مقاله در مورد شخصیتهای برجسته، فردوسی، بهشتی، شهید مطهری، تحقیق، تحقیق دانشجویی، انواع مقالات دانشج

 

شهید مطهری

مقدمه

استاد شهيد آيت الله مطهري در 13 بهمن 1298 هجري شمسي در فريمان واقع در 75 کيلومتري شهر مقدس مشهد در يک خانواده اصيل روحاني چشم به جهان مي گشايد. پس از طي دوران طفوليت به مکتبخانه رفته و به فراگيري دروس ابتدايي مي پردازد. در سن دوازده سالگي به حوزه علميه مشهد عزيمت نموده و به تحصيل مقدمات علوم اسلامي اشتغال مي ورزد. در سال 1316 عليرغم مبارزه شديد رضاخان با روحانيت و عليرغم مخالفت دوستان و نزديکان، براي تکميل تحصيلات خود عازم حوزه علميه قم مي شود. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آيت الله العظمي بروجردي (در فقه و اصول) و حضرت امام خميني ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبائي (در فلسفه : الهيات شفاي بوعلي و دروس ديگر) بهره مي گيرد. در سال 1331 در حالي که از مدرسين معروف و از اميدهاي آينده حوزه به شمار مي رود به تهران مهاجرت مي کند. در تهران به تدريس در مدرسه مروي و تأليف و سخنرانيهاي تحقيقي مي پردازد. در سال 1334 اولين جلسه تفسير انجمن اسلامي دانشجويان توسط استاد مطهري تشکيل مي گردد.

در همان سال تدريس خود در دانشکده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران را آغاز مي کند به دنبال يک سخنراني مهيج عليه شخص شاه به وسيله پليس دستگير شده و به زندان موقت شهرباني منتقل مي شود و به همراه تعدادي از روحانيون تهران زنداني مي گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علماي شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه ساير روحانيون از زندان آزاد مي شود. در سال 1348 به خاطر صدور اعلاميه اي با امضاي ايشان و حضرت علامه طباطبايي و آِيت الله حاج سيد ابوالفضل مجتهد زنجاني مبني بر جمع اعانه براي کمک به آوارگان فلسطيني و اعلام آن طي يک سخنراني در حسينيه ارشاد دستگير شد و مدت کوتاهي در زندان تک سلولي به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه هاي تبليغي مسجدالجواد را زير نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلي بود تا اينکه آن مسجد و به دنبال آن حسينيه ارشاد تعطيل گرديد و بار ديگر استاد مطهري دستگير و مدتي در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهيد سخنرانيهاي خود را در مسجد جاويد و مسجد ارک و غيره ايراد مي کرد. بعد از مدتي مسجد جاويد نيز تعطيل گرديد. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گرديد و اين ممنوعيت تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت.

اما مهمترين خدمات استاد مطهري در طول حيات پر برکتش ارائه ايدئولوژي اصيل اسلامي از طريق درس و سخنراني و تأليف کتاب است. اين امر خصوصاً در سالهاي 1351 تا 1357 به خاطر افزايش تبليغات گروههاي چپ و پديد آمدن گروههاي مسلمان چپ زده و ظهور پديده التقاط به اوج خود مي رسد. در سال 1355 به دنبال يک درگيري با يک استاد کمونيست دانشکده الهيات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته مي شود. همچنين در اين سالها استاد شهيد با همکاري تني چند از شخصيتهاي روحاني، «جامعه روحانيت مبارز تهران » را بنيان مي گذارد بدان اميد که روحانيت شهرستانها نيز به تدريج چنين سازماني پيدا کند. گرچه ارتباط استاد مطهري با امام خميني پس از تبعيد ايشان از ايران به وسيله نامه و غيره استمرار داشته است ولي در سال 1355 موفق گرديد مسافرتي به نجف اشرف نموده و ضمن ديدار با امام خميني درباره مسائل مهم نهضت و حوزه هاي علميه با ايشان مشورت نمايد. پس از شهادت آيت الله سيد مصطفي خميني و آغاز دوره جديد نهضت اسلامي، استاد مطهري به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار مي گيرد و در تمام مراحل آن نقشي اساسي ايفا مي نمايد. در دوران اقامت حضرت امام در پاريس، سفري به آن ديار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ايشان گفتگو مي کند و در همين سفر امام خميني ايشان را مسؤول تشکيل شوراي انقلاب اسلامي مي نمايد. هنگام بازگشت امام خميني به ايران مسؤوليت کميته استقبال از امام را شخصاً به عهده مي گيرد و تا پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن همواره در کنار رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي و مشاوري دلسوز و مورد اعتماد براي ايشان بود تا اينکه در ساعت بيست و دو و بيست دقيقه سه شنبه يازدهم ارديبهشت ماه سال 1358 در تاريکي شب در حالي که از يکي از جلسات فکري سياسي بيرون آمده بود يا گلوله گروه نادان و جنايتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت مي رسد و امام و امت اسلام در حالي که اميدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمي عظيم فرو مي روند.

انديشه‌هاي متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري همواره به عنوان اسلام‌شناسي آگاه، عالمي زمان شناس، دانشمندي دردآشنا و فيلسوفي توانا مورد علاقة فرهيختگان و جوانان فكور بوده و مي‌باشد. استاد شخصيتي بود كه پاسخ‌گويي به شبهات زمانه و مقابله با انحرافات فكري و عقيدتي را وجهة همّت خويش ساخت تا بدانجا كه در قبال اين مجاهدت عظيم علمي جان خويش را فداي آرمان خود ساخت.

امام خميني (ره) در پيام تسليت خويش به مناسبت شهادت استاد فرمودند: «مطهري شخصيتي بود كه عمر شريف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجروي‌ها و انحرافات مبارزة سرسختانه كرد.» اين سخن امام جهت‌گيري اساسي فعاليّت‌هاي شهيد را نمايان مي‌سازد. استاد مطهرى هم در علم كلام و احاطه بر انديشه هاى متكلمين اسلامى و هم در فلسفه اسلامى و آگاهى بر نظريات فلسفه اسلامى تبحر خاصى داشت.وى از اين جهت بسيار عزيزالوجود و كمياب بود و از معدود افرادى بود كه واقعاً فلسفه اسلامى را درك كرده و لذت آن را چشيده و به اهميت اين ميراث گرانبها پى برده بود.كتاب ها و مقالاتى كه از استاد مطهرى منتشر شده و يا در شرف انتشار است و بيشتر جنبه فلسفى دارد عبارت است از:۱- مقدمه و پاورقى بر اصول فلسفه و روش رئاليسم (۵ جلد) ۲- علل گرايش به مادى گرى۳- انسان و سرنوشت۴- آشنايى با علوم انسانى (منطق و فلسفه)۵- تصحيح و تعليق كتاب التحصيل۶- بخشى از كتاب سيرى در نهج البلاغه۷- مقالات فلسفى۸- نقدى بر ماركسيسم۹- شرح منظومه۱۰- شرح مبسوط منظومه (۴ جلد)۱۱- حركت و زمان (تاكنون دو جلد آن منتشر شده است.)۱۲- درس هاى شفا (۱)درس و بحث علوم رسمى عقلى و نقلى نتوانست مانند بعضى از از طلاب حوزه علميه استاد مطهرى را از قرآن دور نگه دارد. او كه به قرآن و معارف قرآنى سخت عشق مى ورزيد ارتباط و انس نزديكى با قرآن داشت.وى جلسات تفسير متعددى در تهران داشته اند كه شروع آن از سال ۱۳۳۴ بوده است. براى نمونه مى توان جلسه تفسير ايشان در قلهك كه به مدت پانزده سال ادامه داشته است و نيز درس هاى تفسير ايشان در مسجدالجواد را نام برد. او نسبت به نهج البلاغه و حضرت على(ع) علاقه خاصى داشت. با اين كتاب مانوس بود و معمولاً در سخنرانى ها هر جا مناسبتى پيش مى آمد به فرازهايى از نهج البلاغه اشاره مى كرد.به عرفان نظرى و عملى هر دو واقف بود و در اين مورد از محضر اساتيد متعددى بهره برده بود. به علم اخلاق همانند ديگر فنون فرهنگ اسلامى آشنايى كامل داشت. كتب بسيارى را در علم اخلاق مطالعه كرده بود و به معارف ارزشمندى در مورد فلسفه اخلاق رسيده بود كه نمونه اى از آن را مترجم كتاب كليات فلسفه با استفاده از تقريرات استاد مرتضى مطهرى ذكر كرده است. (كتاب كليات فلسفه، ترجمه دكتر سيدجلال الدين مجتبوى)مطهرى بيش از ۲۵ سال با مجامع و سمينارهاى علمى و دانشگاهى در ارتباط بود از اين رو توانست بيش از همه به دردها و مشكلات آنها و روح غالب بر افكار آنها پى ببرد. آنچه نگارندة اين سطور در اين نوشتار دنبال مي‌كند، نقش و تأثير خود استاد در احياء تفكّر اسلامي نمي‌باشد؛ البتّه بدون ترديد متفكر نامدار ما، خود از شاخص‌ترين احياگران انديشة ديني در عصر حاضر مي‌باشند و در مقالات و نوشته‌هاي بسيار بدين موضوع پرداخته‌اند و طبعاً راهكار و نحوة بازسازي انديشة ناب ديني از منظر شهيد، خود فصل و مشبعي مي‌طلبد كه بايد در جاي ديگري دنبال شود. آنچه در اين مقال مدنظر است نحوة مواجهة فكري و استدلالي اين فيلسوف اسلامي با انحرافات عقيدتي است كه تحت عنوان نوانديشي ديني در جامعة اسلامي ترويج مي‌شده است.شهيد مطهري به نيكي مي‌داند كه عدم اشراف روشنفكري‌ ديني بر متون ديني، زمينه‌ساز استنباط‌هاي انحرافي و التقاطي خواهد بود و از اين رو تأكيد مي‌كند كه بايد اين قشر تحت نظارت اسلام شناسان به بيان ديدگاه‌هاي خود بپردازند و در اين صورت است كه وجود آن‌ها براي ترويج دين بسيار پرمنفعت و مبارك خواهد بود. امّا از آن‌جا كه روشنفكران ديني معاصر ايشان در خود نيازي به اين مهم احساس نمي‌كردند و بعضاً خود را اسلام‌شناس تلقي مي‌كردند،فلذا گاه آموزه‌هاي ديني را آنچنان ارائه مي‌كردند كه از مفهوم اصيل خود كاملاً خالي گشته و با آن تباين اساسي پيدا مي‌كرد و اين‌جا بود كه شهيد مطهري، بر خود وظيفه مي‌دانست كه اين آراء را به نقد بكشد و تبييني واقعي و مبتني بر دركي صحيح از اين آموزه‌ها ارائه دهد.

نوشتاری که در پیش روی دارید معرفی بسیار کوتاه و اجمالی از گروهی است که به شهادت رساندن فرزندانی از اسلام ، همچون شهید بزرگوار مطهری را انجام داده است.
البته مقصود نگارنده نقد فکری و علل انحرافات و ... این گروه نبوده و حتی در بسیاری از موارد از ذکر جوابهایی که به ذهن نویسنده رسیده خودداری شده و به ذکر نقل قول از خود گروه اکتفا شده است. بلکه غرض آن بوده تا شروعی باشد که صاحبنظران در این امر به نقد این گروهک و بلکه تمامی گروههایی که چه از ناحیه شرق یا غرب تغذیه شده و می شوند بپردازند.

گروههایی که علیه نظام جمهوری اسلامی دست به مخالفت زده و احیانا در مقابل آن ایستادند. نظامی که رهرو شخصیتی است که درطول خلافتش در راه پیاده کردن عدالت با انواع دسیسه ها و توطئه ها و ... روبرو بود و در نهایت توسط همین قشر ترور شد و به شهادت رسید.

همچنانکه با شهادت حضرت علی (ع) نتوانستند راه آنحضرت را سد نمایند، اینان نیز نخواهند توانست با این توطئه ها مانع رشد و تکامل این انقلاب اینان نیز نخواهد توانست با این توطئه ها مانع رشد و تکامل این انقلاب شوند، بلکه این شهادت هاست که نهال انقلاب را بارورتر نموده و باعث شکوفایی هر چه بیشتر آن می گردد.
بهر حال امید است این انتقلاب زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) گشته و با ظهور آنحضرت به دست صاحب اصلی آن برسد ان شاء الله.
از جنایات این گروه از جمله به شهادت رساندن استاد مطهری بوده است شهیدی که امام خمینی (ره) در شهادتش به سوگ نشست و او را حاصل عمر خویش خواند اگر ضابطه عظمت و اهمیت یک گروه و سازمان به تشکیلات و سازماندهی آن تعداد اعضا و هواداران و شخصیتهای اصلیآن گروه باشد پرداختن به گروه فرقان و صرف وقت برای نوشتن یا مطالعه کردن پیرامون آن امری بیهوده است.
فرقان با چنین ضوابطی به راستی گروهک است و اگر عمق فجایع و جنایاتی که آفریده است زیاد نبود بهتر آن بود که به مصداق آیه کریمه قرآن می فرماید و اذا مروا باللغو مرول و کراما، در کمال کرامت نفسانی رهایش کنیم و بگذاریم که این باطل نیز با فراموش شدنش بمیرد.


تاریخچه
فرقان گروهی بودند که حداکثر اعضا و افرادش عددی بین 50 الی 60 نفر بودند رهبر گروه (که در اوج فعالیتهایش 20 ساله بود) اعضاء گروه خود را در طول سه چهارسال از میان دوسه دروه جلسه قرائت و باصطلاح تفسیر قرآن ، در تهران انتخاب نمود. اومطالبی را که در این جلسات تدریس می کرد جمع آوری ، تدوین و تکثیر کرد، و این سالها را سالهای تدوین ایدئولوژی نامید.


رهبر گروه بود به نام اکبر گودرزی که قریب سه الی چهارسال ، دروس مقدمات و قسمتی از سطح را در حوزه های علمیه خوانسار، قم و تهران فراگرفته بود وی قبل ازت حصیل در حوزه مدتی در مزرعه پدرش کشاورزی کرده بود و در مدارس فرهنگی نیز تا کلاس سوم متوسطه و تا اوائل رسائل، خوانده بود و آنچنانکه خودش اظهار می داشت منطق مظفر را نیز درس گرفته بود ، لیکن فلسفه و علومی دیگر نظیر معانی بیان را نخوانده بود.


دوره تدوین ایدئولوژی گروه فرقان کلا در زمان طاغوت بوده است و پس از پیروزی انقلاب دست به تررو زدند و باصطلاح خودشان دست به عمل از این نظر که زمان تکوین گروه در زمان طاغوت بود به عنوان یک گروه ضد رژیم شاه جلوه کرده بود و در آن زمان قسمتی از اطلاعیه ها و کتب تفسیر خود را منتشر شاخت. رهبر گروه فرقان این نشریات را ایدئولوژی مدون معرفی کرد.گروه فرقان اعلام می دارد و اظهار می کند که محتوای آنها را از دروسی که در حوزه علمیه خوانده اخذ و اقتباس ننموده است ، بلکه جلساتی را که از سن این گروه را تیجه داد و آن را تا مرحله ثمر دهی و اقدام به قیام مسلحانه سوق داد.و معتقد است کلیه عملکردها و عقاید مدون و باصطلاح منسجم سازمان نیز نتیجه مستقیم تدوین ایدئولوژی همان است که در جلسات مذکور تحقق یافته بود.
سازمان در یک جلسه چهارنفری ترروها را تصویب می کردند (البته گاهی هم پنج یا شش نفری بودند از آنجایی که سازمان به آنصورت دارای تشکیلات نبود و اعضای آن نیز وظایف کاملا مشخص را نداشتند لذا در پنجمین جلسات چهار ، پنچنفره مسائل روز را تحلیل می کردند و افرادی را که باید بعنوان اشخاص و افراد ضد خلق و به اتهام همکاری با جمهوری اسلامی که معتقد بودند صد توحیدی است ترور شوند مشخص می کردند. اگرچه حقارت و پستی که این گروه دارد ارزشی ندارد که انسان به تحقیق و بررسی پیرامون آن پردازد اما در برابر این حقارت ها ، در بدو نظر انسان را به گذشتن از آن فرا می خواند امام عمق جنایات این گروه و شدت ضربات هولناکی که به اسلام زدند همچون ترور شهید مطهری، مفتح و ... و مهمتر از آن تاویل و توجیه و تفسیر به رای آیات قران کریم و روایات و نهج البلاغه ما را به مطالعه و تحقیق (هر چند گذرا) وادار می سازد.

سازمانی که هر چند زمان تکوینش در رژیم طاغوت بود و به عنوان یک گروه ضد رژیم معرفی شده بود. در همان سال 57 سه عنصر اصلی حاکم بر سرنوشت ملت ایران را رژیم پهلوی روحانیت و کمونست ها میدانست و از روحانیت به عنوان روحانیت حاکم و رهبران توده ناآگاه و مردم عقب مانده نام می برد و رهبری اقشار تحصیلکرده را با چپی ها می دانست و معتقد بود اگر رژیم طاغوت سرنگون شود قشر تحصیلکرده و رهبران آنها (یعنی کمونیستها) قدرت را به دست خواهند گرفت.


تحلیل فرقان از تاسیس جمهوری اسلامی

فرقان معتقد بود که انقلاب اسلامی مشابه نهضت تنباکو، مشروطیت و ملی شدن نفت است و می گوید پس از پیروزی انقلاب (انقلابی که به اصالت آن حرکت واقعی مردم شکی ندارد.) روحانیت که بدون قصد مردم به شکل کودتا به قدرت رسده اند به علت نداشتن تجربه کافی در امور اجرایی و نداشتن تخصص های لازم در امور فنی و مدیریت، و ارگانهای کشوری از دخالت در اینگونه امور خودداری خواهد کرد و قهرا قشری که بر سر کار خواهد آمد سازمانهای سیاسی مارکسیستی و احتمالا ناسیونالیست خواهد بود.

فرقان کناره گیری روحانیت از مسوولیت ها را ضروری می دانست اما در مورد جانشینی آن نظر خاصی ارائه نمی دهد. زیرا این گروه خواستار سقوط
رژیم شاه است و ضد توحیدی ترین عناصر بدهکار روحانیت می دانست و معتقد بود که باید در حداقل فرصت با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از میان برداشت تا هم قربه الی الله به دستورات و احکام خدا عمل کرده باشد و هم خلق تحت ستم را از استعمال حاکم نجات بخشد.

در مورد رفراندوم جمهوری اسلامی (که مردم با اکثریت 2/ 98 رای دهندگان در آن شرکت کردند) در نشریه ای که در فردوین 58 تحت عنوان رفراندوم توطئه استحمار و استعمار منتشر می کنند و مردم را از افتادن بدام این خدعه باز میدارد و می گوید.
اصولا رفراندوم حتی در همان شکل آزادانه اش در کشورهای باصطلاح دمکراتیک هم پایها ی در اسلام محمد ت شیع علی ندارد ... استعمار جهانی بکمک عامل اجرای سیاستهای خود در ایران بازی رای گیری به راه می اندازد تا هماهنگونه که در هفتاد و چند سال قبل با تحکیم پایه های مشروطه اسلامی به قسمت سرکوبی و قربانی شدن روشنفکران توده های نا آگاه به سارت چندین ساله رفتند و منافع خارجی تامین گشت این بار هم با بنای جمهوری اسلامی دیگر بار شاهد احیای همه نمودهای پلیدی و زتشی و از همه مهمتر تحمکیم پایه های دیکتاتوری و استبداد قرون و سطائی در جامعه باشیم
انحراف فرقان از تشیع گرچه در نگاه ابتدایی ممکن است چنین بنظر برسد که این گروه متعهد به اسلام و دستورات آن است ولی با بررسی دقیقتر در این موضوع واقعیت دیگری برای انسان آشکار می گردد.


قرآن می فرماید ان الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره گویا بر خود گروه امر مشتبه شده و خود را دارای اسلام اصیل و راستین میداند و در توجیه به شهادت رساندن استاد مطهری و انتقادهایی که آن شهید در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری به طرز تفکر فرقان داشتند می گوید ،


استاد شهید مطهری. چماق تکفیری ساخت تا بهترین فرزندان اسلام و قرآن را در انزوا قرار داده و نامسلمان معرفی کند افراد مورد نظر او (فرقان) همه ارزشهای اجتماعی خود را در گروه تحقق اندیشه های خداوند و ایدئولوژی توحیدی قرارداده و فقط دهها جلد تفسیر قرآن ایدئولوژیک آن و مسوول گروه که مدتی در حوزه علمیه درس طلبگی خوانده ، تفسیر قرآن، منحرف از اسلام و تشیع باشد

برای پاسخ به موارد زیر توجه می کنیم،

گودرزی درپاسخ سوالی که از او می شود که برای تشخیص وظایف عبادی از چه منبعی استفاده می کند می گوید یک سری از اعمال عبادیب بصورت سنتی انجام می شود و یکسری هم با استفاده از قرآن و متون اسلامی دیگر انجام می دادیم.
و در مورد چگونگی استنباط از احکام و اجتهاد و تقلید می گوید، اجتهاد را به مفهوم تلاش برای شناخت مفاهیم قرآنی و اندیشه توحیدی قبول دارم ولی تقلید را آنهم بدان شکل که در جامعه مطرح است نه و با مراجعه به قرآن و سنت می توان احکام او را استنباط کرد.


و مقدار معلوماتی که برای استنباط احکام نیاز هست می گوید، در مرحله اول مساله شناخت قرآن و اندیشه توحیدی باید مطرح شود و در صورت تحقق این امر احکام هم شناخته می گردد. در مورد سیر مطالعاتی گروه از وی سوال می شود و در جوان چنین می گیود مطالعات من بیشتر روی تفاسیر بوده است و در زمینه های اجتماعی و هم کتابهای زیادی مطالعه کرده ام که از آن جمله می توان کتابهای دکتر شریعتی (آیه الله) طالقانی، و قسمتی از نوشته ها و انتشارات و دفاعیات مجاهدین همچون سعید محسن، حنیف نژاد ، رضایی ها و ... را نام برد.

قضاوت با خواننده است که آیا با سیر مطالعاتی بالا می توان به درجه استنباط احکام و صدور فتوای نائل شد.


تصمیمات و فتاوی صادره

گروه فرقان با داشتن مطالعاتی که ذکر شد (که البته تنها مسوول گروه است که در این حد نیز مطالعه داشته والا سایر اعضاء مجریان و مقلدان مسوول گروه بیشتر نمی باشند.
آری با چنین مطالعاتی ، اقدام به تصمیم و صدور فتوای شرعی می کرد. یکی از بزرگترین جنایات گروه به شهادت رساندن آیت الله شهید مرتضی مطهری است و دلایلی که در این مورد ذکر کرده اند به این شرح است وی اصطلاح ماتریالیسم منافق را جعل کرده و در دین اسلام بدعت گذاشته است و از آن چماق تکفیزی علیه بهترین فرزندان اسلام و قرآن ساخته است. دیگر اینکه نامبرده عضو شورای انقلاب بوده و همچنین بدلیل نشوتن کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران که بمنزله همکاری با رژیم طاغوت بوده و مجازات تمام موارد اعلام است.

همچنان که قبلا نیز یادآور شدیم فرقان رفراندوم و مراجعه به آراء عمومی جهت تثبیت نظام جمهوری اسلامی را نیز مخالف اسلام اعلام می کند و کسانی که در اقدام به چنین کاری نقش دارند مهدورالدم اعلام نموده بود و حکم اعدام را برای آنان صادر کرده بود.
در جای دیگر عنوان می کند که ما در برداشت های فکری و ایدئولوژی خود از اسلام هیچ انضمام و انسجامی بین اسلام و روحانیت ندیدیم یا اینکه وجود آخوندیسم مغایر با همه موازین توحیدی و مفاهیم قرآنی است.


قابل ذکر است که فرقان برای صدور حکم اعدام برای هر کس که صلاح می دانسته مشکل چندانی نداشته و با تشکیل جلسات مختصری اقدام می نموده. گودرزی در جواب عملیات نظامی محمد متحدی بود، ایشان با من درباره افرادی که تصمیم می گرفتیم ترور شوند صحبت می کرد، و بعد با افرادی که خودش با آنها تماس داشت، باین تصمیم لباس عمل می پوشاند. و در پایان کار اینجانب اعلامیه آن را نوشتم و به مسوول تبلیغت و انتشارات می دادم.


از گودرزی سوال می وشد گروه از چه زمانی تصمیم به مبارزه مسلحانه گرفت پاسخ می دهد، خط مشی کلی همان مخالفت با نظامات ضد توحیدی و مبتنی بر سلطه استبداد و ظلم می باشد که نهایتا بگونه مسلحانه خودنمایی می کند که این مسئله در رابطه با رژیم قبل مطرح بود(هر چند هیچ اقدام مسلحانه ای علیه رژیم طاغوت انجام نشد) و در رابطه با جمهوری اسلامی موضعگیری و مخالفت از وقتی مطرح شد که روحانیت مدعی رهبری حرکت مردم شد که این امر با پینشهاد حمید نیکنام و رضا یوسفی (از اعضاء گروه) شروع و با موافقت من ادامه پیدا کرد.


ضمنا گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و ارتکاب جنایاتش اقدم به سرقت چندین بانک نموده که پول حاصل از آن را صرف تهیه خانه های تیمی و خرید اسلحه کرد.
گروه فرقان از جمله برتریهای خود را بر سایرین ، گذراندن دروه تدوین ایدئولوژی میداند و همواره به شناختی که همراه عمل باشد تکیه می کند (در ضمن از عملی هم که از شناخت ناشی نشده باشد احتراز می جوید) نیز می دانیم که لبه تیز حمله فرقان در کلیه آثار و نیز موضعگیریها و حملات نظامیشان ، مستقیما متوجه روحانیت می باشد که بطوریکه حتی در نشریاتی که چند ماه قبل از پیروزی انقلاب و زمان شاه منتشر می کند از روحانیت حاکم و ارتجاع نام می برد.


در اطلاعیه ای که در مهر ماه 1357منتشر میکند، چنین ادعا می کند که فاجعه سینما رکس آبادان با همکاری سه محور، رژیم پهلوی ، جمله روحانیت حاکم و چپی ها انجام شده .

تمام

 

مقاله در مورد شخصیتهای برجسته، فردوسی، بهشتی، شهید مطهری،  تحقیق، تحقیق دانشجویی، انواع مقالات دانشجويي، دانشجوی،  دانش آموزي در زمينه ، آماده، چاپ، دانلود

فردوسی

زندگينامه: حكيم‌ ابوالقاسم‌ فردوسي‌ (329 ـ 411 ه. ق) حكيم‌ ابوالقاسم‌ منصور بن‌ حسن‌ موسوم‌ به‌ ابوالقاسم‌ فردوسي‌ طوسي‌ بزرگ‌ترين‌ شاعر حماسه‌سراي‌ ايران‌ است‌ كه‌ بقولي‌ همانند او را تاكنون‌ مادر فلك‌ نزاييده‌ است‌. مقام‌ فردوسي‌ در زنده‌ نمودن‌ تاريخ‌ ايران‌ و داستان‌هاي‌ ملي‌ وحماسي‌ ايران‌ زمين‌ و همچنين‌ دميدن‌ نفسي‌ تازه‌ به‌ زبان‌ ادب‌ فارسي‌ بسيار شامخ‌ است‌ و از اين‌ روي‌ او را شاعر ملي‌ ايران‌ خوانده‌اند. زندگي‌ اين‌ دانشمند برجسته‌ همچون‌ ساير نام‌آوران‌ چيره‌ دست‌ فرهنگ‌ و ادب‌ ايران‌ در هاله‌اي‌ ازابهام‌ و افسانه‌ فرو رفته‌ است‌; براساس‌ روايت‌ چهار مقاله‌ كه‌ كهن‌ترين‌ منبع‌ تاريخي‌ از لحاظ نزديكي‌ به‌ دوران‌ حيات‌ حكيم‌ به‌ شمار مي‌رود فردوسي‌ از خاندان‌ دهقانان‌ ايراني‌ و از اهالي‌ و دهكده‌ باژ از ناحيه‌ طابران‌ طوس‌ بود. دهقانان‌در آن‌ روزگار زمينداران‌ كوچكي‌ به‌ شمار مي‌رفتند كه‌ به‌ فرهنگ‌ فارسي‌ عشق‌ مي‌ورزيدند و نسل‌ به‌ نسل‌ آن‌ را انتقال‌ مي‌دادند و فردوسي‌ نيز كه‌ از نسل‌ اين‌ ايرانيان‌ اصيل‌ به‌ شمار مي‌رفت‌ همچون‌ پيشينيان‌ خود درصدد حفظ ارزشهاي‌ ملي‌ ايران‌ بود. حكيم‌ در اوايل‌ زندگي‌ خود از تمكن‌ مالي‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ برخوردار بود و علاوه‌ بر اينكه‌ در باغ‌ بزرگي‌ در طابران‌ طوس‌ اقامت‌ داشته‌ و خدم‌ و حشم‌ نيز داشته‌ است‌ داراي‌ زمين‌ زراعي‌ بود كه‌ درآمد زندگي‌ آسوده‌ و راحت‌ خود را از طريق‌ آن‌ ملك‌ تأمين‌ مي‌نمود.

 در آن‌ عهد سرزمين‌ كهنسال‌ ايران‌ بتدريج‌ زمينه‌هاي‌ استقلال‌ خود را فراهم‌ مي‌آورد و حكومت‌هاي‌ محلي‌ كه‌ در مناطق‌ مختلف‌ سرزمين‌ ما بويژه‌ شرق‌ ايران‌ بوجود آمده‌ بودند پرچمدار اين‌ نهضت‌ بزرگ‌، كه‌ يكي‌ از بخش‌هاي‌ آن‌ توسعه‌ و غناي‌ زبان‌ فارسي‌ بود، به‌ شمار مي‌رفتند. در راستاي‌ اين‌ تلاش‌ گسترده‌ براي‌ تجديد حيات‌ ملي‌ و ادبي‌ ايران‌، در اوسط قرن‌ چهارم‌ هجري‌ قمري‌ تلاش‌هايي‌ جدي‌ براي‌ گردآوري‌داستان‌هاي‌ ملي‌ و باستاني‌ صورت‌ گرفت‌ و چند شاهنامه‌ ناتمام‌ نيز كه‌ اين‌ داستان‌ها را در قالبي‌ از اشعار تنظيم‌ كرده‌ بودند بوجود آمد. حكيم‌ ابوالقاسم‌ فردوسي‌ در جواني‌ و در روزگار زندگي‌ آسوده‌ و فارغ‌ البال‌ خود در طابران‌ طوس‌ دل‌ در سوداي‌ شعر و شاعري‌ داشت‌ و در ايام‌ فراغت‌ و صفا اشعاري‌ سرايش‌ مي‌داد. وي‌ ظاهرا در 35 سالگي‌ و شايد هم‌ در 40 سالگي‌ به‌ حكم‌ عشق‌ و علاقه‌اي‌ كه‌ به‌ زنده‌ ساختن‌ تاريخ‌ كهن‌ و پرافتخار ايران‌ داشت‌ كار سترگ‌ خود را آغاز كرد كه‌ تا پايان‌ عمر پرافتخارش‌ نيز تداوم‌ يافت‌. از ميزان‌ دانش‌ و نحوه‌ سوادآموزي‌ حكيم‌ اطلاع‌ چنداني‌ در دست‌ نيست‌ ولي‌ به‌ حكم‌ آنكه‌ در شاهنامه‌ اطلاعات‌ فراواني‌ در باب‌ ادبيات‌ عربي‌، شعر و ادب‌ پارسي‌، تاريخ‌، فلسفه‌، كلام‌،حديث‌ و قرآن‌ ارائه‌ نموده‌ است‌ مشخص‌ مي‌گردد كه‌ حكيم‌ فردوسي‌ در اوان‌ زندگي‌ خويش‌ مطالعات‌ فراوان‌ كرده‌ است‌ و احوال‌ امم‌ و امثال‌ و حكم‌ را خوانده‌ و با معارف‌ اسلامي‌ بخصوص‌ با قرآن‌ آشنايي‌ كامل‌ داشته‌ است‌. حكيم‌ظاهرا به‌ زبان‌ پهلوي‌ ساساني‌ و فنون‌ جنگ‌ و رزم‌ نيز آگاه‌ بوده‌ است‌. استاد طوس‌ در موقعيت‌ بسيار خطير و حساسي‌ به‌ سرودن‌ شاهنامه‌ و نظم‌ داستانهاي‌ پهلوانان‌ ايراني‌ همت‌ گماشت‌، چرا كه‌ هر چند سلطه‌ اعراب‌ بر ايران‌ بويژه‌ بخش‌ شرقي‌ آن‌ بسيار ضعيف‌ شده‌ بود و چند حكومت‌ محلي‌ نيز همچون‌ سامانيان‌ و آل‌ بويهدر شرق‌ و مركز و شمال‌ ايران‌ بوجود آمده‌ بودند ولي‌ جنگ‌ و كمشكشهاي‌ داخلي‌ بين‌ اين‌ حكومت‌ها نشانه‌هايي‌ تلخ‌ بود بر زوال‌ و انحطاط اين‌ سلسله‌هاي‌ ملي‌ ايراني‌ و روي‌ كار آمدن‌ فاتحان‌ قدرتمند بيگانه‌. از اين‌ روي‌ فردوسي‌ كه‌ به‌ رسالت‌ عظيم‌ خود پي‌ برده‌ بود سعي‌ كرد مجموعه‌ عظيمي‌ فراهم‌ آورد كه‌ براي‌ هميشه‌ در خاطره‌ ايرانيان‌ باقي‌ ماند و تاريخ‌ و زبان‌ و هويت‌ و مليت‌ ايراني‌ را دوباره‌ زنده‌ كند.(1) وي‌ در ابتداي‌ كار بر سرمايه‌ خود و حمايت‌ تني‌ چند از دوستانش‌ همچون‌ حسين‌ قتيب‌ حاكم‌ طوس‌ و بزرگان‌ آن‌ ولايت‌ علي‌ ديلم‌ وبودلف‌ تكيه‌ كرد و حاكم‌ طوس‌ براي‌ تشويق‌ او، شاعر را از پرداخت‌ ماليات‌ معاف‌ نمود. تلاش‌ بي‌وقفه‌ حكيم‌ در مرحله‌ اول‌ آن‌ بيست‌ سال‌ تمام‌ به‌ درازا كشيد و وي‌ زماني‌ موفق‌ به‌ سرايش‌ اكثر داستان‌هاي‌ شاهنامه‌ گشت‌ كه‌ چند سال‌ از سقوط سلسله‌ ايراني‌ سامانيان‌ بدست‌ تركان‌ قراخاني‌ آل‌ افراسياب‌ و سلطان‌ محمود غزنوي‌ مي‌گذشت‌. تاريخ‌ پايان‌ رسانيدن‌ شاهنامه‌ را سال‌ 400 ه.ق‌ دانسته‌اند و براساس‌ گفته‌هاي‌ حكيم‌ كه‌ از لابه‌لاي‌ اشعار او مشهود است‌ حكيم‌ در طول‌ اين‌ مدت‌ دراز سختي‌هاي‌ فراواني‌ را متحمل‌ گشت‌ و ضربات‌ فراواني‌ را هم‌ از جنبه‌ مادي‌ و معيشتي‌ وهم‌ از لحاظ روحي‌ پذيرا گرديد كه‌ مهمترين‌ آن‌ درگذشت‌ پسر جوان‌ و برومندش‌ بود كه‌ پير طوس‌ را سخت‌ درهم‌ شكست‌ و غمگين‌ و افسرده‌ ساخت‌. شاعر كه‌ در اين‌ سالها با عسرت‌ و تنگدستي‌ همراه‌ و همراز بود پس‌ از اتمام‌ شاهكار بزرگ‌ خود به‌ ناچار و براي‌ گذراندن‌ زندگي‌ خود رو به‌ دربار سلطان‌ محمود غزنوي آورد و با عرضه‌ شاهنامه‌ خويش‌ نظر سلطان‌ رابه‌ سوي‌ آن‌ جلب‌ نمود. سلطان‌ محمود پادشاهي‌ ترك‌ زبان‌ و بي‌علاقه‌ به‌ تاريخ‌ و فرهنگ‌ ايران‌ بود ولي‌ در ابتداي‌ كارحكيم‌ را بنواخت‌ و او را مورد نوازش‌ خود قرار داد و در شرايطي‌ كه‌ در تلاش‌ بود تركان‌ آل‌ افراسياب‌، متحدان‌ پيشين‌ خود در برانداختن‌ سامانيان‌، را از قلمرو حكومت‌ خويش‌ بيرون‌ راند تلاش‌ كرد از كتاب‌ شاهنامه‌ براي‌ تهييج‌ احساسات‌ ملي‌ ايرانيان‌ عليه‌ تركان‌ آل‌ افراسياب‌ (كه‌ مطابق‌ روايات‌ ملي‌ ايران‌ از نژاد تورانيان‌ به‌ شمار مي‌رفتند) بهره‌ جويد. سلطان‌ محمود پس‌ از مدتي‌ موفق‌ به‌ شكست‌ آنها شد و لذا روي‌ خوشي‌ به‌ فردوسي‌ نشان‌ نداد و البته‌ بدگويي‌ مخالفان‌ و حاسدان‌ به‌ حكيم‌ نيز بي‌تأثير نبود و آنان‌ پير طوس‌ را رافضي‌ خواندند و از تعصب‌ شاه‌ سني‌ متعصب‌ عليه‌ فردوسي‌ شيعي‌ به‌ نفع‌ خود بهره‌برداري‌ كردند. تلاش‌ خواجه‌ حسن‌ ميمندي وزير بافرهنگ‌ شاه‌ نيز به‌ ثمر ننشست‌. سلطان‌ محمود پس‌ از ملاحظه‌ هفت‌ مجلد بزرگ‌ شاهنامه‌ مشتمل‌ بر شصت‌ هزار بيت‌ نغز و دلكش‌ و حماسي‌ دستور داد معادل‌ همين‌ مقدار معين‌ در ازاي‌ هر يك‌ بيت‌ يك‌ درهم‌(2) به‌ شاعر بدهند واين‌ توهيني‌ بزرگ‌ بود براي‌ سخن‌سراي‌ بزرگ‌ طوس‌ چرا كه‌ او بخوبي‌ به‌ قدر و قيمت‌ شاهكار بزرگ‌ خود آگاه‌ بود.فردوسي‌ مأيوس‌ و سرشكسته‌ از دربار سلطان‌ محمود به‌ گرمابه‌اي‌ رفت‌ و پس‌ از آن‌ كه‌ بيرون‌ آمد فقاعي‌ خورد وصله‌ سلطان‌ را در كمال‌ بي‌اعتنايي‌ به‌ حمامي‌ و مرد فقاع‌ فروش‌ بخشيد و در كسوتي‌ ناشناس‌ از بيم‌ خشم‌ شاه‌ از غزنه‌ گريخت‌. جاسوسان‌ خبر بخشش‌ صله‌ سلطان‌ را به‌ دو فرو مايه‌ كه‌ نشان‌ از بي‌اعتنايي‌ شاعر بزرگ‌ ايران‌ به‌ جاه‌ وجلال‌ و مقام‌ سلطان‌ غزنه‌ داشت‌ به‌ اطلاع‌ محمود رساندند و در پي‌ شاعر روانه‌ شدند. فردوسي‌ نيز كه‌ از خشم‌ و غرورسلطان‌ محمود آگاه‌ بود چندي‌ در هرات‌ اقامت‌ گزيد و سپس‌ از آنجا به‌ نزد شهريار بن‌ شروين‌ حاكم‌ طبرستان‌ كه‌ ايراني‌ پاك‌ نژادي‌ بود رفت‌ و هجويه‌اي‌ صد بيتي‌ نيز عليه‌ محمود سرود. شهريار حكيم‌ را سخت‌ گرامي‌ داشت‌ وهجويه‌ صد بيتي‌ او را نيز به‌ يكصد هزار درم‌ خريد و مانع‌ از انتشار آن‌ شد. استاد سخن‌ فارسي‌ سپس‌ رهسپار ديار خود گشت‌ و در گوشه‌ عزلت‌ و اندوه‌ در سال‌ 411 ه.ق‌ بدرود حيات‌ گفت‌. گويند سالها پس‌ از رانده‌ شدن‌ فردوسي‌ از دربار سلطان‌ محمود، شاه‌ در يكي‌ از لشكركشي‌هاي‌ خود به‌ هندوستان‌ به‌ ياد حكيم‌ مي‌افتد و پشيمان‌ از كرده‌ ناصواب‌خود دستور مي‌دهد مبلغ‌ شصت‌ هزار دينار طلا را با احترام‌ فراوان‌ به‌ منزل‌ فردوسي‌ در طوس‌ روانه‌ سازند ولي‌ هديه‌ سلطان‌ زماني‌ به‌ دروازه‌ طوس‌ رسيد كه‌ جنازه‌ حكيم‌ را از يكي‌ ديگر از دروازه‌هاي‌ آن‌ شهر تشييع‌ مي‌نمودند. صله‌ سلطاني‌ رابه‌ تنها يادگار فردوسي‌ دخترش‌ كه‌ همچون‌ پدر انساني‌ آزاده‌ و بلند طبع‌ بود سپردند ولي‌ او آن‌ را نپذيرفت‌ و شصت‌ هزار دينار وقف‌ ساختن‌ عمارت‌ رباط چاهه‌ كه‌ بر سر راه‌ طوس‌ به‌ نيشابور و مرو بود گشت‌.(3) جنازه‌ حكيم‌ نيز مورد جفاي‌ بدخواهانش‌ قرار گرفت‌ و شيخ‌ ابوالقاسم‌ گرگاني‌ از عالمان‌ قشري‌ و متعصب‌ به‌ حكم‌ اينكه‌ فردوسي‌ عمر خود را به‌ ستايش‌ پهلوانان‌ مجوس‌ گذرانيده‌ است‌، اجازه‌ دفن‌ او را در قبرستان‌ مسلمانان‌ نداد و از اين‌ روي‌ جسد شاعرگران‌ مايه‌ در باغ‌ طبران‌ كه‌ متعلق‌ به‌ خود فردوسي‌ بود دفن‌ گرديد.(4) بزرگ‌ترين‌ شاهكار پير فرهيخته‌ طوس‌ شاهنامه‌ او بودكه‌ با وجود گذشت‌ دهها قرن‌ همچون‌ سندي‌ از افتخاربرفراز گنبد رفيع‌ زبان‌ و ادب‌ فارسي‌ مي‌درخشد و همانگونه‌ كه‌ اشاره‌ شد فردوسي‌ با نگارش‌ اين‌ كتاب‌ ارزنده‌ و عظيم‌هويت‌ ملي‌ ايرانيان‌ را به‌ آنها باز شناساند و زبان‌ شيرين‌ فارسي‌ را نه‌ تنها از انحطاط نجات‌ داد بلكه‌ به‌ آن‌ اعتبار ورونق‌ وافري‌ بخشيد. اساس‌ شاهنامه‌ نويسي‌ يعني‌ توصيف‌ زندگي‌ شاهان‌ و پهلوانان‌ ايران‌ به‌ روزگاران‌ باستان‌ ايران‌ باز مي‌گردد و ظاهرا در دوره‌ هخامنشيان و ساسانيان كتابهايي‌ از اين‌ دست‌ موجود بوده‌ است‌. سنت‌ شاهنامه‌ نويسي‌ پس‌ از اسلام‌ و در دوره‌ حكومت‌ سامانيان‌ مجددا رونق‌ گرفت‌ و شاهنامه‌هايي‌ همچون‌ شاهنامه‌ مسعودي‌ مروزي‌، شاهنامه‌ ابوالمؤيد بلخي‌، شاهنامه‌ ابوعلي‌ بلخي‌ و شاهنامه‌ ابومنصوري‌ و شاهنامه‌ دقيقي‌ بوجود آمدند كه‌ ماخذ اين‌ شاهنامه‌ها همان‌ داستان‌هاي اوستايي و كتاب‌هاي‌ پهلوي‌ همچون‌ خوتاي‌نامك‌ (خداي‌ نامه‌) بوده‌ است‌. فردوسي‌در سال‌ 365 ه.ق‌ با مطالعه‌ اين‌ شاهنامه‌ها دل‌ به‌ نظم‌ شاهنامه‌اي‌ عظيم‌ كه‌ تمامي‌ داستان‌هاي‌ ملي‌ ايران‌ رادربرگيرد سپرد و تلاش‌ سترگ‌ خود را كه‌ مي‌رفت‌ ملتي‌ را به‌ شعر و قلم‌ زنده‌ نگاه‌ دارد آغاز نمود. در شاهنامه‌، حكيم‌ طوس‌ پس‌ از نعت‌ خداوند توصيف‌ دانش‌ و خرد و مدح‌ پيامبر اسلام‌(ص‌) و يارانش‌ از كيومرث‌ آغاز كرده‌ و پس‌ از نام‌ بردن‌ شرح‌ زندگي‌ پنجاه‌ پادشاه‌ داستاني‌ و تاريخي‌ و حالات‌ و رزم‌ و بزم‌ پهلوانان‌ و وزيران‌ آنان‌ كتاب‌ خود را با شكست‌ يزدگرد سوم‌ ساساني‌ و فتح‌ ايران توسط اعراب‌ به‌ پايان‌ مي‌رساند. داستان‌ پادشاهي‌ منوچهر و بيان‌ آغاز تمدن‌ بشر، ضحاك‌، كاوه‌ آهنگر، فريدون‌، سام‌، زال‌، رستم‌، نوذر، افراسياب‌، جنگ‌هاي‌ ايرانيان‌ و تورانيان‌،كيكاووس‌، هفت‌ خوان‌ رستم‌، سهراب‌، سياوش‌، كيخسرو، بيژن‌ و منيژه‌، ظهور زرتشت‌، اسكندر و اشكانيان‌ و ساسانيان‌ هر يك‌ از داستان‌هاي‌ بسيار زيبا، شيرين‌ و جذاب‌ شاهنامه‌ مي‌باشند كه‌ خواننده‌ را به‌ عمق‌ تاريخ‌ ملي‌ وحماسي‌ ايران‌ برده‌ و غرور و افتخارات‌ بزرگ‌ ايرانيان‌ را به‌ آنان‌ باز مي‌شناسانند. شاهنامه‌ اگرچه‌ در بادي‌ امر داستان‌رزمي‌ ايران‌ است‌ ولي‌ حكيم‌ فردوسي‌ در لابه‌لاي‌ اين‌ اشعار رزمي‌ معاني‌ باريك‌ و مطالب‌ عالي‌ فلسفي‌ و اجتماعي‌ واخلاقي‌ بسياري‌ را بيان‌ كرده‌ است‌ كه‌ جذابيت‌ اين‌ كتاب‌ بزرگ‌ را دو چندان‌ ساخته‌ است‌. نتيجه‌هاي‌ اجتماعي‌ واخلاقي‌ كه‌ سخن‌سراي‌ حكيم‌ از داستان‌هاي‌ شگفت‌ شاهنامه‌ گرفته‌ است‌ و سخنان‌ عبرت‌انگيز و پندهاي‌ سحرآميزي‌ كه‌ مي‌دهد هر يك‌ نشان‌ و گواهي‌ است‌ از اينكه‌ جهان‌ و شكوه‌ جهان‌ گذراست‌ و انسان‌ بايد در اين‌ عمردو روزه‌ دلاور و بخشنده‌ و فداكار و راستگو و دستگير و نيكوكار باشد. حكيم‌ طوس‌ از طريق‌ پندهايي‌ كه‌ از زبان‌ پهلوانان‌ و شاهان‌ و دانشمندان‌ مانند اندرز منوچهر و نوذر و كيخسرو به‌ ايرانيان‌ و وصيت‌ اين‌ شاه‌ به‌ گودرز و زال‌ ورستم‌ و... و سخنان‌ پرمغز بزرگمهر آورده‌ است‌ حكمت‌ عملي‌ را به‌ خوانندگان‌ خود آموخته‌ و آن‌ را سرمشقي‌ براي‌ زندگاني‌ بشر در نظر گرفته‌ است‌.  سخن‌ سراي‌ بزرگ‌ ايران‌ همچنين‌ در شرح‌ گاه‌نشيني‌ و تاجگذاري‌ شاهان‌ بزرگي‌ همچون‌ ‌گشتاسب و شاپور و بهرام‌ و قباد و نوشيروان‌ و هرمز از زبان‌ آنان‌ به‌ نيايش‌ خداوند و ستايش‌ راستي‌ و گسترش‌ داد و دانش‌ پرداخته‌ و دستور زندگاني‌ توأم‌ با صلح‌ و آرامش‌ و عدالت‌ را كه‌ مي‌توان‌ براي‌ تمامي‌ جهانيان‌ سرمشق‌ قرار گيرد در اختيار انسان‌ها گذارده‌ است‌. حكيم‌ با وجود اينكه‌ شرح‌ رزم‌ و پيكار و دشمني‌هاي‌ اقوام‌ و ملل‌ را گفته‌ است‌ ولي‌ روح‌ بزرگ‌ او جهان‌ رابا نظر وحدت‌ ديده‌ است‌ و ستيزه‌جويي‌هاي‌ بشر را دليل‌ ناداني‌ آنان‌ برشمرده‌ است‌. او حقيقت‌ اديان‌ را مانند خود خداوند يكي‌ دانسته‌ است‌ و خصومت‌هاي‌ ملل‌ را بر سر دين‌ ابلهانه‌ توصيف‌ كرده‌ واز تفرقه‌هاي‌ بي‌مايه‌ مردم‌ با تأثر ياد نموده‌ است‌. با اين‌ حال‌ و عليرغم‌ احترام‌ فردوسي‌ به‌ اديان‌ ايران‌ باستان‌،فردوسي‌ ايمان‌ عميق‌ خود به‌ اسلام‌ و تعلقش‌ به‌ مذهب‌ تشيع‌ و اهل‌ بيت‌(ع‌) را بارها آشكار ساخته‌ است‌. پير طوس‌ در شاهكار بزرگ‌ خود احساسات‌ بشري‌ را با سخنان‌ زيبا و عبارتهاي‌ دلربا و دل‌انگيزي‌ تصوير و تعبير نموده‌ و نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ در خلق‌ صحنه‌هاي‌ عاشقانه‌ نيز به‌ همان‌ ميزان‌ صحنه‌هاي‌ رزم‌ و نبرد تبحر و تسلط دارد. سخن‌ در باب‌ شاهنامه‌ و اهميت‌ آن‌ بسيار است‌ و دريغا كه‌ محدوديت‌ اين‌ مقال‌ اجازه‌ بحث‌ بيشتر را در اين‌ خصوص‌ نمي‌دهد. اين‌ ديوان‌ ارجمند شعر و ادب‌ فارسي‌ سند ملت‌ ماست‌ و داستانهاي‌ پهلوانان‌ ايراني‌ شاهنامه‌ به‌ تك‌ تك‌ ايرانيان‌ درس‌ شجاعت‌ و عفت‌ و فداكاري‌ و ميهن‌دوستي و وفا مي‌آموزد. شايد به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ داستان‌هاي‌ اين‌ كتاب‌ جاوداني‌ با وجود گذشت‌ قرن‌ها و قرن‌ها هنوز در گوشه‌ و كنار ايران‌ از پايتخت‌ تا دورافتاده‌ترين‌ شهرها و روستاها در منازل‌ و قهوه‌خانه‌ها و چادرهاي‌ ايلات‌ و عشاير به‌ شيوه‌ نقالي‌ جاري‌ مي‌شود و مردم‌ ايران‌ را ازهر نژاد و طايفه‌ و دين‌ و مذهب‌ شيفته‌ روح‌ بلند و دلاوري‌هاي‌ پهلوانان‌ ايران‌ و عواطف‌ انساني‌ آنها مي‌نمايد. ابياتي‌ وي در شاهنامه‌ خود گوياي‌ بلندي‌ نظر و آزادگي‌ روح‌ فردوسي‌ و تسلط شگرف‌ او در آرايش‌ صحنه‌ها،گزينش‌ كلمات‌، تركيب‌ استادانه‌ اجزاي‌ جملات‌ و ارايه‌ تصاوير متناسب‌ با موضوع‌ و صور حسي‌ خيال‌ است‌.

1- براساس‌ داستاني‌ مشهور كه‌ دولتشاه‌ سمرقندي‌ نيز در تذكره‌ خود از آن‌ ياد كرده‌ است‌ آغاز تأليف‌ شاهنامه‌ فردوسي‌ به‌ دوران‌ حكومت‌ سلطان‌ محمود غزنوي‌ و اقدام‌ او در زنده‌ نگهداشتن‌ داستان‌هاي‌ ملي‌ ايران‌ باز مي‌گردد. براساس‌ اين‌ افسانه‌ سه‌ شاعر بزرگ‌ دربار سلطان‌ محمود عنصري‌ و عسجدي‌ و فرخي‌، روزي‌ در غزنه‌ گردهم‌ نشسته‌ و سرگرم‌ گفتگو بودند. در اين‌ حال‌ مردي‌ بيگانه‌ از نيشابور بدان‌ جا رسيد و چنان‌ مي‌نمود كه‌ آهنگ‌ مجلس‌ آنان‌ دارد. عنصري‌ كه‌ از ورود اين‌ روستايي‌ بيگانه‌ دلخوش‌ نبود و او را مخل‌ مجلس‌ انس‌ مي‌ديد، گفت‌: (اي‌ برادر، ما شاعران‌ دربار شاهيم‌ و جز شاعران‌ هيچكس‌ را در اين‌ مجلس‌ راه‌ نيست‌. اينك‌ هر يك‌ از ما مصراعي‌ بر قافيه‌اي‌ يكسان‌ مي‌سرائيم‌. اگر تو نيز مصراع‌ چهارم‌ آن‌ رباعي‌ را ساختي‌ در جمع‌ ما تواني‌ بود.) فردوسي‌ (كه‌ همان‌ روستايي‌ بيگانه‌ بود) اين‌ امتحان‌ را پذيرفت‌، و عنصري‌ از روي‌ عمد قافيه‌اي‌ برگزيد كه‌ بگمان‌ وي‌ تنها سه‌ مصراع‌ بر آن‌ ميشد ساخت‌ و آوردن‌ مصراع‌ چهارم‌ ممكن‌ نبود. مصراع‌ اول‌ كه‌ عنصري‌ گفت‌ اين‌ بود: چو عارض‌ تو ما ه‌ نباشد روشن‌ / عسجدي‌ مصراع‌ دوم‌ را چنين‌ ساخت‌: مانند رخت‌ گل‌ نبود در گلشن‌ / فرخي‌ گفت‌: مژگانت‌ همي‌ گذر كند از جوشن‌/ و فردوسي‌ با اشاره‌ به‌ يكي‌ از افسانه‌هاي‌ قديم‌ كه‌ چندان‌ معروف‌ نبود، مصراع‌ چهارم‌ را بدينسان‌ آورد: مانند ستان‌ گيو در جنگ‌ پشن‌ / هنگامي‌ كه‌ حاضران‌ مجلس‌ در باره‌ تلميحي‌ كه‌ فردوسي‌ در اين‌ شعر آورده‌ بود استفسار كردند، وي‌ چنان‌ وقوفي‌ درباب‌ داستانها و افسانه‌هاي‌ قديم‌ ايران‌ از خود نشان‌ داد كه‌ عنصري‌ بنزد سلطان‌ محمود رفت‌ و گفت‌ كه‌ عاقبت‌ اكنون‌ كسي‌ پيدا شده‌ است‌ كه‌ مي‌تواند داستانهاي‌ ملي‌ را كه‌ بيست‌ يا سي‌ سال‌ پيش‌ دقيقي‌ براي‌ يكي‌ از شاهان‌ ساماني‌ آغاز نهاده‌ به‌ پايان‌ برد.در افسانه‌ بودن‌ اين‌ داستان‌ جاي‌ هيچگونه‌ شك‌ و ترديدي‌ نيست‌ چرا كه‌ فردوسي‌ در اوايل‌ سلطنت‌ محمود بخش‌ اعظم‌ شاهنامه‌ را به‌ پايان‌ رسانيده‌ بود و سالها پيش‌ از به‌ دنيا آمدن‌ محمود سرايش‌ منظومه‌ عظيم‌ خود را آغاز كرده‌ بود.

 2- بعضي‌ از منابع‌ اين‌ مبلغ‌ را بيست‌ هزار سكه‌ نقره‌ دانسته‌اند ولي‌ ظاهرا شصت‌ هزار درهم‌ (سكه‌ نقره‌) صحيح‌تر است‌.

3- نظامي‌ عروضي‌ سمرقندي‌ در اين‌ ارتباط چنين‌ گفته‌ است‌: (در سنه‌ اربع‌ عشره‌ خمسمائه‌ به‌ نيشابور شنيدم‌ از امير معزي‌ كه‌ او گفت‌ از امير عبدالرزاق‌ شنيدم‌ به‌ طوس‌ كه‌ گفت‌، وقتي‌ محمود به‌ هندوستان‌ بود از آنجا بازگشته‌ بود، و وي‌ به‌ غزنين‌ نهاده‌ مگر در راه‌ او متمردي‌ بود و حصاري‌ استوار داشت‌ و ديگر روز محمود را منزل‌ بردر حصار او بود. پيش‌ او رسولي‌ بفرستاد كه‌ فردا بايد كه‌ پيش‌ آيي‌ و خدمتي‌ بياري‌، و بارگاه‌ ما را خدمت‌ كني‌، و تشريف‌ بپوشي‌ و بازگردي‌. ديگر روز محمود بر نشست‌ و خواجه‌ بزرگ‌ بر دست‌ راست‌ او همي‌ راند، كه‌ فرستاده‌ بازگشته‌ بود و پيش‌ سلطان‌ همي‌ آمد. سلطان‌ با خواجه‌ گفت‌، چه‌ جواب‌ داده‌باشد، خواجه‌ اين‌ بيت‌ فردوسي‌ را بخواند: اگر جز به‌ كام‌ من‌ آيد جواب/ من‌ و گرز و ميدان‌ وافراسياب‌ / محمود گفت‌: اين‌ بيت‌ كراست‌ كه‌ مردي‌ از او همي‌ زايد. گفت‌ بيچاره‌ ابوالقاسم‌ فردوسي‌ راست‌ كه‌ بيست‌ و پنج‌ سال‌ رنج‌ برد و چنان‌ كتابي‌ تمام‌ كرد و هيچ‌ ثمر نديد. محمود گفت‌ سره‌ كردي‌ كه‌ مرا از آن‌ يادآوري‌. كه‌ من‌ از آن‌ پشيمان‌ شده‌ام‌. آن‌ آزادمرد از من‌ محروم‌ ماند. به‌ غزنين‌ مرا ياد ده‌ تا او را چيزي‌ فرستم‌. خواجه‌ چون‌ به‌ غزنين‌ آمد بر محمود ياد كرد. سلطان‌ گفت‌ شصت‌ هزار دينار ابوالقاسم‌ فردوسي‌ را بفرماي‌ تا به‌ نيل‌ دهند و با شتر سلطاني‌ به‌ طوس‌ برند و از او عذر خواهند. خواجه‌ سالها بود تا در اين‌ بند بود. آخر آن‌ كار را چون‌ زر بساخت‌ و اشتر گسيل‌ كرد و آن‌ نيل‌ به‌ سلامت‌ به‌ شهر طبران‌ رسيد. از دروازه‌ رودبار اشتر در مي‌شد و جنازه‌ فردوسي‌ به‌ دروازه‌ رزان‌ بيرون‌ همي‌ بردند. در آن‌ حال‌ مذكري‌ بود در طبران‌، تعصب‌ كرد و گفت‌: من‌ رها نكنم‌ تا جنازه‌ او در گورستان‌ مسلمانان‌ برند، كه‌ او را فضي‌ بود. و هرچه‌ مردمان‌ بگفتند با آن‌ دانشمند در نگرفت‌. درون‌ دروازه‌ باغي‌ بود از آن‌ فردوسي‌. او را در آن‌ باغ‌ دفن‌ كردند. گويند از فردوسي‌ دختري‌ ماند سخت‌ بزرگوار. صلت‌ سلطان‌ خواستند بدو سپارند قبول‌ نكرد و گفت‌: بدان‌ محتاج‌ نيستم‌...)

 4- گويند پس‌ از آنكه‌ شيخ‌ ابوالقاسم‌ گرگاني‌ از نماز خواندن‌ بر جنازه‌ حكيم‌ امتناع‌ ورزيد در شب‌ فردوسي‌ را به‌ خواب‌ ديد كه‌در بهشت‌ مقامي‌ بلند يافته‌ است‌. از او پرسيد كه‌ چگونه‌ بدين‌ مقام‌ رسيدي‌؟ گفت‌ به‌ سبب‌ اين‌ بيت‌ كه‌ در آن‌ از يكتايي‌ خداي‌تعالي‌ سخن‌ گفته‌ام‌: جهان‌ را بلندي‌ و پستي‌ تويي/ ندانم‌ چه‌اي‌، هر چه‌ هستي‌ تويي‌ / اگر چه‌ در صحت‌ اين‌ داستان‌ جاي‌ شك‌ و ترديد است‌ ولي‌ به‌ هر صورت‌ خود نمايانگر مقام‌ والاي‌ علمي‌ و ديني‌ سخن‌سراي‌ بزرگ‌ ايران‌ زمين‌ است‌.

آثار: شاهنامه

منابع: 1ـ رضازاده‌ شفق‌، صادق‌: تاريخ‌ ادبيات‌ ايران‌، شيراز، دانشگاه‌ پهلوي‌، 1354. 2 ـ براون‌، ادوارد: تاريخ‌ ادبيات‌ ايران (از ف


مطالب مشابه :


آداب و رسوم ازدواج و نوع مهریه در لبنان

این موضوع شاید در بین روستایی ها، عشایر و خانواده هایی که سنتی تر و پحش می شود. ساعت 10 :10




مقاله در مورد هنر، هنرهای تجسمی ، نقاشی، مجسمه سازی، تحقیق، تحقیق دانشجویی، انواع مقالات دانشجويي، د

، کامپیوتر و asp، پزشکی، مهدویت، فیزیک، شبيه ، هنرپيشه ، فشن ،ساعت طب ، خون دماغ سنتی و




تست روانشناسی جالب ، فال ، طالع بینی ، کف بینی ، آینده نگری ، درباره آینده ، قسمت ، تقدیر ، فال قهوه

، کامپیوتر و asp، پزشکی، مهدویت، فیزیک، شبيه ، هنرپيشه ، فشن ،ساعت طب ، خون دماغ پحش




بيوگرافي هيكلي ترين مرد دنيا گرت کالی great khali

، کامپیوتر و asp، پزشکی، مهدویت، فیزیک، شبيه ، هنرپيشه ، فشن ،ساعت طب ، خون دماغ پحش




کرد و کردستان . کردها در تاریخ . نگاهی بر استان کردستان و سنندج

، جملات ، فلسفی ،توپ، وجدان، پاک، استاد فرشچيان ،مينياتوريست، طب سنتی ،موسوم به ساعت




مقاله در مورد شخصیتهای برجسته، فردوسی، بهشتی، شهید مطهری، تحقیق، تحقیق دانشجویی، انواع مقالات دانشج

، جملات ، فلسفی ،توپ، وجدان، پاک، استاد فرشچيان ،مينياتوريست، طب سنتی انجام می ساعت




هندوانه . خواص دارويي هندوانه . ارزش غذايي هندوانه

مرکز تخصصی طراحی و چاپ. چاپ ادیب. چاپ در سنندج کردستان ایران و عراق - سلیمانیه و هولیر




زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

قدیمی ترین ساعت حرم مطهر




مقاله در مورد نانو، نانو تکنولوژی، کاربرد نانو در صنایع، تحقیق، تحقیق دانشجویی، انواع مقالات دانشجوي

، جملات ، فلسفی ،توپ، وجدان، پاک، استاد فرشچيان ،مينياتوريست، طب سنتی ایجاد می ساعت




عکس های سنندج عکسهای کردستان درباره استان کردستان جاهای دیدنی و تاریخی تاریخچه و اماکن زیارتی

، کامپیوتر و asp، پزشکی، مهدویت، فیزیک، شبيه ، هنرپيشه ، فشن ،ساعت طب ، خون دماغ سنتی و




برچسب :