مدل لباس بله برون

  • تزیینات چادر و پارچه بله برون

    تزیینات چادر و پارچه  بله برون

    اانواع تزیینات چادر و بارچه با گل برای نو عروسا  این چادرشه با گل تو صندق تزیین شده                 اینم پارچش که بازم همونطور تزیین شده اینم هم..... اینم پارچست تو طلق که مدل لباس تا شده اینم هم..... اینم چادرش تو طلق شبیه گلاین شال و صندلشه کنار هم



  • بله برون چی بپوشم بهم بیاد؟!

    اگر برای رفتن به بله برون دچار سردرگمی شدید که چی بپوشم؟ یا چی بپوشم بهم بیاد؟ نگران نباشید کارشناسان ما در وب سایت چی بپوشم به شما یک ست بسیار شیک و رسمی که باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود بهتون پیشنهاد می کنند.ابتدا به بررسی کت و شلوار می پردازیم. این کت و شلوار به رنگ سرمه ای می باشد که دارای راه راه هایی عمودی و باریک بوده که سبب می شود شما را قد بلند تر نشان دهد. این کت دو دکمه است.پیراهن پیشنهادی ما به شما یک پیراهن، پیراهنی کمر کرستی می باشد که یقه این پیراهن سفید راه راه کوتاه می باشد.و آخرین مرحله برای یک ست لباس مناسب برای بله برون یک کفش و کمربند قهوه ای رنگ زیبا می باشد.

  • نمونه گیفت های عروسی - نامزدی و بله برون - جدیدو اروپایی

    نمونه گیفت های عروسی - نامزدی و بله برون - جدیدو اروپایی

        

  • دسته گل برای بله برون...ولنتاین

    دسته گل برای بله برون...ولنتاین

                 

  • چیدمان میز جهت عروسی - بله برون - نامزدی و ...

       

  • بله برون

    بله برون

    سلاااااااااااااااااااااااام.خوبین خوشین؟سلامتین؟ من و مهدی هم خوبیم.کلی خوشحالیم دیروز صبح قرار بود بریم آزمایش بدیم و شب بله برون باشه و یکشنبه عقد کنیم.شب قبلش شناسنامه و کارت ملیمو دادم به ریحان که قرارشد صبح بابای مهدی با عاقد تماس بگیرن و بریم برگه برای آزمایش بگیریم صبح مهدی اس زد شناسنامش گم شدهخدایی اصلا انتظار نداشتیم خونه مهدی اینا همه تا غروب مشغول گشتن بودن و هرچی میگشتن کشف نمیشدمونده بودیم چیکار کنیممن کلافه مهدی اینا کلافه خلاصه کلی نذر و نیاز و توسل به ائمه (ع) بالاخره من با خواهری رفته بودیم کرم پودر بگیریم دم مغازه مهدی اس زد پیدا شد من از ذوقم بلند گفتم شراره پیدا شدوای اگه پیدا نمیشد هیچیخلاصه با مامان و باباو خواهری رفتیم سرخاک پدر بزرگای من و مهدی و من یکم گریه کردم چون واقعا جاشون خالی بودبعد رفتیم خونه مامانی آخه اونجا بزرگه و جمعیت ماشالا زیاد بود و صبح همه جارو مرتب کرده بودیم فقط میوه و شیرینی و چاییو آماده کردیم و مهمونا از ۹ شروع کردن به اومدن ومهدی اینا ۱۰ تقریبا اومدن و عمه هاش که واقعا خیلی ماهن زن عمو کوچیکشم که نگو.عزیزش که خیلی مهربونن.مامان و بابا و خواهرا هم که جای خود دارن و خیلی ماهن.دختر عموهای مهدی که ۳تا خواهرن هم بودن اونام فرشتن بقیه هم خوبن مهدیم که دیگه زندگی منهوای وقتی همه نشستن چشمتون روز بد نبینه چایی آوردم  پاهام میلرزید از استرس به مهدی که رسید چایی تموم شددوباره رفتم چایی آوردم  از مهدی شروع کردم تعارف کردن و دیگه تموم شد نشستم کنار عمه مهدیدیگه بحث به مهریه رسید و طبق توافق  دو خانواده یه قطعه زمین و ۲۸ تا سکه و یه سفر حج مهریه شد و قرارشد محضری عقد کنیم و بعد سالگرد باباحاجی عروسیبعد ریحان تو دفتر بله برون نوشت و داد من و مهدی و خانواده ها امضا کردنبعدش سارا دختر خاله مهدی صدامون کرد و من و مهدی نشستیم کنار هم و بقیه اومدن و عکس انداختیم و بعدشم که همگی رفتن و تا همه چیو جمع و جور کردیم و برگشتیم خونه و خوابیدیم ۲شدخلاصه فردا میریم آزمایش میدیم و عصر هم میریم حلقه میگیریم و فرداشم میریم عقد میکنیم ایشالا امیدوارم همه جوونا خوشبخت بشن و عاقبت بخیر مهدی عزیزم به امید خدا دیگه داریم رسمن وشرعا مال هم میشیم و وارد مرحله جدیدی از زندگیمون میشیمعزیزم دوست دارم و عاشقتم و خوشحالم که خدا تورو سر راه زندگیم قرار دادامیدوارم بتونم یه همسر خوب و یه تکیه گاه و دوست خوب برات باشم تا آخرین نفس خداجوونم خیلی دوست دارمازت ممنونم خداجونم که هوامونو داریخداجوونم عاقبت همه جوونارو بخیر کن از صدقه سرهمگی عاقبت من و مهدی هم بخیر کن