متن نمايشنامه طنز

  • متن نمایشنامه برای سن دبستان

       افراد اجرا شش نفر 1-    دو نفر نخل ؛ نخل جوان و نخل پیر 2-    کرکس – لاک پشت – حارث و راویی اول نمایش افکت – سوسوی صبح پخش می شود عمو نخل: زود باشید , بیدار شید , چقدر می خوابید ؟ امروز روز مهمیه؟ نخل جوان: ( به زور چشماشو رو باز کرده , برگهای خودش را تکان می دهد و با خمیازه می گوید ) چی شده عمو نخلِ پیر؟ صبح ِ به این زودی چرا صدامون می کنی؟ مگر امروز چه خبره؟ عمو نخل: ( با حالت ذوق و شوق فراوان می گوید ) امروز همون روز موعوده , روزی که این همه وقت منتظرش بودم. لاک پشت: ( با حالت خمیده و خمیازه کشیده سلانه سلانه سرش را از لاکش بیرون اورده و با حالت کشدار می گوید: ) از پپپپپپپیری به سرت زده ! چرا نمی زاری یه ذره درست و حسابی بخواااابیم؟ نخل جوان ( با حالت شاداب و خنده رو و سر حال می گوید: ) لاکی جون تو که همیشه خوابی, تو دیگه چرا از بی خوابی ناراحتی ؟ لاپشت با حالت بی تفاوت به نخل جوان نگاه می کند. کرکس کچله: ( با حالت بی ادبانه و پررو می گوید) ای بابا... کِی ما از دست این نخل مردنی راحت می شیم؟ نخل جوان : ( به کرکس چشم غره می رود و بعد با حالت مهربان از نخل پیر می پرسد: ) عمو جونم امروز چه خبره که باید این قدر زود بیدار شیم؟ عمو نخل با حالت انتظار به افق نگاه می کند و جوابی نمی دهد. نخل جوان: ( با حالتی که نشان می دهند طاقتش کم شده و مشتاق میگه ( با با به من هم بگین چه خبره ؟ مُردم از کنجکاوی . این چه اتفاقیه که شما ازش باخبرین و من بی خبرم؟؟؟ عمو نخل: سحری که خواب بودم هدهد خوش خبر اومد و مژده ی....... نخل جوان : وسط حرف عمو نخل می پره و فریاد می زنه با خوشحالی و شور فراوان : دارن میان ؟ دارن میان ؟ بالاخره زمانش رسید؟!! یعنی دارم به آرزوم می رسم؟!!! یعنی من ..... نخل پیر: تمام مدت با اشتیاق به او نگاه می کنه و سرش را به علامت تایید تکان می دهد.   قصه گو: بچه های عزیز ماجرا از اونجایی شروع شده بود که چند وقت پیش هدهد برای اهل برکه خبر آورده بود که پیامبر و مسلمونا برای آخرین حج به مکه رفتند و ممکنه در برگشت از مسیری که از کنار برکه می گذره عبور کنند و از همون روز تا حالا نخل پیر و نخل جوان روز شماری می کردند. و آرزو داشتند که پیامبر را وقتی از کنار برکشون عبور می کنه ببینند. و برای چند دقیقه کوتاه هم که شده از وجودش لذت ببرند البته باید این رو هم بگم که لاکی حتی به این خبر هم عکس العمل نشون نداد و کرکس کچله هم از اینکه کاروانیا مزاحمش می شن خیلی غرغر کرد . اما نخل جوان و نخل پیر خیلی مشتاق این روز بودند و امروز که به آرزوشون می رسیدند حق داشتند که این قدر هیجان زده باشند.   نخل جوان: کِی می رسن. نخل پیر: با خوشحالی پاسخ می ده: تا قبل از ...



  • نماشنامه خياباني(دايناسورها)طنز

    نمایشنامه خیابانی دایناسورها                                 نوشته :پژمان شاهوردی آدمها: رضا سبزی فروش                         میان سال با عینکی ته استکانی در چشم و کلاهی نخی در سر پهلون غلام                                                 جوان.باعینکی ته استکانی در چشم و پالتویی بلند                                                                                                    مکان:هرجایی که عده ایی گرد هم آیند / رضاسبزی فروش ،بساط میوه و تره بار خود را جلوی خود  ریخته و فریاد میزند.در جلوی آن همه چیز به چشم میخورد .انواع میوه و سبزی و حتی سی دی ها ی مختلف و همچنین کاغذ های که روی آنها نوشته:  حراجی-تور استانبول شیراز-باز کردن فاضلاب با دستگاه –مرغ آب نزده-آب حوض خالی میکنیم و.......صدای او با یک بلند گوی کوچک، توجه همه را  به خودجلب میکند/ رضا سبزی فروش:                         به به به به .حراجیه ؛جانمونی از این حراجی،شب شد و ارزان شد،خونه دار و بچه دار،زنبیل و بردار و بیار.ببُر و ببر از این هندوانه.تور استانبول شیراز با اقامت توی بهترین هتل مشهد.سی دی قسمت آخر نقاب آنالیا.حراجیه.بیا کلفس خورشتت رو ببر.به شرط چاقوه این خربزه ها.فاضلاب باز می کنیم.بدو جا نمونی.نرو اون ور بازار بیا این ور بازار. /با لرزش ویبره موبایلش متوجه می شود تلفن همراهش در حال زنگ خوردن است. رضا سبزی فروش:                         ای داد بی داد.آخه الان وقت زنگ زدن بود؟/همانطور که بلند گو جلوی دهانش هست ؛ جواب گوشی را می دهد./بله؟دوباره چی شده خانوم؟یک بار که بهت گفتم ،یادم نرفته.خیالت راحت./با تعجب/ناخون مصنوعی بخرم؟مگه خودت ناخون نداری؟آخه عزیز من از اون بلند تر که می شه ناخون گربه؟آخه توی عروسی کی نگاه ناخون تو می کنه؟ای درد بگیری که لحظه از دستت آرامش ندارم.با تو نبودم خانوم با یکی از این همکارامم. باشه./رو به مردم/هندوانه دویست حراج.گفتم که با تو نیستم.آره توی اداره ام.باشه می خرم. /در این حین پهلون غلام با کوله ایی بردوش ؛به کنار رضا سبزی فروش می آید.او هم بلند گوی دستی به دست دارد و فریاد میزند/ پهلون غلام:                                              از نام خوشت عیان شود بسم الله       لا حول ولا قوت الا بالله/ رجز می خواند و فریاد میزند/آی جماعتی که منتظر موندیت تا پهلون غلام سر برسه. انتظار به سر رسید.پهلون غلام اومده تا چشمهای شما رو کنه چهار تا.اونهایی که بچه ی کوچیک دارند.اونهایی که از هیجان می ترسند، این معرکه رو ترک کنند که ممکنه با دیدنش تا یه عمر از ترس چشم روی هم نزارن.لابد می پرسید توی این جعبه چیه؟هیچ کس ...

  • نمایش و نمایشنامه کودک و نوجوان

    خلق نمايش و نمايشنامه كارگاهي براي كودكان و نوجوانان, شناخت اصول کارکردن بدون متن, روند خلق نمايشنامه‌ي جديد, چگونگي كسب آمادگي لازم براي شروع کار, چگونگي هدايت بازيگران در جريان بداهه‌سازي توضيح: مطلب پيش رو، ترجمه‌ي بخشي است از فصل پنجم كتاب «كارگرداني تئاتر كودك و نوجوان» نوشته‌ي محقق و نظريه‌پرداز تئاتر كودكان و نوجوانان، «هلنا روزنبرگ» (Helane Rosenberg). كتاب مذكور در نه فصل، به تشريح دقيق و جامع پيرامون وظايف و مسئوليت‌هاي کارگردان تئاتر کودک و نوجوان مي‌پردازد. از آن‌جا كه مخاطب اين كتاب بيشتر كارگردانان و گروه‌هاي تئاتر جوان و نيمه‌حرفه‌اي هستند، نويسنده سعي نموده است تا گام‌به‌گام به تشريح جوانب مختلف تهيه و توليد يك اثر نمايشي شامل انتخاب متن، انتخاب بازيگران و تمرينات مختلف با آنان براي ايجاد آمادگي جهت ايفاي نقش، هدايت بازيگر در راستاي نقش و خط سير نمايش، تهيه نمایشنامه كارگاهي، طراحي فني و هنري نمايش و در نهايت مديريت توليد نمايش كودك و نوجوان بپردازد. شايد بزرگ‌ترين مشکل براي يک کارگردان، توليد نمایش بدون نمایشنامه باشد. گاهي به دلايل مختلف، کارگردان تصميم مي‌گيرد به ‌صورت کارگاهي و بدون متن کاري را آغاز کند. به‌طور مثال، متني که متناسب با توانايي بازيگران گروه باشد موجود نيست، يا متن‌هاي موجود، کارگردان را ارضا نمي‌کند. گاهي هم ممکن است متون موجود با اهداف گروه هم‌خواني نداشته باشد و يا اين‌که کارگردان بخواهد نمايشي را براساس طرح يا ائده‌اي خاص توليد کند. حتّي ممکن است کارگردان و نويسنده نمايشنامه به دلايلي با هم به توافق نرسند. اين دلايل ممکن است مربوط به اعضاي گروه نمايش يا خود نمایشنامه و يا حتّي مسائل و مشکلات مالي باشد. در هر صورت، تصميم براي توليد نمايشي بدون نمايشنامه، تغييرات بزرگي در وظايف کارگرداني شما ايجاد مي‌کند. شما هيچ متني در دست نداريد. گاهي حتّي هيچ نقشه کلّي يا هيچ داستاني نيست که به آن تکيه کنيد. هيچ منبعي نداريد تا با مراجعه و استناد به آن، به بازيگران خط دهيد. در چنين شرايطي، واقعاً بايد از صفر شروع کنيد. براي اين منظور، مي‌توانيد با يک ايده آغاز کنيد و طي روند توليد نمايش، آن ايده را به يک نمايش کامل تبديل نماييد.   شناخت اصول کارکردن بدون متن براي خلق يک نمايش يا نمايشنامه جديد وقتي تصميم به توليد نمايشي بدون متن مي‌گيريد- به هر دليل و منظوري كه باشد- بايست بدانيد در نهايت، كارتان به خلق يك نمايشنامه منتهي مي‌گردد. اين نمايشنامه اگرچه ممكن است طي روندي متفاوت با نوشتن يك متن توسط يك نمايشنامه‌نويس، خلق شود اما بايد ويژگي‌هاي ...

  • متن نمايشنامه//كلاس هوشمند//ويژه دانش آموزان

    نمایشنامه دانش آموزی   کلاس هوشمند   نوشته پژمان شاهوردی   ویژه دانش آموزان                               مکان :اتاقی از یک مدرسه که چند وسیله درسی در آن به چشم میخورد.شاید چیزی شبیه به انباری دبیرستان.سه دانش آموز که ما آنها را به نام های (س)  ( ر) ( م )می شناسیم سراسیمه وارد اتاق می شوند (شما برای این سه دانش آموز اسم انتخاب کنید.شاید نام خانوادگی بهتر باشد.مثلا سهرابی.محمدی.رضایی) {این نمایشنامه به صورتی نوشته شده که  جنسیت مطرح نیست.میشود هم با دختران هم پسران دبیرستان اجرا شود}   س:بدبخت شدیم م:بیچاره شدیم ر:پوستمون کنده است.من مطمینم که پوستمون رو میکنن م:ای خدا عجب غلطی کردیم س:غلطی کردیم یا کردی؟ م:خوب معلومه.کردیم. ر:چی چی رو کردیدیم.ما رو هم با خودت جمع نبند.همش تقصیر تو بود م:تقصیر من؟؟؟؟ س:بله تقصیر تو.اگه تو این نقشه رو نمی کشیدی الان ما به این روز نیفتاده بودیم.حالا چه خاکی  به سرمون کنیم ر:بهتره که قایم شیم م:آخه کجا؟اگه مدیر وقتی میومدیم توی این انباری دیده باشمون چی؟ ر:اگه دیده بود تا حالا پوستمون رو کنده بود.ندیده.بهتره همین جا قایم شیم تا آبها از آسیاب بیفته. س:هیچ معلوم هست داری چی میگی؟فقط کافیه که یکی بیاد اینجا اونوقت لو میریم ومدیر میاد سروقتمون و اونوقته که پرونده ها بره زیر بغل. ر://به س//آخه این نقشه بود که کشیدی؟ س:نقشه من درست بود ولی شما خرابش کردیت م:کی میگه ما خرابش کردیم.از قدیم گفتن انسان جائزالخطاست. ر:من می ترسم.مطمئنم تا حالا همه چی لو رفته.اصلا می دونی چیه ؟همین الان من میرم  و همه چیز رو به مدیر می گم. س:اگه بری ما بهش میگیم که تمام نقشه ها زیر سر تو بوده و تو ماها رو وادار به این کار کردی. ر:ولی حرف شما رو باور نمی کنه س:ولی یادت باشه که ما دو نفریم وتو یه نفر.همیشه ام رای با اکثریته ر:حالا که اینجور شد من میرم و میگم تا دیگه منو تحدید نکنی //می خواهد برود که صدای مدیر از پشت بلند گوی مدرسه به گوش میرسد// صدای مدیر:ر .س .م  سریع خودشون رو به دفتر معرفی کنن س:بفرما.همین رو می خاستی.می دونستم قبل از خودمون خبرمون می رسه.لابد مدرک جرم رو دیدن. ر:یعنی باید چیکار کنیم؟ م:اولین کار اینه که قبول کنیم که هر سه نفرما توی این اتفاق سهیم بودیم و هر اتفاقی افتاد باید برای سه نفرمون بیفته و شونه خالی نکنیم س:یعنی تا آخرش با هم باشیم ر:ولی من قبول ندارم س:آخه چرا؟؟؟؟؟ ر:چون من همدست شما نبوده ونیستم.در ضمن هزار بار هم به شما گفتم بیایت بی خیال شیم اما شما قبول نکردیت. م:ببینم کی بود که دیشب به خونه ما زنگ زد و گفت تنها راه ما اینه؟ ر:من بودم. س:به منم زنگ زدی.اصلا کسی که شعله این آتیش رو روشن کرد تو بودی.حالا ...

  • نمایشنامه

    نمایشنامه

    نمایشنامه چیست؟ چگونه نمايشنامه بنويسيم؟ انتخاب موضوع، پرورش موضوع، تقویت طرح نمایشنامه، شخصیت ها و قهرمانان با رشد تئاتر و به موازات آن جشنواره ها و قوانین مربوط به متن نمایشنامه ها خصوصا اورژینال بودن متنها که امروزه یکی از قوانین دست و پا گیر می باشد. اولین دغدغه ی تئاتریهای جوان ،داشتن متن نو و دست اول می باشد. این دوستداران نمایش ،اغلب خود دارای ایده های نو و خوبی می باشند که مترصد نوشتن آن هستند. اما ممکن است از نظر تکنیکی ایده هایشان به ثمر ننشیند. در اینجا سعی شده متودی ساده برای نمایشنامه نویسی عرضه شود تا نویسندگان جوان و تازه پا به عرصه گذاشته ی نمایشنامه نویسی نیز مجالی برای نوشتن داشته باشند. این متد با توجه به ساده ترین روشهای نمایشنامه نویسی ارائه می گردد که امید است مورد استفاده ی نویسندگان نو پای نمایش قرار گیرد. نمایشنامه چیست؟ سوالی که اگر پاسخی برایش یافت شود ،مسئله ی اصلی نمایشنامه نویسی حل خواهد شد .ما باید به چه نوشته ای نمایشنامه بگوییم؟ تفاوتهای اساسی نمایشنامه با سایر انواع ادبی در چه فاکتورهایی خلاصه می گردد؟ نمایشنامه متن نگارش یافته ادبی – نمایشی است که برای اجرای روی صحنه تئاتر یا خواندن نوشته می شود. « نمایشنامه » ژانر یا نوع ادبی خاصی است که با «داستان » تفاوت دارد، عناصر و ابزارهای نمایشنامه نویسی فراتر از داستان به کار گرفته می شوند.آنچه در داستان «بیان » و « توصیف» می شود، در نمایشنامه باید «دیده» و « تصویر» گردد. حتماً این ضرب المثل عامیانه را شنیده اید که می گوید: شنیدن کی بود مانند دیدن ؟ زلیخا گفتن و یوسف شنیدن ! آری نمایشنامه نویس، متنی را برای دیده شدن، اجرا و تصویر نمودن عینی وعملی روی صحنه می نویسد . در حقیقت « نمایشنامه » نقشه و طرح کامل و جامع مهندسی برای ایجاد ساختمان نمایش روی صحنه است که همه ی جزییات و جوانب آن در نظر گرفته می شود. علاوه بر جنبه ذاتی و جوهری، شکل ظاهری نگارش نمایشنامه نیز با نگارش داستان فرق دارد. « نمایشنامه نویسی » به شکل امروزی در ادبیات کشور ما جوان است و سابقه طولانی ندارد و در مقایسه با سایر انواع ادبی مثل، داستان نویسی ، شعر ، مقاله نویسی ، قطعه نویسی و .. گسترش نیافته است! هر چند ما در شکل سنتی دارای نمایشهای با شکوه همچون نمایش تعزیه ایرانی ( شبیه خوانی)، پرده خوانی، نقالی، خیمه شب بازی ، سیاه بازی و سایر انواع نمایشهای آیینی و عامیانه هستیم ، اما متن اینگونه رفتارهای نمایشی اغلب « فی البداهه » ، شفاهی و یا شکلی از نسخه های شعرگونه نمایشی بوده است و با نمایشنامه نویسی امروزی متفاوت است. در ادبیات ملی و مذهبی ما نظیر شاهنامه ...

  • نمايش(دوستت دارم عزيزم)طنز اجتماعي

    نمایشنامه             دوستت دارم عزیزم                         (با موضوع اصلاح الگوی مصرف)             نوشته: پژمان شاهوردی     وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه می شود . دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف در محبت است. (دکتر علی شریعتی )                     بازیگران:               زن                             مرد     صحنه:      نمایی از یک اتاق با چیدمانی عجیب غریب.زن در روی تختی در خواب است ؛ مرد با تعدادی نان سنگک که در دست دارد وارد اتاق می شود. مرد:        عزیرم سلام. زن:          (سکوت) مرد:        سلام عزیزم. زن:          (سکوت) مرد:        (فریاد میزند)عزیزم سلام. زن:          (با ترس)چی شده؟...چی شده؟... مرد:        نترس عزیزم منم. زن:          تویی عزیزم؟تواینجا چه کار می کنی؟ مرد:        عزیزم اینجا نباشم کجا باشم؟ زن:          مگه امروز نرفتی سر کار عزیزم؟ مرد:        چرا عزیزم رفتم زن:          رفتی؟! مرد:        آره عزیزم رفتم. زن:          اگه رفتی پس اینجا چه کار می کنی عزیزم؟ مرد:        عزیزم فکر می کنم امروز یه کم دیر بیدار شدی. زن:          دیر؟!مگه ساعت چنده؟ مرد:        نوزده زن:          نوزده؟!مگه ساعت نوزده هم داریم؟ مرد:        هفت عزیزم , یا به روایتی پاسی از روز گذشته زن:          واااااای,چرا؟ مرد:        چی چرا؟ زن:          یعنی چرا من تا حالا خوابیدم؟ مرد:        لابد به خاطر حرفای دیشب با مامی جون بوده زن:          نه.حالا یادم افتاد, من داشتم توی خواب یه فیلم خوب می دیدم مرد:        اما عزیزم فکر می کنم فیلم نبوده صددر صد سریال بوده که اینقدر طول کشیده.اگه می خوای من می رم تا تو ادامه ی  فیلمت رو ببینی زن:          نه عزیزم,قسمت بعدش رو گذاشتم برای امشب مرد:        پس تنبل تنبل بیدار شو, بشور دست و رو را , شانه بزن مو را که می خوام یه خبر مهم بهت بدم زن:          خبر مهم؟وای من عاشق خبرای مهمم.یالا زود بگو چه خبری عزیزم؟ مرد:        حدس بزن زن:          حتما اجراج شدی مرد:        عزیزم اخراج شدن من خبر خوبیه؟ زن:          شوخی کردم عزیزم,پس لابد ازدواج کردی؟ مرد:        به نظرت ازدواج کردن من خبر خوبی عزیزم؟ زن:          منظورم اینه که تو با یه دختر پول دار ازدواج کنی بعد, اون بمیره ,بعد تمام ثروتش برسه به ما مرد:        خدانکنه؟!!!! زن:          یعنی خدانکنه اون بمیره؟پس انشاءلله من بمیرم که داغ همه چی مونده توی دلم مرد:        عزیزم منظورم اینه که :خدا نکنه که من با کس دیگه ایی ازدواج کنم زن:          عزیزم منظور منم ...

  • نمايشنامه(به ركجا چنين شتابان)

    نمایشنامه خیابانی   به کجا چنین شتابان؟   جوانی در حال جر و بحث با جوانی 23 ساله است.در گیری اوج می گیرد.ناگهان صدای کشیده ای که مرد به جوان می زند توجه ها را به خود جلب می کند.ما در اوج دعوا به آنها اضافه می شویم.شاید یکی از کسانی که برای وساطتت جلو میرود ما باشیم. جوان:زدی توی گوش من مرد:نخیر زدم توی گوش عمم.حقت بود جوان:مردم شمام دیدیت که من  از این آقا کشیده خوردم مرد:چیه می خای شاهد جمع کنی شکایتمو کنی//به مردم//آقا شما میری شاهد این بی پدر بشی//به تعدادی می گوید// جوان:توهین نکن مرد:اگه کنم چیکار می کنی؟ جوان:خودم رو میندازم زیر کامیون تا بشی باعث مرگم مرد:هنوز غوره نشدی  ادای مویز ها رو در میاری. جوان:دوباره شروع نکن.دنیای ما دو تا مثل دنیای انیشتین و ملوان زبله.  مرد: لابد من ملوان زبلم؟آره؟بری توی سیرک و مثل چیتا از این ور به اون ور جفتک بندازی بهتره تا اینکه اینجوری شال و کلاه بپوشی و- جوان:توی سیرک؟ مرد:از سیرک خوشت نمیا.؟ جوان:من هیچ وقت از سیرک خوشم نیومده مرد:یه بار دماغت رو قرمز کنی وچندتا کله ملق بزنی،خوشت میا جوان:گفتم خوشم نمیا مرد:باشه حالا که خوشت نمیا ،لباس بت من تنت می کنم ومثل اَنتر آویزونت می کنم به سقف .خوبه جوان:همین اخلاق های شما ،این بلا رو سر من آورد مرد:تا دیروز من باهات اینجوری حرف  می زدم؟ جوان:نه مرد:تا دیروز هر روز با ماچ من از خواب بیدار نمی شدی؟ جوان:چرا مرد:تا دیروز من عاشق تو نبودم جوان:عاشق؟مجازی یا حقیقی مرد:عاشق عاشقه.مخصوصا عشق من به تو جوان:بله حق باشماست مرد:تا دیروز من بغلت نمی کردم و تر و خشکت نمیکردم؟تا دیروز من - جوان:دیگه قرار نبود همه چیز رو بریزی روی دایره مرد:اتفاقا باید همه چیز رو بریزم روی دایره تا بفهمی داری چه غلطی می کنی جوان:ولی من تصمیمم رو گرفتم.پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنی است. مرد://به دنبال او می دود و میخواهد او را بزند//دستم به دستت برسه دو شقه ات می کنم. جوان:چرا نمی خوای باور کنی.من میخام تو رو بکشم بالا مرد:یعنی من الان روی زمینم و تو  روی پشت بوم جوان:نخیر.شما قعر چاه هستیت و من روی برج میلاد. مرد:بپا کله نشی از اون بالا.برگرد وگرنه اینقدر داد و بی داد می کنم که هر چی صدو ده ِ بریزه دورو برمون و محاصرمون کنن جوان:تو می خوای داد و بی داد کنی؟منو از چی میترسونی؟اصلا خودم داد و بی داد می کنم.//شروع می کند به داد و بی داد و فریاد هایی سر سام آور//آی هوار ای داد ای بیداد مردم به داد من بیچاره برسید.پدر من منو نمی فهمه نمی فهمه که الان توی چه وضعیتی هستیم مرد:داری چیکار می کنی؟ جوان:فکر کردی همین مردمی که دو رو برت رو گرفتن حق رو به تو می دن یا من؟ مرد:معلومه که ...

  • نمايشنامه ي : دندوناي بابابزرگ

    هفته ي بهداشت و سلامت از هيجدهم تا بيست و چهارم فروردين ماه <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> شعارامسال هفته ي بهداشت: حفظ سلامت در برابر تغييرات آب و هوا  

  • دانلود نمایشنامه کوتاه (2)

    قوی تر، نويسنده : اگوست استریندبرگ مترجم زانیار نقشبندی کاگه کی یو ، نويسنده : سه آمی مترجم قاسم غریفی كلكسیونر ، نويسنده : مشهود محسنیان و هادی جاودانی ما ابرها... نمايشنامه‌اي براي تلويزيون / ساموئل بکت مجلس ایوب پیغمبر(ع) ، نويسنده :  محمدحسن رجایی زفره ای مرگ بر مرگ ، نویسنده : رسول بانگین مرگ تصادفی یک آنار شیست ، نويسنده : داریوفو ، مترجم دکتر حسین اسماعیلی مرگ در پیاده رو ، نويسنده : قاسم غریفی من قاضي‌القضات‌ام كه مرگ مرد مُهر كردم به مِهر! ، نويسنده : نصرالله قادری نظمِ دنیایِ جدید ، نويسنده : هارولد پینتر نفرچهارم ، نويسنده : محمد صالح سلطانی سروستانی نقشه های کارتر ، نويسنده : مشهود محسنیان اتاق زرد ، نويسنده : رضا آشفته افسانه صبا ، نويسنده : بهمن مرتضوی فرشته ها ، نويسنده : علی بانگین مردی که مار شد ، نویسنده : رسول بانگین یکی برای راه ، نويسنده :  از هارولد پینتر نمک فروش (نمکی) ، نويسنده : صادق عاشورپور نوای خون ، نويسنده :  عباس شاهپیری نوبتِ رؤيــت ، نويسنده :  سعید تشکری واگویه های پندار باورمداران در آستانه حضور ، نويسنده : هوشنگ جاوید همسری برای زندگی ، نويسنده :  سیدحسین فدایی هنگامه ای که آسمان شکافت ، نويسنده :  نصرالله قادری هواپيمايي در آسمان ميگذرد ، نویسنده : رسول بانگین یرما ، نويسنده : فدریکو گارسیا لورکا ترجمه ی احمد شاملو زبان كوهستاني ، نويسنده : هارولد پينتر

  • كارنامه نمايشنامه‌نويسي و كارگرداني فرهاد آئيش

    طنز، زبان‌ و وضعيت مدرن 0 نظر نسخه‌ی چاپ رضا آشفته: فرهاد آئيش نمايش"كرگدن" يكي از شاهكارهاي‌ اوژن يونسكو را از 5 آذرماه در تالار اصلي تئاترشهر به صحنه ‌برد.او بر آن بوده تا"كرگدن" خود را به صحنه بياورد تا اين که مو به مو به متن يونسكو وفادار باشد. آئيش براي ترجمه نمايشنامه از انگليسي، خود آستين را بالا زده‌ و در زمان تبديل آن به فارسي بر آن بوده كه از جملات مطول و بيهوده بكاهد و زبان را به لطافت و طنز نزديكتر كند. آئيش‌ دغدغه مخاطب دارد و نمي خواهد در يك سالن بزرگ با حداقل تماشاگران روبرو شود. پس از طرح و توطئه با افزودن كاراكترهايي سود برده ‌و طنز هم بر خلاف اجراهايي كه تاكنون از آن به صحنه آمده‌، خيلي بيشتر شده است. قبل از انقلاب حميد سمندريان و پس از انقلاب وحيد رهباني اين نمايش را به صحنه آورده‌اند اما فرهاد آئيش باز هم تاكيد دارد كه اين"كرگدن" پر مخاطب و منحصر به خودش خواهد بود. وي درباره اين تغييرات اساسي مي‌گويد‌: به هرحال نمايشنامه‌‌ كرگدن به دهه‌‌ 50 ميلادي تعلق دارد كه آن زمان زياده‌گويي‌هاي فلسفي و ديالوگ‌هاي آن‌چناني در تئاتر مشكل‌ساز نبوده است، در حالي كه امروز يك اثر نمايشي بايد از نظر ساختار درام و قصه‌پردازي، كمي جمع‌ و جورتر باشد و برهمين اساس تغييراتي را بر متن اصلي اعمال كرده‌ام. تلاش كرده‌ام ضمن وفاداري به مفاهيم دلخواه يونسكو، نمايش"كرگدن" را به‌صورت اثري امروزي و سرگرم‌كننده اجرا كنم.در اين نمايش يك گروه از نام‌آورترين بازيگران تئاتر، سينما و تلويزيون با فرهاد آئيش همكاري كرده‌اند. او براي جذب مخاطب به هر ترفندي حتا بهره‌مندي از چهره‌هايي مانند شهاب حسيني، صابر ابر و آتنه فقيه نصيري دست زده است‌. شهاب حسيني نیز همچون دیگر بازیگران به محض دریافت پیشنهاد بازی در نمایش جدید فرهاد آئيش، این دعوت را پذیرفت تا نقش بوتار را بازی کند. در سابقه تئاتري حسینی در سال‌های 74 و 75 دو نمایش"افسانه" و"بر کرانه باد" به كارگرداني‌ مینا ابراهیم‌زاده ثبت شده است. آتنه فقیه نصیری اما اولین بار است که حضور در صحنه را تجربه می‌کند، بازیگری که قرار است دیزی نمایش‌"کرگدن" باشد.‌ در كنار اينان مي‌توان به حضور چهره‌هاي تئاتري چون مهدي هاشمي، فرهاد آئيش، احمد ساعتچيان، رامين ناصرنصير، و مائده طهماسبي اشاره كرد كه هر يك كارهاي در خور توجهي را در كارنامه تئاتري خود ثبت كرده‌اند. او سال گذشته به‌عنوان دراماتورژ و بازيگر در نمايش"خانواده تت" به كارگرداني مائده طهماسبي، حضور داشت.وی با اشاره به حضور تعدادي از بازيگران سينما در تركيب بازيگران نمايش مي‌گويد‌: پيش از اين هم از بازيگران ...