بهاییان نوفرست بخش سوم

                                  اولین برخوردها

زدو خوردهای گاهی خونین٬ همیشه خانوادگی و همراه با دسته  کشی٬ بخشی از تاریخ نوفرست و بسیاری روستا های دیگر ایران و جهان بوده است.با کوچکترین برخوردی بین دونفر٬ افراد و خانواده های وابسته به میدان می آمدند و بدون اینکه بپرسند: دعوا بر سر چیست؟ چه کسی درست می گویدو چه کسی نادرست.. برهم می تاختند٬ سرانجام خونین و مالین یکدیگر را رها می کردند تا روزی دیگر و نزاعی دیگر..

 بیچاره مردمی که از پپشتیبانی خانواده بزرگی برخوردار نبودند٬ آدم گردن کلفت و زورگویی بینشان نبود٬همیشه باید خون دل می خوردند وباید به گفته نوفرستی ها : دو بَر سرخود را می گرفتند تا کسی بر سرشان نزند!

 خانه های گلی نوفرست و درختان کهنسال آن چه بسیار ستم ها بر مردم آفتاب نشین و بی کس و کاررا به یاد دارد. مردانی که برای یافتن لقمه ای نان روزها با سخت ترین دشواری ها دست به گریبان بودند وشبها در کلبه های خالی شان بر ستمی که بر آنان می رفت در خلوت  خود می گریستند. مردانی که  توان آن  را  نداشتند که تجاوز به ناموسشان را نیز دادخواهی کنند. چه بسیار دختران زیبا رویی که فرزند خانواده ای کم در آمد بودند و مجبور به  کارها شدندکه زبان از بیان آن شرم دارد٬ چه بسیار زنانی که به عقد مردی دیگر در آمدند و با زور زورگویان مجبور به جدا شدن از او شدند تا زورگویی کامیاب شود یا به این روش ملکی تصرف شود٬دادخواهی در آن زمان برای بیچارگان برابربا  مرگ خواهی  بودو چه بسیار زمینها و باغها که به زور از کسی گرفتند وخوردند و رفتند...

 مانند همه اختلافاتی که گفتیم  زدو خورد نخست بین بهاییان و نوفرستی ها  بر سرملکی پیش آمد که بین حاج محمد بشیری و ولی الله قدیری در خرید آن رقابت بود.سال ٬۱۳۲۸ دارو دسته بشیری های آن زمان به دارودسته قدیری ها-که آن زمان چندان زیاد نبودند- حمله کردند ٬ قدیری ها که دست پایین را داشتند کتک سختی خوردند که مانند همه برخوردهای آن دوران با چوب و چماق بود.دعوا سرانجام به خوبی و خوشی خاتمه یافت ٬ همه آشتی کردندو به خانه هایشان برگشتند.اما قدیری ها با پشتوانه و کیلی ها-که دیرتر از ماجرا با خبر شدندبه کاری دست زدند که تا آن زمان سابقه نداشت :

                                   به قول امروزی ها آتش بس را شکستند!

شب از نیمه گذشته بود٬ داردودسته پیروز به خواب رفته بودند٬ آقای بشیری آن زمان در منزل میر مرتضی-منزل فعلی آقای کوچی- می نشست. ناگهان چندین نفر با چوب و چماق و داد وفریاد از در و دیوار هجوم آوردند و شبیخونی زدند ناجوانمردانه! تمام وسایل خانه را تا توانستند نابود کردندیا بیرون ریختند٬ درو پنجره ها را شکستند و غوغایی به پا کردندفراموش ناشدنی ٬گفته اند  که گروهی از مردم دستگرد به همراه چند نفر از نوفرستی ها   این شبیخون را سامان داده بودند. برخی مجروحان آن شبیخون مانند شادروان استاد علی اکبر  تا سالها از عوارض آن  رنج بردند

این نبرد ارتباطی به بهایی و مسلمان بودن درگیران نداشت گرچه بهاییان دستگرد و نوفرست در شبیخون هماهنگ  و پپشتیبان یکدیگرشدند.

 اما بی گمان نخستین برخورد ضد بهاییت  در سال ۱۳۴۰در جریان دفن همسر آخوندملامحمد حسن-حوا کربلایی حسین -روی داد

 حوا چنانکه گفتیم فرزند کربلایی حسین بود که خانواده ای نسبتا بزرگ بودند. برخی مردم براین باور بودند که او زنی مسلمان بوده و باید در گورستان مسلمانان دفن شود اما فرزندان حوا می خواستند اورا در باغ رضوان( گورستان بالای تپه در مسیر چاچ) دفن کنند. جار و جنجال زمانی بیشتر بالا گرفت که مشخص شد  چند نفرشبانه  تابوت رامخفی کرده اند تا نتوان از آن برای حمل جنازه استفاده کرد. گفته اند آنها تابوت را شب پیش در لابلای شاخه های درخت سرو خمره ای کهنسال نوفرست نهان کرده بودند. گفتگوها بالا گرفت و برخی که نمی خواستند درگیر باشندآن روز  خود را  پنهان کردند .سرانجام جنازه همانگونه که خواست فرزندان آخوند بود در باغ رضوان و دور از بستگان مسلمانش به خاکسپرده شد . اما نوفرستی ها نخستین برخورد کاملا با رنگ و روی دینی را با بهاییت تجربه کردند.

تا آن زمان هنوز رفت وآمد بهاییان به مجالس مذهبی مسلمانان بر قرار بود. ولی الله قدیری نوحه می خواند و در دسته عزاداری کم وبیش حضور می یافت. آنها از حمام ده استفاده می کردند . گرچه این تماسها پیش از دفن حوا نیزکم  شده بود اما تا زمانی که آن زن زنده بود نوفرستی ها -شاید بیشتر به احترام او- چندان به پرو پای بهاییان نمی پیچیدند- نه اینکه هیچ اختلافی نبود٬ از آغاز بهایی شدن آخوند ملامحمد حسن٬ گرچه چندان آشکار نشد برخوردهایی بود اما بیشتر انفرادی و بسته به زمان و مکان بود-مرگ حوا و ماجراهای روز دفن آغازی شد بر یک نبرد دراز مدت

ما در هفته آینده ماجرای زدو خورد خونین سال ۱۳۴۷ را بازگو خواهیم کرد ٬ نیز اشاره به برگزاری دوره های آموزشی انجمن حجتیه در نوفرست  و داستان باغ رضوان و دفن شادروان رجب کربلایی محمد کربلایی اصغردر آن خواهیم داشت و سپس به داستان خودمان خواهیم پرداخت که در سال ۱۳۵۷ آغاز شد.

                                            تا هفته دیگر بدرود 

 

 


مطالب مشابه :


رمضان93

نوفرست روستای من - رمضان93 - - نوفرست روستای من نوفرست دهي است از دهستان نهارجانات بخش حومه




بهاییان نوفرست

نخستین بهاییان شگفت نیست که چون دیگر جاها ٬ نخستین بهاییان نوفرست نیز از میان اهل منبر




بهاییان نوفرست بخش سوم

نوفرست - بهاییان نوفرست بخش سوم - توسعه پایدار روستای نوفرست




روزمردم

نوفرست - روزمردم - توسعه پایدار روستای نوفرست تاش کوه، هر کاره. نوفرستی ها به ان کوه تک




فعالیت شورا و دهیاری را در مدت سپری شده چگونه ارزیابی می کنید؟

نوفرست روستای من - فعالیت شورا و دهیاری را در مدت سپری شده چگونه ارزیابی می کنید؟ - - نوفرست




بهائیان نوفرست بخش شانزدهم

نوفرست - بهائیان نوفرست بخش شانزدهم - توسعه پایدار روستای نوفرست




بهائیان نوفرست بخش دهم

نوفرست - بهائیان نوفرست بخش دهم - توسعه پایدار روستای نوفرست




آدرس دهی:

نوفرست رایانه - آدرس دهی: - طول 128 بیت اولین تغییر ازip v.4 به ip v.6 ، طول آدرس شبکه است.




مفاهیم شبکه

نوفرست رایانه - مفاهیم شبکه - tcp/ip: يک پروتکل جامع در اينترنت بوده و تمام کامپيوترهايی که با




برچسب :