خواستگاری در روستای بم (یوسف آباد)

آداب و رسومات خواستگاری معمولا در روستاها از ایام قدیم که زن ومرد دوشادوش یکدیگر کاروتلاش درامر کشاورزی ودامداری داشتند بیشتر دختر وپسر ها با خلق وخوی یکدیگر آشنا بودند ودربیرون ازخانه یکدیگر را شناسایی می نمودند وقتی که تمایل صددرصد طرفین به یکدیگر پیدا می شد بزرگترها را درجریان امر قرار می دادند البته تا بزرگتر ها مایل نمی بودند از اول رابطه شناسایی برقرار نمی شد بعد ازاین مرحله نوبت مادران دو طرف می رسید که یک سری صحبت های اولیه را داشته باشند مادر دختر خانم دراولین فرصت مثلا شب جمعه که همه اطراف همدیگر جمع میشوند ورابطه ها تنگا تنگ می شود به پدرخانواده اعلام می  مینماید) که بله پسر فلانی خواستگار دختر ما است ومادرش امروز سفارش نمود که اگر پسرشان را به غلامی قبول داریم مجلس خواستگاری را با وقت معیین ا علام نماییم پدر خانواده هم نظر خودش را اعلام می نماید اگر موافق  باشد دروقت مشخص خوانواده پسر می آیند بااظهارتشکروگفتن خیلی ممنون که پسرمان را به غلامی قبول نموده اید صحبت های خواستگاری زده می شودخانواده دختر هم با احترام خاصی اظهار می دارندکه البته پسر شما را به فرزندی قبول نموده ایم نه به غلامی ودوتا خانواده با خوشحالی ارتباط صمیمانه تری ازقبل برقرار می نمایند وبا یک شب نشینی خودمانی درمورد مهریه وگرفتن مراسمات صحبت می شود واز روز بعد که هنوز خبر پراکنده نشده جهت آزمایشات اقدام می نمایند البته خودشما خوانندگان میدانید که درقدیم خبر آزمایش واین حرفها نبودودراولین فرصت نوبت دستمال رضا میباشد که خانواده پسر با یکی دوتا از اقوام نزدیک ببرند دستمال رضا هم چیز دیگری نیست مثلا یک روسری مرغوب با یک سری لبا س برای عروس خانم میبرند ودراولین فرصت توسط روحانی محل با یک مهمانی خودمانی اقوامی ثیغه محرمیت خوانده میشود اگر دراوایل ملاقاتها یک خنده ای نثار یکدیگر می نمودند حالا دیگر خنده به صحبت های عاشقانه درگوشه وکنار خلوت ها می رسد خانواده هایی که کمی تعصب مذهبی داشتند ودارندخیلی سخت گیری می نمایند که ملاقاتها از صحبت عادی تجاوز نکند ولی بعضی خانواده ها هم در گوشه وکناری مادران با مواظبت ترتیب ملاقاتهای آن چنانی را می دادند یا می دهند که دختر وپسر دل بدهند وقلوه بگیرند که خوب جذب یکدیگر شوند البته اعتقا دداشتند که اگر زیاد سختگیری شود جدایی بینشان جدایی می افتد وازهمین اول زندگی دل خوری پیش می آید و شیطان خدای نکرده تفرقه ایجادمیکند وحدف شیطان خود شیطان نبود شیطانهای اطراف بودند وهستند که برای خود شیطان هم شیطنت می نمودند یامی نمایند مثلا خاله ها وعمه ها که خودشان دختر وپسر داشتند وازقبل برای یکدیگر نقشه می کشیدند ومواظب فرصتی بودند ویک دفعه می دیدند طعمه از دستشان گریخت شروع به شیطنت می نمودند که اگر بتوانند در مراحل اولیه آب را گل آلود کنند وماهی مقصودشان را بگیرند اگر هم به خیر وخوشی دختر وپسر این مراحل را طی می نمودند ومرفه خارج می شدند هفت خوان رستم راطی کرده بودند نوبت خرید نشانی و  نشانی بردن وعقد  می رسداینکه نوشتم می رسد ازاین مرحله با مراسمات فعلی سندیت دارد اقوام خویشان ودیگر اهالی را خبر مینمایند می رسد به مرحله نشانی یعنی اینکه دیگر بطور علنی این دوتا دختر وپسر در نشانی یکدیگر هستند وهمه مردم اگر خبر ندارند با خبر شوند یعنی اینکه دیگر با موفقیت مراحل دیگر را طی کردند ودوست ودشمن سرجای خود بنشینند  ازاین مرحله الان هم مرسوم است ولی مراحل اولیه تمایلات الان فرق نموده چونکه دیگر با زندگی ماشینی درروستا ها هم تفاوتهایی ایجاد شده ومثل قدیم دختران کمک احوال پدر ومادردرکار زراعت ودامداری نیستند پشت میز دانشگاه  ودرمحضر استاد دنبال طرف مورد دلخواه می گردند آنهم با (اس ومس ) یا همان پیام کوتاه خودمان (فارسی را پاس بداریم ) رابطه ها برقرار می شود البته الان هم خانواده هایی هستند که چه برای دخترشان وچه برای پسرشان احترامی قایل نیستند وهمه حدفشان به مقصودرسیدن است یعنی اینکه آزادشان می گزارند تا رابطه های آنچنانی برقرار کنند وبعد هم خود خانواده که راضی به این رابطه بوده وبا هدف مشخص وبابرنامه مشخص برای یک خانواده از همه جا بی جبر برنامه ریزی می نموده یا اینکه می دانسته که اگر بطور عادی اقدام نماید جواب منفی است دردهان مردم می اندازند که بله دختر فلانی با پسرمان درفلان جا رابطه داشته اند یا صحبت های آنچنانی داشته اند تا خانواده دختر را در فشار روحی قرار بدهند ونتیجه دلخواه را بگیرند. گفتیم نوبت خرید نشانی است دروقت معین وتایین شده که قبلا به توافق خانواده ها رسیده دو خانواده با یکی دوتا معمولا خانم های اقوام نزدیک به خرید می روند ووسایل مورد نیاز دوطرف خریداری می شود وبعد ازاین مرحله که خیلی سخت است اگر ناملایماتی پیش نیاید نوبت بردن نشانی است  دوتا خانم یکی ازبستگان نزدیک مثلا خواهر داماد ویکی خواهر عروس یا اقوام نزدیک دیگر به درب منازل می روند وخانم خانه را خبر می نمایند که مثلا فلان خانواده ها گفتتن بعد ازظهر می خواهیم نشانی ببریم برای فلانی اگر مارا لایق دانستید به مجلس عروس خانم تشریف بیاورید وهمینطور از طرف داماد هم یک مرد به درب منزل رفته ومردها را خبر می نمایند دروقت تعیین شده جوانان به درب خانه دامادرفته هفت سینی که  درقدیم مسی بود ولی الان سینی ها هم سبک شدندهمه روحی ونیکلی هستند قبلا داخل هرکدام لباس عروس خانم که ازطرف دامادخریداری شده با یکی دوکیسه برنج قند وشیرینی - چایی وسایل شوینده – روغن – حنا ووسایل حنا بندون  بسته به بضاعت داماد دارد این وسایل با یک گوسفند زنده از جلو خانه داماداولین سینی سینی لباسها ی عروس خانم وبقیه به ردیف پشت سر یکدیگر آقا دامادجلو دار با یک نفر که قرآن و آینه وشمعدان را جلو داماد گرفته که آقا دامادخودش را در آیینه هر آن ببیند با رقص وپایکوبی وچوب بازی به در ب خانه عروس خانم رفته خانم ها در خانه عروس درب را برای تحویل وسایل باز نمی کنند واین هم مراسمی دارد یک نفر که وارد به شعار مخصوص باشد باید پشت درب بایستد ویک خانم هم که وارد باشد طرف خانم ها در گذشته نچندان دور مرحوم استادقدمعلی حسنپور که ازاهالی آبخورگ بودندهم دلاک بود وهم مطرب ونمایشنامه نویس وشوبازی یا بهتر بگویم کارهای سیاه بازی وروحوضی را درشب عروسی اجرا مینمودند ومردم را تا آخر شب سرگرم داشتند درمیدان روستا از روز قبل ازطرف خانه داماد هیزم زیادی فراهم میشد وشب موعود یا شب عروس ودامادی هیزم ها به مرور سوخته میشد هم برای روشنایی وهم اینکه مردم اطراف ردیفهای جلومی نشستند ویک سری هم سرپا می ایستادند که میدان وکارهای مرحوم استاد قدم را ببینندخلاصه مرحوم استاد قدم اضافه به مراسم شادی درمراسم عزاداری وقتی کسی فوت میکرد نقشی داشتند که روز هفتم عزاداری مردم را برای اصلاح سروصورت وشستن لباس وغیره درهمان سرمزار ازطرف خانواده عزادار آزاد مینمودند یعنی دراین هفت روز کسی درروستا سروصورت خودش را اصلاح نمی نمود لباس عوض نمینمود حمام نمی رفت اگرهم بود تقریبا مخفیانه بود که کسی متوجه نشو د روزهفتم که مرحوم استاد قدم مردم را آزاد مینمود اعلام مینمود که اهالی محترم روستا ازاینکه دراین چند روز با خانواده فلانی ابراز همدلی وهمکاری داشته اید خیلی ممنون وازاین ساعت به بعد خانواده عزادار اعلام نمودند هرکس مراسم شادی یعنی عروس ودامادی یا هرامرخیری که تااین ساعت به حرمت متوفا انجام نداده اند آزاد به انجام هستند وعده ای ازاقوام نزدیک متوفا با استاد قدمعلی ویکی دوتا ازریش سفیدان روستا وکدخدا به خانه بزرگتر متوفی مثل پسربزرگ متوفا میرفتندولباس سیاه را ازتن پسربزرگ خانواده درمی آوردند ولباس دیگری می پوشاندند وبه همین تبعیت بقیه خانواده هم لباسهای مشکی را عوض می نمودند وکاراستادقدم ازآن ساعت شروع میشد مردان روستا یکی یکی می آمدندوسروصورتی صفا میدادند وباخواندن فاتحه ای ودلجویی از خانواده عزادار میرفتند مثلا میگفتند ناراحت نباشید این مرگ شتری است که درب خانه یکی یکی خواهد خوابید دیرو زودی دارد سوخت وسوزی ندارد مرحومه مثلا صدسال با عزت وآبرو زندگی نموده مشیت الهی براین بوده که دیگر روی تخت خواب زیاد مریضی نکشد وازاین حرفها وبا پزیرایی ازطرف خانواده عزادار تشریف میبردندخواهید بخشید که ازمراسم عروسی گزری هم به عزاداری زدم مقصود وظیفه مرحوم استاد قدم دراین چند روستا را میخواستم معرفی کنم بعداز پایان عروسی یا عزا مزد استاد ازطرف خانواده های صف اول پرداخت میشد درعروسی ازطرف داماد ودرعزاداری ازطرف خانواده عزادار میرفتند مرحوم استاد قدم موقع نشانی بردن وظیفه پشت درب طرف مردها را داشت وطرف خانم ها هم خدانگهدار حاج خانم حسین زاده که الان هم هنوز این وظیفه را انجام می دهند وشعار هم به این منوال بود که استاد قدم می گفت – یار یار آورده ام اشتر قطار آورده ام کلاه یار آورده ام کی ببریم جانانه را جانانه گلدسته را – از طرف خانمها جواب می دادند یا جواب می دهند – یار یار واپس برید اشتر قطار واپس برید مانمی دیم جانانه را جانانه گلدسته را به همین صورت نمام لباسها را می گویند بغیر از لباسها زیر دست آخر استاد قدم می گفت یا الان فرد واردی می گوید- یار یار آورده ام داماد یار آورده ام کی ببرم جانانه را جانانه گلدسته را این موقع که می گویند دامادرا آورده ایم از طرف زنان می گویند می دهیم جانانه جانانه گلدسته را تا ببرید جانانه را ودراین موقع که آقا داماد هم پشت درب منتظر است درب رابا فشار باز می کنند وآقا داماد را خانم ها به تنهایی تحویل می گیرند وعروس خانم که از روی تخت بلند شده ومنتظر آقا داماداست دراین موقع رسم بر این است آقاداماد بایدازپدر واگر دختر خانم پدرنداشت از برادربزرگتر اجازه بگیرد ودست دردست عروس خانم بگذارد  دراین موقع بیشتر پدر یا گفتم اگر پدرنداشت عروس خانم برادر بزرگتر وارد خانه عروس خانم می شوند بهمراه مادر عروس دست عروس خانم را دردست آقا داماد می گزارند وطلب ممینت ومبارکی نموده آرزوی خوشبختی مینمایند حتی مادر عروس خانم هم روی دامادش را با دخترش بوسه می زند وطلب خوسبختی برای زوجین می نمایددراین موقع آقاداماد باید عروس خانم را بغل کند ببوسد یک دور دور خودش عروس خانم رابچرخاند وکنارهم روی تخت بنشینند واقوام نزدیک مثل خواهران داماد وعروس ودیگر اقوام مبارکی به زوجین می گویند وبا رقص ورقاصی وسلام صلوات مجلس زنانه ادامه پیدا میکند البته درقدیم رسم براین بود که عروس خانم دریک فرصت مناسب وقتی آقادامادمشغول بوسه زدن وچرخاندن بودیک دستی به سر آقا دامادبرساند اگر آقاداماد فرصت این عمل را می داد می گفتند این آقا  دامادزن ذلیل شد وتا آخر عمر باید مطیع خانمش باشد واین خود بعضی مواقع حتی کدورتهایی هم پیش می آورد ولی با پیشرفت تمدن وبه میدان آمدن وسایل جانبی زندگی این مرحله به احترام آقا دامادحذف شده ولی بطورخواسته یا نا خواسته خودشما می دانید  آقا داماد ها مطیع می شوند وبقیه هم که سینی های دیگر را روی سر دارند وارد اطاقی دیگر می شوند  ووسایل را تحویل می دهند وهر کدام از جوانان که سینی داشته اند مثلا یک جوراب یا یک دستمال می گیرند ویکی دوتا سینی باز از خانه عروس خانم که همانا لباسیهای خریداداری شده از طرف عروس خانم است برای آقاداماد تحویل می گیرند وبه خانه داماد می آورند ومعمولا شبی که نشانی می برند یا همان بعد از ظهر عاقدخبر می کنند البته جلوتر درزمینه مهریه توافق می کنند که درمجلس ناراحتی پیش نیاید عقدتوسط عاقد بسته می شود بارضایت طرفین مثل همه جای مملکت بعضی خانواده ها درباره جهیزیه هم پیش ازعقد صحبت می کنند ولی من که این کاررا نکردم وضربه هم شدم با خوردن شیرینی وشیرینی دادن مجلس عقد تمام می شود البته برای عروس خانم هم نامه خوانده می شود امضاء می نمایند حاضرین وعروس  داماد هم نامه را امضاء مینمایند نامه به محضر برده ووارد دفتر خانه رسمی می شود   حنا بندون هم هست  خانواده عروس خانم تهیه شام اقوام نزدیک که نشانی آورده اند را می گیرد وبعد شام بیشتر جوانان ونوجوانان یک تشک نو با پشتی برای آقا داماد مهیا می کنند (الان صندلی یا مبل می گزارند) آقا دامادرا می نشانند دور بر آقاداماد ودختر خانم ها وزنان دور تخت عروس خانم جمع می شوند   ویکی از اقوام که به شعار های حنا بندون وارد است شروع به بستن حنا می نماید با شادباش وسلام صلوات ومبارکی شروع می شود وشخصی که حنا می بندد می گوید حنا حنا می بندیم به دست وپا می بندیم – حنای اصل کرمان است به دست وپا می بندیم .  وبقیه هم به همین صورت جواب می دهند. تا وقتی که کاملا دست وپای آقا داماد به حنا بسته شدوحاضرین هم هرکدام تمایل داشتند به میمنت مبارکی ناخنکی به حنا می مالند الخصوص جوانان وعقیده بر این است که بخت گشایی می شود وزودتر این جوانان طرف مقابل خودشان را پیدا می کنند در قدیم کیسه های مخصوص با پارچه مخصوص ومرغوب می دوختند روی آن را سوزن دوزی می کردند مخصوص دست وپا بعد ازحنا به دست وپا می بستند که عروس خانم وآقا داماد درشب ملاقات یکدیکر را حنا مالی نکنند چونکه رسم بر این بودکه این حناها تا صبح باید روی دست وپا بماند ودر این شب هم عروس ودامادبه دور از چشم بزرگتر ها ملاقاتی ولپ ولیسی باید داشته باشند وگر نه با زهم ممکن است این شیطان بی مروت کارخودش را انجام دهد وجدایی بیندازد ومعمولا ترتیب این ملاقاتها را پیره زنان کهنه کار با راهنمایی های مخصوص می دادند. درقدیم الایام بعد از حنا بندون معمولا روز بعد وعده مراسم عروسی بود چونکه اقوام وخویشان از راههای دور ونزدیک می آمدند مثل حالا که نبود که در هر خانه آغل وپیوالی یک پراید یا پرشیا گذاشته باشد (. این پیوال که نوشتم از دلم نیامد معنی نکنم درگذشته نه چندان دور بغل هر منزل نشیمندی آغل گوسفندان صاحب خانه بود جلو این آغل یک محل بی دیوار بود که اول در آن قسمت گوسفندان یکی دوساعت استراحت می نمودند مثلا ظهر یکی دوساعت استراحت می کردند وبعد از ظهر به چرا می رفتند در آغل که در ودیوار داشت نمی رفتند استرحتگاه موقت را پیوالگاه می گفتند جای استراحت گوسفندان که ازبیابان می رسیدند وخسته ودرمانده  ونای حرکت وبدجنسی نداشتند این محل استرحت را پیوالگاه بود ). بایدبا مقام شامخ والای چهارپا تشریف می آوردند ومشکل بود که اقوام دوباره پراکنده شوند ودوباره بیایند همان یک مرتبه هم که می آمدند کون کپل مبارکشان تا یک ماه تاول داشت از روی پالان آقا یاخانم خره تابرسد به اینکه باز دوباره تکرار شود به همین خاطر مراسما ت ردیف ودراولین فرصت انجام می شد مثل حالا نبود که دوتا سه سال باید رابطه داشته باشند ودر هر مرحله اگر توافق نبود بی خیال جدایی خالی ازلطف نیست ازکسالت خارج شویم ولطیفه ای درهمین رابطه بنویسیم یکی ازاقوام که پیرمرد هشتاد نود ساله ای بود بنام الاه یارخانمش فوت نمود بعد ازیکی دوسال اقوام زنی را برایش انتخاب نمودند که ازتنهایی دربیاید بعد توافق عروس خانم قرارشده بود که پیش کش یکی دوملیون طلایی خریداری کنند چونکه عروس خانم هنوز تقریبا جوان بودند وجود نازنینشان با طلا سازگار وآقادامادهم تقریبا از تمکن مالی برخوردار گفته بودند آقا الاه یار قراراولیه این است که پیش کش جهت عروس خانم یکی دوملیون طلا خریداری کنیم مگر بواسطه همین طلا ها راضی به زندگی بشود وگرنه جنابعالی که دیگر بله نه قدرت حمله ودفاع دارید ونه اینکه جوان هستید که عروس خانم تمایل آنچنانی به شما داشته باشد مگر اینکه به این صورت حاضر به ازدواج شود آقا الاه یار که گفتم از اقوام بنده بودند وحاضر جواب دراین مواقع وفرصت طلب از تمدن جدیده که آقا پسر ها ودختر خانمها یکی دوسال باهم زندگی می کنند وبعد اگر توافق شد ازدواج می نمایند گفته بودند ما یک عمر می خواهیم با هم زندگی کنیم عجله ای نیست فرصت زیاداست یکی سه چهارسالی باهم باشیم حتما خواهم خرید شاید بعداز یکی دوسال توافق نشد آنموقع شما ضمانت می کنید که این مالیه را عروس خانم نبرد وبه من مسترد نماید. ببینید این هم از ره آورد تمدن جدید. خلاصه نوبت به اذواج کلی میرسید نوبت آقا داماد هست دراین مرحله که از مهمانان پذیرایی نماید دراین موقع می گویند که دوست ودشمن سرجای خود بنشینید که قوچ جنگی خودش به میدان آمده هرچقدر ساکن روستا روستای همجواردهنو فک وفامیل اطراف بوسیله کارت مخصوص باخبر می شوند درگذشته یک نفر مخصوص می رفت خبر می نمود که درفلان روز تشریف بیاورید هم از طرف آقا داماد خبر می نمود وهم ازطرف عروس خانم وگرنه ممکن بود اقوام تشریف نیاورند به این بهانه که ازیک طرف مارا خبر کردند اگراز دوطرف خبر می نمودند حتما می آمدیم خلاصه ترتیب کاررا اقوام می دهند آنهم بستگی به وجهه خانواده ها دارد اقوام گرم باشند یا کمی سرد اگر سرد باشند وای بحال دامادهمه کارها را باید خودش روبراه کند اگر گرم باشند داماد وفک وفامیل درخانه نشسته همه کارها ردیف می شود خوش به حال خانواده ای که با اقوام وخویشان مهربان باشد ما که ازاین نعمت برخوردار نشدیم هرچقدر محبت نمودیم ماری شد وسر به گریبان خودمان گذاشت  آیا شما هم به همین ترتیب بوده یا خیر . خلاصه ازمرحله با بغل نویسی پرت می شوم خواهید بخشید شب دامادی وعروسی فرا می رسد مطرب خبر می کنند ازبعد ازظهر مطرب ها مستقر می شوند با سازو آواز مراسم شروع می شود بعد ازپذیرایی شام نوبت لباس پوشیدن آقا دامادمی رسد یکی ازاقوام با اجازه پدر دامادشروع به لباس پوشیدن آقاداماد می نماید با سلام وصلوات ورقص وپایکوبی تکه تیکه لباسها را نشان داده وبه تن آقاداماد مینماید بعد از این مراسم آقا دامادشادباش می گیرد حتما باید برقصد وهمه درحد توان شادباش می دهند بعد از این مراسم ورقص وپایکوبی آقا دامادرا به خانه عروس خانم می آورند وبا اجازه پدر ومادرها وخداحافظی و گریه البته گریه خوشحالی بطور رسمی کنار یکدیگر نشسته وبا حواس جمع با بوسه هایی داغ ازیکدیگر پذیرایی می کنند وبعد از مدتی که همه آرزوی خوشبختی برایشان نمودند وخداحافظی کردند ورفتند مرحله زفاف وهمان خانه بخت وآزمایش زندگی شروع می شود . فردای عروسی بعد از ظهر معمولا آقا دامادبا عروس خانم کنار یکدیگر نشسته وهمه افرادی که دعوت بوده اند البته با دست پر به دیدن زوجین می آیند البته باز هم به فراخور  تمکن مالی وقوم وخویش بودن کادو ها را تحویل می گیرند دراین مرحله معمولا جهیز نما هم دارند وشاهکار مادر عروس خانم وبذل بخشش خانواده هم به نمایش گذاشته می شود جهیزیه عروس خانم را زنان تماشا می کنند با آرزوی خوشبختی وصرف شیرینی خداحافظی نموده ومی روند.

به نقل از وبلاگ روستای بم (یوسف آباد)


مطالب مشابه :


عكس حنا - ظرف براي حنابندون (سري اول)

پيغام مدير : روز عروسی هر دختری میتواند باشـــــــــــکوهــــــــــترین روز او باشد اگر در




ایده برای مدل حنا , نمونه تزئین سینی حنا برای حنابندان

تزیین کنید و باز با حنای و دوست عزیز در اخر شما از هر سبد دانستنی های زیبای عقد و عروسی.




آموزش تزئینات و دکوراسیون خانه

تزئینات و دکوراسیون عروسی سبد حنابندان تزئین حنا حنابندان تزئین حنای شب




یه شعر خوشگل در مورد روستا

گل سر سبد روستا های بخش مانه در عروسی بارها دیدم که شبها می درخشد دست داماد از حنای




بهبهان شهر من تهيه كننده :افشين فرحمند(وستا)

هفت درخت در ان باشد، نان و پنیر و سبزی، یک ظرف شیرینی، یک بشقاب حنای عروسی در خانه سبد




خواستگاری در روستای بم (یوسف آباد)

جزئیات سبد نویس وشوبازی یا بهتر بگویم کارهای سیاه بازی وروحوضی را درشب عروسی حنای اصل




گیاه دارویی حنا

پايگاه خبري سبد




شبهای گراند هتل

رمان یک سبد « این حنای مراده یارمبارکش طلا خانم در مجالس عروسی و پإتختی برای زدن و




آفریقای جنوبی:قسمت دوم

جنوب می باشد که زیبای بخش لباس بندری هستند .مراسم حنا بندان در عروسی ها و حنای دست




برچسب :