مهندسی فرهنگی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4
 
 
 
 
مهندسی فرهنگی
با رويكرد سيستمي
 
علی امیرپور
کارشناس ارشد حقوق
مدرس دانشگاه
 
 
آدرس : مازندران –آمل
 
Mail:[email protected]
 
 
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
چکیده :
 مهندسی فرهنگی به عنوان یکی از دغدغه های اساسی ، از پایه های سازنده جوامع انسانی محسوب می شود که در چارچوب صحیح می تواند بشریت را بطور اعم  و جامعه ایرانی را به طور اخص (بر مبنای اسلام) به سوی سعادت و رستگاری رهنمون گردد.« فرهنگ ملي(اسلامي-ايراني) و فرهنگ عمومي، دو سطح پايه و زير بنايي فرهنگ كشورند و هر يك به تنهايي به عنوان يك كليت واحد، يك سطح از سطوح چهارگانه فرهنگ را تشكيل مي‌دهند.كلان نظام كشور(بر پايۀ عرف علمي و اجرايي)، از چهار نظام اقتصادي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي تشكيل شده و هر نظام شامل چند زيرنظام است و دين اسلام به عنوان فرانهاد بر همه نظام‌هاي مزبور حاكم است »[1].برای مهندسی فرهنگی جامعه، ایمان و اعتقاد و عمل به اصول ثابت ، ضرورتی اجتناب ناپذیر است تا بنای مستحکم تعالی همه جانبه فرهنگ بر آن استوار گردد. در تمام جوامع یک سری ، اصول ثابت بر اساس اعتقاداتشان وجود دارد که زیر بنای آن جوامع محسوب می شوند کشور ما نیز به عنوان جزیی از جامعه ی جهانی برای خود دارای معیارها و اصولی  است که برخاسته از مبانی دینی و اعتقادی ماست و اغلب بر پایه های منابع فقه اسلام و بعضا عرف بنیان نهاده شده است. با چنین دیدگاهی می توان با رعایت سایر شرایط و اصول به توسعه ای همه جانبه دست یافت . هرچند توسعه فرهنگي شکلی از اشکال مختلف توسعه در جوامع انساني است كه در مورد وجوه و جزئیات آن اتفاق نظركلي وجود ندارد و ملتهاي مختلف ديدگاههاي مختلفي راجع به مهندسی آن دارند اما امروزه اغلب جوامع به نوعی خود را وامدار فرهنگ می دانند از جوامع مدرن و توسعه یافته عصرحاضر (که ، پيشرفت خود را مديون تحول فرهنگي  و برنامه ريزي خود مي دانند)گرفته تاجوامع درحال پیشرفت همه به نوعی  جهت توسعه فرهنگی، اقتصادي و اجتماعي خود مايل به بسط فرهنگ به ساير ملل هستند.زیرا در عصر حاضرهمه ی بشر به نوعی به همزیستی مسالمت آمیزنیازمندند وصرف نظر از عامل مرز در اين راه از ابزارهاي مختلفي استفاده        مي نمايند تا به ادامه ی حیات بپردازند.                                                                                   
مهندسی  فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد، تا از این طریق ایده ها ، افکار، و آداب و رسوم ملی – بومی جامعه خود را در قالب ارتباطات نمادین فرهنگی و نشانه های ملی و بومی در عصر حاضر در هر دو سطح ملی و بین المللی اشاعه دهد.[2] دراین مقاله می خواهم براساس منویات مقام معظم رهبری ، نظامنامه تدوین نقشه مهندسی فرهنگی و عقاید صاحب نظران  بیان نماییم که  فرهنگ ، به عنوان عنصر اساسی نظام های اجتماعی و عامل کارآیی و اثربخشی جوامع بر شخصیت انسان ، رفتار های فردی و اجتماعی ، عقاید ، ارزش ها و هنجارها اثرگذار بوده ، در اثر دخالت عوامل متعدد نیازمند مهندسی فرهنگی[3]است . ضرورت مهندسی فرهنگی، و رابطه آن با توسعه فرهنگی چیست؟ کارکرد و مشکلات ، موانع  و چالش های مهندسی فرهنگی کدامند؟   و اینکه دست یابی به اهداف مثبت در جامعه مستلزم تبیین مهندسی فرهنگی  است.                                                                                                            
 کلید واژه ها :
مهندسی فرهنگی - تعریف - رابطه مهندسی فرهنگی و پیشرفت - ضرورت مهندسی فرهنگی- موانع  وچالش های فرهنگی
مقدمه :
نقشه مهندسي فرهنگي كشور در چارچوب رويكرد كلان و بنيادين خود، از سه رويكرد  نام برده است : 1- 1- مهندسي فرهنگ  2- مهندسي فرهنگي  3-  مديريت راهبردي فرهنگي
مهندسي فرهنگ: در پالايش، اصلاح و تعالي‌بخشي فرهنگ؛
فرایند بازشناسی، آسیب شناسی، پالایش و ارتقا بخشی فرهنگ و جهت‌دهی آن بر پایه هویت اصیل اسلامی- ایرانی با توجه به شرایط و مقتضیات ملی و جهانی است.
مهندسي فرهنگي: در اصلاح و بازطراحي نظام‌ها، ساختارها، قوانين و مقررات و محصولات متناسب با مباني ارزشي و فرهنگ مهندسي شده؛
فرایند بازطراحی، اصلاح و ارتقاء شئون و مناسبات نظام‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور بر اساس فرهنگ مهندسی شده با توجه به شرایط و مقتضیات ملی و جهانی است.
مديريت راهبردي: در هدايت و راهبري نظام فرهنگي كشور[4].
فرایند تدوین، وضع و اعمال راهبردها و سیاست‌های کلان فرهنگی، سازمان‌دهی و تقسیم کار ملی و نظارت و ارزیابی راهبردی در نظام‌های مختلف کشور با توجه به رهیافت‌های مهندسی فرهنگ و مهندسي فرهنگي و مقتضیات ملی و جهانی است.
جامعه ی ما جامعه ای مذهبی و دینی است وجامعه ی دینی طبیعتش این است که یک آرزوی فرهنگی داشته باشد زیرا که اهداف دین ، اهداف فرهنگی و معنوی است و اهدافی است که با روح و فکر و قلب سر وکار دارد. بنابراین یک فرد دینی و یک مجموعه ی دینی نمی تواند آرزوها و آرمان ها و خواسته های فرهنگی نداشته باشد. [5] ایجاد دگرگونی در فرهنگ و زیر ساخت های فرهنگی ، مستلزم تدوین منابع مبنایی و علمی معتبر و مستند با در نظر گرفتن دیدگاه های اسلامی در مبانی و مسائل آن است.[6] نقش وابعاد نفوذ فرهنگ چه به عنوان متغیری در رفتار آدمی و چه به عنوان رویکردی به مطالعه سازمان وشاخص وضعیت آن از چنان وسعتی برخوردار است که  نقش آنرا در بررسی مسائل فرهنگی کشور ما دوچندان می سازد.«دوران زندگی بشر از بدو تاریخ تاکنون که دوره فرا صنعتی و عصر ارتباطات واطلاعات را در پیش رو دارد ، هرروز متکامل تر ، پیچیده تر و پیش بینی ناپذیر تر شده بطوری که نمی توان این تلاطم ، تغییرات وتحولات را به راحتی بررسی و تحلیل کرد. نگاه عمیق ، توانایی وسیع ، کار جمعی وگروهی وتشکیل حوزه های مطالعاتی مختلف در ابعاد زیست زندگی اجتماعی وفردی از ابزار انکار ناپذیر این شناخت است.»[7]پارسونز جامعه را به گونه‌ای انتزاعی به تصویر می‌كشد و نظام كنش را متشكل از چهار جز می‌داند كه هر جز خود دارای یك نظام است. نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام روانی و نظام زیست شناختی. به عقیده وی نظام فرهنگی بالا‌ترین اهمیت را دارد زیرا تضمین‌كننده اتفاق آرای هنجاری است كه یك نظام ارزشی مشترك به شمار می‌رود. بنابراین علمای فن ،توسعه را تقسمات گوناگونی کردند و آنرا در معانی مختلف بکار بردند. توسعه را گاه مشتمل بر توسعه فرهنگي و گاه حمل بر معنای  توسعه اجتماعي  و گاه توسعه اقتصادي  از آن اراده می کنند .                                                                            
به عبارتی معتقدندکه توسعه فرهنگی ، دگرگوني اي است كه از طريق تراكم برگشت ناپذير عناصر فرهنگي (تمدن) در يك جامعه معين صورت مي گيرد و بر اثر آن ، جامعه كنترل مؤثرتري را بر محيط طبيعي و اجتماعي اعمال مي كند . در اين تراكم برگشت ناپذير ،معارف ، فنون ، دانش ، تكنيك به عناصري كه از پيش وجود داشته و از آن مشتق شده است ، افزوده مي شود و  توسعه اجتماعي ، اشكال متفاوت كنش متقابلي است كه در يك جامعه خاص همراه با توسعه تمدن رخ مي دهد . توسعه اجتماعي و توسعه فرهنگي جنبه هاي مكمل و پيوسته يك پديده اند و هر دو نوع الزاما به ايجاد وجوه تمايز فزاينده جامعه منجر مي شود .                                                                                              
   رشد فرهنگي يك جامعه كه متكي بر افكار و ارزشهاي جمعي است ، در گرو تلاشها و كوششهاي فراواني است كه در قالب فرهنگ پويا منجر به نو آوري و خلاقيت و تحول مي شود.
فرهنگ در هر جامعه با ارزشها و ايده آلهاي اجتماعي همراه است و اساس و بنيان توسعه را تشكيل مي دهد . توسعه به معناي كامل آن نه تنها شامل ارتقاء سطح زندگي اقتصادي و نجات از فقر و درماندگي و بي سوادي است ، بلكه در برگيرنده نهادها و بنيادهاي فكري روابط اجتماعي ، گروهي و طبقاتي ، تعليم و تربيت ، توليد دانش ، ابداعات تكنولوژي ، حساسيتهاي اجتماعي و منطق عملي و مهارتهاي هنري و ظرافتهاي ادبي و نظام قضاوت و .....  نيز هست . پویا و تحول پذیر بودن جامعه ، مستلزم مهندسی فرهنگی است زیرا اگر به این اصل قائل باشیم که فرهنگ زیر بنای توسعه است  بدون محوریت دستاوردهای فرهنگی ، توسعه اجتماعی و اقتصادی به نتیجه نخواهد رسید.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
تعریف :
واژه ی فرهنگ مشتق از ریشه ی پهلوی فرهنج [8]ومرکب از پیشوند« فر» و «هنگ» اوستایی به معنای ادب وتربیت است این واژه درزبان لاتین [9] به معنای پروراندن ودر انگلیسی وفرانسه[10] به معنای ادب وتربیت آمده است.[11]طبق ماده یک نظامنامه تدوین نقشه مهندسی فرهنگی ، فرهنگ عبارت  از :  نظام‌واره‌ای است از باورها و مفروضات اساسي، ارزش‌ها، آداب و الگوهای رفتاری ریشه‌دار و دیرپا و نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شکل می‌دهد و هویت آن را می‌سازد.                                  
 
توسعه عبارت است" از فرایند پیچیده ای که طی آن جامعه از یک دوره تاریخی به دوران جدیدی منتقل  می شود." این فرآیند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش ابعاد مختلف زندگی را متحول می سازد،این مجموعه ارتباطات متقابل و چند سویه در نهایت جامعه ای نو به وجود می آورد که در تمامی ابعاد آن زندگی بشری و به صورت بنیادین نسبت به وضعیت گذشته خویش متحول می شود. از سوی دیگر هم فرهنگ "مجموعه افکار و اعمال ، بایدها و نباید ها ، هنجارها ، ارزش ها و نظام اعتقادات یک جامعه مشتمل بر سنت ها ،آداب و رسوم ، مذهب ، ایدئولوژی ، تشریفات مذهبی ، زبان و..." است که در جامعه انسانی مشترک هستند.   
توسعه در لغت به معني فراخ و فراخ كردن آمده است.امامعنای اصطلاحی[12] آن متفاوت ازمعنای لغوی است.
-این واژه معمولا در ترجمه توسعه ی اقتصادی را به ذهن متبادر می کند .
- دومين كاربرد تركيبي اين كلمه در متون توسعه رايج در كشورمان در تركيب توسعه سياسي است و توسعه فرهنگي در فراواني سوم بكار مي رود . توسعه فرهنگي را از بعد كمي بيشتر براي افزايش مكتوبات مانند كتاب و مجله و روزنامه و افزايش مراكز آموزشي و علمي و هنري بكار مي برند .                                   
  آنچه در دهه های اخیر رواج یافته معنای جدید توسعه گرایی است .تـوسعه گرايي[13] يك نظريــه عمومي مطرح شده درجوامع غربی  است كه بيشتر جهت آزادي و آينده نگري بخود گرفته است و اصطلاحي است كه داراي بار ارزشي مي باشد و پيشرفت در جهت اهداف جوامع غربي را در نظر دارد. و در جوامع در حال پیشرفت آنرا به نادرست در معنای سایر مفاهیم (مانند فرهنگ – سیاست، اقتصاد و...) بکار می برند.  
                                                                
این معانی به ویژه بعد از استعمارزدایی[14] رشد یافته و برای دست یابی به اهداف خود از آن به معنای  توسعه گرایی جهت استثمار واستضعاف ملت های رها شده از یوغ استعمار و استبداد بکار برده اند.
توسعه فرهنگي يعني ارتقاء و اعتلاي زندگي فرهنگي در جامعه ، يعني دستيابي به ارزشهاي متعالي فرهنگي . در مقوله فرهنگ توسعه ، فرهنگ هدف نيست آنچه هدف و غايت برنامه و فعاليت است ، توسعه و مشخصه هاي توسعه يعني توليد ، بهره وري ، بالا رفتن درآمد سرانه و رشد اقتصادي جامعه است. اما در رويكرد توسعه فرهنگي توسعه انساني و داشتن انسانهاي پويا ، سرزنده ، آگاه ،درست كردار ، ارزشگرا و .... اهداف اصلي توسعه قرار مي گيرند. در تعريف توسعه بايد گفت؛ توسعه يافتگي در برگيرنده ابزارهايي است كه هدف آن رهايي انسان از قيد و بندهايي است كه مانع شكوفايي كامل توانايي‌هاي ذاتي انسان بوده و قابليت‌هاي او را ناديده مي‌گيرد. در واقع آزادي انسان از موانع محدود كننده عملكرد او، امروزه به عنوان هدف و ابزار توسعه مورد توجه قرار گرفته است و آزادي همان قابليت اصلي انسان سعادتمند امروز مي‌باشد. آزادي نیازمند پنج نوع ابزار است:  آزادي‌هاي سياسي، امكانات و تسهيلات اقتصادي، فرصت‌هاي اجتماعي، تضمين شفافيت و نظام حمايتي که همگی به عنوان ابزارهاي اساسي توسعه فرهنگی قلمداد می شوند . «فرهنگ هر جامعه و هر ملتی و هر انقلابی به مجموعه ی دستاوردهای ذهنی در آن جامعه که شامل دانش ، اخلاق ، سنن ، آداب و چیزهایی که از اینها سرچشمه می گیرد گفته می شود و بطور کلی ذهنیت حاکم بر یک جامعه ، به معنای وسیع آن ، فرهنگ آن جامعه را تشکیل می دهد، اعم از این که ذهنیت از درون خود آن جامعه جوشیده و فرآورده ی تجربیات و اندیشه های خود آن جامعه باشد ، یا این که از خارج در آن جامعه راه  یافته ، لکن رنگ آن جامعه را گرفته باشد و با زوایای دیگری از فرهنگ آن جامعه آمیخته شده باشد . اینها مجموعه ی فرهنگ یک جامعه و یک انقلاب و یک ملت را تشکیل می دهد.کار فرهنگی آن چیزی نیست که لباس فرهنگی دارد. لباس فرهنگی ، یعنی نوشته و کاغذ و قلم وامثال اینها . این فرهنگ نامیده می شود ،اما کار فرهنگی نیست . کار فرهنگی یعنی روح فرهنگی در آن باشد، یک حرکت فرهنگی باشد ، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان به وجود آورد.[15] هرچند همه امور مربوط به انسان از یک اهمیت خارق العاده و استثنایی برخوردار هستند اما فرهنگ به عنوان سنگ بنا و خلق کننده و جهت دهنده ی اندیشه ها و ارزش ها ی جامعه به سوی «شدن»  نقش بسزایی در باروری ، رشد و تعالی جامعه دارد.                                                                                                           
   مهندسی فرهنگی :    
ماده هشت نظامنامه نقشه فرهنگی کشور : مهندسی فرهنگی یعنی فرایند بازطراحی، اصلاح و ارتقاء شئون و مناسبات نظام‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور بر اساس فرهنگ مهندسی شده با توجه به شرایط و مقتضیات ملی و جهانی است.
مهندسي فرهنگي، يعني به کارگيري همه عناصر در رسيدن به اهداف فرهنگي جامعه است که آرمان هاي اصلي يک ملت را رقم مي زند و در مورد ملت مسلمان ايران، اگر بخواهيم مهندسي فرهنگي اجرا شود، بايد فرهنگ جامعه را در همه عرصه ها تقويت کنيم و روح قرآني را در اين مسايل حاکم سازيم و بر اساس آموزه هاي ديني و باورهاي ملي در حوزه هاي اجتماعي و فرهنگي گام برداريم تا به اهداف اصلي مهندسي فرهنگي که همانا رسيدن به قله هاي افتخار و پيشرفت براي ايران اسلامي است، نايل گرديم. بنا به تعبیر مقام معظم رهبری باید بین فرهنگ و کار  فرهنگی قائل به تمایز باشیم .«کار فرهنگی آن چیزی نیست که لباس فرهنگی دارد. لباس فرهنگی ، یعنی نوشته و کاغذ و قلم وامثال اینها . این فرهنگ نامیده می شود ،اما کار فرهنگی نیست . کار فرهنگی یعنی روح فرهنگی در آن باشد، یک حرکت فرهنگی باشد ، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان به وجود آورد. »
«مهندسي فرهنگ اين است كه با رويكرد سيستمي اجزاء فرهنگ اعم از فرهنگ ملي، فرهنگ عمومي، فرهنگ تخصصي ، فرهنگ سازماني ، در مجموعة فرهنگ جانمايي شده و روابط آنها بخوبي تنظيم شود. ضعف‌هاي اجزاء و روابط آنها برطرف شود.یكي از مهمترين تكاليف ما در درجه اول مهندسي فرهنگ كشور است؛ يعني مشخص كنيم كه فرهنگ ملي، فرهنگ عمومي و حركت عظيم دروني و صيرورت بخش و كيفيت بخشي كه اسمش فرهنگ است و در درون انسان‌ها و جامعه بوجود مي‌آيد، چگونه بايد باشد؟ فرهنگ هدف كدامست؟ اشكالات و نواقص‌اش چيست؟ چگونه بايد رفع شود؟ فرهنگ موجود كدامست؟كندي‌ها و معارضاتش كجاست؟مجموعه‌اي لازم است كه (ضرورت) اينها را تصوير كند.»[16]
                                                                                                                              
ضرورت مهندسی فرهنگی
مطابق منویات مقام معظم رهبری ، ضرورت مهندسی فرهنگی عبارتند از :
1-مهندسي فرهنگي کشور یک تکلیف  است.
« با توجه به اهميت حقيقتي كه نامش فرهنگ جامعه است و با توجه به اين كه اگر اين مجموعه بناي فرهنگي را مهندسي و از آن حراست و حفاظت نكنيم، عوامل گوناگون تأثيرگذار در فرهنگ، قسم نخورده‌اند كه چون ما كاري نمي‌كنيم. آنها هم كاري نكنند. نه، آنها اثر خودشان را مي‌گذارند و كار خودشان را مي‌كنند. تكليف ما به عنوان مسئولان نظام جمهوري اسلامي چيست؟يكي از مهمترين تكاليف ما در درجه اول مهندسي فرهنگ كشور است يعني مشخص كنيم كه ....... بعد مثل دست محافظي هواي اين فرهنگ را داشته باشد.»[17]  
2- مهندسي فرهنگي در تصميمات کلان کشور موثر  است.
«فرهنگ به عنوان جهت‌دهنده به تصميمات كلان كشور - حتي تصميم‌هاي اقتصادي،سياسي، مديريتي و يا در توليد نقش دارد. وقتي ما مي‌خواهيم ساختمان بسازيم وشهرسازي كنيم در واقع با اين كار داريم فرهنگي را ترويج مي‌كنيم يا توليد مي‌كنيم يااشاعه مي‌دهيم.»[18]
3- فرهنگ ، روح تمام فعاليت هاي جامعه  است بنابراین مهندسي فرهنگي در تمام ابعاد آن تاکيد می شود. « فرهنگ مثل روحي است كه در كالبد همة فعاليت‌هاي گوناگون كشورحضور و جريان دارد. فرهنگي كه بايد در توليد، خدمات،ساختمان‌سازي، كشاورزي، صنعت، سياست خارجي و تصميمات امنيتي رعايت شود و حدود را معين و جهت را مشخص كند. چيست؟اين بايد در اين جا معين شود.»
4-فرهنگ ، مهمترين عامل دستيابي به آرمان اصلي ملت ايران است
« آرمان اصلي ملت ايران رسيدن به جامعه اي رشيد، موحد، پرنشاط، پراميد، عدالت طلب، داراي اعتماد به نفس، پركار، پيشرو، پيشرفته، داراي توكل و برخوردار از روح ايثار و گذشت است و «فرهنگ» مهمترين عامل دستيابي به اين هدف والاست.»[19]
هرچند فرهنگ از عناصر مختلفی چون :
- مجموعه افکار
 -  اعمال
- بایدها و نباید ها
- هنجارها
- ارزش ها
-  نظام اعتقادات  جامعه ( سنت ها،آداب و رسوم،مذهب،ایدئولوژی،تشریفات مذهبی ،زبان و..).
تشکیل شده ، اما عناصراصلی فرهنگ را بطورخلاصه می توان در دو موردذیل خلاصه کرد
1- رشد انديشه ها
 2-ارزشها
این همان چیزی است که مقام معظم رهبری فرمودند: کار فرهنگی آن چیزی نیست که لباس فرهنگی دارد. لباس فرهنگی ، یعنی نوشته و کاغذ و قلم وامثال اینها . این فرهنگ نامیده می شود ،اما کار فرهنگی نیست . کار فرهنگی یعنی روح فرهنگی در آن باشد، یک حرکت فرهنگی باشد ، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان به وجود آورد.
رشد اندیشه ها و ارزش ها ، هریک از عناصراصلی سازنده ی فرهنگ ملت ها به شمار می روند.
وقتي فرهنگ معلول و نتيجه انديشه ها شد ، در آن صورت ما با پديده  توسعه فرهنگي مواجه هستيم ، چرا كه رشد انديشه  و ارزشها (عناصر اصلي فرهنگ ) مساوي با رشد و توسعه فرهنگي است . همچنين زماني كه فرهنگ ، علت تغيير و تحول در ساختار هاي اقتصادي و سياسي و امور نظامي و دفاعي گردد در واقع مواجه با فرهنگ توسعه هستيم ، يعني توسعه بر چه مبنا و ارزشها و انديشه هايي تغيير يافته  و يا در صدد تغيير است . يكي از مباحثي كه در زمينه توسعه مطرح مي شود پويايي و تغييرات دائمي متناسب با شرايط جديد است و مي توان اين صفت را به فرهنگ نيز سرايت داد . تغيير و تحول در فرهنگ امري مستمر است ولي اين تحولات در فروع فرهنگ صورت مي گيرد و اصول در آن ثابت هستند.
 بنابراین طبق  ماده 17 نظامنامه تدوین نقشه مهندسی فرهنگی کشور  ، ضرورت تهیه نقشه مهندسی فرهنگی را می توان به عنوان ارکان ثابت و اصول پایدار  ضرورت  مهندسی فرهنگی به ترتیب زیر  قلمداد کرد:
1- بستر‌سازي و توسعۀ ظرفيت‌هاي فرهنگي و هدايت تحولات ارزشي- فرهنگي
2- مقابلۀ آگاهانه و برنامه ريزي شده با تهاجم فرهنگي
3- توجه ويژۀ نظام مديريتي كشور بر نظام فرهنگ و توسعه آن
4- اعمال رويكرد فرهنگي دركاركردهاي نظام‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي؛
5-  بازشناسي، تبيين و تقويت ارتباط، تناسب و همسويي بين لايه‌هاي باوري، ارزشي، رفتاري و نمادي فرهنگ كشور؛
6- تقويت و توسعه نظام مديريت راهبردي فرهنگي كشور
7- توسعه راهبردهاي فرهنگي اثرگذار و الهام بخش در سطح ملي، منطقه‌اي و جهاني.
 
بررسی مفهوم توسعه فرهنگی و رابطه آن با مهندسی فرهنگی
براي رسيدن به افقهاي مطلوب زندگي توسعه يافته و همراه با پيشرفت به مهندسي و مديريت آن نيازمنديم و بايد مدلي متناسب با ارزشهاي ديني و ملي طراحي و تدوين گردد. رهبر معظم انقلاب اسلامي  در تبيين شاخصه هاي جامعه توسعه يافته معیارهایی را ترسیم نمودند[20] که ذیلا به آن اشاره می شود:   1 ـ فرا صنعتي شدن  2 ـ خودکفايي در نيازهاي اساسي  3 ـ افزايش بهره وري  4 ـ ارتقاي سطح سواد  5 ـ ارتقاي خدمات رساني به شهروندان  6 ـ افزايش اميد به زندگي  7 ـ رشد ارتباطات  8 ـ مبتني شدن روند تحول بر عناصر اصلي هويت ملي و آرمانهاي اساسي  
 
«یکی از مهم ترین عناصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است . فرهنگ فصل ممیز و معرف گوهر آدمی است وخود ترکیبی از دو بعد متعالی انسان یعنی عاطفه وتعقل    می باشد.»[21]توسعه و پيشرفت، آرماني است كه همواره مورد توجه كشورهاي مختلف بوده است. همه مردم از داشتن جامعه‌اي توسعه يافته با مردماني آزاد و رها از موانع توسعه‌يافتگي استقبال مي‌كنند. از اين روست كه دانش توسعه از طريق مبارزه با مظاهر عقب‌ماندگي تلاش مي‌كند با طرح ديدگاه‌هاي مبتني بر توسعه شكاف عميق‌ بين جوامع صنعتي با جهان سوم را كمتر كند.  نظريه‌هاي توسعه در صددند تا اولويت‌هاي توسعه را به سياستگذاران بياموزند و ابزارهاي تأمين رفاه انساني را به بشریت عرضه نمایند. واژه توسعه بعد از جنگ جهانی دوم به صورت عبارتی فراگیر در ابعاد مختلف ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی که هریک از این جنبه های علمی ، نگاه عمیقی به حوزه تخصصی خود در جامعه دارد ؛ به کار رفته است . در واقع این پدیده یک مفهوم چندبُعدی و پیچیده است، و همراه با رگه های ارزشی با مفاهیم "ترقی و تکامل، تغییر ، تحول و دگرگونی ، رشد ، بهبود ، نوسازی و..." همراه است . بر این اساس گفته اند[22] : « توسعه را باید جریان چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامۀ مردم و نهاد های ملّی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیاز های متنوع اساسی و خواسته های اقراد و گروه های اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادّی و معنوی بهتر است، سوق می یابد .
  در بُعد فرهنگی ، برخی از اندیشمندان ، تأکید بر این دارند که توسعه را ایجاد نوعی زندگی پُرثمر برای فرهنگ و تکامل فرهنگ یک جامعه  بایددانست؛ و می توان بیان کرد که توسعه در این بُعد تخصصی از خود، به دستیابی انسان به ارزش های فرهنگی خاص اشاره می کند.   
فرهنگ را  از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار دادند :
-از بعد عمومی:    
« فرهنگ را مجموعه ای از توانایی ها، شناخت، باورها، اشیا، فنون،و هنرها‌، و قوانین می دانند که هر انسانی از جامعه ای که در آن عضو است، دریافت می کند.»  (
از بعد تاریخی :
 در بُعد تاریخی ، فرهنگ به عنوان یک میراث انسانی - اجتماعی و سنتی مورد توجه قرار گرفته است؛ که نسل به نسل آن را توسعه داده اند، و به سایر نسل ها اشاعه و انتقال داده شده است.
از بعد رفتاری :
در بُعد رفتاری فرهنگ را باید یکسری از رفتارهای مشترک نشأت گرفته از هنجارها و ارزش های جامعه دانست که افراد جامعه از همان کودکی به آموزش و یادگیری آن پرداخته اند؛
از بعد ارزشی :
فرهنگ در قالب ارزشی اشاره به مجموعه ای از ارزش های جامعه و ضوابط اجتماعی می کند؛ که باید دریک جامعه برای رسیدن به سعادت و توسعه افراد آن را به کار برد. 
از بعد کارکرد گرایی :
 از بُعد کارکردگرایی این پدیده را مجموعه ای از فنون و روش هایی باید دانست که در پاسخ به نیازها افراد ، خود را با ساختار جامعه تطبیق می دهد،تا بتواند جامعه و زندگی خود را توسعه دهند؛
از بعد ذهنی :
 از بُعد نمادین و ذهنی فرهنگ مجموعه ای از پنداره ها و ایده ها، افکار، عادات و... تعریف شده، که سبب امکان کنترل غرایز انسان می گردد؛ و نقش انسانی را ایفاء می کند.در بُعد نمادین فرهنگ مجموعه از معانی و نمادهای قراردادی است، که به صورت قراردادی در یک جامعه مورد توجه قرار می گیرد،
از بعد ساختاری :
ازبُعد ساختاری فرهنگ مجموعه ای از نمادها و ایده ها، اشیاء و..... است، که در یک ارتباط ساختاری  فرهنگ یک جامعه را توسعه می دهند.در واقع ترکیب توسعه و فرهنگ در جامعه ، به نام "توسعه فرهنگی"، به دنبال این است که با توجه به فرایند مدرنیته و مدرنیزاسیون با یک رویکرد درونی و بومی و بهره مندی ازپیامدهای موثر بیرونی توسعه، به شناخت عمیق باورها و ارزش های ملی و محلی  فرهنگ جامعه خود بپردازد، و با توجه به اهمیت به نگرش های ملی و محلی  از خلاقیت های انسان درجهت رشد میراث معنوی و فرهنگی خود دردنیای حاضر بهره ببرد؛ و به اشاعه و تقویت آن دسته از رفتارهای فرهنگی که نشأت گرفته از ارزش های بومی و ملی است بپردازد، تا بتواند فرهنگ خود را جهانی نماید.
 مهندسی فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد، تا از این طریق ایده ها ، افکار، و آداب و رسوم ملی – بومی جامعه خود را در قالب ارتباطات نمادین فرهنگی و نشانه های ملی و بومی در عصر حاضر همپای فرهنگ سایر جوامع ، اشاعه دهد.                                                                                                                             
 توسعه نتيجه تلاش ابزارهای مادي و نیروهای انساني براي اهداف مترقي توسعه يافتگي است و از اين رهگذر است كه فقر، بي‌سوادي و وابستگي  جاي خود را به رفاه، آزادي و قدرت مي‌دهند. در مفهوم توسعه يافتگي نكاتي نهفته است كه در ادبيات رشد اقتصادي كه تنها بر رشد درآمد سرانه تأكيد مي‌كرد، وجود ندارد. تجربه بسياري از كشورها نشان داده است كه رشد اقتصادي لزوما با بهبود رفاه توده‌ مردم همراه نبوده است، لذا موفقيت در مسير توسعه تنها با يك ديد همه جانبه به محيط توسعه امكان‌پذير خواهد بود. اين ضرورت را اقتصاد نهادگرا به درستي تشخيص داده است، به اين صورت كه توسعه در جوامع مختلف تابع شرايط نهادي است كه در آن جوامع وجود دارد. شرايط و نظام حاكم است كه فرآيند توسعه را سريع‌تر يا كندتر مي‌كند، لذا با مطالعه جوامع توسعه يافته مي‌توان عواملي را كه محرك توسعه بوده‌اند شناخت و موانع توسعه‌يافتگي را حذف كرد.                                                                                                                    
از این رو توجه به مفاهيم اجتماعي مانند مردم‌سالاري و عدالت بيشتر مي‌شوند و نهادهايي كه دست  و پاگير توسعه هستند مورد نكوهش قرار مي‌گيرند . اين گسترش‌ها باعث شده است كه نقش دولت‌ها در تأمين نهادهاي لازم براي توسعه بيشتر اهميت پيدا كنند، بنابراين هر تلاشي براي افزايش نقش مردم در فعاليت‌هاي اقتصادي، دموكراسي، برابري جنسي، گسترش آموزش و شكوفايي توان‌هاي بالقوه انسان از طريق خلق نهادهاي همساز با توسعه و حذف نهادهاي مانع توسعه از جمله وظايف اصلي دولت‌ها خواهد بود.        در همين زمينه، جهت توسعه همه جانبه كشور، اهدافي از جمله پرورش انسان‌هايي با قابليت‌هاي ارزشمند براي پيشبرد توسعه، تقويت روحيه احترام به قانون، رعايت حقوق ديگران، گسترش حس وظيفه‌شناسي، ايجاد زمينه مناسب براي مشاركت عامه و... در برنامه‌هاي مختلف توسعه اقتصادي،‌ اجتماعي و فرهنگي مورد توجه قرار گرفت. پرورش افراد انسانی خلاق، قانون‌گرا، مشاركت‌جو، پرسشگر، ترقي‌خواه و داراي اعتماد به نفس ،تحول و توسعه همه جانبه ی کشور را در پی دارد. در ايران علاوه بر ، برنامه‌هاي توسعه  (توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي) بر توسعه فرهنگي نيز تأكيد شده است.   
                                                                
کارکرد مهندسی فرهنگی
  « توسعه در ایران نزدیک به یک قرن قدمت  با فراز و نشیب های بسیاری روبه رو بوده است در رهیافت فرهنگی – سیاسی ، نقطه آغازین تجدد به دوران مشروطه باز می گردد ، لذا در مبنا قراردادن مشروطه[23] به عنوان نقطه شروع توسعه ی معاصر باید گفت که با شکست مشروطه ، تجدد درایران رواج یافت .»[24]  فرآیند توسعه در ایران را می توان به پنج مرحله قابل تقسیم دانست[25] :
مرحله اول : انقلاب مشروطه .
مرحله دوم : پی ریزی نظام مدرن .
مرحله سوم :  مدرن شدن بر مبنای تولید.
مرحله چهارم :  مرحله بلوغ فنی  .
مرحله پنجم : مرحله تولید ومصرف .
با توجه به اینکه در باره فرهنگ و عناصر مشتق یافته از این پدیده اجتماعی درک واحدی وجود ندارد. و اکثر برداشت ها و اندیشه ها  از دو حوزه "مادی و معنوی" نشأت گرفته است. باید اشاره به این کرد که مفهوم فرهنگ کل حوزه زندگی انسانی را  در بر می گیرد.
 اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی سه کارکرد را برای فرهنگ و توسعه فرهنگی هر جامعه قائل شده اند و آنرا  با سیاست های فرهنگی جامعه پیوند داده اند و این سیاست ها را منجر به رشد و پیشرفت هر جامعه ای می دانند که عبارتند از :
1) ایجاد تفاهم
 2)احراز هویت
 3)حفظ و ارتقای انسجام اجتماعی
سیاست فرهنگی مفهوم تازه ای است که در کشورهای جهان در چند دهه اخیر به آن توجه شده است ؛ با توجه به اینکه فرهنگ به عنوان یکی از زمینه های اصلی توسعه و پی بردن به امکان مدیریت فرهنگی برای تغییر در عناصر فرهنگی و دست یابی به اهداف از پیش تعیین شده ، بستر مناسبی را برای شکل گیری مفهوم سیاست فرهنگی به وجود آورده است ، می توان گفت که اصطلاح سیاست فرهنگی شامل همان ارزش ها و اصولی است که ، افراد جامعه را در مسائل فرهنگی ، هدایت و راهنمایی می کند. هدف سیاست فرهنگی پیشرفت و پویایی نوین و نظام مند جامعه است . سیاست فرهنگی مرتبط با توسعه فرهنگی در دو بُعد قابل بررسی است ، سیاست فرهنگی سنتی ، به افزایش جذب فرهنگ به وسیله طبقات فرهیخته توجه می کند ، این به خودی خود خوب است ، اما هدف این سیاست افزایش شناخت جهانی از میراث فرهنگی است که ارزش های نخبگان و تاریخ جامعه را بیان می کند ، این یک واقعیت است که مردم  به فرهنگ سنتی به میزان اندک توجه دارند و از تجهیزات گروهی چون (موزه و کتابخانه و...) استفاده می کنند . سیاست فرهنگی جدید در ارتباط با توسعه فرهنگی « مبتنی بر یادگیری است که خود اساساً از تحصیل آموزش های تخصصی ترکیب می گردد . در این نوع سیاست ، توسعه فرهنگی و فرهنگ مجموعه ای از نشانه هایی است که آدمی از طریق آن ها به تعیین وضع خویش در جهان می پردازد و بنا به نیاز ، استعداد و قابلیتش در آن غوطه می خورد ، تا خود را بیان کند . توسعه فرهنگی در تحلیل نهایی بستگی دارد به غنی کردن و شکل دادن فرهنگ شخصی هر فرد به نحوی که او را  قادر سازد فرهنگ خود را بیان کند و فرهنگ خود را تولید کند.»[26]
 با توجه به اینکه امروزه تمام جوامع تحت تأثیر فرایند های جهانی شدن قرار گرفته اند و همین پیامد باعث این شده که کشور ها در عرصه های گسترده بین المللی حضوری جدی تر و رقابت پرنگ تری را داشته باشند؛ بسیاری از کشورها به برنامه ریزی جدی برای توسعه توانمندی ها و ظرفیت های فرهنگی مورد نیاز خود برای پیروزی و درخشش در عرصه های مختلف پرداخته اند؛ در این راستا برنامه ریزان و سیاستگذاران کشورهای مختلف با در نظر گرفتن روندهای فرهنگ جهانی بر این باورند که الزامات توسعه ی پایدار         علی الخصوص توسعه فرهنگی را بررسی و شناسایی باید بکنند. امروزه  مقوله ای که به صورت شفاف و برجسته توجه مدیران و محققان را به خود جلب کرده ، اهمیت بخشیدن  به فرهنگ و اولویت توسعه فرهنگی است ، بسیاری از کشورها درحال توسعه برای بهره مندی از مواهب طبیعت و توانمندی های صنعتی و توسعه ای به عنوان شایستگی های محوری و کلیدی خود باید فرهنگ را به عنوان بستر  و زیر ساخت های اصلی جامعه و سیاست های خود در نظر گیرند ، پس به طور کلی می توان گفت که روند توجه و تلاش معطوف به سیاست گذاری ها در بسیاری از کشورهای مختلف جهان در تلاش برای ایجاد توسعه فرهنگی، روند جهانی است که البته، بنابر اوضاع اجتماعی و سیاسی محلی در هر کشور، شکل متفاوتی به خود می گیرد .
هر چند در سال های اخیر در کشورمان با توجه به منویات مقام معظم رهبری و طرح مساله شبیخون فرهنگی ، جنگ نرم ، و نگرانی های معظم له درباره مهندسی فرهنگی( که روح و نشاط و سرزندگی جامعه در حرکت های سازنده فرهنگی است) اقدامات موثر شده است و در تمام دوران حیات طیبه معظم له به خصوص از سال های 81 تا 88 مدام مورد تاکید معظم له بوده است گام عملی  در سال 88 با تدوین نقشه مهندسی کشور و نظامنامه آن توسط شورای عالی فرهنگی و شورای مربوط برداشته شده است. براین اساس به دو دلیل  بسیار عمده توجه به مهندسی فرهنگی از ضروریات امروزی جامعه ایرانی محسوب می شود:
1-کشور ما ایران ، کشوری است که در مسیر توسعه پایدار و همه جانبه علی الخصوص توسعه فرهنگی گام بر می دارد ، و با توجه به نقش اساسی فرهنگ در امر توسعه ، لزوم  توجه به سیاست فرهنگی  امری اجتناب ناپذیر است.
2- عامل دوم به ناهنجاری ها و ضعف های فرهنگی ای باز می گردد که گویی امروزه  دامن گیر جامعه ایرانی شده  است و متأسفانه ، هر روز به میزان بیشتری برای ما آسیب زا ست .در ذیل به موانع و عوامل آسیب زای فرهنگی اشاره می شود.
 
مشکلات و عوامل آسیب زای مهندسی فرهنگی
 
1-رواج فرهنگ فردگرایی یا منفعت مداری شخصی
2-ضعف تعلق به هویت ملی
3-رواج فرهنگ قانون گریزی
4-فقدان پویایی و نشاط فرهنگی
5-پرهزینه بودن فعالیت های فرهنگی در جامعه
6-تعارض هنجار ها و ارزش های فرهنگی
7-تهدیدات فرهنگی ناشی از پدیده جهانی سازی
8-مصرف گرایی مفرط
9-ابهامات هویتی نسل جوان
10-کاهش اعتبارات فرهنگی گروه های مرجع فرهنگی- ارزشی جامعه
 
رشد فرهنگی جامعه رشد سایر زمینه های توسعه ی آن جامعه را نیز به دنبال دارد .در هر جامعه ای سرمایه فرهنگی هر فردی که ارتقاء می یابد کمک موثری بر بسط توسعه فرهنگی آن دارد. سرمایه فرهنگی  به سه شکل متصور است[27] :
1-    در حالت متجسد، یعنی به شکل خصائل دیرپای فکری و جسمی،
2-     در حالت عینیت یافتگی به شکل کالاهای فرهنگی( در قالب کتب،تصاویر،لغت نامه،ادوات و ماشین آلات و...)
3- در حالت نهادینه شده،چون مدارک تحصیلی و سایر مدارک تخصصی که ضمانت کننده سرمایه فرد است.     
توسعه فرهنگی از طریق حالت متجسد به دنبال اشاعه و بسط رفتارها و شیوه های تربیتی که در یک فرهنگ و جود دارد، تجسد می بخشد، و به صورت جزئی از کالبد در آمدن ، به کالبدپیوستن و جزئی از آن شدن است . این فرایند را باید اکتسابی در جامعه در نظر داشت ،
در حالت عینیت یافتگی باید به اشیای مادی، و رسانه هایی چون نوشته ها ، نقاشی ها ، بناهای تاریخی ، ابزار ها ، و غیره که عینیت دارند، توجه کرد ؛ در این حالت کالاهای فرهنگی را می توان هم به طور مادی  به تملک در آورد ، که مستلزم سرمایه اقتصادی است و هم به طور نمادین- که مستلزم سرمایه فرهنگی است .
 در حالت نهادینه شده ، سرمایه فرهنگی به شکل و مدارج آموزشی و امتیازات ضمانت شده  همراه است ،که نقش موثر در بسط توسعه فرهنگی دارد . بر این اساس ، تمایلات و گرایشات روانی افراد ، میزان مصرف کالاهای فرهنگی و ارتقاء مدارک ، مدارج تحصیلی و علمی- فرهنگی افراد جامعه در سنجش هویت فرهنگی و توسعه پایدار فرهنگی جوامع نقش بسزایی دارد.                                                                                                                   
  
                                                                                                                                                                                                                                           
موانع   و چالش های مهندسی فرهنگی
عوامل فرهنگی به صورت عرف و عادات ملی یا سلائق و علائق صنفی است که به شکل قاعده های نقض ناپذیر درآمده و در برابر پیدایش و گسترش علوم ونظرات، ایجاد مقاومت می کند. گسست تاریخی، نبود طلب تقاضا و غفلت از سهم و نقش زیر ساختی علوم انسانی در حیات آدمی، خودباختگی و غیرپرستی، آسیب دیدگی عنصر اعتماد به نفس علمی در افق ملی، سنت زدگی، کهنه گرایی و میراث پرستی از موانع مهم فرهنگی در دستیابی به توسعه می باشندکه در ذیل به آن ها اشاره خواهد شد.                                                               
الف - مفهوم چالش :
« عده ای چالش را نوعی تعارض قلمداد کرده وچالش را ذاتا منفی می دانند و به نوعی سعی در مقابله یا حذف آن دارند . به تعبیر دیگر چالش در این دیدگاه نوعی نیروی بازدارنده تلقی می شود ، اما نگرش مثبتی نیز در مورد چالش وجود دارد که عبارت است از نقاط (قوت وضعف ) و (فرصت و تهدید ) که از شناخت محیط ملی و بین المللی به دست می آید. بر اساس تعریف فوق چالش ذاتا منفی نیست بلکه با هدایت و مدیریت صحیح چالش می توان از نیروهای مثبت و مستتر در آن بهره برد و با تقویت نقاط قوت و استفاده بهینه از فرصت ها ، جنبه های ضعف و تهدید را حذف کرد . اما درصورت مدیریت ناکارآمد چالش ها ، نتیجه ی آن ، چیزی جز غلبه تهدید بر فرصت وضعف بر قوت نخواهد بود. »[28]                                                                                                           
ب- گفته شد که توسعه عبارت است" از فرایند پیچیده ای که طی آن جامعه از یک دوره تاریخی به دوران جدیدی منتقل می شود." این فرآیند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش ابعاد مختلف زندگی را متحول می سازد ، این مجموعه ارتباطات متقابل و چند سویه در نهایت جامعه ای نو به وجود می آورد که در تمامی ابعاد آن زندگی بشری  و به صورت بنیادین نسبت به وضعیت گذشته خویش متحول می شود . از سوی دیگر هم فرهنگ "مجموعه افکار و اعمال ، بایدها و نباید ها ، هنجارها ، ارزش ها و نظام اعتقادات یک جامعه مشتمل بر سنت ها ، آداب و رسوم ، مذهب ، ایدئولوژی ، تشریفات مذهبی ، زبان و..." است که در جامعه انسانی ، مشترک هستند . بر این اساس توسعه فرهنگی با توجه به این دو اصطلاح  عبارتست از دگرگونی که از طریق تراکم برگشت ناپذیر عناصر فرهنگی در یک جامعه معین صورت می پذیرد و بر اثر آن ،جامعه ، کنترل همواره مؤثرتر را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال می کند.« در ایران توسعه فرهنگی نیازمند نوعی مهندسی دوباره در ابعاد مختلف است اما به دلایلی که در بالا ذکر شد،  نوعی ناهمگنی و ناهماهنگی بین عناصر فرهنگ جامعه ، وجود دارد ، که به نوعی تأخر فرهنگی را بین ابعاد مادی و معنوی فرهنگ جامعه ایران عصر حاضر ایجاد کرده است. وجود دوره استعمار و استثمارگری در ایران ، پول پرستی ، و مصرف گرایی،  علاقه به رفاه که در فرهنگ ایرانی رسوخ پیدا کرده است ، وجود بافت های فرهنگی متنوع داخلی در جامعه ، نمونه برداری ،گزینش و تقلید از غرب . تعارض بر سر استقرار ارزش های جدید به جای ارزش های سنتی حاکم در جامعه ، شرایط و موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی کشور،  وجود سه لایه تمدنی در ایران ( فرهنگ و تمدن ایران باستان- فرهنگ و تمدن اسلامی- تمدن و فرهنگ غربی) و... همگی  نمونه های از موانع توسعه فرهنگی در ایران به شمار  می آیند.» برای رهایی از این پیامد های منفی در ایران لزوم توجه تمام دستگاه های "محلی، منطقه ای و ملی" به  راه کارها ی خاصی را می طلبد.                                                                                                                    
   1- با توجه به این موانع برای توسعه یافتگی ایران و شهروند ایرانی، باید به سنت ها و حضور پر رنگ آن در تار و پود اندیشه و رفتار ما ایرانیان از یکسو ، تحوّل طلبی و نوگرایی در اندیشه و رفتارمان از سوی دیگر، به صورت ترسیم الگویی که در برگیرنده عناصر تاثیر گذار در فرهنگ بومی  است توجه شود.                            
2- مطالعه گسترده در شناسایی تمام اجزای تشکیل دهنده و عمل کننده در هندسه فکری، شخصیتی، و رفتار فردی، و اجتماعی، ایرانیان ضرورت دارد تا مدل توسعه یافتگی در حداقلی ترین دیدگاه اگر کاملاً مطابق با این جزء نیست لااقل منافاتی هم نداشته باشد.                                                                                                         
3- برای ارتقاء شاخص های توسعه یافتگی که همان افزایش کیفیت زندگی  و مطلوبیت آفرینی  در سطح زیست فردی و اجتماعی  و گسترش دامنه فرصت و انتخاب است ، باید نوعی از تعلیم و تربیت را که ملازم با این ارتقاء خواهی  و توسعه است برگزینیم.
4-بهره مندی از تجربه و خلاقیت های فردی و جمعی ، تشویق و تقویت دوره های آموزش عالی در افراد جامعه ، برای ارتقاء توسعه یافتگی در ایران بسیار موثر است.
5- اهمیت دادن به الگو های درونی توسعه، که این مسئله با توجه به فرهنگ ، تاریخ ، آداب و رسوم ، رفتار های فرهنگی و... شکل می گیرد.
6- توجه بیش از پیش به آموزش ابتدایی ، سرمایه گذاری بر روی این بخش و آشنایی با فرهنگ جامعه در این حوزه آموزشی، معمولاً بیشتر از سایر مقاطع تحصیلی دیگر را  برای اهمیت به توسعه فرهنگی می توان مد نظر داشت.
7-  سرمایه گذاری بر روی منابع نیروی انسانی ، چیزی فراتر از افزایش بهره وری کار در یک جامعه است ، و این مسئله دسترسی به فرصت های جهانی را فراهم می کند ، شهروندان سالم و خوب را تربیت می نماید و به انسجام جامعه ، کمک می کنند و تحرکی در تمام جنبه های فرهنگ و زندگی بوجود می آورد .
8- برای توسعه فرهنگی در جامعه باید نه یک مسیر بلکه چندین مسیر را انتخاب کرد، این انتخاب  به تشخیص هر فرد ، گروه ، یا جامعه ای که قصد طی کردن این راه را دارد بستگی خواهد داشت . بر این اساس  باید در مهندسی فرهنگی به گام اول یعنی: شناخت مسیر و طی کردن آن و گام دوم یعنی تنوّع و تعدّد راه ها توجه کرد.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نتیجه :
مهندسی فرهنگی  فراتر از توسعه فرهنگی است[29] .توسعه فرهنگی منجربه خود باوری جامعه شده ، در شکل گیری و هویت فرهنگی جامعه نقش مهمی ایفاء می نماید. توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد . امروزه جامعه اي توسعه يافته تلقي مي شود که بتواند در کنار شاخص هاي اقتصادي مانند درآمد سرانه ، توزيع ناخالص ملي و نرخ مرگ و مير بر معيار آموزش و اطلاعات و در حقيقت عنصر دانايي اجتماعي وفرهنگ تاکيد کند  واقعيت اين است که توسعه اقتصادي و فرهنگي به آموزش و آگاه سازي و آماده کردن افکار عمومي براي بهره برداري از امکانات مادي و معنوي نياز دارد و این مهم درکنارهمه ی ابزارهای مادی دیگر به وسیله ی فرهنگ و توسعه ی فرهنگی امکان پذیر است. اما توس


مطالب مشابه :


اساتید شهرسازی ایران: دکتر مجتبی قدیری معصوم

بانک اطلاعات شهرسازی - اساتید شهرسازی ایران: دکتر مجتبی قدیری معصوم - urban information bank




فراخوان مجله پژوهشنامه جغرافیایی

مدیر داخلی: دکتر جعفر معصوم 7-دکتر مجتبی قدیری معصوم،استاددانشگاه




لیست کتب رشته جهانگردی

مجتبی جعفرزاده کرمانی علیرضا استعلاجی، مجتبی قدیری معصوم، معصومه پازکی




معرفی کتاب و منابع در باره توسعه فرهنگی

قدیری معصوم، مجتبی،1379، « سیری در مفاهیم و ابعاد توسعه» مجله دانشکده ادبیات و علوم




پیامد اسکان غیر رسمی عشایر

مهدوی، مسعود؛ رضایی، پژمان؛ و قدیری معصوم، مجتبی، 1386 .




بررسی مدیریت روستادرایران(باتاکیدبرعملکردشوراها)

قدیری معصوم، مجتبی و ریاحی، وحید. 1383. فصلنامه پژوه شهای جغرافیایی، شماره 50 .» مدیریت روستایی




مهندسی فرهنگی

16-قدیری معصوم، مجتبی، « سیری در مفاهیم و ابعاد توسعه» مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی




برچسب :