مصاحبه دکتر سید علی سجادی (قسمت اول)

دوران تحصیل را کجا سپری کردید و چگونه دانش آموزی بودید؟

دوران ابتدایی را در فخرآباد آغاز نمودم که کلاس اول حدود 30 نفر بودیم و تا به پنجم رسیدیم با ریزش هایی که داشت تعداد دانش آموزان 12 نفر شدیم . از این 12 نفر دو نفر از بانوان فخرآبادی بودند که سرکار خانم فاطمه نوروزی و سرکار خانم عصمت سلطانی و ده نفر آقایون بودند از برادران که یادمه شهید امیری مرحوم فریدون مرادی  همچنین دکتر عباس اسدی-آزاده عباس اسدیان اصغر فرازی-اسکندر صفرزاده-محمد قاسمی-حاجی شاهرخی-محمد سعادت و احتمالاً حبیب برکن بودند که زرنگترین  دانش آموزکلاس ، خدا بیامرز فریدون مرادی بود و بعد من و دکتر عباس در تقریباً در یک سطح بودیم ، شاید یک کم من بهتر بودم.

تنها معلم فخرآبادی ما معلم بزرگوار عزیز جناب عبدالحسین اسدی در کلاس دوم یا سوم ابتدایی که جوانی بسیار پر انرژی ،متواضع،و مهربان بودند در سال آخر دبستان هم آقای حبیب آخوندی که البته معلم ما نبودند به مدرسه آمدند.

دوران راهنمایی و دبیرستان را در کاشمر گذراندم در آن دوران که کنکور دو مرحله ای بود در مرحله اول با رتبه 208 قبول شدم . ولی احتمالاًمرحله دوم را خوب امتحان ندادم و در برگه انتخاب رشته هم بی دقتی و بی مبالاتی کردم ، چون کاردانی دانشگاه تهران قبول شدم . البته پزشکی ارتش هم قبول شدم که به دلایل شخصی پیگیر مراحل بعدیش نشدم .کارشناسی و کارشناسی ارشد را هم در دانشگاه تهران به پایان رساندم و یک کارشناسی ارشد دیگر وPHD را در دانشگاه نیوکاسل استرالیا به پایان رساندم .

جنابعالی در یک دوره ای مسئول بهداشت محیط شهرستان گناباد بودید آیا برای فخرآباد هم فعالیتی انجام دادید؟

از اوایل سال 72 تا اوایل سال 75 حدود سه سال مسئول بهداشت شهرستان گناباد بودم آنچه که در آن سالها در اختیار واحد  ما بود : آبرسانی-جمع آوری زباله-فاضلاب،بهسازی  و توالت سازی در بحث آبرسانی و توالت سازی که فخرآباد مشکلی نداشت ولی برای جمع آوری زباله در محل مدرسه با شورای اسلامی روستا جلسه گذاشتیم که یک تراکتور میخواست که بیاد و اینکار را آغاز کند  ولی هیچکس حاضر نشد با ما همکاری کند به خاطر حرف دیگران. این طرح را در مرندیز با بودجه اولیه 400 یا 500 هزار تومان بعنوان اولین روستا  در سال 73 آغاز کردیم برای تسطیح معابر با شورای محترم جلسه گذاشتیم و از آنها خواستیم یک لودری که در سردق مشغول جاده سازی بود را به فخرآباد بیاوریم و فقط یک جای اسکان و استراحت به راننده بدهند آنهم با هزینه ما که باز هم کسی همکاری نکرد چندین نوبت مصالح فرستادیم به روستا برای ساخت دستشویی های مساجد و حسینیه برای غسالخانه مصالح آوردیم و  استارت کار را در همان زمان اداره  ما زد . 

به نظر شما نخبه های روستا بهتر میتوانند به فخرآباد کمک کنند چون بنظر میرسد خیلی ها بی تفاوت شدند به مسائل روستا؟

در مورد نخبه من زیاد با اصطلاح نخبه موافق نیستم،ولی مثلاًبگیم موفق. ولی ممکنه کسی تحصیلات دانشگاهی نداشته باشه و خیلی انسانهای زرنگ و موفق باشند که در فخرآباد هم زیاد داریم مثلاً مرحوم کدخدا خیلی آدمباهوش و زرنگی بود که اینها کسانی هستند که تحصیلات نداشتند. ولی در مورد پیشرفت روستا باید آسیب شناسی بکنیم الان چند دوره شورا داشتیم ولی شما میانگین سطح تحصیلات شوراها را در نظر بگیرید ، چرا مثلاً در اکثر این چهار پنج دوره باید خیلی از اعضا تحصیلات 5 ابتدایی یا حتی بیسواد داشته باشند در حالی که ما ده ها معلم و خصوصاً بازنشسته داریم که اکثر اوقاتشون را در فخرآباد هستند اینها باید بیان مسئولیت بپذیرند و بنده و امثال بنده که مشغله و شلوغی کار خودمون را داریم و چرا در حد مشاوره و کمک کردنی باشه در حد وسع خودم بله حاضرم ولی اینکه بخواهیم  مثلاً کاندید بشویم  یا مسئولیت رسمی بگیریم این شدنی نیست هم از لحاظ قانونی مشکل داره  .اینکه یک عده خودشان را بکشند کنار این مهمترین آسیب به فخرآباده و اگر که ما در همین شوراهای فخرآباد بخواهیم موفق باشیم بنظر من راهی جز ائتلاف نداریم چند گروه بزرگ فخرآباد بیان و ائتلاف کنند  که شاید  بتوانیم شوراهای خوبی بیاریم بعد کارگروه تشکیل بدهند ، نه که دفتر دستک باشه واقعاً مثلاً هر کس در یک بخش کار بکند و پیگیر باشه  مانند بخش های  کشاورزی-معادن-قنات و... و ما داریم در ادارات مختلف که بتونه کمک بکنه از لحاظ اداری و همه دست به دست هم بدیم تا پیشرفت روستای خودمان را ببینیم

و متاسفانه در فخرآباد کسانی ادعای رهبری دارند که خیلی اوقات اطرافیان خودشان اونها را قبول ندارند و در خیلی کارها خودشان را دخیل دارند که باید کنار بروند و شما جوانها با این همه انرژی که دارید رهبری ها را بر عهده بگیرید و خودتون را بیشتر نشان بدهید مثلاً در هر خانواده ای و فامیل بنشینند و بگن بینی و بین الله کی بهتر میتونه کار بکنه و وقت بگذاره شاید اونجا دیگه به ریش سفید و بزرگ خانواده نرسیدن . درسته باید از بزرگترها مشورت گرفت و احترام گذاشت به اونها ولی مسئولیت دست جوانهای پر انرژی خیلی بهتر خواهد بود

چرا به خارج از کشور رفته و چرا برگشتید ؟

من برای ادامه تحصیل که قصد اولم بود رفتم و کلاً وقتی میخواستم از کشور خارج بشوم قصدم این بود که برای همیشه برنگردم و به اقوام و دوستان گفتم برای ده سال منونخواهید دید 5 سال درسم طول میکشه و بعد از 5 سال کار برای دیدار پدرو مادرم  و اقوام و دوستان خواهم آمد و باز برگردم  اما به محض ورود در همان 24 ساعت اول فهمیدم تصمیمم اشتباه بوده و دلتنگ شدم اما غرورم اجازه بیان این حرف را نمیداد و اما بعد از 3 ماه تحملم تمام شد و با صدای بلند اعلام کردم من نمی توانم و دلتنگ شدم اما وقتی آمدم ایران چون بورسیه وزارت بهداشت بودم و از تهران رفته بودم وزارتخانه اجازه انتقال به من نمیداد . ولی درگیر این کارها بودم که آقای احمدی نژاد بحث خروج کارکنان از شهرهای بزرگ را اعلام کرد و من هم از این طرح استفاده کردم .هر چند اول با یک سال مرخصی آمدم و تهران باز هم قبول نمی کرد ولی یک جورهایی درست شد و اول آمدم مشهد به مدت 1 سال و در ادامه برای دانشگاه گناباد من را خواستند و آمدیم گناباد

?file=1397307110100643_kish3.jpg

چرا گناباد؟

دلیل عمده ای که آمدم گناباد برای این بود که در  دسترس پدر و مادرم  باشم و کوتاهی هایی که در جوانی در حق شان کردم را جبران کنم و به این ضرب المثل فخرآبادی که میگه به هر دست بدی با همان دست پس میگیری اعتقاد راسخ دارم

و همچنین چون استرالیا خیلی زندگی آرام بود و گناباد هم شباهت زیادی از این نظر به فضای استرالیا دارد من به خیلی از دوستان که در شهرهای بزرگ مانند تهران یا مشهد هستند و به من میگویند گناباد امکانات نیست گفتم و می گویم آیا شما در شهرهای بزرگ فرصت استفاده از امکانات را دارید در شهر بزرگ از اول صبح تا غروب آفتاب دنبال یک لقمه نان باید بدوی و وقتی به خانه می رسی خسته و کوفته اصلاً بنظر من اگر بهترین ورزشگاه و امکانات کنار خانه شما باشد آیا میشه استفاده کرد ولی ما در گناباد بهترین استفاده را از کمترین امکانات می بریم من در تهران 4 ساعت برای رفت و برگشت به سر کار در راه بودم ولی اینجا من یک ربع به سر کار و بالعکس راه دارم .

آیا حاضرید با مسئولین فخرآباد در حیطه کاری و تحصیلی خوتون مشورت بدید و همکاری کنید و  با توجه به اینکه رشته شما بهداشت محیط می باشد چه نظر یا پیشنهادی برای این مقوله در فخرآباد دارید؟

مطمئناً اگر کمکی از دستم بر بیاد به فخراباد و مسئولین فخرآبادی دریغ نمیکنم و در هر لحظه حاضرم تا جایی که بتونم همکاری کنم

در مورد محیط زیست فخرآباد اول از نظر زباله های فخرآباد اگر منتظر باشیم کسی از  خارج از فخرآباد یا شهری  بیاد و کاری بکند همچین خبری نیست در تمام دنیا بیش از 70 درصد از زباله ها قابل بازیافت است زباله ها باید بصورت تر و خشک در خانه ها جدا بشود از جمله زباله های خشک مانند کاغذ،شیشه فلزات و... که اگر این کار انجام بشه خودش اشتغالزایی هم هست و به پاکیزگی محیط هم کمک زیادی میکنه شما اگه توجه کنید در اغلب شهرها حتی همین شهرهای کوچک زباله های خشک جمع و بازیافت میشه که درآمد خوبی هم دارد.

در مورد زباله های تر تنها راه حل آن اینه که در همین جایی که تخلیه میشه یا هر جای دیگه گودال بزرگی حفر بشه و روی زباله ها هر هفته ای یکبار به اندازه 3 سانتی متر خاک بریزند که با یک تراکتور ساده این کار شدنی است

آب شرب فخرآباد آلوده نیست و همیشه کلر زنی هم میشه

نظرتون در مورد وبلاگ فخرآباد بفرمائید ؟

از نظر فنی از وبلاگ هیچ آگاهی ندارم ولی اگه بتونید تبدیل به سایتش کنید خیلی بهتر و استفاده بیشتری خواهد شد ولی از لحاظ کاربردی چیز بی نظری است بسیار مناسب و وقتی دلتنگ فخرآباد میشی و دلت هوای فخرآباد میکنه وارد وبلاگ شما که بشی جو فخرآباد آدم را میگیره .ولی فکر میکنم در خارج از فخرآباد از داخل معروفتره که حتماًباید یک کاری بکنید که به همان اندازه در داخل فخرآباد هم شناخته شده باشید همچنین بروید به سمت به چالش کشیدن مسئولین شهرستانی ، پتانسیل شما به عنوان یک رسانه نسبتا پر مخاطب خیلی بیشتر از این حرفهاست. ولی در هر حال خیلی زحمت میکشید و به نوبه خودم از فعالیتهای شما تشکر میکنم.

 

آیا در جبهه هم حضور داشته اید ؟

در مجموع 8 ماه در جبهه بودم ولی در عملیات شرکت نداشتم و در حال پدافند بودیم.

فرمودید با شهید امیری همکلاس بودید اگر خاطره ای از این شهید بزرگوار دارید بفرمائید؟

آخرین باری که ایشان را دیدم حدود 2 یا 3 هفته بعد از آزادسازی خرمشهر بود که برای مرخصی از جبهه آمده بود حدود 2 ساعت با هم بودیم آنچه در ذهن دارم ایشان جوانی بسیار خوش سیما و خوش قد و قامت بود از نظر ویژگی فردی آنچه بسیار پر رنگ بود گشاده رویی ،سخاوت و قلب بی آلایشش بود و با لحنی آرام صحبت میکرد

در کل این دو ساعت دیدار آخر بیشتر از شگفتی های ازادسازی خرمشهر صحبت می کرد البته میگفت خودش در عملیات آزادسازی نبوده ولی بلافاصله برای پشتیبانی از جبهه دیگری به خرمشهر آمده بودند مضمونی که از صحبت های ایشان در ذهن دارم تعجب زیاد از نحوه آزادسازی خرمشهر بود که میگفت عراق با این همه تشکیلات دفاعی چگونه شکست خورد و شهر را واگذار کرد . یادم هست که قبل از خداحافظی با هم به ساندویچی رفتیم ایشان اصرار داشت مهمان او باشم و به شوخی و جدی میگفت من تا هفته دیگه به خط مقدم برمیگردم تو بیشتر پول لازم داری این هم در تائید دست و دلبازی ایشان که در ابتدا گفتم. روحش شاد 


مطالب مشابه :


مفروضه های فلسفی روشهای کمی و کیفی در بژوهش های جغرافیایی د . اسکندر مرادی

اسکندر مرادی - کـارشنـاسی ارشـد- دکتری urban planing دانشگاه زنجان- سایت دکتر




هشتمین کنگره انجمن ژئوپلیتیک ایران در شهر سنندج

در تاریخ های 20 و 21 مهرماه 1394 و با دبیری آقای دکتر اسکندر مرادی در سنندج برگزار خواهد شد.




معرفی منابع کنکور کارشناسی ارشد حسابداری 93

کرمی،مرادی: نگاه مرادی،کرمی،اسکندر: کتاب دکتر کرمی و




مصاحبه دکتر سید علی سجادی (قسمت اول)

فخرآباد - مصاحبه دکتر سید علی سجادی (قسمت اول) - گنجی در کویر




مشاهیر و بزرگان

روزنامه نگاران علی اصغر سلطان مرادی- فرج اله بهروان دکتر محمد اسکندر رضائی ( رنگرز




لیست ایذه باغملکی های مقیم تهران

اسکندر بهرام دکتر اسلام مرادی:




معرفی کتاب روش ها و فنون تدریس

تکنولوژی آموزشی (خانم ژیلا مرادی) تکنولوژی آموزشی (سعید لطیفی ) تالیف: دکتر اسکندر فتحی




تاریخ درواز

دکتر صاحبنظر مرادی. سرزمين صعب العبور و کوهستانی درواز در شمال بدخشان در ساحل رود آمو که از




جمعی از اساتید دانشگاه یزد: وزارت علوم به گروه و یا طیف حاشیه‌ساز واگذار نشود؟!

2914 دکتر اسکندر مرادی دانشگاه پیام نور 2917 دکتر حسین مرادی دانشگاه علوم کشاورزی




برچسب :