بلدرچين سيمرغ

  • فرهنگ دو زبانه فارسی به عربی (پرندگان)

    فرهنگ دو زبانه (فارسی به عربی )  « پرندگان »  « الطُّيُور» ·         مرغ : دَجَاجَة ·         جوجه: صُوصة (فَرّوجَة) ·          خروس :ديك – جمع آن دِيكَة – الشُّقَر جمع آن شِقران ·         كبوتر: حَمامة ·         مرغ باران : زَقْزاق ·         مرغ باران طلايي رنگ : الزَّقزاق المُذَهَّب ·         مرغ ماهيخوار : حِدَأة(رَفراف ) ·          مرغ سنگ خوار : قَطاة ·         پنگوئن : بِطريق ·         كبك : يعقوب(نر) – سِرَكَّة (ماده ) - اَلْحَجَل : كبك مونث آن حَجَلَة -»حِجلان ·         تَيهُو : طَيهُوج ·         طوطي : بَبَّغاء ·         بوقلمون : دَجاج الروم – دَجاج الحَبَش – دَجاج الهندي ·         شانه بسر : هُد هُد ·         مرغابي (اردك) : ابن الماء –بَط ّ ·         كلاغ : غُراب – أعرَج ·         خُفاش (شب پره ) : وَطواط ·         باز شكاري : صَقْر – اَجْدَل ·         غاز : وَزَّة – اِوزَّةَ ·         كركس: نَسْر ·         گنجشگ : عُصفور- فِر فِر – الدُّوري ·         داركوب : نَقّار الخَشَب ·         قُو : تَمّ ·         قُمري: قُمريَّة ·         لك لك : لَق لَق (لَقلَق ) – جمع آن لَقالِق ·         بلبل : عَندليب – هَزار ·         چكاوك : قُبَّر- جُثال ·         قرقاول : الديك البَرَّي – تَدْرُج ·         جوجه مرغ : حبرير جمع آن حبارير ·         چرخ (پرنده ):عاسوق ·         پرستو : سُنُونُو – شَحْرير – جمع آن شحارير (خُطّاف) ·          قناري: كَناري ·         شاهين : اَليُؤيُؤ ·         جغد : صُرَد(بومة) ·          بلدرچين : سَمّانة ·         عقاب: عُقاب ·         فلامينگو : نُحام (بَشروس) ·          طاووس : طاووس ·         سيمرغ : عَنْقاء ·         پليكان : بَجْعَة ·         دُراج : الدُّراج (الهِرْميسة : دراج ماده ) ·          كبك نر:الشُّنار  منابع و ماخذ : 1-  فرهنگ مطبوعاتی عربی به فارسی-  تألیف عبدالرضا اصغری 2-   فرهنگ اصطلاحات روز – تألیف دکتر محمد غفرانی   ــ دکترمرتضی آیت الله زاده شیرازی 3-  فرهنگ لاروس – عربی به فارسی – تألیف دکتر خلیل جُرّ 4- فرهنگ المنجد – ترجمه مصطفی رحیمی نیا 5-القاموس المصوّر – فارسی – عربی مستوی المبتدئین   تألیف محمد کاظم حکیم  



  • از سيمرغ تا دايناسور، همه رقم موجود است!

    نگاهي به بازار چهارراه مولوي كوچه مرغي، انبار گندم، خيابان صاحب جمع، اينجا چهارراه مولوي است. جمعه بازار منحصر به فرد تهران كه شايد چون تنها بازار فروش حيوانات در تهران به شمار مي‌رود، كسي به بساط‌‌هاي پهن شده روي زمين‌هايش توجه نمي‌كند. جمعه‌هاي كوچه مرغيآينه شكسته موتور، آتاري، ميكروي اوراق شده، دندان مصنوعي، تپانچه عهد مشروطه، دوربين فانوسي، شانه چوبي قجري، مهره مار (به شرط امتحان)، رمل اسطرلاب، نعل اسب، كيف مدرسه، كفش دست دوم، چوب سيگار، كتاب دعا و فنون احضار جن و ... همه كالاهاي عجيب و غريبي هستند كه در اين بازار به فروش مي‌رسند.اگر كفش‌هايتان را در يك مجلس ختم دزديده‌اند يا پخش ماشينتان دزديده شده، داشبورد ماشينتان را خالي كردند و ... اينجا سراغ وسايل خودتان را بگيريد.از دست فروش‌ها كه بگذريم و وجه سنتي كوچه مرغي كه نام كوچه مرغي هم از همان گرفته شده به پرنده و حيوان فروش‌ها مي‌رسيم. هر جمعه كوچه مرغي ميعادگاه عاشقان جنگ خروس و كفتر بازها و عشق قناري‌ها هم هست.از صبح ساعت 8 و9 تا حوالي عصر چيزي عجيب‌تر از كبوتر و مرغ و خروس و در نهايت شايد توله سگ نيست. اما از ساعت 3 به بعد كاسب‌هاي خاص بازار آرام آرام كنار خيابان مي‌آيند.پيشتر‌ها كنار خيابان، عقاب، جغد و قوش هم دست مي‌گرفتند اما به تازگي كمتر در انظار عمومي كار مي‌كنند. از طاووس تا مار و عقرب و ... همه چيز هست. يك باغ وحش خصوصي كامل!موجود باشد به يكي از خانه‌هاي نيمه مخروبه اطراف مي‌رويد و حيوان را از نزديك مي‌بينيد. اگر هم موجود نباشد دلسرد نشويد سر قيمت كه كنار بياييد شماره رد و بدل مي‌شود و در اسرع وقت حيوان مورد نظرتان را برايتان پيدا مي‌كنند.از سمت خيابان انبار گندم كه وارد كوچه مرغي مي‌شويد ناگهان با خيل انبوه جمعيت مواجه مي‌شويد. بساط‌ها از همان ابتداي ورود پهن شده‌اند. سمت راست كوچه به فروشندگان سهره، قناري، فنچ و پرندگان كوچك اختصاص دارد و سمت راست به فروشندگان خاص.چند سرباز نيروي انتظامي هم با باتوم دايم در حال گشت‌زني هستند هر از چندي در اين بازار ناگهان صداي عربده‌اي بلند مي‌شود. مواظب باشيد ممكن است يكي از بساط‌چي‌ها به شما اتهام بزند كه ساعتي كه در دست داريد يا حتي خودكارتان را از بساط او دزديده‌ايد.به چشم برهم زدني انگار تمام كوچه مرغي دور شما جمع مي‌شوند و تا بياييد ثابت كنيد ساعتتان براي خودتان است جيب‌هايتان به طور كامل تخليه شدند.خيلي از فروشندگان اين بازار كارتن‌خواب، معتاد و در يك كلام «آفتابه‌دزد» هستند. سهميه‌بندي بنزين كوچه را هم متحول كرده. كنار بساط‌ها كه راه برويد و سوييچ ماشينتان را ببينند ...

  • زندگي چيست

    زندگی چیست؟ زندگی فرصت خندیدن دل زندگی گریه شوق از پی وصلت عشق زندگی گریه نوزادی است در لحظه زایش به زبان دل خویش زندگی غلغله جوشش آب داخل ظرف سماور به کنارش قوری زندگی تابش نوری است در صبحدم زایش خورشید که به رقص آوردش گرد و غبار زندگی شرشره آب روان چونکه بر سنگ خورد آیدش نغمه زیباش به گوش زندگی تیرگی ابر کبود مژده بارش باران زیاد بر تن شاخه افسرده ز باد زندگی شعله شمعی است که در ظلمت شب نور امید دهد خانه دل را زندگی لذت یک صبح قشنگ سیر در ساحل دریایی آرام بسی نیلی رنگ زندگی بارقه نور امید در پی یافتن راه شفا به مریضی که جوابش دادند زندگی آینه پاکیهاست زندگی آشتی شب پره هاست زندگی لحظه دیدار دو دوست بعد یک عمر، فراق زندگی پرزدن شاپرکهاست در سیاهی شبی پر کوکب زندگی غرش رعد در دل شب چکه آب ز سقفی چوبین زندگی نیل به رؤیایی دور در خیالی به نهایت مستور زندگی صفحه شطرنج دل است زندگی قدرت یک کیش رخ است تا که با لبخندی کندش مات ، شه نومیدی را

  • طلائيه كجاست؟

    کسی میدونه طلاییه کجاس....؟ مقر حضرت ابوالفضل میدونه کجاس...؟ طلائيه محل شهادت سردار خيبر شهيد همت، برادران باكری و قطع شدن دست شهيد خرازی است و عملياتهای مهم بدر و خيبر در آن واقع شد اولين خاكی بود كه عراق گرفت و آخرين خاكی بود كه رها كرد! قدم به قدم خاك طلائيه خون شهيدی ريخته شده و تو نميتوانی جايی قدم بگذاری و با اطمينان بگويی اينجا كسی شهيد نشده! پس خلع نعلين ميكنی و پابرهنه بر خاك مقدسی قدم مينهی كه فقط ملائكه می دانند آنجا شهيدان با خدا چه سودايی كردند... طلائيه چه حس غريبی داری... دلم برايت تنگ می شود... طلائيه! با من سخن بگو و پرده از رازي بردار كه سالها تو و خداي تو شاهد آن بوده ايد. طلائيه! چقدر غمگيني. آن روز سرافراز و امروز سر به زيرانداخته اي. با كسي سخن نمي گويي و سكوت پيشه كرده اي. اما سكوت تو بالاترين فرياد است و خفتگان را بيدار مي كند و بيداري را در رگهاي انسانهاي به ظاهر زنده مي ريزد. اينجا همه از سكوت تو مي گويند و من از سكونتي كه در تو يافته ام و تا امروز چقدر از تو و نفس هاي طيبه ات، از تو و از رازهاي سر به مهرت، از تو و مردان بي ادعايت كه مس وجود را به طلاي ناب شهادت معامله كردند، دور بوده ام. چه احساس حقيري است در من كه توان شنيدن قصه هاي پرغصه ات را ندارم. طلائيه! مي گويند، اينجا جايي است كه شهيدان حسين وار جنگيده اند و من از بدو ورود به خاك پاكت، تشنگي را در تو ديده ام و انتظار اهالي خيام را به نظاره نشسته ام اينجا، چقدر بوي حنجره هاي سوخته مي آيد و چقدر دستها تشنه وفايند. طلائيه! من در اين سرزمين حتي به قمقمه هاي عطشان سلام مي دهم و سراغ عباس هاي تشنه لب را از آنان مي گيرم . مگر مي توان سالك عاشورا بود و تشنگي را فراموش كرد و از كنار حلق هاي شعله ور بي تفاوت گذشت. طلائيه! من با تمام وجود در تو جاري مي شوم تا در ميان نيزارها و نيزه شكسته ها، سرهاي ستاره گون برادرانم را به دامن گيرم و برايشان از زخم بگويم، از اسارت، از تنهايي، از غربت، از… طلائيه! از فراز همه روزهايي كه بر تو گذشت بر من ببار و تشنگي اين دل در كوير مانده را فرونشان. مي خواهم در تو جاري شوم، مي خواهم رمز شكفتن و پرواز را از تو بياموزم و بدانم بر شانه هاي زخمي تو چه دلهايي كه آشيان نكرده اند. طلائيه! مي گويند «همت» از همين نقطه آسماني شده است، عاشقي كه در پي ليلاي شهادت در بيابانهاي زخم خورده طلائيه مجنون شد. من امروز آمده ام ردپاي او را تا افق هاي بي نهايت و در امتداد عشق جست وجو كنم. اينجا عطر او لحظه ها را پركرده است و دستهايش هنوز مهرباني را منتشر مي كند. هنوزم کسی نمیدونه طلاییه کجاس...

  • شعر یاد حسین از مازندرانی

    تسلیت ایام . سوگواری هایتان مقبولیاد حسین (ع) شد چنان از تـَف دل کام سخنور تشنه که ردیف سخنش آمده یک سر تشنه آه و افسوس از آن روز که در دشت بلا بود آن خسروِ بی لشکر و یاور تشنه با لب خشک و دل سوخته و دیده ی تر غرقه ی بحر بلا بود در آن بر تشنه همچو ماهی که فُتد ز آب برون، آل نبی می تپید دلشان ، سوخته در بر تشنه آل احمد همه عطشان ز بزرگ و کوچک نسل حیدر همه از اکبرو اصغر تشنه تشنه لب کشته شود در لب شط از چه گناه آن که سیراب کند در لب کوثر تشنه ؟ بُرد عباس جوان ، ره سوی آب فرات ماند بر یاد حسین تا صف محشر تشنه کاش می گشت « فدایی» به فدایش آن روز تا نگشتی به صف پر تف محشر تشنه فدایی مازندرانی این شعر گزینشی ازقصیده ای بلند و شکوهمند است که از طولانی ترین قصاید استوار عاشورایی به شمار می آیدو هنر شاعری فدایی در تصویر آفرینی های بدیع عاشورایی است .

  • كنترل قند خون با داروهاي گياهي

    كنترل قند خون با داروهاي گياهي

    كنترل قند خون يا ديابت با داروهاي گياهي و بدون عوارض كنترل عالي قند خون يا ديابت با داروهاي گياهي و بدون عوارض با مجوز رسمي از وزارت بهداشت و درمان دواها: 1- عرق نعناي شفاي كردستان 2- عرق كنترل قند خون 3- مقلنجان مفيد: 1 سير، پياز، كدوي سبز، گوجه‌فرنگي، كرفس، زيره، خيار، قارچ، اسفناج،كاهو، زنجبيل،دارچين 2 رژيم خامخواري خصوصاً شنبليله و گشنيز و نعنا و كدوتنبل تا مرز 80% (از هر ده نوبت غذا، 8 نوبت خام)، و لبنيّات سالم به اندازه‌ي نياز هر سن و سال، و هر شرايط، لازم است. 3 سبوس گندم كم‌‌كم و به هر صورت، جايگزين نان و برنج گردد(منتهي خام نباشد، نسوزد، و قابل خوردن باشد) و در زخم معده بايد با احتياط و كم‌‌كم صرف شود و خوب پودر گردد. 4- حجامت با اصول بهداشتي 5 گردش در كوه و دشت و نرمش آرام و نفس درماني و شكوفاندن عواطف انساني و توكّل اساسي، از بهترين درمانهاي بسياري بيماريها و ازجمله قند خون است. 6 به جاي گوشت قرمز، بيشتر از ماهي استفاده كنيد. 7 ديابت،‌غالباً منشأ ارثي دارد. و بيشتر با رژيم غذايي و دواهاي طبيعي و گياهي كنترل مي‌شود. 8 حذر از مصرف مواد قندي و نشاسته‌ها (برنج، نان سفيد، يعني بدون سبوس، سيب‌زميني، ماكاروني و...) از بهترين پرهيزهاي قند خون است. متخصصان همواره به  بيماران ديابتي توصيه هاي جدي دارند. يكي از راه هاي كاهش قند خون، تحرك زياد و ترجيحا ورزش و روزانه بيست دقيقه تا يك ساعت پياده روي است كه تا سي درصد قند خون را كاهش خواهد داد. همچنين پرهيز از حوراكي ها و ميوه هاي داراي قند بالا نيز در كنترل آن تأثير زيادي دارد.از جمله غذا ها و ميوه هايي كه اين بيماران بايد از آن ها پرهيز نمايند،عبارتند از: برنج،سيب زميني،انواع شيريني «به جز عسل طبيعي و توت خشك»، ماكاروني،نان بدون سبوس گندم، ميوه هاي شيرين مانند موز،خرمالو،آناناس،خرما و رطب،هندوانه،كشمش و... ، غذاهاي حاوي نشاسته، غذاهاي پرچرب و...(در باره مصرف هويج، اختلاف نظر وجود دارد و بايد در مصرف آب آن احتياط كرد) افراد مبتلا به ديابت بايد به جاي نان گندم، از نان جو استفاده كنند و يا دست كم از مقدار كمي از نان جوشيده سنكگ يا بربري تغذيه نمايند.همچنين با توجه به مشكل كاهش سوخت و ساز قند خون بدن در هنگام شب، بهتر است شام خود را به صورت ساده و در ساعات نخست شب ميل كنند تا هنگام خواب، با معده پر به رختخواب نروند. از جمله داروهايي كه براي كاهش قند خون مفيد است،ميوه اي به نام قره قات است كه داراي دانه هاي كوچك بوده و مي توان آن را به پودر تبديل كرده و روزانه يك تا دو مرتبه آن را در ليواني از آب حل ...

  • آنچه مهم است

    تاریخ تولدت مهم نیست، تاریخ "تبلـــورت" مهم است ...! اهل کجا بودنت مهم نیست ،"اهــل و بـجـا" بودنت مهم است ...! منطقه زندگیت مهم نیست ، "منطــق زنـدگـیت" مهم است ...! وگذشته ی زندگیت مهم نیست ؛ امــروزت مهم است که از چه گــذشتـه ای وچه چیزی برای فــرداهایت میسازی.