خاطره ي اولين کنسرت زندگي من

  1شهریور 1386   عکس از نگار کیانی

یکســـــــــال گذشت
از بابل راهی ِ تهران شدیم...من , نگین و کاوه.
رفتیم تا هنر خانواده ای را ببینیم و بشنویم...کسانی که سالها دوستشان داشتیم و بارها آرزوی ِ دیدارشان را داشتیم.خانواده ای که با هم موسیقیهایی نــــــاب آفریدند.
همیشه من و نگین از روی مانیتور کامپیوتر شاهد آنها بودیم.چه نیکو خانواده ای بودند , هستند و خواهند بود.
به محوطه ی تالار وزارت کشور رسیدیم.بعد از تفتیش کیفهامون وارد تالار شدیم (ناگفته نماند , که دوربین دیجیتال رو ته ِ کیف قایم کردیم...اون خانم یادش رفته بود که ما ایرانی هستیم و ایــــــرانی می تواند).
اولین کامکاری که دیدم , مدیر هنری گروه کامکارها بود.یعنـــــــــی هوشنگ کامکار.
حدود 12 تا بروشور گرفتم.از شادی نمی دونستم چکار کنم.
دومین عضو گروه هم نجمه تجدد بود به همراه دختر اردشیر کامکار (تارا).وارد سالن کنسرت شدیم.باورم نمیشد که قراره کسانی رو ببینم که یه عمر آرزوی دیدارشون رو داشتم.
ما سر جای خودمون نشستیم.کمی آن طرف تر , ماهور احمدی بود و خیلی از دیدار ماهور , مادرش و پدر شاعرش خوشحال شدم.یکی از دوستان عکاس جواد مقیمی هم بود.
سیاوش و سهراب کامکار تا حدودی سن رو آماده کردند.
کامکارها وارد شدند
به ترتیب : پشنگ , ارسلان , ارژنگ سیفی زاده , نی ریز , سلطان بیژن , مریم ابراهیم پور , صبا , اردشیر , شروین مهاجر , قشنگ , امیر حقیری , هانا , ارژنگ و اردوان کامکار.
قطعه ی گروهی اجرا شد و به دنبال آن بیابان بیکران.بعدی تکنوازی ارژنگ سیفی زاده بود که آخرش ارژنگ تمبک نواز هم وارد اجرا شد.تا اینجا که وصف ناشدنی بود.
سه قطعه مونده بود که من شیفته ی اونها بودم و باورم نمیشد که تصویری می بینمشون.
خانه ام ابریست , خانه ام ابریست ...
که دائم می نوازد نی , در این دنیای ابراندود... در این دنیای ابراندود
راه خود را دادر اندر پیش .... راه خود را دادر اندر پیش
آی نی زن که تورا آوای نی برده است از دور از ره
آآآآآآآآآآآآآآ کجایــــــــــــــــی
این قطعه به قدری زیباست که چیزی نمی تونم بگم.
(جالب اینه که تارا دختر اردشیر , این قطعه رو زیر لب می خوند و اردشیر هم لحظه ای لبخندی زد)
جای همه ی کسانی که این قطعه رو نشنیدن سبز.واقعا شنیدنی است.
دونوازی اردشیر و شروین مهاجر آغاز شد و چه زیبا بود...قسمتی از دونوازیشان هم مازندرانی بود.
نوبت سرود زمین شد و آهنگ هوشنگ کامکار. من فقط اشک می ریختم.
یکی از زیباترین قسمتهای این قطعه برای من وقتی بود که ارسلان می خواند " سرود زمین است , این که می سرایم "
از دیرگاهان چشم اتنظار آغاز " به یاد مادر " بودم. تا اینکه گروه بیاد مادر را نواختند.چند دقیقه ای نواخنتد و خواند آغاز شد.
تا دست بر اتفاق بر هم نزنیم پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم بیش از دم صبح کاین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم
بعد از مدتی به کارگه کوزه گر رسیدند
از زیبایی این قطعه چیزی نمی تونم بگم.شاهکاره...این دستان پرهنر کامکارها رو باید طلا گرفت.دست خوش به همه ی کامکارها
بخش فارسی تمام شد . کامکارها سن رو خالی کردند.چند لحظه بعد اردوان کامکار وارد شد.تکنوازیش را به استاد و برادرش پشنگ تقدیم کرد.
سنتور بینظیــــــــری نواخت . هنوز که یکسال از اون روز می گذره , مضراب به مضراب تکنوازیشو از برم.
20 دقیقه زمان تنفس برنامه بود.
و این فاصله برای من یک عمر فراموش نشدنی بود...ورود به پشت سن به لطف دوست خوب و مهربانم هانا کامکار.
علاوه بر گروه هنری کامکارها , خانواده ی کامکارها که مطمئنا در آینده عضو گروه خواهند شد هم آنجا بودند.
با روحیه ای سرشار یه تعدادی عکس و فیلم از لحظات پشت سن گرفتم.حتی الان که فیلمو می بینم کلی به خودم می خندم
بخش کردی شروع شد و شور و هیجان من بیشتر.
بی صبرانه منتظر بودم تا , تارا گول شروع بشه.کار گروهی کامکارها برای تارا کامکار . باید شنیدنی باشه
الحق , زیبا بود.
بقیه ی قطعات خونده شد...(هی مه رو مه رو – هوای سیامال – منالینه – مطرب ئاهنگی)
میان هی مرو و با شروع لرزان لرزان شور خاصی در سالن ایجاد شد..دو قطعه ی پرشور و هیجان اینطور بود...مطرب ئاهنگی که میانش عزیزم تو گلکمی خونده شد....منالینه هم بسیار زیبا بود...ارسلان تکخوانی کرده بود و من هم که شیفته ی صدایش...آخرش هم که چیزی شبیه شروع ِ اورادخانی شده بود..خیلی زیبا بود.
بعد از اینها به شلیره-کابوکی رسیدند.به قول نگین انگار کابوکی و شلیره رو فقط باید از رو صفحه ی مانیتور دید...واقعا باورنکردنی بود.....هنگام اجرای کابوکی من روی زمین نبودم
آخرین قطعه هم دل شکاو بود...قبل از اینکه بخونن من به سپیده گفتم آخ جون..الان بولبولی بال شکاو رو می خونن...سپیده گفت چه ربطی داره..می خوان غمگین و دل پشیو رو بخونن...خلاصه انقدر خوش بودیم که سراسر سوتی می دادیم .
قسمتهایی از دل شکاو رو که پشنگ کامکار می خوند خیلی برام دل نشین و غمگین بود...کلی لذت بردم.
خلاصه اجراها تمام شد و من ناراحت از عدم اجرای قاسم خان.
کامکارها رفتند
مردم هم فقط تشویق می کردند.هیچکس از جای خودش تکون نخورده بود.انگار همه حس کردند که کامکارها سه باره به روی سن می آیند.من و نگین و سپیده با صدای بلند چند بار گفتیم قاسم خان :D
تا اینکه کامکارها دوباره اومدند...و با تنبک ارژنگ بوتورای شروع شد.
بوتورای بوتورای ...
هی رو هی رو دلداره کی خامو تو
گیانم و قربان گردم فیدای چاوان گردم
خودم هم می خوندم..همه رفته بودیم فضا
قاسم خان شروع شده بود
با من بچمه قاسم خان وه ی وه ی پشتی بیاره
کمانچه ی شاهکار اردشیر و رقص کردی یکی از تماشاچیان و حمله ی نظامی به اون شخص به دلیل به خطر انداختن اسلام و تعجب صبا و اردشیر به طوری که کاملا حواسشون به اون قسمت سالن بود و من با نگاه این دو متوجه شدم روی سالن خبری است ولی نگاهم فقط به کامکارها بود.کامکارها رو فقط میشه این چهار ساعت دید.
کنسرت به خوبی و خوشی تمام شد

به امید کامکــــــــاری ِ جاویدان همه ی کامکارها
*
حاشیه : هادی ساعی هم بود . امسال چین و مسابقه ی المپیک و پارسال کنسرت کامکارها
الان مسابقشو انجام داده و امیدوارم مدال طلا رو بگیره و باعث سربلندی ایــــــــــران بشه.
 
  قسمتي از قطعات کنسرت  


مطالب مشابه :


فروشگاههای خرید سیسمونی...

۳/نی نی سالن خیابان ولیعصر/روبروی پارک ساعی. ۵/نی نی سالن مادر خیابان شریعتی نرسیده به پل




(هفته بیست و سوم) تخت و کمد قند عسل

۱- نی نی سالن به ولی بالسا توی ولیعصر بین عباس آباد و پارک ساعی ،هم ۵- سه نی نی




تمام فروشگاه‌های لباس مادران باردار و کودکان

خیابان ولیعصر روبه‌روی پارک ساعی نینیسالن فروشگاه خیلی بزرگی است.




خاطره ي اولين کنسرت زندگي من

ارژنگ سیفی زاده , نی میان هی مرو و با شروع لرزان لرزان شور خاصی در سالن هادی ساعی




مراکز فروش آلبوم " پرنده های شهر من " در تهران / SALES CENTERS

شهر کتاب ساعی پارک ساعی سالن گوشه کنسرت نوازندگان قره نی :




سونوگرافی و شعر و غزل!

طواف کعبه ی دل کن به حکم دل ســـاعی که طــــــوف می نشینم توی سالن و دوباره قاب را می




رمان مزاحم همیشگی 5

رفتم سمت پارکینگ،پیش بسوی پارک ساعی! سالن اجتماعات جایی که عرب نی انداخت!چون




برچسب :