خاطره شایان در دانشگاه سراج تبریز

سلام این خاطره من مربوط به یک ماه پیش هست یه روز منو امیر قرار شد بریم تبریزو بگردیم ما راه افتادیم و من به داداش گلم مسعود جان زنگ زدم که اونم بیاد خلاصه اومد میدان آذربایجان و با هم رفتیم شهناز و آبرسان و ولیعصر و پاساژ امت مغازه دوستم افشین بعد از عشق حال قرار شد بریم ناهار بخوریم من گفتم بریم غذا خوری دانشگاه سراج اونجا ناهارو بخوریم آخه پسر عموی منم اونجا دانشجو هست باهم رفتیم اونجا تو یک میز منو و مسعود نشستیم اونجا به ما گفتن ما فقط به دانشجوهای خودمون غذا میدیم ماهم همبرگر سفارش دادیم خلاصه همینطور که نشسته بودیم یه دفعه یکی از پشت به ما توهین کرد محکم گفت پاشین برین اون ور به منو مسعود هم برخورد من برگشتم گفتم مگه تو کی هستی گفت من از استاد های اینجا هستم مسعود هم برگشت گفت قیافت اصلا به استادا نمیخوره این استاد هم بهش برخورد گفت شما دانشجوی چه رشته ای هستین؟ ما هم گفتیم ما دانشجوی این جا نیستیم گفت پس اینجا چیکار میکنین ما هم گفتیم اومدیم ناهار بخوریم ما هم قصد نداشتیم اونجا ناهار بخوریم ولی به خاطر لجبازی با اون استاد نیمه محترم مجبور شدیم ناهارو اونجا بخوریم اونم گوشیشو بر داشت زنگ زد به حراست اونجا البته امیر و پسر عموی من وارد دعوا نمیشدن چون پسر عموم که دانشجوی اونجا بود نمیتونست با استادش دعوا کنه امیر هم که نمیدونم چرا وارد دعوا نمیشد ولی مسعود سنگ تمام گذاشت خداییش خلاصه حراست اومد به من گفت اینجا چیکار میکنید من گفتم اومدیم ناهار سرتونو درد نیارم استاد و مسئول حراست هر کاری کردن نتونستن ما رو بیرون کنن آخر سرم استاد نیمه محترم که به خون منو مسعود تشنه بود و پیش دانشجوها خراب شده بود و از عصبانیت به جای غذا زهر مار خورد دمشو گذاشت رو کولش و رفت.

خاطره شایان در دانشگاه سراج تبریز

مطالب مشابه :

خاطره شایان در دانشگاه سراج تبریز

لیست دروس دوره کارشناسی ناپیوسته کامپیوتر ...

همایش تجلیل از 120 دانشجوی روستای چشمیدر

معتبرترین منابع آزمون كارشناسی ارشد حشره شناسی كشاورزی 92

ثبت‌نام دوره کاردانی فنی و حرفه‌ای خود را در تبريز به كافي نت سهنديه04114431814 بسپاريد

ɧąşąŋŧąɓŗïẕ

عکسهایی از دیدنی ترین نقاط شهر تبریز (پارت 2)

نمونه سوالات درس انقلاب اسلامی ایران

کنکور کاردانی به کارشناسی

جزوه ی الکترومغناطیس دانشگاه فنی تهران