جلال و هنوز هم "دُر یتیم خلیج فارس"

این مطلب را بمناسبت اولین سال حضور وبلاگم که همزمان بود با 18 شهریور سالروز وفات جلال آل احمد برای هفته نامه نسیم جنوب نوشتم.

امامزاده میرمحمد.jpg 

 جلال و هنوز هم "دُر یتیم خلیج فارس"

 نیم قرن از آمدن جلال آل احمد به جزیره خارگ گذشت. و  حالا هم سالها میگذرد از رفتنش از خارگ و از خاک. با یادگار گرانبهایش، "در یتیم خلیج". انگار همین چند سال پیش بود پای در رکاب هواپیمای دو موتوره ای در فرودگاه آبادان گذاشت که از همه درزهای آن سیاهی و روغن بیرون زده بود. به قصد دیدن خارگ، بندری که قرار بود بزرگترین پایانه صدور نفت خام شود.

یادت هست جلال آن روز را که آمدی و گفتی به هر جای جزیره که بروی و هر وقت روز که باشد بادی هست یا نسیمی از دریا که احتیاج به در و پیکر را مرتفع می کند. گفتی که در گرمترین ساعات روز هم که باشد زیر سایه "لیل" در امانی و میتوانی کلاه آفتابی را از سر برداری و عرق را از گل و گردن بزدایی و نفسی تازه کنی. اما نیستی امروز که ببینی چگونه در چنبره صنعت و آهن و دکل و مشعل های نفت گرفتار آمده ایم. گرفتار در بوی دود و گاز و نفت.

گفتی حتی می توانی روی ماسه ساحلش که بجایی نمی چسبد بنشینی و با دوستی گپی بزنی. اما نماندی و ندیدی هشت سال جنگ را. باران بمب و موشک را و جاری شدن نفت را. آن ساحلی که توصیفش کردی و زمانی میزبان لاک پشت ها و مرغان دریایی بود در فصل زایش، اکنون میزبان لاشه باد کرده آهوان زیبای است در میان پساب های پتروشیمی و شرکت نفت. آن مردم خوشبختی که یاد کردی مانده بودند با کاشانه هایی ویران. بدون هیچ سهمی از جنگ چنانکه دیگران بردند.

گفتی مردمش در خانه هایی زندگی می کنند وسیع که هم باغ و نخلستان است و هم محل سکونت. آب چاه و قنات پای نخل ها استوار است و هر کدام خود متکفل مخارج خویشند. کسی در غم آنها نیست. امروز از آن همه ساحل و دشت و قنات چیزی باقی نمانده و آن ده کوچک چنان در میان فنس های انحصاری شرکت نفت و پادگانها محصور شده و عرصه بر مردمش تنگ که مدتهاست تعاونی مسکن جوانانش در جستجوی یک وجب خاک برای ساخت سرپناهی تمامی سازمان های دولتی را به یاری طلبیده است. مردمش هنوز مالک مایملک خود نیستند و از سند منگوله دار و غیر منگوله ای خبری نیست.

گفتی خارگ یکی از چند جزیره معدودی است که در خلیج فارس آب شیرین دارند و ناچار به همین مناسبت قرنها و قرنها بارانداز و لنگرگاه تمام اقوامی بوده است که به قصد تجارت یا جهانگردی از خلیج گذری داشته اند و نمی خواسته اند به کناره های پست و خطرناک سواحل خلیج نزدیک بشوند. اما امروز در محاصره دستگاه های عظیم آب شیرین کن شرکت نفت و پتروشیمی و نیروهای نظامی، سهم مردم بومی جزیره از آب آشامیدنی فقط هفته ای یک ساعت است. باور نمی کنی. نه نباید هم باور کرد در قلب تپنده ایران، که اگر لحظه ای از تلمبه زدن بایستد تمام ایران از نفس می افتد، ده ی وجود داشته باشد که مردمش آب آشامیدنی جیره بندی داشته باشند.

از غواصان و صیادان ماهی و مرواریدی معروف خارگ گفتی که در سرتاسر بازارهای خلیج شهرت دارند. چنان شهرتی که بعد از فصل صید نیز بعنوان راهنمایان کشتی در تنگه کانال سوئز مشغول بکار می شده اند. شهرتی که در تمامی کشورهای حوزه خلیج، جزیره نام "ام الربانین" را با خود یدک می کشید یعنی وطن ناخدایان. و نیستی امروز که ببینی ماهیان و مرواریدهایش خسته از حصار لوله های پیچ در پیچ نفت در دل آب و آلودگی نفتی اش به اعماق آبها پناه برده اند. شاید هم به آنسوی خلیج. و صیادانی که نظاره گر رفتنشان بودند و خود نیز رفتند و بعضی بی بازگشت. امروز ده سالی میگذرد از رفتن رضانیاها و تقی زاده ها. صیادانی که خود صید صیاد شدند و از آنها هیچ نشانی نیامد مگر چند تخته پاره لنجی. هر کدام پدر خانواده ای با دو فرزند. فرزندانی که شاید روزی رویایشان استخدام در شرکت نفت بود که بزور طرح و لایحه و قانون اولویت استخدام بومی و ... باز هم راهی بداخل آن دنیای "اهل اونا" پیدا نکردند.

اینجا خارگ است. محرومیت در این سوی فنس ها جاری است و زندگی در آن سوی فنس ها. رو بسوی تاسیسات نفتی که برای افتتاح شان هر رییس جمهور و نماینده و استانداری، گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند. ده ی که سهمش از سازندگی و مردم سالاری و مهرورزی و عدالت شاید نفتی است که قرار بود روزی قاطغ نانش باشد ولی قاتل جانش شد. نفتی که قرار بود بیاید سر سفره مردمش. اما حالا سفره خالی است، و نفت شاید هم آمده، اما توی مخزن آن چراغ علاء الدین که بجای شومینه گازی شهرهای نفت ندار، خانه را گرم کند و هم بجای فرگاز شیر اطمینان دار، دیگ برنجی را دم بدهد و هم کورسوی نوری باشد برای کودکی در دل شبهای ظلمات بی برقی برای نوشتن شاید مشق فردایی.

 لینک نسیم جنوب


مطالب مشابه :


به خلیج نیلگون همیشه فارس

سال پیش یه سر رفته بودم خارگ و 10 روز روز اول، همین که صبح اول وقت وارد فرودگاه خارگ شدم




موقعیت جغرافیایی خارگ

خارک جزیره مرجانی - موقعیت جغرافیایی خارگ - تقدیم به همه ی خارگی های عزیز




جزیره خارگ، دُر یتیم خلیج فارس (قسمت اول)

جزیره خارگ، دُر یتیم خوشم می آمد که ماسه نرم فرودگاه را که غباری از آن بر نمی خاست با




تنفس در پایتخت

شب ساعت ۹ توی سینما صدف خارگ اجرا گناوه و منم ساعت ۱۱ رفتم فرودگاه و چون بارندگی بود




جلال و هنوز هم "دُر یتیم خلیج فارس"

نیم قرن از آمدن جلال آل احمد به جزیره خارگ دو موتوره ای در فرودگاه آبادان گذاشت که از




برچسب :