در دنیای سفرهای مستقل دخترانه چه می گذرد؟

                                                       مجله اینترنتی                                                                 
                                   زمان انتشار: یکشنبه، دوم شهریور 1388                                                 

 کم نیستند آدم ‌هایی که عاشق سفرند. کم نیستند آدم‌ هایی که زندگی می‌کنند تا سفر كنند. و البته کم هم نیستند آن ها که فقط آرزوی سفر را در ذهن می‌پرورانند! اما در دنیای دختران عاشق سفر چه می‌گذرد؟!

شما دو تا دختر تنها، این جا چه کار می ‌کنید؟

«زنگ زدم خونه. به مامانم گفتم باید بیای تهران و تعهد بدی تا بذارن برم. گفت: مگه واقعاً می‌ خوای بری؟!»

«پریزاد گودرزی»، سال سوم رشته عکاسی دانشگاه هنر تهران بود که تصمیم گرفت با یکی از دوستان افغانش به افغانستان برود؛ یک سفر کاملاً ماجراجویانه که به گفته ی خودش، تجربیات و آشنایی های منحصر به فردی برایش به همراه داشته است. در یک ظهر بهاری، به خانه اش می روم تا کمی درباره ی این تجربه ی منحصر به فرد، صحبت کنیم.

«با دوست افغانیم که از ۲ سالگی تو ایران زندگی می‌کرد و می خواست بعد از ۲۲ سال بره افغانستان، تصمیم گرفتیم برای عکاسی بریم "هرات"، خونه ی یکی از فامیل های دورشون.»

و این اول ماجراست. خانواده‌ ی پریزاد مخالفت می کنند. با این وجود، او تمام مقدمات سفر را انجام می دهد و وقتی در سفارت افغانستان به او می گویند که به دلیل خطرات زیاد، فقط با تعهد کتبی پدر می تواند به این سفر برود، سعی می کند خانواده اش را راضی کند: «ما دو روز بعد، بلیت قطار برای مشهد داشتیم. می‌خواستیم قبل از بیست و نهم اسفند که مرزها بسته می‌شن، از مرز زمینی بریم هرات. زنگ زدم به مامان و وقتی مخالفت کرد، با گریه گوشی رو گذاشتم. اما مامانم همون شب اومد تهران و بعد از کلی صحبت، رفتیم سفارت و با هزار خواهش و تمنا ویزا گرفتیم. البته خیلی شرایط سختی بود. مامان من آدمیه که احساساتش رو زیاد بروز نمی ده، ولی وقتی اومده بود برای بدرقه ی من، برای اولین بار گریه ‌اش رو دیدم.»

دو دختر جوان، این گونه اولین سفر مستقل شان را آغاز می‌کنند. از تهران با قطار تا «مشهد» و بعد با سواری‌ تا مرز «اسلام قلعه» می‌روند. بعد از کمی جر و بحث با راننده ها، یک سواری برای هرات می گیرند. یک هفته در «هرات» می مانند و بعد تصمیم می گیرند تا با ماشین شخصی و از راه «قندهار» تا «کابل» بروند.

میهمان یک خانواده ی فقیر ولی میهمان نواز می شوند. با وزیر زنان افغانستان صحبت می کنند. یک پروژه ی عکاسی با موضوع زنان شاغل افغان، برای وزارت خانه انجام می دهند و سفر ۱۲ روزه شان، به این ترتیب با کوله باری از تجربه های متفاوت، به پایان می رسد.

از پریزاد درباره مشکلاتشان به عنوان دو دختری که تنها سفر کرده بودند، سوال می کنم. کمی فکر می کند و می گوید: «خب دخترهای تنها، همیشه در همه جای دنیا قشر ضعیفن. یعنی شاید نتونن از خودشون محافظت کنن. همیشه یه طور دیگه دیده می شن و جلب توجه می کنن. اما مشکل خاصی نبود. ما از پس همه مشکلات براومدیم. اگرچه همه می گفتن چه طوری جرئت کردین بیاین؟! ما می رفتیم عکاسی می کردیم. رستوران می‌رفتیم و خوش می گذروندیم. شاید هم به خاطر این بود که وقتی آدم کم سن تره، خطرات رو درک نمی کنه یا دوراندیشی نداره.»

اما از سوی دیگر، این سفر مستقل برگ برنده هایی هم برای این دو دختر جوان داشته است: «خوبیش این بود که هرجا می رفتیم همه هوای ما رو داشتن. شاید اگه من با یک مرد می‌رفتم، هیچ کدوم از اتفاقات مثل اسکان دادن، مهمونی دادن و... اتفاق نمی افتادن. اون دفعه مردم وقتی می دیدن دو تا دختر خبرنگاریم، خیلی براشون جالب بود و سعی می کردن هر کمکی از دستشون بر می آد، برامون انجام بدن.»

می پرسم: «فرض کن خودت دختری داری که می‌خواد بره یه کشور جنگ زده، مثلاً عراق یک سال پیش، به دخترت اجازه ی سفر می‌دی؟»

پریزاد نفس عمیقی می کشد و می گوید: «خب چون من خودم بچه ندارم، نمی دونم آدم چه حسی می تونه نسبت به بچه ‌اش داشته باشه! شاید خیلی نگران باشم ولی اجازه می دم که تجربه کنه. اگه اون قدر جوانب رو سنجیده باشه یا بتونه از پس کارهای خودش بر بیاد.»

من و دوربین و سفر

کمی از ظهر گذشته که به ترمینال می‌رسم. عصر چهارشنبه است و دو روز تعطیل رسمی در پیش داریم. امیدوارم بتوانم در میان دختران دانشجوی مسافر، یک دختر مسافر غیر دانشجو پیدا کنم.

دختر، روسری و مانتوی مشکی با شلوار جين پوشیده و آرام روی نیمکت جلوی اتوبوس‌ها، مجله می خواند؛ در حالی که دوربینی روی شانه اش و کوله‌ پشتی سفری ای کنار نیمکت روی زمین است.

«آذر» مجله را کنار می‌گذارد و تمام چهل و پنج دقیقه ای را که به حرکت اتوبوسش مانده، با هم صحبت می ‌کنیم. می‌گوید: «بیست و سه سالم بود. تازه فارغ‌ التحصیل شده و بیکار بودم، تصمیم گرفتم یه سفر مستقل برم. چون روحیه ام خیلی خراب بود. هر کاری کردم بابا اجازه نداد تنها برم. دو روز اعتصاب غذا کردم تا بالاخره مجوز یه سفر ۳ روزه به تهران، خونه ی دختر عمو، برام صادر شد. یه هفته اون جا موندم. خیلی خوش گذشت. یه دوست خوب پیدا کردم و بعد یه سفر دو روزه هم باهاش رفتم رشت.»

آذر این اتفاق را «یک شروع خوب» می‌داند و تعریف می‌کند که بعد از آن، هر چند وقت یک بار، با دوستانش برنامه سفر ترتیب داده اند تا این که: «قرار بود با دوستم، بریم شیراز. اون مشکلی براش پیش اومد و من بدون این که به خانواده ام بگم، تنها رفتم و بعد که برگشتم به خانواده ام گفتم. اون ها هم کمی سرزنشم کردن ولی بعد از اون سفر، اونن قدر اعتماد به نفسم بالا رفت که حالا هر وقت حس می کنم دلم سفر می خواد، هر طور شده از اداره مرخصی می گیرم و با همین کوله پشتی و دوربینم راه میفتم.»

در مورد لزوم سفرهای تک نفره می پرسم و این که این تنهایی سفر کردن چه خوبی ‌ها و بدی هایی دارد. می گوید: «ببین، بعضی وقت ها آدم دلش تنهایی می خواد یا دوست داره خودش رو محک بزنه. ببینه در مواجهه با مکان ها و فرهنگ های دیگه، چه طور رفتار می کنه. این سفرها سختی هایی داره ولی اعتماد به نفس آدم رو تقویت می کنه و می تونه تجربه ها و آشنایی های خاصی برات به وجود بیاره. تازه خیلی وقت ها، اگه بخوای منتظر کسی باشی که همراهت بیاد، وقتت از بین می ره و پیدا کردن کسی هم که روحیاتش با تو نزدیک باشه، خیلی سخته.»


اجازه؛ یک مبحث مهم در سفرهای مستقل دخترانه

اما در نگاه کلی، دختران برای سفرهای مستقل، با یک مبحث مهم به نام «اجازه» رو به رو هستند که شامل مراحل مختلفی، از جمله مرحله ی «اجازه ی پدر و مادر» می شود.

خانم «حیدری»، روانشناس، معتقد است که در این جا، پدر و مادرها به سه دسته تقسیم می شوند: آن هایی که فرزندشان را کاملاً آزاد می گذارند تا هر طور دوست داشت تصمیم بگیرد، آن هایی که هر گونه سفر مستقل را ممنوع می کنند و یک گروه میانه رو یعنی کسانی که بعد از تحقیق در مورد وجوه مختلف قضیه، با فرزندانشان به توافق می رسند. و این گروه سوم موفق ترین گروه خواهند بود؛ چرا که فرزندان به سفر با گروه همسالان برای تقویت اعتماد به نفس، ورود به جامعه و یادگیری مشارکت و سازش، احتیاج دارند.

پدر «نسترن» بر اساس طبقه بندی خانم روانشناس، به گروه سوم تعلق دارد. او درباره ی این که به دخترش اجازه ی یک سفر تک نفره را نداده، می گوید: «من از دختر خودم مطمئنم. دوست دارم که مستقل باشه و بتونه خودش را پیدا کنه. برای همین معمولاً بهش اجازه سفر با دوستاش ر می دم. ولی در مورد سفر تک نفره، فکر می کنم نه فقط برای دخترها که برای همه، تنها سفر رفتن، خوب نیست. من عقیده دارم که هرجایی که برای اولین بار می خوایم بریم، باید دست یکی رو بگیریم و بگیم همراه من بیا. تنها رفتن اصلاً کار عاقلانه ای نیست!»

پدر «مهناز»، «نا امن بودن جامعه برای دخترها» را به عنوان مهم ترین دلیل برای این که به دخترش اجازه ی یک سفر سه روزه ی کیش را به همراه دوستانش نداده، بیان می کند و با تاکید می گويد: «می تونه با دوستاش بره کافی شاپ ولی سفر رو با خانواده اش بره، بهتره!» و مهناز اضافه می کند که: «البته این فقط حرف بابا نیست. سه تا برادرام هم خیلی غر زدن که نمی خواد بری. خب این طوری آدم اعتماد به نفسشو از دست می ده دیگه!»

 چه خبر از قانون «منع اقامت زنان تنها در هتل ها»؟

از چندی پیش فعالان حقوق زنان، بحث ها، اعتراضات و تلاش های زیادی پیرامون قانون «منع اقامت زنان تنهادر هتل ها» کردند. ماجرا از بخشنامه ای که در دهه ی شصت از طرف اداره اماکن به اتحادیه ی هتل داران ابلاغ شده بود، شروع شد اما سرانجام در سال ۱۳۷۸ این قانون لغو شد.

اما بر اساس این گزارش روزنامه اعتماد ملی، که در سال ۸۵ منتشر شده است، با گذشت ۷ سال از لغو این قانون، هنوز خیلی از هتل ها برای جلوگیری از مشکلات احتمالی، قبل از پذیرش زنان تنها، از ایشان اجازه ی اداره اماکن را می خواسته اند. اما آیا هنوز این برخورد دوگانه با لغو قانون منع اقامت زنان تنها در هتل ها، صورت می گیرد؟

از مسئول پذیرش یکی از بزرگ ترین هتل های «اصفهان»، درباره لغو این قانون می‌پرسم. او می گوید: «نه، تازه این قانون لغو شده. حالا هم هر هتلی یه رویه ی مخصوص به خودش رو داره. اکثر هتل ها منعی برای پذیرش ندارن. اما هتل های دولتی یه کم سختگیری شون بیشتره. بستگی به مسئول پذیرش داره. اگه فکر کنه ممکنه مشکلی پیش بیاد، از دختر اجازه اداره اماکن رو می خواد. اون جا هم یه فرم پر می کنن یا با خانواده دختر تماس می گیرن و بعد به ما زنگ می زنن یا نامه می دن.»

مسئولین پذیرش چهار هتل دیگر اصفهان هم کم و بیش همین نظر را دارند.

اما مسئول تورهای داخلی یک آژانس مسافرتی در اصفهان می گوید:« بعضی جاها مثل کیش، قشم و حتی مشهد، چون توریستی ان و خیلی مراجعه دارن، معمولاً سختگیری نمی کنن.»

با مسئول هتل های «اداره جهانگردی استان اصفهان» تماس می گیرم و بعد با رئیس اتحادیه هتل داران صحبت می کنم. آقای «رضایت» می گوید که این قانون از ابتدای امسال، وقتی فرمانده نیروی انتظامی کل کشور در مصاحبه اش تاکید بر لغو این قانون کرد، ملغی شده است ولی تا پایان سال ۸۷، هتل ‌های اصفهان از تمام خانم‌ ها بدون استثنا تاییدیه ی اداره اماکن می خواستند. او تاکید می کند که در اصفهان قوانین سختگیرانه تری حاکم است و اضافه می کند که: «این به درایت مسئول پذیرش هتل بستگی دارد. مطمئناً بین خانمی که برای یک کار اداری آمده و دختر جوانی که از خانه‌ اش فرار کرده، تفاوت مشهودی هست. معمولاً اگر مشکوک شوند، دختر را می فرستند اداره اماکن تا تاییدیه بگیرد.»


مطالب مشابه :


آموزش کافی شاپ با استاندارد بین المللی توسط بنیانگذار کافی شاپ حرفه ای در ایران با مدرک معتبر

فرهاد زعفری هشجین رییس کمسیون آموزشی اتحادیه کافی شاپ داران 09121490154 بانك اطلاعات پزشكي مشهد




کافی شاپ درایرانcoffee shop too iran

آقای زعفری رییس کمسیون اتحادیه کافی شاپ داران کافی شاپ به بانك اطلاعات پزشكي مشهد




ایرانشف فرهاد زعفری هشجین -مصاحبه روزنامه همشهری با رییس کمسیون آموزشی اتحادیه - توجیه اقتصادی کافی

coffee shop / كافي شاپ صدف كام / كافي شاپ صدف/ بانک اطلاعات کافی شاپ شاپداران مشهد بانک




استان گلستان

آن‌ها همراه با دام‌داران سمنان و سوی مشهد مقدس می سنتی ، کافی شاپ ، فست فود




مسابقه عجیب ترین ریش و سیبیل ها در نروژ !

ترین و دیدنی ترین ریش و سبیل داران این کافی شاپ و اتحادیه آبمیوه




در دنیای سفرهای مستقل دخترانه چه می گذرد؟

«ما دو روز بعد، بلیت قطار برای مشهد کافی شاپ ولی با رئیس اتحادیه هتل داران




یک مسئول: قیمت گوسفند زنده در عیدقربان ثابت است

رئیس اتحادیه گوشت گوسفندی تهران از و دام زنده به میزان کافی موجود است شاپ | دوستی. ووگیگ




فرمانده ای خادم

اتحادیه اروپا; ضد کافی شاپ دو دختر پرچم داران




برچسب :