آموزش عروض به زبان ساده 1

آموزش عروض به زبان ساده 1

 

 

به کوشش :

 

اعظم ظفرنیا

 

شهلا مهابادی

 

لادن خواجه زاد

 

نظر به اینکه در پاورقی کتاب ادبیات تخصصی (1) عروض و قافیه ی پیش دانشگاهی نام اوزانی آورده شده است که فقط برای مطالعه می باشد ولی در کنکور از این مباحث چندین سوال مطرح می شود و اغلب دبیران محترم مطالعه ی این قسمتها را به عهده ی خود دانش آموزان می گذارند و با توجه به اینکه فهم این مطالب نیز دشوار می باشد و باید به نوعی به دانش آموز تفهیم شود که در یاد و خاطر آنها ثبت شود و ضرری از این بابت متوجه آنها نشود اینجانبان اعظم ظفرنیا، شهلا مهابادی و لادن خواجه زاده تصمیم گرفتیم که این اوزان را به گونه ای که قابل فهم برای فراگیران باشد تدریس کنیم. بدین منظور جزوه ای تهیه نموده ایم که اگر صلاح بدانید ضمیمه کتاب شود و یا به طریقی از طرف مدیران در اختیار دانش آموزان علاقمند قرار گیرد.


تعریف وزن

وزن، نظم و تناسب خاصی است و اصوات شعر(= هجاها) این نظم و تناسب اصوات به انحنای گوناگون نزد ملل مختلف مبین نوعی آهنگ و موسیقی است.

 

انواع وزن در زبان های گوناگون

در شعر سنتی هر زبانی، تساوی تعداد هجاهای هر مصراع، در وزن دخیل است. علاوه بر این عامل مشترک، وزن شعر هر زبانی مبتنی بر عامل خاصی است:

 

1- وزن عددی(Numerical)

این وزن مبتنی است بر تساوی تعداد هجاهای هر مصراع (یعنی عامل خاصی در این گونه وزن دخیل نیست) وزن اشعار فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایی از این گونه است.

 

2- وزن تکیه ائی(Accentaal)

 این وزن مبتنی است بر تکیه ای که بر هجاها واقع می شود. وزن اشعار انگلیسی و آلمانی چنین است.

 

 

 

3- وزن آهنگی یا نواختی (Tonic)

 این وزن بر حسب زیری و بمی اصوات(هجاها) مشخص می شود. وزن شعر چینی و ویتنامی از این قبیل است.

 

4- وزن کمی(Quantitative)

این وزن مبتنی بر امتداد زمانی، یعنی کمیت(کوتاهی و بلندی) هجاهاست. وزن شعر فارسی و عربی وسانسکریت و یونان باستان و لاتین از این دست است.

 

تعریف زحاف

عروضیان تغییراتی را که به اجزای سالم اصلی داده می شود. تا اجزای فرعی غیر سالم از آن منشعب شود، زحاف خوانده اند. به عبارت دیگر، اختلافاتی را که ممکن است در هر یک از اوزان اصلی رخ دهد به شرط آنکه وزن از قاعده نیفتد در خلال قواعدی بیان می دارند که حاصل آن زحافات و علل خوانده می شود، و این تغییرات که در اصول بحور حاصل می شود نه تنها در شعر گرانی پدید نمی آورد، بلکه شعر را قبول تر و خوشاهنگ تر می سازد.

زحاف مأخذ است از زحف که به معنی دور شدن از اصل و خطاشدن تیر و به نشانه اصابت نکردن است و جمع زحاف در عروض زحافات و از احیف است.

اوزان متحد الارکان شعر فارسی و زحافات آن

 

 

 

1- بحر رمل

رمل در لغت حصیر بافتن است و این بحر را بدان جهت رمل خوانده اند که پنداری ارکان آن درهم بافته است. اصل این بحر فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن «بحر رمل مثمن سالم» می باشد و دارای چهارده زحاف است، که تنها به شرح موارد ذکر شده در کتاب می پردازیم:

 

1-1: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن: رمل مثمن محذوف(=مقصور)

محذوف: عبارت از آن است که یک هجا از آخر رکن سالم حذف شود.

ای مسلمانان فغان از جور چرخ چنبری   وزنفاق تیر و قصد ماه کید مشتری

 «انوری»

1-2: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن: رمل مسدس محذوف(= مقصور)

هر کسی از ظن خود شد یار من  از درون من نجست اسرار من «مولوی»

نکته: چنانکه در کتاب آورده شده است در آخر مصراع فرقی میان هجای بلند و کشیده نیست، همچنانکه در این شعر سعدی:

نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

مصراع اول مختوم به هجای بلند و مصراع دوم مختوم به هجای کشیده است اما در عروض سنتی به خطا میان این دو فرق گذاشته می شود و اولی را «محذوف» و دومی را «مقصور» می نامند.

 

1-3: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن: رمل مثمن مخبون

مخبون: اگر از رکن فاعلاتن، مصوت بلند«1» (حرف دوم) حذف شود به صورت«فعلاتن» در می آید که چون فاعلاتن رمل است حذف حرف دوم«فاعلاتن» را مخبون می گویند:

نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند  همه اسمند و تو جسمی، همه جمسند و تو روحی «سعدی»

1-4: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن: رمل مثمن مخبون محذوف(= مقصور)

اگر از پایان هر مصراع شعری با ارکان«فعلاتن» آخرین هجا حذف شود به فعلن تبدیل می شود و ارکان هر مصراع چنین است: «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» چنانکه گفته شد، به حذف هجای پایانی محذوف گفته می شود.

نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس    که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست  « سعدی»

 

1-5: فعلاتن فعلاتن فعلن: رمل مسدس مخبون محذوف(= مقصور)

بت خود را بشکن خوار و ذلیل نامور شو به فتوت چو خلیل

 

1-6: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن: رمل مثمن مشکول

الف)«رمل »است زیرا یکی از ارکان آن«فاعلاتن» است.

ب)مثمن است زیرا هشت رکن دارد.

ج)هرگاه از «فاعلاتن»(-U- -)، «فعلات»(UU- U)برجای بماند آن را «مشکول» خوانند.


2- بحر هزج

هزج، در لغت سرو دو ترانه و آواز ترنم است، در اصطلاح بحری است که از تکرار جزو مفاعلین پدید آمده باشد، بحر هزج را بدان جهت به این نام خوانده اند که بیشتر آوازها و سرود های اعراب بر این بحر است. اصل این بحر«مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» « بحر هزج مثمن سالم » می باشد و دارای پانزده زحاف است که تنها به شرح موارد ذکر شده در کتاب می پردازیم:

 

2-1: مفاعیلن مفاعیلن فعولن: هزج مسدس محذوف

الهی سینه ای ده آتش افروز  در آن سینه دلی وان دل همه سوز

 

2-2: مستفعل مستفعل مستفعل مستف (= مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن): هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف

 عروضیان سنتی تمام وزن هایی را که امروز به صورت «مستفعل» آغاز می کنیم با «مفعول» آغاز می کردند.

مثلا وزن منظم« مستفعل مستفعل مستفعل مستف » را به صورت نامنظم«مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن» تقسیم می کردند و این نوع نام گذاری براساس اوزان عروضی سنتی است.

الف) «اخرب» است زیرا اگر«میم» و «نون» مفاعیلن(U- - -) را حذف کنیم می ماند فاعیل (- - U) که به جای آن«مفعول»به کار می رود.

ب) «مکفوف» است یعنی حذف یک صامت از آخر رکن«مفاعیلن» که «مفاعیل» می ماند.

پ) «محذوف» است یعنی حذف یک هجا از رکن آخر «مفاعیلن» که «فعولن» می ماند.

تا کی به تمنای وصال تو یگانه   اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه «شیخ بهایی»

 

 2-3: مستفعل مستفعل مستفعل فتح(= مفعول مفاعیل مفاعیل فعل): هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب

همان توضیحاتی که درباره ی علت نامگذاری بیت قبل آمد درباره ی بیت زیر نیز صادق است. زیرا وزن این دو بیت عیناً مثل هم می باشد و تنها تفاوت در آخرین رکن است که در بیت زیر به جای محذوف «مجبوب»آمده است. و از آن روی«مجبوب» گویند که دو هجای آخر از مفاعیلن (U - - -) حذف شده و فعل باقی مانده است.

تقدیر که بر کشتنت آزرم نداشت بر حسن جوانیت دل نرم نداشت

2-4: مستفعل فاعلات مستفعل(= مفعول مفاعلن مفاعیلن)هزج مسدس اخرب مقبوض

الف) «هزج» است زیرا ارکان آن از «مفاعیلن»(U- - -)و زیر شاخه های آن یعنی «مفعول»(- - U) و «مفاعلن»(U- U-) ساخته شده است.

ب) «مسدس» است زیرا هر مصراع سه رکن و کل بیت شش رکن دارد.

پ) «احزب» است زیرا از «مفاعیلن»(U- - -)، «مفعول»(- - U)باقی مانده است.

ج) «مقبوض»است زیرا«مفاعیلن»(U- - -) ، «مفاعل»(U-U-)برجای بماند آن را «مقبوض گویند.

از کرده ی خویشتن پشیمانم جز توبه ره دگر نمی دانم «مسعود سعد سلمان»

2-5: مستفعل فاعلات فع لن(= مفعول مفاعلن فعولن): هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف

وزنش مانند وزن بیت قبلی است تنها تفاوت این است که چون از رکن پایانی، مفاعیلن (U - - -) یک هجا حذف و به «فعولن» (U - - ) تبدیل شده است در نامگذاری «محذوف» اضافه گردیده است.

لاف از سخن چو در توان زد  آن خشت بود که پر توان زد «نظامی»

 

2-6: مستفعل مفعولن// مستفعل مفعولن(= مفعول مفاعیلن// مفعول مفاعیلن) هزج مثمن اخرب

الف)«هزج » است زیرا یکی از ارکان آن مفاعیلن(U - - -) می باشد.

ب)«اخرب» است زیرا یکی از ارکان آن مفعول(- - U )می باشد.

پ)«مثمن» است زیرا هشت رکن دارد.

وقتی دل سودایی می رفت به بستان ها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها «سعدی»

 


مطالب مشابه :


سازمان دانش آموزی ناحیه سه تبریز

دریافت آخرین اطلاعات و اخبار آموزش وپرورش ایران و ورود نویسندگان سایت ناحیه سه آموزش و




طرح نوشته - مواد لازم نوشته

گروه ادبیات فارسی آموزش وپرورش گروه ادبیات فارسی ناحیه 3مشهد و ادبيات آموزش و




بيشتر دانش آموزان با درس زبان فارسي غريبه هستند

گروه ادبیات فارسی آموزش وپرورش گروه ادبیات فارسی ناحیه 3مشهد مسئولان آموزش و پرورش




اختتاميه هشتمين جشنواره زبان فارسي كشور در ايلام

گروه ادبیات فارسی ناحیه 3مشهد مدير كل آموزش وپرورش استان ايلام در بخش ديگري از سخنان خود




آموزش عروض به زبان ساده 2

گروه ادبیات فارسی آموزش وپرورش استان گروه ادبیات فارسی ناحیه 3مشهد آموزش عروض به زبان




نقدی بر مبحث "جناس" در کتاب آرایه های ادبی

گروه ادبیات فارسی آموزش وپرورش ناحیه 3مشهد برای سهولت آموزش صورت گرفته است




آموزش آسان عروض (1)

گروه ادبیات فارسی آموزش وپرورش استان گروه ادبیات فارسی ناحیه 3مشهد گروه ادبیات آموزش و




آموزش عروض به زبان ساده 1

گروه ادبیات فارسی آموزش وپرورش استان گروه ادبیات فارسی ناحیه 3مشهد گروه ادبیات آموزش و




ادبيات فارسي (1) – سال اول متوسطه درس چهاردهم

گروه ادبیات فارسی آموزش وپرورش گروه ادبیات فارسی ناحیه 3مشهد آموزش و تعليم مسائل




برچسب :