اصول بازیگری تئاتر

تعريف تئاتر

 تئاتر يکی ازهنرهای هفتگانه است .کسانی که درباره بوجود آمدن تئاتر جستجو کرده اند ميگويند سر چشمه آن از آيين هاست . آيين به مراسم مذهبی و اجتماعی می گويند . مثل مراسم عروسی يا مراسم سينه زنی در ماه محرم  در ايران و مراسم رقص های مخصوص در کشورهای ديگر .انسان هميشه دوست داشته است به اتفاقاتی که خارج از اراده و ميل اوست تسلط داشته باشد و اين ويژه گی اصلی تئاتر است. 

تئاتر در مقايسه با هنرهای ديگر امکانات زيادی دارد برای اينکه از هنرهای ديگر مثل نقاشی ، ادبيات ، معماری ، موسيقی و ... در آن استفاده می شود.

تئاتر یك كلمه ی یونانی است به معنی آوا و صدا. كلمه ی تئاتر در اصل مشتبق از واژه ی تئاتر رون         theater on)) است. كه جزء اول آن تئا thea) )به معنی تماشا كردن و یا محل تماشا و مشا هده . رون(ron) به معنی بز نر مي باشد.  چون در یونان خدایی داشتند كه به خاطر آن هر سال بزی می كشتند ودر آن محل نمایش اجرا می كردند

درزمان های قديم ، تماشاگران در سرازيری تپه ها می نشستند و مراسم مذهبی را که با آداب وتشريفات مخصوص در پايين همان تپه يا کناره معبد که محل عبادت بوده ، تماشا می کردند.

تعريف تئاتر از نظر اریک بنتلی  : " نمایش یعنی (الف) در نقش (ب) در حالی که (ج) داره تماشا میکنه
در این تعریف به تمام عناصر ضروری نمایش که بدون آنها اصلا نمیشود نمایشی داشت اشاره میکند یعنی بازیگر و تماشاگر.

در طول تاریخ نمایشهایی به وجود آمده بدون نور پردازی بدون دکور بدون گریم بدون کارگردان بدون متن و ....اما هیچ نمایشی بدون بازیگر و تماشاگر و رابطه این دو به وجود نیامده. نمونه خوبش برای مثال پانتومیم ها یا نمایشهای کمدی است.

 

 

نفس هنر خلاقيت است و هنرمند ويژگي غريزي ممتازي دارد كه او را در اين آفرينش هنري ياري مي رساند. اين غريزه قويتر از انست كه ما مي شناسيم يا مي توانيم تشريح كنيم. تمامي وجود او – فكر او، روح او و آن جوهر تعيين كننده اي كه نامش استعداد است بايستي وقف هدفش شود.

آنچه در اين مجموعه سعي بر تهيه و تدوين آن شده است.نكات زير بنايي است كه هر هنرجوي اين رشته بايد با آنها آشنا باشد، آنها را بياموزد و با آنها زندگي كرده و رشد نمايد. تا پس از طي دوران طاقت فرساي آزمون و خطا زمینه را براي صعود به مراحل بعدي آماده نمايد.

در ده بخش زير نكات اساسي و مهم جهت پي ريزي يك بناي مستحكم طراحي گرديده كه آميزه اي از آموزش هاي استادان معتبر اين رشته و تجربياتي است كه طي يك دهه تحصيل و فعاليت در عرصه هاي دانشجوئي و تجربي و حرفه اي نگارنده و تدوين كننده اين تحقيق بعمل آورده است.

سخنی درباره بازيگري:

امروزه غالباً بازيگر بدون هيچ معياري به اين حرفه قدم مي گذارد. در دوره هاي گذشته، نوآموز بازيگري تحت تأثير بازيگران بزرگ بود. در آن زمان، نوآموز اين حرفه با يك نیزه قدم به صحنه مي گذاشت و به اين ترتيب مهارت هاي لازم را به تدريج از بزرگان اين حرفه مي آموخت. در سالهاي نزديكتر، مدرسه بازيگري غالباً بخشي از يك تئاتر بود و سرانجام نوآموزان به طور كامل درخدمت آن تئاتر درمي آمدند. به اين معنا كه در آغاز بازيگر مي شدند، سپس كارگردان و نيز استاد بازيگري. تئاتر هنري مسكو نمونه اي ازاين روش كار است. اما در اين لحظه از تاريخ معاصر، براي بازيگر و چه بسا معلم بازيگري معيار شخص وجود ندارد. از دهة ۱۹۳۰ به بعد، كلية ضوابط اجتماعي بازيگران، ازنوع لباس پوشيدن آنان گرفته تا نحوة رفتار و كردارشان، دست خوش تغيير شده است. اين واقعيت ها در هر بازيگر فرديت خاصي بوجود آورده است كه قدرت قضاوت را درمورد او از استاد وي سلب مي كند و استاد مي داند كه هر بازيگر بدون در دست داشتن نظامي از ارزش ها در اين راه قدم مي گذارد، هر چند ممكن است استعداد شگرفي در او نهفته باشد. كسي كه در اين راه قدم گذاشته است، بايد بپذيرد كه راه رفتن برلبة تيغ را برگزيده است؛ و در راه پرمخاطره اي قدم برمي دارد. چرا كه اول بايد به درستي بداند كه چه بايد بكند، سپس دست به عمل بزند. زيرا هرگز بازيگربين يك نهار و شام موجوديت پيدا نمي كند.

بولس لاوسكي مي گويد: « … بازيگر بايد اين حقيقت را بپذيرد كه حرفه  او يك عمر كار مداوم مي طلبد و به خوبي بداند كه داراي حرفه ایست كه برايش يك عمر كار مداوم مي آورد.»

۱. استعداد و قريحه:

درمورد استعداد و قريحه تاكنون مباحث زيادي صورت گرفته و همينطور نتايج گوناگون. عده اي معتقدند كه لازمة بروز خلاقيت داشتن استعداد است، كه اگر چاشني علاقه و پشتكار به آن اضافه شود، منجر به اين ويژگي ممتاز در فرد مي شود. گروهي ديگر تمايلات و علائق انساني را دليلي بروجود استعداد و بروز خلافيت برمي شمارند. و بالاخره به آناني مي رسيم كه موهبت خلقت را در همه يكسان مي دانند و بروز خلاقيت را منوط به شرايط محيطي فرد مي دانند.

بنظر مي رسيد كه گاهاً بهترين و مطمئن ترين كسي که مي تواند در اين، باره به قضاوت بنشيند، خود فرد است، چرا كه ( به شرط صادق بودن با خويش ) او بهتر از علائق، سليقه ها و تمايلاتش آگاه است.

۲. اخلاق و نظم:

استانيسلاوسكي مي گويد: « اين حقيقت، كه تئاتر غالباً مقام خود را به عنوان يك معبد هنر از دست ميدهد. عمدتاً به واسطه خود هنرپيشگان است. زيرا اين هنر پيشگان اند كه در اكثر موارد مسئول باب شدن هرگونه پلشتي، چون هرزه درايي، توطئه، بدگوئي، رشك و جاه طلبيهاي خودخواهانه در تئاتراند. »

« در لاك خود فرو رفتن و فكر كردن كه: ( چه مرواريد گرانبهايي درخود دارم ) سرنوشت محتوم تقريباً تمام شكست خوردگان است. اين سرنوشت محتوم كساني است كه با هر حرف كارگردان زود مي رنجند. كساني كه هميشه گمان مي كنند دركشان نكرده، يا قدرشان ناشناخته مانده، يادرحقشان ظلم شده است. حال آنكه مشكل شان فقط اين است كه چون مجذوب خودند و خود را آدم هاي بزرگي مي دانند، درواقع آدم هاي مفلوكي اند كه خودبيني بي مقدار تمام روحشان را خورده است. و آنچه گمان مي برند در وجودشان هست و ارزش عظيمي دارد، چيزي جز وهم توخالي نيست، وهمي كه سرانجام ياس و تلخي ببار مي آورد.»

و درادامه مي افزايد كه: « بايد خودتان محيط تئاتر را از هر آلودگي و فساد مصون بداريد و در حفظ و سلامتي آن بكوشيد.
…. در مساعد بودن محيط و فضاي هنري يك يك افرادي كه در آن قدم مي گذارند مسئول اند. زيرا هر نوع آلودگي اعم از ريز و درشت كه باعث كثيف شدن فضاي پاك تئاتر مي شوند توجه شما را از هنر اصيل و واقعي منحرف مي كند. و با خود پاكي و نظافت و بوي خوش به تئاتر بياوريد، و از اعمال و گفتار نفرت انگيز مانند مسائل معيشتي بيرون ، غيبت كردن، سخن چيني، توطئه، اتهام بستن، حسادت ورزيدن و خود خواهي هاو … به پرهيزيد. ، … چنين كارهايي سبب بي احترامي به ديگران و خودخواهي و بي مبالاتي نسبت به سايرين است. اينها عادات بدي است كه بايد دور ريخته شود… زيرا به درد كارهاي جمعي و اجتماعي نمي خورد جز ضرر رساندن مشكلی را حل نمي كند. دركارهاي جمعي و دراجتماعات بايد هميشه لبخند داشت…. براي رسيدن به اين مقصود بيشتر درمورد ديگران فكركنيد و كمتر در مورد خودتان فكر كنيد…..

چه كسي آزادتر است، آنكه هميشه با اثرات و گرفتاريهاي شخصي به دور خود حصار مي كشد، يا آنكه خود را فراموش كرده و به فكر آزادي ديگران است؟ …. . بنابراين هميشه اين شعار را آويزه گوشمان كنيم كه: « هنر را در خود دوست بدار، - نه خود را درهنر. … تادر نتيجه بجاي معبد هنر آشغالداني بوجود نيايد.»
« نظم و اخلاق صحنه اي نبض نمايش است كافي است لحظه*اي از كار بيافتد، آن وقت مرگ نمايش حداقل براي همان شب قطعي است.»

« نظم و مقررات به اعتبار و حيثيت تئاتر مي افزايد، و بي نظمي سقوط آن را تهديد مي كند. براي رهايي از اين پرتگاه و نجات تنها يك راه وجود دارد: مقررات آهنين. اين است راه نجات تئاتر از پرتگاه سقوط. كليه گروههاي هنري به اين مقررات نيازمنداند. [۱]»

۳- بدن:بطور قطع اهمیت بدن در کار بازیگری بر هیچیک از دست اندر کاران هنر تئاتر پوشیده نیست. تقریباً در تمام مکاتب بازیگری، آموزش بازیگر با کار روی بدن او، آغاز می شود. تاپس از رها کردن آن در هر زمان که لازم باشد برای رسیدن به اهدافش مورد استفاده قرار دهد. بدنی که موانع فرهنگی، عاطقی و خشک اندیشی دارد در دریافت محرک ها نمی تواند به راحتی حالت های لازم را به خود اختصاص دهد. آموزش بدن بطور کلی یعنی تربیت کردن آن به گونه ای که از سر تا پا وشامل تمام عضلات و حتی رگها و پی هاست.
متأسفانه به دلایل گوناگونی در آموزشگاهها و یا دانشگاههای ما این مهم بدون در نظر گرفتن بنیان های اصولی و نظری و نیز تمرین های مفید، در سطحی ترین شکل ممکن آن، به هنرجویان آموخته می شود(! ) آیا تا به حال واحدهای از قبیل: شمشبیر بازی، ژیمناستیک باله دار، رقص سنتی و مدرن و اسب سواری گذرانده اید؟! و یا جواب های از این دست روبرو شده اید که: ( بعدها در موقعیت هائیکه برایتان پیش می آید با آنها آشنا خواهید شد.! ) جوابی شکسته بسته برای یک آموزش شکسته بسته.

در اینجا باید به صراحت یاد آور شویم که اگر می خواهید بنیان های تکنیکی و خصوصاً بدنی خود را به شیوه ای اصولی پایه گذاری کنید یا باید حداقل آشنایی ممکن را با مواردی را که در بالا نام آنها آمد پیدا کنید و طی حداقل یک سال هر روز دو ساعت به این گونه تمرینات بپردازید. آنوقت شاهد آن خواهید بود که هر بیننده از دیدن بدن شما به وجد خواهد آمد. پس بهمراه تمرین های متداول و موجود از آنها غافل نشوید.

تمرین :
۱) رهایی عضلات : پیش از آغاز هر عمل خلاقه چاره ای نیست ، مگر آنکه عضلات بدن را راحت و آسوده رها کنید
۲) با ضرباهنگ شخصی راه بروید و دست ها و پاهایتان را بچرخانید .

۳) روی نوک پا بروید . در این حرکت بدن باید در حس جاری بودن ، پرواز و بی وزنی غوطه ور شود . نیروی لازم برای دویدن را ازشنه هایتان بگیرید

۴) دست ها را روی کپل ها بگذلرید و با زانوهای خمیده راه بروید

۵) زانوها راکمی خم کنید ، با دستها انگشتان شست دوپا را بگیرید و راه بروید .


۶) با پاهای خشک و کشیده راه بروید ، انگار دست هایتان با نخی نا مرئی پاهایتان را به حرکت در می آورد . بازوها کشیده به سمت جلو

۷) زانوها را کمی خم کنید ( وضعیت پلیه ) دست ها را پشت پاها بگذارید و با پرش های کوتاه روبه جلو حرکت کنید و هنگام فرود باز زانوها را به حالت خمیده اول در آورید .

۸) عضلات صورت رابه شدت منقبض کنید و سپس منبسط کنید . این کار را با سایر اعضا بدنتان انجام دهید .۱) بازیگر و بدنش ، نوشته : لیتزپسیک ، ترجمه : ناصر آقایی۹) دراز بکشید زانو ها را ابتدا به طرف شکم ، سپس به طرف سینه ، و بعد به طرف سر و در آخرین مرحله به پشت سر بکشید و به همین ترتیب حرکت را به طور معکوس انجام دهید . تا به حالت درازکش اولیه قرار بگیرید . این حرکت را چند بار تکرار کنید .

۱۰) دراز بکشید ، تا جائیکه پشتتان با زمین به طور کامل تماس پیدا کند . مراقب باتشید هیچ یک از نقاط بدن دچار گرفتگی نشود . تمام عضلات پشت را با زمین تماس دهید و در همین حال نفس بکشید .
تمرین های سر به زمین:

این تمرین ها بیشتر وضعیت اند تا اکروبات بازی و بنا به قوانین “ هماتایوگا ” (hatha rago) باید بسیار آرام ( و در ابتدا با کمک مربی یا فرد آگاهی ) انجام شوند .

۱) ایستادن روی سر : سر و کف دو دست را بر زمین بگذارید و پاها را بالا ببرید .

۲) ایستادن روی شانه : گونه ، ساعد یک دست و کف دست دیگر را به زمین بگذارید و پاها را بالا ببرید .

۳) دو دست را در هم قلاب کنید ، پشت سر را در گودی دست ها بگذارید . ساعد ها و آرنج ها را به زمین بچسبانید و پاها را بالا ببرید .

پرواز :
۱) چمباته بزنید . کزکنید . سپس مثل پرنده ای که می خواهد پرواز کند ، جست وخیز کنید و تاب بخورید . ازدستها به عنوان دو بال برای حرکت استفاده کنید .

۲) همین طور که جست و خیز کنید و دست ها را مثل دوبال برای کندن از زمین بهم میزنید ، بلند شوید و بایستید .
۳) با حرکت های پیاپی به جلو پرواز کنید ، چیزی مثل شنا کردن ، هنگام انجام این تمرین ها حرکت های شنا گونه ، تنها نقطه تماس با زمین ، نوک یکی از پاهاست . با جهش های سریع روی پنجه یکی از پاها به جلو حرکت کنید . می توانید از روش دیگری هم استفاده کنید . با یاد آوری حس پرواز در رویا ، این شکل از پروازرا به شکلی خود انگیز باز آفرینی کنید .

۴) مثل یک پرنده فرود آیید .

توجه : این تمرین ها را با تمرین های دیگر مثل سقوط ، پشتک ، پرش و …. ترکیب کنید . این تمرین ها باید به تحقق پروازی طولانی که با بلند شدن پرنده از زمین آغاز و با فرود او پایان می یابد منتهی شود .
پرش و معلق :

۱) با استفاده از دست ها به عنوان تکیه گاه ، روبه جلو معلق بزنید .

الف) روبه جلو معلق بزنید و برای بلند شدن از دست ها کمک بگیرید .۱) به سوی تئاتر بی چیز ، نوشته : رژیگروتفسکی . ترجمه : کیاسا ناظران ب) بدون استفاده از دست ها رو به جلو معلق بزنید .

پ) رو به جلو معلق بزنید و حرکت را با ایستادن روی یک پا تمام کنید .

ت)دست ها را پشت تان بگذارید و رو به جلو معلق بزنید .۲) رو به عقب معلق بزنید .

۳) پرش ” ببر” ( شیرجه زدن روبه جلو ) : با دورخیز یا بدون دورخیز با دست های کشیده از روی یک مانع معلق بزنید و روی یک شانه فرود آیید و در پایان حرکت سرپا بایستید .

الف) پرش ” ببر” از ارتفاع

ب) پرش ” ببر” در طول

۴) پرش ببر و معلق زدن رو به عقب بلافاصله بعد از پرش

۵) مثل یک عروسک خیمه شب بازی فنری ، با حالتی عصا قورت داده معلق بزنید .

۶) همراه با بازیگری دیگر پرش ” ببر” را انجام دهید و روی هوا در دو ارتفاع متفاوت مسیر پرش یکدیگر را قطع کنید .
۷) با استفاده از چوب دستی یا سلاحی دیگر ، پرش ” ببر ” را با معلق در حالت نبرد ترکیب کنید . در همه این تمرین ها ، سوای مساله پژوهش و مطالعه در ارگانیسم ، عنصر ضرباهنگ و رقص نیز حضور دارد .
توجه : این تمرین ها ، به ویژه هنگام تغییرشکل نبرد ، با همراهی یک طبل بزرگ یا یک طبل کوچک و یا سازی دیگر انجام می شود .

به این ترتیب که کسی ضرباهنگ را در دست دارد و کسی که تمرین را انجام می دهد ، دست به بداهه سازی می زنند و یکدیگر را تحریک می کنند . در مراحل مختلف ” ببر” واکنش های جسمانی با فریاد های خودانگیخته و گنگ همراه است . بازیگر با توجه به ترکیب مراحل آغازین و پایانی موسیقی ، همه این تمرین های نیمه – اکروباتیک را با انگیزه های شخصی برای خود توجیه کند .”

در پایان ذکر چند نکته حائز اهمیت که همواره باید در طول تمرینات به آنها توجه داشت :
الف) هرگز تمرین ها را با بی میلی و کسالت انجام ندهید و با آرامش و رضایت که منجر به شادی و شعف شود به آنها بپردازید .

ب) همواره به تمریناتی که انجام می دهید فکر کنید و آنها را تجزیه و تحلیل و حس نمایید تا به صحت آنها واقف شوید .
پ) از هرگونه شوخی بی مورد به هنگام انجام تمرینات جدا بپرهیزید .

ث) حتی موقعی که تمرین های برای گرم کردن بدنتان می کنید به جزجز حرکات به صورتی تصویری نگاه کنید چه واقعی چه خیالی ودر صورت لزوم عنصر صدا را نیز به آنها اضافه کنید . و اجازه ندهید بدنتان در برابر ذهنتان مقاومت نشان دهد .

۵) بیان : عنصر بیان وسیله دیگریست که بازیگر با کمک گرفتن ازآن با دیگران ارتباط برقرار می کند .و ازاین طریق به بیان اندیشه ها و احساس های مشخص و دقیق خود دست می زند . بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که هرچه صدای بازیگر حساس تر و کارآمدتر باشد ، منظور آنرا به نحوی دقیق تر آشکار خواهد کرد . صدای انسان پدیده پیچیده ایست که چهار عامل زیر در شکل گیری آن دخالت دارند :

الف) محیط : خصوصا محیط خانواده که در آن ناخودآگاه سخن گفتن را می آموزیم ، وبا تن ونوسان ها و مصوتها و صامت های آن آنگونه که در محیط پرورشمان بوده است آشنا می شویم و آنرا تقلید می کنیم .
ب) : گوش : در اینجا مقصود از گوش ، دریافت و تشخیص صوت است . اگر گوش خوبی داشته باشید می توانید اصوات و نت های گوناگون و بیشتری را در یک صدا بشنوید و تنوعات آنرا بهتر تشخیص دهید و درنتیجه دریابید که چگونه از صدای خود بهتر استفاده کنید

پ) چالاکی فیزیکی : هرچه آزادی عضلات گفتاری شما بیشتر باشد چالاکی شما نیز در هنگام سخن گفتن بیشتر خواهد بود .

ت) شخصیت : نقش عوامل ارثی شخصیت مثل شکل و اندازه تارهای صوتی ، شکل حفره های صوتی و غیره در چگونگی تشکیل صدا موثر خواهد بود . عوامل دیگری چون پایگاه اجتماعی افراد تاثیر بسزایی بر روی تن صدای آنها خواهد داشت . این مدعا را می توان به راحتی در مقایسه تن صدای یک فروشنده دوره گرد با یک کارمند ساده دریافت کرد .

بیشتر مردم از طنین موجود درصدای خودشان آگاهی ندارند . یکی از موهبت هایی که در زمینه بازیگری موجود می باشد شناخت این آواها و طنین است که بازیگر با پرورش اندام های صوتی خود به آن دست می یابد و از آن لذت می برد . هر بازیگری باید بداند که تا چه حد متکی به صدای خویش است ، واز آن چه انتظاراتی دارد . ممکن است در جواب بگوئید : خوب باید صدای ما بلند باشد تا کل سالن را بپوشاند . در مرحله اول جواب درستی است . اما بیسار شنیده شده است که بازیگری با صدای بلند صحبت می کرده اما چیزی از کلماتش فهمیده نشده . پس بلند بودن صدا به تنهایی کافی نیست ، بلکه باید آنرا به گونه ای پرورش داد که ” رسا ” نیز باشد . و این میسر نیست مگر در غالب یک پروسه طولانی و روزانه از تمرینات بیان .

 

نمايش:

نمايش در زبان فارسي ترجمه ي تئاتر است و آن هنري است كه از چند هنر ديگر تركيب يافته است. در نمايش بازيگران خود را به جاي قهرمانان و اشخاص داستان مي گذارندو وقايعي را كه بر سر قهرمانان آمده است با حركات و اعمال و گفتار خود يك به يك در روي صحنه مجسم مي كنند. در نمايش از ادبيات، موسيقي، نقاشي و حتي حجاري و معماري و برخي هنرهاي ديگر استفاده مي شودبنابراين آن را كامل ترين هنرها مي نامند.

نمايش در سراسر گيتي به اشكال مختلف متداول است و در بعضي از كشورها سابقه ي آن به زمانهاي بسيار دور تعلق دارد.در ايران نيز نمايش از زمانهاي قديم متداول بوده است، نمايش حاجي فيروزنوروزي بازي و...از قديم در عيد نوروز برگزار مي شده است. نمايشهاي سوگواري، نقالي، تئاتر روحوضي، تعزيه و شبيه خواني از ديگر اشكال نمايشي در گذشته بوده است.

اصل و منشأ نمايشي را كه اكنون در سرتاسر جهان رواج دارد به كشور يونان نسبت مي دهند(هرچند كه پيش از آن نيز نمونه هائي موجود بوده است) يونانيان قديم خدايان متعددي داشتندو آنها را پرستش مي كردندو در اوقات خاصي براي بزرگداشت يا پرستش آنها جشن هائي ترتيب مي دادند. در اين جشن ها نمايشهائي نيز برگزار مي شد.محل نمايش اغلب دامنه ي تپه اي بود كه ميان آن فرو رفتگي داشت. سينه ي تپه را پله پله مي كردندتا تماشاگران بر آنها بنشينندو در پايين، زمين مسطحي را به بازيگران وگروه خوانندگان اختصاص مي دادند. جمعيتي كه براي نمايش در محل گرد مي آمدند گاهي از بيست هزار نفرهم تجاوز مي كرد.

نمايش در قرن پنجم پيش از ميلاد به اوج عظمت و اعتلاي خود رسيدو نمايشنامه نويسان بزرگي در اين قرن ظهور كردند.

آشيل، سوفوكل و اوريپيد بعنوان مبدعان نمايشنامه نويسي نوين گوهري را در تاريخ بشريت نهادينه كردند كه امروزه با وجود پيدايش سينما و فيلم و نفوذ بي سابقه ي آن در همه ي كشورهاي جهان، نمايش اهميت و اعتبار خود را از دست نداده است و امروزه از جهت پرورش قواي ذهني كودكان و نوجوانان ارزش جديدي از نظر تربيتي پيدا كرده است.

 

 

تاريخچه:

بايد اعتراف كرد بدليل نبود امكانات چاپ و نگهداري اسناد در دوران قديم مدرك معتبر و مستندي از آن دوران كهن در هيچ زمينه ي هنري باقي نمانده است اما برخي منابع معتبر تاريخي به ما مي گويدكه در سال 1879 ميلادي فردي اسپانيائي در غارهاي آلتامير واقع در آمريكاي جنوبي قديمي ترين آثار هنري جهان را در قالب نقاشي مربوط به 10 تا 15 هزار سال قبل يافته است.نقاشي گرانبهائي كه انسان اوليه به منظور سحر و جادو براي موفقيت در شكار خود يا ثبت و جاودانه كردن آن موفقيت با كمك خاك رس، دوده ي آتش و كمي پيه ي شكار بر ديواري ترسيم نموده است.

احترام و عبادت هم يكي از خصوصيات مذهبي مردم ابتدائي است كه با ساخت مجسمه بزرگان كم كم شكل بت به خود گرفت و عبادت شد.

آنچه از تمدن هاي افريقائي بر جامانده است مجسمه هائي با سرهاي بزرگ و بدنهاي كوچك مي باشد چرا كه آنها سر را جايگاه روح مي دانسته اند. رقص هاي با ماسكي هم كه از اين تمدن باقي مانده است نمونه هاي مفيدي از نمايش تسخير روح بشمار ميروند! چيزي كه تاريخ غرب با كتمان آن نقش عمده اي براي تغيير منشا’ تئاتر انجام داده است! تصور نگارنده براين است كه حتي دردوران ديرينه سنگي وقتي انسان اوليه بعد از تشكيل خانواده وظايف را براساس جنسيت تقسيم كرد، مرد را به شكارو حفظ خانواده گماشت و زن را مسئول پخت و پز و نگهداري كودكان ساخت (از همين نقطه است كه تعريف كلمه ي مرد نشات گرفته "مرد يعني كسيكه مي ميرد!") هم واژه نمايش بوده است!! …شكارچي كه از شكار باز مي گشت با ساير اعضاي خانواده دور آتش مي نشست! تصور كنيد كه او از جنگ هايش مي گويد، از نبردهايش مي گويد حتي ممكن است خود برخيزد و نمايش كوتاهي از شكار را بتنهائي بازي نمايدو يا حتي از يك عصر حجري ديگرهم بخواهد كه نقش شكار را بازي كندو او با نيزه اي ازجنس سنگ وي را شكار كند. اين چيزي جز تعريف نمايش نيست.چيزي جز تاريخ فراموش شده ي نمايش نيست!چيزي كه تاريخ نويسان با تمام خوبيهايشان در حق بشريت به فراموشي سپرده اند واينك نمايش را به يونان نسبت مي دهند! ما در اين نمايش عناصر مورد لزوم و اصلي نمايش يعني داستان، فرم، تماشاچي، بازيگر، صحنه، كارگردان و...بخصوص ارتباط بین نمایش و تماشاچی را داريم!

 

مثال بسیار واضح دیگری می آورم:

زمانی که حضرت هابیل به دست قابیل کشته شد خداوند به دو کلاغ فرمان اجرای نمایشی را داد.فارغ از اهداف ذات اقدس الهی باید اذعان کرد در آن موقع اجزای مورد نیاز نمایش مثل بازیگر- تماشاچی- صحنه و متن نمایشی به همراه ارتباط بین آنها و رسیدن یه یک وحدت برای بیان مقصود رعایت و از این منظر خداوند برترین و شناخته شده ترین و اولین کارگردان مطلق عالم است.

 

نمايشنامه:

نمايشنامه متني است كه نمايش از روي آن خوانده، تمرين و اجرا مي شود و آن يكي از انواع متون ادبي است كه براي نمايش تنظيم مي شود. در آغاز نمايشنامه بعد از آوردن نام آن اشخاص ، نمايش يا شخصيت هاي نمايشنامه نام برده مي شوندوسپس شرح مختصري از محيط داستان، سن وسال و قد و چهره ي اشخاص داده شده و بعد گفتگوي اشخاص آورده مي شود. كارها و حركات بازيگران داخل كروشه() و اگر حجم زيادي داشته باشد با حروف ريزتر چاپ مي گردد. نمايش اغلب به چند قسمت تقسيم مي شود و هر قسمت با پايين آمدن يا كشيدن پرده اي خاتمه مي يابدو قسمت بعدي با بالا يا كناررفتن پرده شروع مي شود، از اين رو هر قسمت از نمايش را " پرده " گويند.
چگونگي آرايش هر پرده هم در ابتداي هر پرده مي آيد.

هر پرده هم ممكن است به قسمت هاي كوچكتري تقسيم شود كه با روشن و خاموش شدن نور اعلام گردد كه به هر قسمت يك " صحنه "گويند.

انواع نمايشنامه:

1- نمايشنامه كمدي: به نمايشنامه هائي اطلاق ميگردد كه موضوع داستان آن خنده آور، شاد و نشاط آور باشد

2- نمايشنامه درام:اگر موضوع داستان نمايشنامه چنان باشد كه در آن اشخاص بازي تصاوير واقعي از زندگي را نشان دهند نمايشنامه درام خواهد بود.

3- نمايشنامه ملودرام:ممكن است درام مايه اي از كمدي نيز داشته باشد كه در اينصورت به آن نمايشنامه ملودرام گويندكه گاهي اين مسئله بصورت پايان خوش نمايش نمود مي يابد.

4- نمايشنامه تراژدي:اگر نمايشنامه وقايع فوق العاده مصيبت بار و غم انگيز نظير مرگ پدر، برادر،فرزند و …را نمايش دهد در زمره ي نمايشنامه هاي تراژيك يا تراژدي مي گنجد.

5- نمايشنامه طنز:گاهي نمايشنامه هاي كمدي حاوي پيام نيز مي باشندكه ممكن است تلخ و گزنده يا حتي سياه نما هم باشند، اين نمايشنامه ها طنز هستند.

6- نمايشنامه هجو:چنانچه نمايشنامه در بيان حالات كمدي يا طنز دردام مسخره كردن افراد يا موضوعات بيافتد نمايشنامه در زمره ي نمايشنامه هاي هجو شناخته مي شود.

7- نمايشنامه لغو:نمايشنامه هاي طنز يا هجوي كه بصورت بي بند وبار مسائل خانوادگي و غیر اخلاقی را مطرح نمايند در اين دسته مي گنجند.

 

اجزاء اصلي نمايش:

هنر نمايش دو جز اصلي دارد.

1- داستان(محتوي):داستان يا قصه يا محتوي همان حرفي است كه نويسنده قصد دارد آنرا القا نمايد.در حقيقت همان پيام نمايش است و بر دو نوع است:

الف:محتواي اصلي يا اورجينال كه از تخيل خود نويسنده بر اساس واقعيت يا حتي غير آن نشات مي گيرد، نظير روح داستاني حاكم بر بينوايان ويكتور هوگوكه براي اولين بار و توسط او مطرح شد.

ب:اقتباسي كه همان شكل برگرفته شده از يك كار هنري انجام شده است. براي فهم مطلب تصور كنيد هنرمندي از روي داستان ويكتور هوگو يك فيلم سينمائي بسازد.

2- ساختار دراماتيك(فرم):ساختار دراماتيك اساسي ترين عنصر در هر اثر هنري است و به اين صورت تعريف مي شود: ارائه اثر به بهترين وجه بگونه اي كه بيشترين اثر را بر تماشاچي بگذارد.

رمز آن هم چيزي جز كسب دانش مربوط به ساختار دراماتيك نيست!بخش عمده اي از آن در حيطه ي علم مي گنجد كه بايد در دانشكده هاي هنرهاي دراماتيك كسب كرد يعني زبان نمايش و راههاي استفاده از تكنيك هاي تئاتري اما بخش ديگر آن به شناخت، شعوروآگاهي خالق اثر بستگي دارد كه در قالب علمي نمي گنجد و بيشتر بعد هنري مد نظر است كه بايستي با مطالعه مداوم در ارتقا اين بينش كوشيدو قابل كسب در هر دانشكده اي نيست.

مفاهيم و واژه هاي تئاتري:

براي اينكه هنرجويان ارجمند بتوانند با مفاهيم مقدماتي تئاتر آشنا شوند در حد همان مقدماتي بعضي از واژه ها و مفاهيم اصلي مورد نياز را براي آنان با زبان ساده بازگو مي نمايم.

1- سن:محلي است كه در آن نمايش از روي متن نمايشي تمرين و در نهايت اجرا مي شود و اغلب بصورت سكوئي بالاتر از سصح ديد تماشاچي و در برخي اوقات در ميان آنها ساخته ميگردد.

2- پرده: هر نمايش به قسمتهائي تقسيم مي شود اگر هر قسمت با باز و بسته شدن پرده اعلام شود به هر قسمت يك پرده گويند.يك نمايشنامه مي تواند يك پرده يا بيشتر باشد.

3- صحنه: قسمتي از نمايش را كه از پرده كوچكتر است و با روشن و خاموش شدن نور اعلام مي شود صحنه گويند.

4- آوانسن: بخش جلويي هر صحنه را كه اغلب بصورت نيم دايره طراحي و ساخته مي شود را گويند.آوانسن مهم ترين قسمت يك صحنه است و هر چند در برخي مواقع با تمهيدات تئاتري مي توانيم بخش انتهائي صحنه را مهم نمايش دهيم مثلا با نورپردازي موضهي انتهاي صحنه كه اهميت آنرا نشان مي دهد اما حقيقتا مهم ترين بخش صحنه بدليل نزديكي با تماشاچي همان آوانسن است.

5- نويسنده: كسي است كه بدلايل شخصي يا غير شخصي متني را براي اجرا يا ثبت در تاريخ مي نويسد.اين متن مي تواند در قالب داستان كوتاه، رمان يا داستان بلند و نمايشنامه كه از جمله متون اصلي ادبي هستند بگنجد.

6- كارگردان: وي كسي است كه مسئوليت اساسي اجراي يك نمايش را از تدارك مراحل آغازين تا اتمام اجرارا برعهده دارد و مسئول مطالعه متن، انتخاب بازيگران،تقسيم نقش هاو…تامراحل ديگر نظير طراحي جزئيات حركات بازيگران و…مي باشد.

7- بازيگر: كسي است كه مسئول اجراي حركات و … محوله توسط كارگردان به منظور ايفاي يك نقش هنري است.

8- ميزان سن: به مجموعه حركاتي كه يك بازيگر به طراحي و دستور كارگردان در صحنه اجرا مي نمايد مي گويند.

9- ديالوگ: كليه ي گفتگوهاي دو يا چند نفره بازيگران در نمايش كه معمولا با احساسات گوناگون همراه است ديالوگ مي گويند.ديالوگ بيشتر بصورت برون گرا ادا مي شود.

10- مونولوگ: مجموعه گفتگوها و زمزمه هائي كه يك بازيگر با خود دارد و بصورت درون گرا ادا ميگردد مونولوگ گويند.

11- ميميك چهره: به حركات ريز چهره ي بازيگر اطلاق مي گردد.

12- دكور: هر آنچه كه در يك نمايش بعنوان ابزار صحنه در معرض ديد تماشاچي قرار مي گيرد دكور است و براي آن دو مسئوليت مهم طراحي دكور و ساخت و اجراي آن متصور است كه دو وظيفه و سمت طراح دكور و سازنده دكور عناوين آن مي باشند.فردي كه كار دكور انجام ميدهد دكوراتور نام دارد.

13- گريم: به عمل چهره پردازي بازيگران در نمايش گويندو دو مسئول طراحي گريم و اجراي آن براي گريم و چهره پردازي مقرر شده است كه در اكثر مواقع در نمايش هاي آماتوري بصورت تخصصي طراحي و اجرا نمي شود.اين عمل با استفاده از وسايلي ميسر است كه كار با هريك تخصص ويژه اي را مي طلبد و نقش آن در نمايش بسيار بنيادي است.در نمایش های سطحی وآماتور از وسایلی شبیه ابزار های آرایش زنان مثل کرم سفیدکننده – مدادسیاه و قهوه ای- ماتیک های قرمز و قهوه ای و... استفاده می شود که تقریبا شکل بازیگران در چهره ی فرد نقاشی می شود!برای پاک کردن گریم قبل از شستن ضروری است با شیر پاک کن و پنبه گریم از چهره زدوده شود و سپس با آب و صابون شسته گردد.

14- افكت: به كليه ي محيطي كه ممكن است بصورت زنده يا توسط دستگاه پخش صوت در نمايش اجرا گردد افكت گويندو صداهائي مثل رعد وبرق، خش خش خرد شدن برگ زير پاي بازيگر، شليك گلوله، ترمز ماشين، زوزه ي حيوانات وحشي يا باد و… كه در برخي نمايش ها لازم هستند مي گويند.

15- نور: بدليل اهميت اين مبحث آنرا به عنوان يك بحث نيمه تخصصي مطرح مي نمايم.

از آنجائيكه نمايش در بيشتر اوقات در محلي سرپوشيده تمرين و اجرا مي شود بحث نور يكي ار كليدي ترين مباحث است كه هر فرد تئاتري بايستي تا حدي با آن آشنا باشد.

انواع نور:

الف: نور عمومي: اين نور همان نوري است كه از روبرو به صحنه نمايش مي تابد ويك نور اصلي است. خاصيت تخت كنندگي و فاقد بعد بودن به همراه وجود سايه هاي مزاحم در پشت سر بازيگران از محدوديت هاي اين نور است ولي بقدري اين نوع از نور اهميت دارد كه تحت هيچ شرايطي در نمايش هاي ساده قابل اغماض نيست.حداكثر زاويه ي تابش اين نور نسبت به خط افق بين 25 تا 45 درجه است كه بهترين زاويه همان 25 درجه مي باشد.

ب: نور جانبي: اين نور نوري است كه از طرفين به صحنه مي تابدو سايه هاي مزاحم نور تخت را تا حدي تخفيف داده و كم مي كند اما از بين نمي برد. اين نور كه از چپ و راست صحنه مي تابد با همان بهترين زاويه يعني 25 درجه تا حداكثر 45 درجه قابل تابش است و به سوژه هاي موجود در صحنه حالتي سه بعدي مي بخشد.

ج: نور پشت: اين نور از بالا و پشت بازيگران بطرف تماشاچيان تابيده مي شود به گونه اي كه از ديد تماشاچيان مخفي باشد.اين نور سايه هاي مزاحم نور عمومي روبرو و نورهاي جانبي را در صورت تنظيم دقيق بصورت كامل حذف مي كندو به نور بكرانديا بك گراند معروف است.

د: نور موضعي: يك نور مهم و اساسي در نمايش است كه بخش كوچكي از صحنه يا موضوع را روشن مي كند و براي تاكيد بخشيدن به يك شوژه ي انساني يا غير انساني كاربرد دارد. با اين نوع از نور مي توان حتي در انتهاي صحنه كه كم خاصيت ترين بخش صحنه است از آوانسن كه مهم ترين بخش صحنه است نقطه اي مهم تر ساخت!و نظر تماشاچيان را براي مدتهاي مديد معطوف آن نمود.

و:نورهاي رنگي: نوع ديگري از نور مي باشد كه با وسيله هاي رنگي با نام فيلتر رنگي قابل طراحي و اجرا بر روي موضوعات بوده و حالات مختلفي را براي تماشاچي تداعي مي نمايد.شناخت نورها و رنگهاي اصلي و كاربرد روانشناسانه آنها عمده ترين خاصيت است كه طراح نور بايستي از آن مطلع باشد تا بهترين نوع نورپردازي را ارائه نمايد.

تذکر: لازم است در طراحی نور برای نمایش به گونه ای عمل شود که نور به صورتی بر موضوع تابیده شود که از ایجاد سایه در جلو بازیگر که تمرکز حواس تماشاچی را برهم می زند اجتناب شود.در ضمن از نورهای بسیار شدید استفاده نشود و نورها حالتی تقریبا ملایم داشته باشند.

فضا در تئاتر

تئاتر عبارت است از يك فرايند ارتباطي ميان عوامل اجرايي (بازيگران وتكنسين هاي صحنه) و تماشاگر كه در تماشاخانه و يا تئاتر صحنه رخ مي دهد.

طراحي صحنه مركب از عناصر و نشانه هاييست كه در طي مدت اجراي نمايش در صحنه قرار مي گيرند.(عناصري از قبيل پروژكتور ها و پلكان، سكوها و …).البته در مبحث محيط بصري بايد بين طراحي صحنه و محوطه تئاتري كه در ادامه به طور مختصر به اين مقوله خواهيم پرداخت تفاوت قائل شد. لازم به ذكر است كه شكل و چگونگي معماري تئاتر در چگونگي شكل گيري طراحي صحنه تاثير مي گذارد.( مثلا در صحنه قاب عكسي،رديف صندلي هاي فيكس شده به زمين و چيدمان آنها ، خروجي ها و علائم و پرده هاي حاشيه و …)و اما يك فضاي تئاتري داراي چه ويژگي هايي است؟

تقسيمات فضايي:

فضاي تئاتر به دو قسمت تقسيم مي شود:

 ۱- مكاني براي تماشاگر كه جايگاه تماشاگران(Auditorium)ناميده مي شود

 2- مكاني براي شخص مورد تماشا (اجراگر) كه صحنه ناميده مي شود. جو ميلزاينر (Joe Mielziner)
طراح صحنه آمريكايي معتقد است. تمامي فضاهاي داخلي تئاتر ها داراي ۲محوطه لاينفك هستند. يكي جايگاه تماشاچي كه به صورت مجزا براي تماشاگران طراحي شده و ديگري كه براي ساخت (خلق اثر)طراحي شده كه آنرا به عنوان صحنه مي شناسيم. در تعريفي ديگر مي توان فضاهاي فوق را به همراه فضاهاي كمكي شان اينگونه تقسيم بندي نمود.

۱- (الف) جايگاه تماشاگر (Auditorium) : فضايي براي حضار كه تماشاگر ان نمايش هستند.
ب ) فضاهاي كمكي تماشاچيان:( Audience auxiliary space) لابي ، گيشه بليط، سالن استراحت وسرويس بهداشتي محوطه اي كه تماشاچيان آماده ديدن نمايش مي شوند.

2- (الف) صحنه Stage)) : فضايي براي اجراي نمايش (بازيگران) و عناصر ديداري

ب) فضاهاي كمكي صحنه ((Performer’s auxiliary spaces رخت كن، پشت صحنه،اتاق نور، كارگاهها ، فضاهايي كه بازيگران و اشيائ صحنه در آن آماده مي شوند.

براي جلوگيري از گسترش بحث به دو موضوع اصلي صحنه و جايگاه تماشاگران متمركزمي شويم.
انواع فضاهاي تئاتري:

به طور كلي دو نوع فضاي تئاتري وجود دارد:

۱- فضاهايي كه بطور خاص جهت اجراي نمايش ساخته نشده اند” فضاي تئاتري ثابت”
(Permanent Theatre spaces)

۲-  فضاهايي كه مخصوص نمايش طراحي و ساخته شده اند، اما بر اساس مقتضيات اجرا و تفكر كارگردان آماده سازي مي شوند” فضاهاي تئاتري ناپايدار” (Temporary Theater spaces)

فضاهايي از قبيل خيابانها، پاركها، فضاهاي سبز، كارخانه ها، سرباز خانه ها،تمامي مكانهاي عمومي و ساختمانهاي اختصاصي كه در اين موارد اجراگر ممكن است از يك طناب براي جداكردن صحنه از جايگاه تماشاچيان استفاده كند.


مطالب مشابه :


ضوابط و اصول طراحی پارکهای شهری

در كنار محوطه هاي و بازي كودكان در براي ايجاد پارك كودكان در




استاندارد فضاي آموزشي

چگونگي اصول طراحي فضاي زمين بازي كودكان از كف دسترس براي كودكان بطوري




الگوها و معيارهاي طراحي كالبدي روستايي

موجود و اصول طراحي جهت بازي كودكان و براي استقرار مجتمع‌هاي




حفظ فضای سبز و پارک ها (30)

شامل زمين بازي كودكان 10 ساله و زمين هاي بازي و جاده اصول طراحي منظر




متن كامل قانون راهكارهاي اجرايي گسترش فرهنگ عفاف و حجاب...

و عفاف براي كودكان و تدوين سياست‌هاي روش و مشخص 1- طراحي شيوه‌هاي كارآمد جهت




اصول بازیگری تئاتر

آنچه در اين مجموعه سعي بر تهيه و تدوين آن هاي تئاتري: براي طراحي صحنه و محوطه




برچسب :