یاد محمد رضا عسکری که در درگیری با اشرار مواد مخدر به درجه رفیع شهادت رسید

سلام محمد رضا جان  خوبی؟ کجایی!! دیگه نمی یایی بریم سنگنوردی دیگه حتی احوالی هم از ما نمی گیری...   بخدا خیلی دلمون برات تنگ شده محمد رضا جان یاد اون روزا که کوه صاحب الزمان می رفتیم بخیر . تا چشممان به یک دیواره صاف می افتاد سریع میخ و چکش و طناب و کارابین از داخل کوله پشتی بیرون می ریختیم کارگاهی درست می کردیم و شروع می کردیم فرود و صعود کار کردن چقدر کیف می کردیم وقتی یک مسیر جدید باز می کردیم اون روزا نه تنها من بلکه تمام بچه های گروه(حسن فرهنگ -  اسد الله  -  ید الله  - فرامرز  - حجت - علی -  مجتبی و ..)دوستت داشتند نه بخاطر اینکه کوهنورد قدری بودی بلکه بخاطر خصو صیات اخلاقی که داشتی واقعا از هر لحا ظ می شد روت حساب باز کرد یک جوان ۲۰ ساله ولی به اندازه یک مرد پخته بودی . سال ۷۰ وقتی برنامه علم کوه جور شد با اینکه تمرین زیاد کرده بودیم که دیواره بریم ولی تو بخاطر شغلت نیامدی چون مسئو لیت تو از همه ما بیشتر بود تو نان اور خونواده بودی اخه تو یتیم بودی و خرجی بچه ها با تو بود اون موقع ها خیلی پیشت می امدم می دونی چرا چون  تو گمشده ا ی بودی که  پیدایت کرده بودم محمد رضا یادت هست وقتی مسیر طاق علی را باز می کردیم هر رول که به طاق می زدیم ذوق می کردیم و از ته دل می خندیدیم چون مسیر کاملا کلاهک بود چه شبها که توی کوهستانها  نخوابیدیم و چه روزها که خودمان را درگیر یخ و برف و سنگ نکردیم  چقدر خوش می گذشت  شبها با اینکه خیلی خسته بودیم ولی تو انقدر ما را می خنداندی که دل درد می شدیم

یادت هست از گردان ۴۰۸ غواص حرف می زدی و می گفتی که ۱۵ ساله بودی که منطقه جنگی رفتی و ۱۳ / ۱۴ ماه در منطقه جنگی بودی ان هم گردان خط شکن  ۴۰۸ غواص لشکر ثارالله. چقدر دلم برا اون روزا تنگ شده   یادت هست به یکدیگر قول دادیم تا دیواره علم کوه را صعود نکردیم دست از تمرین بر نداریم یادت هست یک روز گفتی  بیا یک کار جدید بکنیم من که توی این دنیا سیر می کردم گفتم محمد رضا تورو خدا بس کن دیگه مسیر باز کردن بسه بیا همینجا( طاق علی) تمرین کنیم  ولی توگفتی صبر کن ببین چی می گم  بیا از حالا بجای اینکه داد بزنی بگی (طناب) بجاش بگییا علی و بجای اینکه بگی فیکس بگو یا حسین که اومدم بوسیدمت

یادت هست محمد رضا روی دیواره علم  وقتی اون گوه شکست و من پاندول شدم و اسیب دیدم اومدی کنارم داد زدی چی شد  و وقتی حال روز مرا دیدی سرتو روی دیوار علم کوه گذاشتی و ها ی های گریه کردی با اینکه چند ماه تمرین کرده بودیم و شاید من می توانستم ادامه بدم ولی تو گفتی نه بر گردیم و از وسط دیواره بر گشتیم اون روزا چقدر نا راحت بودم ولی تو دلداریم دادی و گفتی دیواره  همیشه سر جاشه  ان شا الله سال بعد... و همین طور هم شد سال بعد و سالهای بعد بارها صعودش کردیم محمد رضا خیلی ازت خاطره دارم  صعود زمستانی جوپار سال ۷۰ یا صعود زمستانی کوشا سال ۷۱ یا صعود زمستانی هزار سال ۷۳ همراه حاج اقا ابو ترابی و حاج حامد گلکار یادت هست وقتی سر قله رسیدیم حاج اقا ابوترابی دعای  ( اللهم کن لولیک)خواند و تو رو کردی به من گفتی عباس یاد بگیر و کلی خندیدیم چون ما هر وقت قله می رسدیم جز اینکه تو سر و کله هم بزنیم کار دیگری انجام نمی دادیم  یاد حاج اقا ابو ترابی و حاج حامد هم بخیر که مثل تو به دیار معبود شتافتند ولی چقدر زود .خاطره خیلی زیاد هست...   

چند روز قبل از شهادتت اون روز که توی محله پانصد دستگاه دیدمت چهره ات طور دیگری بود انگار تمام فکرت به   پرواز  بود اصلا رو پا بند نبودی به نظرم خیلی نورانی شده بودی وقتی از من جدا شدی غم عجیبی سرتا سر وجودمو فرا گرفت نمی دونم چرا...... تا اینکه دو روز بعد  وقتی  شنیدم به ضرب گلوله اشرار شهید شدی  قلبم گرفت ...

 

مارو هم دعا کن محمد رضا

                            


مطالب مشابه :


ماجرای منو افسانه پاکرو

اقا سرتونو درد از دست این اشرار راحت کنم.میخوام یه دعا بکنم دوست دارم همتون بگین امین.




یاد محمد رضا عسکری که در درگیری با اشرار مواد مخدر به درجه رفیع شهادت رسید

رقص طوفان - یاد محمد رضا عسکری که در درگیری با اشرار مواد مخدر به درجه رفیع شهادت رسید -




افشای نام پنج هزار قربانی ورق 2

نجیب الله ولد امین لله ، مالک دواخانه فاریابی حاجی آقا میر ولد بدخشان، اشرار




سردار دلها... شهید طالعی

خوشروئی، ادب، شجاعت، جوانمردی و امین بیت المال از اشرار و ضد انقلاب آقا قرائتی




برچسب :