لباس عقد کنان

  • لباس عقد کنان

    لباس عقد کنان

    اینم لباس عقد کنان زیبا خانم  ۴تا لباس پرو کردم چقد باحال بود مثل زمان قدیم خارجی ها آدم همه اش از این لباسا می پوشید



  • مدل های لباس عقد و عروسی و جشن

    مدل های لباس عقد و عروسی و جشن

  • با آداب و رسوم منطقه اوز ( مراسم ازدواج در اوز )

    با آداب و رسوم منطقه اوز ( مراسم ازدواج در اوز )

    مـراسم ازدواج در اوز    زنده یاد دکتر محمدشریف کمالی   کَوی بولده، یا عقد کنان مراسم عقد در خانه عروس انجام می شود. عاقد خطبه عقد را می خواند و قند روی سر عروس و داماد می سایند و قیچی را کنار داماد باز و بسته می کنند و مقداری نخ گره زده را باز می کنند یا این که پیش از عقد گره می زنند و بعد از عقد در شب عروسی باز می کنند، این گره برای این است که تا شب عروسی داماد را قفل زده باشند. در گذشته صیغه عقد را هفت بار می خواندند و حالا سه بار تا این که در بار سوم عروس بله گوید. بعد برای داماد عاقد خطبه را می خواند و دست داماد را در دست می گیرد و هر چه می گوید داماد باید تکرار کند و بله گوید در آخر زنان «کل» (لی لی) می زنند و روی سر عروس و داماد برنه می کنند و پول و سکه و اسکناس می ریزند و از در و همسایه می آیند از زیر دست و پا پول جمع می کنند. عروس و داماد عسل به دهان هم می کنند. مادر داماد یک قطعه طلا به عروس هدیه می دهد و مادر عروس یک عدد ساعت به داماد می دهد افراد نزدیک داماد و عروس نیز ممکن است به آنها طلا هدیه دهند و بعد به جشن و پایکوبی می پردازند. لباس عروس در مراسم عقدکنان سبز با گل های زری است و پیراهن بلند با کفش سبز یا نقره ای یا طلایی است و موقع عقد روی سر عروس اورنی سبز می اندازند. در مراسم عقدکنان اغلب مرد و زن با هم مشارکت دارند در غیر این صورت خانه همسایه مردانه است. مخارج روز عقد و آرایش عروس در این روز به عهده مادر عروس است.   در گذشته در مدتی که عروس و داماد عقد بودند اگر داماد به گردش یا باغ می رفت و خانواده عروس مطلع می شدند بلافاصله برایش تدارکی می دیدند. مقداری استومه زته (نوعی حلوا شامل آرد، خرما یا رطب و روغن) می پختند و در کاسه ای می گذاشتند همراه با مقداری آجیل، شکلات، پیراهن، جوراب و زیزپوش برایش به باغ می بردند. اگر برادر داماد هم همراهش بود پیراهنی هم برای او می بردند. اگر عروسی هم به گردش یا باغ می رفت و داماد خبر می شد ملزم بود برایش تدارک مشابهی ببیندو حال اگر داماد در این مدت به مسافرت می رفت از جانب عروس برای خانواده اش جاخالنی می بردند که ممکن بود تفتون، کلوچه و چیزهایی از این قبیل باشد.   **برنه کرده فردای روز نامزدی، عصر مادر داماد به اقوام خودمی گوید می خواهیم برویم برنه و همه به طور دسته جمعی به خانه مادر عروس می آیند و به خانه مادر داماد می روند و داماد به دنبال عروس می رود و او را می آورد و مادر داماد عروس را برنه می کند یعنی روی سر او پول می ریزد و اقوام زن عروس از روی پشت بام روی سر داماد برنه می کنند و مادر داماد هدیه ای طلا به عروس می دهد. برنه شامل: پول، شیرینی و شکلات است. متقابلا مادر عروس ...

  • گذری بر رسوم گذشته1 : مراسم خواستگاری و عقدکنان و نامزدبازی در دوران قدیم:

    گذری بر رسوم گذشته1 : مراسم خواستگاری و عقدکنان و نامزدبازی در دوران قدیم:

    جدیدا مشغول مطالعه کتابی هستم به اسم خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه. ۲۰ فصل اول این کتاب که فعلا خوندمش در خصوص اداب و رسوم جامعه ی ایرانی در زمان ناصرالدین شاه و کمی قبل از اونه. بد ندیدم هر از گاهی تو این وبلاگ کمی از اون اداب رسوم رو واستون بنویسم. خوندنش خالی از لطف نیست. هرچند که باعث طولانی شدن پست میشه. دیگه این طولانی شدن رو به بزرگی خودتون ببخشید مراسم خواستگاری و عقدکنان و نامزدبازی در دوران قدیم: معمولا وقتی پسر به 15 میرسد پدر و مادر استین بالا میزدند و یک صیغه ترگل ورگل برایش دست و پا میکردند تا چندصباحی سرش به عروسک بازی گرم باشد و فیلش یاد هندوستان نکند(هندوستان؟) موقعی که به سن 17-۱۶ میرسید اولین (اولین؟) زن عقدی را برایش تدارک می دیدند. در این تدارک زنهای دلاله نقش اول را داشتند و معمولا به اینها سفارش میشد که هرجا دختر خانه دار نجیب و صاحب کمالی جستند خانواده ی پسر را خبر کنند و مشتلوق بگیرند.  (دلاله ها زنانی بودن که پارچه های جورواجور، لباس و جواهرات و .... به اندرونی خانه ها میبردندو به زنان میفروختند) وقتی دلاله خبر میداد یک دختر مثل پنجه افتاب صاحب جمال و کمال در فلان خانه است چند تا زن گیس سفید جا افتاده راه می افتادند و سرزده به خانه دختر میرفتند. (احتمالا میخواستن دختر رو بدون فتوشاپ ببینن) خواستگارها با دقت تمام دختر را وارسی میکردند مثلا چارقدش برمیداشتند، سر و زلفش را دست میزدند که مبادا کلاه گیس باشد، دندانهایش رو می دیدند – انگاری که میخواهند اسب بخرند- (فکر کنم میخواستن خرج ارتودنسی و اینا گردن داماد نیفته) دهانش رو بو میکردند که بوی بد ندهد. چیزی که مهم نبود خط و سواد دختر بود. معتقد بودند که دختر با سواد عاشق پیشه از اب در می اید. در مقابل خانه داری دختر خیلی مهم بود. بعضی خواستگارهای پرمدعا یک دستمال سبزی پاک نکرده همراه خودشان میبردند و پیش دختر میگذاشتن تا سبزی ها را پاک کندو از طرز سبزی پاک کردن او به میزان کدبانوگری اش پی می بردند. اگه دختر مورد پسند واقع میشد و .... مجلس مردانه برپا میشد معمولا در مراسم بله بری (بله برون فعلی) برای هر دختری باید هفت دست لباس نبریده، یک چادر، یک چاقچور، یک روبنده شیرازی، یک قلابه طلا، یک جفت کفش زردوزی بیاورند. ان روزها رسم نبود دختر را پیش از عقد و عروسی بزک کنند فقط صورتش را می شستند (می شستند  یعنی تا سن ازدواج دختر صورتش رو نمی شست؟) و گیس هایش را می بافتند. در دوران نامزدی داماد حق نداشت از در خانه عروس رد شود. بعضی دامادها که زرنگ بودند به دلاله ها پول میدادند تا موقع کوچه رفتن نامزدشان انها را خبر کنندتا لااقل بتوانند ...

  • آرایش-عقد کنانI 21

     عجیب لحظه هاییه زمان گفتن (بله) سر سفره عقد! انگار می خوای به یه دنیای دیگه بری. یه دنیایی متفاوت با اون چیزی که بودی . متفاوت از تمام خاطرات مجردی و با خانواده بودن. وقتی کنار همسرت نشستی و کتاب قرآن بر دست داری، به لحظات ملکوت می مونه! حست مثل زمانیه که دارن اذان می گن! دم غروب یا اول صبح... .... مراحل خاستگاریم تموم شده بود و خونواده ها می خواستن زمان عقدو مشخص کنن. خوب تا ماه محرم حدود دو سه هفته ایی وقت مونده بود و تو این فرصت کم هم باید مراسم عقد انجام و هم جشن نامزدی برپا می شد. ناگفته نمونه که من و رضا خودمون زمان عقد روز 13 یعنی روز قبل از عید غدیر تعیین کرده بودیم . سالن هم واسه روز بعد از عقد دیده بودیم و حتی لباس نامزدی منم نشون کرده بودی. همه کارامونم انجام داده بودیم اما در این باره چیزی به بزرگترا نگفتیم تا فکر نکنن ما همه کارامونو خودمون انجام دادیم و بعدا واسه عقد اونا رو دعوت کردیم!!! بنابراین مادر رضا طی تماس با مادر بنده به این نتیجه رسیدن که یک هفته بعد یعنی روز 6 همون ماه صیغه عقد جاری بشه. بعد از محرمیت هم ما بریم سراغ آزمایشات و این امور و هفته بعد که همون 13 می شد عقد محضری انجام بشه! و فرداش مراسم نامزدی در سالن به برگزار شه! تا رسیدن به شب عقد مراحل سخت و زیادیو پشت سر گذاشتم. خیلی به هم ریخته بودم از طرفی هم برنامه ریزی به این شکل برای موضوع به این مهمی داشت داغونم می کرد. صبح روز عقد بود. قرار بود بعد از جمع شدن مدعوین عاقد بیارن خونمون تا صیغه عقد خونده شه. شبش تا صبح نخوابیده بودم. نمی تونم بگم خوشحال بودم. آخه واقعا نبودم! مالیخولیایی شده بودم. از صبح که پاشدم شروع کرده بودم به کار خونه. از طرفی گاه و بیگاهم اشکم می ریخت رو گونه هامو بدون اینکه بزارم کسی بفهمه زود پاکش می کردم... (الان که یاد اون روزا می افتم یه حس خاصی بم دست می ده. انگار که درباره سال های خیلی دور دارم صحبت می کنم...خیلی دور...) خواهرم گفت واسه عقد بهتره بری آرایشگاه. هم موهاتو درست کنی و هم دستی به سر و روت بکشی. گفتم نه! خودم تو خونه به خودم می رسم. حوصله آرایشگاهو ندارم. خلاصه! بعد از ظهر بعد از انجام کارا با بی حوصلگی موهامو سپردم دست خواهر زادم که کلاس سوم دبیرستانه! کار سشوارش خوب بود و موهای خواهرشو خیلی خوب درست می کرد! اما تو این روز به این مهمی اونم نامردی نکرد و هرچی کریستال مو بود زد به سرم! نزدیک 2 ساعت زیر دستش بودم اما وقتی پاشدم دیدم واییییییی چشمتون روز بد نبینه! تمام موهام چسبیده به کف سرم! از طرفی پایین موهام پوش داده شده و اومده بود بالا! خودم جرات نکردم برم جلوی آیینه خودمو ببینم! بازم گفتم بی خیال! آرایش می کنم بعدش ...

  • خرید عروسی و مراسم عقد

    خرید عروسی و مراسم عقد

    فردا صبحش ۷/۴/۹۱ که از خواب بیدار شدم رفتم دوش گرفتم دیگه حاضر شدم که بیان دنبالم بریم آرایشگاه. استرس داشتم واسه همین هیچ چیز نمیتونستم بخورم،دیگه به اصرار بقیه یه چند لقمه ای خوردم. خواهرشوهر و شوهرش اومدن دنبالم و لباس و وسایلمو که زیادم بود (بین دو تا لباس شک داشتم که کدومو بپوشم یکی نباتی رنگ بود که مثل لباس عروس فنر میخورد و یکی سبز رنگ،واسه همین دوتاییشو بردم آرایشگاه تا اونجا یکیشو انتخاب کنم)برداشتم و همراشون رفتم. از ساعت 11.30که رفتیم آرایشگاه تا ساعت 6 اونجا بودیم،که دیگه قبل از اینکه داماد بیاد خواهرمو دوستم اومدن و یه چند تا عکس و فیلم ازم گرفتم و البته تصمیم بر این شد که لباس نباتی رنگمو بپوشم. بعد از اون آقا داماد که خشگل کرده بود اومد و باهم رفتیم خونه ما،ولی چون قرار بود همراه فامیلاشون بیاد ،منو رسوند و رفت خونشون. وقتی رسیدیم خونه با دست و آهنگ اومدن استقبالمون.بعد از اون احساس گرسنگی کردم که دیگه چند تیکه موز واسم آوردن و خوردم. کم کم مهمونا هم داشتم میومدن و من هرلحظه استرسم بیشتر میشد تا اونجا که چند دفعه از اطرافیا پرسیدم موقع بله گفتن چه جمله ای بگم بهتره! خانواده دوماد با یه دسته گل بزرگ و شیرینی اومدن و خانوما تو اتاق نشسته بودن و آقایون تو پذیرایی. که خواهرشوهر یه انگشتر به عنوان نشون دستم کرد. من نشسته بودم سر سفره عقد و قرآن میخوندم و تا موقعی که عاقد اومد چندتا سوره رو خونده بودم. عاقد خطبه رو که میخوند طبق معمول واسه دفعه اول و دوم عروس رفت گل بچینه و گلاب بیاره و واسه دفعه سوم اول یه زیر لفظی انگشتر بهم دادن و بعدش دیگه بله رو گفتم البته با اجازه بزرگترها....... و بعد از اون از آقای داماد بله گرفتن. بعد از اینکه عاقد رفت داماد چادرو از روی سرم برداشت و بهش گفتن باید با عروس روبوسی کنی که بعد از اینکار هم من از خجالت خیس عرق شده بودم هم اون. پس از اون طبق رسومات باید عروس داماد عسل دهان هم می کردن که موقعی که انگشتشو گذاشت تو دهانم گازش گرفتم البته اونم تلافی کرد. موقع کیک بریدن و خوردن یه اتفاق جالبی که افتاد این بود که وقتی آقا داماد یه قسمت از کیک رو گذاشت تو ظرف و یه تکه از اون رو گذاشت تو دهانم،زیر دندونم یه چیز سفت حس کردم که متوجه شدم یکی از گلای مصنوعی روی کیک که ما خیال می کردیم تزئینات خامه هست همراه کیک به داخل دهان من گذاشته شده بود.که به شوخی بهش گفتم تصمیم داشتی عروسو امشب خفه کنیا!! بعد از عکس گرفتن دیگه باید میرفتیم بیرون پیش مهمونا،که با آقا داماد فرستادنمون وسط و ماهم کوتاهی نکردیم واسشون و کلی شادباشم گرفتیم.(قسمت شادباش گرفتنشو دوست داشتم) دیگه خلاصه تا آخر شب ...

  • مصاحبه اروم نیوز با مدیر کانون ازدواج آسان آذربایجان غربی

    اروم نیوز بررسی می کند/ هنه های یک عقد در ارومیه/فاصله چندین میلیونی یک  عقده ساده با عقد تجملاتی   برای شروع یک زندگی مشترک زوج های جوان سلیقه های مختلفی دارند، بعضی ها با هزینه های کم زندگی خود را شروع می کنند و بعضی ها دوست دارند با هزینه های زیاد و تشریفات زندگی خود را شروع نمایند.     به گزارش اروم نيوز؛ برای شروع یک زندگی مشترک زوج های جوان سلیقه های مختلفی دارند، بعضی ها با هزینه های کم زندگی خود را شروع می کنند و بعضی ها دوست دارند با هزینه های زیاد و تشریفات زندگی خود را شروع نمایند، ولی تقریبا برای همه ما ثابت شده است که افرادی که زندگی خود را با توکل به خدا و هزینه های کم شروع کرده اند خوشبخت تر از دیگران هستند. این نوشته بر آن است تا گریزی بزند به مواردی که می‌تواند از عوامل مؤثر و تعیین‌کننده در نوسان نرخ ازدواج باشد كه یکی از آنها هزينه هاي عروسي است. هزینه آزمایشات اولین هزینه ای که داماد بعد از گرفتن بله از عروس خانم متحمل می شود هزینه آزمایشات قبل از ازدواج است، که اگر در يك مركز بهداشت دولتي صورت گيرد به قیمت مناسب تمام می شود و اگر در یک مطب خصوصی باشد هزینه آن از 20 هزار تومان تا 100 هزار تومان می باشد.  حلقه ازدواج دومین هزینه، هزینه خرید حلقه ازدواج است که بستگی به سلیقه و پول افراد دارد و مبلغ آن نيز از 500 هزار تومان شروع مي شود و تا پنج میلیون تومان نيز بنا به پرس جو هايي كه از طلافروشان داشتيم ادامه دارد. دفتر ثبت ازدواج هزینه بعدی هزینه دفتر ثبت ازدواج است كه بنا به محله و منطقه آن  دفتر ثبت ازدواج و برنامه هاي جانبي آن محضر كه شامل سفره عقد و از اين برنامه ها مي شود متفاوت است و هزينه آن از 100 هزارتومان گرفته و تا 300 هزار تومان نيز مي باشد. وسایل مورد نیاز برای مراسم عقد کنان بردن عروس برای خرید لوازم مورد نیاز و لباس برای مجلس عقد کنان و کیف و کفش و غیره ....یکی از هزینه های بزرگ است؛ خرید لوازم آرایشی اکنون به حد بالایی رسیده است و اغلب نو عروسان دوست دارند از لوازم خارجی و گران قیمت استفاده نمایند که هزینه های بسیار گزاف را شامل می شود که این هزینه ها نیز از یک میلیون تا پنج میلیون را شامل می شود. تالار عروسی هزینه بعدی تالار برای مراسم جشن عقد است که این امر هم بستگی به سلیقه افراد دارد بعضی ها دوست دارند این جشن در منزل و کاملا ساده برگزار شود و بعضی ها هم دوست دارند این مراسم در تالار های بالای شهر برگزار شود که قیمت تالارهای بالای شهر از دو میلیون تا سه میلیون است و هزینه تالارهای پایین شهر از 500 هزار تا 700 و پنجاه هزار ادامه دارد. لباس عروس بعد از رزرو تالار و رزرو آرایشگاه يكي ...

  • عروسی در بستک هرمزگان

    معمولاً پدر یا مادر بدون اطلاع قبلی پسر یا دختر ، برای فرزندان خود همسری در نظر می‌گرفتند. شاید در اسلام چنین اختیاری به والدین داده شده صلاحیت اظهار نظر را ندارن اما تصویر نمی‌رود با توافق اخلاقی مناسب داشته باشد به هر صورت منظور نگارش نحوه عروسی سنتی در مناطق شهرستان بستک به شرح مى باشد. مراسم خواستگاری در شهرستان بستک هرمزگان در پنجاه یا شصت سال پیش ، پدر و مادر داماد پدر و مادر عروس را ملاقات می‌کردند (خواستگار می‌رفتند) با پدر و مادر عروس جریان را در میان می‌گذاشتند بعد از توافق و رضایت انگشتری نامزدی را باتشریفات به وسیله اقوام داماد به خانه عروس می‌بردند بعد از چند ماه یا چند سال مراسم عقد اسلامی به وسیله قاضی برگزار می‌شد مراسم عقدکنان در شب عقدکنان عروس حتماً لباس سبز می‌پوشید و چهارقد سبز به سر دارد پس از توضیح چندین دفعه قاضی، عروس باصدای خیلی ضعیف بلی می‌گوید پس از گفتن بلی عروس کف زدنها و صلوات شروع می‌گردد به موجب دستور شرعی باید قاضی از ولی عروس اجازه بگیرد. بعد اگر پدر نباشد برادر. برادر هم نباشد عمو . مراسم عروسی ربط دارد به آمادگی و اعلام داماد پس از تهیه وسایل لازم زندگی در حد توانايی باخبر قبلی به خانواده عروس، عروسی برگزار می‌گردد سی چهل سال پیش ، قبل از عروسی حتی بعد عقد هم بین عروس و داماد تماس برقرار نمی‌شد. مراسم بردن جهاز (خرجی) موضوع عروسی پنجاه سال پیش است که برق و جود نداشت پس از تهیه آذوقه و فرستادن قسمتی به خانه عروس (آن خرجی می‌گویند) چند الاغ شاید بیست رأس به وسیلة جوانان برای آوردن هیزم یا بش نخل (چوب نخل) برای سوخت به نخلستانها می‌فرستاند عصر هم با ساز و دُهُل از الاغ دارها استقبال می‌نمودند اولین الاغی که زوتر از همة می‌رسید پرچمی بالای بار نصب و شیرنی و جایزه می‌گرفت در منطقه ى بستک رسم این هست کدام جهاز با خانواده عروس میدهد یک یا دو چمدان لباس به اندازه مکنت طلا و زینت آلات و وسایل غیره قبل مراسم حنابندان به خانه عروس میبرند .