حکایت معلم

حکایت اول:از دست این ویروس تازه به دوران رسیده دل پیچه و تهوع... دخترم را برده ام بیمارستان..نشسته ام تا سرمش تمام شود و برگردیم خانه؟ زنی که کنار تخت مقابل نشسته است می پرسد :شاغلی؟  -بله؟ معلمی؟  - بله... پس تا چند روز دیگر سکه ها را پارو می کنی؟...با تعجب نگاهش می کنم...با تعجب نگاهم می کند:ما که هر سال برای معلم ها ی بچه هایمان سکه می خریم...کاش سرم نگار زودتر تمام شود.

 حکایت دوم:ظهر تابستان است نشسته ام روی نیمکتی توی راهرو تا کلاس بعدی شروع شود همشاگردی ام که خود نیز معلم است کنارم می نشیند می پرسد: فارغ التحصیل کدوم دانشگاهی؟ - شریف...پس بگو چرا....ولی خودمانیم اینجا چه می کنی؟ دیوانه بودی؟ 

حکایت سوم: هیچ مهمانی برایم  زجر آورتر از مهمانی روز معلم نیست و در تمام عمرم هر گز شرمنده تر از زمانی نبوده ام که کادوی روز معلم را بناچار گرفته و در صندوق عقب اتومبیلم پنهان کرده ام...اگر بهانه ام دیدن دوستان و همکارانم نبود هر گز پای در چنین مراسمی نمی گذاشتم.

ولی یک روز معلم یک کادویی گرفتم که هنوز هم باورش برایم سخت است...سالهایی که اینترنت و وبلاگ و...اینقدر رایج نبود توی مدرسه ای توی خاک سفید درس می دادم...توی کل مدرسه هیچکس کامپیوتر نداشت یه سایت در پیتی داشتیم و چند تا کامپیوتر هندلی که خانوم مدیر از ترس خراب شدنش همیشه دو تا قفل محکم به در سایت می زد. تازه کارت اینترنت به بازار آمده بود یک روز کارت خریدم و با هزار معرکه تلفن دفتر خانم مدیر را تا سایت طبقه دوم آوردم و به کامپیوتر وصل کردم و به بچه ها ساختن ایمیل را یاد دادم...یک ایمیل مشترک برای کلاسمان ساختم و پسوردش را به همه دادم تا به آدرس من میل بفرستند...بعد از مدتها روز معلم یک نامه بدستم رسید که  بچه ها از همان ایمیل مشترک برایم تبریک فرستاده بودند...گویی یکی از بچه ها به نمایندگی از همه رفته بود خونه پسردائیش و برای من میل فرستاده بود. من تا امروز روز معلم هدیه ای نگرفته ام که جای این هدیه را بگیرد.   

حکایت چهارم: سر کلاس بودم که با گوشی اش به من زنگ زد...کسی بود که مرا می دید...قطعا روی یکی از نیمکتهای کلاس نشسته بود...چون به محض اینکه به گوشی ام می رسیدم قطع می کرد...پیدا کردنش کار سختی نبود...بعد از کلاس هر چقدر زنگ زدم برنداشت برایش نوشتم:

ما ز یاران چشم یاری داشتیم...خود غلط بود آنچه می پنداشتیم...فردا شنیدم توی کلاس بچه ها زمزمه اش می کنند. عصر همانروز از یه گوشی دیگه زنگ زدم برداشت گفتم: پیداست کار مهمی با من داشتید چون ۵ تا میسدکال داشتم از شما!...عذر خواهی کرد و گفت احتمالا اشتباه شده!....شناختن صداها برای من که صدای بچه ها همیشه تو گوشمه کار سختی نیست!...دیروز سر امتحان جبر غایب بود...معاون چیزی گفت که خیلی نگرانشم...اگه فردا نیاد در اولین فرصت بهش پیامک بدم شماره ش که تو گوشیم هست !...فردا روز معلمه باید یه جوری نشون بدم من معلمم!

حکایت پنجم: هر وقت دلم از آموزش و پرورش می گیرد...هر وقت فکر می کنم اندیشه های من و باورهای آموزش و پرورش در یک جو نمی رود...هر وقت با تمام باورهای محکم و قشنگم نسبت به شغلم باز هم خودم را عروسک خیمه شب بازی آموزش و پرورش و بانیان نا آگاه در امر آموزش می بینم یاد دو نفر شارژم می کند...یکی آقا معلمی که با موتورش تا یکی از روستاهای بندرعباس می رفت و هرروز موتورش خراب بود و کنار برکه توی جاده نمازهایش را می خواند و دیگری قسمتهای مختلف سریال ویکتور نواک معلم! 

حکایت ششم:از شغل انبیا بودنش هم دو چیز را خیلی قبول دارم یکی اینکه انبیا به تک تک انسانها عشق ورزیدند و در پی اجر و مزدی نبودند...و دیگر اینکه هر چه هدایت کردند به گوش کسی نرفت...درست مثل درسهایی که ما می دهیم و دو روز دیگر کسی یادش نیست چه گفته ایم.

اما خدایی بعضی از درسها را هیچکس از یاد نمی برد..درست مثل درسهایی که پدرم اولین معلمم به من داد...عمرش پایدار...


مطالب مشابه :


فروشگاه زنجیره ای معلم بندرعباس

فروشگاه زنجیره ای معلم بندرعباس. سایت احمد خانه معلم های سراسر




شماره تلفن و آدرس خانه معلم مراکز کلیه استانها

، اطلاع رسانی به همکاران فرهنگی و دانش آموزان ،همچنین معرفی سایت خانه معلم بندرعباس.




آدرس و تلفن خانه های معلم سراسر کشور - مراکز استان ها

آدرس و تلفن خانه های معلم سراسر کشور هزاران سایت در یک سایت. خانه معلم بندرعباس.




آدرس خانه های معلم سراسر کشور

آموزش ابتدایی زیر بنای آموزش و پرورش سایت کودکانه فهرست خانه معلم بندرعباس.




تلفن و آدرس خانه های معلم در شهرهای مختلف ایران

خانه معلم بندرعباس. 3330788. جنب اداره کل سایت سفارت ایتالیا در




آغاز فعاليت ستاد اسكان نوروزي فرهنگيان در 16منطقه هرمزگان

جناح قلم (سایت دینی فرهنگی اجتماعی جناح) معلم خانه معلم های سراسر




آدرس ستادهاي اسكان فرهنگيان كشور(استانها)

تبريز ـ خيابان طالقاني ـ تقاطع 17 شهريور ـ جنب خانه معلم بندرعباس ـ پشت مصلي ـ دبستان




حکایت معلم

حکایت معلم مدیر را تا سایت طبقه دوم آوردم و روستاهای بندرعباس می رفت و هرروز




آدرس خانه معلم استانهای+تلفن

آدرس خانه معلم استانهای+تلفن بندرعباس(1) سایت داوری




برچسب :