متنی زیبا از وطن

  • متنی بسیار زیبا درباره ی ایران ...وطن ما...

    هرگزازیاد نبریم که: مهاجمان امروز، نه باچشم داشت برخاک سرزمین، که با تاختن براندیشه ها، باورها و هویت و عزورملی مردمان، چیرگی برآنان را درسر می‌پروراند، تا همه‌ی ارزش‌های تاریخی خود را به فراموشی سپارند و شکست خوردگان راستین، مردمانی هستند ...که گذشته افتخار آمیز خویش را فراموش کرده و هویت خود را ازدست می‌دهند و بدون چون و چرا به دانش و فرهنگ و فناوری بیگانگان تکیه می‌کنند .بی‌تردید تنها ملتی می‌تواند باگام‌های استوار به سوی تعالی و تکامل مادی و مینوی گام بردارد که از تاریخ گذشته کشور خود صادقانه باخبر بوده و سرزمین و مردم خود را به خوبی بشناسد و بیشتر از هرکس، برخود تکیه کند. خودناشناسی و خود گم کردگی ما ایرانیان سبب شده است تا دژمنان (بداندیشان) گنجینه دانش و فرهنگ و معرفت، ما را از راه‌های گوناگون به تاراج برند و ما را از درون تهی کنند.و تنها چاره در این است که ما ایرانیان به ویژه مسلمانان براساس «منطق تاریخ به مفهوم کلی» خود را به درستی بشناسیم و دریابیم و به خویشکاری(تکلیفی) که در برابر این شناخت داریم، عارفانه و عاشقانه عمل کنیم و از همه‌ی ارزشهای فرهنگی و ارزش‌های نیک و انسانی و والای نیاکانی پاسداری نماییم .



  • شعری زیبا در مورد وطن

    شبی دل بود و دلدار خردمند دل از دیدار دلبر شاد و خرسندکه با بانگ بنان و نام ایران دو چشمم شد ز شور عشق گریان چو دلبر شور اشک شوق را دید به شیرینی ز من مستانه پرسید بگو جانا که مفهوم وطن چیست که بی مهرش دلی گر هست دل نیست به زیر پرچم ایران نشستیم ودر را جز به روی عشق بستیم به یمن عشق در ناب سفتیم ودر وصف وطن اینگونه گفتیم وطن یعنی درختی ریشه در خاک اصیل و سالم و پر بهره و پاک وطن خاکی سراسر افتخار است که از جمشید و از کی یادگار است وطن یعنی سرود پاک بودن نگهبان تمام خاک بودن وطن یعنی نژاد آریایی نجابت مهرورزی باصفایی وطن یعنی سرود رقص آتش به استقبال نوروز فره وش وطن خاک اشو زرتشت جاوید که دل را می برد تا اوج خورشید وطن یعنی اوستا خواندن دل به آیین اهورا ماندن دل وطن شوش و چغازنبیل و کارون ارس زاینده رود و موج جیهون وطن تیر و کمان آرش ماست سیاوش های غرق آتش ماست وطن فردوسی و شهنامه اوست که ایران زنده از هنگامه ی اوست وطن آوای رخش و بانگ شبدیز خروش رستم و گلبانگ پرویز وطن شیرین خسرو پرور ماست صدای تیشه افسونگر ماست وطن چنگ است بر چنگ نکیسا سرود باربدها خسرو آسا وطن نقش و نگار تخت جمشید شکوه روزگار تخت جمشید وطن را لاله های سرنگون است ز یاد آریو برزن غرق خون است وطن منشور آزادی کوروش شکوه جوشش خون سیاوش وطن خرم ز دین بابک پاک که رنگین شد ز خونش چهره خاک وطن یعقوب لیث آرد پدیدار ویا نادر شه پیروز افشار به یک روزش طلوع مازیار است دگر روزش ابومسلم بکار است وطن یعنی دو دست پینه بسته به پای دار قالی ها نشسته وطن یعنی هنر یعنی ظرافت نقوش فرش در اوج لطافت وطن در هی هی چوپان کرد است که دل را تا بهشت عشق برده است وطن یعنی تفنگ بختیاری غرور ملی و دشمن شکاری وطن یعنی بلوچ با صلابت دلی عاشق نگاهی با مهابت وطن یعنی خروش شروه خوانی زخاک پاک میهن دیده بانی وطن یعنی بلندای دماوند ز قهر ملتش ضحاک در بند وطن یعنی سهند سر فرازی چنان ستارخانش پاک بازی وطن یعنی سخن یعنی خراسان سرای جاودان عشق و عرفان وطن گلواژه های شعر خیام پیام پر فروغ پیر بسطام وطن یعنی کمال و الملک و عطار یکی نقاش و آن یک محو دیدار در این میهن دو سیمرغ است در سیر یکی شهنامه دیگر منطق الطیر یکی من را ز دشمن می رهاند یکی دل را به دلبر می رساند خراسان است و نسل سربداران زجان بگذشتگان در راه ایران وطن خون دل عین القضات است نیایش نامه پیر هرات است وطن یعنی شفا قانون اشارت خرد بنشسته در قلب عبارت نظامی خوش سرود آن پیر کامل زمین باشد تن و ایران ما دل وطن آوای جان شاعر ماست صدای تار بابا طاهر ماست اگر چه قلب طاهر را شکستند و دستش را به مکر و حیله بستند ولی ماییم و شعر سبز دلدار دو ...

  • دکلمه هایی از شهدا+شعر درباره شهید+متن زیبا در مورد شهید و شهادت (جدید و زیبا)

    دکلمه هایی از شهدا+شعر درباره شهید+متن زیبا در مورد شهید و شهادت (جدید و زیبا)

        عاشق يک لحظه نگاهت   داستان های واقعی وتاثیر گذار    مسائل جنسی(مخصوص متأهل ها)     مخصوص دانلود صلواتی   شهدا ودفاع مقدس شهید سید مرتضی آوینی 1)الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی‌خوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچ‌کس را آنگونه نسوخته باشی.2)شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستاره‌ای است که پرتو نورش عرصه زمان را در می‌نوردد و زمین را به نور رب‌الارباب اشراق می‌بخشد. 3)شهادت قلبی است که خون حیات را در شریان‌های سپاه حق می‌دواند و آن را زنده نگه می‌دارد.4)شهادت، جانمایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است. 5)شهید منتظر مرگ نمی‌ماند، این اوست که مرگ را برمی‌گزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش می‌میرد و لذت زیستن را نیز هم او می یابد نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمی‌گذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت می‌آمیزد.  مسائل جنسی(مخصوص متأهل ها)  6)شهادت مزد خوبان است. روی شانه ی غیرت یاد جبهه ها مانده ستمرگمان اگر دیدید پرچمی رها مانده سترفته اند اما نه! کوله بارشان باقی ستبر زمین نمی ماند ،  شانه های ما مانده ست   آیا وقت آن نرسیده که پیله های مادی را بشکافیم و به سوی او پرواز کنیم ؟ ای شهدا برخیزید گویی این جا همه چیز تمام شده است و انگار نسل جهاد دیده دیروز،به خط پایان رسیده است.اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاورید ما هم کم کم باورمان می شود که همه چیز تمام شده است.باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست ،باورمان می شود که ما هم دیگر باید مد،پرستیژ،آنگارد محاسن ،تیپ اداری و خلاصه همه چیزمان مثل آدم شود !!! اگر شما حرفی نزنید باورمان خواهد شد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و رفت و همگی گفتیم ،الحمد لله جنگ خانمان سوز تمام شد!!! ای شهدا که جوانمردی فقط در ذائقه ی شما بود،لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شوید،زخم ترکش ها را فراموش کنید و از ما دلجویی کنید.بعد از شما لباس خاکیمان را از تن درآوردند اجازه نداریم مثل آن روز ها بگوییم "التماس دعا" !!! به ما آموختند که چگونه بخوانیم و بنویسیم !!!   ای شهدا،دنیای بی شما و بی امام سخت است ! ای خوش انصاف ها ، اینجا دیگر با خاموشی بلدوزرهای جهادگران ،سنگر و خاکریزی که صداقت و درستی را بنا کند یافت نمی شود.اینجا فانوس ها خاموش است.خیانت به رفیق قاموس و جاویدان و رسیدن به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است . ای شهدا اینجا دیگر از عروج خبری نیست و همه از برای "فنا"دست و پا می زنند . دست ...

  • متنی زیبا درمورد مردها

    یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «… مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند… یکی از همین مرد های همیشه خسته. از همین هایی که از ۱۸ سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل… همه از مرد ها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی… و خدا نکند یکی از اینها نباشند… ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از مردی که صبح تا شب دارد برای در آمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون می زند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند،زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه مارا با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلن نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند! مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب به خیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که کفششان کثیف است تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد، نکند من را برای چال روی لپم میخواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی… مرد ها همه دنیایشان همین طوری است. ساده و منطقی… درست بر عکس دنیای ما. بیایید بس کنیم. بیایید میکرفون ها و تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مرد ها، واقعن مرد ها، انقدر ها که داریم نشان میدهیم ...

  • شعری زیبا در باره ایران عزیز

           نام جاوید وطن                    صبح امید وطن        جلوه کن در آفتاب                همچو مهر جاودان        وطن ای هستی من             شور و سر مستی من         جلوه کن در آفتاب                همچو مهر جاودان            بشنو سوز سخنم                که هم آوای تو منم         همه جان تنم وطنم              وطنم ٬وطنم٬وطنم         بشنو سوز سخنم                 که نوا گر این چمنم         همه جان تنم وطنم              وطنم ٬وطنم٬وطنم         همه با یک نام ونشان           به تفاوت هر رنگ وزبان    همه شاد و خوش ونغمه زنان            به صلابت ایران جوان                                 "  بیژن ترقی"  

  • چند متن زیبا ارسالی از یه دوست

    چیزی در گلویم هستکه با آب خوردن هم پایین نمیرودهمدردی هستدور هم دو نخ " آه " بکشیم؟! ***************************** روزگاریست همه عرض بدن می خواهندهمه از دوست فقط چشم و دهن می خواهنددیو هستند ولی مثل پری می پوشندگرگ هایی كه لباس پدری می پوشندآنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجندعشق ها را همه با دور كمر می سنجندخوب طبیعیست كه یكروزه به پایان برسدعشق هایی كه سر پیچ خیابان برسد تا خدا بنده نواز است به خلقم چه نیاز...میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم ... ***********************************قضاوت و پیش داوری درباره ی یک شخص مشخص نمی کند که او کیست ، مشخص می کند که شما کیستید *********************** گیله مرد میگفت : حرفها سه دسته اند : دسته اول : گفتنی ها ، دسته دوم : نوشتنی ها ، و دسته سوم : قورت دادنی و خوردنی ها و دم بر نیاوردنی ها دو تای اول سبک ات می کنند سومی سنگینت ... تقدیم به نسیم آبیز(قاصدک)فرق بین طوفان و نسیم ، فقط در نوع برخورد آنهاست !یکی میشکند ...یکی آرام میکند .....حال دیگر انتخاب با خودمان است ... می توان طوفان بود و شکست ...می توان نسیم بود و آرام کرد تشکر میکنم از این دوست عزیز بایت ارسال این متن های زیبا ولطفی که به قاصدک داشتن براشون دلی خالی از غم و پر از شادی وآرامش آرزودارم.

  • یه متن زیبا از دکتر شریعتی

    یه متن زیبا از دکتر شریعتی

    فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش… شروع می‌کنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟ بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها! سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری… اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند   غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند دکتر شریعتی