معنی شعرهای ادبیات دوم دبیرستان

  • جزوه ی معنی و شرح درس های ادبیات فارسی سال اول

    دعاي قبل از مطالعه  



  • معنی شعرهای ادبیات سال دوم

    برای دیدن معانی بیت های سال دوم دبیرستان لطفا کلیک کنید

  • معنی اشعار درس ادبیات فارسی دوم دبیرستان

                                   همای رحمت                          1. ای حضرت علی که همانند پرنده­ی سعادت­بخش به دیگران بخشش می­کنی،تو عجب نشانه­ای برای    بخشش خدا هستی.2. ای انسان اگر می­خواهی خدا را بشناسی ، فقط به چهره­ی حضرت علی نگاه کن.به خدا قسم می­    خورم که من خدا را از طریق حضرت علی شناختم.3. ای ابر رحمت الهی(علی) مگراین­که در روز قیامت تو شفاعت ما را بکنی،و گر نه آتش جهنّم تمام    موجودات را می­سوزاند.4. ای گدای بیچاره برای گدایی به خانه­ی حضرت علی برو،زیرا به­دلیل بخشندگی­اش،انگشتری شاهانه را    به گدا می­بخشد.5. به غیر از حضرت علی چه کسی به پسرش می­گوید حالا که قاتل من اسیر توست ،با او به نرمی    رفتارکن.6. به جز حضرت علی چه کسی پسری پرورش می­دهد که خالق شگفتی­ها باشد؟ و شهیدان کربلا را به   دنیا معرّفی­کند.7. از میان انسان­های عاشق چه کسی می­تواند مانند حضرت علی وقتی پیمانی می­بندد،به پیمانش    وفادار باشد؟8 . نه می­توانم بگویم حضرت علی خداست و نه می­توانم او را انسان بنامم،حیرت زده­ام که پادشاه     سرزمین جوانمردی را چه نام بگذارم.9. ای نسیم بخشنده آگاه باش ،که از کوچه­ی حضرت علی گرد و غباری را به عنوان توتیا(داروی چشم )    برای چشم من بیاوری.10. به این امید که شاید پیغام­های من به تو برسد هر روز صبح ،پیام­هایی را با سوز دل به باد صبا می­     سپارم تا به تو برساند.11. [ای علی،] حالا که تو سرنوشت را عوض می­کنی، تو را به دعای انسان­های فقیر قسم می­دهم­که     سرنوشت بد را از ما دورکن.12. چرا هر لحظه مثل نی از اشتیاق او سخن بگویم  درحالی­که حافظ شیرازی این سخن را بهتر گفته­     است.13. تمام شب­ها به این امید هستم که باد ملایم صبحگاهی با پیغام عشقی که از طرف معشوق می­     آورد ، مرا خوش­حال کند.14. ای شهریار به ناله­های انسان­های شب­زنده­دار گوش­کن ، و ببین در نیمه­های شب،غم دل را به      دوست گفتن چه لذّت­بخش است.                                                    رستم و اشکبوش1. پهلوانی که نامش اشکبوس بود ،همانند طبل جنگی فریاد می­کشید.2. به ایران آمد که حریف طلب کند و حریفان را شکست دهد.3. رهام با کلاه­خود و لباس جنگی ، شتابان به طرفش رفت و گرد و خاکی به­پا­کردند که به آسمان می­    رفت.4. رهام با اشکبوس درگیر شد و هردو سپاه [ برا ی  تشویق ] شیپور می­زدند و طبل می­نواختند .5. اشکبوس ، دستش را به­طرف گرز سنگینش برد.زمین برای تحمّل ضرباتش ، مثل آهن شد و آسمان پر    از گرد­و­غبار گردید.6. رهام گرز سنگینش را بالا آورد و دو پهلوان از جنگیدن خسته شدند.7. وقتی که رهام از جنگیدن با اشکبوس خسته شد ،روی برگرداند ...

  • جزوه آرایه های ادبیات فارسی دوم دبیرستان

    به نام مفتاح فتوحها   جزوه  آرایه های ادبیات فارسی دوم دبیرستان     1.کنایه : در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است اما در اصطلاح ادبی به جمله یا عبارتی گفته می شود که معنی ظاهری آن مورد نظر نباشد بلکه معنی غیر حقیقی هدف نویسنده یا شاعر باشد. دست فلانی کج است : معنی واقعی کج بودن دست است اما معنی غیر واقعی دزد بودن است نکته: هرگاه در جمله یا مصراعی واژه ای به کار رود که با در نظر گرفتن معنی غیر حقیقی آن سایر واژه های جمله معنی واقعی خود را حفظ بکنند آرایه ی مورد نظر قطعا مجاز است نه کنایه . به این مثال دقت کنید: او بسیار دل دارد ، در این جمله دل به معنی مجازی جرات و شهامت به کار رفته است یعنی اگر به جای دل ، شهامت را قرار دهیم جمله معنی واقعی خودش را می رساند : او بسیار شهامت دارد. کنایه در صورتی به وجود می آید که تمام واژ ه های یک جمله یا عبارت با هم معنی غیر واقعی را برساند. مانند : فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست : گل بی خار کنایه از آسایش بی رنج است.   2.تناقض ( متناقض نما یا پارادوکس) : آوردن دو کلمه یا دو معنی متناقض در کلام است . در تناقض وجود یکی بدون تردید نبود دیگری را در پی خواهد داشت. آرایه پارادوکس اغلب به سه شکل زیر ظاهر می شود: 1-دو کلمه متضاد به وسیله کسره به هم ربط داده می شود : آوازهای خاموشی، سلطنت فقر، نگاه مهربان مرگ، ارتفاع پست 2-دو کلمه متضاد به یک چیز نسبت داده می شود: در کارگه کوزه گری رفتم دوش           دیدم دو هزار کوزه گویا وخموش در این بیت دو کلمه متضاد گویا و خموش به کوزه نسبت داده شده است. 3-از طریق معنی واژه ها و عبارات می توان به وجود پارادوکس پی برد. گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد                   گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید با توجه به بیت آنچه باعث گمراهی می شود بوی زلف است اما در مصراع دوم همین بوی زلف گمراه کننده ، رهبر می شود .   3.ایهام : ایهام در لغت به معنای درشک و گمان افکندن است اما در اصطلاح علم بدیع ، آوردن واژه ای است با حداقل دو معنی مناسب کلام یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد و معمولاً مقصود شاعر معنی دور آن است و گاهی نیز هر دو معنی مورد نظر می باشد . نکته ۱ : ایهام نوعی بازی با ذهن است به گونه ای که ذهن را بر سر دوراهی قرار می دهد . نکته ۲ : انتخاب یکی از دو معنی ایهام در یک لحظه بر ذهن دشوار است و این امر باعث لذت بیشتر خواننده می شود . نکته ۳ : شرط شناخت ایهام در آن است که خواننده معانی مختلف یک واژه را بداند . مثال :        حکایت لـب شیرین کلام فرهاد است             شکنج طره ی لیلی مقام مجنون است توضیح : واژه « شیرین » دو معنی دارد : ۱- خوشمزه و گوارا ۲- نام معشوقه ی فرهاد   .ایهام ...

  • معنی اشعار ادبیات سوم تجربی ریاضی - نوبت دوم

    درس شانزدهم زاغ و کبک1) کلاغی به سبب آن که دنبال آسایش بود/ از باغ به صحرایی سفر کرد و در آن جا اقامت نمود.2) عرصه و میدانی را در دامنه ی کوه دید/ و دامن پر از گل و سبزه ی کوه، نشان از گنج نهفته در دل کوه داشت.3) کبکی کمیاب و بسیار زیبا/ زیباروی آن گلزار فیروزه ای رنگ بود.4) آن کبک دارای گام های سریع و تندرو و دونده و خوش حرکت بود و زیبا می پرید و با ناز راه می رفت.5) هم حرکات کبک با هم متناسب و هماهنگ بود/ و هم گام هایش نزدیک به هم و زیبا بود.6) کلاغ وقتی آن راه رفتن و حرکت و جنبش نرم و آهسته را دید،7) با دلی گرفتار درد و شیفته ی حرکات کبک/ به تقلید از راه رفتن او پرداخت.8) کلاغ شیوه ی راه رفتن خود را ترک کرد/ و شروع به تقلید از کبک نمود.9) همانند کبک، گام می نهاد/ و از شیوه ی راه رفتن او تقلید می کرد.10) خلاصه، کلاغ چند روزی در آن چمنزار، بر این شیوه به دنبال کبک رفت و از او تقلید کرد.11) سرانجام به سبب  ناپختگی خود ضرر کرد/ و راه رفتن کبک را نیز نیاموخت.12) کلاغ شیوه ی راه رفتن خود را فراموش کرد/ و از این کار خود (تقلید از کبک) زیان دیده ماند.درس هفدهم هجرت 1) سرگذشت انقلاب را با من بخوان زیرا تاریخ های دیگر همه افسانه ای بیش نیست/ من این سرگذشت را بارها خواندم، سرگذشتی عاشقانه است.2) دوره ی استبداد و خفقان بود و بلا و مصیبت از هر سو هجوم می آورد/ و در مبارزه با این ظلم و ستم، هر روز مانند عاشورا و هر جا مانند کربلا به نظر می رسید.3) ستمگران و عمّال ستمشاهی پیوسته بر ظلم و ستم دامن می زدند/ و علی رغم سختگیری آنان، ستمدیدگان در فکر انقلاب بودند.4) جان مردم از شدّت ظلم و استبداد و خفقان دلگیر می شد/ و دل نیـز در رسیـدن به آرزوها پیر و فرسوده می گشت و به آرزوهایش نمی رسید.5) همه ی امیدها در ناامیدی و محرومیّت به درد و غم تبدیل می شد/ و عشق و محبّت رونق خود را از دست می داد.6) شب های غفلت و خواب زدگی را تبدار (پر از التهاب و آماده ی انقلاب) دیدم/ و در میان جهل زدگان رهبری آگاه و فرزانه و مبارز یافتم.7) مردی که با آیینه هم صحبت بود (پاک و زلال بود)/ و از روزن شب (عصر ستم و بیداد) به گذشته ی درخشان اسلام می نگریست.8) مردی که با همّت و اراده ی قوی خود، بلاها و حوادث را پایمال کرد/ و همه ی مردم جهان، شکوهِ همّت و اراده ی قوی او را ستایش می کردند.9) مردی که پنهانی با روح و معنویّت هم پیمان شده/ و همانند حضرت نوح در طوفان حوادث انقلاب قرار گرفته بود.10) مردی که با مردانگی، به مبارزه با ظلم و ستم پرداخت/ و در میان استبداد و خفقان، فریاد اعتراض سر داد.11) مردِ ابراهیم گونه ای که به اسلام فراموش شده، جان تازه ای داد و آن را احیا کرد/ و در خاموشی و خفقان ندای اسلام را سر داد.12) ...

  • معنی آورده اندها و شعر حفظی کتاب ادبیات فارسی سال اول دبیرستان

      آورده اند كه ............... ص 33      در روزگار خسرو(خسروپرويزساساني) زني نزد بزرگ مهر (وزيرخسرو) آمد و از او  مسئله اي پرسيد . در آن موقع بزرگ مهر قصد پاسخ دادن به آن سؤال را نداشت ، گفت : اي زن پاسخ مسئله اي را كه مي پرسي نمي دانم .       زن گفت : وقتي اين را نمي داني ، نعمت و ثروتي را  كه پادشاه به  تومي دهد به چه علت صرف     مي كني؟ بزرگ مهر گفت : به بهاي آن چيزهاي كه مي دانم و به علت آن مسائلي كه پاسخش را        نمي دانم پادشاه به من چيزي نمي دهد و اگر باور نداري بيا و ازخود پادشاه بپرس تا بداني كه آيا پادشاه براي آن چيزهايي كه نمي دانم به من چيزي مي دهد يا نه ؟ قابوس نامه از عنصرالمعالي كيكاوس بن قابوس بن وشمگير قرن 5 جزء نثرهاي ساده (بينابين) صفحه 42        حكايت كرده اند كه مرغابي اي در آب تصوير ستاره مي ديد ، فكر مي كرد كه ماهي است . قصد شكار آن را مي كرد ولي چيزي نمي يافت . وقتي بارها امتحان كرد و نتيجه اي عايدش نشد ، رها كرد. روز ديگر هر وقت ماهي مي ديد تصور مي كرد همان روشنايي (روز قبل ) است و براي گرفتن آن  تلاش نمي كرد . و نتيجه ي اين تجربه اين بود كه تمام روز گرسنه ماند . كليله و دمنه از نصرا... منشي قرن 6 جزء نثرهاي فني تصحيح مجتبي مينوي   ص 102 آورده اند كه ....    صفحه 55     يكي از سرشناسان (ثروتمندان ) ، گوسفندان چندي داشت ، هر روز شير گوسفندان را مي دوشيد و آب فراواني بر آن مي ريخت . چوپان مي گفت : اي خواجه (= آقاي بزرگ ) خيانت نكن كه عاقبت آن ناگوار است . خواجه به آن توجه نمي كرد . روزي گوسفندان در دامنه ي كوهي بودند (مشغول چرا بودند).  ناگهان در آن كوه باراني بسيار باريد و وسيل جاري شد و همه گوسفندان را برد. چوپان نزد خواجه آمد . خواجه به او گفت : چرا گوسفندان را نياوردي ؟ چوپان گفت : آن آب ها را كه با شير مخلوط مي كردي همه جمع شد و به سيل تبديل گشت ، آمد و گوسفندانت را برد تا براي عاقلان معلوم شود كه در خيانت (به مردم ) بركتي وجود ندارد. پيام : عاقبت خيانت محمد عوفي اواخر قرن ششم تا اوايل هفتم نويسنده ي كتاب لباب الالباب و جوامع الحكايات عوفي كتاب «فرج بعد از شدت » تاليف تنوخي را نيز از عربي به فارسي ترجمه كرده است .(فرهنگ معين) شعر حفظي       صفحه 56   « آب زنيد  راه  را » قالب : غزل     شاعر : مولوي      وزن : مفتعلن مفاعلن  مفتعلن مفاعلن    بحر : رجز مثمن مطوي مخبون نوع ادبي : غنايي (عرفاني)   نوع توصيف : نمادين – تخيلي . اين غزل به مناسبت بازگشت شمس تبريزي سروده شده است . رديف : مي رسد     قافيه : نگار ، بهار ، نثار ، يار ، كنار ، شكار ، سوار ، خمار ، غبار 1- بر راه آب بپاشيد هان (آگاه باشيد) زيرا معشوق از راه مي رسد به باغ مژده ...

  • معنی شعر ونثر ادبیات فارسی سال چهارم دبیرستان

    عنای_شعرهای_زبان_و_ادبيات_فارسي_پيش_دانشگاهي.docx

  • معنی شعر ونثر ادبیات سوم تجربی - ریاضی

    درس اوّل  ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم   1) سپاس و ستایش مخصوص خداوند گرامی و بزرگ است که عبادت او موجب نزدیکی به اوست و شکرگزاری از او موجب زیادی نعمت می شود. هر نفسی که پایین می رود، یاری رساننده ی زندگی است و وقتی بیرون می آید، شادی بخش وجود است. پس در هر نفسی دو نعمت وجود دارد و بر هر نعمتی شکری واجب است. بیت: هیچ کس از عهده ی سپاسگزاری نعمت های خداوند برنمی آید. آیه ی قرآن: ای خاندان داود، سپاس گزارید و عدّه ی کمی از بندگان من سپاس گزارند. بیت: بهتر است که بنده به خاطر گناه و کوتاهی خود/ به درگاه خداوند عذر بیاورد و توبه کند. بیت: وگرنه هیچ کس نمی تواند آن چه را که شایسته ی خداوند است، به جای آورد. 2) رحمت بی اندازه و فراوان خداوند به همه رسیده و همه ی بندگان از نعمت او بهره مند هستند. آبروی بندگان را با وجود گنهکاری آنان نمی ریزد و روزی مقرّر آن ها را با وجود خطاکار بودنشان قطع نمی کند. 3) به باد صبا گفته تا سبزه و چمن را بگسترد و به ابر بهاری دستور داده تا گیاهان را در زمین پرورش دهد. به عنوان خلعت نوروزی، درختان را با برگ های سبز پوشانده و به مناسبت فرارسیدن فصل بهار، شکوفه ها را بر سر ِ شاخه های کوچک رویانده است. شیره ی درخت انگور به واسطه ی قدرت او به شیرینی برگزیده تبدیل شده و تخم بی ارزش خرما در اثر پرورش او، نخلی بلند شده است. بیت: تمام پدیده های هستی در تلاش و تکاپو هستند/ تا تو روزی خود را به دست آوری و در عین حال از خداوند غافل نباشی. بیت: همه ی پدیده ها به خاطر تو فرمانبردار هستند/ بنابراین از انصاف به دور است که مطیع خداوند نباشی. 4) در حدیثی از سرور و مایه ی افتخار موجودات جهان و رحمتِ جهانیان و برگزیده ی انسان ها و مایه ی کمال گردش روزگار یعنی محمّد مصطفی - که درود خداوند بر او و خاندانش باد- آمده است، بیت: او شفاعت کننده، فرمانروا، پیام آور، بخشنده،/ صاحب جمال، خوش اندام، خوش بو و دارای نشان پیامبری است. بیت: به واسطه ی کمال خود به مرتبه ی بلند رسید و با جمال نورانی ِ خود تاریکی را برطرف کرد./ همه ی خوی ها و صفات او زیباست، بر او و خاندانش درود بفرستید. بیت:امّتی که تو پشتیبان آن ها باشی، هیچ غمی ندارند/ همان گونه که آن کسی که نوح کشتیبان او باشد، از طوفان هیچ ترسی نخواهد داشت.   5) هر زمان که یکی از بندگان آشفته حال، به امید قبولی توبه دست به درگاه خداوند - بلندمرتبه و بزرگ- بلند کند، خداوندِ بلندمرتبه به او توجّه نمی کند. بنده بار دیگر خداوند را می خواند و خداوند باز هم از او روی برمی گرداند. بارِ دیگر بنده با التماس و زاری، خداوند را می خواند. خداوند - پاک و بلندمرتبه- می فرماید: ای فرشتگانم، من از بنده ...

  • معنی اشعار فارسی دوم راهنمایی تا پایان درس ششم

    معنی شعرهای کتاب فارسی دوم راهنماییص3: صبح راستين و حقيقي پرده ي دروغين شب را كنار زد و تار و پود دام شيطان را در هم شكست / انقلاب اسلامي ، قدرت ستمگر و دروغين را در هم شكست و چهره ي شيطاني آن را از ميان برداشت .شه مردان ص 111- اولين فرد مسلمان و پادشاه آزاد مردان و آزادگي حضرت علي ( ع ) است و سرمايه ي ايمان عشق به علي است 2- به علت دوستي و عشق به خاندان علي ( ع ) زنده هستم و در دنيا همچون جواهري درخشان و ارزشمند هستم3- سخنان حضرت علي ( ع ) موجب استحكام و قدرتمندي دين اسلام است و موجودات جهان نظم و قاعده ي خويش را از خاندان ان حضرت پذيرفته اند  4- همچون خاك بي ارزش هستم و اين محبت به حضرت علي ( ع ) است كه مرا چنين ارزشمند ساخته است ( ارزشمندي و اين مقام انسانس ناشي از محبت و دوستي با حضرت علي ( ع ) است و اين نغمه و شوري كه در سينه ي من است به دليل همين عشق به علي ( ع ) ( از تابش آفتاب وجود حضرت علي ( ع ) پاك و زلالم ) مهر ايهام دارد 1- مهر و محبت2- آفتاب / خورشيد5- هر كسي كه از راز و رمز زندگاني آگاه است از اسرار آسماني و الهي حضرت علي ( ع ) با خبر است .6- همان گونه كه حضرت رسول اكرم ( ص ) فرموده اند : « من شهر علم و علي ( ع ) دروازه ي شهر علم است » و همه ي دنيا تحت فرمان اويند .7- عشق و محبت زماني كه همراه سختي و ناهمواري باشد دلنشين تر مي شود و مانند حضرت ابراهيم ( ع ) در ميان شعله هاي آتش به گشت و گذار در گلستان پرداختن دلنواز است 8- اگر در زندگي نشود آزاد مرد و بزرگوار بود حداقل بايد هنگام مرگ دلاورانه و مردانه مُرد و اين دلاورانه و شجاعانه مُردن خود عين زندگي و حيات است .ص26 : اگر انسان با اصل و نسب ، داراي فضيلت و دانش نباشد ، چنين اصل و نسب و نژادي پست و بي فايده است و آنچه به روح و روان انسان شادابي و سلامتي مي بخشد فرهنگ و ادب و هنر است .ص27 : سه بيت : هر اندازه هم كه مطالعه كني و علم بياموزي تا وقتي كه به آموخته هايت عمل نمي كني هم چنان نادان و بي دانش هستي2- كسي كه به علم خويش عمل نمي كند ، نه دانشمند است و نه محقق ، بلكه همچون حيواني است كه بارش كتاب است .3- چنين انسان بي مغزي اطلاعي از دانش و علوم ندارد و فرقي بين هيزم و دفتر نمي گذارد .ص26 ، دو بيت بالا : اي انسان عاقل ، هر سخني شروع و پايان و جايگاه خاص خود را دارد پس در ميان صحبت ديگران شروع به صحبت نكن // بيت 2- انسان عاقل و با هوش هنگامي صحبت مي كند كه ديگران چيزي نمي گويند و ميان صحبت ديگران سخن نمي گويددرياي خرد ص 281-     در دنيا چيزي بهتر از دانايي نيست و در جهان ، سروري بهتر از دانش است 2-     انسان بايد دلي استوار و محكم داشته باشد چرا كه علم و دين ، نسنجيده و بي هدف نيست .3-     سخن انسان عاقل ، باوركردني ...