تنفس در پایتخت

خب دوستان امروز ۱۹ روزه که اومدم تهران البته ۲ روزش تهران نبودم و رفته بودم جزیره خارگ برای اجرای برنامه... بله روز چهارشنبه ۱۱ اردی بهشت ساعت ۴ صبح از تهرانپارس رفتم فرودگاه مهرآباد و ساعت ۷:۳۰ به خارگ پرواز کردم...۹:۳۰ خارگ بودم و رفتم مهمانسرای شرکت نفت پیش نوذر رادمنش و سعید بهمرد و بعد با هم رفتیم باغ پرندگان و گشت و گذار توی جزیره... هوا بارونی و خیلی استثنایی بود بعد اومدیم خوابگاه و استراحت کردیم...هرچه فکر میکردم موضوعی برای نمایش طنز به ذهنم نمیرسید تا اینکه بهمرد ساعت ۵ اومد اتاق ما و با هم تمرین کردیم و نمایشی آماده کردیم با سه موضوع /کارگر/ زن / معلم... شب ساعت ۹ توی سینما صدف خارگ اجرا شروع شد...سعید بهمرد مجری بود و من و نوذر رادمنش و سروش بهمرد هم در سه پارت نمایش طنز اجرا کردیم و سعید فاتحی مجرد و مهدی تنگستانی زاده هم زحمت تیزرها و فیلمبرداری مراسم رو کشیدند و در پایان هم یک نمایش کودک به کارگردانی حجت ناصری بنام "قاصدک خوش خبر " اجرا شد توسط بازیگران یکی از مدارس راهنمایی جزیره خارک که نمایش بسیار خوبی بود ولی متاسفانه جایش در آن جشن نبود و کمی با بی مهری مخاطب روبرو شد هرچند خیلی ها تا آخر نشستند ولی اجرای این نمایش کمی جشن را طولانی کرد و بلاخره ساعت ۱۲ شب جشنی که حراست پایانه های نفتی بمناسبت روز "زن "و "معلم " و "کارگر" برگزار کرده بود به پایان رسید و ما خرسند بودیم از اینکه توانستیم هموطنانمان را بخندانیم و همه از اجرایمان راضی بودند.

95277125346110965805.jpg

//www.bargozideha.com/static/portal/27/276660-794704.jpg

سعید بهمرد و نوذر رادمنش و جهانگیر اژدری... عکاسش هم سروش بود

51191141563348690689.jpg

//www.bargozideha.com/static/portal/84/846624-225824.jpg

در میان بچه های نمایش خارگ لحظاتی پس از پایان جشن

خلاصه بچه ها روز پنجشنبه۱۲ اردی بهشت صبح زود با کشتی رفتن گناوه و منم ساعت ۱۱ رفتم فرودگاه و چون بارندگی بود پرواز ساعت ۱۲ با ا ساعت و نیم تاخیر یعنی ۱۳:۳۰ دقیقه به هوا رفت و ساعت ۱۵ در مهرآباد به زمین نشست... تو استان بوشهر اونم این فصل سال این بارون بی سابقه بود.

همین که رسیدم تهران رفتم میدان خراسان مجتمع بهزیستی که لوکیشن سریال بود اما وقتی رسیدم کا تعطیل شده بود و بچه ها داشتن میرفتن خونه منم رفتم تئاتر شهر...گوشیم شارژ نداشت تو ایستگاه مترو ولی عصر زدمش به برق و ایستادم ... همون لحظه نادر پورماضی تماس گرفت و گفت که اومده کرج خونه برادرش عادل و الان میخواد بیاد تهران و دوس داره منو ببینه... بهش گفتم بیا ایستگاه ولی عصر... یک ساعت بعد نادر با خانمش اومد و با هم رفتیم خیابون ولی عصر به طرف میدون ولی عصر و خانمش رفت خونه پدر بزرگش و من و نادر رفتیم پیراشکی خوردیم و اومدیم تئاتر شهر... تو پارک نشسته بودیم که صابر لالی تماس گرفت و گفت امشب بیا دفتر پیش من...ساعت ۲۱:۳۰ بود نادر رفت کرج و منم رفتم یوسف آباد دفتر آقای سیدغلیرضا سبط احمدی تهیه کننده سریال "همه بچه های ما " پیش صابر....صبح جمعه با هم رفتیم بهزیستی سر صحنه و شنبه هم تو یک آپارتمان تو ولنجک فیلمبرداری داشتیم و دوباره یکشنبه لوکیشن تو بهزیستی بود اما روز آخر بود و خداحافظی... کار سریال به پایان رسیده بود بعد از ۲ سال و البته من فقط ۱۷ روز با این گروه بودم... خلاصه همه شروع کردن به خداحافظی زدن و عکس های یادگاری انداختن که من چندتا از عکسها رو براتون میزارم... نمیتونم همه شو بزارم چون آپلود جگر آدو خون میکنه و وب هم سنگین میشه... خلاصه ببخشید

24379021067877023179.jpg

 //www.bargozideha.com/static/portal/81/812276-304100.jpg

من و کارگردان سریال استاد تاجبخش فنائیان"یک مرد دوست داشتنی و آرام"

97119220721624247091.jpg

//www.bargozideha.com/static/portal/21/211937-563300.jpg

من و دکتر محمود عزیزی و آقای نجفی مدیر تولید و آرش نجفی دستیار تولید

55789584075838746509.jpg

//www.bargozideha.com/static/portal/24/245282-528007.jpg

من و احمد یاوری شاد مردی دوست داشتنی با خاطره های خوش که بیش از ۴ دهه در سینمای ایران فعالیت کرده و همچنان هم بازی میکند و هم کارهای تدارکات را بر عهده دارد

 78704119941591845597.jpg

//www.bargozideha.com/static/portal/13/138745-143782.jpg

من و ستاره اسکندری"زنی بسیار مهربان و بازیگری بااخلاق... روز آخر دنبال همه بچه ها میگشت و یکی یکی باهاشون خداحافظی میکرد خیلی عجیب بود همه رو یادش بود و هیچکس رو از قلم ننداخت تنها کسی که باهاش خداحافظی نکرد صابر لالی از بچه های تدارکات بود که اونم چند بار صداش زد تا اینکه من بهش گفتم  رفته بیمارستان عیادت اقوامش "

75992618332747750846.jpg

//www.bargozideha.com/static/portal/23/239173-493027.jpg

اینم همه عوامل بجز خودم که عکس رو گرفتم

و اما امروز دوشنبه که از صبح تا ۷ غروب تو تعمیرگاه بودم برای تعمیر ماشین سینه موبیل و فردا بچه های انجمن شعر شهر گناوه با منی بوس شهرداری میرسن تهران و صبح میرم پیششون که با هم بریم نمایشگاه کتاب و خوشحالم چون دوستامو می بینم و احتمالن چند روز بیکار باشم هرچند که امروز با تهیه کننده سریال "شاید برای شما هم اتفاق بیفتد" قرارداد بستیم برای ارائه سینه موبیل ولی خب فکر کنم تا چند روز آینده شروع نکنن و من بتونم در خدمت همشهریام و دوستای عزیزم در تهران باشم.

نمیخواستم اینو بگم اما نمیتونم که نگم... نمیدونم چرا شانس من اینطوریه؟

۴ ماه بوشهر بودم فقط یه نمایش کار کردم و چندتا آیتم طنز برای شبکه استانی و دیگر هیچ...

چند روز بعد از اینکه اومدم تهران یکی از دوستان از بوشهر تماس گرفت که میخوام نمایش کار کنم برای فجر و دوس دارم برام بازی کنی

یکی دیگر از دوستان تماس گرفت و گفت تو گمرک بوشهر برات کار دارم خونه و ماشین هم تحت اختیارت میزارم با حقوقی بسیار عالی و انعام های متفاوت

امروز هم یک دوس خوب دیگر تماس گرفت و گفت که با بچه های رادیو بوشهر صحبت کردم که بری سر کار و اونها منتظر خبر تو هستن اگه میای تا ....

اما من بهشون گفتم که اومدم تهران و فعلا قصد برگشتن ندارم و هدفم اینه که هنر بازیگری رو اینجا ادامه بدم و اگه بتونم اینجا به زندگیم ادامه بدم البته همه چیز به روندی که پیش میره بستگی داره و اگه ببینم که پیشرفتی ندارم مطمئنن بر می گردم ولی فعلا تصمیم دارم حداقل ۶ ماه یا ۱ سال وقت بزارم بعد تصمیم قطعی بگیرم چون در حال حاضر از خیلی چیزها گذشته ام و سخت ترین دردم اینه که بخاطر علاقه ام پدر و مادر پیرم رو تنها گذاشتم.

تا فرصتی دیگر و گزارشی دیگر خدا نگهدار


مطالب مشابه :


به خلیج نیلگون همیشه فارس

سال پیش یه سر رفته بودم خارگ و 10 روز روز اول، همین که صبح اول وقت وارد فرودگاه خارگ شدم




موقعیت جغرافیایی خارگ

خارک جزیره مرجانی - موقعیت جغرافیایی خارگ - تقدیم به همه ی خارگی های عزیز




جزیره خارگ، دُر یتیم خلیج فارس (قسمت اول)

جزیره خارگ، دُر یتیم خوشم می آمد که ماسه نرم فرودگاه را که غباری از آن بر نمی خاست با




تنفس در پایتخت

شب ساعت ۹ توی سینما صدف خارگ اجرا گناوه و منم ساعت ۱۱ رفتم فرودگاه و چون بارندگی بود




جلال و هنوز هم "دُر یتیم خلیج فارس"

نیم قرن از آمدن جلال آل احمد به جزیره خارگ دو موتوره ای در فرودگاه آبادان گذاشت که از




برچسب :