آنچه كه يك محقق درخصوص تاتي بايد بداند


۱-واژه تات : تات كلمه اي است تركي (البته منشاء فارسي هم دارد)، اين كلمه را تركان به افراد غير ترك اطلاق ميكردند. همانند عجم كه عربها به افراد غير عرب مي گفتند. اين كلمه همه افراد غير عرب را در بر ميگيرفت ليكن بخاطر اينكه بيشترين افراد مقابل اين دو فارس ها بودند به اینصورت مرسوم شده است كه منظور فقط فارس زبانان هستند. در حال حاضر نیز در زبان فارسي، غير ايراني را بيگانه مي نامند ولي امروزه بخاطر گستردگي تكنولوژي و ارتباط و تعيين جغرافياي كشور بطور مشخص همه كساني كه خارج از جغرافياي كشور ايران هستند را شامل ميشود يعني اينكه شامل فقط كشورهاي عرب همجوار نيست بلكه همه كشورها با زبانهاي مختلف كه خارج از جغرافيا ايران هستند را بيگانه گويند .


۲- واژه آذر : آذر به معناي آتش است ودر گذشته چون آتشكده هاي زيادي در مناطق شمال شرقي وغريي ايران وجود داشت به آنجا آذرستان يا آذربايجان مي گفتند و پس از حاكم شدن تركان در آن منطقه اسم منطقه را بر روي زبان آنها نهادند كه امروزه به ساكنين آن مناطق آذري مي گويند.


۳- واژه ترك : به معناي زيبارو و خوش اندام مي باشد و ايرانيان به مردمان عثماني ترك مي گفتند.

۴- و اما زبان : در ايران سه زبان بيشتر وجود ندارد. زبان فارسي زبان تركي و زبان عربي (تمامي گويش ها مثل مازني،تالشي - تاتي -كيلكي - بلوچي - لري- كردي - وفسي- هرزني و همه گويش هاي محلي ، خرده زبانهايي هستند از فارسي )تركي و تركمني و استانبولي ... و از تركي هستند و در عربي و يا ديگر زبانهاي دنيا هم همين امر صادق است ..




گویش‌های تاتی - وفسي
این گویش در منتهی الیه حدود مرزی استان مرکزی با استان همدان، در شمال شهرستان اراک استفاده می‌شود. در روستای وفس و سه روستای همجوار یعنی چهرقان در غرب و فرک و گورچان در شرق. این مناطق تقریباً در یک خط فرضی واقعند که احتمالاً حدود ۲۵۰۰۰ نفر از مهاجرین و ساکنین این روستاها به این لهجه سخن می‌گویند؛ البته در گویش این روستاها به طور جزئی تفاوتهایی مشاهده می‌شود ولی اصل و مبنای آنها یکی است. این روستاها که جمعیت ساکن فعلی آنها حدود ده هزار نفر است، به مثابه نگینی نشسته بر حلقه انگشتری هستند که حلقه آن ترک زبانان در استان مرکزی و همدان است.

لهجه وفسی که به «وُوسی» موسوم است بنا به آنچه پژوهشگران گفته‌اند، لهجه‌ای از تاتی است. ابراهیم دهگان در کتاب فقه اللغه در ضمن معرفی وفس و واقعه کشتار جمعی آن، گویش وفس را ‹‹ یکی از لهجه‌های قدیم پارسی باستان و شاخه‌ای از تاتی ›› می‌نامند.[دهگان، ابراهیم، فقه اللغه، ص ۲۳۵] دکتر معین در جلد چهارم فرهنگ خود تحت عنوان ‹‹ وفسی ››(Vafsi) منسوب به وفس، لهجه اهالی وفس نام می‌برند.[معین، محمد، فرهنگ] آقای افتخار زاده در کتاب گزیده‌ای بر دیوان همافر عراقی وفسی از قول نامبرده می‌نویسد: «نامبرده زبان خویش را تاتی خوانده است.» [افتخارزاده، نادر، گزیده دیوان همافر عراقی، مقدمه] و همچنین در مجله «ایران کوده» م. مغدم که درباره گویش دلیجان، آشتیان و وفس بحث کرده، لهجه وفس را تاتی خوانده است.

در فهلویات باباطاهر همدانی کلمات مشابه زیادی با گویش وفسی وجود دارد که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:
«دیرم» (دارم) : تن محنت کشی دیرم خدایا، دل حسرت کشی دیرم خدایا

«ته» (تو) : بی ته یارب به بستان گل مرویا

«وینم» (ببینم) : گرم دسترس نبی آیم ته وینم

«بَسُم» (بشوم، بروم) : بسم

«بوره» (بیا) : دمی بوره بوین حالم ته دلبر

«سوته» (سوخته) : بوره سوته دلان با ما بنالیم

«واتنی» (گفتنی) : به کس درد دل مو واتنی نه




نمونه اي از رباعيات وترانه های تاتی طارم زنجان مربوط به ملا جمال هــزاري(از کتاب سخنوران زنجان)
گـر چيزي موينه چشم گمـراه (اگر چشم گمراه كننده چيزي را نبيند)
مكـره قامـــــت خوبان تمشـا (اگر به قامت زيبا قامتان توجه نكند )
اگـر مده خبــــر، به بينـوا دل (اگر خبر آنچه ديده به دل را ندهد )
چه ذان دل كه چيه زشت وزيبا ( دل كه خوشگل وزشت را نمي بيند )
****
اگر چشمه موينند خوبرويـــان (اگر چشم ها خوش سيماها رانبينند )
ببيند از فكر شيطاني هراسـان (اگر از افكار شيطاني بدور باشند )
نبي تا فتنه چشمه د خبــردار (‌تا فتنه از طريق چشم منعكس نشود)
چه ذانه دل چتر بي عشق خوبان (دل چطور مي تواند عاشق خوبرويان شود)
****
غم هجـــران چمن دام بلا به (غم دور بلاي دلم من شده است )
دلم دوري اشتـــــه مبتلا به (دلم بدوري تو مبتلا شده است )‌
هجوم اده امن هر محنت وغم (حمله كرده به من همه گونه غمها)
واجي غم چمنا يكسر مبتلا به (توگويي كه يكسره درغم و اندوهم)
****
نيه هيچكس مثال اشته دل سخت (همانند تو كسي دل سنگ نيست)
بشيم هرجا چمن شار نيه بدبخت (هرجا بروم كسي مثل من بدبخت نيست)
وير آجــورم اته خونابــــه ريجم ( بياد مي آورم تورا اشك خون مي ريزم )
ذانم آخر كه ريجه بي جگـر لخت (مي دونم كه آخر خونجگر خواهم شد)


نمونه اي از رباعيات وترانه های تاتی طارم زنجان مربوط به ملا جمال هــزاري(از کتاب سخنوران زنجان)
بهـــــــار بي زمين مشت آلاله(در بهار زمين پر از لاله ميگردد)
همه جا سور آبي هفت رنگ لاله(همه جا سرخ ميگردد با هفت رنگ لاله)
ويني صحـــــرا همه رنگا برنگه (مي بيني كه صحرا همش رنگارنگ شده)
نمنت خالي مـــرزي يا كه چاله (نمانده جايي كه آثار گل وگياه نباشد)
****
كسي بي رتبه بي مثل ويــه دار(آدم عقيم همانند درخت .....مي باشد )
نه تيته آكره ني بي ثمـــــر دار(نه دانه مي دهد نه ثمري دارد )
همي ايدس خلاوش خوب دكرده( نگاه مي كني ظاهرخوبي دارد)
ميـــوه دارون وره بي عار بي بار(كناردرختهاي ميوه بي خيال وبي ميوه)
****
كسي كه آنــــده ا مال داره(كسي خرج نمي كند مايه دار ميشود)
بقــــدر اشتنش اموال داره(بقدر كافي هم مال واموال جمع ميكند)
سر ايجرداره مثل ميوه دارون(سرپايين مي آورد همانند درخت انگور)
هميشه فكر اشتن حال داره(هميشه در فكر حال واحوال خودشه )
****
دارم از چشم ودل هرد شكايت (دارم ازچشم ودل هردوشكايت )
كه وينند هردينه بيم پر شرارت (كه اين دو موجب شرارت من ميشوند)
گنه چشمه كرند دل بي گرفتار (چشم خطا ميكند دل گرفتار ميشود)
موينا چشم مبي از دل ضلالت (اگرچشم نبيند دل گمراه نميشود)



نمونه اي از رباعيات وترانه های تاتی طارم زنجان مربوط به ملا جمال هــزاري(از کتاب سخنوران زنجان)
چه بي چمن جوانـــي ايدقـه با (چه ميشود جواني من يك دقيقه بياد )
تا بوين پيري امن يم چه كرده (تا ببيند پيري با من چكار كه نكرده )
همـه چيـز خوبي كـه چمنـد به (همه چيزهاي خوبي كه من داشتم )
ايو ايوي پيري چمن دسه بـرده (يكي يكي از دستم گرفته )
نه طاقت، پـاده ، نه بالانــه تاوي (نه طاقتي درپا دارم نه قوتي دربازو)
بدنم خون ت واي زالـو آخرده (خون بدنم را مثل اينكه زالو خورده )
نمنتـه چشمــونم ســو، تا بوينم (درچشمانم دگر نوري نيست تاببينم)
ددسي وايكه چشمش كيه مردند (چشمان همانند چشمان مرده مي مانند)
سيــاوه ريــشش آبـه پنبه پاره (ريش سياه همانند پنبه سفيد شده )
دندانون بش همه موشون آچرده (نوك دندانها را مثل اينكه موش خورده)
كمــر خال اوبه غلبار كمه شار (كمر هماننند الك كج شده )
نفس واي لوجگينه ي ايجر ده (نفس همانند نور روزنه وارد ميشود )
زنكـــه ده اوكره آدم پشت (عيال ديگه به آدم پشت ميكنه )
اي عمري واي اجوش خوبي نكرده (يك عمر خوبي را فراموش مي كنه )
اگر نزديك شي پاسرر زنيــه (اگر نزديكش بروي با لگد مي زندت )
وايه كه خيـلي زور سيبير آكرده (ميگويد كه خيلي زود موهات سفيد شده )
لاوه كري اگــــر زنيه سرچنگ (حرف بزني با سرچنگ مي زندت )
واي اشتين رفاقتـــــش ندرده (مثل غريبه با تو برخورد مي كنه )
لاوه بلندكري هاي ديه دشمون (بلند حرف بزني به آدم فحش مي ده)
كپك زاربوين كه چوش نخورده (توله سگ را ببين هوس كتك كرده )
لاويكه زنكــــون حقه بكردم ( همه حرفها را كه در حق زنان گفتم )
چمن يخد ترسم كه سر آورده (مي ترسم كه بر سر خودم هم بياد )
جوانــي بايا هـــزاري را بوينه (جواني اگر بياد هزاري را ببيند )
تف اوكره اجو ، مرگد خبر ده (تف مي ريزد به او وازمرگ خبرش مي دهد)




اشعار تاتي
ابو عبداله شمس الدين تبريزي مشهور به شمس مغربي ديگر شاعر آذربابجاني ست كه اشعاري به زبان مادري خود ( تاتي ) به يادگار گذاشته است . شمس الدين محمدمغربي از شعرا وعرفاي بزرگ قرن هشتم و اوايل قرن نهم بوده است كه در قريه ي آمند ، از توابع بلوك رودقات تبريز متولد شده است وبه سال 808 در تبريز در گذشته است (دانشمندان آذربايجان به نقل از نشريه دانشكده ادبيات تبريز شماره تابستان 1335 سال هشتم )چهار دوبيتي زير از بين سروده هاي تاتي او برگزيده شده است .
ديره اويان چمن سامان بگرته (ديري ست كه يار سامانم را مسخره كرده)
چمن بوم و برو دامان بگرته ( بروبوم ودامان مرا مسخره كرده است)
بجز اويان نوينم در برو بوم (چيزي غير از يار در اين برو بوم نمي بينم)
برو بومم همه اويان بگرته (همه بروبوم مرا يار مسخركرده است)
****
خوراژ زردي شره ب كوشن وهير (درجانب روستا خورشيد رو به زردي نهاد)
كه دام انداتمي اژ راي نچير ( دام انداختم در مسير نخجير)
ناگه هان هاكتم ب دام خوبان (ناگهان خودم افتادم به دام خوبان )
دام و نچير و هيرم بشر اژ وير (دام و نخجير و روستاه از يادم رفت)
****
ار دريا رسم دريا ت وينم (اگر به دريا رسم دريا تورا مي بينم)
ورب صحرارسم صحرا ت وينم (واگر به صحرا هم روم تورا مي بينم)
بجز تو هيچ كيج نيه ب گيتي (بجز تو درجهان هيچ كس نيست)
اژان هرجا رسم انجا ت وينم(ازاين رو هرجا كه روم آنجا تورا بينم)
****
سحرگاهان ك ديلم تاو گيره (سحرگاهان كه دلم در تب وتاب مي افتد)
اژ آهم هفت چرخ آلاو گيره (از آه من هفت چرخ شعله ميگرد)
چ ديلم آذرين آهي بر آي (از دلم چون آهي آتشين برآيد )
گهان اژ آه ديلم تاو گيره (جهان از آن آهم بر افروخته ميشود)




تاتهای خراسان
خراسان شمالی دارای اقوام متعددی هم چون کرد، ترک، تات، فارس و ترکمن با زبان، آداب و رسوم متفاوت است و همین امر سبب شده تا برای آشنایی بیشتر به بررسی اقوام مختلف بپردازیم. در چند شماره قبل به بررسی پیشینه قوم تات پرداختیم و امروز زبان و آداب و رسوم این قوم را از نگاه استادان و محققان مورد بررسی قرار داده ایم.
یک کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی می گوید: به دلیل این که امروزه تاتی در خراسان شمالی دو گونه مختلف است و هر گونه با دیگری تفاوت های محسوسی دارد لذا برای بعضی مناطق باید واژه گویش را به دلیل این که کلمات آن با کلمات فارسی رسمی تفاوت دارد استفاده کرد و برای برخی مناطق دیگر به دلیل اختلاف و تفاوت در تلفظ باید لهجه تاتی را استفاده کرد.«محمود باعصمت» با اشاره به این که این گویش یا لهجه خود یکی از لهجه های محلی زبان پهلوی ساسانی بوده است که در سرزمین سیستان به آن سخن می گفتند اظهار می دارد:
در سال 251 یعقوب لیث صفاری زبان فارسی دری را که همان لهجه محلی سرزمین سیستان بود زبان رسمی و درباری ایران معرفی کرد که کم کم به عنوان زبان رسمی در تمام کشور از آن استفاده شد.وی اضافه می کند: هم اکنون همین زبان در افغانستان امروزی، با اندک تغییری در حال استفاده است و در ایران هم شاید همین زبان تات های شمال خراسان، به ویژه منطقه گیفان که زبان آن ها شباهت بسیاری با زبان امروزی افغانستان دارد اصالت خود را حفظ کرده و کمتر دستخوش تغییر و تحول شده است.وی با اشاره به این که تاتی امروز شمال خراسان دنباله و باقی مانده زبان فارسی دری رایج در سیستان با قدمت بسیار است می افزاید:
وجود بسیاری از کلمات قدیمی فارسی مانند کوتل (تپه)، خلعتی (هدیه)، خوانچه و بادیه (ظرف غذا) که در متون نظم و نثر فارسی قدیم مانند آثار سعدی، نظامی، بیهقی و فردوسی آمده بود در گفتار مردم این منطقه از دیگر دلایل این امر است.«باعصمت» تصریح می کند:
امروز تلفظ و شکل قدیمی بعضی از کلمات که در زبان فارسی بر اثر گذشت زمان دچار تغییر و تحول شده است هم چنان کاربرد دارد به عنوان مثال واژه گوسفند قبل از این «گوسبند» بوده و امروزه تات ها آن را به همین لفظ به کار می برند و در آن ها ابدال «ب» به «ف» انجام نگرفته است.وی ادامه می دهد:
هم چنین تلفظ های قدیمی واژه های دیگر مثل، یک، هزار، هژده، هبده (هفده) نیز امروزه در بین تات های قدیمی رایج است.وی به کار بردن بسیاری از کلمات رایج در بین تات ها را همان کلمات فارسی امروزی می داند و بیان می کند:
این موضوع یکی از نکات زبانی قابل توجه است که بعدها فرآیند واجی روی آن ها انجام گرفته است و تفاوت رسمی محسوسی با تلفظ امروزی فارسی رسمی دارد. مثلا واژه «خون» به صورت «خین» تلفظ می شود که ابدال در حرف دوم این کلمات انجام گرفته است. در کلماتی مثل سرمو «سرما» و بنیس «بنویس» فرآیند واجی موجب تغییر تلفظی آن ها شده است.این کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی به ادبیات شفاهی بسیار غنی تات نشین ها و وجود کنایات و ضرب المثل های رایج در منطقه گیفان که به لحاظ تنوع، تعدد، ایجاد و تداعی معانی بسیار قابل تأمل است اشاره می کند و می گوید:
وجود ترانه های محلی رایج در بین تات ها که با دلی دلی کردن و هی هی چوپان همراه و بیشتر مضامین آن ها بیان دلدادگی و دوری آن ها از یار و دیار معشوق است، لالایی های مادران برای فرزندان، تعزیه خوانی، شبیه خوانی، قصه ها و استان های قدیمی از دیگر موارد مطرح در ادبیات شفاهی میان آن هاست.«باعصمت» اظهار می دارد:
متأسفانه با وجود فرهنگ غنی وادبیات شفاهی بسیار قوی نسل جدید شهر زده تحت تأثیر فرهنگ و زبان شهری قرار گرفته و زبان و فرهنگ شهری جایگزین زبان و فرهنگ محلی و بومی آن ها شده است.وی بیان می کند:
بیم آن وجود دارد که در آینده نزدیک تمام آن لغات، تعابیر، کنایه ها، امثال، داستان ها، قصه ها، مرثیه ها و لالایی ها به بوته فراموشی سپرده شود و از زبان اصیل تاتی، تنها نامی باقی بماند.مدرس مرکز تربیت معلم امام محمد باقر(ع) هم با اشاره به پیشینه قوم تات که همان تات آریایی و از جمله اقوام بومی خراسان و ایرانی است اظهار می دارد:
زبان تاتی یکی از شعبه های اصلی بازمانده از فارسی میانه است.«حسن اسعدی» می گوید: امروزه اقوام تات که مردمی مذهبی، معتقد و میهن دوست هستند در خراسان شمالی و در راز و جرگلان، گرمه، جاجرم و گیفان زندگی می کنند.وی مهمان نوازی، گرم خویی و خصلت های نیک را از جمله ویژگی های این مردم ذکر و بیان می کند:
در منطقه خراسان شمالی تات ها در کنار اقوام دیگر مثل ترک، کرد، ترکمن و فارس در کمال آرامش زندگی می کنند.وی می افزاید:
در شهر سنخواست روستاهای تات نشین مثل کرف، خراشا، جربت، ملااویس و دربند وجود دارد که مردم این مناطق دین دار و سخت کوش هستند.وی با بیان این که تات های منطقه سنخواست و جاجرم تاکنون شخصیت های بزرگی را به فرهنگ ملی و قومی ایران و ایرانیان تقدیم کرده اند می گوید:
شاعر نامی دربار سلجوقیان اصفهان، بدرالدین عمر جاجرمی و پسرش محمدبن بدرالدین و پس از آن ها در قرن معاصر حضرت آیت ا... میرزا ابوالحسن موسوی بجنوردی، عارف بجنوردی، ادیب بجنوردی، میرزا عبدالحی و شیخ حسین کرفی از جمله این شخصیت ها هستند.این مدرس مرکز تربیت معلم با اشاره به این که تات های منطقه راز و جرگلان نیز شخصیت های علمی بزرگی را از جمله شیخ عبدا... رازی و یعقوب آرمین پرورش داده است اضافه می کند:
در منطقه گیفان نیز شخصیت های بزرگی وجود داشته است.«اسعدی» بیان می کند: در زمانی نه چندان دور منطقه گیفان راه ارتباطی و تجاری ایران با روسیه وجود داشته و یکی از راه های تبادلات فرهنگی بوده است به همین دلیل این منطقه از پیشینه تأثیرگذار در فرهنگ قومی تات برخوردار است.یک استاد دانشگاه نیز با بیان این که زبان تاتی مانند سایر زبان های دیگر دارای شاخه های متعددی است می گوید: با توجه به این که در کنار این زبان، زبان های دیگری هم چون کردی، ترکی، عربی و بلوچی وجود دارد این زبان تحت تأثیر این زبان ها قرار گرفته و با کمی تغییرات نسبت به زبان های دیگر تاتی متفاوت است.«شاددل» اضافه می کند:
زبان تاتی موجود روستای طبر به دلیل رفت و آمد مردم این روستا با مناطق دیگر و روستاهای اطراف که دارای زبان های کردی و ترکی هستند دچار تغییر شده است.وی بیان می کند:
به مرور زمان و با پیشرفت علم و دانش زبان ها از نظر گویش متحول شده و گسترش پیدا کرده است به گونه ای که هر نسل بعد از نسل دیگری به صرف این که زبانشان کرد، ترک و تات باشد با نسل قبل از خود متفاوت است بنابراین نمی توان زبان تات را در یک جمله تعریف کرد چرا که هر تعریف برای نسل خود معنی دارد.وی اظهار می دارد:
زبان تات روستای طبر با روستاهای مجاور خود مثل جربت، کرف، سنخواست و خراشا که تات هستند در بسیاری از کلمات متفاوت است این در حالی است که این روستا از نظر گویش با زبان مردم فیروزه که یکی از روستاهای کوچک جنوب بجنورد است بیشتر هم خوانی دارد و نزدیک ترین زبان تاتی به زبان طبری است.وی اضافه می کند:
به همان نسبت هم زبان تات سنخواست و خراشا با مناطق اطراف خود هم چون جربت، جاجرم و گرمه تفاوت دارد.این استاد دانشگاه می گوید: در خراسان شمالی زبان اهالی روستای روئین و چند روستا در بخش اسفراین و روستای راستقان گیفان شباهت زیادی به زبان های تاتی مناطق گرمه، جاجرم، سنخواست، خراشا و طبر دارد.وی اضافه می کند:
در خراسان شمالی باورهای مردم با کمی تفاوت جزئی یکسان است و تغییرات جزئی به دلیل تغییر و تحول های موجود امری طبیعی است.وی بیان می کند:
نمی توان گفت گذشتگان ما آداب، سنت و ریتم خاصی در زبان، لهجه و مراسم خود نداشتند چرا که ما به عنوان نسل بعد از آن ها نتوانستیم آن ها را به عنوان یک یادگار حفظ کنیم.نویسنده کتاب هویت شناسی شهر بجنورد با بیان این که در شمال بجنورد ساکنان دهستان گیفان، بیشتر فارسی زبان هستند و گویش آن ها به نام «تاتی» معروف است اظهار می دارد:
در دهستان گیفان و روستاهای رزقانه، امیرآباد، سیدآباد و گیفان و در بخش راز روستاهای جلفدره، قوش تپه، اسفروج و آنابای فارس زبان هستند، در جنوب بجنورد در جلگه شوقان و در شهرستان جاجرم، شهر سنخواست و روستاهای قدیمی مثل طبر، کرف، خراشا و اندقان تاتی حرف می زنند.در این مناطق، لهجه تاتی، زبان اصلی مردم است و در برخی روستاها، تات ها همراه با سایر اقوام و به ویژه با کردها زندگی می کنند.وی با بیان این که بسیاری از ساکنان محلات جنوب شهر بجنورد را تات ها تشکیل می دهند اظهار می دارد:
رواج گویش تاتی در شهر بجنورد در میان فراوانی لهجه های مختلف به نوعی یادآور دیرینگی این سرزمین است.وی با اشاره به این که خیابان های شهید چمران، حسینی معصوم، هفده شهریور و به ویژه بلوار مدرس و برخی کوچه های خیابان شهید بهشتی و بافت میانی شهر بجنورد حضور پر رنگ تات زبان ها را از دیرباز شاهد است می افزاید: تات های ساکن بجنورد شامل طوایف گیفانی، گلیانی، گرمه ای، جاجرمی، رازی، سنخواستی، خراشاهی، جربتی، کرفی، طبری، فیروزه ای، آساکی (پارتی)، اردغانی، بیدوازی، روئینی، مشهد طراقی و برخی طوایف خاوری است.




پراکنش تات ها در ایران وجهان
استان قزوین = شهرستان تاکستان • شهرستان بوئین زهرا • شهرستان قزوین
استان مرکزی = شهرستان کمیجان • شهرستان تفرش • شهرستان ساوه
استان اردبیل= شهرستان خلخال • شهرستان نمین • شهرستان کوثر
استان خراسان شمالی = شهرستان اسفراین • شهرستان بجنورد
استان تهران = شهرستان کرج • شهرستان ساوجبلاغ
استان آذربایجان شرقی= شهرستان مرند
استان زنجان = شهرستان طارم
استان گیلان = شهرستان رودبار
استان اصفهان = ابیانه
ابیانه یکی از روستاهای شهرستان نطنز در استان اصفهان است که در چهل کیلومتری وغرب شهر نطنز واقع شده است دردامنه کوه و هوای بسیار خنکی دارد مردمان آن بیشتر به کشاورزی ودامپروری اشتغال دارند محصولات عمده آن میوه - غلات و لبنیات می باشد .مردمان آن دیار به تاتی سخن می گویند.
در خارج از کشور:
۱- قفقاز ۲- تاجیکستان ۳- آذربایجان۴- بمبئی هندوستان ۵- فلسطین اشغالی
پراکنش تاتهای قفقاز :
داغستان ، دربند ، آبشوران ،باکو ،نارداران ، سوراخانی ،بالاخانی موشتاغی ، بوزونا ، امیرخان ، زیره ،هووسن ، بینه خیله ، قوبا ،دوه چی ، اسماعیل‎لی ، خیزین ، قوناق کندی ،قوتگاشن ، کایتاکو، تبرسران ،مخاچ قلعه ، افروجه ، گنداب ، سیازان ، لاهیج .




گویش های تاتی (وفس)
این گویش در منتهی الیه حدود مرزی استان مرکزی با استان همدان، در شمال شهرستان اراک استفاده می‌شود؛ در روستای وفس و سه روستای همجوار، یعنی چهرقان در غرب و فرک و گورچان در شرق. این مناطق تقریباً در یک خط فرضی واقعند که احتمالاً حدود ۲۵۰۰۰ نفر از مهاجرین و ساکنین این روستاها به این لهجه سخن می‌گویند؛ البته در گویش این روستاها به طور جزئی تفاوتهایی مشاهده می‌شود ولی اصل و مبنای آنها یکی است. این روستاها که جمعیت ساکن فعلی آنها حدود ده هزار نفر است، به مثابه نگینی نشسته بر حلقه انگشتری هستند که حلقه آن ترک زبانان در استان مرکزی و همدان است.
لهجه وفسی که به «وُوسی» موسوم است بنا به آنچه پژوهشگران گفته‌اند، لهجه‌ای از تاتی است. ابراهیم دهگان در کتاب فقه اللغه در ضمن معرفی وفس و واقعه کشتار جمعی آن، گویش وفس را ‹‹ یکی از لهجه‌های قدیم پارسی باستان و شاخه‌ای از تاتی ›› می‌نامند.‌[دهگان، ابراهیم، فقه اللغه، ص ۲۳۵] دکتر معین در جلد چهارم فرهنگ خود تحت عنوان ‹‹ وفسی ››(Vafsi) منسوب به وفس، لهجه اهالی وفس نام می‌برند.[معین، محمد، فرهنگ] آقای افتخار زاده در کتاب گزیده‌ای بر دیوان همافر عراقی وفسی از قول نامبرده می‌نویسد: «نامبرده زبان خویش را تاتی خوانده است.» [افتخارزاده، نادر، گزیده دیوان همافر عراقی، مقدمه] و همچنین در مجله «ایران کوده» م. مغدم که درباره گویش دلیجان، آشتیان و وفس بحث کرده، لهجه وفس را تاتی خوانده است.
در فهلویات باباطاهر همدانی کلمات مشابه زیادی با گویش وفسی وجود دارد که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:
«دیرم» (دارم) : تن محنت کشی دیرم خدایا، دل حسرت کشی دیرم خدایا «ته» (تو) : بی ته یارب به بستان گل مرویا «وینم» (ببینم) : گرم دسترس نبی آیم ته وینم «بَسُم» (بشوم، بروم) : بسم آنان بوینم که ته وینند «بوره» (بیا) : دمی بوره بوین حالم ته دلبر «سوته» (سوخته) : بوره سوته دلان با ما بنالیم «واتنی» (گفتنی) : به کس درد دل مو واتنی نه
خطری که این گویش را تهدید می‌کند، مهاجرت ساکنان این روستاها به شهر و تغییر زبان نسل نو که در شهرها زاده و بزرگ می‌شوند است.
منابع
o
زبان شناسی - دکتر فره وشی - انتشارات دانشگاه تهران
o
جستاری در زبان تاتی، نوشته: علی محمدآقاعلیخانی
o
نوشتار: پراکندگیِ «تات»ها در تاکستان و بوئین زهرا، نوشته: عباس رحمانی
o
خبرگزاری اجتماعی و فرهنگی میراث آریا، بازدید: اکتبر ۲۰۰۸.








طارم یکی از شهرستان های استان زنجان
طارم از شهرستانهای استان زنجان است. این شهرستان در شمال استان واقع شده و با استان‌های گیلان و قزوین و اردبیل همسایه می‌باشد. مردم این شهرستان در کنار زبان فارسی به تاتی و ترکی گپ می زنند.
این شهرستان به دلیل دارا بودن آب وهوایی معتدل وخاک حاصلخیز و کشت انواع محصولات باغی وزراعی به هندوستان ایران معروف است.
محصولات عمده این شهرستان زیتون، انار، برنج، سیر، گوجه فرنگی، کرفس، طالبی و انواع محصولات دیگر است.
رود قزل اوزون که از کوههای چهل چشمه در کردستان سرچشمه می‌گیرد با طی مسیری طولانی وارد طارم شده و پس از عبور از آن در منجیل با شاهرود پیوند می‌خورد. سد بزرگ منجیل در محل پیوند این دو رود احداث شده است. قزل اوزون سرانجام وارد گیلان شده و به دریای خزر می ریزد. اطراف این رود در طارم را حاصلخیزترین زمینهای ایران دربر گرفته‌اند. انواع محصولات کشاورزی در این زمین‌ها کشت می‌شود و در جاهایی زمین‌ها سه بار در سال کشت می‌شود. لازم به توضیح است که یکی ازروستاهای شهرستان به نام هزارروددرسال 1387باسوادترین روستا ازلحاظ سطح تحصیلات دانشگاهی شناخته شد.
شهرستان طارم دارای دو بخش؛به نام های بخش مرکزی به مرکزیت شهر آب بر و بخش چورزق به مرکزیت شهر چورزق می باشد.

بخش مرکزی شامل سه دهستان است:
o دهستان حومه آب بر (روستاهای حومه شهر آب بر )با ۱۱ روستا
o دهستان گیلوان با ۲۳ روستا
o دهستان درام با ۲۳ روستا

بخش چورزق از دو دهستان تشکیل یافته است:
o دهستان چورزق با ۲۶ روستا
o دهستان دستجرده با ۱۴ روستا
دهستان گيلوان.‌به مركزيت روستاي گيلوان مشتمل بر ۲۳روستا به اسامي زير است:
۱-گره لو۲-پرچم قديم۳-پسار۴-خرم اباد كهريز ۵-ده بهار۶-انارستان ۷-چرزه ۸-چوقور ۹-زهتر اباد۱۰-صومعه بر ۱۱-مامالان ۱۲-حصار آباد۱۳-گيلوان۱۴-محمدابادخواجه بيگلو۱۵-هندي كندي۱۶-گيلانكشه۱۷-تسكين۱۸-چمله۱۹-قارقلي چم۲۰-پرچينه۲۱-تشوير۲۲-زرده۲۳-لهنه
دهستان درام ‌به مركزيت روستاي درام مشتمل بر ۲۳روستا به اسامي زير است:
۱-بنارود ۲-خساره ۳-قشلاق پاورود ۴-کلوچ۵-درام۶-بابارود۷-بالاكوه۸-بندرگاه۹-چنار۱۰-خشخاش۱۱-سرخه سنگ۱۲-سياه رود/سيا ورو۱۳-قوهيجان۱۴-گاوخس۱۵-ميرزالو۱۶-نوكيان۱۷-وناب۱۸-ته دره۱۹-غلام چم۲۰-جزلاندشت۲۱-كلتان۲۲-گماندشت۲۳-وزنه سر
روستا های حومه شهر آب بر مشتمل بر ۱۱روستا به اسامي زير است:
۱-هزاررود سفلي۲-هزاررود عليا ۳-استاكول ۴-کرد اباد ۵-عزيزاباد ۶-قانقلي عليا ۷-هارون ابادعليا۸-قانقلي سفلي۹-كوهكن سفلي ۱۰-كوهكن عليا۱۱-هارون آبادسفلي
روستا های حومه شهر چورزق مشتمل بر ۲۶روستا به اسامي زير است:
۱-ارشت۲-جيا۳-زرني۴-شيرميشه۵-ايچ۶-تازه كند۷-شقاقي جزلا۸-شقاقي چورزق۹-علارود۱۰-ولي اباد۱۱-جوزرگان۱۲-زاچكان۱۳-شيت۱۴-وليدر۱۵-انذر۱۶-جزلا۱۷-شقاقي انذر/شقاق انذر۱۸-سرخه ميشه۱۹-کلج آباد ۲۰-كله سيران۲۱-گوهر۲۲-سرخ اباد۲۳-کمر کوه/کره ماليم۲۴-كسران۲۵-كلوييم۲۶-وليس
دهستان دستجرده به مركزيت روستاي دستجرده مشتمل بر ۱۴روستا به اسامي زير است:
۱-الزين۲-بابامرغوز۳-جزونق۴-سرخه ديزج۵-شيراب۶-قاضي بلاغي۷-مورستانه۸-دستجرده۹-رزه بند۱۰-دهنه۱۱-وني سر۱۲-سانسيز۱۳





وا‍ژه تات
پيدايش واژه تات
انسانها در طول تاريخ گاه بی آب و خوراک و بی سر پناه زيسته اند ولی هيچ انسان بافرهنگی هرگز حتی يکروز بدون ادبيات زندگی نکرده است منظور از ادبيات به معنی گسترده آن است. يعنی همه آنچه که در حوزه علوم انسانی قرار مي گيرد اعم از آنچه کتبی و شفاهی است می باشد و فرهنگ مقدم بر آن، اما منظور از انسان با فرهنگ به معنی متعارف آن يعنی باســوادان و تحصيل کـرده ها نمي باشند، زيرا نخستين انسانهايی که گرد هم آمدند و سخن را آغازکردند و به تامل و تفکر درباره اشياء و پديده های پيرامون خود پرداختنـد برخـوردار از فرهنگ بوده اند و نطفه ادبيـات نيز از واکنش های فکری و ذوقی بسيار ساده و ابتدائی آنها، از همان زمان بسته شد و به صورت رشته روابط ، و آينه درک خويشتن مادی آنان ،با جهان گسترده مه آلود زندگی گرديد. از اين رو هيچ قومی يا طايفــه ای را نمي توان يافـت که نشود برايشان ادبيات و يا تاريخچه ای خاص ادبيات قايل شد، ممکن است ادبيـــــــات يک قوم مکتوب و درمرحله ای از پيشرفت باشد و ادبيات قومی ديگر ساده و شفاهی و يا در آغاز مرحله ورود به حوزه خاص و کتابت باشد.
تاتها نيز اقوامی ايرانی هستند که با وجود داشتن تاريخ و فرهنگ چند هزار ساله ادبيات شفاهی و بسيار غنی برخوردارند ولي تاريخچـــه ادبيات مکتوبشان بسيار جوان و ادبيات منظوم خاص آنهامدت نسبتاً کوتاهی است که به منصه ظهور رسيده است.
حوزه ادبيات تات با در نظر گرفتن اشعار پراکنده، صده هشتم هجری قمری مي باشد كه بر جای مانده است و دارای سابقه طولانی است . اما تاريخ آغاز جديد آن به دوره پس از وقوع انقلاب 1917 روسيه ميرسد . كه اشعار و نمايشنامه های م. بخشی اف متولد1910 و اشعار و داستانهای ده آنتی لوف متولد 1913 گواه اين موضوع است تا جايي که نگارنده ادعا دارد به جز قوم کرد که از اين بابت وضعيت خاصی دارد ديگر اقوام گوشه و کنارميهن ما نيز وضعيتی همانند تاتها دارند ازجمله علل آن نيز اين است که از صـده پنجـم تا اواسـط صده چهاردهم هجری قمری به مدت يکـــهزار سـال سلالــه های تـرک و يـا ايرانيـــــان ترک شده ای مانند صفويان در ايران فرمانروايی کرده اند و همه اينها چه آندسته که درباره آنها تکيه گاه فرهنگ و مدنيت ايرانی شده و چه آن دسته که به اين مقوله عنايتی ننموده و به نشر زبان خود به طرق مختلف همت گماشته اند، همگی در کوثر ايران و ايرانيت تحليل رفته اند و آنچه مانده و در جامعه ايرانی ريشه دوانده و سايه گسترده زبان ترکی است.
ورود سلاله های ترک به ايران و حکومت آنها در اين کشور، هميشه همراه با مهاجرت گروه انبوهی از تيره ها و طوايف ترک زبان بوده، اين گروه ها که اغلب در نيمه شمالی ايران اسکان می يافتند. به لحــاظ برخــورداری از برتـری سياســی و حقوق اجتماعی ويژه و همچنين داشتــــن تعصب قومی مردمـــان بومی، به زبــان آنـان سخن نمی گفتند اين امر بطور کلی يک تقابل و رويارويی زبانی بين ملت ايــران با ملتی بيگانه بود در اين رويارويـی، زبان فارسی به لحاظ بهره مندی از يک پشتـوانه سترگ و تاثير گذار علمی و ادبی به هيچ وجه ميدان را برای رقيب خالی نمي کرد . ولی زبانها و گويش های هم خانواده آن که از چنان پشتــوانه و غنای علمی و ادبـــی بی بهـــره بودند و همانند تاتی دايم در تماس و جوشش با ترک زبانان بودند به شدت آسيب ديده و در مقابل زبان بيگانه تدريجاً خانه به خانه از شهری به شهر ديگر، پيوسته گام به عقب برداشتند.
در دوره اسلامی از زمانی که نخستين سنگ بنای ادبيات فارسی گذاشته شد تا امروز، زبان فارسی زبان اکثريت مردم اين کشور شايد نبود، ولی زبان رسمی مظهر مليت و وحدت ايرانيان بوده و تنها ما با اين زبان، اقوام و طوايف پراکنده در ايران بزرگ توانسته ايم با هم تفهيم و تفاهم نماييم.
در حال حاضر در ايران سه زبان وجود دارد که به عنوان زبان شناخته شده اند فارسی، ترکی و عربی است . زيرا بر اثر بروز ظهور لهجه های گوناگون و شاخه شاخه شدنهاست که از پارسی کهن گويش های مختلفی همچون لری، بلوچی، کردی، گيلکی ، تاتی، تالشی و .... زاييده شده و مجدداً از هر يک از آنها لهجه های گوناگون ديگري پديد آمده و می آيد که در دراز مدت بطور کلی از اصل خود فاصله گرفته و تاثير پذير شده اند و خود تبديل شده اند به معجــونـی از کلمــات عربـی، ترکـی، انگليسی و ... که بـه مـرور زمـــان بـــه نابودي مي گرايند، که عواملی همچون مرور زمان، نبود زبان ادبی، شرايط جغرافيا، روابط با متکلمان زبانهای ديگر ، نيازهای جديد لغوی رسانه های جمعی از جمله تاثير گذاراني هستند که بر ساختار و کيفيت زبان اثر گذاشته و در آن موجب تغييرات می شوند اين تغييرات تدريجاً منجر به تعدد لهجه می شود .
لهجه ها همانند گسيختگي ها در يک سطح شناور از هم فاصله گرفته و به لکه ها و يا جزاير کوچک که با هم همگونی ماهوی دارند تبديل مي شوند و سپس به تدريج تحليل مي روند يا جای خود را به زبان نيرومند ديگری می دهند.
تات نامی است که به بخش گسترده ای ازجامعه ايران بزرگ اطلاق شده است تاتها نه يک قومند و نه يک طايفه و نه يک ايل، بلکه جماعات مختلفی از ايراني اند كه اطلس پراکندگی آنها از داغستان تا شيروان و آذربايجان، قزوين، زنجان، سمنان، خراسان، بجنورد و برخی از روستاهای خط مرزی ترکمنستان را در بر گرفته است . زبانی که جماعات موسوم به تات به آن سخن می گويند آنچنــان متنوع و متفاوت از هم اســـت که با وجود ايرانی بودن و وجود اشتراک فراوانی که با هم پيدا مي کنند بعنوان لهجه های مرتبط بهــم در يک زبـان واحـد قرار نمي گيرند. بطورمثال لهجه ای که تاتهای بخش جرگلان از توابع بجنورد و برخی روستاهای مرزی ترکمنستان به آن سخــن مي گويند با لهجــه های تات های تاکستـان و بلوک زهـرا و رامند از يک طرف و يا تاتی اطراف مرند و خلخال و زنجان از طرف ديگر و همه اينها با تاتی قفقاز همانقدر متفاوت است که هر يک از اين ها، آن تفاوت را با فارسی و گيلکی و کردی دارند از اين رو نام تات با منشاء قومی و زبانی اين بخش يا جامعه ايرانی ارتباط ندارد و بی ترديد در گذشته های دور، در تمام ايران باستـان نامهای ديگری داشته و از ترکيب قومی و زبانی مختلف قرار داشته اند .
به همین دلیل بررسي تاريخي واژه تات به چند جهت داراي اهميت است :
1- بيـانگـر معناي متفاوت تات در ادوار تاريخي گوناگون است .
2- سير تاريخي پيشرفت زبان تركي از غرب به شرق ،بويژه در زمان صفويه و بعد از آن نشان مي دهد .
3- مشخص مي كند كه زبان تاتي كنوني با لهجه هاي متفاوت ،زبان مشترك ايالت آذربايجان و ايران بوده است .
4- بيانگر زير بناي مشترك زبانهاي ايراني در قلمرو ايران بزرگ است كه بقـايـاي جزيــره هاي زبان تاتي آذربايجان و زنجان و مناطق غرب ،گواه آن است .
5- به معرفــي تاريخـي يكي از اصيل ترين زبانهاي ايران مي پردازد و علاوه بر معرفي زبان تاتي ،به معرفي مردمي مي پردازد كه به اين زبان سخن مي گويند .
لذا اينكـه واژه « تات» از دو منشاء زباني به مــا رسيده است : يكي زبـــــــان فارســي باستـان وديگر زبان تركي . تات در زبان باستان به صورت پسوند استفاده مي شده است ،اما تات در زبات تركي به معني خارجي يا بيگانه مي باشد . پس از حضــور تركـان در سرزمين هاي شرق ايران ، به ايرانيان تحت سلطه ترك ها تات گفتند اگر چه با تسلط بيشتر ترك ها تات معني وسعيتري به خود گرفت .تـا اينكـه در دوره اقتدار تـرك ها در ايران ، معادل ايرانيان شد . اما مردم ايران با استعداد فرهنگي و پيشينه تاريخي اي كه داشتنــد معنــي تات را از مفهوم بيگانــه و خارجي به معني ايراني و اهل قلم تغيير دادند بطوريكه در دوره صفويه ،جامعه ايران به دو گروه اهل شمشير (ترك ها ) و اهل قلم (تاتها وتاجيك )تقسيم شده بود.
اگر چه تات و تاجيك و هيئت هاي متفاوت آن در مورد ايرانيان بكار مي رفت ،ولي نمي توان گفت كه معني تات و تاجيك كاملا برابر بوده است . زيرا معنايي كه فرهنگ و لغت هاي تركي و مفاهيمي كه سفرنامه نويسان اروپايي از اين دو واژه داده اند و همچنين سكوت فارسي نويسان ايراني ،در مورد استفاده از واژه تات جملگي شواهد و دلايلي هستند كه اندكي تفاوت درمعني و مفهوم اين دو واژه را نشان مي دهند و احتمالا واژه تات نسبت به تاجيك از نظر معني و مفهوم منفي تر بوده است و به همين جهت است كه در متـون گذشتـه فارسـي، فقط در پنج مورد از واژه تات استفاده نموده اند . و بطور يقين دو مــورد آن نيــز بخاطـر ضــرورت شعـري بوده است . ولـي واژه تاجيك را بطـور متعـدد و در متــون گوناگون فارسي مي توان ديد .
به هر حال با سقوط صفويه و به مرور زمان ،اين مرزبندي جامعه ايران – (تات ها وتاجيك ها) از بيــن رفت و زبان مـردم هرمنطقه را نيز بنام همان ايالت يا منطقه ناميدند مانند : لري ،گيلكي ،تالشي ،مازندراني ،كردي ،مشهدي و.... در حالي كه زبان شهرهاي بزرگ شمال غرب ايران به تركي تغيير يافته بود ( البته اين تغيير زبان بصورت تدريجي و از زمان سلجوقيان تاپايان حكومت صفويه انجام گرفته است ) اما نيم زبانهاي شمال غرب ايران كه در روستاها و آبادي هاي پراكنده متداول بود ،به نام زبان تاتي در بعضي مناطق به نام همان روستاها – مثل هرزني و... خوانده شدند – نويسنده تاريخ ماد در مورد اين زبان چنين مي نويسد : تاتي مانند تالشي و مازندراني وگيلكي از بقاياي زبان هنداروپايي است كه در ابتدا ، زبان ماد شرقي بوده است وبا اينكه در لهجه هاي مزبور از لحاظ منشاء لغوي سهم فارسي فوق العاده زياد است . ولي اين زبان كاملا مبنا و مايه مادي خود را حفظ كرده است . در اين شصت سال اخير در ايران نيز پژوهش هايي براي شناساندن اين زبانهاي ايراني انجام گرفته است و احمد كسروي اولين كسي بود كه در اين زمينه اقدام نمود . او اين نيم زبانهاي پراكنده شمال غربي ايران را « آذري » خـوانــد و ديگــران نيــز بنام هاي تاتــي ، هرزني ،مادي ، تالشي ، كردي و..... از آن ياد كرده اند.
بنابر اين « تات » واژه اي است تركي ، كه در ابتدا به مردم غير ترك درمناطــق ترك نشين گفته مي شد ، سپس به تمام ايرانيـــان اطـــلاق شد . اكنــون نيز به بقاياي نيم زبان هاي غربي ايران عمدتا « تاتي » و به مــردمي كه به اين زبـــان سخــن مي گويند « تات » مي نامند .


*دانشجوی کارشناسی رشتۀ مکانیک _ گرایش حرارت و سیالات -- دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر


انتقالی از:

http://odany.blogfa.com/post-47.aspx


مطالب مشابه :


سرباز و سنگ ساخته محمد طاهرخانی از تاکستان به جشنواره فیم های کوتاه راه یافت.

بهمنی، پناه برخدا رضایی، سامان سالور و داریوش غریب‌زاده شش پرفسور عبدلي* از دكتر




آنچه كه يك محقق درخصوص تاتي بايد بداند

، غير ايراني را بيگانه مي نامند ولي امروزه بخاطر گستردگي تكنولوژي و سامان بگرته دكتر




برچسب :