دانلود رمان عملیات مشترک برای موبایل

  • باعرض پوزش بابت رمان عملیات مشترک

    یعنی من واقعا شرمنده روی ماهتون شدم به مولا راستی سلام یادم رفت یه چیزی میگم منو نزنیداااا همین الان متوجه شدم این رمان ناقصه و نویسنده هم مفقودالاثر شده متاسفانه باید حذفشه.. قول میدم بایه رمان توپ جبران کنم ..فدای همتون ..المیرا



  • دانلود رمان برای موبایل

    دانلود رمان برای موبایل تقلب دانلود رمان برای موبایل سوار بر بال سرنوشت دانلود رمان برای موبایل خاطر خواه

  • دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر...

    سیــــــــــــــــــــــــــــــلام..بچه ها اینجا یه عالمه رمان میزارم برای دانلود موبایل و PC..امیدوارم مفید فایده باشه..بفرمایید.........__________________اینا همش برای موبایله..رمان در حسرت آغوش تو رمان میوه ی بهشتیرمان هوا تو از دلم نگیررمان فراموشیرمان چشم های به رنگ عسلرمان مرثیه ی عشقرمان واهمه ی با تو نبودن (ادامه ی موثیه ی عشق)رمان پرستار منرمان عشق و احساس منرمان ابی به رنگ احساس من(ادامه ی عشق و احساس من)رمان نفس بارونرمان کدامین نگاهرمان رویای شنیرمان شاید وقتی دیگررمان ایت منرمان با عشق شدنیهرمان دروغ شیرین(قشنگه)رمان رهایت می کنمرمان ته مانده ی عشق تورمان دروازه ی بهشترمان منجلاب عشقرمان روزهای بی کسی_________________رمان تبسم(موبایل)رمان تبسم (کامپیوتر)رمان قرعه به نام سه نفر(موبایل)رمان قرعه به نام سه نفر(کامپیوتر)رمان آبی به رنگ احساس من(موبایل)رمان آبی به رنگ احساس من(کامپیوتر)رمان عشق و احساس من (ادامه ی ابی به رنگ احساس من)(موبایل)رمان عشق و احساس من(کامپیوتر)رمان عشق به توان 6 (موبایل)رمان عشق به توان 6(کامپیوتر)رمان هیچکی مثه تو نبود(موبایل)رمان هیچکی مثه تو نبود(کامپیوتر)رمان دختری که من باشم(موبایل)رمان دختری که من باشم(کامپیوتر)رمان دختری که من باشم(اندروید)رمان ترمه(موبایل)رمان ترمه(کامپیوتر)رمان ترمه(اندروید)رمان بی قراره قبلم(موبایل)رمان بی قراره قلبم(کامپیوتر) رمان بی قراره قلبم (اندروید)رمان کلت طلایی(اندروید)رمان کلت طلایی (موبایل)رمان کلت طلایی(کامپیوتر)

  • رمان عملیات عاشقانه9واخررررررررررر

    شایسته با حرص به صحبت هامون گوش میکنه دیگه نمیتونهساکت بمونه-بله دیگه الان داری اینطوری ازش دفاع میکنی و خودتو میکشی براش و اینطوری داغون بر میگردی لابد فردا دو روز دیگه نمیذاری من براش خواهر شوهر بازی در بیارم؟-بله که نمیذارم چشماتو در میارم -پس من کجا بدجنس بازی در بیارم خیر سرم همین یدونه داداش رو دارم-برو واسه اون عروس نداشتت مادر شوهر بازی در بیار به زن مننزدیک شدی نشدی ها با دستش اروم یکی میزنه تو سرم-ببین هنوز دو روز نشده منو فروختی به اون اجنبی بعد هم الکی ادای بغض کردن در میارهمامان به بحث ما لبخند میزنه -شایسته مادر اینقدر داداشتو اذیت نکن مریضه برای امروز بسه بعد هم روشو میکنه سمت من-تو استراحت کن مادر و نگران هیچ چیز نباش عزیز دلم شایسته هم خم شد جایی رو که زده بود بوسید -فکر نکن از خیرش گذشتم بعدا حالتو میگیرمبه رفتنشون نگاه میکنم بلاخره تموم شد واقعا باید از سرهنگ تشکر کنمبابت توضیح دادن به مادرم اگه کمکش نبود حتما مامان اساسی حالمو میگرفت فقط نمیدونم به پدر مهیاس چطوری باید توضیح بدم حقیقت رو مهیاس عصام رو میزنم زیر بغلم و راه میوفتم سمت اتاق شوور مصدومم نامردا انقدر بد زدنش که دو تا از دنده هاش شکسته البتهبا اون شکنجه هاشون هم باعث شر شدن هم خیر چون مثل اینکهبا ریختن اون نمکا روی زخماش باعث التیامشون هم شدن ای خدا من چقدر ادبی شده ام وایـــــــــــ امروز قراره هر دومون رو مرخص کنن من نمیدونم اینکه حالش خیلی بد نیست چرا این همه میخوابه یک نقشه پلید میاد تو سرم میرم سمت اتاق سرپرستاری-سلام خانوم پرستار -سلام عزیزم چه کمکی از دستم برات بر میاد؟سرمو با خجالت میندازم پایین -حقیقتش لباسم پاره شده میخواستم بدونم نخ و سوزن دارید؟-اره عزیزم صبر کن برات بیارم اروم اروم میرم سمت تخت شاهین سعی میکنم هیچ صدایی تولید نکنم بالای بلوزش رو میگیرم توی دستم و شروع میکنم میدوزمش به بالشت اخر هم بالشت رو میدوزم به تشکیک ....دو..... سه ..... با صدای بلند داد میکشم -شاهــــــــین ؟؟؟؟؟؟؟؟اینقدر محکم از جاش میپره که لباسش پاره میشه-اخ !!!دو تا پرستاری که از صدای من ترسیدن هجوم میارن تو اتاق قیافه شاهین با اون لباس پاره باعث میشه بترکم از خنده بخاطر پای چلاقم میشینم رو صندلی و د بخند پرستار مسن تر سرشو تکون میده و همینطور که دست همکارش رو میکشه زیر لب میگه-جوونی کجایی ! قدر این لحظه هاتون رو بدونید بیا بریم کرمی جانلبخندم رو میخورم و به قیافه ی دردمند شاهین نگاه میکنم -خوبی؟-فک کنم بخیه هام باز شدهبا نگرانی میرم سمتش و میشینم رو تخت و سعی میکنم برش گردونم تا پشتش رو ببینم-برگرد بذار ببینم شاید باید دکتر رو خبر ...

  • رمان عملیات عاشقانه - 1

    یا خدا این صدای جیغ از کجا میاد. درجا میشینم نگاهمیکنم به دور و ورم انگار از تو تخت منه صدا. اوپـــــــــــس این که صدای زنگگوشیمه از عسلی کنار تخت برش می دارم و نگاش میکنم. ساعت 7 چه زود صبح شدا من هنوزخوابم میاد . با یک نگاه غمگین از تخت خوابم دل میکنم و خودمو جلوی آینه نگاه میکنمعادتمه مبخوام انقد خودمو نگاه کنم تا یاد بگیرم مثل آدم بخوابم که صب مثل اینآنگولایی ها بیدار نشم. وای که چقد من حرف زدم...خود درگیری دارم دیگه .صورتموشستم و مسواک زدم خوب حالا وقت حاضر شدنه می پرسین کجا؟(به شما چه؟) شرکت سرکاربدبختی تو این وضعیت که انتظار ندارین ول بچرخم خوب اول ضد آفتاب میزنم بعدفرمژه(آخه مژه هام فر نیست فقط از این درازای بی خاصیت) ریمل و مداد چشم یک رژصورتی خفن موهامو جل(ژل) میزنم و می بندمشون چتریهامو درس میکنم حله بریم سراغ لباسیک مانتوی آبی روشن یک شلوار مشکی لوله یک دونه از این مقنعه شکلکی ها با یک کفشپاشنه 3 سانتی.از پله ها سر میخورم میام پایین وایـــــــــــــی مامانم باچاقو وایساده جلو پله ها(یا امام زاده بیژن تک چرخ باز) جاقو دیگه واسه چیه قیافمومثل گربه شرک کردم که نکنه اون چاقو رو بکنه تو شکمم.سلام مامانقشنگممامان-زهرمار...تو دوباره مثل الاغ از اون بالا سر خوردی و مثل گوریلانگوری سروصدا راه انداختی(من ممنونم از این همه توجه)-(مامان ترو خدا اینقدرشرمنده نکن منو) این چاقو چیه دستت؟-خیر سرم اگه تو بذاری داشتم صبونه میخوردم-ببخشید خب فدات شم به منم یه لقمه می دی دیرمه برم-وایسا برات بیارم آخرتو خودتو میکشی انقد هیچی نمیخورینگام به آینه بزرگ راهرو میفته یک دختر لاغرتوی یک مانتوی آبی یک دوران من اصلا لاغر نبودم اتفاقا خیلیم تپل بودم تا سال سومدبیرستان دیدم اینطوری پیش بره دیگه از دروازه اصلی خونه تو نمیام به همین خاطرعزممو جذب کردم و شروع کردم لاغر کردن چهار ماه تمام ب جای غذا عناب میخوردم شدهبودم یک بز تمام معنا ولی خب نتیجش خوب بود.مامان لقمه به دست با یک لیوان آبپرتقال میاد سمتم-دستت طلا مهنازی بووس-صد دفعه اینم صدو یک دفعه مهناز نهمامانبرمیگردم با دستم براش بوس میفرستم . با دو پله های حیاط رو میام پایین کهسکندری میخورم و نزدیکه با مخ بیام پایین مرگ مغزی شم(دور از جونم). سوییچمو درمیارم و Genesisخوشکل قرمزمو سوار میشم.با یه تکاف از خونه میزنم بیرونخوبهرییس شرکتم وگرنه تا حالا صد بار اخراج شده بودم همچین میگم شرکت هرکس ندونه فکمیکنه بیل گیتسم. فقط یه شرکت واردات صادرات قطعات کامپیوتره دیگه والا اوه راستییادم رفت خودمو براتون معرفی کنم من مهیاس سلیمی هستم.از یه خانوادهمتمول(تقریبا) یه داداش بزرگتر ...

  • دانلود رمان فاجعه ی زیبا | جمی مک گوایر (PDF و موبایل)

    دانلود رمان فاجعه ی زیبا | جمی مک گوایر (PDF و موبایل)

    قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید) پسورد : www.98ia.com منبع : wWw.98iA.Com با تشکر از parizad17 عزیز بابت ترجمه این رمان زیبا .   دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)