یک بیت شعر برای شروع

  • برای یک هنرمند

    برای تو می نوسیم تو که از تو دستانم شرم می بَرَد به نوشتن تو که به سخاوتی گرفتی غبار از شعرهایم راستی! کدام  واژه ها را می توان هدیه چشمانت داد؟ کلماتند که در این شعر مرا به بازی گرفته اند انگار چگونه صداقتم را در این بی روح لغات بگنجانم چگونه از تو بگویم ازتو که شکوه واژه هایت شعر زندگی را استعاره ای لطیف بخشید قلمم در رنج است گویی نبودنت را بغضی به سینه دارد جمله ها دیگر اسیر شعر هایم نمی شوند گویی همه را دردیست به دل برای تو می نویسم



  • یک تک بیت ناب 3

    یک تک بیت ناب 3

    پنجره بین من و توستا، مرا بوسه بزن***بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز!

  • یک تک بیت ناب 31

    یک تک بیت ناب 31

    بهشت جای قشنگیست جای دوری نیست *** بهشت باغ بزرگیست: باغ آغوشت

  • هرچند روز با یک بیت شعر از شاعران روستای انگوران

    روستای انگوران بنا بر تاریخ کهن خود زادگاه مشاهیر وشعرا وزاهدان بسیاری بوده که نقل شعر وحرفهای آنها بطور سینه به سینه ازگذشته تا به امروز مانده است .ولی متاسفانهبا گذشت زمان این شعرها وگفته ها روبه فراموشی میرود وچون درآن زمان کسی این اشعاررامکتوب نمی کرده معمولا به ورطه فراموشی می رود. یکی از شاعران نامی درزمان دور مرحومه آمنه دهواشی بوده که دروصف انگوران واحوالات روزگار آن دوره اشعاری را سرودهکه از دیرباز تا الان برزبانها مانده و گاها به مثل ها نیز تبدیل شده است. شعر این شاعر رادر حال حاضر کنیزاحمد یکی از افراد مسن این روستا خوب بیاد دارد به دلیل نزدیک بودنوی باشاعره شهیر انگوران بیت های زیادی از این شاعر را به یاد می آورد. ولی بدلیل نداشتن سواد فقط تنها مکان حفظ آن حافظه اینها میباشد . شاعر معاصر انگوران که تالیفاتزیادی دراین زمینه داردعلی آموخته قصدداردکار مکتوب سازی این اشعارراانجام دهدکه خودمستلزم همکاری همه دوستان علاقه مند به آثار هنری انگوران می باشد. اشعار وداستانبزرگان روستا می تواند پیشینه تاریخی برای روستای مان باشد وجدیت در این کارها زمینهدرست شدن فرهنگ وتاریخ دارکردن آن می باشد. شاعرانی چون ملاداودبالابلند وکریمدادآسیابی وعیسی کنگاش وعبدالمجید هاشمی پور کسانی هستند که درسرودن شعردستی داشتند.وآقای علی آرمون ازصاحب ذوقانی است که تاحدودی این اشعار رابه خاطردارد.لذا ازتمام جوانان که دوست دارشعر وفرهنگ هستند واز نزدیکانشان کسی هست کهاشعار این بزرگان را می داند به قلم درآورند وسبب سرودن این اشعار نیز یادداشت نمایند.ما امروز  برای شروع این کار فرهنگی یک بیت ازسروده آمنه دهواشی را تقدیم شعردوستان عزیز می نماییم .باشد که با این کار سببی شود برای جمع آوری اشعارایشان. اگر خواهی بری تو لذت خو             بکش زحمت برو درملک تهلو(انگوران)شاعر دراین بیت می گوید اگر میخواهی از خواب خود لذت ببری زحمتبکشید وبه روستا وملک تهلو که همان انگوران است بروید .می گویند ازنظرآب وهوایی روستای انگوران از خوش آب وهوا ترین روستاهای اطراف بودهکه در این شعر شاعر به این موضوع اشاره کرده است.

  • شروع بیت با حرف ج

    جان بی  علم بی نوا باشد         مرغ بی پر نه بر هوا باشد سنایی جان خوشست اما نمی خواهم که جان گویم تو را    خواهم از جان خوشتری یابم که آن گویم تو را هلالی جغتایی جانم بگیر و صحبت جانانه ام بخش       کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست هوشنگ ابتهاج جانی که خلاص از شب هجران تو کردم         در روز وصال تو به قربان تو کردم فروغ بسطامی جای مهتاب، به تاریکی شب ها تو بتاب      من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند فریدون مشیری جذاب ترین مرحله، ای عشق همین است       از من تو همان چیز بخواهی که ندارم خلیل ذکاوت جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند      کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند صائب تبریزی جز دل که گیرد جان من جز من که گیرد جان دل       گر دل بمیرد وای من گر من بمیرم وای دل مهرداد اوستا جز راست مگوی گاه و بی گاه          تا حاجت نایدت به سوگند ناصر خسرو جز کوی توام نیست به سر فکر مقامی          تا عمر به پایان برسد منزلم این است گلشن کردستانی جمع ما جمع نباشد تو پریشان باشی          یاد حیرانی ما آری و حیران باشی وحشی بافقی جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش           چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش سعدی جوانی بر سر کوچ است، دریاب این جوانی را        که شهری باز، نشناسد غریب کاروانی را نظامی جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را       نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را شهریار جهان را نیست کاری جز دو رنگی         گهی رو می نماید گاه زنگی نظامی جهان سر به سر حکمت و عبرت است        چرا بهره ی ما همه غفلت است فردوسی جان ها در اصل خود عیسی دمند          یک دمش زخمند و دیگر مرهمند

  • یک مطلب طنز

    با سلام و تبریک عید سعید فطر یک چند بیت شعر طنز برای شما دوستان که بی ربط به رشته ما نیست قرار دادم امیدوارم لذت ببرید و برای اندک زمانی هر چند کوتاه.لبخند بر لبانتان نقش ببندد.. گر دیدی وکیــــلی روی پلــــــــه نشسته جنب نرده، چهره خسته بدان پرونده اش از دست برفتــــه پریــده اسکناس ها دسته دسته

  • اعتراض شدید استاد محمد علی مجاهدی به شعرهای سخیف در وصف اهل‌بیت(ع)

    مجاهدی گفت: در برابر ابرمردی شروع می کنی اشعار سخیف، کم ارزش و کم مایه را به صورت های مختلف با غناهای لس آنجلسی گفتن و به این مردم شیفته مهدویت تحویل می دهی؟ چرا این کار را می کنی؟   به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ اولین کنگره ملی شعر مهدوی به همت معاونت فرهنگی مسجد مقدس جمکران، و ادره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم، همزمان با ایام ولادت حضرت ولی عصر(عج) عصر امروز چهارشنبه ـ 7 تیرماه ـ در محل سالن همایش عصر آفتاب مسجد مقدس جمکران برگزار شد.در این مراسم در این مراسم «استاد محمدعلی مجاهدی» پدر شعر آئینی ایران گفت: ناگفته های زیادی در مورد شعر آیینی و مهدوی وجود دارد و سخن گفتن در مورد انواع شعر مهدوی، مقوله و وقت بسیار زیادی می طلبد.وی گفت: شعر غیبت، ظهور، فرج، انتظار، دیدار، شعر قیام جهانی آخرین منجی جهان بشریت، اقامه نظام قسط و عدل در گستره زمین بر پایه حکومت جهانی اسلام از انواع شعر مهدوی است.رئيس کانون مداحان و شاعران قم، تصریح کرد: شعر غیبت، تنها بیان این نکته نیست که؛ حضرت چند سالی در میان عزیزانشان بودند و غیبت کردند، این درست است که حضرت امام زمان(عج) غیبت صغری و کبری داشتند همه اینها برای اینست که ما آمادگی داشته باشیم که در حضور و محضر او باشیم، ما غائبیم و او حاضر است.وی با بیان این نکته که؛ باید تمام وجود انسان خصلت آیینه گری بشود و تمام وجود، چشم شود، گفت: امام زمان(عج) در غیبت صغری چهار نائب داشتند و تمام امور مردم بوسیله این چهار نفر اداره می شد و طبق آنچه که در توقیع آمده است، در زمان غیبت، اداره امور، بدست علمای عامل و کسانی که در خط اهل بیت(ع) هستند و حرکت می کنند و نگهبان فرهنگ ولایی هستند، است، تا آن حضرت بعد از زمان غیبت جهان را به نور خود منور کنند.محمدعلی مجاهدی  درمورد شرایط شعر آیینی تاکید کرد: باید بیان شاعر، بیانی حسی، عینی و خالی از تکلف باشد و بیان ساده و صمیمی داشته باشد.وی افزود: در ایران، «ادیب الممالک» پرچمدار عصر ساده نویسی است، متاسفانه نخبگان را یا کشته اند و یا خفه کرده اند به برکت انقلاب اسلامی است که این همه نخبه وجود دارند وآثارشان در تمام مملکت موجود است، قبل از انقلاب نخبه بود ولی از بین می بردند.پدر شعر آئینی کشور گفت: در شعر آیینی تصویر گری و عنصر خیال پردازی باید باشد و ذهن مخاطبان را با خیال و شعر درگیر کند.وی با بیان اینکه در اشعار از اوزان جدید و اوزان عروضی استفاده شود افزود: استفاده از قالبهای تازه و نو در ردیف های شعر خیلی کارایی دارد.مجاهدی گفت: در شعر رویکرد جدی به آرایه های نوین ادبی وشعری باید باشد و روایت جزء به جزء، گفته شود، زمان کلی گویی به سر آمده ...

  • چند بیت شعر غزل مانند و مثنوی مانند از "کوچک"

    سلاماز اونجایی که گوگل به این پست من خیلی ارادت داره قبل از اینکه مطالب این پست رو بخونید ، چند تا از غزلهای دیگه ام که بعد از وقوع این اتفاقات سروده شدند رو اینجا میگذارم : غزل اولغزل دومغزل سومو حالا ادامه :این بار میخوام مطلبی به ظاهر متفاوت نسبت به مطلب قبلی بنویسم. عرفان ، مستی ، می ، ساقی ، درویش ، عشق ،.....دانشگاه گه رفتیم ترم یک فارسی عمومی داشتیم که اولین درس عمومی بود که قرار بود ما اون رو بگذرونیم. تا اون روز از اون استاد چیزی نشنیده بودم. نمی شناختمش و هیچ احساس خاصی به اون نداشتم. استاد خودش رو معرفی کرد و هیچ کس تو کلاس بعد از شنیدن اسم اون عکس العمل خاصی نشون نداد و معلوم بود که هیچ کس تا حالا این اسم به گوشش نخورده. بعد از چند جلسه متوجه شدیم که استادی که هفته ای سه ساعت ما با اون کلاس داشتیم یکی از به نام ترین و صاحب سبک ترین شعرای معاصر کشوره که از قرار معلوم توی همون سال کتاب اشعار اون هم به عنوان کتاب برگزیده ی سال شناخته شده بود. این استاد عزیز کسی نیست جز استاد خسرو احتشامی و البته اون کتاب هم اسمش هست حماسه در حریر. این که ما اون رو نمیشناختیم در واقع یه جورایی به خاطر از مرحله پرت بودن ما بود و شاید خیلی از ما حتی چند بیت شعر درست درمون هم بلد نبودیم که بخوایم بخونیم چه برسه به اینکه بخوایم شعرای معاصر مملکتمون رو بشناسیم... استاد انسان فوق العاده ای بود که همه از کلاسش نهایت لذت رو می بردیم و در عین حال حسابی از شوخیهایی که استاد میکرد میخندیدیم. اون ترم گذشت و ما به واسطه ی رشته مون دیگه هیچ کلاسی با استاد نداشتیم. ولی استاد تاثیر خیلی زیادی روی من گذاشتن و فکر میکنم برای بقیه هم همین جور بود.ترمهای دیگه هم یکی پس از دیگری گذشتن تا رسیدیم به این روزی که میخوام تعریف کنم. من از چند روز قبل میرفتم و از کارشناس گروه مربوطه سوال میکردم و سراغ استاد رو ازش میگرفتم تا این که تونستم روزها و ساعتهایی که استاد دانشگاه هستند رو در بیارم. از اتفاق دقیقا َ همون دو روزی دانشگاه بودن که من هیچ کلاسی نداشتم. ولی من تصمیم گرفتم حتما َ بیام دانشگاه و استاد رو ببینم. وقتی رسیدم دانشگاه هنوز چند دقیقه ای به شروع ساعت کلاسها مونده بود که رسیدم به اتاق ولی دیدم هیچ کس تو اتاق نیست. بله... استاد رفته بودن سر کلاس. و من باید تا تموم شدن کلاس منتظر میموندم تا بتونم استاد رو ببینم. توی اون یک ساعت و خرده ای سر خودم رو یه جوری گرم کردم و در حالی که هنوز فقط یک ساعت و ربع از شروع کلاس گذشته بود برای احتیاط بیشتر خودم رو گذاشتم دم در اتاق استاد تا اگه احیانا َ کلاس زودتر تموم شد من بلافاصله بتونم استاد رو ببینم. به ...