مداحی در مورد مرگ پدر

  • شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام

     شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام

    شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام صفحه اصلي RSS تماس با ما ارشيو مطالب آرشيو موضوعات مدحمرثیهجمکرانحضرت سکینهسزودژولیده نیشابوریحضرت رسول(ع)حضرت امیر مومنان(ع)حضرت فاطمه(ع)امام حسن(ع)امام حسین(ع)امام سجاد(ع)امام باقر(ع)امام صادق(ع)امام کاظم(ع)امام رضا(ع)امام جواد(ع)امام هادی(ع)امام عسگری(ع)امام زمان(ع)حضرت زینب(ع)حضرت علی اکبر(ع)قمر بنی هاشم(ع)علی اصغر(ع)حضرت رقیهحضرت قاسماربعینشهیدان کربلامناجاتغزلیاتپندیاتنوحهزمزمهکربلانجفبقیعشاممشهدقمشهیدجبهه ورزمندهمیلادکاظمینسامراجمعهگریهشکواییهضریحچاووشمرثیهزبانحالرباعیعکس وتصویرشاعرانسانیسازگارمویدلطیفیانمتفرقهمحرمصفرربیع الاولربیع الثانیجمادی الاولجمادی الثانیرجبشعبانرمضانشوالذوالقعدهذوالحجهبین الحرمین مدینهبین الحرمین کربلاقتلگاهخیمگاهمسجد کوفهمسجد سهلهحضرت مسلمهانی بن عروهحربن یزید ریاحیحبیب بن مظاهراسارتدیر راهبتنور خولیمیثم تمارکمیل نخعیصغصه بن صوحانشهداء کربلامقتلتاریخنکتهاخلاقیتربیتیاخبارگریز روضهمطالبعلماء ودانشمندانلطایفضرب المثلتوبهاقراروداعدوبیتیسبکآموزشحضرت ابوالفضلعلقمهاحتراموالدیننصایح و پندیاتقبرداغ پدر ومادرحضرت محسنمدینهحضرت معصومهتک بیتجبهه ورزمندهسیاسی وانقلابیجمعهحضرت ام البنین بايگاني فروردین ۱۳۹۴دی ۱۳۹۳آذر ۱۳۹۳آبان ۱۳۹۳مرداد ۱۳۹۳فروردین ۱۳۹۳اسفند ۱۳۹۲آذر ۱۳۹۲آبان ۱۳۹۲خرداد ۱۳۹۲آرشيو امار و اطلاعات اضافه كردن به علاقمندي ها خانگي سازي ذخيره صفحه   شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام زآن همه امیدها که بودم در دل نیست کنون غیر ناامیدی حاصل گفتم هرگز فرامشم ننماید آن که هرگز فرامشش نکند دل بود گمانم که چون امیر ز تبریز رفت به بخت سعید و دولت مقبل چامه چو بفرستمش به نامه یی از من یاد کند آن امیر نیک خصایل لیک دو سه بار زی امیر نمودم چند قصاید گسیل و چند رسایل تا حال از درگه امیر نگشته ست بهر مباهات من جوابی واصل صدر اجل زنده باد و باد هم او را ز آهن و پولاد مر عروق و مفاصل مرد همی صدر شاعران پدر من یک دو سه مه پیش از این به ناخوشی سل افسرد آن بوستان فضل و معانی پژمرد آن گلستان فهم و فضایل معدن فضل و کمال بودی و لا شک معدن در زیر خاک دارد منزل بعد پدر از کرم مرا پدری کرد حضرت قائم مقام سید باذل سبط پیمبر بود به دوره خسرو همچو پیمبر به دور کسری عادل ایدون قائم مقام دارد با من آنچه به من لطف داشتی تو اوایل از پی صد هزار محمل بندند چون تو ز شهری همی ببندی محمل یاد چو از محمل تو آرم ایدون سر کنم افغان و ناله همچو جلاجل وه که چه خالی شد از تو باغی چونانک غیرت ...



  • یاد یه شعر از پروین اعتصامی افتادم ...در سوگ پدر....

    پروين اعتصامی پس از درگذشت پدر، اين ابيات را در سوك وي سروده :پدر،آن تيشه كه برخاك تو زد دست اجلتيشه اي بود كه شد باعث ويرانـي منيوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـدمرگ، گرگ توشد، اي يوسف كنعاني منمه گردون ادب بودي و در خاك شديخاك، زندان توگشت، اي مه زنداني مناز نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بودچو تو را برد، بخنديد به نادانـي منآنكه در زير زمين، داد سر و سامانـتكاش ميخورد غم بي سر و ساماني منبه سر خاك تو رفتم، خط پاكش خواندمآه از اين خط كه نوشتند به پيشاني منرفتي و روز مرا تيره تر از شب كرديبي تو در ظلمتم اي ديده نوراني مـنبي تو اشك و غم حسرت، همه مهمان منندقدمـي رنجه كن از مهر، به مهماني منصـفحه روي ز انـظار، نـهان ميدارتا نخوانند در اين صفحه، پريشاني مندهر بسيار چو من سر به گريبـان ديده استچه تفاوت كندش سر به گريباني من ؟عضو جمعيت حق گشتـي و ديگر نخوريغم تنهايي و مهجوري و حيرانـي منگل و ريحان كدامين چـمنت بـنمودند؟كه شكستي قفس، اي مرغ گلستاني منمـن كه قدر گـهر پاك تـو ميدانستمز چه مفقود شدي، اي گهر كاني منمن كه آب تو ز سر چشـمه دل ميـدادمآب و رنگت چه شد، اي لاله نغماني من؟من يكي مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتادكه دگر گوش ندادي به توا خواني من؟گنج خود خوانديم و رفتي و بگذاشتيماي عجب تعد تو با كيست نگهباني من؟

  • سخنان بزرگان در مورد پدر و مادر

    اولين درسي كه پدر و مادر بايد به فرزندان خود بياموزند، راستي و درستي است.((آرتور شوپنهاور)) ميهماني هاي فراوان از ارزش آدمي مي كاهد، مگر ديدار پدر و مادر.((اُرد بزرگ)) جز مرگ را هيچ كسي از مادر نزاد.((فردوسي)) اگر نسل جوان نمي داند كه به كجا مي رود، بدين معناست كه با پدران خود فرقي نكرده است.((؟)) من نمي دانم پدر بزرگم كه بوده، اما به اين نكته بيشتر اهميت مي دهم كه بدانم نواده او چه كسي خواهد شد.((آبراهام لينكلن)) پول، مادر صلح و پدر جنگ است.((؟)) واي بر پدري كه فرزند را نتيجه سوء عمل خود ببيند.((حجازي)) كمال زن در مادر بودن است. زني كه مادر نباشد موجود ناقصي است.((اونوره دو بالزاك)) با پدر و مادرت چنان رفتار كن كه از فرزندان خود توقع داري.((سقراط)) بسياري از استعدادهاي بشري در نتيجه بيخبري و ناداني پدر و مادر از ميان مي رود. بسا كودكاني كه ممكن بود اگر ايشان را آزاد بگذارند و دنبال فني بفرستند، مردان بزرگي در فنّ خود بشوند و اما استبداد رأي و يك نوع خودخواهي كه در مربيان و راهنماي ايشان بوده، آنها را بر رشته اي راهنمائي كرده است كه با كمال بي ميلي و اكراه آن را پذيرفته اند.((سعيد نفيسي)) تنها مادر و پدر خواسته هاي فرزند را بي هيچ چشم داشتي بر آورده مي سازند.((اُرد بزرگ)) تار و پود روح مادر را از مهرباني بافته اند.((رالف والدو امرسون)) فكر مي كنم بهترين كاري كه در تمام دوران حياتمان انجام مي دهيم، در چهار ديواري منزل مان صورت مي گيرد. پس همه ي پدرها و مادرها، در هر شرايطي كه باشند مي توانند روحيه ي خدمت را در روح فرزندانشان حك كنند تا فرزندان آنها با اين باور رشد كنند كه مي توانند در دنيا دگرگوني به وجود آورند.((استفان كاوي)) پيش از آنكه شما متولد بشويد، پدر و مادر شما هم جوانان پرشوري بودند و تا به آن اندازه كه اكنون به نظر شما مي رسد، موجب آزردگي خاطر نبودند.((بيل گيتس)) اگر در كارتان موفق نيستيد، پدر و مادر خود را سرزنش نكنيد، از ناليدن دست بكشيد و از خطاهاي خود درس بگيريد.((بيل گيتس)) آشپزي در رستورانها با غرور و شأن شما در تضاد نيست. پدر بزرگ هاي ما در مورد اين كار نظر ديگري داشتند، از نظر آنها اين كار، يك فرصت بود.((بيل گيتس)) مادر، فردي نيست كه به او تكيه كنيم، بلكه كسي است كه ما را از تكيه كردن به ديگران بي نياز مي سازد.((دوروتي كانفيلد فيشر)) انسان از مادر، آزاد آفريده شده است.((ژان ژاك روسو)) هنر بهتر از ملك و مال پدر.((مثل فارسي)) مادر، يگانه موجودي است كه حقيقت عشق پاك را مي شناسد.((اونوره دو بالزاك)) سياست، پدر و مادر ندارد.((مثل فارسي)) زياد خوردن پدر ِدردها و كم خوردن پدر ِدرمانها است.((؟)) نه تنها كسب دانش، بلكه «تكرار» نيز مادر ...

  • آنچه باید در مورد روضه بدانیم ( انواع روضه ؛تعاریف و تقسیمات...)

    تعريف روضه و تاريخچه آن روضه روضه از جهت لغوي به معناي باغ و گلستان مي­باشد و از جهت اصطلاحي به معناي مرثيه و ذكر مصيبت رواج پيدا كرده است.   تاريخچه روضه كتابي است به نام روضة الشهدا كه مشتمل بر مصائب انبياء و ذكر فجايعي از ناحيه كافران و منكران و مشركان بر اولياء خدا و اهل بيت (ع) بزرگوار پيامبر اكرم (ص) مي­باشد. كمال الدين حسين بن علي واعظ كاشفي ، عالم و مؤلف عصر تيموري (قرن نهم ه.ق) كه اصالتاً از مردم سبزوار بود و در هرات زندگي مي­كرد، اين كتاب را در سالهاي آخر عمر خود تأليف كرد و اهل منبر و وعاظ از همان آغاز به خواندن كتاب روضةالشهدا در مجالس پرداختند تا به مرور زمان اين مجالس را «مجلس روضه خواني» ناميدند و به همين اسم تا به امروز باقي مانده است. افرادي كه كتاب روضه الشهدا را مي­خواندند به نام روضه خوان ناميده شدند و به مرور زمان كلمه روضه خوان به معناي مرثيه خوان مصطلح شد.   اقسام روضه با توجه به اينکه بايد روضه به تناسب مجلس و مستمع انتخاب شود بهتر است تفکيکي بين اقسام روضه قائل شويم تا مشخص شود كه چه روضه­اي را در چه مكاني و چه زماني، براي چه كساني و با چه بياني بايد خواند.   تقسيم بندي کلي در يک تقسيم بندي کلي روضه به دو قسم تقسيم مي شود: احساسي. سخت و سنگين.   1ـ روضه احساسي روضه­اي است كه از جهت لفظ و محتوا بيشتر با احساسات و عواطف سرو كار دارد و در آن سخن از عشق و سوز و فراق است و سخناني كه بين عناصر روضه رد و بدل مي­شود، سخناني احساسي است. در اين نوع روضه از مطالبي چون: سيلي زدن، پهلو شكستن، زمين خوردن، سر از بدن جدا شدن، پاره پاره شدن بدن و از اين قبيل سخني در ميان نيست، بلكه مطالبي چون: تنها شدن، غريب ماندن، اشك فراق ، وداع و سخنان عاشقانه به كار مي­رود.    نمونه 1 روضه حضرت علي اكبر(ع) علي اكبر از پدر اجازه ميدان گرفت. (شيخ جعفر شوشتري مي­گويد امام بر خلاف آنكه براي اجازه دادن به اصحاب قدري معطل مي­كرد، به علي اكبر بلافاصله اجازه ميدان داد) پس امام نگاه مأيوسانه اي به او كرد و چشمان خود را به زير انداخت و اشك ريخت و سپس فرمود: « بارالها گواه باش جواني كه در صورت و سيرت و گفتار شبيه ترين مردم به پيامبر بود به جنگ اين مردم رفت. که هرگاه به ديدن پيامبرت مشتاق مي­شديم به اين جوان نگاه مي­كرديم.» سپس به فرياد بلند صدا زد: « اي پسر سعد، خدا نسل تو را قطع كند كه نسل مرا قطع كردي.» پس از شهادت علي اكبر (ع) امام آمد تا به بالينش نشست، صورت به صورت علي گذاشت و فرمود: «خدا بكشد گروهي كه تو را كشتند بعد تو خاك بر سر دنيا باد.» «لَقَدِ اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنْيَا وَ غَمِّهَا وَ بَقِيَ اَبُوكَ فَريِداً وَحيداً» علي ...

  • شعری زیبا و بلند در مورد مرگ

    شعری زیبا و بلند در مورد مرگ   سلامی دیگر، به همه آنهایی، که تو را می خوانند با تو خواهم گفت بر من چه گذشته است رفیق که دگر فرصت دیدار شما، نیست مرا نوبت من چو رسید، رخصت یک دم دیگر، چو نبود مهربانی آمد، دفتر بودن در بین شما را آورد نام من را خط زد و به من گفت که باید بروم من به او میگفتم، کارهایی دارم، ناتمامند هنوز او به آرامی گفت: فرصتی نیست دگر و به لبخندی گفت: وقت تمام است، ورق ها بالا هر چه در کاغذ این عمر نوشتی، تو، بس است وقت تمام است عزیز، برگه ات را تو بده منتظر باش که تا خوانده شود، نمره ات را تو بگیر من به او میگفتم: مادرم را تو ببین، نگران است هنوز تاب دوری مرا، او ندارد هرگز خواهرم، نام مرا میگوید، پدرم اشک به چشمش دارد نیمی از شربت دیروز، درون شیشه ست شاید آن شربت فردا و یا قرص جدید معجزاتی بکند، حال من خوب شود بگذریم از همه اینها ،راستی یادم رفت کارهایی دارم، ناتمامند هنوز من گمان میکردم، نوبت من به چنین سرعت و زودی نرسد من حلالیت بسیار، که باید طلبم من گمان میکردم، مثل هر دفعه قبل باز برمیخیزم، من از این بستر بیماری و تب راستی یادم رفت، من حسابی دارم، که نپرداخته ام قهرهایی بوده ست،که مرا فرصت آشتی نشده ست می توانی بروی؟ چند صباحی دیگر، فرصتی را بدهی؟ او به آرامی میگفت: این دگر ممکن نیست و اگر هم بشود، وعده بعدی دیدار تو باز بار تو سنگینتر و حسابی بسیار،که نپرداخته ای دم در منتظرم، زودتر راه بیفت روح مهمان تنم، چمدانش برداشت گونه کالبدم را بوسید پیکر سردم، بر جای گذاشت رفت تا روز حساب، نمره اش را بدهند چشم من خیره به دیوار، بماند دست من از لبه تخت، به پایین افتاد قلبم آرام گرفت، نفسی رفت و دگر باز نیامد هرگز دکتری هم آمد، با چراغی که به چشمم انداخت گوشی سرد که بر سینه فشرد و سکوتی که شنید خبر رفتن من را، به عزیزانم داد وه چه غوغایی شد، یک نفر جیغ کشید خواهرم پنجره را بست، که سردم نشود یک نفر گفت: خبر باید داد که فلانی هم رفت مادرم گوشه تخت زانو زد، سر من را به بغل سخت فشرد چشم هایم را بست،گفت ای طفلک مادر اکنون، میتوانی که بخوابی آرام یاد آن بچگی ام افتادم،که مرا میخواباند باز خواباند مرا،گر چه بی لالایی پدرم دست مرا سخت فشرد، وخداحافظی تلخی کرد خواهرم اشک به چشم، ساک من را بست رادیویی کوچک، و لباسی که خودش هدیه نمود شیشه قرص و دوا، و به تردیدی، انگشتری ام را نستاند جانمازم بوسید، گوشه ساک نهاد و برادر آمد، کاش یک ساعت قبل آمده بود قبل از آنکه مادر، چشمهایم را بست او صدایم میکرد، که چرا خوابیده ام، اندکی برخیزم، تا که جبران کند او اشک بر روی پتو میبارید گل مهری ...

  • متن ها و شعرهای مداحی مخصوص محرم ۹۱

    متن ها و شعرهای مداحی مخصوص محرم ۹۱

    متن های زیبا و شعرهای موضوعی مخصوص محرم امسال   شعر های مذهبی در مورد امام حسین (ع) ما غم ومهر حسین از ابتدا داریمدر دل خود آرزوی کربلا داریمفتاده امشب در سرم هوای او دلم شده مهمان کربلای اوغریب آقام آقامعاقبت از مادرش تذکره می گیرمیا که توی حسرت شیش گوشه میمیرمبه راه عشق او گذشته ار جانیم سینه زنای هیات محبانیم(۱)بر مشامم میرسد دوباره بوی یاسزنده شد در خاطرم زیارت عباس…حریم عشق او بهشت رو خاکه براغم عباس هردلی صد چاکهغریب آقام آقامحرمش رو میبینم شبا میون خوابیاد اون ساعت به خیر تو حرم اربابدلم هوایی شد دوباره با یادش یه عمریه هستم غلام در گاهشغریب آقام آقام———————————- ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیمجان و سر خود هدیه به ارباب نمودیماز عمق درون ناله و فریاد نمودیمبا سینه زدن زلزله ایجاد نمودیمدر حزب على اکبر و در خط حسینیمدیوانه زنجیرى بین الحرمینیمدارد همه هستى ما بوى گل یاسشد رهبر ما عشق خدا حضرت عباسموسى که به سیناى صفا رفت ز ما بودمنصور که بر دار بلا رفت ز ما بودعیسى که به بیمار شفا داد زما بودیحیى که سر از بهر خدا داد ز ما بودآرى همه عشاق ز ما بوده و هستندپیمانه شکستند که پیمان نشکستند شعرهای مداحی درباره امام حسین روزی که درب عشق از خانه ای شکستساقی به روی خاک پیمانه ای شکستزآن لحظه حرمت جانانه ای شکستتا کربلا دل دردانه ای شکستآواره گشته و دور از وطن حسینای عشق عالمین – ارباب من حسینسرهای قدسیان بر حلقه عزاچشمان عرشیان خونین شد ای خدادر قلب عاشقان شد خیمه ها به پاآوای کاروان هر دم زند صلاهر کس ندا کند ارباب من حسینای عشق عالمین – ارباب من حسینگل بوته های یاس رنگین کمان شدهرنگ بنفشه ها چون ارغوان شدهآرامش و قرار از باغبان شدهآوای لاله ها چون الامان شدههر غنچه وا شود گوید سخن حسینای عشق عالمین – ارباب من حسین>روزی به کوچه ای دستان بسته ایدر پشت در گل پهلو شکسته ایروزی دگر تن در خون نشسته ایبا ضربه ستور از هم گسسته ایگردیده اینچنین خونین بدن حسینای عشق عالمین – ارباب من حسینما هرچه می کشیم از ضرب کینه استآغاز بی کسی کوی مدینه استاز آتش در و از سوز سینه استگویا که اجرت آن بی قرینه استاینگونه شد که شد غرق محن حسینای عشق عالمین – ارباب من حسیناینگونه رسم عشق گردیده قائمهیثرب به ابتدا در طف به خاتمهگاهی بنفشه گون گه چون شفق همهآید بدین جهت از کوچه فاطمهگوید به قتلگاه ای بی کفن حسینای عشق عالمین – ارباب من حسین شعر مداحی درباره امام حسین آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشدمقصود از تکلم طور از تو گفتن استموسی نشد هر آنکه کلیم شما نشدروز ازل برای گلوی تو هیچ کسغیر از خدای عز و جل خونبها ...