همایش اربعین

- صبح که رسیدم داشتند صندلی ها را می چیدند. وحشت کرده بودم. اکبر که اومد دید زل زدم به صندلی های چیده شده. بهش گفتم اکبر این یه استادیومه !!! گفتیم ۳۰ ۴۰ تا صندلی نچینند. قرار بر هزار تا صندلی بود. خانم موسوی وقتی رسید گفت چند شبه از دلشوره خواب نداره. داشتیم کم کاری های خودمون را دوره می کردیم. یه گوشه سالن تنها نشسته بودم و دلشوره داشتم. بعد که خانم مینوسپهر (زرین) اومد بهش گفتم عظمت سالن وحشت زده ام کرده. اون هم گفت که ترس برش داشته. آبرو جمعیت و طرح طفلان به پر شدن این سالن هزار نفری بود که بارها به ما پیشنهاد شد نگیریمش و به همون ۲۰۰ نفره تاسوعا که جا کم آوردیم قانع باشیم. اولین تجربه بود در همچین مقیاسی. خلاصه این که لحظات سختی بود.

- ظهر گذشت. با همون دلشوره داشتم یادداشت برداری می کردم. البته دلشوره کم شده بود. سرم روی کاغذ هام بود. وقتی سرم را بالا کردم دیدم سالن نصفش پر شده. کم کم پر تر شد. جوری که اصلا خالی به نظر نمی رسید. کم کم حسم عوض شد. شاید مجموعا ۵ دقیقه هم ننشستیم هیچ کدوم. استرس بالا بود. بچه های انتظامات و تدارکات و روابط عمومی و ارتباط با خیرین کارشون را شروع کردند. کم کم دیدم که همه دارند تبریک می گن که سالن پر شده. در آخرین لحظات کنداکتور را نوشتم و تحویل دادم.

- از چندین خبرگزاری و نشریه اومده بودند گزارش. از جمله شبکه خبر و رادیو جوان. وقت مصاحبه نداشتم. زحمتش را بقیه کشیدند. در واقع کادر اجرایی هیچ کدوم وقت مصاحبه که هیچ کلا وقت حرف زدن و سر خاروندن نداشتند.

- داشتم لیست مددجوهایی که باید بروند روی سن را آماده می کردم. چون مسئول طرح (خانم حبیبیان) گفته بود شرح وضعیت ها را بدم به آقا شارمین، فهمیدم اسم دو نفر را تو لیست اکسلی که بررسی کامل شده از همون اول جا انداختم. دو دل بودم بگم بیان روی سن یا نه. اسم را گذاشتم تو لیست و گفتم هر چی قسمت باشه. یکی اشان مورد جالبی نبود و خطش زدیم. اون یکی اومد روی سن. نتیجه این که در جا آزاد شد. کسی که کامل اسمش فراموش شده بود و اتفاقی متوجهش شدم. آزاد شد. کسی خبر نداشت از این اشتباه من و این که با شک و دو دلی اسم مجتبی را برای اومدن روی سن رد کردم.

- حمید از وضعیت بدش گفت. حضار منقلب شدند. شارمین هم گریه اش گرفت که فقط چون من چشم تو چشمش بودم متوجه شدم. یک کیسه بین حضار گردونده شد. مدام کمک نقدی می رسید. حمید دیه بالایی داره. ۸۰ میلیون. بی گناه بی گناه. دختر بچه ای اومد و گردنبندش را اهدا کرد و راضی نشد پس بگیره. این دختر معجزه دیشب شد. همه سر غیرت اومدند. با کار یه دختر بچه ۱۰ ساله که با بغض گردنبند را هدیه داد.

- حلقه ازدواجی اهدا شد. صاحبش نمی خواست پس بگیره. یک نفر حلقه را ۱ میلیون تومان خرید. با پرس و جو فهمیدیم کار زوج جوانی بود که باهاشون دوست بودیم. غرق گریه بودند.

- مدام طلا و جواهر و یادداشت می رسید. من روی سن بودم و همه سالن را می دیدم. کسایی که غرق اشک بودند. جو عجیبی بود.

- دو تا مددجو از گروه ویژه آوردند. یعنی پرسیدم چند تا اونجا داریم؟ گفتند دو تا. همون دو تا را آوردند و هر دو آزاد شدند. یکی اشان صاحب  جای اسکان شد.

- یه نفر به مجتبی یک ساعت مچی هدیه داد. عکاس ها عکس گرفتند.

- خانمی بهم یه حلقه داد و گفت تا نرفتم از سالن بیرون اعلام نکنید. من شوهرم جانبازه. دو تا دست نداره. همیشه دلم می سوخت که اون حلقه نداره و من دارم... تو گلوم موند و رفتم جلو دوربین عکاسی.

اون قدر از آسمون داشت برکت می ریخت که همه تو شوک بودیم. می دیدم که بچه ها همدیگه را بغل می کنند و گریه می کنند. هنوز هم ادامه داره. هنوز هم داره خبرهای خوب می رسه. یه نفر امروز صبح رفت با شاکی حمید حرف زد و مبلغ از ۸۰ شد ۵۰ .

...

- قرار شده برای اون دختر بچه تولد بگیریم. روز ۲۰ اسفند. در کانون. با حضور خیرین. یک گلریزان در یک روز جشن.

...

لطفا هر گونه بازخورد از برنامه را در اینترنت، به ما اطلاع دهید تا در وبلاگ طرح طفلان بگذاریم.


مطالب مشابه :


خريد بن‌ساي

بن سای نارون. بن سای شمشاد ژاپونیکا Japonica Aurea. Sago palm-




درمان گياهی زخم معده

ـ نارون: پوست نارون علاوه بر اين، پوست نارون مسكّن و آرامشبخش نيز




مبارکه

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




من او

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




محمد پارسا

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




بازار املاک - حباب مسکن چیست؟

در سال 87 قيمت مسكن با كاهش قابل ملاحظه‌اي همراه بود و از مرکز آمار ایران و وب سایت نارون.




ساکن طبقه وسط

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




اندر معرفت علم و صنعت، از یک علم و صنعتی

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




همایش اربعین

بانك اطلاعات مسكن نارون مرجع اطلاع رساني صنعت توريسم




پل خواجو

عقاب - پل خواجو - پل خواجو و سی و سه پل هر دو روی زاینده رود قرار دارند.




برچسب :