل اينکـــه مبادله رسمي مستلزم افزايش هزينه هاي معاملاتي بيش از حد است و سرعت مبادلات را کم مي کند. حتي در محيطهاي با فناوري پيشرفته پايين، سرمايه اجتماعي اغلب به کارايي بيشتري نسبت به تکنيک هاي هماهنگي رسمي منجر مي شود. تيلوريسم کلاسيک، که محلهاي کاري را به شيوه بوروکراسي بسيار متمرکز سازماندهي کرد، ناکارآمدي زيادي به وجود آورد موقعي که تصميمات به تأخير افتادند و اطلاعات تحريف شدند و زنجيرهاي سسله مراتب فرمان به طرف پايين حرکت کردند. در بسياري از کارخـــــانه هاي توليدي، ساختارهاي مديريت مسطح ترجايگزين تيلوريسم شده است که مسئوليت را به سطوح پايين خود کارخانه واگذار کرده است. کارگراني که خيلي به منابع دانش تخصصي نزديکتر هستند اختيار دارند که خود تصميم بگيرند به جاي اينکه آن را به سلسله مراتب مديريتي واگذار کنند. اين کار اغلب به بازدهي بالايي منجر مي شود اما کاملاً به سرمايه اجتماعي نيروي کار وابسته است. اگر بين کارگران و مديران عدم اعتماد يا فرصت طلبي فراوان وجود داشته باشد، تفويض اختيار که در يک سيستم توليدي کوچک لازم است، به از کارافتادگي فوري منجر مي شود. اين درواقع آن چيزي است که در جنرال موتور طي اعتصابهاي 1996 و 1998 اتفاق افتاد، زماني که يک شعبه محلي با مخالفت توانست کل عمليات آمريکاي شمالي شرکت را ببندد _(گلنر، 1994، صفحه 52).

فوکوياما در کتاب اعتماد (1995). چند مثال ارائه داده درباره اينکه چگونه سرمايه اجتماعي، اقتصاد جهاني معاصر را شکل داده است، مثلاً کارگاههاي خانوادگي را به موتور توسعه اقتصادي در مکانهايي از قبيل مرکز ايتاليا، هنگ کنگ، و تايوان تبديل کرده است (فوکوياما، 1379، صفحه 64).

 

جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي

سرمايه اجتماعي ويژگيهاي معيني دارد که آن را از کالاهاي خصوصي، تقسيم پذير و انتقال پذير که در نظريه اقتصادي نئوکلاسيک بحث شده است، متمايز مي سازد. يکي از اين ويژگيها که لوري (1987) درباره آن بحث کرده، انتقال ناپذيري عملي آن است. اگرچه اين سرمايه، منبعي است که ارزش استفاده دارد، به آساني مبادله نمي شود. صفت کيفي ساختار اجتماعي که فرد در آن قرار گرفته اين است که سرمايه اجتماعي، دارايي شخصي هيچ يک از افرادي نيست که از آن سود مي برد.

تفاوت ديگر، که از جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي ناشي مي شود، مي تواند با مقايسه آن با سرمايه فيزيکي مشاهده گردد. سرمايه فيزيکي معمولاً کالايي خصوصي است، و حقوق مالکيت به شخصي که در سرمايه فيزيکي سرمايه گذاري کند امکان مي دهد، منافعي را که اين سرمايه توليد مي کند به دست آورد. بنابراين، انگيزه سرمايه گذاري در سرمايه فيزيکي کاهش نمي يابد؛ آن گونه که اقتصاددان ممکن است بگويد، يک سرمايه گــــذاري نيمه بهينه (SUBOPTIMAL INVESTMENT) در سرمايه فيزيکي وجود ندارد، زيرا کساني که در آن سرمايه گذاري مي کنند مي توانند منافع سرمايه گذاري خود را تصاحب کنند. درمورد سرمايه انساني نيز - دست کم سرمايه انساني از نوعي که در مدارس توليد مي شود - فردي که وقت و منابع خود را سرمايه گذاري مي کند منافعي را به دست مي آورد که افراد پيش بيني مي کنند از آموزش کسب خواهند کرد: يعني شغلي با دستمزد بيشتر، کار رضايت بخش تر يا داراي پايگاه بالاتر، يا حتي لذت درک بهتر دنياي پيرامون (کلمن، 1377، صفحه 483).

اما سرمايه اجتماعي در بيشتر شکلهايش اين گونه نيست. مثلاً، انواع ساختارهاي اجتماعي که هنجارهاي اجتماعي و ضمانتهاي اجرايي براي تحميل آنهــــــا را امکان پذير مي سازد در درجـــــه اول به افرادي سود نمي رساند که تلاشهاي آنهابراي به وجود آوردن هنجارها و ضمانتهاي اجرايي لازم است. بلکه به همه افرادي سود مي رساند که جزء آن ساختار معين هستند. جنبه منفعت عمومي بيشتر سرمايه اجتماعي به اين معناست که سرمايه اجتماعي از جهت کنش هدفمند، در موقعيتي اساساً متفاوت با بيشتر شکلهاي ديگر سرمايه است. سرمايه اجتماعي، منبع مهمي براي افراد است و مي تواند بر توانايي کنش آنها و کيفيت مشهود زندگيشان بسيار تاثير گذارد.

 

نحوه ايجاد، حفظ و نابودي سرمايه اجتماعي

آنچه تا اينجا بيان شد، حاکي از آن است که اقتصاد سرمايه داري جديد، براي سرمايه اجتماعي تقاضاي مداومي را به وجود مي آورد. اينکه آيا براي برآوردن اين تقاضا ذخيره کافي سرمايه اجتماعي وجود دارد يا نه، به عوامل گوناگوني بستگي دارد که بسياري از آنها بيرون از اقتصاد بازار آزاد است. به مسئله ذخيره (سرمايه اجتمـــاعي) در دو سطح پاسخ داده مي شود؛ يکي سطح مربوط به واحدهاي انفرادي و سطح ديگر در جامعه به عنوان يک کل، ازجمله مسائل مربوط به سياستگذاريهاي اجتماعي است.

درمورد واحدهاي انفرادي، سرمايه اجتماعي را مي توان ازطريق سرمايه گذاري اجتماعي مستقيم در آموزش و پرورش و کارآموزي در زمينه مهارتهاي تعاوني ايجاد کرد و البته درباره ايجاد فرهنگهاي تعاوني، مطالب زيادي در حوزه بازرگاني نگاشته شده است که چيزي جز تربيت کارکنان شرکت و آموزش سلسله اي از هنجارهايي نيست که آنها را به کارکردن با يکديگر و ايجاد حس هويت گروهي علاقــه مند مي کند (شاين، 1988، صفحه 69).

اما بسياري از مهمترين شبکه هاي اعتماد و هنجارهاي اجتماعي براي شرکت فردي که ريشه در رفتارهاي اجتماعي جامعه پيرامون خود دارد، کاملاً برون زاد خواهد بود. فراهم ساختن و تدارک سرمايه اجتماعي با واسطه و ميانجيگري مجموعه اي از نهادهايي که تقريباً به وسعت و گستردگي خود جامعه هستند، انجام مي پذيرد. خانواده ها، مدارس، کليساها و انجمنهاي داوطلبانه، انجمنهاي تخصصي، فرهنگ عمومي و غيره از آن جمله است. اکثر اين نهادها با اقتصاد بازار کاملاً بيگانه هستند. بودجه برخي از اين نهادها، از قبيل مدارس، را مردم با پرداخت ماليات تامين مي کنند: برخي ديگر مانند خانواده ها يا انجمنهاي خيريه ازطريق توليدات فرعي فعاليتهاي ديگر، سرمايه اجتماعي توليد مي کنند، چنانچه جيمزکلمن خاطرنشان ساخته است، سرمايه اجتماعي مانند بسياري از اشکال ديگر سرمايه انساني يک منفعت عمومي است، و بنابراين، بازارهاي رقابتي به طور منظم براي آن سرمايـه گذاري مي کنند (فوکوياما، 1379، صفحه 89).

در ادامه اين بحث بعضي عوامل را، که خود نتيجه تصميمات افراد هستند مطرح خواهيم کرد که به ايجاد يا نابودي سرمايه اجتماعي کمک مي کنند.

 1 - فروبستگي: اثر فروبستگي، بويژه با درنظرگرفتن سيستمي شامل والدين و کودکان به خوبي مي تواند مشاهده شود. در اجتماعي که مجموعه وسيعي از انتظارات و تعهدات، بزرگسالان را به هم پيوند مي دهد، هر بزرگسالي مي تواند از حساب مشترک خود با ديگر بزرگسالان براي کمک به نظارت و کنترل فرزندانش استفاده کند. اگر A وB در اجتماعي بزرگسال باشند و a وb به ترتيب کودکان آنها باشنــد، در آن صورت فروبستگي در جامعه مي تواند مانند شکل 1 (a) تصوير شود که در آن پيکانها از کنشگري به کنشگر ديگر مجدداً نمايانگر وابستگي دومي به اولي ازطريق رويدادهايي است که اولي کنترل مي کند. فقدان فروبستگي در شکل 1 (b) نشان داده شده است، که در آن والدين، A وB دوستاني در خارج از اين اجتماع دارند. در اجتماعي مانند آنچه که در شکل 1 (a) نشان داده شده است، A وB هر دو مي توانند از تعهدات متقابل خود براي کمک به پرورش کودکانشان استفاده کنند و مي توانند هنجارهايي درباره رفتار کودکانشان به وجود آورند. کنشهاي هر کودک a يا b برونبودهايي مستقيم يا غيرمستقيم، هم بر A و هم برB در هر دو اجتماع تحميل مي کنند؛ اما تنها در اجتماعي که به وسيله شکل 1 (a) نشان داده شده است فروبستگي موجود به B,A امکان مي دهد هنجارهايي برقرار و اعمال ضمانتهاي اجرايي يکديگر را درمورد کودکان تقويت کنند. (کلمن، 1377، صفحه 478).

  2 - ثبات: عامل دومي که بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد ثبات ساختار اجتماعي است. هر شکل سرمايه اجتماعي به استثناي شکلي که از سازمانهاي رسمي با ساختارهاي مبتني بر مشاغل نشأت مي گيرد، به ثبات وابسته است. درهم گسيختگي سازمان اجتماعي يا روابط اجتماعي مي تواند براي سرمايه اجتماعي بسيار ويرانگر باشد. اختراع اجتماعي سازمانهايي که به جاي افراد، مشاغل، عناصر ساختار را تشکيل مي دهند شکلي از سرمايه اجتماعي فراهم کرده است که مي تواند ثبات را در برابر بي ثباتي افراد حفظ کند. در مواردي که افراد، صرفاً اشغال کنندگان مشاغل هستند، تنها عملکرد شاغلان، نه خود ساختار، با تحرک افراد دچار اختلال مي شود. اما براي هر شکل ديگر سرمايه اجتماعي، تحرک فردي، کنش بالقوه اي را به وجود مي آورد که نابودکننده خود ساختار - و بنابراين، سرمايه اجتماعي وابسته به آن خواهدبود (همان منبع، صفحه 490).

 3 - ايدئولوژي: عامل سومي که بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد ايدئولوژي است ايدئولوژي مي تواند با تحميل اين خواست به فرد که به سود چيزي يا کسي غير از خودش عمل کند، سرمايه اجتماعـــي به وجود آورد. اين امر در اثراتي آشکار است که ايدئولوژي مذهبي در وادارکردن افراد، به توجه به منافع ديگران دارد.

تاثير غيرمستقيم و نسبتاً شگفت انگيزي از مقايسه مدارس مذهبي و غيرمذهبي ملاحظه شده است. مدارس خصوصي وابسته به سازمانهاي مذهبي در آمريکا، به رغم معيارهاي انضباطي انعطاف پذيرترشان، ميزان ترک تحصيل بسيار کمتري از مدارس خصوصي غيرمذهبي يا مدارس دولتي دارند. علت آشکار، سرمايه اجتماعي دردسترس مدرسه وابسته به سازمانهاي مذهبي است که براي بيشتر مدارس ديگر، خصوصي يا دولتي، وجود ندارد. اين امر تا اندازه اي به ارتباطات اجتماعي - ساختاري بين مدرسه و والدين، ازطريق اجتماع مذهبي بستگي دارد. با وجود اين، تا اندازه اي به اين اصل ناشي از آئين مذهبي بستگي دارد که هر فردي ازنظر خداوند مهم است. يک نتيجه اين اصل اين است که جوانان خيلي کمتراحتمال دارد که ازطريق بي توجهي ازنظر اداري از دست بروند. به علت ايدئولوژي مذهبي مدير مدرسه، کارکنان، و اعضاي بزرگسال اجتماع مذهبي که با مدرسه ارتباط دارند، به نشانه هاي بيگانگي و کناره گيري به طور سريعتر پاسخ داده مي شود.

همچنين شيوه هايي وجود دارد که به کمک آنها ايدئولوژي مي تواند اثر منفي بر ايجاد سرمايه اجتماعي داشته باشد. ايدئولوژي خودبسندگي، مانند آنچه طرفداران اپيکور در يونان باستان به آن اعتقاد داشتند، يا يک ايدئولوژي که بر رابطه جداگانه و مستقل هر فرد با خداوند تاکيد مي کند، که عمدتاً اساس آئين پروتستان را تشکيل مي دهد، مي تواند از ايجاد سرمايه اجتماعي جلوگيري کند (همان منبع، صفحه 491).

 4 - عوامل ديگر: اگرچه عوامل گوناگون ديگري وجود دارد که بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد تنها يک دسته بزرگ آنها بويژه مهم است. و آن، دسته اي از عواملي است که افراد را کمتر به يکديگر وابسته مي کند. رفاه و فراواني عامل مهمي در اين دسته است؛ منابع رسمي حمايت در زمان نياز (انواع گوناگون کمک دولت) عامل ديگري است. حضور اين عوامل گوناگون اجازه مي دهد که هر سرمايه اجتماعي که به وجود آمده است مستهلک گرديده و تجديد نشود. زيرا به رغم جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي، هرچه بيشتر افراد از يکديگر درخواست کمک کنند، مقدار سرمايه اجتماعي که ايجاد مي شود بيشتر خواهدبود. هنگامي که به دليل رفاه و فراواني، کمک دولت، يا عامل ديگري، افراد کمتر به يکديگر نياز داشته باشند، سرمايه اجتماعي کمتري ايجاد مي شود. سرانجام، يادآوري اين نکته سودمند است که سرمايه اجتماعي يکي از شکلهاي سرمايه است که با گذشت زمان مستهلک مي شود. سرمايه اجتماعي مانند سرمايه انساني و سرمايه فيزيکي اگر تجديد نشود مستهلک مي گردد. روابط اجتماعي اگر حفظ نشود به تدريج از بين مي رود. انتظارات و تعهدات باگــــذشت زمان ضعيف و ناپديد مي شود؛ و هنجارها به ارتباط منظم بستگي دارد (همان منبع، صفحه 491).

 نقش دولت در ايجاد سرمايه اجتماعي

امروز در سراسر جهان دولتها در کانون توجه قرار گرفته اند.

توسعه هاي دور از دسترس که امروزه تحقق يافته اند ما را بر آن مي دارد تا پرسشهاي اصولي خود را درباره دولت تغيير دهيم. نقش دولت چگونه مي تواند باشد؟ چه مي تواند انجام دهد؟ از انجام چه کاري بايد پرهيز کند؟ و بهترين راه انجام آن چيست؟ تجربه 50 سال گذشته فوايد و محدوديتهاي عملکرد دولت را به ويژه در ارتقاي توسعه به روشني نشان داده است.

عــــامل تعيين کننده توسعه، به رغم تجربه هاي متفاوت، کارآمد بودن دولت است. وجود دولت کارآمد براي فراهم آوردن کالاها و خدماتي (مقررات و نهادهايي) که به بازار اجازه رشد و شکوفايي دهد و مردم را به سوي زندگي سالمتر و سعادتمندتر سوق دهد، حياتي است. بدون وجود چنين دولتي، توسعه پايدار در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي غيرممکن است. 50 سال پيش بسياري از انديشمندان دقيقاً همين نظر را عنوان مي کردند اما رفته رفته تمايل خود را اينگونه بيان کردند که توسعه بايد دولت مدار باشد. از آن هنگام تا به امروز تجربه توسعه پيام متفاوتي را به ما مي دهد: دولت در فرايند توسعه اجتماعي و اقتصادي نقش محوري دارد، بــــــا اين حال نه به عنوان فراهم کننده مستقيم رشد بلکه به عنوان يک شريک، عامل تسريع و تسهيل کننده در روند توسعه (بانک جهاني، 1378، صفحه 2). مهمترين اقداماتي نيز که توسط دولتهـــا مي تواند براي تقويت سرمايه اجتماعي انجام شود عبارتند از (فوکوياما 1999):

تشويق و تقويت تشکيل نهادهاي مدني؛تقويت وغني سازي آموزشهاي عمومي؛تامين امنيت شهروندان درجهت حضور داوطلبانه در نهادهاي اجتماعي؛پرهيز از تصدي گري بخشهاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و واگذاري فعاليتهاي مربوطه به نهادهاي مردمي براي جلب مشارکت آنها در فعاليتها و زمينه سازي ايجاد و تقويت نهادهاي اجتماعي و شبکه هاي اعتماد بين آحاد مختلف مردم (همان منبع، صفحه 40).

 نقش سازمانهاي بخش دولتي

سرمايه اجتماعي در يک جامعه به شدت متاثر از عملکرد دستگاههاي دولتي است مهمترين عوامل عملکردي دستگاههاي دولتي که مي توانند بر سرمايه اجتماعي اثر بگذارند در شکل شماره 2 نشان داده شده است.

 در شرايط کنوني و باتوجه به گستردگي و پيچيدگي فعاليتهاي کنوني و باتوجه به گستردگي و پيچيدگي فعاليتهاي دولت، جز ازطريق مشارکت و هم انديشي با شهروندان در يک ساختار مشارکتي راه ديگري براي ادامه حيات مديريت دولتي وجود ندارد.

آمــــــوزش و توانمندسازي، فرايند طرح ريزي شده اي است که شهروندان، مشارکت خود را در جوامع مختلف احساس و نتايج حاصل را مشاهده کنند. هدف از آموزش و توانمندسازي ايجاد فرصت دسترسي به ساختار اصلي و کسب اطلاعات است. شهروندان و مـــديران بخش عمومي مي بايد به مثابه دو شريک در راه تاسيس نهادهاي آزادمنشانه يا مراکز يادگيري همت گمارند. با تحصيل دانش، شهروندان و مديران مي توانند بهتر با يکديگر کار کنند و از ابتداي کار در اجراي اموري که تعيين و مشخص گرديده اند، مشارکت ورزند. يکي ازمهمترين فرايندهاي موجود در جوامع براي ايجاد سرمايه اجتماعي، آموزش است. گذر افراد از آموزشهاي عمومي در تمامي سطوح و نيز آموزشهاي دانشگاهي، نقش اصلي را در ايجاد سرمايه اجتماعي بازي مي کنند. مؤلفه هاي فرهنگي در سطح جامعه به شدت متأثر از عملکرد نظامهاي آموزشي و تربيتي هستند. درسطح سازماني نيز دوره هاي آموزشي کارکنان مي توانند بستر مناسبي براي تقويت سرمايه اجتماعي باشد.

شايد مهمترين بعد کيفيت در بخش دولتي، رفتارمناسب و عادلانه با ارباب رجوع آنها باشد. يکي از مسائل که موجب از ميان رفتن سرمايه اجتماعي مي شود رفتار ناعادلانه با مردم توسط سازمانهاي دولتي است. براي ايجاد سرمايه اجتماعي کارگزاران بخش دولتي بايد بر اين عارضه غلبه کرده و نوعي رفتار توأم با عدالت را با ديگران برقرار سازند. از اين رو، بايستي در انتخاب کارمنداني که در تماس با مراجعه کنندگان هستند، دقت ويژه کرد و آنهايي را برگزيد که داراي خصوصيات بارز اخلاقي باشند.

سازمانهاي دولتي با سلوک و رفتار عادلانه با مردم قادر خواهندبود تا اعتماد شهروندان را به خود جلب کرده و درنتيجه سرمايه اجتماعي ايجاد کنند.

 نتيجه گيري

عملکرد سازمانهاي دولتي از راههاي مختلف مي توانند به ايجاد و توسعه سرمايه اجتماعي ياري رسانند که در اين بخش به طور مفصل به آن پرداخته شد. امروزه سازمانهاي دولتي بايد به فعاليتهايي دست بزنند که موردقبول جامعه و منطق با ارزشهاي آن باشد. آن دسته از دستگاههاي دولتي که نتوانند خود را با اين مهم تطبيق دهند، در عرصه عمل موفق نخواهند بود. به عبارت ديگر، اگر سازمانها بخواهند جايگاه خود را در جامعه حفظ کرده و به نحوي عمل کنند که باعث بقا، توسعه و موفقيت شان شود، لازم است در عملکرد خود تجديدنظر کرده و تعهدات خود را نسبت به شهروندان (ارباب رجوع) به درستي ايفا کنند. بديهي است اگر شهروندان از سازمانهاي دولتي سلب اعتماد کنند در يک فضاي بي اعتمادي (فقير شدن جامعه از جهت سرمايه اجتماعي) هم سازمانها و هم شهروندان متضرر شده و خسارت خواهند ديد.

بنگاههاي دولتي وقتي بخواهند وظايفي را که بهتر است به جامعه مدني سپرده شود، دردست گيرنــــد، سرمايه اجتماعي را تهي مي کنند. بنابراين، نخستين اصل برنامه ريزي اجتماعي اين است که آسيبي به سرمايه اجتماعي وارد نکنند. يعني بنگاههاي دولتي بايد مصممانه آن اقدامات و فعاليتهايي را انجام دهند، که از عهده آنها برمي آيند. درعين حال، اين سازمانها بايد وظايفي را به جامعه مدني بسپارند که نهادهاي کوچکتر و کمتر متمرکز مي توانند اجرا کنند. سازمانهاي دولتي بايد درجهت کنشهاي مثبت با اجراي مستمر و خوب با کارکردهايي آغاز کنند که دقيقاً متناسب با وظايف آنهاست، فقط در اين صورت است که مي توان به توليد سرمايه اجتمــاعي توسط سازمانهاي دولتي اميدوار بود.

 منابع و ماخذ:

2 - فوکوياما، فرانسيس پايان نظم ترجمه غلامعباس توسلي، تهران، انتشارات جامعه ايرانيان، چاپ اول، سال 1379.

3 - کلمن، جيمز،بنيادهاي نظريه اجتماعي ترجمه منوچهر صبوري، تهران، انتشارات نشر ني، چاپ اول، 1377.

4 - COASE. H.(1960) “THE PROBLEM OF SOCIAL COST” JOURNAL OF IAW AND CONOMICS. PP. 1-44.

5 - COLEMAN, J.S, (1996), “SOCIAL CAPITAL IN THE CREATION OF HUMAN CAPITAL”, AMERICAN JOURNAL OF SOCIOLOGY SUPPLEMENT 94.

6 - FUKUYAMA.F.(1997) “ECONOMIC GLOBALIZATION AND CULTURE”, THE MERRILL LYNCH FORUM.

7 - FUKUYAMA, F.(1995), “TRUST: THE SOCIAL VIRTUES AND THE CREATION OF PROSPERITY” NEW YORK: FREE PRESS, CHAPTER 9.

8 - FUKUYAMA F.(1997) “ECONOMIC GLOBALIZATION AND CULTURE”, THE MERRILL LYNCH FORUM. Http://www.ml.com/woml/forum/global.htm.

9 - THE WORLD BANK GROUP, “SOCIAL CAPITAL FOR DEVELOPMENT” “WHAT IS SOCIAL CAPITAL”?

Http://www.worldbank.org/poverty/ scapital / whastc.htm.

10 - WALL, ELLEN , GABRIELE FERRAZZI, AND FRANS SCHRYER,” (1998). GETTING THE GOODS ON SOCIAL CAPITAL” RURAL SOCIOLOGY, 63(2).

11 - WARNER, F.(1999), “SOCIAL CAPITAL CONSTRUCTION AND THE ROLE OF THE LOCAL STATE, RURAL SOCIOLOGY 63(3).

 

توفیق از اوست


مطالب مشابه :


مقاله رابطه بین سرمایه اجتماعی ومدیریت دانش

رابطه بين سرمايه اجتماعي و مديريت دانش (ارائه مدل جديد) يونس فاتح دانشجوي دوره دكتراي كسب




نقش روابط عمومي در تقويت سرمايه اجتماعي

مديريت منابع انساني در هزاره سوم - نقش روابط عمومي در تقويت سرمايه اجتماعي - (Human resources management




نقش سرمايه اجتماعي در بهره وري نيروي کار

مديريت منابع انساني در هزاره سوم - نقش سرمايه اجتماعي در بهره وري نيروي کار - (Human resources management




نقش سرمايه اجتماعي در توسعه

پورتال مقالات مدیریت - نقش سرمايه اجتماعي در توسعه - .:. من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست *** که




عنوان مقاله: سرمايه اجتماعي و جنسيت در محيط کار

مدیریت آموزشی - عنوان مقاله: سرمايه اجتماعي و جنسيت در محيط کار - پايگاه جامع مقالات مديريت




سرمايه اجتماعي و جنسيت در محيط كار

پورتال مقالات مدیریت - سرمايه اجتماعي و جنسيت در محيط كار - .:. من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی




نقش سرمايه اجتماعی در توسعه (Social Capital)

سرمايه اجتماعي عمدتاً مبتني بر عوامل فرهنگي و مديريت سرمايه اجتماعي و نقش آن در




سرمايه اجتماعي ،اصل محوري توسعه

مدیریت ایرانی - سرمايه اجتماعي ،اصل محوري توسعه - مطالبی در زمینه مدیریت منابع انسانی




عنوان مقاله: توانمند سازي بر اساس راهبرد سرمايه اجتماعي

مدیریت آموزشی - عنوان مقاله: توانمند سازي بر اساس راهبرد سرمايه اجتماعي - پايگاه جامع مقالات




نقش سرمايه اجتماعي در توسعه

امید - نقش سرمايه اجتماعي در توسعه - ( دانشكده مديريت) ، آزاد تهران ( دانشكده مديرت)




برچسب :