مختصر تاریخ سلماس قسمت اول



 قسمت اول : 
  طبیعت چند گونه ، كوههای سر سبز و پر آب سلماس سبب شده  است در هزاره های قبل از میلاد این شهر مأ وای گروهی از انسان ها ی باستانی شود كه دانشمندان توانسته اند ، با اكتشافات و مطالعات باستانشناسی خود حضور انسانهایی از نوع نئاندرتال پیشرفته را در كوهها و غارهای نزدیك به سلماس ثابت كنند . مثلاً پروفسور كارلتون س : كوون در سال 1919 م طی تحقیقاتی غارهای " تام تاما " و " داوارزاغاسی " كه در كوهستانهای نزدیك سلماس است را مكان اولیه استقرار بشر در دهها هزار سال قبل اعلام نماید .
در نزدیكی روستای اجواج 16  كیلومتری جنوب غرب سلماس آثاری از انسانهای اولیه وجود دارد كه نشاندهنده اسكان انسانهای اولیه در منطقه سلماس می باشد. این آثار كه بر روی صخره های آذرینی كه سمتشان به سوی شرق می  باشد نقش شده عموما قوچ و بزهای كوهستانی با بدنهای كشیده می باشد كه غالبا به صورت خطوط دراز كشیده شده است كه در صورت تایید كشیده شدن این آثار توسط انسانهای اولیه میتوان این آثار را به دوره پالئولیتیك میانی(حدود 35 تا 150 هزار سال قبل )منتسب دانست.
در پای این كوه وجود باریكه ای آب اسكان دائم انسانهای اولیه را در كوهها و غارهای منطقه سلماس و آذربایجان نشان می دهد. بنا به تحقیق باستانشناسان انسانهای نخستین ساكن آذربایجان تا پیش از اواخر دوره میانی و اوایل نو سنگی غالبا در كوهها میزیستند و در حدود هزاره های 5-9  ق.م به تدریج به دشتها سرازیر شده و به احداث روستاهای كوچك پرداختند. روستای قرار گرفته در  اهروان سلماس یكی از این روستاهاست.
از دیگر سو حیات فرهنگی مردمان با ستان سلماس با مطالعات باستانشناسی در تپه های باستانی سلماس به كرّات تأ یید شده است ، باستان شناسان توانسته اند دریا بند كه قدیمی ترین دهكدة باستانی در خاور میانه در سلماس قرار دارد آنهم با قدمتی در حدود نه هزار ساله قبل از میلاد . از دیگر سو این دهكده یك مكان صنعتی قدیمی تمدن آذربایجان نیز بوده بدین نحو كه مردم باستان ساكن این دهكده یازده هزار ساله با وارد كردن نوعی سنگ خاص به نام اوبسیدین از معادن نزدیك سلماس آنها را تبدیل به آلات و ابزار برنده جنگی كرده و از آنها استفاده یا گاهاً به سایر مناطق صادر می كردند .
 وجود شواهدی از قبیل اوبسیدین های برّ ان در منطقه هؤده ر " كور اوغلی قالاسی " نشان دهندة استقرار تمدنی هم سطح با كول تپة یازده هزار سالة سلماس " mezolitic " در سلماس می باشد .
به تحقیق اولین قوم مشخص در سلماس اقوام سومری بودند كه به استناد كاوشهای اخیر باستانشناسی و همچنین بررسی كتیبه های مختلف سومری های ساكن بین النهرین ، بانی تمدن بسیار مشهور و سرتاسری اره ته / آراتا در پنج – شش هزار سال قبل آذربایجان بودند . اولاد سومریان پروتوتورك ( تركان باستان‌) ساكن در آذربایجان و سلماس بعد ها تمدن عظیم سومری بین النهرین را بوجود آوردند برطبق مطالعات و تحقیقات زبان شناسان كلمة اره ته/ آراتادر زبان تركی باستان به معنی كوه و مكان مرتفع می باشد . بعد ها در تاریخ سلماس اقوام هورری كه از خویشاوندان نزدیك سومری ها بودند و در پرورش اسب معروفیت داشتند و سپس گوتی ها و تركان آس كه نام "سلماس" از این نام مشتق شده است همگی در سلماس قدیم موجد تمدن بسیار پیشرفته در اعصار خیلی قبل حدود چهار پنج هزار سال قبل بودند.
در دوران بعد اقوام و قبایل ساكن آذربایجان به دنبال تهاجمات آشوریها برای مقابله با این دولت خونریز و تهاجم دولت عظیم ، متمدن و با سازمان اورارتو را  در سه هزار سال قبل بوجود آوردند كه در سایه اقدامات این حكومت ، سلماس كه آنزمان‌ اوْلهو نامیده می شد توانست به حد اكثر پیشرفت  زمان خویش برسد . آب رود خانه زولا و دیگر شعبات آن به وسیله كانالهای آب به كشتزار های تاك و باغهای میوة پرباركشیده شد. زمینهای پهناور به چراگاه تبدیل شدند ، اشتران و چهار پایان آن در سراسر جهان آوازه یافت . انبار های غله بزرگ احداث شد كاخ شاهی اوْلهو " سلماس" در كنار رود زولا ساخته شد و دیوارهای سنگی برای محافظت از شهر اوْلهوبر پیرامون آن كشیده شد . در سایة مطالعات دانشمندان ، امروزه می دانیم كه ساكنان آن روزگار آذربایجان در دوران اورارتوها " حدود سه هزار سال قبل ) ابداع كنندة فن برای دستیابی به آب می باشند .
شهر و مدنیت وسیع اوْلهو در اثر حمله دولت آشور نابود گشت و دیوار های سنگی شهر به ضرب كلنگ وشمشیر چون كوزه گلین ویران و با خاك یكسان شد. ضربه وارده به پایتخت دوم اورارتو ( سلماس یا اوْلهو (اوْلخو )) به قدری سریع ، سخت و گیج كننده بود كه تا صدها سال بعد شهر سلماس نتوانست آسیب های ناشی از این ضربات را جبران نماید ، بطوریكه بعدها شهر سلماس به احتمال قوی در دوران حكومت آذربایجان ( سلسله آذربایجان ) روی آبادانی به خود دید .
آثار اورارتوها در سلماس:
امروزه محققین دخمه های موجود در «قارنی یاریق»، «ﻫﺆدر»، «دئریک»، «زنجیر قالا»و چهریق و آثار مختلف قلعه های خان تختی،کاظم داشی «ﮔﺆیرچین قالا» را کلاً آثار اورارتویی می دانند. کئوپورتر انگلیسی برای اولین بار توانست اورارتویی بودن آثار زنجیر قالا در تمر را نشان دهد.
سیستم آبیاری اورارتویی در منطقه سلماس  ( دو- سه هزار سال قبل)
در منطقه سلماس كه در آن زمان جزو آبادترین نقاط دولت اورارتو محسوب می شد و ایالت سانقی بوْتو نامیده می شد آب رودخانه زوْلا و دیگر شعبات كوچك آن بوسیله كانالهای آب به كشتزارهای انگور و باغهای میوه و مزارع غلّه كشیده شده بود. از سوی دیگر قناتهایی نیز برای جمع آوری آبهای كوهستان برای استفاده در دشتهای آذربایجان احداث شده بود. امروزه اورارتوها یعنی مردمان باستان آذربایجان را ابداع كننده فن قنات برای دستیابی به آبها می دانند و محققین می دانند  كه این  اورارتوها یعنی اجداد آذربایجانی ها  بودند كه به پارس ها هنر معماری ، استفاده ازآهن و تكنیك قنات راآموخته اند.[1]
در تاریخ اورارتوها به گزارشات مربوط به آبادانی سانقی بوْتو  «مسیر بین سلماس از طریق گؤنئی» برمی خوریم. بر اساس این گزارشات ، آب رودخانه ها به مصرف باغات و زمین های كشاورزی رسیده و مسیر بسیار خرم و سرسبزی بوجود آمده بود كه این سیستم آبیاری و سرسبزی منطقه در اثر حملات آشوریها نابود می شود.
عامل ائتنیکی مهم دیگری که در سلماس بطور بارزی درخشیده اقوام ساکایی می باشند که با استناد به منابع تاریخی مختلف می توان دریافت آلپ ارتونقا یا افراسیاب مندرج در شاهنامه خاقان انها بوده و عاقبت در کوران کشمکش های سیاسی در جزیره در دریاچه اورمیه دستگیر و سپس کشته شده است.
به احتمال بسیار زیاد محل گرفتاری وی جزیره «کاظم داشی» می باشد که سابقاً «قیریخ لار» نامیده می شد. این نکته که «کاظم داشی» یا «قریخ لار» همان محل اختفای آلپ ارتونقا (افراسیاب) بوده می تواند کاملاً واقعی به نظر برسد چرا که سابقاً مردم برای زیارت به این صخره بزرگ می آمده،در آن شمع روشن کرده ، نذر می داده و به قدر یک محل مقدس ارزش و احترام داشت.
امروزه نقشهای مختلف حیوانی در روی فرشها،گلیم ها و زیور آلات مختلف در آذربایجان را یادگار مدنیت ساکاها می دانند.
اتحادیه ماد
بر خلاف عقیده بعضی ها،مادها یک قوم آریایی نبوده بلکه در سده هفتم ق.م پس از سقوط دولت های اورارتویی،ماننایی،ساکایی و ... از اتحاد هفت قبیله ساکن آذربایجان بقول هرودت- دولت ماد به وجود آمد.
از تاریخ سلماس در دوره استیلای هخامنشیان در آذربایجان اطلاع چندانی در دست نیست.  پس از یک دوره سکوت تاریخی ، اولین آگاهی ما از سلماس به زمان حمله اسکندر بر می گردد.به استناد نوشته های " استرابون " در سال 20میلادی درمی یابیم كه سلماس تحت عنوان " سیمباسا"  یا " سیمباكا" ظاهر شده كه ظاهراً تحریفی از كلمة سلماس به زبان رومی است . به نوشته وی ، سلماس در آن دوران بین حكومت های آذربایجان و رومی هادست به دست می گشته بطوریكه این ردَ و بدل ها سبب آسیب های جدی به سلماس آنروز گار و به تبع آن ركورد صنعت و هنردر سلماس شد .
همزمان با حكومت آذربایجان در سرزمین آذربایجان ، دولت دیگری در تركمنستان و شمال خراسان توسط سكاهای ترك بوجود آمد كه مورخین به استناد به نام مؤسس آن " اشك " آنهارا حكومت اشكانیان نامیدند .
ماجرای حكاكی نقش  خان تختی سلماس
اشکانیان سرزمینهای متصرفی خود را به صورت ملوک الطوایفی یا فدرالیته اداره می کردند و همین امر هم سبب شد با تضعیف حکومت مرکزی سرزمینهای تابع این امپراطوری دم از استقلال بزنند. سرزمین آذربایجان از زمره این سرزمین ها بود. با کشته شدن اردوان در سال 224 میلادی امپراطوری اشکانی متلاشی گردید ولی تیرداد نامی که خسرو اشکانی نیز نامیده می شود توانست حکومت و استقلال آذربایجان را حفظ نموده و با رومیها پیمان دفاعی ببندد.
اردشیر موسس ساسانیان به تدریج دایره حکومت خود را از استخر فارس گسترش داده به مرزهای آذربایجان رسیده و به فکر تصرف آذربایجان افتاد. از دیگر سوی از رومیان خواست آسیا و مناطق سوریه و عراق را تخلیه نمایند .
بعد از عقب نشینی قشون روم ،خسرو اشکانی شاه آذربایجان در برابر اردشیر تنها ماند ولی با این همه دست از مقاومت برنداشت. و به ادعای گیبون ،این مقاومت بیش از سی سال تمام به طول انجامید. با توجه به سی سال مقاومت خسرو، احتمالاً تصرف آذربایجان در سال 262 میلادی یا 263 میلادی انجام شده است. جکسن نیز معتقد است تصرف آذربایجان در سال 230 میلادی انجام شده است.
اردشیر که نزدیکیهای سلماس رسیده بود سرمست از این پیروزی دستور حکاکی نقشی که حاوی نقش خود اردشیر و پسرش و دو تن از سران محلی که به احتمال زیاد سران آذربایجان باشند داد.  این نقش در کوه «پیرچاوش» نزدیکی آبادی «خان تختی» سلماس حک شده است. این نقشها که در ارتفاع حدود 30 متری حک شده است متشکل از دو سوار و در پیاده است.
سواران پادشاهی هستند که ظاهراً ایشان را در حال گرفتن تاج از دست پیادگان نشان می دهد.
از مهمترین وقایع این دوران،حمله یولیانوس امپراطور رم به آذربایجان در 323 م و تصرف سلماس توسط قوای رومی می باشد. نیروهای رومی پس از تصرف سلماس به تاراج آن پرداختند.با مطالعه نوشته های رومیان درمی یابیم سلماس در آن دوران از طرف رومیها "جیلیا کوموس" نامیده می شد. که به مفهوم سرزمین آباد پر غله می باشد.
از مهمترین حوادث پس از تصرف آذربایجان توسط ساسانیان ورود تركان خزر و تركان هون به آذربایجان و سلماس می باشد كه در تاریخ و تمدن و فرهنگ امروزین سلماس نقش فراوان دارند . امروزه زبانشناسان میدانند كلمة هؤده را تحریفی از كلمه خزر می باشد . حفاری های باستان شناسی در تپه هفتوان سلماس آثاری از این دوران را به نمایش می گذارد كه جالب ترین آنها دو عدد آینة شیشه ای بی نظیری است كه از گورهای ( كورقان ) اوایل دورة ساسانیان در سلماس كشف شده است . این اشیاء امروزه در موزه بریتانیا نگهداری می شود.
با ظهور اسلام ، سلماس وارد دوران نوین تاریخ و فرهنگ خویش گردید .  آذربایجان قبل از شکست نهایی ساسانیان به تصرف اعراب در آمد چرا که عُمر در سال 19 ﻫ . ق عتبه بن فرقد سلمی را را به موصل فرستاد و سال بعد وی سلماس و اورمیه و خوی را تصرف کرد. بلاذری می نویسد:
 «معانی بن طاووس از پیروان اهل موصل روایت می کند اورمیه را نیز ﻋﺘﺒﺔبن فرقد هنگام جنگهای موصل فتح کرد و خراج آن چندی به بیت المال موصل ریخته شد و هم این چنین بود حال حور و خوی و سلماس. معانی می گوید: ﻋﺘﺒﺔ اورمیه را زمانی گشود که ولایت آذربایجان داشت و اللهُ اعلم.»[2]
 در سایة این دین نوظهور ، سلماس صدها شخصیت علمی ، ادبی و دینی به جامعة گستردة اسلامی تقدیم نمود كه دراین نرم افزار به بیوگرافی عده ای اشاره خواهیم كرد . در سال 20هـ . ق سلماس به تصرف عتبة بن فرقد سردار عرب در آمده و متعاقب آن جمع كثیری از اعراب مسلمان وارد سلماس و آذربایجان شدند . با اینحال زبان عربی علیرغم داشتن پشتوانة قوی مذهبی ، نتوانست به زبان تركی مردم آذربایجان فائق آید ولی طبیعی است آثار خویش را به عنوان مبادلة دوفرهنگ در زبان تركی نشان داد كمااینكه این آثار در زبان عربی نیز دیده میشود . با این حال كم كم زبان و فرهنگ عربی در میان فرهنگ تركی حل شد ، بطوریكه امروزه هیچ اقلیت عربی در آذربایجان دیده نمی شود .
همزمان با قیام بابك ، سلماس و قلاع اطراف آن به تبعیت وی در آمدند و بدین ترتیب بابك و مردم آذربایجان به مدت حداقل بیست سال متمادی در برابرقشون اعراب به مقاومت پرداختند ، لیكن این امردیری نپایید و بابك توسط اعراب دستگیر و بعداً كشته شد . صد سال پس از قیام بابك دوباره آذربایجان سعی در استقلال از بغداد نمود . در این كوشش ها سلماسیان نیز نقش فراوانی داشتند . در تاریخ می بینیم سلماس گاه به تصرف سالاریان ،گاه به تصرف حمدانیان در می آمد .
سلماس در دوره اول اسلامی
ابن حوقل كه در حدود سالهای 368 هـ .ق. تقریباً هزار سال قبل از سلماس دیدن كرده ، سلماس را شهری آباد ، پرجمعیت و پر نعمت معرفی و از میوه سلماس تعریف فراوان كرده است . وی همچنین از مسجد جامع سنگی و دیوارهای سنگی شهر سلماس یاد می كند.[3]
در حدود العالم نیز علاوه بر تعاریف فوق به صنایع دستی مردم سلماس نیز اشاراتی شده است خصوصاً از تولیدات دستی مردم سلماس به عنوان كمك درآمد سلماسیان نام برده می شود.
مقدسی نیز در احسن التقاسیم ، سلماس را با بازارهای متعدد و مسجد جامع سنگی ذكر كرده از سلماس به عنوان شهر زیبایی یاد می كند.[4]
ابن خردادبه صاحب كتاب « المسالك و الممالك » تحریر در سال 230 ــ 234 ضمن توصیفات آذربایجان و بیان راههای ارتباطی شهرهای آن به سلماس نیز اشاره می كند: « از آن محل ( اورمیه) تا سلماس از طریق خشكی و دریاچه اورمیه شش فرسخ راه می باشد. [5]این كل معلوماتی است كه جغرافیدان عرب قرن سوم از سلماس ارائه می كند.
ابودلف سیاح عرب كه درتاریخ341ه.ق  سفرنامه خودرا نوشته است درباره آبگرم در سلماس توضیحاتی می دهد.
در عصر تركان سلجوقی آخرین موج تركان اوغوز به آذربایجان وارد و بدین ترتیب خزینه های فرهنگی آذربایجان پربار تر شده و زمینه برای خلق آثار و نوشته ها مزین ادبی ، دینی و هنری در آذربایجان مساعدتر شد . محققینی همچون اورخان شاییق و گیرزی اوغلو معتقدند كه در تقسیم بندی اوغوزان ،سلماس همراه با ارومیه و وان جزو دیش اوْغوز ( اوغوز بیرونی ) محسوب می شد .امروزه از تركان اوغوزقبیله های قایی ،بایات ، افشار و چپنی ( تركان كوره سین لی یا در اصل گیره سون لو – گیره سون منطقه ای در آناطولی ) در تركیب مردم سلماس نقش دارند .
جنگهای صلیبی و سلماس
تركان مسلمان كه شور غزا و جهاد در سر داشتند سالیان متمادی در صف اول قشون اسلام در مقابله با مسیحیان و رومیان در حدود آذربایجان بودند. این علاقه به شكل كاملا واضحی در داستانهای كتاب ده ده قورقود كه از كتب كلاسیك و ارزشمند تركان است، متجلی است. ادامه جهادهای تركان مسلمان سبب فروكش شدن تجاوزات مسیحیان و در رأس آن ارامنه به سلماس، اورمیه، خوی و ماكو گردید.
درسال 439 هـ .ق. یكی از پیشوایان مسیحی كه خاچیك نام داشته به لشكریان  طوغرول بیگ سلجوقی حمله می كند. گرچه وی در این حمله كشته می شود با این حال با پیوستن جمعی به قشون وی سپاهیان طوغرول بیگ در نواحی خوی و سلماس شكست خورده[6] جمع كثیری از تركان شهید می‌گردند. با این حال سلماس به دست مسیحیان رومی نیفتاد و حداكثر تلاش سلماسی ها صرف تعمیر و مرمت دیوارهای قلعه و فراهم نمودن آذوقه و تجهیزات جنگی برای مقابله با دشمن می شود. در جنگهای صلیبی سلماس به عنوان یك شهر تداركاتی عمل می كرد
مهمترین عصر فرهنگی آذربایجان تا استیلای مغول ، دوران حكومت اتابكان ( آتابیگ های ) آذربایجان محسوب می باشد . گر چه وقوع جنگهای گسترده صلیبی مانع رشد جدَی صنعت و هنر در سلماس شد ولی در عین حال سلماس به علَت قرار گرفتن در شاهراه تبریز –بیزانس به عنوان یك شهر مهم بازرگانی عمل می كرد . در كتب تاریخی از قالی های عالی سلماس ،پارچه های ماهوتی ،مخمل ، رو بالش ،سفره ، پرده ، جانماز ،‌آرخلیق ، كمر و قورشاق و از صنایع مسی فلزی در سلماس به عنوان یك صنعت با ارزش یاد می شد و صادرات ظروف مسین سلماس از اهمیت زیادی در جهان اسلام برخوردار بود .
در سال 619 هـ . ق سپاه مغول به آذربایجان رسیده و گروهی از آنان به فرماندهی چته نویان به سلماس حمله كرده و از آنجایی كه اهالی سلماس قبول تبعیت از مغولان نكرند ، مغولها پس از تصرف سلماس ، آنجا را باخاك یكسان كردند . یكصد سال بعد سلماس توسط تاج الدین علیشاه وزیر غازان خان مرمَت میشود . حمدالله مستوفی از تاریخ نگاران این عصر اشاره می كند كه محیط سلماس در آن زمان هشت هزار گام بود . از آثار دیگر این دوران ، مقبره زن تاج الدین علیشاه است كه در سلماس به مینار مشهور بود و عاقبت در زلزله ویرانگر سال 1309 شمسی سلماس كلاً منهدم شد .
 ایلخانیان و سلماس :
به تدریج مملكت مغولان بدست شاهزادگان مغول افتاد از جمله هولاكو كه سلسله ایلخانیان را تشكیل داد. هولاكو پس از غارت بغداد تصرف غنایم و تخریب بغداد با مال و منال و خدم وحشم فراوان به آذربایجان آمد وی قسمتی از این اموال را برای برادرش منقوقا آن فرستاد و بقیه را در قلعه مستحكم قیرخ لار ( كاظم داشی ) در سلماس ذخیره كرد.
آثار باستانی سلماس در دوران ایلخانیان : مینار
حمدالله مستوفی در سلماس اشاره می كند كه سلماس یكصد سال پس از حمله مغول بدست تاج‌الدین علیشاه جیلان تبریزی مرمت شده و دورش هشت هزار گام است. علاوه بر این یك پل و راه های متعدد به امر وی ساخته شد و سلماس روی آبادانی دید.
مقبره ای كه تا قبل از سال 1309 (زلزله) در سلماس در اراضی كهنه شهر امروزی  قرار داشت مقبره میره خاتون زن تاج الدین علیشاه بود. گرچه شكل ظاهری این مقبره شباهت تامی به آثار سلجوقی دارد ولی « هرتسفلد معتقد است كه برج سلماس مقبره دختر امیرارغون خان رادكا نی است كه به زنی وزیر تاج الدین علیشاه جیلانی در آمده بود و تاریخ آن 700 یا 710 هجری است.
نهر علیشاه Əlişə  كه از نزدیكی سلماس كنونی می گذرد نیز از اقدامات مؤثر تاج الدین علیشاه برای مرمت سلماس تخریب شده به شمار می رود.
سلماس در آثار سیاحان دوره ایلخانی
به نوشته حمد الله مستوفی در كتاب «نزهه القلوب» :
«سلماس از اقلیم چهارم است. طولش از جزایر خالدات «عط ید» و عرض از خط استوا « لزم». شهری بزرگست و باورش خرابی یافته وزیر خواجه تاج الدین علیشاه تبریزی آنرا عمارت كرد. دورش هشت هزار گام است . هوایش به سردی مایل است و آبش از اودیه جبال بر می خیزد و به بحیرهچی چست ریزد . باغستان بسیار دارد . میوه وانگورش نیكو باشد. غله و دیگر حبوبات نیكو آید . مردمش سنّی پاك دین اند و پیوسته با اكراد در محاربه باشند و خصومت همیشه در میانشان قایم بود و چون ذاتی و موروثی است اصلاح پذیر نمی باشد . حقوق دیوانیش سی ونه هزار و دویست دینار است .[7] لازم به ذكر است كه در آن زمان مالیات شهر خوی پنجاه وسه هزار دینار و مالیات شهر اورمیه هفتاد وچهار هزار دینار ، اردبیل هشتادو پنج هزار دینار و تسوج پنج هزار دینار بوده است.»
شهاب الدین یاقوت حموی نیز در معجم البلدان می گوید :
سلماس به فتح اول و ثانی مدینه ای است مشهور در آذربایجان میانه آنجا و اورمیه دو روز مسافت می باشد و تا تبریز سه روز و سلماس در میان اورمیه و تبریز واقع شده و بالفعل غالب آن شهر خراب است . از سلماس تا خوی یك منزل می باشد . طول سلماس هفتاد وسه درجه و سدس است و عرضش سی وسه درجه و نصف .
حكومت آل جلایر در سلماس
پس از ضعیف شدن حكومت ایلخانیان ، آل جلایر از 740 تا 836 هـ . ق. به آذربایجان مسلط شدند . مالیات دریافتی از سلماس در دوران آل جلایر به 39200 دینار می رسید كه گویای تلاش وسیع برای سر وسامان دادن به اقتصاد مضمحل سلماس  پس از نابودی در یك قرن قبل بود .
عواید سلماس در این دوران پرحادثه را در سالهای 741 و 764 هـ . ق. به ترتیب 73000 و 50000 دینار بود[8] كه گویای توسعه اقتصادی سلماس آن دوران می باشد .
سلماس در زمان امیر تیمور
تیمور در شعبان 763 هـ . ق. در شهر كوش بدنیا آمد . پدرش نام وی را « ته میر » به معنای آهن نام نهاد این لفظ بعداً در كتب فارسی به «تیمور » تبدیل شد .در سال 777 امیر تیمور گوركان پس از پیروزی بر ایلدیریم بایزید سلطان عثمانی در آنكارا در بازگشت به آذربایجان آمده در سلماس لشكرگاه زد .[9] تیمور در سال 789 هـ . ق. دوباره به سلماس آمده و در مدت اقامت در سلماس « ملك عزالدین » وانی را مورد تفقد قرار داده [10] و دایره حكومت وی را گسترش داد و پس از چندی سكونت در سلماس برای سركوب آل مظفر عازم اصفهان شد.
پس از تضعیف ایلخانیان به ترتیب آل جلایر ، امیرتیمور و قره قویونلوها و آق قویونلوها سلماس را در دست داشتند و به تدریج با حكومت سلطان فرهنگی دوست اوزون حسن بر آذربایجان ، زمینه برای رشد صوفیان و تاسیس سلسه صفویه آذربایجان آماده شد . در زمان اوزون حسن  قرآن به زبان تركی ترجمه و قلعه هایی در سلماس مرمَت شد از جمله قلعة مستحكم گورچین قالا در كنار دریاچه ارومیه . با تأسیس دولت صفوی در آذربایجان ،تنش های دول صفوی و عثمانی، آسیب های جدی به سلماس وارد می گردد كه به تدریج هستی از سلماس بر می كند و در این جنگلها بوده كه سبب اوضاع نامساعد سیاسی و امنیتی سلماس متروك و مخروبه گردیده و آنچه در منابع تاریخ اواخر صفویه و استیلای كریم خان زند و حكومت افشار ها و سایر كتب مربوط به تاریخ آذربایجان تحت عنوان سلماس ذكر می گردد منظور محال سلماس می باشد نه شهر سلماس . بی شك اهمیت و شكوه وعظمت قبلی شهر سلماس ،سبب تثبیت نام سلماس در طی تاریخ بوده است . از مهمترین وقایع فرهنگی سلماس استقرار شاخه ای از تركان اوغوز تحت عنوان گیره سون لوها ( كوره سینی ) در مناطق غرب سلماس و استقرار گروهی از تركان لك در مشرق سلماس می باشد . جمع كثیری از نویسندگان و شاعران و مشاهیر سلماسی از این تركان لك می باشد .
 حركت تركان  لك  به سلماس
چنین به نظر می رسد زمانی كه جمعیت سلماس  رو به كاهش نهاد و آثار ضعف اقتصادی در چهره آذربایجان نمایان می شد صفویه برای حفاظت از مرزهای سلماس و افزایش جمعیت ، گروهی از مردمان ایل لك را به سلماس كوچانید. لك ها خود را از تركان قشقایی می دانند كه در زمان حمله مغول از آذربایجان به اطراف شیراز كوچیده اند.
تاریخ دقیق استقرار لك ها در سلماس معلوم نیست ولی با توجه به قراین و از جمله فهرست امراء دربار صفوی می توان حدس زد كه استقرار طایفه لك در سلماس ، قبل از حكومت شاه عباس بوده است. گفتنی است در فهرست یاد شده « ساروخان سلطان سلماسی میر جماعت لك سلماسی » قید شده است كه جزو اویمآقات قیزیل باش نبوده ولی « در سلك امراء عظام انتظام یافته »[11] است.
امروزه لك های سلماسی در  آبادی های زیر استقرار یافته اند:
یوشانلو ، كنگرلی ، سلطان احمد ، یالقیز آغاج ، صدقیان ،  قره قشلاق،حمزه كندی  و آفتاخانا
با توجه به اینكه طایفه لك سلماس حالت كوچ نشینی داشتند می توان حدس زد قره قشلاق محل استقرار زمستانی انها بوده است . ییلاق – قشلاق لك ها در سلماس تا انقلاب اسلامی ادامه داشت .
در اوایل سلطنت آقا محمد خان قاجار ریاست لك های سلماس با سلطان احمد لك بود به نظر میرسد نام روستای سلطان احمد از نام رئیس ایل لك سلماس گرفته شده است .
سلماس در دوران سلطنت شاه محمد صفوی
پس از شاه اسماعیل دوم برادر بزرگش محمد به عنوان سلطان صفوی انتخاب شد . وی در اوایل حكومتش تصمیم گرفت « چون الكای خوی و سلماس و اورمی و اوشنی و بعضی از توابع مراغه به تصرف اكراد مخالف در آمده و به حمایت رومیه معترض حواشی مملكت می شدند .» مناطق یاد شده را آزاد نماید. وی برای نیل به این مقصود با قشونی مجهز به آذربایجان لشكركشی كرد ولی به سبب دریافت خبر حمله محمد گرای خان تاتار به شیروان چاره ای جز حركت به سوی شیروان نداشت.
به نوشته تركمان ، در سال 985 هـ به سبب جنگ های فراوان و تخریب باغات و مزارع آذربایجان « در اكثر محال قحطی پدید آمد .»
در سال 992 هـ نیز شاه محمد و حمزه میرزا ولیعهد كوشش ناموفق در بازپس گیری آذربایجان داشتند .از آن طرف نیز عثمان پاشا وزیر اعظم عثمانی با سپاهی عظیم به سوی تبریز پیش می آمد. حمزه میرزا ولیعهد كه سعی در جلوگیری از حركت قشون عثمانی داشت ، نتوانست كاری از پیش ببرد و در 27 رمضان 993 هـ .ق. قشون عثمانی به تبریز رسید.
حمزه میرزا این بار جهت ضربه زدن به قشون سپاه عثمانی به سلماس آمده ، بر پاشای ایروان و سلماس غلبه كرده سلماس را متصرف شده و شهر را غارت كرد. تصرف سلماس دیری نپایید و بالآخره حمزه میرزا كشته شد.
بعدها عثمان پاشا ، وزیر اعظم عثمانی در آذربایجان وفات كرد و عثمانی ها عقب نشینی كردند با این حال تا زمان شاه عباس دوم آذربایجان و به تبع آن سلماس یكی از ایالتهای امپراطوری عثمانی بشمار می رفت.
شاه عباس صفوی و تصرف دوباره سلماس
در گیرو دار هرج و مرج در دربار صفوی بالآخره علی قلیخان شاملو و مرشد قلیخان استاج لو دست یاری به هم داده و عباس میرزا را در سال 996 هـ  با عنوان رسمی « شاه عباس » به سلطنت برگزیدند. وی برای آسودگی در سال 999 هـ طی پیمانی آذربایجان ، گرجستان و قسمتی از لرستان را رسماً ضمیمه خاك عثمانی كرد و دفاتر مالیاتی این مناطق را به دولت عثمانی تحویل داده و سپس به تقویت قشون خود پرداخت.
در تاریخ هفت ربیع الثانی 1012 هـ شاه عباس از اصفهان به قصد آذربایجان بیرون آمده و بی هیچ مانعی در 19 ربیع الثانی 1012 هـ به تبریز رسید. از آنطرف غازی بیگ مقاومت در برابر عثمانی را صلاح ندانسته، قلعه قارنی یاریق را به علی پاشا تحویل داد و منتظر رسیدن قشون صفوی شد. پس از تصرف تبریز، سلماس نیز به تصرف قشون سپاه عباس در آمد و بلافاصله غازی بیگ به‌ سبب خدماتش در ارسال پیغام از اوضاع داخلی آذربایجان به حكومت خوی و سلماس منصوب شد.
گرچه سلماس در سال 1012 هـ .ق. به تصرف صفویان در آمد ولی عشایر مرزی پس از چند گاهی با دست اندازهایی به سلماس و شهر و روستاهای مجاور امنیت را از مردم سلب كرده بودند. بنابراین تصرف واقعی سلماس و استقرار دولت صفوی در سلماس پس از به ثمر رسیدن صلح سال 1021 هـ .ق. بین دولتین صفوی و عثمانی برقرار شد.
در پاییز سال 1014 هـ .ق. جغال اوغلو سردار عثمانی از راه آلباق به سلماس آمده و شهر را تصرف كرد سپس رهسپار تبریز شد. شاه عباس پیر بوداق خال حاكم تبریز را به مقابله با عثمانیها فرستاد در طسوج به عثمانی ها شبیخون زده و از سلماس تا آلباق نیز بدین  شیوه عمل نموده اگر از سر حیاتشان می گذشتند از رخت و لباسشان نمی گذشتند. پس از هزیمت عثمانیها ، اردوی شاه عباس به سلماس رسید و خود وی در چمن دیریشك سلماس اردو زد. در طول اقامت بیست روزه شاه عباس در سلماس ، امرای بسیاری از جمله مصطفی بیگ محمودی و زینل بیگ محمودی و امیرخان چلاق برادوست كه در زمان استیلای عثمانی ها ، از اطاعت صفویه سرباز زده بودند به حضور وی رسیده و اظهار ندامت كردند . اما جغال اوغلی چون خبر اقامت شاه عباس و قشون صفوی را در سلماس دریافت كرد برای جلوگیری از هر گونه در گیری از خطه وان به سمت دیار بكر حركت كرد. شاه عباس پس ازاستقرار آرامش در سلماس به تبریز بازگشت.
كوراوغلو و قلعه هؤده ر سلماس
كوراوغلو قهرمانی است برخاسته از میان مردم و پاسدار منافع مردم و عاشیقی است ترنم كننده دلاوری و جوانمردی كه زور مداران او را راهزنی بیش نمی پندارند و مردم آذربایجان نجات بخش خویش. به اعتقاد اهالی سلماس چنلی بئل كوراوغلو همان  قلعه هؤده‌ر می باشد كه به گفته بعضی مردم « كوراوغلو قالاسی » و بر طبق اعتقاد بعضی ها « قیز قالاسی » می باشد. این قلعه كه در راه كاروانروی سلماس به عثمانی قرار داشت مورد حمله « دلی كوراوغلو » قرار می گرفته و غارت می شده است. گفتنی است كوراوغلو به دلیل محبوبیت نام بسیاری از قلاع مستحكم دیگر آذربایجان را به خود اختصاص داده و همچون سایر شخصیت های عالی مقام دارای موقعیت اسطوره ای هم شده است.
ورود «كوره سون لی هاKürəsünlilər    »  به  سلماس
یكی از وقایع مهم ورود جلالیها به آذربایجان ، حركت طایفه « كوره سون/كوره سین »لی به سلماس و استقرار انها در سلماس بود. كوره سینلی ها از ایل چپنی یكی از 24 قبیله اوغوز بودند. اینان قبل از صفویه در آناطولی در جنوب دریای سیاه در منطقه «گیره سون» زندگی می كرده و تمایلات صوفیانه داشتند .  همین امر سبب بروز اختلاف ها و تنش هایی بین عثمانی ها وتركان  چپنی گشت.
چپنی ها در زمان اوزون حسن به حكومت آق قویونلوها پیوستند كه در رأس انها ایل – آلدی بگ قرار داشت . در زمان صفویه نیز چپنی ها زیر فرمان امپراطوری صفوی قرار داشت . باقی چپنی های ساكن عثمانی در جنگهای مختلف عثمانی– صفوی به نفع صفویان وارد جنگ می شدند. در سال 976 ( 1568) به فرمان سلطان عثمانی تمام چپنی های وان از منطقه هم مرز آذربایجان آخراج شدند. در زمان سلطنت سلطان طهماسب در میان افراد گارد شاهی ، نفراتی از چپنی ها هم دیده می شوند. در وان علیرغم تضییق عثمانی ها به انها از نفوذ چپنی ها كاسته نشده بطوریكه در سال 955 (1548) در زمان سلطنت سلطان سلیمان قانونی، حاكم وان از تركان چپنی بود و جالب اینكه در عین زمان حاكم اورمیه سلیمان چلبی نیز از تركان چپنی بود وی در جنگ با عشایر كرد كشته شده .پس از ورود چپنی ها به سلماس از آنجایی كه اینان از محال « گیره سون » عثمانی( شرق آناطولی ) آمده بودند در میان مردم آذربایجان به گیره سون لی یا كوره سونلی مشهور شدند. بیش از ده روستای سلماس امروزه كوره سونلی / كوره سینلی نشین می باشد.لهجه اهالی محال كوره سونلی سلماس مابین لهجه آذربایجان و آناطولی می باشد. فولكلور اینان نیز عیناً مانندسایر مردم آذربایجان می باشد.
لك های سلماس
آنچه معلوم است این است كه لك ها بر اساس سندی رسمی همزمان با حكومت شاه اسماعیل در نواحی سلماس سكونت داشته اند. گرچه ابوالقاسم طاهری ادعا كرده است كه لك ها را نادرشاه از جنوب به لكستان سلماس كوچ داد[12] .  در عالم آرای عباسی كه در اواخر عصر شاه عباس تألیف شده در ذكر «امرای قبایل مختلف كه از اویمآقات قزلباش نیستند » از « ساروخان سلطان سلماسی میر جماعت لك سلماسی » نام می برد. طبق این فرمان هم در ربیع الثانی 1067 و سال بعد « عباسقلی خان سلماسی » امارت آن جماعت را دارد . سالها بعد در تذكره الملوك كه مقارن استیلای افغانها تألیف شده و ضمن فهرست حكام از « حاكم سلطان لك سلماسی »ذكری شده است . از مجموع اینها بر می آید كه لك ها كه لااقل از اوایل قرن دهم همزمان با حكومت شاه اسماعیل در سلماس سكونت داشتند علیرغم جنگهای فراوان عثمانی – صفوی بر سر جای خود باقی مانده اند . اما بعد از صفویه دیگر از انها به صورت واحد ایلی نامی نیست. معلوم می شود كه اندك اندك زندگی ایلی رارها كرده ده نشین شده اند. حتی از اینكه اسكندربیگ انها را خارج از طوایف و ایلات آورده و در این فرمان هم از انها به جماعت لك تعبیر شده است می توان استنباط كرد كه در همان قرون هم وضع ایلی و چادر نشینی نداشته اند گرچه تا حدود بیست سال قبل ییلاق وقشلاق گروهی ازدآمداران لك سلماس ادامه داشت.
در فرهنگ جغرافیایی ایران براساس مطالب گرد آوری شده از مسموعات و روایات موجود در عامه نوشته شده است كه اهالی این منطقه از لكستان قفقاز كوچانده شده اند. با توجه به فرمان شاه عباس دوم می بینیم كه یكی از جماعت لك سلماس و ظاهراً از رؤسای انها از ملازمان كپك سلطان بوده و از آن طرف گفتیم كه كپك سلطان سرداری نخجوان ارس را داشته و در آنجا كشته شده قرینه بسیار ضعیفی برای تأیید آن روایت محلی بدست می آید . گفتنی است هیچگونه ارتباطی فرهنگی ، تاریخی بجز
حمله سلطان مراد چهارم به آذربایجان و سلماس
در سال 1045 قمری، سلطان مراد چهارم شخصاً عازم تسخیر آذربایجان گردید ابتدا به ایروان حمله و از آنجا به تبریز و سپس به سلماس حمله كرد. اطلاعات این سفر جنگی در نسخه خطی «دؤردونجو سلطان مرادین ایروان و تبریز سفری روزنامه‌سی» ( استانبول ، توپقاپی سرایی، بغداد كؤشكو كیتابخاناسی 405 نومره ال یازما) موجود است
اطلاعاتی در مورد قلعه سلماس ، اواخر  دوره صفویه به نوشته اولیاء چلبی جغرافیدان عثمانی :
سلماس قالاسی ، یعنی دلماس شهری، ایلك تیكیجی سی بوذرجمهردیر . بركتلی بیر دوزنده اوْلوب قویون و جامیشی چوخ اوْلدوغونا گؤره حاكیم بوذرجمهربو شهره «دیلی ماست» آدینی وئرمیشیدیر!!! كؤنول – قلب قاتیغی !! دئمك دیر . سونرا هولاكوخان     مغول لار لا گلیب عباسی لرده ن المستنصربالله اوزه‌رینه بغدادا گئده ركن بو شهری داغیتمیشتیر! سونرالار جهانشاهین سلماس آدلی وزیری بورانی آبادلاشدیریب آدینی سلماس قْویموشدور! . بو قالانین دیبینه گلدییمیز زامان خان بیزی قارشلاییب و اوْنون ائشیك آقاسی اورمیه خانی‌نی سارایا آپاردی. مرتضی پاشا آغاسی و بیر منشی نین مسافیری اولدوق قالانین سیرو تاماشاسینا باشلادیق. قالا ، گئنیش بیر چؤلون ایچریسینده یئرلشیب دؤرد طرفده‌ن اورمیه، تسوج، قوُملا(خامنه) قاراباغلار، خوی، مرند، بهیستان ، چورس خانلیق لاری ایله قونشو اوْلان سلماس چؤلو بئش پاسین و موش چؤلو بوْیدا اوْلوب قپچاق كیمی گئنیش بیر یئردیر. قوزئی یه باخان قالا قاپی سیندان ایچری گیرركن ساغ طرفه دؤرد گوشه داشی اوزه‌رینده « آمره حاضه سور المتین عامر هذا سور المتین به ایام تاج الدین علیشاه و بنایی حاجه ناكدی ماكریزی» یازیلمیش دیر. قالانین دیوارلارینین اطرافی مین آددیمدیر. هاواسی سویوق دور. قالانین غربینده‌كی چای پنیاینش و آبآقای داغلاریندان گله ره‌ك نئچه یوز مین باغ و باغچادان گئچه ره‌ك اورمیه گؤلونه تؤكولور. آخار سولاری یولی اوستونده سو قویولاری دا واردیر. عجملر عثمانلی عسگرلرینده‌ن بیر چوخونو توتوب بو قویولاردا اسیر ائتمیش دیلر. بو دیارین سولاری نین هامی‌سی یئر آلتیندان كئچیر. قالانین هم ایچینده هم‌ده باییریندا خان سارایی واردیر. خان نئچه مین نؤكره مالیك دیر. قالا دا بئش یوز دیزچؤكن نؤكرلری، مفتی، دارغا، منشی و كلانتری، یاساوول قالاسی، شهبندری و مهمانداری واردیر. اهالی سی آت مینرلر. كندلری نین جاماعاتی گیزلینده سنّی مذهبینه اعتیاد ائدیرلر. قالا اهالی سی تجارتله مشغول اوْلور. شهر اطرافیندا ایسه قالا دیوارلاری یوخدور، آنجاق دؤرد طرفینده خندق قازیلمیش دیر. اوچ قاپی سی واردیر. اورمیه قاپی سی قبله یه  تسوج قاپی سی باتی یا ! تبریز قاپی سی دوغویا آچیلیر. قاپی نین باییرینداكی یاشاییش قصبه نین اطرافی یئددی مین آددیم دیر. شهر ده اوچ مین ائو، اوچ جامع، دوْقوز محله واردیر. دؤرد محله‌ده عجم سنّی لری و بئش محله‌ده ایسه گؤی دوْلاق‌لار یاشیرلار. خان و حامام لاری برـ بزه‌كلی دكان‌لار ، قهوه خانالار واردیر. یول لاری حددینده‌ن آرتیق تمیز اوْلور. بیر سالخیم اوزوم ایرمی دوككا گلیر. بورانین اوزومو حدینده‌ن چوخ شیره‌لی و سولو اوْلوب ، قیرخ نوع آرمودو  واردیر. بیتكی و تاخیلی‌دا چوخ دور. چای لاری یئر آلتی ایله اخیر سلماس ولایتی گئنیش ، آباد و اهالی سی ایسه خوشبخت دیر. هله یئنه ده مراد خانین اولدوغو یئر بیر مسیر (گزینتی‌یئر) كیمی دورور. سلماس شهری خویون باتی سندا اوْلوب بیر آز قوزئیه مئیللی دیر. خویلا سلماسین اراسی یئدی ، تبریزله سلماسین آراسی ایسه اوْن آغاج دیر.

افشارهای آذربایجان و سلماس
افشارها یكی از 24 قبیله تركان اوغوز و از اولاد آوشار ( افشار ) ، نوه اوغوزخان و پسر ییلدیزخان و یكی از پنج قبیله ترك معروفی هستند كه طی هزاران سال بر خاور میانه حكم راندند.
افشار ها از قرن یازدهم و دوازدهم میلادی ( چهارم و پنجم هجری ) همراه با سلجوقیان و بعد از انها به ایران و آناطولی و عراق و سوریه آمدندو عمدتاً در آناطولی و آذربایجان و عراق مستقر شدند.
افشار به معنی چابك ، مباشر و مطیع ( از فعل آوش ) به معنی مطیع در تركی قازان و كریمه ، معنی كرده اند نخستین كوچ بزرگ آنان در قرنبه ریاست آق سونقور كه مؤسس اتابكان موصل بود به سوریه انجام شد و در قرن 12 كوچ بزرگ دیگری به ریاست قوش طوغان ( قوش دوغان = پرنده زا ) و اصلان بیگ به خوزستان انجام شد در قرن 13 میلادی ایلی مغولها را پذیرفته و به جنوب آناطولی رفتند و حكومت خانی    قره مان ( كارامان ) را تشكیل دادند. افشارهای آناطولی از احفاء سه خانواده از حلب آمده هستند:
1 ـ قوت بیگلی
2 ـ گوندوز اوغول لاری
3 ـ كوپه ك اوغول لاری.
در اواخر قرن 15 میلادی ، اوایل حكومت صفویان ، افشارهای آناطولی دسته دسته به آذربایجان كوچیدند كه در رأس آنان منصور بیگ بود و جزو قیزیلباشان شدند.
منصور بیگ از دوستان نزدیك اوزون حسن آق قویونلو بود كه به ولایت كهگیلویه منصوب شد و در زمان شاه اسماعیل ولایت فارس یافت و پسرش الوند والی كهگیلویه شد و بعد از او پسرش محمد میرزا والی شد.
افشارهای كهگیلویه از شاخه های گوندوزلو وآراشلو بودند. نادر شاه افشاراز تیره قیرخلوی افشار بود.
افشارها تا مدتهای مدید در اورمیه سرحددار كشور بودند.
با توجه به شواهد و قراین می توان گفت روستاهای «مافی‌كندی» و «بركشلو» افشار نشین بوده است. مافی ها و بركشلو ها طایفه ای از افشارها بودند.
نابودی شهر و قلعه  سلماس در اواخر صفویه
دیدیم جنگهای مستمر صفویه و عثمانی ها هر ساله خسارت فراوانی به شهر سلماس وارد می كرد و جمع كثیری از مردم سلماس به سبب عدم امنیت جانی و مالی جلای وطن می كردند. همین امر سبب تخریب كامل شهر سلماس شد بطوریكه همزمان با حكومت نادرشاه از شهر سلماس جز نام چیزی باقی نماند و آنچه كه در تاریخ ذكر می شد فقط نام سلماس بود و بس. محل قدیم شهر سلماس به استناد نوشته های تاریخی ، در غرب سلماس امروزین بوده ، امروزه بقایای گورستان و آثار این شهر كمابیش در غرب كهنه شهر فعلی دیده می شود.
قصبه دیلمقان (دیلمان) Dilmgan  در شرق سلماس قرار داشته و نسبت به سلماس دوره صفوی از اهمیت كمتری برخوردار بود بطوریكه كاتب چلبی مشهور به حاجی خلیفه در كتاب جهان نما ( قرن یازدهم هجری ) در باره سلماس و دیلمقان می نویسد:
« سلماس شهری است از شهرهای سرحدی آذربایجان و معدود از تومان خوی كه عبارت از سلماس و اورمیه و خوی و اشنویه است . این شهر در هفتاد ونه درجه طول و سی و سه درجه عرض و در سمت غربی تبریز در منتهای حدود آذربایجان واقع است . این قصبه از طرف شرق به قصبه دیلمغان و بحیره اورمی و از جانب جنوب به اشنویه و از جهت غرب به كوهستانات حكاری و از سمت شمال به گردنه قوسقون قران محدود می شود .»
به تدریج با توسعه قصبه دیلمقان ، احمد خان دنبلی با احداث دیواری بر اطراف آن ، دیلمقان را مركز ولایت سلماس برگزید . این حادثه در اوایل دوره قاجاریه اتفاق افتاد .
اوضاع سلماس پس از كشته شدن نادر شاه
پس از كشته شدن نادر شاه ، سرداران وامرای وی از ابراهیم خلیل خان جوانشیر گرفته تا ابراهیم شاه افشار ادعای حكومت آذربایجان كرده و در این راه كوشیدند . آزاد خان غلجایی نیز كه تبریز را در تصرف داشت نیز خیال حكومت بر آذربایجان را داشت . نقی خان افشار حاكم اورمیه چون این خبر را شنید با هماهنگی با اهالی خوی وسلماس قشونی بیست هزار نفری جمع و آزاد خان را به نخجوان فراری داد. نقی خان افشار با شاهبازخان دنبلی حاكم خوی به تعقیب آزاد خان پرداخته و در جنگی كه در كناره های رود ارس رخ داد ابتدا افشار ها و سپس دنبلیها فرار كرده آزاد خان توانست به ترتیب خوی و سلماس و اورمیه را تسخیر كند .[13] بدین ترتیب  آزاد خان كه روز به روز استقلالش بیشتر می شد به فكر غلبه بر گرجستان افتاد. در اولین جنگ شكست خورد ولی در دومین جنگ گرجستان را به پرداخت خراج به آذربایجان متعهد شد .
تسلط آزادخان غلجایی بر سلماس سالها ادامه داشت تا اینكه در سال 1171 هـ محمد حسن خان قاجار طی نامه ای به شاهباز خان درخواست كمك به اخراج آزادخان غلجایی از آذربایجان را كرد.
 پس از پیوستن افشارها و دنبلی ها به محمد حسن خان قاجار در جنگی كه مابین طرفین در چمن دولامه اورمیه روی داد آزادخان شكست خورده و به حكاری فرار كرد و محد حسن قاجار افاغنه را به مازندران فرستاد. پس از كشته شدن محمد حسن خان قاجار ، آزادخان افغان با پانزده هزار كس از افغان و اكراد به قصد آذربایجان آمد كه دوباره شكست خورده به گرجستان گریخت.
كریم خان زند در سال 1176 هـ به خیال تصرف آذربایجان به اورمیه تاخته و پس از تصرف آنجا به سلماس حمله كرده و از راه سلماس به خوی رفت و آنجا را نیز ضمیمه حكومت خود كرده ابراهیم خان بغایری خراسانی را به حكومت سلماس منصوب كرد. قبلاً حكومت خوی و سلماس از آن احمد خان دنبلی بود. درسال 1184 درگیری بیگلربیگی اورمیه و خان خوی در كنار قره سوی خان تختی سلماس موجب صدماتی به اهالی سلماس شد. در سال 1195 خلیل خان جوانشیر «به اغوای رمل ملاپناه منجم قره باغ» قصد حمله به خوی و سلماس داشت كه این حمله ناكام ماند . گفتنی است ملاپناه مشهور به واقف صدراعظم‌خان قره‌باغ و یكی از چهره های باارزش ادبیات آذربایجان در سده هیجده و نوزده میلادی بوده است.
پس از كریم خان علیمراد خان زند ، جای وی را گرفت. از آن طرف نجفقلی بیگ خان تبریز با همدستی برادرزاده اش احمد خان ، خان خوی نامه ای به علیمرادخان نوشته وی را به آذربایجان دعوت كردند . از بس قدرت امام قلی خان افشار خان اورمیه در قلوب اهالی عراق عجم استیلا داشت كه به این دعوت اعتنا نداشتند . بالآخره علیمراد خان زند تصمیم گرفت با همكاری خوانین آذربایجان ، امام قلی خان افشار اورمی را سركوب كند .
چمن دیریش سلماس میعادگاه قشون احمدخان، خان خوی، علی خان افشار حاكم خمسه، احمد خان مقدم حاكم مراغه نجفقلی حاكم تبریز، صادق سلطان حاكم سراب. عباسقلی خان كنگرلی با جمعیت نخجوان و ایروان شده و پس از جمع شدن تمام قشون ، همگی با هم حركت كرده و از گردنه قوشچی سرازیر شده و « صحرای جبل و امام كندی و كنار بحیره شاهی  از جوشن لشكر دریای مواج می نمود». در جنگی سخت در پنج شنبه 18 ذی حجه 1197 امام قلی خان افشار شكست خورد و حكومت اورمی از جانب علیمرادخان زند به امیر اصلان خان افشار داده شد.
وی به محض رسیدن به اورمیه محمد قلی خان برادر امامقلی خان را از اورمی به سلماس فرستاد و در آنجا زندانی كرد . ابراهیم خان افشار جهت كسب حمایت احمد خان وارد خوی شده اوضاع اورمی را برای وی توضیح داد .در این رابطه احمد خان گفت امشب مهمان باشید « فردا نوشته آدم میدهم تا محمد قلیخان را از سلماس ببرید. ابراهیم خان گفت ما را حاجت به حكم و حمایت تو نیست بعون الله تعالی… این بگفت و با اشخاص مفصله سوار شده به دلمقان سلماس ایلغار نمود »و محمد قلیخان را آزاد كرد.
چمن دیریش سلماس در زمان حكومت حسنقلی خان پسر احمد خان دنبلی بر خوی و سلماس محل تجمع قشون آذربایجان برای جنگ با قشون خوی و سلماس بود . جریان از این قرار بود كه خان خوی از پرداخت مالیات به خان افشار خودداری كرده و این موضوع به درگیری انجامید كه پس از چندی حسینقلی‌خان تسلیم شد .( سال 1203 هـ .ق )
انتخاب شهر و قلعه دیلمقان  به عنوان مركز ولایت سلماس
همچنانكه قبلاً اشاره گردید شهر سلماس به سبب اوضاع نا مساعد سیاسی و امنیتی متروك و مخروبه گردیده و آنچه كه در منابع «تاریخ اواخر صفویه و استیلای كریم خان زند و حكومت افشارها و سایر كتب مربوط به تاریخ آذربایجان » تحت عنوان سلماس ذكر می گردیدمحال سلماس بود نه شهر سلماس . بی‌شك اهمیت و شكوه و عظمت قبلی شهر سلماس سبب جاویدان شدن نام سلماس شده بود و گرنه صدها مورد تخریب و فراموشی نام شهر به كرات در هر دوره تاریخی ثبت و ضبط است.
میرزا حسن زنوزی ، كه از مشاهیر آذربایجان عصر فتحعلیشاه قاجار می باشد در كتاب ریاض الجنه در باره آبادانی دیلمقان می نویسد :
در این سنوات كه قریب چهل سال است به واسطه تسلط و عدل و داد حكام دنبلی ولایت سلماس دایر وآباد بلكه فخرالبلاد و اهالی همیشه بر الوار و اكراد غلبه تمام دارند و اكثر مردمش متمول و صاحب ثروتند و خدیو شهید سعید احمدخان (دنبلی ) قریه دیلمقان را باوری عظیمی كشید و آنجا را شهرچه ای ساخت و دكاكین و حمامات و مساجد و ربا


مطالب مشابه :


اوخشاما

ادبیات مرثیه ای ترکی از و جنوب آذربایجان و ایلات و به زبان ترکی روضه می خوانند




مرثیه در آذربایجان

اوخشاما را مناسب روضة نوحه، مرثیه و عزاداری ترکی مرثیه آذربایجان




سیر ادبیات ترکی

كم‌كم باید ملّت آذربایجان غزل ترکی پیش از اشاره به مرثیة آتیلا می‌کند که به




اشعار ترکی وفارسی در باره ای عید غدیر خم وحضرت علی(ع)

دانلود مداحی ترکی و اشعاروتصاویرمذهبی اوْخشاما. روضه ای ترکی. روضه ای حضرت رقیه




بزرگترین منبع اشعار مذهبی www.emam8.com/ اشعار مذهبی ، اشعار فارسی ، اشعار حسینی،دانلود مداحی،شعر م

مداحی های حاج محمد کریمی و دیگر مداحان، مولودی متن ، روضه مرثیه ترکی آذربایجان




یارالاندێم ای شه-ی-کربـلا اؤلـۆره‌م هـراییمـه گـل بابا

در مورد روضه ی حضرت مـــداح بزرگ آذربایجان متن نوحه های ترکی . علی اکبر(ع) مرثیه




« عیان »[1] نین نخیر[2] حئکایه سی

ماللا نه قدر روضه اوخویوب مرثیه دئسه ده ، کیمسه تاریخ 18 ساله آذربایجان ترکی آذربایجانی




مختصر تاریخ سلماس قسمت اول

غارهای منطقه سلماس و آذربایجان خود را پر از مراسم روضه و مرثیه ترکی چیپ




برچسب :