آموزش خیاطی قاسم راوندی

  • آموزش خیاطی استاد قاسم راوندی(آشنایی با کمینو، سرخود)

    براي داشتن يقه آمريكايي، پشت برگه يقه انگليسي را به همان ترتيب چسبانده از لبه رو هم گرد، مقابل جادكه بالايي به دلخواه با منحني توخالي به پايين يقه شكل مي دهيم سپس پهناي مورد نظر انحنا را با منحني پرخط كش به لبه بيروني پشت برگه وصل مي كنيم. با اتصال اين خط به بيخ گردن يقه بدون پشت برگه مي شود. اين نوع يقه ها را مي توان با خط منحني كمي تو خالي از بيخ گردن تا شروع يقه از لب رو هم گرد از الگو جدا كرد، كه لبه پايين آن تيز مي شود. آستين كمينو و مدل بامرغك و بدون مرغك مي باشد. از خط وسط كار، خط كاررو از پهلو به مقدار سايز به اضافه يک بيرون مي بريم (اين اندازه تا سايز 44 متوقف مي شود) از بيخ گردن خطي به اين نقطه كشيده و با حساب اندازه سرشانه و قد دست آن را ادامه مي دهيم، مچ را با زاويه 90 درجه به مقدار 14 سانت از اين خط مي كشيم درز پايين آستين را از مچ تا سه سانت زير خط كف حلقه آستين و گشادي مناسب لباس وصل مي كنيم و از آنجا متناسب به پهناي پايين لباس مي رويم. براي الگوي پشت كاغذي را زير الگو قرار داده طوري كه خط وسط جلوي الگو بر لبه كاغذ زير منطبق شود. بيخ گردن را 2 سانت و دم دست را هم 2 سانت بالال برده بهم وصل مي كنيم طوق يقه پشت را مانند قبل مي كشيم. الگو در قسمتهاي ديگر مانند پيش مي باشد. براي بالاآمدن آستين اين الگو احتياج به مرغك دارد. روي پارچه برشي 8 سانتي از تلاقي آستين با تنه به طرف بيخ گردن روي پشت و پيش مي زنيم و با دو تيكه مثلثي كمبود زير حلقه را جبران مي كنيم. ضلع پايين مثلث را متناسب با درز بغل گرد مي كنيم و يا لوزي مي بريم براي آستين كمينوي بدون مرغك كه متداول تر مي باشد محلي را كه از امتداد خط كارور بدست آورده ايم 5 سانت بالا برده و خطي را كه از بيخ گردن مي آيد از اين محل عبور مي دهيم، اين عمل آستين را بالا برده و احتياجي به مرغك نمي باشد ، در اين حالت مي توان درز آستين و درز بغل را به حالتهاي گوناگون شكل داد. مي توانيم از انتهاي سرشانه با خطي شبيه به حلقه آستين كه بعد از گذشتن از نقطه 4 سانت بالا آمده به ما بين خط آستين و تنه مي رود آستين پيش را جدا كنيم و آستين پشت را هم بعد از اضافه كردن كارور به همان ترتيب برش بزنيم، سپس آستين را از درز وسط به هم چسبانده و با كاغذي كه به زير كله آستين مي چسبانيم آن را 4 سانت بالا برده و برآمدگي طرف پيش را 4 سانت و پشت را 3 سانت مي گيريم و به آن شكل حلقه معمولي مي دهيم ادامه خط وسط به طرف كله آستين چرت سرشانه مي باشد. در صورت جدا كردن آستين بايد در نظرداشت كه 4 سانت اضافه شده به كله آستين را منهاي پهناي اپل از قد آن كم كنيم. كنترل مي كنيم خط ...



  • آموزش خیاطی استاد قاسم راوندی(آشنایی باشنل و کلاه)

    براي داشتن يقه ملواني از بيخ گردن خطي به جلوي الگو كشيده كه اين خط معمولاً به 2 سانت زير كارور و يا مطابق عدل رسم مي گردد. با چسباندن سرشانه پشت و پيش به هم شكل دلخواه يقه را مانند الگو در مي آوريم سپس دور تا دور طوق يقه را تا جلوي آن روي تنه يك سانت خالي مي كنيم، اضافه شدن طوق يقه لباس را با اوازماني كه در طوق يقه پشت و سرشانه يقه اصلي مي دهيم جبران مي كنيم. اين يقه معمولاً رو لباس جلو بسته و يا يك ور دكمه دوخته مي شود. براي شنل از تقاطع خط حلقه و كف حلقه آستين 6/1 دور سينه بيرون مي رويم، از سرشانه منحني به اين نقطه و مستقيم به پايين تا پهناي 50 سانت از جلو وصل مي كنيم. درز بغل در پايين در ادامه خط فون دامن بالا مي آيد. براي جاي دست يا سنل را در امتداد خط حلقه آستين برش مي دهند و بين خط كف و كمر را باز مي گذارند و يا شنل را يك تيكه درآورده و اين محل را با دو فيلتو باز مي كنند. پشت شنل را مانند كمينو زير پيش قرار دادهف از بيخ گردن سه سانت بالا آمده و ادامه را با همان فاصله با جلو مي كشيم، اين درز با درز جلو ميزان و پايين آن مثل پيش است براي الگوي كلاه كاغذ را دولا تا مي زنيم عرض 25 (دور سر 50) و قد كلاه 40 اندازه آزاد مي باشد. از گوشه بالا 6 سانت مثلثي داخل آمده و منحني مي گيريم، وسط پايين كلاه را 2 سانت بالا آمده و منحني پر به لب جلو وصل مي كنيم برا يوصل كلاه به لباس يك سانت دور تا دور طوق يقه را خالي مي كنيم و اضافه درز كلاه را يا از وسط و يا با ساسون مي گيريم. اين كلاه دو تيكه، و با زيپ به هم وصل مي شود، كه در حالت باز روي شنل مي خوابد. براي سه تيكه كردن كلاه از قسمت درز 4 سانت دولا درآورده و يك تيكه 8 سانتي راست به جايش مي دهيم كلاه با دكمه و جادكمه هم رو لباس سوار مي شود. آستر كلاه مانند خودش بريده مي شود

  • تراژدی استعمار در کشف حجاب

    یکی از مسائل مربوط به انسان پوشاک و نوع چگونگی آن است. پوشش و ظاهر انسان دارای جنبه فردی و اجتماعی است. پوشاک و لباس افراد با توجه به شرایط اقلیمی، فرهنگی و دینی متفاوت است. از جمله پدیده ها و معضلات دنیای مدرن که جامعه ما با آن مواجه است،مشکل بی حجابی و رواج فرهنگ آزاد جنسی بین زن و مرد است. درباره حجاب و مخالفت با آن از چند جهت می توان بحث و بررسی کرد: 1- بحث فکری، عقیدتی، توجیه عقلانی، فواید و آثار آن 2- بحث فقهی و مستندات شرعی آن 3- نگاه اجتماعی_سیاسی و بررسی ریشه های تاریخی بروز فرهنگ برهنگی نگارنده در این نوشتار بر آن است تا به صورت مختصر به سابقه تاریخی پوشش در میان زنان ایرانی قبل از اسلام اشاره کرده و با دنبال کردن مسئله ریشه های پیدایش پدیده بی حجابی و اختلاط زن و مرد را در سده های اخیر و خصوصا در زمان سلسله قاجاریه و پهلوی در این سو و آن سوی مرزها جستجو کرد. از این رهگذر خواننده محترم خواهد دید که تفکر و رفتار غالب بانوان بی حجاب، پیش از آنکه مبتنی بر اندیشه و نقد و بررسی علمی و انتخاب اگاهانه افراد باشد، توطئه و زمینه چینی و تحمیل از جانب استعمارگران خارجی و سیاستمداران داخلی است. و قهرا زنان مسلمان و هوشیار ما ناآگاهانه در دام دشمن نخواهند افتاد. فصل اول: پوشش زنان قبل از اسلام در ایران نبوده است، با تفحص و کنکاش در تاریخ ایران، به نوع پوشش و حجاب در میان اقوام و سلسله های ایرانی بر می خوریم. ”از زنان ایران باستان شمار اندکی تندیس به جای مانده است. زیرا زنان در زندگی اجتماعی شرکت چندانی نداشتند.نقش برجسته ای از سده پنجم پیش از میلاد در دست است که یک ملکه را در پیراهن و شلواری کامل نشان می دهد.1 همچنینجامی نقره ای متعلق به پنج هزار سال پیش از مرو دشت فارس بدست آمده است که نقش زنی همانند الهه ای بر آن حک شده. پوشش سرش به صورت نواری گرد سرش را فرا گرفته و کلاه کوچکی بر سر دارد که موهایش را از بالا به پایین پوشانده است.2 زن ایران باستان به حجاب اهمیت می داده و در دوره های مختلف شکل و نوع آن فرق می کرده. در میان زنان طبقات بالا و درباری پوشش بیشتری دیده می شده و زنان طبقات پایین و روستاییان چون در امر تامین نیازهای خانواده نقش بسزایی داشتند پوشش کمتری داشتند. پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ می کردند،ولی در مورد زنان دیگر،گوشه نشینی زمان عادت ماهانه که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت_زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در ...

  • سبک های ادبی

    پیدایش ادب فارسی دوره اسلامی ادبیات فارسی در دوره اسلامی پس از وقفه‌ای کوتاه، از نخستین سده‌های ظهور اسلام با الفبای عربی پدید آمد که در واقع ادامه ادبیات پیش از اسلام بود. بنابراین، می‌توان گفت فارسی دری، با تشکیل حکومت‌های مستقل و نیمه‌مستقل طاهریان، صفاریان و سامانیان در بخش‌های شرقی و شمال شرقی ایران پا گرفت و در دوره‌های بعد، در داخل فلات ایران گسترش یافت. در فاصله پایان حکومت ساسانی و آغاز کار حکومت‌های مستقل و نیمه‌مستقل ایرانی، افزون بر نگارش آثار ادبی و دینی به خط و زبان پهلوی میانه، بسیاری از ادیبان و دانشمندان ایرانی که بیشترشان مسلمان هم شده بودند، آثار ادبی خود را به زبان عربی می‌نگاشتند که زبان رسمی تمام قلمرو حکومت اسلامی و از جمله سرزمین‌های ایرانی بود، چنان‌که ابن‌مقفّع و ده‌ها نویسنده ایرانی دیگر و بیشتر شاعران ایرانی این دوره از جمله ابونواس اهوازی و بشار بن بُرد اشعار خود را به این زبان می نوشتند. ادبیات فارسی دری بیشتر در مناطق شرقی و شمال شرقی؛ یعنی در سیستان و خراسان و و رارود (ماوراءالنهر) پا گرفت و در دوره سامانی، در قلمرو شعر و نثر استقرار و گسترش یافت. در قلمرو شعر و شاعری، شاعران بزرگی چون رودکی (م 329 هـ .ق)، شهید بلخی (م 325 هـ .ق)، ابوشکور بلخی (م نیمه دوم قرن چهارم) و اندکی بعد فردوسی (م 416 هـ .ق) و در نثر نیز نویسندگانی چیره‌دست و دانشمندانی چون ابوعلی بلعمی (م 363 هـ .ق) و پدیدآورندگان شاهنامه ابومنصوری (تألیف: 346 هـ .ق) و مترجمان تفسیر طبری (تألیف: 351 هـ .ق) و جز آنان نقش‌آفرینی کردند.[1] در ادامه این مقاله، ادبیات کهن فارسی در دو بخش شعر و نثر بررسی و پس از آن انواع ادبی، از جمله ادب حماسی، ادب غنایی و ادبیات تعلیمی معرفی خواهد شد. شعر شعر دَری (منسوب به دربار) ابتدا در خراسان و وَرارود، با حمایت امیران ایرانی‌دوست سامانی نفوذ و گسترش یافت و آثار و منظومه‌هایی به این زبان پدید آمد که متأسفانه جز شاهنامه فردوسی، همه آنها از میان رفته و تنها ابیات و قطعات پراکنده‌ای از آنها در کتاب‌های تاریخ و تذکره و لغت‌نامه‌های فارسی باقی مانده است. شاهنامه، با آنکه مربوط به اواخر دوره سامانی است، سرودن ‌آن، پس از سی سال، در دوره غزنوی به پایان رسید. غزنویان که در اصل قومی بیگانه و در خدمت سامانیان بودند، مانند خداوندگاران خود، برای گسترش شعر فارسی می‌کوشیدند. به دلیل علاقه ویژه آنان به شعر ستایشی و قالب قصیده، قصیده‌سرایی و مدیحه‌خوانی در دربار غزنه، با حضور شاعران نام‌آوری چون عنصری (م 341 هـ .ق) فرخی سیستانی (م 429 هـ .ق) و منوچهری (م 432 هـ .ق) رونق یافت. در شعر دوره سامانی، عناصر ...