آزادی

آزادی – آزادگی

خانم با تو ام...

آره با تو... با تو که خیابونو با سالن مد اشتباه گرفتی.

 تو که اینقدر به سرو وضعت رسیدی و مثلا تیپ زدی.

فکر می کنی کارت درسته؟

دلت می خواد آزاد باشی؟

آزاد باش؛

 به چه قیمتی؟

معنی آزادی رو میدونی؟ آزادی این نیست که هر جور بخوای بگردی، هر کار بخوای بکنی، هر جا بخوای بری...

آزادی یعنی اینکه تو گوشه ذهنت، کنج دلت یه جایی واسه همنوع خودت بذاری.

مگر نه اینکه ما انسانیم.

مگر نه اینکه بنی آدم اعضای یک پیکرند ***** که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار ***** دگر عضو ها را نماند قرار

هرکس به اندازه سهم خودش و میزان تاثیری که می تونه روی دیگران بذاره باید احساس مسئولیت کنه.

دقت کردی بعضی وقت ها حوصله هیچ کس و هیچی رو نداری. تو این جور مواقع که حتی حوصله خودتو نداری می تونی تیپ بزنی؟

حتما نه!

رنج و غصه زندگی حوصله بعضی ها رو گرفته: قسط دارن، بدهکارن، بیمارن، خسته اند، کارشون زیاده و عصبی اند و...

به عنوان یک انسان آزاده کمی به آنها فکر کن.

الهی همیشه شاد و سرحال باشی.

به شادی دیگران هم بیندیش.

این وقت شب !!!

با خانواده به پارک رفته بودم. ساعت 1 بعد از نیمه شب بود ، صدای خنده بلند چند دختر جوان که قلیان دست به دست بینشان می چرخید توجه ما را جلب کرد.

*این وقت شب چند دختر جوان توی پارک!!!

** چقدر نترس اند.

*** خدا میدونه که پدر و مادر اینها الان چه حالی دارن.

**** چه حالی؟ اگه به فکر بودن که الان دخترشون اینجا نبود.

***** بابا، پدر و مادرا حریف نمی شن.

****** دنبال گرفتاری زندگی و یه لقمه نون اند.

**** جوون ها مشکل دارن، به پوچی رسیدن. از بدبختی شونه که این موقع تو پارک قلیون می کشن.

******** چی می گی، اینا خودشونو عقل کل میدونن ما رو قبول ندارن.

********* هیچ چیز سر جاش نیست.

********** اینا همه تاثیر ماهواره اس.

*********** تقصیر خودمونه. هرکس باید از خودش شروع کنه.

نظر شما چیه؟ اون وقت شب چند دختر جوون توی پارک...

جایی که من کار میکنم...

هر روز صبح با عجله سوار آژانس میشه معلومه که تازه از خواب پاشده.

هنوز درست جابجا نشده کیفش رو باز می کنه و آینه و لوازم آرایش رو در میاره و توی ماشین آرایش می کنه.

یه روز بهش گفتم: آخه دخترم این چه کاریه؟ تو بدون آرایش از خونه بیرون می یای بعد هفت قلم خودتو درست می کنی و سرکار می ری.

گفت: چاره ای ندارم. جایی که کار می کنم همه این مدلی اند. اگه آرایش نکنم به یه چشم دیگه نگام می کنن.

 من جز افسوس خوردن و سر تکان دادن نمی تونستم چیز دیگه ای بگم.

 

 

 

 

 
   

 

 

 

دجال                                                                          دیجیتال

از بچگی شنیدم که دوره آخر الزمان چیزی به اسم دجال می آد که دین و آیین مردم رو مورد هجوم قرار میده. دجال آنقدر جذابه که مردم کورکورانه از اون تقلید می کنن و دنبالش راه می افتن.

الان که وضع جامعه رو می بینم به نظرم دجال می تونه همین دیجیتال باشه. چیزی که در حال حاضر هیچ کس از سیطره اون در امان نیست.

همه یه جورایی باهاش ارتباط دارن. ارتباط سالم یا ناسالم.

استفاده درست یا نادرست. مثل شبکه های ماهواره ای.

ماهواره چنان مرموز و آرام با توجیه علمی و حربه علم و تکنولوژی وارد زندگی مردم شده که عده ای می ترسند اگر پای ان ننشینند از دنیا عقب بمانند.

نفوذ اندیشه های غربی و ایده های روشنفکر مابانه آنچنان بین افکار افراد خانواده فاصله انداخته که از آن به شکاف نسل ها تعبیر می کنند.نصب آنتن های ماهواره ای بر فراز بام  خانه ها بیانگر این مطلب است که بسیاری از خانواده ها آگاهانه آن را پذیرفته و اندیشه هایشان را در معرض آموزش های مستقیم و غیر مستقیم آن قرار داده و حتی به آن افتخار می کنند.

البته هستند خانواده های که به اجبار یک عضو خانواه ماهواره وارد خانه آنها شده و موجب تنش و اختلاف در خانواده می شود.حجاب یکی از این مقولات است. بنابر این می توان گفت که: بخش زیادی از بدحجابی به ماهواره بر می گردد.

 
   

 

 

تافته جدا بافته !!!

*من مسلمانم، نماز می خوانم، روزه می گیرم، حق و ناحق برایم مهم است، دروغ نمی گویم، راضی به آزار کسی نیستم و خلاصه تمام رفتارهایی که یک مسلمان رعایت می کند را رعایت می کنم. اما فرق من با بعضی از کسانی که ادعای حجاب دارند این است که می خواهم تمیز باشم. آرایش را نوعی نظافت می دانم مثل خیلی از دخترهای جوان امروز.

*نظافت که فقط به آرایش نیست. دخترهای قدیم تا شب عروسی دست به صورت نمی بردند اما حالا طوری شده که نمیشه یک دختر مجرد را از یک خانم ازدواج کرده تشخیص داد. یعنی نباید فرقی بین این دو باشه؟

*رنگ سیاه چادر و لباس تیره باعث افسردگی می شه. دیدن چهره ای که کمی آرایش داره زدگی ایجاد نمی کنه. نیت مهمه نه ظاهر افراد.

*چه کسی گفته لباس تیره بپوشید؟ حضرت رسول اکرم(ص) لباسشان سفید و روشن بود و سفارش کرده اند کفش زرد بپوشید ولی چادر یک عرف و سنت ایرانی است، چادر مشکی وقار بیشتری می آورد.

*من میدانم و خدای خودم. دل من پاک است و خدای من مهربان.

*درست! اما خدای مهربان عادل است حتما بین من که سختی چادر را تحمل می کنم با تو که با دل پاک می خواهی خودت را تمیز نشان بدهی فرق می گذارد.

 

باور کن من دوستت دارم.

آهای مسلمون، آهای دختر خانم مهربون تو که هر وقت نگات می کنم لبخند می زنی، تو که نمازتو سر وقت می خونی، تو که اینقدر خوش اخلاقی

بخاطر خودت می گم چرا دو تا شوید موتو بیرون گذاشتی؟ آخه که چی بشه؟ مگه چقدر به زیبایی ات اضافه میشه؟ مگه وقتی نماز می خونی روسریتو پایین نمی کشی تا موهات دیده نشه. مگه خدا نامحرمه.

خوب بقیه وقت ها هم باید همینجوری باشی واسه خدا که فرقی نداره.

خدا می خواد ببینه کی بندگی میکنه.

خط قرمز، خط قرمزه و نباید از اون عبور کنی.

حالا این خط قرمز می تونه چیز های مختلفی باشه.

خط قرمز حجاب گردی صورت و دست ها تا مچه، تازه اون هم اگه باعث جلب توجه نشه.

من بخاطر خودت میگم بخاطر اینکه اخلاقت خوبه.

باور کن و گرنه چه سود و زیانی به من داره؟

اجبار یا انتخاب

موضوع بحث، جامعه شناسی بود. نمیدانم چطور شد که بحث حجاب پیش آمد. استاد از اجباری که از سوی جامعه گاهی برای افراد پیش می آید سخن گفت. اینکه انسان در جامعه تحت تاثیر شرایط قرار میگیرد و ناخود آگاه تاثیر می پذیرد و مثال حجاب را زد.

دانشجویی محجبه گفت: این مسئله به خود فرد بر می گردد. من طی30 سال زندگی همین حجاب را داشته ام بدون اینکه کسی آن را به من تحمیل کند یا تحت تاثیر شرایط قرار بگیرم. دانشجوی دیگر که نظر او را قبول نداشت گفت: استاد، من نظر دیگری دارم. وقتی برای خرید لباس یا مانتوی اداری مناسب و بلند بیرون می روم و قیمت های بالای آن را می بینم و کنار آن می بینم مانتوی کوتاه و تنگ قیمت پایین تری دارد ترجیح می دهم به جای یک دست مانتوی بلند 3 دست مانتوی کوتاه بخرم. در حقیقت قیمت ها بر سلیقه و انتخاب من تاثیر می گذارد.

در این اثنا دانشجوی پسری به شوخی گفت: خوب است همه مانتوهای بلند همیشه گران باشد و همه مجبور شوند مانتوی تنگ و کوتاه بپوشند.

و دیگری گفت این چه حرفیه؟ اتفاقا چون مانتوی تنگ و کوتاه مده و طرفدار بیشتری داره قیمتش بیشتره  و مانتوی اداری ساده تر و ارزان تره.

بهرحال تحمیل و اجبار یا انتخاب آگاهانه

بحث حجاب یک مسئله اعتقادی است. رعایت ان بستگی به میزان تقید افراد نسبت به اعتقاد و باورشان دارد.

سبک زندگی قدیم و جدید

آرام و منطقی بحث را شروع کرده بودند اما بعداز چند دقیقه بحثشان بالا گرفت و مقابل هم جبهه گرفتند.

*از نظر سنی خیلی باهم فاصله نداریم. اما طرز فکرمان متفاوت است. تو قدیمی فکر می کنی همه زندگی رو تو ازدواج دیدی. بخاطر همین زود ازدواج کردی اما من مثل تو فکر نمی کنم.

*تو دوست داری آزاد باشی، آقا بالا سر نداشته باشی، کسی بهت امر و نهی نکنه، به حرف پدر و مادرت هم که گوش نمی کنی یعنی حریفت نمی شن. هر جوری که می خواهی می گردی امثال تو بد حجابی را رواج میدن.

*آره میخوام آزاد باشم. سبک زندگی من با تو فرق می کنه چون فکرمون یکی نیست امثال تو که به ما میگن بد حجاب بخاطر اینه که خودتون محدود شدین، ببینم تو توی خونه چه جوری می گردی؟

*مشکل دقیقا همین جاست من که نمی تونم 24 ساعت جلوی آینه باشم مسئولیت زندگی این اجازه رو به من نمی ده، از طرفی تیپ ها و رنگ و لعاب های امثال تو آرامش منو میگیره از وقتی همسرم از خونه بیرون میره تا وقتی بر می گرده جونم به لبم میرسه همه اش فکر می کنم نگاهش به چند نفر می افته نکنه به خطا بره و...

*آهان بخاطر تنبلی ... وقت ندارم .... و به اسم مسئولیت زندگی به خودت نمی رسی انتظار داری بقیه هم مثل تو فکر کنن.

نه جونم هر کس یه جور زندگی می کنه.

*موضوع تنبلی نیست. حتی اگه یه آدم وقت زیادی هم داشته باشه و زرنگ هم باشه مگه چقدر می تونه تیپ بزنه؟

*خوب این مشکل مردهاست. می تونن نگاه نکنن خانم ها باید توی خونه همسرشون رو جذب کنن تا نگران نباشن.

*آخه بی انصاف. تو بیکاری تو دغدغه نداری و ...

زندگی که همه اش تیپ و ژست و قیافه نیست. من ده تا فکر و استرس دیگه دارم اما اگه خانم ها رعایت کنن اگه یه کم به دیگران فکر کنن جامعه اینقدر دچار مشکل نمیشه. اگه تو فقط به آزادی و اختیار خودت فکر نکنی و به آرامش من و آرامش خواهر و زن داداش و دوستات فکر کنی اون وقت قضیه فرق می کنه.

کی دیگه حالا چادر سر می کنه؟

مشاجره دختر با مادر

مادر با تمام وجود غصه می خورد. نمی توانست دخترش را متقاعد کند که چادر حجاب برتر است.

دختر می گفت: خدا ارحم الراحمینه. شما اونو سختگیر جلوه میدین من یقین دارم آتش جهنم سوزان تر از گرمی چادر تو این روزای گرم تابستون نیست. دیگه دوره چادر تموم شده. اون چادریی که شما میگی چادری بدون آرایش و ساده دیگه اصلا وجود نداره.

بنظر من چادری که آرایش داره اگه چادر سرش نکنه بهتره چون حرمت چادر را حفظ نکرده.

این جور آدم ها مال 30 سال پیش بودن حالا دیگه عتیقه شدن.

شما توی جامعه نیستی که ببینین تو خیابو نها، توی مترو و فروشگاهاو...

خودتونو تو خونه حبس کردین و بی خبر از جامعه به من ایراد می گیرین. من دارم بین این مردم رفت و آمد میکنم. خجالت می کشم پیش دوستام با چادر بیرون برم.

به این دختر خانم بگین: قرار نیست همه خانم ها توی مترو و خیابون و فروشگاه ها مانور بدن.

بگین یه سر به نمایشگاه حجاب می زد تا خانم های چادری و خانم هایی رو که دنبال چادر بودن رو ببینه. یه روز بره نماز جمعه و توی راه پیمایی شرکت کنه. توی محافل مذهبی و هیئت ها حضور پیدا کنه تا ببینه هنوز هستن دخترای جوون زیادی که با چادر و بدون زینت و جلب توجه تو جامعه حضور پیدا می کنن.

چه کسانی بیشتر تیپ می زنن؟

-     پولدار ها؟         -  آدم هایی که براشون آراستگی مهمه؟

-    جوونا؟             - خانم ها؟       - دانشجویان؟

از من میپرسی میگم: کسانی که قدر پول را نمی دونن.

کسانی که پول راحت به دستشون میرسه.

کسانیکه وقت زیادی دارن.

بیشتر خانم هایی که پول سرپرست خانواده رو هدر میدن.

کسیکه با زحمت پول در میاره پولو الکی خرج نمیکنه.

کسانیکه کمبود شخصیت دارن و میخوان بگن ما هم هستیم.

جون هایی که تو درس و شغل و انتخاب رشته موفق نبودن. چون مسلما کسیکه هدف داره، کار داره و برنامه داره هیچوقت خودشو اسیر مد نمیکنه.

البته بعضی یا همیشه آراسته اند. آدم های با شخصیتی که نه سن نه شغل و نه موقعیت براشون فرق نمیکنه.

آدم های منظم و تمیز که زندگیشون روی اصول و برنامه است.

 

 
   

 

 

میگن چادر سر کردن یه مهارته

اونی که میتونه تیپ های خوشگل بزنه که ماهرتره.

اصلا تیپ زدن یعنی چی؟ اینکه رنگ لباست ست باشه یا اینکه طبق مد روز باشه. راستی اصلا مد روز چیه؟ این روزا چی مد شده؟

توی این دنیای رنگ وارنگ تیپ و قیافه کی می تونه بگه چی مده؟

قبلا یه رنگ، رنگ سال بود. یه مدل مدل سال ولی حالا هرروز یه رنگ و یه مدل مد میشه. تازه خیلی از چیزایی که مد میشه اصلا قشنگی نداره و فقط واسه جلب توجهه.

بعضی یا با استفاده از مد فقط می خوان بگن به ما نگاه کنین مثلا رژلب مشکی چه قشنگی داره؟ یا وصله پینه شلوار و ریش ریش کردن ته پاچه شلوار و دهها مدل اجق وجق مو و رنگ لباس و ... چه زیبایی داره؟ اون وقت کجای این تیپ زدن مهارت میخواد؟ تقلید کور کورانه از سایت های بیگانه که میلیاردها دلار خرج می کنن تا ما مفت و رایگان از اونا تقلید کنیم و مصرف کننده کالاهاشون باشیم... چه مهارتی می خواهد؟

تیپ زدن و عمر و پای ماهواره هدر دادن که ببینی مد امروز و این ساعت چیه مهارته؟

مهارت حفظ حجاب و نگه داشتن چادر روی سر به همراه بچه بغل گرفتنه. خرید کردن با چادر مهارته یا تیپ زدن؟

اصلا میدونی چه کسانی بیشتر تیپ می زنن؟

کی میگه چادر حجاب برتره

خیلی یا از این حجاب برتر سوء استفاده می کنن و زیر چادر خطا می کنن. من خاطره خوبی از چادر ندارم.

چه ربطی داره. توی همه اقشار خوب و بد وجود داره. از شغل دکتری مقدس تر وجود داره؟ شنیدی دکتر هایی هستن که تا پول نگیرن بیمار دم مرگ رو عمل نمی کنن. معلم های بی تعهد و سربازهای خائن و... شاید اصلا این نقشه باشد. طرف چادری نیست اما موقع ارتکاب جرم چادر سرش می کنه تا از اون به عنوان یک پوشش و یک وسیله استتار استفاده کند. چادری بودن سخته . مثل گناه نکردن و چشم از گناه فرو بستن. مثل اطاعت از خدا. مثل نماز خوندن.

یه خانم چادری می تونه راحت چادر شو برداره اما چادری شدن خیلی سخت تره. راستی میدونی چادر سر کردن یه مهارته؟

 

دوست دارم آرایش کنم.

واسه کی؟ که چی بشه؟

بخاطر زیباتر شدن واسه قشنگی

واقعا فکر می کنی قشنگتر میشی؟

خوب البته معلومه که خوشگل تر میشم. یه صورت رنگ پریده قشنگتره یا یه صورت بزک شده؟

زیبایی یه چیز نسبی یه. تازه زیباتر از توهم زیادن. نمیشه مسابقه بذاری اگه تو این مسیر حرکت کنی باختی. نباید نظر بقیه برات اینقدر مهم باشد که بخاطر اون گناه کنی.

من عادت کردم اگه آرایش نکنم خودم هم خودمو قبول ندارم.

کاش نظر دیگران رو هم می پرسیدی.

من اناری را میکنم دانه

                                     ای کاش این مردم

                                                              دانه های دلشان پیدا بود.

گناه مفت و رایگان

الف: نه به این نماز خوندن و روزه گرفتنت نه به این آرایش کردنت. مگه نشنیدی میگن یا خدا یا شیطان بالاخره تو کدوم تیمی؟ خودتو مسخره کردی؟ کی مجبورت کرده نماز بخونی؟

ب: ببینم فکر می کنی چون چادر سرت کردی اجازه داری هر جور دلت می خواد درباره دیگران قضاوت کنی. مهم اینه که دل آدم پاک باشد. ایمان که به خاطر ظاهر نیست فقط خدا از دل ادما خبر داره.

الف: آهای خانم من دعوایی ندارم. فقط برام سواله اینکه چرا نماز خون ها هم آرایش می کنن؟

ب: راستش ابروهای من احساس می کنم تا به تاست با یه کم آرایش این عیبو می پوشونم.

الف: میخوای بگی اعتماد به نفس نداری؟

ب: تو اینجوری فکر کن.

 

 
   

 

 

نگاه به بالا یا پایین

20 سال پیش داداشم با ناراحتی وارد خونه شد. از وضع حجاب خانم ها شکایت داشت. می گفت: تا حالا هر وقت میدیدم خانمی موهاش بیرونه و ... سرمو پایین مینداختم و راه خودمو می رفتم.

اما این روز ها که مثل همیشه سر به زیر راه میرم از دیدن پاهای بی جوراب خانمها که مد شده جوراب پا نکنن عذاب می کشم.

اخه این چه وضعی یه؟ بالا رو ببینیم یا پایینو؟

حالا پس از 20 سال داداشم سعی می کنه کمتر از خونه بیرون بره چون دیدن عروسک های رنگارنگ توی خیابون های کشور اسلامی آزارش میدهد.

ای کاش...

احساس امنیت

من به چادر اعتقاد دارم. چادر برای من یه دژه. یه حصار امن و یه مصونیت واقعی.

بذار بعضی ها انتقاد کنن. بذار بگن چادری یا عقب مونده اند.

مهم اینه که من با چادر احساس امنیت می کنم.

احساس امنیت از نگاه های حرام، از نگاه نا محرم که میگن تیری از تیرهای شیطانه.

بذار اونا که تو دلشون درد و مرضه آنقدر زل بزنن ولی چیزی گیرشون نیاد.

مهم اینه که من آرومم و کسی نمی تونه با موج نگاهش به من اسیب برسونه.

 

 

 

 
   

 

 

 

 

چادر پرچم است.

چادر از زمانی پرچم شدکه شهدا در وصیتنامه خود نوشتند خواهرم سیاهی چادر تو کوبنده تر از سرخی خون من است.

و آنان که ارزش های اسلامی و کرامت های انسانی برایشان معنا داشت چادر را به عنوان پرچم عفت و حیا گرامی داشتند.

الگوی این افراد که با استناد به پیام شهدا و سخنان ائمه اطهار علیهم السلام تاسی می جوید مشخص است. آنجا که حضرت زهرا (س) در حضور نابینا هم حجاب را رعایت می کند. یقینا پیروان او نیز حجاب را نماد دین و عفت و ایمان می دانند.

حال باید دید آنها که حجاب را قبول ندارند چه کسی را الگوی خویش قرار داده اند.

توی ترکیه که خانم ها برای داشتن حجاب آزاد نیستند خانمی را دیدم که روی روسری اش کلاه گیس گذاشته بود و کم نیستند خانم هایی که در اقصا نقاط جهان با اختیار و از روی آگاهی حجاب را برگزیده اند.

آلیسا را می شناسی؟

 

بی ستون   - چهل ستون

اسلام دین اعتدال است اما ما ایرانی ها...

در مورد حجاب و تیپ و مد هم آنقدر افراط می کنیم که حساب کار از دستمان خارج می شود. در کشور های اروپایی لباس مردم و نوع پوشش آهنا در هر مکان طبق قاعده و قانون است. لباس های کارشان با لباس های مهمانی رفتن آنها متفاوت است. در مجالس سوگواری با هر تیپی شرکت نمی کنند. اما به وضعیت حجاب خانم های بد حجاب جامعه که نگاه می اندازیم میبینیم به قول معروف طرف خود را نوعی آراسته که بگویند آخره مده.

برایش فرق نمی کند که با این تیپ سر کار برود یا برای خرید به فروشگاهی یا برای شرکت در مجلس مهمانی دوستانه و...

اخیرا در مجالس عروسی، عروس اغلب ساده ترین نوع لباس و آرایش را دارد. البته این موضوع در مورد زنان شاغل در همه جا صدق نمی کند. بسیاری از سازمانها و شرکت ها لباس های فرم مشخص دارند یا معمولا معلم ها را از تیپ ساده و آراسته و نحوه تکلمشان به راحتی می توان شناخت.

 

ازکی تشکر کنم؟

از موتور پیاده شدند به سمت خود پرداز بانک رفتند. تیپ او توجهم را جلب کرد. چادر سرش بود اما موهای رنگ شده اش از دو طرف صورتش بیرون ریخته بود. رژلب صورتی رنگ او با رنگ آستین پیراهنش هماهنگ بود. طوری که توجه همه را به خود معطوف می کرد و برای هر بیننده ای جذاب بود.

او مفت و رایگان خود را در معرض دید همه قرار داده بود و برای من که حوصله ام سر رفته بود نگاه به او یک سرگرمی بود.

من هم خانم بودم. دلم می خواست به او بگویم ممنون که لحظاتی از وقتم را پر کردی.

اما نمیدانستم باید از او تشکر کنم یا از همسرش که همراه او بود و این اجازه را به او داده بود.

حرمت ماه رمضان

سن زیادی نداشت جوان بود. تقریبا 20ساله ظاهرا سالم سالم بود. کنار آب سرد کن ایستاد و دهنش را زیر شیر آبسردکن گرفت و آب خورد.

عابری که از کنار آن رد می شد سری تکان داد و نچ نچ کرد و زیر لب استغفراله گفت و ردشد.

ماه مبارک رمضان بود.

شاید گناه این جوان بزرگ نباشد اما نه...

حرمت ماه رمضان را شکسته بود و این گناه کوچکی نیست.

حتی افراد بیمار که از روزه گرفتن معذورند باید در خفا روزه بخورند چه رسد به او که شکر خدا آثار بیماری در او دیده نمی شد.

 

مگه مجبوری؟

چند متر بیشتر نرفته بود که صدای خانمش بلند شد...

وای وایسا .....

و مرد موتور را متوقف کرد.

چادر خانم لای چرخ موتور گیر کرده بود.خدا خیلی رحم کرد. اگر سرعت موتور زیاد بود اگر خانم جیغ نمی زد....

به خیر گذشت.

من که شاهد این صحنه بودم توی دلم گفتم آخه مگه مجبوری که چادر سرت کنی؟ تو این گرما با این چادر سیاه آتیش نمی گیری؟

با مانتوی ساده و پوشیده هم می تونی حجابت را رعایت کنی.

آخه این چادری ها چه فکری می کنن؟

 
   

 

 

چادر مصونیت است نه محدودیت.

کی گفته؟ چادر مصونیت است نه محدودیت.

مصونیت و محدودیت به چی میگن؟ اینکه مجبور باشی چادر سرت کنی و این پارچه سیاهو دور خودت بپیچی محدودیت نیست؟

واقعا همونطور که با مانتو می تونی راحت باشی، راحت خرید کنی، راحت رانندگی کنی، و هرجا که خواستی بری با مانتو هم می تونی این کارو بکنی؟

خودتو تو چادر سیاه زندانی کنی و دلتو خوش کنی که مصون موندی.

چادر باعث میشه از خیلی چیزا عقب بمونی. چادر جلوی پیشرفتتو می گیره. دیگران به چشم یک انسان عقب مونده به آدم نگاه می کنن.

دید خوبی روی چادری ها ندارن. من دلم نمی خواد از جامعه عقب بمونم. من این حرفو قبول ندارم. چادر فقط محدودیته.

مخالفت با آراستگی

اینایی که با آرایش و تیپ زدن مخالفن در حقیقت با آراستگی مخالفت می کنن. در حالیکه آراستگی چیز بدی نیست.

تمیزی، نظافت و آراستگی رو دوست دارن. هیچکی بهم ریختگی و شلختگی رو دوست نداره.

من سعی می کنم آراسته توی اجتماع ظاهر بشم. رفتارم هم متین و سنگین باشه تا کسی برام ایجاد مزاحمت نکنه.

سرم به کار خودمه مسیر خودمو میرم و میام و دنبال جلب توجه و گدایی نگاه دیگران هم نیستم حالا اگه بعضی یا تو دلشون در و مرض هست مشکل خودشونه. اونا باید جلوی نگاهشونو بگیرن.

اگه خانم ها باید حجاب داشته باشند آقایون هم باید حجاب چشم داشته باشند.

 
   

 

 

 

 

آهسته بگو یا اباالفضل

بیخیال و راحت بطری آب را سرکشید. ماه رمضان بود.

من و دوستم که با هم این صحنه را دیدیم برای لحظه ای مکث کردیم.

من همچنان ایستاده بودم خواستم جلو بروم و چیزی بگویم. دوستش از داخل مغازه او را صدا زد حسین. من مات مانده بودم. دوستم دستم را کشید و گفت که بیا بریم. چرا ایستادی؟

میخوام بهش تذکر بدم.

برو بابا کجای کاری؟چی می خوای بهش بگی؟

یعنی بی تفاوت بگذریم. روزه خواری در ملاء عام، فسق آشکاره.

اگه گفت به توچه؟ اگه توهین کرد. اون وقت چی؟

مگه نشنیدی اسمش حسینه، مسلمونه و شیعه است.

غیر ممکن که تو محرم تو مجلس ابا عبداله عزاداری نکنه. حتما روضه لب های خشکیده حضرت علی اصغر(ع) و علی اکبر (ع) و امام حسین(ع) و مشک آب سقا اشکشو در آورده شاید حواسش نیست.

من فقط یه تذکر بهش میدم.

راستی این پیامک و شنیدی؟ همیشه میگن وقتی می خوای آب بنوشی بگو یا حسین، این روزا که تشنه میشی و نمی تونی آب بخوری آروم زیر لب بگو یا اباالفضل.

جواهر باید پوشش مناسب داشته باشد

همراه مادرش وارد فروشگاه شدند.فروشنده چند مدل چادر نشان آنها داد. دختر یکی را انتخاب کرد و خواست سرش کند. باید چادرش را از سر بر می داشت. مانتو تنش بود اما دنبال جای دنج می گشت تا چادر را پرو کند. مادرش گفت: حجابت کامل است اشکال نداره همین جا سرت کن. اما دختر همچنان دنبال جای خلوت بود. فروشنده گوشه انتهای مغازه را نشانش داد و وقتی دختر رفت تا چادر را سرش کند و اندازه بگیرد به مادر گفت: خانم خوش به سعادتت چه دختر نجیبی داری ما اینجا دخترای دانشجویی رو میبینیم که دور از خانواده با تیپ های اجق وجق توی شهر تردد می کنند و صدای مردم شهر درآمده. اون وقت دختر شما... این یه دانشجو اونا هم ...

و مادر با لبخند گفت: من خداروشکر می کنم. بخاطر همینه که حاضرم گرون قیمت ترین چادر و براش بخرم.

جواهر باید پوشش مناسب داشته باشد.

 
   

 

 

 

بندازینش تو دریا

مسافران روی عرشه کشتی بودند هرکس به کاری مشغول بود. یکی به آسمان نگاه می کرد. دیگری کتاب می خواند دونفر باهم کنار عرشه حرف می زدند. یکی محو تماشای امواج بود.

در این میان یک نفر با دشنه ای که در دست داشت می خواست قسمتی از کشتی را سوراخ کند.

فردی که نزدیک او بود پرسید چه می کنی؟

گفت: می خواهم این قسمت را سوراخ کنم.

میدانی چه می گویی؟اگر کشتی سوراخ شود آب واردآن می شود وهمه غرق می شویم.

من زیر پای خودم را سوراخ می کنم چکار به بقیه دارم.

ابله اگر زیر پای خودت را سوراخ کنی آب از همان جا وارد کشتی می شود و همه جا را فرا می گیرد.

من کاری ندارم. کار خودم را می کنم.به بقیه کاری ندارم.

در اثنای گفتگوی این دو نفر توجه همه جلب شده بود. همه از کار این فرد تعجب کرده بودند.

یکی گفت: آقا این حرف حساب سرش نمیشه ... بلندش کنین بندازینش تو دریا تا با زندگی بقیه اینطوری بازی نکنه.

این قصه حکایت جامعه ماست.

حکایت کسانیکه امنیت و آرامش روانی جامعه را در نظر نمی گیرند. افراد خودخواهی که به اسم آزادی به نام تمدن و یا هرچیز دیگری به خودشان حق می دهند هر طور دلشان بخواهد رفتار کنند.

حال در این میان وظیفه دیگران چیست؟

امر به معروف و نهی از منکر چگونه مصداق پیدا می کند؟

مبادا روزی حواسمان را جمع کنیم که کار از کار گذشته است.

از هم اکنون فکری باید...

روح شهید علی خلیلی شاد.

رابطه حجاب و فرهنگ خانواده

حجاب برخواسته از فرهنگ است. نگرش فرد نسبت به حجاب بستگی به فرهنگ خانواده او دارد. نوع پوشش افرد بیانگر طرز فکر خانواده نسبت به حجاب است. مثل دهها موضوع دیگر از جمله احترام به والدین.

پدری در خانواده از خاطرات جوانی اش می گوید: ازاینکه پدرش را کول می گرفته و به حمام می برده است( آن زمانی که حمام در منازل نبوده است) غیر مستقیم به فرزندش می آموزد که باید به استحمام پدر در خانه کمک کند. وقتی از غیرتی شدن هنگام مشاهده یک ظلم سخن می گوید زمینه دفاع از مظلوم را در ذهن فرزند ایجاد می نماید. و وقتی درباره لچک سفید مادر بزرگ و چادر گلدار مادرش حرف می زند سرمایه عفت و نجابت را از دوره قدیم به زمان فعلی انتقال می دهد. فرهنگ مسئله ای تزریقی نیست با خون و گوشت و پوست و استخوان فرد عجین می شود و ظرافت بسیار دارد. حجاب مصداق کوچکی از فرهنگ است. بیایید به فرموده مقام معظم رهبری فرهنگ خود را مرور کنیم.

موضوع حجاب در جلسه معلمان

آسیب شناسی

یکی از مسائلی که باعث ایجاد انزجار از چادر در نسل جوان می شود این است که در فیلم ها برای رفتن به ملاقات زندانیان باید چادر سر کنیم. یا بعضی از افراد  برای انجام کارهای خلاف خود از چادر به عنوان یک حربه استفاده می کنند. زیر لوای چادر کار خلاف مرتکب می شوند. این موضوع حس بدی در افراد نسبت به چادر ایجاد می کند. در بعضی از جاها از چادری ها به عنوان جاسوس استفاده می کنند و بعضی از مادران چادری به چادر خود افتخار نمی کنند. اگر از این زاویه به چادر نگاه کنیم که چادر امانت حضرت زهرا(س) است به آن می بالیم. وقتی دانش آموزان را مجبور به سر کردن چادر می کنیم این اجبار سبب می شود که از چادر کینه به دل بگیرند. بسیار دیده شده که دانش آموزان چادر را از سر بر میدارند آن را مچاله کرده و در کیف می گذارند  که چروک چادر بیزاری و انزجار آنها را فریاد می زند. اگر می خواهیم حجاب نهادینه شود لازم است دبیران و معلمان هم اصل ساده پوشی را رعایت کنند. در حالیکه بعضی از مدارس سالن مد است و معلم چون معلم است حق دارد با هر مانتویی وارد مدرسه شود. در کنار آن می بینیم پرسنل بیمارستانها فرم ساده و مشخصی دارند.

باید ارزش ها تغییر کند خوب بودن و با سواد بودن.

ناخن های بلند و لاک زده توی دستکش

یک موضوع تکراری، عمومی و همیشگی. می خواستیم خیلی جدی حجاب را از زوایای مختلف بررسی کنیم.

هریک از حاضرین نظری می دادند.

باید دید تعریف جدید حجاب چیست؟

از نظر علما حجاب چگونه باید باشد؟

چه رابطه ای بین بد حجابی و جلب توجه وجود دارد؟

آنقدر بد حجابی زیاد شده که جلب توجه معنای خود را از دست داده است. بعضی فکر می کنند حجاب چادر است و اگر کسی چادر سر نکند بی حجاب است در حالیکه مصداق های بد حجابی زیاد است. مثل کفش پاشنه بلند که خیلی ها به آن توجه ندارند. یا آرایش کردن خانم های چادری و یا چادرهای مدل دار.

لباس ست پوشیدن و استفاده از رنگ های مناسب از نظر عده ای پسندیده و همین امر از دید عده ای منفی است.

هنرپیشه ها به عنوان الگوی اجتماعی تاثیر زیادی بر جامعه می گذارند.

ریشه خیلی از بد حجابی ها مخالفت بعضی ها با شیک پوشی و آراستگی است. عده ای چادر را فقط یدک می کشند.

برخورد مناسب و زبان ملایم می تواند در تشویق به سمت حجاب موثر باشد. در حالی که اکثرا چادری ها با زبان تند بد حجابی را زیر سوال می برند.

قانون حجاب باید در جامعه نهادینه شود. مثل اینکه اگر کسی 5 دقیقه دیر به جلسه کنکور برسدبه آینده خودش لطمه زده است. یکی از دانش آموزان می گفت من خجالت می کشم مامانم بیاد مدرسه چون مثل مادر فلان دوستم نیست. مامان دوستم آرایش میکنه. باید این مسئله را بررسی کرد باید دید نحوه برخورد کادر مدرسه با مادر دوستش چگونه است؟ چشم زیبایی را می پسندد نا خودآگاه انسان جذب می شود. مثلا چشم انسان نقاشی را بهتر از طراحی می پسندد چون جذابیت بیشتری دارد. برخورد کارمندان ادارات با افراد بی حجاب و یا بد حجاب تاثیر گذار است. وقتی در اداره ای کار خانم های بد حجاب را زودتر راه می اندازند حجاب را زیر سوال می برند.به علاوه باید این مسئله را جاانداخت که اگر کاری را انجام دادیم برایمان عادت می شود. پس مراقبت کنیم تا از ابتدا کار نا شایستی را انجام ندهیم. بچه ها بسیار حساس و کنجکاو هستند ناخن های بلند و لاک زده معلم توی دستکش از نظر آنها مخفی نمی ماند با این کار بچه ها نفاق را یاد می گیرند. لازم است موضوع عفاف در کنار حجاب مورد بررسی قرار گیرد. با جمله های مثبت و دارای بار ارزشی مناسب می توان افراد را به سوی حجاب جذب کرد در حالی که برخورد منکراتی ها با بد حجاب ها بسیار بد است. من دیده ام تیم منکراتی را که با بدحجاب های بسیار تابلو کاری نداشته اند اما سراغ خانم هایی می رفتند که حجابشان تا حدودی نا مناسب بود. وقتی علت را از آنها پرسیدم گفتند با اینها نمی شود در افتاد. نقل ماجرای مدال طلای دختر برگزیده مسابقه .... جهانی می تواند الگوی دختران ما باشد. اما کمتر درباره آن تبلیغ می شود. ما به جوانانمان خوب و یا بد ارزش ها و ضد ارزش ها را یاد نداده ایم. آنها دیده اند دانشگاه رفتن در جامعه یک ارزش است برای رفتن به دانشگاه تلاش می کنند. اما حجاب به عنوان یک ارزش مطرح نشده تا برای حفظ آن بکوشند در حالیکه بد حجابی یک ارزش شده است.

اینقدر به خودت مغرور نباش

چادر مشکی حریر لبنانی با نوارهای گیپور و یراق های تزئینی دور دستش جلوه خاصی به او بخشیده بود. از اینکه چادر سرش بود احساس غرور می کرد. چادر را حجاب برتر می دانست اما با اینکه چادر سرش بود توجه رهگذران به سوی او جلب می شد. نگاهم که به چهره او افتاد علت را فهمیدم. صورتش غرق در آرایش بود. چشم و ابرو و لب و گونه و .. چیزی کم نگذاشته بود. کلکسیون رنگ اما یک تار مویش پیدا نبود. اما این حجاب به درد خودش می خورد پوششی که جلب توجه کند حجاب نیست. و متاسفانه کم نیستند خانم های چادری که حرمت چادر را می شکنند و با وجود سرکردن چادر آرایش می کنند. اینها دست بوقلمون را از پشت بسته اند. و مصداق این روایت شده اند که می گویند: در آخر الزمان قبح آنقدر زیبا جلوه داده می شود که زشتی آن دیده نمی شود.

راحت قضاوت نکنیم

هر چه تا به حال گفتم چشم بس است. از این پس می خواهم خودم باشم تا کی باید مطیع دستورات شما باشم. چرا فکر می کنید حرف های شما درست است یک خط کش دستتان گرفته اید و با آن دیگران را اندازه می گیرید و یک ترازو گذاشته اید این و آن را وزن می کنید اگر هر کس همانگونه که شما می پسندید بود خوب است و گرنه  اصلا............... استغفرا...

مگر شما خدایید. از بچگی گفتید بد حجاب ها ......... مدام تذکر داده اید که با آنها معاشرت نکنم چون رفتارشان روی من اثر می گذارد. اما الان که خودم وارد اجتماع شده ام می بینم که خیلی از آنها اخلاق خوبی دارند. به قول شما بد حجابن اما اخلاقشان 20 است. کارشان درست است مثل شما راحت درباره دیگران قضاوت نمی کنند، به خودشان جرات توهین کردن به دیگران را نمی دهند و به کسی کاری ندارند.

قضاوت های شما منصفانه نبوده است بنابراین به آن اعتمادی ندارم. من می خواهم خودم باشم.

خیلی ها نمی دانند و ندانستن جرم نیست.

این مطلب خطاب به کسانی است که ادعایشان گوش فلک را کر کرده است به خانمی که در یک خانواده متدین چشم به جهان گشوده به او که اولین موسیقی که توی گوشش نواخته شده بانگ اذان پدر بزرگ با ایمانش بوده است به او که تمام اعضای خانواده موازین دینی و اسلامی را رعایت کرده اند. اول وقت نماز می خوانده اند و حلال و حرام خدا را رعایت می کرده اند. به او که از سه سالگی مادرش با ذوق تمام برایش چادر دوخته است تا در خاله بازی هایش چادر سر کند. به او که وقتی روی پای پدرش می نشست تسبیح پدرش اولین اسباب بازی در دسترس او بود. چادری شدن توی این خانواده هنر نیست. هنر این است که بتوانی خلاف جریان آب شنا کنی. از نظر من هنرمند دختری است که وقتی توی مدرسه به او نماز را آموزش دادند به خانه که رسید وقتی کلمه ولالضالین را از مادرش پرسید مادرش بلد نبود ان را تکرار کند وقتی معلم گفت باید از نامحرم خود را بپوشانی پرسید یعنی چی؟ مثلا از چه کسانی؟ وقتی معلم گفت مثلا از پسر خاله و پسر عمو با فریاد گفت وای... آخه چه جوری؟ اونا که همش خونمون هستن. مثل برادرامون می مونن خانم. عمو که محرمه؟ معلم گفت آره عمو به تو محرمه. به مامانم چی ؟ نه به مامانت محرم نیست. پس چرا مامانم ....

مادر برای جواب این سوال پاسخی نداشت. وقتی اعضای خانواده نسبت به نماز سهل انگارند. از چه کسی می تواند خواهش کند که او را از دل خواب شیرین صبحگاهی بیدار کند که نماز صبحش قضا نشود؟ او برای آموزش مسائل دینی باید جهاد کند. باید با خانواده بحث و مشاجره کند. از همان کودکی تا برسد به نوجوانی که سن حساس و سرنوشت ساز است. از مادری که به حجاب و پوشش اعتقادی ندارد چگونه می توان انتظار داشت که الگوی حجاب دخترش باشد. او باید تمام مطالبی را که یک دختر پرورش یافته در خانواده مذهبی در کودکی بطور غیر مستقیم می آموزد گام به گام و مرحله به مرحله از دیگران بیاموزد. آن هم تازه اگر درست پاسخش را بدهند و نخواهد کورکورانه و تقلیدی کاری را انجام دهد.

من مطمئنم بیش از 50 درصد افرادی که چادر سر می کنند فلسفه حجاب را نمی دانند. و گرنه اگر کسی با اعتقاد کامل و آگاهانه حجاب را رعایت کند می تواند بطور مستقیم الگوی مناسبی برای اطرافیان خود باشد.

هروقت دلت را زدند از تیرگی چادرت

          سیاهی کعبه را یاد آور که همرنگ چادر توست

                    بانوی همرنگ خانه خدا

                              افتخار کن به رنگ چادرت که همرنگ چادر خانه خداست.

خداکنه که آدم تو این مسیر نیفته

با یه مداد چشم شروع میشه، کم کم وسایل دیگه، انواع کرم ها، ژل ها و ... که نتیجه آن تلف شدن دقیقه های بسیار پشت آینه است اون وقت دیگه مدل های مختلف مو هم آدمو راضی نمی کنه. خط لب های دائمی، شالهای رنگارنگ و مانتوهای مدل دار، ساپورت  و تا جراحی بینی و کاشت گونه و هر روز یک لنز رنگی متفاوت.

مسابقه، مسابقه زیبایی و جلب توجه که من از همه خوشگلترم و غرق شدن در گناه بی منت، اینکه دیگران تو را ببینند و تحسین کنند تنها هدیه ای که دریافت می شود همین تحسین است بعدها هم که سن و سال بالا رفت دریایی از عذاب وجدان و پشیمانی. اینگونه افراد آنقدر در این رنگ و لعاب ها غرق می شوند که چهره واقعی خودشان را از یاد می برند.

من قصه دخترانی را شنیده ام که پس از عمل جراحی بینی یا .... و ازدواج وقتی فرزندشان متولد شده است دوباره کپی برابر اصل چهره آنها رو می شود و همه می فهمند که قبلا چه قیافه ای داشته اند. این مسئله باعث بروز اختلافاتی در بعضی از خانواده ها شده است پس همان بهتر که دنبال سیرت زیبا باشیم نه صورت زیبا.

چرافقط حجاب برای خانم ها؟

حجاب تنها پوشش مربوط به بانوان نیست. مردان هم باید حجاب داشته باشند . خصوصا حجاب چشم.

به علاوه پوشش آنها باید مناسب باشد. در جامعه امروز بعضی از مردان دست خانم ها را از پشت بسته اند. برداشتن زیر ابرو و آرایش کردن هایشان یک مسئله عادی شده است. شلوارهای فاق کوتاهی که می پوشند و تی شرت های تنگ چسبان آنها دست کمی از بد حجابی خانم ها ندارد. راحت با شلوارک دم در می آیند و با رکابی پشت فرمان می نشینند. این درست  نیست که آقایان هر جور خواستند بگردند و فقط خانم ها محدودیت داشته باشند؟ چرا همیشه انگشت اتهام به سمت خانم هاست؟

من دوست ندارم کسی که من را دوست دارد نگاهش دنبال بقیه باشد.

خانم  خانم ها برو جلوی آینه خودت را ببین با این تیپی که تو زدی توقع داری کسی نگاهت نکنه. نمیشه که، تو تیپ زدی که نگاهت کنن. غیر از این هیشکی نگاهت نکنه اونی که دوست داری نگات می کنه. خوب این وسط چشمه دیگه یه دفعه اون طرف رو هم میبینه. آره اون طرف اون خانمی رو که مثل تو تیپ زده. اون هم واسه دوست خودش تیپ زده ولی خوب با چشم بسته که کسی نمی تونه راه بره.

فکر نکن اگه قشنگتر تیپ بزنی دوستت نگاهش جای دیگه نمیره چون بالاخره یه روز واسش تکراری میشی. پس از اول خوب و درست انتخاب کن.

هرچه درخت پربارتر شاخه هایش افتاده تر

به مجلس عروسی دوستم رفته بودم. آشنایی دور و برم نبود بنابراین خودم را به تماشای مهمانان و نوع پوشش و لباس آنها سرگرم کرده بودم. از قضا میز کناری من خانم متشخص و متینی نشسته بود که لباس شیک و ساده ای به تن داشت که او را خانم دکتر صدا می کردند. برایم خیلی جالب بود خانم دکتر با این تیپ ساده پس لازم نیست خودت را از طریق ظاهر مطرح کنی. بی جهت نیست که گفته اند درخت هرچه پربارتر باشد شاخه هایش افتاده تر است. در تمام طول مهمانی فکرم مشغول این موضوع شده بود. رفتار متین خانم دکتر همه را جذب می کرد. هنگام رفتن نیز وقتی دیدم چادر سرش کرد بسیار تعجب کردم. تصور من از چادری ها آدم های بی سواد پشت کوهی بود.

لباس رسمی میهمانی

منزل یکی از بستگان مهمان بودیم و من زودتر از بقیه اعضای خانواده به مهمانی رفته بودیم . وقتی پدرم به اتفاق سایر اعضا آمدند با دیدن من طوری که دیگران متوجه نشوند گفت: پسرم چرا لخت آمدی؟ من جا خوردم همچنان که با تعجب میخکوب شده بودم . پدر گفت: باید کت می پوشیدی اما من با پیراهن و شلوار آمده بودم. بعدا نیز پدر توضیح داد کت برای مرد حکم چادر برای خانم ها را دارد زمان ما کلاه هم اجباری بود. من الان کلاه سرم هست اما تو را مجبور به سر گذاشتن نمی کنم اما باید یاد بگیری که در محافل و مجالس و مهمانی ها با لباس رسمی حاضر شوی.

حاضر شدن با لباس رسمی احترام گذاشتن به جلسه و شخصیت حاضرین در جلسه و رعایت شان جلسه است.

با دقت در نوع پوشش اقوام و ملل گوناگون می بینیم در جلسات رسمی افراد با لباس رسمی حاضر می شوند . لباس ورزشی و کوه پیمایی و لباس محل کارشان متفاوت است. حتی خانم هایشان هم با لباس ساده و رسمی و بدون آرایش حاضر می شوند ولی...

کاش مثل قدیمی ها اعتقادی به بالا پوش داشتیم تا از آسیب ها در امان بمانیم و چیزی از بالا محافظ ما باشد.

چیزی مثل چادر برای خانم ها و پالتویی برای آقایان که در سرما و گرما، تگرگ و آفتاب شدید و ... مارا از خطرات مصون بدارد.

خانم این بچه رو اینجوری نگردون عادت می کند.

توی اتوبوس قسمت خانم ها روی صندلی اول نشسته بودم که این صدا توجهم را جلب کرد. نا خودآگاه به سمت صدا برگشتم . ردیف دوم موازی صندلی من خانمی با دختر بچه ای ناز و توپولی که بی شباهت به عروسک نبود نشسته بود و خانمی که وسط اتوبوس ایستاده بود این جمله را بر زبان آورده بود. موهای فرفری دخترک با سنجاق سرهای زیبا زینت شده بود. پیراهن رکابی با دامن کوتاه بدون اینکه جوراب شلواری پوشیده باشد با ناخن های لاک زده دست و پا چهره معصوم در کنار این زیبایی جاذبه خاصی ایجاد کرده بود.

مادر دختر گفت : این هنوز کوچیکه اگه از الان بخوام قید و بند براش بذارم عقده ای بار می یاد.

خانم .. گفت: عزیز من هر چیزی حد و مرزی دارد محدودش نکن اما اینجوری هم آسیب می بینه درست نیست.

به نظر من سختگیری خیلی اثر بدی دارد بزرگ که شد خودش رعایت می کنه مثل خودم.

آهان پس برای خودت مهمه که حجابتو رعایت کنی ولی بذار یه چیزی بگم دخترت به کی رفته؟ نه اصلا می پرسم . به خودت

ما شا ا.. خودت خوشگلی  و دخترت عین خودته و ماکت خودته

من یا هرکس دیگری اینو می فهمه تو خودت حجاب داری و پوشیده ای ولی با دیدن دخترت می فهمم موهات فرفری هیکلت چه جوریه سفیدی و یا سبزه ای و یا مثلا روی دستت خال داره.

بچه ها بخاطر ژن و توارث بالاخره شکل بزرگتراشون . شکل مامان . خاله . عمه . مادر بزرگ و ...

تو با این مدل گردوندن بچه بی غرض و ندانسته خودتو به نمایش میذاری و اون هم برای آدم های که تو دلشون مرض دارن.

حیفه، دخترت به این مدل گشتن عادت می کنه. و خانم دیگری که در صندلی روبه رو نشسته بود گفت: اصلا دختر بچه به این خوشگلی رو اینجوری چشم می زنند. دخترت واقعا زیباست.

فتبارک ا... احسن الخالقین

اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات از انسانها متمدن ترند. 

 شهید مطهری

عصبانی بود دستهایش را به هم می مالید. پا به پا می شد و بالاخره بعد از دقایقی لب به اعتراض گشود: آخه این چه وضعیتیه؟ وقاحت تا این حد؟ هیچ حد و مرزی نگه نداشته ...

به صحنه ای که مد نظر او بود نگاه کردم. او پشتش را کرده و مدام غر می زد و گاه قدم می زد.

دوتا خانم همراه با دو کودک دبستانی نشسته بودند. آنچه توجه ما را جلب کرده بود سر و صدا و خنده های بلند آنان بود و آنچه او را به خشم آورده بود نه سرو صدا و خنده بلکه پوشش آنها بود . یکی از خانم ها در عین بی حجابی روی سری اش را کاملا از سرش برداشته بود و دختر بچه ای که همراهشان بود نیز روسری نداشت و لباس هایی که به تن داشت نامناسب بود . چیزی در حد عریان

نگاهم را از آنها برداشتم و به او نگاه کردم و گفتم تو فقط حرص اینو می خوری که این خانم لچک سرش نیست. بخاطر اینه که از کوره در رفتی.

آره درسته اینقدر که هیچی نگفتیم و بی تفاوت موندیم کار به اینجا کشیده.

یعنی فکر می کنی یه روسری حجابه؟ لباس های تنگ و چسبان. ساپورت  و پای بی جوراب. کفش های پاشنه بلند و هفت قلم آرایش ....خوب روسری سر کردن این آدم به چه دردی می خوره به تمام هیکلش که معلومه سر و گردنش که پیداست.بذار موهاشم بیرون باشه تا فکر کنه ملکه زیبایی یه.

آخه اینجا مملکت


مطالب مشابه :


معرفی محصولات اداری این واحد

این واحد تولیدی تولید کننده انواع لباس فرم اداری در طرح های متنوع و همچنین مانتوی مدارس با




آیا پوششی متناسب با محیط های رسمی و اداری داریم؟

بوستان حجاب - آیا پوششی متناسب با محیط های رسمی و اداری داریم؟ - بستن چشم بر روي «حرام» صد




آزادی

وقتی برای خرید لباس یا مانتوی اداری مناسب و بلند اتفاقا چون مانتوی تنگ و کوتاه مده و




عبای خلیجی....

این عبا مثه مانتوی دختران همین طور عباهای رسمی هس که بیشتر برای کارهای اداری




نمایشگاه مد اسلامی وعده ای که اجرایی نشد

مانتوی اداری مناسب در فروشگاه ها پیدا نمی




طراحی و دوخت رایگان چادر در جشنواره مد و لباس گلستان

در بخش نمایشگاه تولیدات تولیدکنندگان بومی استان در دو بخش مانتوی مجلسی و اداری، چادر و




به خدا مردم کور نیستند...

سینه هاشون از زیر مانتوی ساده اداری شون به صورت مثلث زیرِ شلوار اداری تون




برچسب :