اتفاق وحشتناک هفته 34 بارداری

جند روزی بود که من و زندایی سمیرا میرفتیم بیرون تا سیسمونی قشنگت رو تکمیل کنم روز سوم بود که هنوز نتونسته بودم اون جیزایی رو که میخوام بخرم رفتیم و بعد از یک ساعت راه رفتن دل درد شدیدی گرفتم گویی یه سنگ بزرگ رو تو شکمم قرار داده بودن و توان حرکت رو ازم گرفته بود لحظه به لحظه درد شدیدتر میشد خلاصه مجبور شدیم با خرید های نصفه و نیمه به خونه برگردیم با کمی استراحت درد اروم شد شام خوردم و خوابیدم نیمه های شب از شدت درد بیدار شدم نمیخواستم کسی رو اذیت کنم اروم و بیصدا قدم زدم اسپندی دود کردم که خداوند جشم بد رو از ما دور کنه دو ؛سه ساعت بعد اروم شدم و خوابیدم اما اصلا فکر نمیکردم این دل دردها نگران کننده باشه خلاصه اون روز فقط استراحت کردم و درد همجنان به قوت خود باقی مونده بود با خانم فخار تماس گرفتم و گفت قرص ایزوپرین بخور اما نگران کننده نیست خوردم و باز درد ساکت نشد 6 ساعت بعد هم قرص دیگری خوردم و درد شدیدتر شد خانم فخار گفت سریع خودت رو به بیمارستان برسون زندایی فاطمه منو حمام برد و ابی به تنم ریخت دیگر توان حرکت رو نداشتم زودتر از من خاله شیرین و افسانه خودشون رو بیمارستان رسوندن درنا که فقط گریه میکرد و میگفت الان جه بلایی سر خاله نرگس و هیراد میاد؟ منم دو لا دو لا راه میرفتم و اشک میریختم نه از درد از نبودن عشقم در کنارم از نبودنش در روزهای تلخ و شیرین زندگیم از اینکه روزهای بارداریم رو تنها بودم الان هم که پسرک میخواد به دنیا بیاد باز هم تنهام از اینکه پسرم به دنیا بیاد تو ماه هشتم جه اتفاقی براش میفته و.....

وقتی بیمارستان رسدیم تا معاینه شدم خانم دکتر گفت که درد زایمان هست و بدنم کاملا اماده واسه به دنیااومدن پسرک هست دنیا رو رو سرم خراب کردن الان دیگه مطمئن شده بودم که دردها نگران کننده بوده اما خدا در اون لحظه قوتی وصف ناپذیر به من داد تونستم خودمو ریلکس کنم و فقط به جیزای خوب فکر کنم حتی من تونستم به خاله ها و مامانم که از من داغون تر بودن انرژی بدم مامان فهیمه که میگفت خذایا دنیامو میدم که واسه دختر و نوم اتفاقی نیفته خاله افسانه میگفت التماس میکنم هر کاری از دستتون بر میاد انجام بدید بیمارستان پر شده بود از کل خانواده من و التماس ها و نگرانیهاشون اما به لطف خدا بدنم زود به دارو جواب مثبت داد و دردها شروع به ساکت شدن کرد شب رو همون جا بستری شدم تا فردا ظهر که دیگه تمام دردها از بین رفته بود ولی خیلی همرو داغون کردم بمیرم که عشقم تو کشور غریب جی کشید فقط گریه میکرد و نمیتونست کلمه ای صحبت کنه اما با ارامشی که خدا بهم داده بود تونستم ارومش کنم خیلی شب سختی بود خدا رو شکر میکنم که به خیر گذشت از اون روز هم استراحت مطلق هستم که انشا الله این جند هفته پایانی هم به خیر و خوشی بگذره و تو قدمهای نازت رو به موقع رو جشم ما بگذاری و با و جودت خوشحالی و خوشبختی رو برامون به ارمغان بیاری دویت دارم پسرک نازم .


مطالب مشابه :


زایمان زودرس

قرص ایزوپرین هم وقتی درد دارم می خورم و قرص آسپرین و قرص کلسیم چون پام می گرفت.




قرص ایزوپرین ده برای برطرف شدن لکه بینی خانم باردار

دانش پرستاری: از کلاس درس تا جامعه - قرص ایزوپرین ده برای برطرف شدن لکه بینی خانم باردار - From




داروهاو تغذیه

بابت جلوگیری از انقباض رحم ، هر هشت ساعت یک عدد ایزوپرین. تا آخر ماه هفت معده درد شدید




علائم هشدار دهنده در بارداری

1- درد : ·دردی که با استراحت خوب شود: در دوران بارداری چون تغیراتی داره در وجود مادر صورت می




اتفاق وحشتناک هفته 34 بارداری

همجنان به قوت خود باقی مونده بود با خانم فخار تماس گرفتم و گفت قرص ایزوپرین بخور اما




12هفتگی و سونوی ان تی

قرص ایزوپرین نوشت گفت یک ماه دیگه بیا اگر وضعیت جفت بهتر شده باشه .




ویتامین ها(4)

aرتینول ترکیبی بسیار غیر اشباع و محلول در چربی است که از واحد های ایزوپرین با اتصال های




کاروتنوئیدها

است که توسط یک پیوند مضاعف بهم متصلند. هر نیمه مولکول از چهار واحد ایزوپرین تشکیل شده




برچسب :