شعر برای دوست خوب

  • چندتا شعر زیبا از چندتا دوست خوب

                                                          به نام خدا چه بی هیاهوست این خلوت نهانمشعله ای بیافروزتا در تنگناهای تاریک شبهای بی ستارهتو را به تصویر در آورمغزلهایم برای توستچرا که تو قطب زنده غزلهای منیومن شکسته بال ترین عاشق چند بیت آخرم     من از ماتم سرای شمع بی پروانه می آیم/ و تنها و غریب و ساكت و ویرانه می آیم / تمام لحظه های زندگی با آه من پر شد/من از پشت غبار آه یك دیوانه می آیم     دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارمدلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشدروزگار غریبی است نازنینو عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنندعشق را در پستوی خانه نهان باید کردشوق را در پستوی خانه نهان باید کرد



  • بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری

    بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری محمدرضا نوشمند   I should be glad of another death T.S. Eliot دوست   بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.   صداش به شکل حُزن پریشان واقعیت بود. و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند.   به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد. و او به شیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود. و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد. همیشه کودکی باد را صدا می کرد. همیشه رشته ی صحبت را به چفت آب گره می زد. برای ما، یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی  سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم.   و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت.   ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.   مشهور است که شعر «دوست» را سهراب پس از درگذشت «فروغ فرخزاد» نوشت، و تا نباشد چیزکی، منتقد نگوید چیزها! ولی من نمی خواهم این شعر را با تکرار نام فروغ و محدود کردن نام دوست با نام او بررسی کنم. حتی مایل نیستم به داستانی بپردازم که «الیوت» در شعرش آورده است تا به جمله ای برسد که سهراب شعرش را با آن آغاز می کند. یک شعر را از چندین زاویه می شود دید و بررسی کرد، امّا گاهی شعر طوری صمیمانه حرف می زند که خوب نیست آدم خیلی رسمی به حرفهایش گوش بدهد. در مجلس ختم و عزای یک دوست کسی برای  عزاداری که با ناله و شیون از خوبی های دوستِ از دست رفته حرف می زند و آه  می کشد، «احسَنت» «احسَنت» نمی گوید. که یعنی «بله، در وصفِ دوست عجب تلمیح زیبا و بجایی در اینجا آورده ای!» اگر شنونده به همان حسّی رسیده باشد که باعث شده آن شخص با چنین زبانی سوگواری کند، او هم کنترل احساسش را از دست می دهد و بی ریا ناله و زاری می کند. دلم نمی خواهد در بررسی این شعر، معناگریز و بی احساس باشم. بیش تر دلم می خواهد خواننده ی این متن به حسّ و دردی برسد که سهراب را وادار به نوشتن این سوگنامه کرد. با فهمیدن حرفهای سهراب، شاید بشود تا حدودی به عمق اندوهش در فقدان دوست پی برد و با او در غم از دست دادنش همدردی کرد. سهراب در ابتدای شعرش جمله ای را از «الیوت» نقل می کند که حالتی شرطی دارد و حاکی از وضعیتی است که امکان پذیر نیست، ولی گوینده به این فکر می کند که خیلی خوشحال می شداگر چنین چیزی ممکن می بود. معنای جمله ی الیوت این است: «از مرگی دیگر خوشحال خواهم شد (اگر بشود).» بدون رجوع ...

  • دوست خوب بودن

      دوست خوب بودن مسئولیتی بزرگ است. برای ایفای این مسئولیت باید وفادار، روراست (نه خیلی زیاد)، صمیمی، قابل اعتماد، قابل اتکاء، مهربان (کاملاً بدیهی است)، دلپذیر، دارای سعه‌ی صدر، اجتماعی (اگر نخواهید اجتماعی باشید، داشتن دوست چندان فایده‌ای ندارد)، پاسخگو، پذیرا و بامحبت باشید. همچنین باید به مراتب، بخشنده و آماده‌ی کمک و همدردی باشید. درعین‌حال، نباید مورد سوء‌استفاده قرار گیرید یا کلاه سرتان بگذارند. همچنین شاید به کرات ناگزیر شوید صراحت لهجه داشته باشید و با این خصوصیت، دوستی را به مخاطره بیندازید. به‌همین ترتیب، موقعیت‌هایی پیش می‌آید که لازم است زبان خود را نگاه دارید و عقایدتان را برای خودتان حفظ کنید. آن‌ها دوستان شما هستند، نه شبیه‌سازی‌شده‌ی شما و کارها را به‌گونه‌ای متفاوت انجام می‌دهند. شما باید مشاور، اعتراف‌پذیر، کشیش، یاری‌دهنده، همراه، دوست، طرف اعتماد و رفیق باشید. شما باید عرضه‌کننده‌ی شور و شوق، ایثار، استواری، خلاقیت، علاقه، عاطفه و سائقه باشید. این همه‌ی کاری است که باید انجام دهید. آن‌ها باید چه کار کنند؟ در یک دنیای آرمانی، همین کارها را. چنانچه نتوانند هریک از این وظایف را به انجام برسانند، شما همچنان باید دوست، بخشنده، حمایت‌گر و همراه باقی بمانید.برگرفته از كتاب:تمپلر، ریچارد؛ راه و رسم زندگی بهتر؛ برگردان عباس مخبر

  • چقدر دوست داشتن تو خوب است

    چقدر دوست داشتن تو خوب استدوست داشتن تو              ماهی قرمز هیچ سفره هفت سینی نیستدوست داشتن تو               عین ساعت تحویل سال استــ همیشه منتظرش مانده ایم ــدوست داشتن تو                عیدی اول فروردین استکاش همیشه عید بودکاش همیشه              تو را                     عیدی می گرفتمتو را دوست دارمزمین از چرخیدن می ماند                        و خورشید فراموش می کند که باید غروب کندتو را دوست دارمسیب ها           همه ی فصل ها به شکوفه می نشینندچلچله ها کوچ نمی کنند                        وقتی تو را دوست دارم                                         دختر کوچک آسمانم هنوز   فخری برزنده

  • ارزش دوست خوب!!!

    هرگز تاثير رفتارهاي خود را دست كم نگيريد. با يك رفتار كوچك، شما مي توانيد زندگي يك نفر را دگرگون نماييد: براي بهتر شدن يا بدتر شدن. خداوند ما را در مسير زندگي يكديگر قرار مي دهد تا به شكلهاي گوناگون بر هم اثر بگذاريم. دنبال خدا، در وجود ديگران بگرديم.   دوستان،‌ فرشته هايي هستند كه شما را بر روي پاهايتان بلند ميكنند، زماني كه بالهاي شما به سختي به ياد مي‌آورند چگونه پرواز كنند. هيچ آغاز و پاياني وجود ندارد.... ديروز،‌ به تاريخ پيوسته فردا ، رازي است ناگشوده اما امروز يك هديه است