نقش دانشکده های معماری در نقشه راه تحقق «معماری شایسته ایران اسلامی»

بسمه المستعان

نقش دانشکده های معماری

در نقشه راه تحقق «معماری شایسته ایران اسلامی»

(نمونه موردی: تلاشهای دانشکده معماری و هنر دانشگاه کاشان)

سلمان نقره کار@

 

شکر و سپاس پروردگار حکیم را سزد که فرصت خدمت در عرصه معماری و شهرسازی ایران اسلامی، در بستر امنیت و سلامت و در پرتو ولایت را به بندگان خود اعطا فرموده و ما امانتدار این نعمات الهی و میراث گذشتگانمانیم و باید در محضرش پاسخگو باشیم. معماری و شهرسازی ایران همچون دیگر تجربیات مردم این سرزمین از گذرگاههای گوناگون تاریخی عبور کرده و در سیر تطور و تکوین خود فراز و فرودهایی را طی نموده و امروز که نزد آنیم دارای نقاط قوت و ضعفی است که کفة نقاط ضعف آن سنگینی می نماید. گواه این مطلب، علاوه بر نظر خبرگان، نابسامانیهای کالبدی شهرهای بزرگ است که به شهرهای کوچک نیز در حال سرایت است و بتدریج تأثیر آن در ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی شهروندان متجلی می گردد. اگر از اندک آثار فاخر و ارزشمند که در اقلیتند بگذریم، حال و هوای کلی معماری امروز ما، خوب نیست![1] نه ایرانی است، نه اسلامی و نه حتی در برخی موارد عقلانی و علمی[2] ! برای بهبود این وضع، معماری ایران نیازمند آن است که مجددا به ترتیب واجد همین سه ویژگی گردد؛ یعنی «عقلانی و علمی، ایرانی و بومی، اسلامی و توحیدی» که این سه در طول یکدیگرند.

نقشه راه مقدماتی برای تحقق «معماری شایسته ایران اسلامی»

به همین منظور به نظر می رسد پنج گام اساسی طی شود. ابتدا باید با اتکاء به تجربه های خوب و بد گذشته و حال، چشم اندازی روشن از آینده ایده آل معماری ایران ترسیم کرد، سپس ضمن ارزیابی جامعی از وضع موجود، اقدام به طراحی نقشه راه برای رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب نموده و بالأخره گام به گام به سمت تحقق آن حرکت کرد؛ یعنی زیرساختهای لازم را فراهم نمود، سازوکارهای نیل به هدف را تسهیل کرد و طی نظارت مداوم، میزان پیشرفت را تا مقصد ارزیابی کرد. در مراحل اول، که «ترسیم وضع مطلوب» است، شاید بتوان گفت واژة «الگوی اسلامی-ایرانی معماری» بطور اجمالی بیانگر همه آن چیزی است که در جستجوی آنیم[3]. این واژه توسط رهبری فرزانه نظام بعنوان یک گفتمان در همه عرصه های تمدن سازی نوین ایران اسلامی مطرح شده و از نظر ایشان باید دارای چهار شاخصه کلی باشد: اول، مبتنی بر آموزه های اسلام؛ دوم، متناسب با مجموع شرایط بومی و امکانات درونی و بیرونی، نیز برپایه تجربه تاریخی کشورمان؛ سوم، بهره مند از دستاوردهای علمی جهانی و چهارم، در جهت برآوردن مجموع نیازها و زمینه سازی رشد جامعه امروز و فردای این سرزمین[4]. چه بسا بتوان گفت رسالت و مأموریت اصلی نظام اسلامی فراهم آوردن زمینه های «رشد انسان» در بستر عدالت است و یکی از این زمینه ها «مکان شایسته» زندگی و رشد انسان یا «بقاء و رقاء»[5] اوست. بنابراین باید برای مکان زندگی انسانها، هدفگذاری و برنامه روشن داشت. در این زمینه شاید بتوان گفت تلاش برای «طراحی و تحقق الگوی اسلامی-ایرانی معماری» یک وظیفه از جنس واجب کفایی و جهاد علمی و حاصل آن «علم نافع[6]» و ارزشمند است.

«سپهر معماری» و تحقق «الگوی اسلامی-ایرانی معماری»

بر این اساس، اگر «طراحی و تحقّق» این الگو را بعنوان هدف بپذیریم، آنگاه تمامی عوامل مداخله گر در شکل گیری آثار معماری و شهرسازی باید در جهت نیل به این هدف سامان یابند؛ برخی اصلاح شوند، بعضی تغییر کنند یا حتی نهادهایی تأسیس شوند. اصلی ترین فعالیتهای مؤثر بر تشکیل و تغییر معماری که ذیل هریک نهادهایی تشکیل می شود عبارتند از «سیاستگذاری، آموزش، پژوهش، نقد و تولید معماری» که مجموعه آنها را می توان «سپهر معماری»[7] نامید. در کشور ما این عوامل شامل نهادهای سیاستگذار در سطح کلان (وزارت راه و شهرسازی) تا قانونگذار (مجلس و شورای شهر)، مجری (شهرداری ها)، هدایتی، فنی و نظارتی (نظام مهندسی)، آموزشی و پژوهشی (هنرستانها و دانشکده های معماری) و رسانه ای (مجلات و سایتهای معماری) می شوند. حاصل کار همه این عوامل به تصمیم گیری نهایی «معمار» ختم می شود؛ که قوانین و ضوابط را چقدر باور داشته و چگونه طراحی یا اجرا کند! تصمیم گیری معمار، تابعی است از میزان رشدیافتگی، خردمندی، مهارت و تجربه وی و البته منش و تعهد اخلاقی او، که متولی اصلی پایه ریزی این صفات در معمار، دانشکده های معماری هستند. اینجاست که اهمیت نقش «دانشکده های معماری» در تربیت مهندسان معمار و شکل گیری معماری شایسته (ایرانی-اسلامی) روشن می شود.

با این مقدمه، به نظر می رسد که جهتگیری کلیه نهادهای مذکور، باید تحقق «الگوی هدف» باشد. اما آیا حال و هوای معماری و شهرهای امروز ایران گواهی بر این مدعاست؟ اگر نمونه های فاخر استثنایی را، که به نسبت کمیت فارغ التحصیلان اندکند، کنار بگذاریم، پاسخ پرسش، منفی است! البته بدیهی است که هریک از عوامل مؤثر بر معماری و شهرسازی به سهم خود در این وضعیت نابهنجار نقش دارند. در جستجوی علت، می توان پرسشهایی درباره هریک از نهادهای مذکور مطرح کرد. بعنوان نمونه: آیا چشم انداز روشنی از تعریف و جایگاه معماری و شهرسازی ایران در افق 1404 وجود دارد؟ نهاد متولی این امر کجاست و تاکنون چه فعالیتی داشته و خروجی آن چیست؟ آیا تاکنون در نهاد قانونگذار (مجلس) کمیته تخصصی معماری و شهرسازی با این جهت گیری تشکیل شده و اگر آری، خروجی آن چیست و در کدام قوانین مؤثر بوده است؟ کدام قوانین را اصلاح نموده یا چند قانون جدید وضع شده است تا در دستیابی به الگوی هدف نقش داشته باشد؟ در شوراهای شهر، چند جلسه تخصصی در این زمینه شکل گرفته، خروجی آن چیست و چگونه در تصمیمات شهرداریها، از رویکردهای کلان تا راهکارهای عملیاتی و ضوابط ریز، اثربخش بوده است؟ در مجموع کدامیک از نهادهای حاکمیتی (در مقیاس ملی) و شهری (در مقیاس منطقه ای) متولی شکل گیری «معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی» هستند؟ و بالأخره دانشکده های معماری چقدر به این موضوع پرداخته اند؟ و نتیجه کار، در کدام بخش آموزشی یا پژوهشی دانشکده ها اثرگذار شده است؟ آیا در وزارت علوم و دانشگاه آزاد «توسعه کمی» دانشکده های معماری در راستای تحقق این الگو برنامه ریزی شده است؟ آیا برای «رشد کیفی» در هر دو بخش «آموزش و پژوهش» در راستای تحقق الگوی هدف برنامه ریزی انجام شده است؟ نمود آن کجاست؟ ... از برآیند پاسخ پرسشهای فوق می توان چنین نتیجه گرفت که گویا یا هنوز کار شایسته ای انجام نشده یا بصورت جزیره ای و جدا از هم بوده و در نتیجه کارآیی و اثربخشی لازم را ندارد.

بررسی نقش دانشکده های معماری در تحقق معماری شایسته، از دیروز تا فردا

این نوشتار از میان مجموع عوامل یادشده به «دانشکده های معماری» می پردازد. اگر بپذیریم که دو مأموریت اصلی آنها عبارت از «تولید دانش معماری و تربیت معمار» است، قاعدتا باید اثربخشی این دو خروجی در اندیشه های معماران و آثار معماری آنان مشاهده شود. اما آیا اینگونه هست!؟ شاید پیمایشی در سیر تحول آموزش معماری در ایران، به درک وجوه و ابعاد موضوع کمک کند. در نگاهی گذرا به «سیر تحول آموزش معماری» در ایران، پس از شیوه های آموزش سنتی (استاد و شاگردی) آموزش آکادمیک در دو بخش پیش و پس از انقلاب قابل بررسی است. شکلگیری آموزش آکادمیک از سال 1319 شمسی در دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران، مبتنی بر الگوی بوزار فرانسه و با مدیریت آندره گدار[8] آغاز شده و با تغییراتی در روشهای تدریس، تا زمان انقلاب اسلامی در سال 1357 ادامه یافت. در دوران انقلاب اسلامی در راستای بومی سازی محتوای آن مبتنی بر آرمانهای انقلاب اسلامی و متناسب با شرایط کشور، تلاشهای ارزشمندی توسط خبرگان دلسوز و متعهد این عرصه صورت پذیرفته است[9]. اما از آنجا که از یکسو این اصلاحات در قالب همان ظرف آموزش آکادمیک وارداتی با نگرش تفکیکی به علم و در پارادایم جزءنگر پوزیتیویستی مدرنیسم اعمال شده و از سوی دیگر، تا آنروز تحقیقات چندانی برای ورود آموزه های جامع نگر اسلام به مقولة معماری و آموزش آن نشده بود، اصلاحات انجام شده از پختگی و انسجام کافی برخوردار نبوده و بنابراین در عمل تأثیر چندانی در نظام آموزش معماری و پرورش معماران، آنطور که شایستة «معمار مسلمان ایرانی» با آن سابقة درخشان و هویت تاریخی باشد، نگذاشت. نتیجه کار در آثار معماری و شهر امروز ایران قابل مشاهده است.

در یک تحلیل مقدماتی می توان گفتآموزش معماری در ایران سه مرحلة کلی را پشت سر گذاشته[10] است: اول، استاد و شاگردی (سنتی)، دوم، آکادمیک وارداتی-تقلیدی (قبل از انقلاب اسلامی)؛ سوم، آکادمیک ترجمه ای[11]-ترکیبی (پس از انقلاب اسلامی) که با رویکرد اصلاح، مرمت و بهسازی آموزشهای پیشین انجام شد؛ اکنون به نظر می رسد که نیازمند قرارگیری در آستانة مرحلة چهارم می باشد که همانا بازنگری و نوسازی آموزش معماری مبتنی بر باورها، سنتها و تجربه های بومی (ایرانی-اسلامی) و در جهت تمدن سازی بوده و می توان آنرا مرحلة «تأسیسی» نام نهاد. این مرحله در ابتدا نیازمند انجام «تحقیقات میان رشته ای مکمل» (اعم از موضوع محور و مسأله محور) است که برآیند آنها در تعامل با یکدیگر در قالب یک هندسة جامع نگر، در خدمت این هدف ایفای نقش کنند. رسانه های تخصصی معماری (مجلات، سایتها و ...) این توانایی را دارند که ضمن ساماندهی به دانشهای تولید شده و نشر آنها، از طریق گفتمان سازی، زمینه ای فراهم آورند تا پژوهشهای معماری در جهت پایه ریزی «آموزش اسلامی-ایرانی معماری» هدفمند گردند. 

برنامه ریزی راهبردی برای طراحی و تحقق معماری مطلوب

در دانش مدیریت و برنامه ریزی راهبردی مدلی بنام «اثربخشی سازمانی» وجود دارد که در آن هر سازمان را از 4 منظر «ورودی، سامانه، خروجی و اثربخشی» بررسی می کنند تا میزان موفقیت آن مجموعه در دستیابی به اهدافش را ارزیابی نمایند. می توان گفت که در دانشکده های معماری، ورودی عبارت است از «دانشجو»، دو نوع خروجی داریم: «دانش تولید شده و معماران تربیت شده» و پیامد یا اثربخشی آن «آثار معماری و شهرسازی» هستند که بر زندگی و رشد انسانهای جامعه اثر می گذارند؛ و اما بخش دوم یا سامانه عبارت از دو بخش است؛ اول، عناصر سامانه شامل مجموع «عوامل» مؤثر بر تولید دانش یا پرورش معمار همچون: استاد، محتوای درسها، روش تدریس، مکان و زمان تدریس، تجهیزات و فناوری آموزش و ...؛ دوم، فرایندها و روابط میان این عناصر که همگی توسط برنامه آموزشی و سرفصل دروس برنامه ریزی و ساماندهی شده و طی راهبری و مدیریت صحیح همچون یک سامانه، عمل می کنند تا به نتیجه رسیده و بر زندگی و رشد انسانها اثر بگذراند. بدیهی است همه فعالیتهای دانشکده باید با هدف دستیابی به خروجی بهتر (تولید دانش معماری و تربیت معماران خبره) و در جهت نیل به اثربخشی بهتر (معماری فاخر و شایسته برای رشد انسان) در جامعه شکل گیرد. اکنون اگر بخواهیم پرسشهای پیشین را در قالب این مدل، دقیقتر بیان کنیم، سؤالها اینگونه مطرح است که: آیا در چند دانشکده تعریف اثربخشی محصول خروجی با جهت گیری به سمت «الگوی اسلامی-ایرانی معماری» شده است؟ و آیا فرآیندهای آموزش و پژوهش در آن جهت سامان یافته اند؟ کدام زیرساختها و سازوکارهای مورد نیاز برای نیل به هدف مذکور تدبیر شده است؟ در ساختار و جزئیات کلی آموزش معماران کدامیک از درسها تحولی بوجود آمده که ما را به سمت و سوی معماری مطلوب سوق دهد؟ در آخرین برنامه و سرفصل مصوب وزارت علوم (1377) چه تدابیری برای نیل به الگوی هدف اندیشیده شده و از آنروز تاکنون چه تحولی در برنامه آموزشی رخ داده که معماری و شهرسازی ما را به آن سمت نزدیک کند؟ آیا کمیت ورودیهای دانشکده ها در راستای تحقق الگوی هدف هست؟ آیا این تعداد برای تربیت تعداد مشخص معمار متناسب با اهداف چشم انداز تدبیر شده است؟ آیا کیفیت ارزیابی دانشجویان ورودی (کنکور) متناسب با همان هدف می باشد؟ نحوه ارزیابی خروجی دانشکده ها (فارغ التحصیلان و پژوهشها) آیا بر اساس معیارهای روشن مبتنی بر الگوی هدف می باشد؟ و ... اگر از زحمات ارزشمند چند دانشکده یا مجاهدتهای فردی برخی استادان که از نظر کمّی اندک است، بگذریم، پاسخ به پرسشهای فوق تأمل برانگیز است! همکاران عزیز در هر دانشکده ای می توانند این پرسشها را از خود بپرسند تا شاید بخشی از دلایل نابسامانی معماری و شهرهایمان روشن شود.

اندكي در خود نگر تا كيستي از كجايي،‌ در چه جايي، چيستي؟

در یک تعریف مقدماتی، دانشکده های معماری حداقل دو خروجی دارند؛ اول خروجی آموزشی که «پرورش معماران شایسته ای است که در تصمیمات حرفه ای خود مبتنی بر هویت و فرهنگ خودی و متناسب با نیازهای واقعی مردم در جامعه ایفای نقش کنند» و دوم، خروجی پژوهشی که «دانشهای بنیادی و کاربردی معماری که مسأله های واقعی معماری و شهرسازی کشور را حل کند». این خروجی ها از دو طریق در دانشکده ها قابل دستیابی است: اول، تلاش فردی و چهره به چهرة استاد و شاگرد معماری (از جنس پروسه رشد) و دوم، کوشش جمعی سازمان یافته برای طراحی مکانیزمها و بسترسازی، برنامه ریزی، سازماندهی و مدیریت یک نظام آموزش معماری با جوهره ای هویت ساز و کارآمد (از جنس پروژه). ایندو، در تعاملی مکمل و هم افزا، زمینه ساز رشد کیفی آموزش و پژوهش معماری در ایران می گردند. بسترسازی آموزش (طریق دوم)، مستلزم طراحی مدلهای آموزش معماری بومی (ایرانی-اسلامی) است، بگونه ای که مبتنی بر مبانی اسلامی (معرفت شناسی، انسان شناسی، هستی شناسی، طبیعت شناسی و ...) و متناسب با نیازها و امکانات واقعی کشور بوده و موجبات پرورش معماران شایستة این مرزوبوم را فراهم آورند.

ضرورت جهاد در سه جبهه موازی با هدف «تحقق معماری شایسته ایران اسلامی»

دانشکده های معماری، بمثابه یک سامانه باز، مستقل از فضای پیش و پس از خود در جامعه نیستند و به تنهایی نمی توانند در پرورش مهندسان معمار ایفای نقش کنند. پس برای اصلاح وضع موجود تا رسیدن به وضع مطلوب باید سه جبهه کلی تعریف کرد که بطور موازی و هماهنگ با یکدیگر پیش بروند. اول اصلاح و نوسازی درون سامانه ای، که خود دانشکده های معماری با دو بال آموزشی و پژوهشی هستند. دوم بهسازی عوامل بیرون دانشکده ها و فضای کسب و کار است، که متولی آن نهادهای سیاستگذار و مجری و ناظر هستند و سوم اصلاح رابطه این دو مجموعه که باید در قالب یک نظام عادلانه سامان یابد که هدف آن، تحقق «الگوی اسلامی-ایرانی معماری» باشد؛ الگویی که حاصلش زمینه ساز رشد فردی معمار و جامعه خواهد شد. در ادامه پیشنهادهایی برای ساماندهی این سه جبهه ارائه می گردد:

جبهه اول: ساماندهی دانشکده ها با اتخاذ راهبردهای بلند مدت تا کوتاه مدت

در جبهه اول، که ساماندهی درون دانشکده هاست، می توان پیشنهادهایی در دو بخش آموزش و پژوهش و در سطوح بلندمدت تا کوتاه مدت به قرار زیر ارائه داد:

1-      راهبرد بلند مدت «نوسازی برنامه آموزش معماری» با رویکردی «تأسیسی» است. نظام کنونی آموزش معماری در کشور، سازمانی نیست که ما را به هدف مورد نظر برساند. بازنگری دوره ای در برنامة آموزش معماری و مبانی آن و همچنین بازخوردگیری از روشها و فرآیندهای اجرای آن و نیز نتایج و محصول آن مقدمه ای ضروری برای ارتقاء آموزش معماری است. این کار به دو دلیل از اهمیت ویژه ای برخوردار است: اول، ضرورت رفع یک «تهدید» با نگاهی حداقلی و آینده پژوهانه؛ توسعه کمی بی رویه دانشگاهها اگر بدون هدفگذاری باشد در آینده ای نه چندان دور بحران اشتغال و پس از آن ناهنجاریهای فردی، خانوادگی و حتی اجتماعی را در پی خواهد داشت. دوم، بهره مندی از «فرصت» جامعه جوان دانشگاهی که ظرفیت بالقوه ای هستند که اگر درست و عادلانه ساماندهی شوند، می توانند مسأله های کشور در حال توسعه مان را حل نموده و در جهت تحقق الگوی مورد نظر حرکت کنند.

2-      راهبرد میان مدت «بومی سازی دانشکده های معماری» است، به گونه ای که مجموعه ظرفیتهای خود را در جهت حل مسأله های معماری و شهرسازی منطقه خود سامان داده (پژوهش) و نیروی انسانی متخصص مورد نیاز همان منطقه را تربیت کنند (آموزش). نحوه منطقه بندی می تواند بر اساس تقسیمات استانی، شرایط اقلیمی، پتانسیلهای آمایشی و ... باشد که نیازمند مطالعه مستقل است. شاید شعار «ملی نگاه کن و منطقه ای عمل کن» بتواند جهتگیری این بهسازی را روشن کند. دو شرط موفقیت در این مرحله اول، پرهیز از حرکات سطحی، شکلی و شعاری و دوم، نگاه بلند مدت، آرمانگرایانه و واقع بینانه، فراموش نکردن و کوتاه نیامدن از اهداف در اثر مشکلات روزمره می باشد. منظور از واقع بینی آن است که مسأله های واقعی منطقه را که مدیران با آن دست و پنجه نرم می کنند به دقت درک شود و راهکارهای عملی برای حل آنها ارائه گردد. بعنوان مثال، در عرصه آموزش، معماران متخصص بومی، با ویژگیهای مورد نیاز همان منطقه تربیت شوند یا در عرصه پژوهش، تحقیقات مسأله محور بومی تعریف شوند. این راهبرد زمینه درآمدزایی دانشکده ها و استقلال آنها از بودجه دولتی را نیز به تدریج فراهم خواهد کرد. این کار در دانشکده معماری و هنر دانشگاه کاشان در حال تجربه است؛ به این طریق که:

‌أ.        ابتدا طی مشارکت اعضای گروه معماری، چشم انداز گروه بعنوان «قطب علمی معماری ایرانی» با نیم نگاهی به مناطق کویری تعریف شد.

‌ب.    سپس در راستای چشم انداز فوق، مرکز پژوهشی معماری تأسیس شدکه حوزه اثربخشی خود را بطور مشخص، در مقیاس منطقه کاشان انتخاب کرده و هدف منطقه ای خود را «خدمت و درآمد» تعریف نموده است.

‌ج.     در مرحله سوم تعریف یک دوره کارشناسی ارشد با عنوان «مهندسی معماری ایرانی» که بطور مشخص متخصصان معمار بومی تربیت نموده و دانشهای مورد نیاز همین منطقه را تولید خواهد کرد.

‌د.       بموازات راه اندازی مجله «مطالعات معماری ایران» که جمع آوری، نشر و تولید محتوای موارد پیشین را در هر دو مقیاس منطقه ای و ملی بر عهده دارد.

3-      در ادامه راهبرد بومی سازی «بازخوانی برنامه و سرفصل دروس» توسط هر دانشکده یا در مقیاس گروههای تخصصی معماری و اصلاح و بهسازی آن متناسب با اهداف ملی و بومی یادشده، که خود مستلزم شفافسازی هدف و مأموریت هر دانشکده بوده و باید طی همفکری و مشارکت همه اعضای مؤثر انجام شود.

4-      در کوتاه مدت و در مقیاس هر درس، تدوین یک «پیوست ایرانی-اسلامی» برای هریک از شرح درسها، با هدف هماهنگ سازی و جهت دهی آنها به سمت تربیت معماران و تولید دانشهای معماری که منجر به تحقق الگوی اسلامی-ایرانی معماری شود. این کار حداقل اصلاح و تغییر است که توسط استاد هر درس و البته هماهنگ با بقیه همکاران دانشکده می تواند انجام شود. یادآور می گردد که مدل «اثربخشی سازمانی» در برنامه ریزی هریک از درسها نیز مفید خواهد بود[12].

5-      بموازات مسیر فوق، ساماندهی پژوهش های استادان و دانشجویان، بخصوص پایان نامه ها با هدف خدمت به شهر (و درآمدزایی) در سطح منطقه و در جهت طراحی و تحقق الگوی هدف در سطح ملی یکی از راهکارهای ضروری برای نیل به هدف است. مراکز پژوهشی معماری می توانند در این زمینه ایفای نقش نمایند.  

جبهه دوم: ساماندهی فضای کسب و کار (محیط بیرون از دانشکده)

در جبهه دوم پیشنهاد می شود هریک از نهادهای نام برده کارگروهی با هدف بررسی «زیرساختها و سازوکارهای تحقق الگوی اسلامی-ایرانی معماری» تشکیل دهند، بگونه ای که نمایندگان این کارگروهها نیز با یکدیگر جلسات مداوم هماهنگی داشته باشند و نتایج کارشان در تصمیم سازی مدیران نهادهای مربوطه اثرگذار باشد. «دانشکده های معماری»، پس از بازسازی درونی این ظرفیت و شأنیت را دارند که بعنوان مشاور علمی و دبیر جلسه نتایج حاصله را جمع بندی نموده و در اختیار مدیران و تصمیم گیران شهری قرار دهند. 

جبهه سوم: اصلاح رابطه درون و بیرون (دانشکده و فضای کسب وکار)

 و اما در جبهه سوم، پیشنهاد آن است که رابطه دانشکده ها با نهادهای بیرونی در قالب یک «نظام عرضه-تقاضا» تعریف شود. به اینصورت که وزارت مسکن و شهرداریها عنوان کارفرما و سفارش دهنده، دانشکده ها بعنوان مجری «تربیت معماران و تولید دانش معماری» و نظام مهندسی بعنوان واسط فنی-تخصصی ایفای نقش نمایند. شبیه به این فرایند در کشورهای توسعه یافته همچون انگلستان و ایالات متحده آمریکا انجام می شود[1]. بعنوان مثال در دفاع طرح نهایی دانشجویان معماری در انگلیس، نماینده ای از نظام مهندسی این کشور بعنوان یکی از داوران رسمی حاضر است. یا در آمریکا وزارت کار این کشور متولی تعریف ویژگیهای تخصصی هریک از حرفه ها، ازجمله معماران، است. دانشکده های معماری با یکدیگر رقابت می کنند تا دانشجویان را جذب کنند و عامل رقابتی و مزیت نسبی هر دانشکده در این است که بتواند کسی را تربیت کند که وزارت مربوطه تعریف کرده و بنابراین فارغ التحصیل ان دانشکده پس از فارغ التحصیلی امکان بهتری برای اشتغال خواهد داشت.

در یک چشم انداز ایده آل و با فرض آنکه مسیرهای پیشنهادی در این سه جبهه طی شوند، دانشکده های معماری پس از بازسازی درونی و طی شکوفاسازی تمامی ظرفیتهای آموزشی و پژوهشی خود، باید نقش «اتاق فکر» یا «اندیشکده[13]» برای تصمیم گیران شهری را در هر منطقه ایفا کنند تا در شکل گیری معماری شایسته ایران اسلامی آن منطقه اثرگذار باشند.

جمعبندی، نتیجه گیری و انتخاب راه آینده

معماری امروز ما، و بلکه فرهنگ و هنر ما، در گذرگاه تطور تمدنی خود اکنون در یک «پیچ تاریخی»[14] قراردارد و متولیان این حوزه، اعم از مدیران، استادان، دانشجویان و معماران حرفه ای، ناگزیر از انتخاب یکی از این دو راه هستند: یا باید «دست به دست هم دهیم به مهر» و برپایه تجربیات تاریخی، اصالتهای بومی و باورهای دینی، کمک به تولد و بازآفرینی یک معماری باهویت که شایسته ایرانی مسلمان باشد نماییم؛ یا همچنان آنرا رها کنیم تا یک معماری بی ریشه، روزمره و بد هویت و بی اصالت رشد کند و جسم و جان شهروندان را بیازارد. راه اول، سخت است و البته بلندمدت و تابع اصل تدریج؛ بقول یکی از استادان[15] باید «باغبان درخت پسته» باشیم، که مستلزم باور آگاهانه به ضرورت اصلاح، بیداری و عزم جدی خالصانه، تدبیر و برنامه ریزی عالمانه، صبوری امیدوارانه و پایبندی قاطعانه به اجرای برنامه هاست، که در اینصورت امید است به فضل پروردگار و همت بندگانش، نتیجه ای شیرین در پی داشته باشد. در این راه، هنوز تا رسیدن به مقصد فاصله زیادی داریم ... مشکل است، اما ممکن. راه دوم نیز همان است که اکنون طی می کنیم؛ بی برنامگی، روزمرگی، نگاههای مقطعی، به دنبال منافع فردی یا گروهی بودن، برون فکنی و نق زدن همیشگی، وابستگی به منابع نفتی و جبران ناکارآمدیهای فراوان با این سرمایه ملی، تنبلی عمومی، بی دردی و البته بی درمانی ... !

و اما اگر عزم آن داشته باشیم که راه اول را طی کنیم، همانگونه در ابتدای نوشتار آمد، گام اول، «ترسیم وضع مطلوب» است که نیازمند «تولید محتوا» برای تبیین وجوه و ابعاد «الگوی ایرانی اسلامی معماری»، شاخصه های آن و نحوه تحقق آن هستیم. رسانه های معماری[16] و بخصوص مجلات معماری که وظیفه نشر دانش تخصصی را دارند، می توانند در همین راستا پژوهشهای هدفمندی را جهت دهی نموده و دستاوردهای آنها را نشر دهند. در چشم انداز ایده آل شایسته است مجلات گوناگون معماری نیز در قالب یک سامانه و منظومه هدفمند، هریک مسؤولیت جذب و نشر محتوا و مبانی نظری وجهی و بخشی از مبانی «الگوی هدف» را برعهده گیرند. طرح موضوعها یا مسأله های کشور برای تحقیق و سپس گلچین کردن پاسخهای برتر و نشر آن یکی از مفیدترین کارهایی است که مجلات تخصصی معماری توانایی انجامش را دارند. این موضوعات از تحقیقات بنیادی و تعاریف پایه همچون «معماری ایرانی، بومی، یا اسلامی» تا تحقیقات توسعه ای همچون طراحی و مدلسازی «سازوکار ارتباط دانشکده ها با نظام مهندسی و شهرداری هر منطقه در جهت بهبود آموزش معماری و با هدف تربیت معماران کارآمد و مؤثر بر کیفیت معماری و شهرسازی» تا ریزترین پرسشهای کاربردی همچون «پوسته های هوشمند مناسب هریک از اقلیمهای ایران» که برخاسته از رویکردهای بومی معماری ایرانی است را شامل شود.

شاید مجله «مطالعات معماری ایران» بتواند رسالت و مأموریت خود را در این راستا تعریف کند. چراکه غایت مطالعات معماری ایران و روح آن، آموختن از عقل و تجربه تاریخی گذشتگان است، با هدف کشف «مبانی، اصول، روشها و الگوهای» معماری ایران، که البته این به معنای گذشته پرستی متعصبانه و نوستالژیک نیست، بلکه نگاه جامع و عمیق به گذشته را شرط لازم برای حرکت به سمت آینده می داند. حرکت به سمت آینده ای روشنتر برای معماری ایران ممکن نیست مگر با نگاهی گذشته نگر و البته آینده نگار[17].  همانگونه که در ابتدای نوشتار آمد، یکی از چهار گام طراحی «الگوی اسلامی-ایرانی معماری» بهره مندی از تجربه تاریخی کشورمان است که این مستلزم مطالعاتی جامع درباره «معماری ایران» می باشد. می توان چشم انداز مجله «مطالعات معماری ایران» را اینطور متصور شد که مبانی نظری الگوی مورد نظر را برپایه منابع و مبانی موجود در میراث معماری این مرز پر گهر فراهم نماید تا وظیفه خویش را در این جهاد علمی انجام دهد[18].

 

و الحمد لله المدبر الحکیم



@ . استادیار دانشکده معماری و هنر، رئیس مرکز پژوهشی و دفتر فنی معماری دانشگاه کاشان. نگارش اولیه: 19/04/93؛ ویرایش پنجم: شنبه 18/05/93

[1] . برگرفته از تحقیقات نگارنده در طرح تحقیقاتی با عنوان «معمار کیست؟» که در حال انجام است.



[1] . برگرفته از سخنرانی آقای مهندس بهشتی در دانشکده  معماری و هنر دانشگاه کاشان

[2] .«نظام آموزشی ما هم کهنه است، هم تقلیدی؛ دو تا خصوصيتبد در او هست. کهنه است یعنی نه متناسب با اهداف کنونی کشور در آغاز دهة چهارم انقلاب (پیشرفت و عدالت) است، نه متناسب با نیازهای امروز ماست. تقلیدی است یعنی مال این آب و خاک نیست؛ ریشه در خاکی دیگر دارد. چه بلحاظ مبانی و خاستگاههای نظری و چه بلحاظ فوائد کاربردی، برای حل مسائل خودشان آنهم در آن زمان طراحی شده است. پس از واردات به ایران هم تغییرات بنیادی نیافته و با کمترین تغییر به بهره برداری رسیده است. پس نیازمند بازنگری است.» برگرفته از سخنان رهبری فرزانه نظام اسلامی در جمع دانشگاهیان.

[3] . زین پس در این نوشتار برای پرهیز از تکرار، از این الگو با عنوان «الگوی هدف» نام می بریم.

[4] . پايه،سنتهاى كشور بايد باشد، از تجربيات ديگران هم بايد حداكثر استفاده بشود. ليكن بايد اجرائى شود، بايد پيش برود، بايد به مرحله‏ى عمل برسد؛ شجاعت لازم دارد،اقدام لازم دارد، ابتكار و خوشفكرى لازم دارد. يك مسئله اين است؛ تحول عمقى در نظامآموزش و پرورش ... و هر چه آموزش و پرورش بتواند از گسترش كمى پرهيزكند، چه در سازمان، چه در نيروى انسانى، بهتر است؛ چون گسترش كمى آموزش و پرورش،امروز در درجه‏ى اول اولويت نيست؛ درجه‏ى اول، گسترش كيفى باشد؛ (بيانات در ديدار جمعىاز معلمان، پرستاران و كارگران- تاریخ:  ۱۳۸۸/۰۲/۰۹) ... مدل‏سازى و الگوسازى، كار خود شماست؛ يعنى كار نخبگان ماست. در تحقيقات دانشگاهىبايد دنبالش بروند، بحث كنند و در نهايت مدل پيشرفت را براى ايران اسلامى، براى اينجغرافيا، با اين تاريخ، با اين ملت، با اين امكانات، با اين آرمانها ترسيم و تعيينكنند و بر اساس او، حركت عمومى كشور به سوى پيشرفت در بخشهاى مختلف شكل بگيرد. (ديدار با دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد 25/02/86)   

[5] . این دو واژه برگرفته از مباحث آقای دکتر مهدی حجت می باشد.

[6] . در آموزه های اسلامی و ادعیه معصومان از خداوند تمنای «علم نافع» (تعقیبات نماز عصر) و نیز «عمل نافع» (اواخر دعای اباحمزه) می شود.

[7] . برگرفته از طرح «بازنگری برنامه و سرفصل دروس رشته معماری، دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد» که توسط نگارنده به سفارش وزارت علوم انجام شد.

[8] . آندره گدار در سال 1307 شمسی مطابق با 1929 میلادی به دعوت دولت وقت ایران، برای سازماندهی و راه اندازی اداره کل باستان شناسی وارد ایران شد. (مأخذ: سایت جامع انسانشناسی (http://anthropology.ir)). آندره گدار در مدت 32 سال اقامت در ایران، علاوه بر آنکه در مسوولیت های متعددی همچون مدیر کل عتیقات (عتیقه جات) و رییس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، خدمت می نمود از بسیاری آثار تاریخی و باستانی در سراسر ایران بازدید کرد (مأخذ: سایت تبیان (http://www.tebyan.net)). 

[9] . از جمله این تلاشها می توان به بازتنظیم برنامه های آموزشی دورة کارشناسی ارشد پیوسته در دورة انقلاب فرهنگی، اضافه شدن دروس عمومی «اخلاق و معارف اسلامی و تاریخ انقلاب» و همچنین دروس تخصصی «معماری اسلامی» و «حکمت هنر اسلامی» اشاره کرد. بعلاوه، دروسی چون «روستا» نیز در راستای خدمت رسانی به مستضعفان و مردمی تر شدن این رشته اضافه شد. (ر.ک. گفتار دوم رساله دکترا با عنوان «معماری آموزش معماری مبتنی بر اندیشه اسلامی»، نقره کار، سلمان، 1389)

[10] . بر گرفته از: نقره کار، عبدالحمید، سخنرانی در همایش آموزش معماری، دانشکدة هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تاریخ 19/8/87 .

[11] . نظام آموزشی ما قربانی بزرگ «ترجمه» است. (رحیم پورازغدی ح. , جمعه 1388/10/24ساعت 7 عصر)

[12] . برگرفته از کارگاه «معماری درس» که در دانشکده معماری و هنر کاشان توسط نگارنده برگزار شد.

[13] . Think tank

[14] . برگرفته از سخنان رهبری فرزانه نظام

[15] . استاد دکتر هادی ندیمی، طی گفتگوی حضوری نگارنده با ایشان 

[16] . رسانه ملی، سایتها و دیگر رسانه ها که هریک نقش مؤثری در اصلاح فرهنگ عومی و سلیقه عامه دارند.

[17] . برگرفته از سخنان آقای دکتر اسلامی در جلسات قطب علمی معماری اسلامی، دانشگاه علم و صنعت ایران.

[18] . مکمل مجله قطب علمی معماری اسلامی که همین مبانی را از منابع اسلامی استحصال می کند.


مطالب مشابه :


تحلیل نمونه های خارجی - گروه دانشکده هنر

طرح یک معماری. طراحی معماری ؛ با هدف تمرين و آموختن روش دست يابي به ايده كلي طرح Architectural Design 1




پایان نامه طراحی "دانشکده معماری"

طرح دو معماری پایان نامه طراحی "دانشکده معماری" نمونه های




نقش دانشکده های معماری در نقشه راه تحقق «معماری شایسته ایران اسلامی»

(نمونه موردی: تلاشهای دانشکده معماری و هنر دانشگاه کاشان) سلمان نقره کار@ شکر و سپاس




رساله دانشکده هنر و معماری

رساله دانشکده هنر و معماری فصل سوم: بررسی نمونه های موردی داخل و خارج ۳




مطالعات دانشکده معماری

مطالعات دانشکده معماری( دانشکده معماری) نمونه موردی ایرانی دانشکده معماری




مدیرگروه مهندسی معماری

ـ کارشناسی معماری - دانشکده هنر و معماری دانشگاه ( نمونه موردی بزرگراه چمران




دانلود پلان دانشکده معماری

نمونه موردی. لینک دانشکده معماری




مطالعات دانشکده هنر معماری دانشکده معماری طراحی دانشکده هنر و معماری طراحی فضاهای آموزشی

مطالعات دانشکده هنر معماری دانشکده معماری طراحی دانشکده هنر و معماری (نمونه های موردی)




برچسب :