خرم آباد شهري با يك آسمان شقايق

خرم آباد شهري با يك آسمان شقايق

 

jgivxx5gykm2oo80qrt.jpgشهرستان خرم آباد:

موقعيت جغرافيايي اين شهرستان از شمال به شهرستان دلفان، از مشرق به شهرستانهاي بروجرد ، درود و اليگودرز ، از جنوب به شهرستانهاي پلدختر و دره شهر ، و از مغرب به شهرستان كوهدشت محدود است.

شهر خرم آباد مركز استان است كه در 480 كيلومتري تهران قرار دارد . اين شهر در ميان رشته هاي فرعي كوههاي زاگرس محصورشده است . و ارتفاع آن از سطح دريا 1171 متر است . در سرشماري سال 1370 جمعيت اين شهرستان 580 هزار نفر بوده است . بخشهاي تابع اين شهرستان عبارتند از : بخش مركزي – پاپي – چغلوندي – دوره چگني – زاغه و ويسيان .

سابقه تاريخي و انگيزه ايجاد شهر خرم آباد :

شكل و تركيب شهر خرم آباد بيشتر تابع عوامل جغرافيايي است . بطوريكه فشار جمعيت ، مساكن شهري را تا كمركش كوهها برده است . خرم آباد داراي نقشه اي قديمي و طبيعي است .

خيابانهاي اصلي آن از دو خيابان عمود بر هم تشكيل مي گردد كه با جهت شمالي – جنوبي و شرقي- غربي در محلي به نام سبزه ميدان در مركز شهر يكديگر را قطع مي كنند .

از لحاظ قدمت و سابقه تاريخي ، اين شهر تاريخ چندين هزار ساله اي كه دارد ،يكي از شهر هاي قديمي ايران به شمار مي آيد و در تاريخ خود دستخوش تغييرات زيادي بوده است . مركز اوليه آن« خايدالو» ميباشد ،كه مربوط به دوره هاي قبل از ساسانيان است .

اين شهر از آغاز تاسيس تا كنون ، تمدنهايي از قبيل كاسيها،بابليها،ايلاميها،ساسانيان ، سلجوقيان و خوارزمشاهيان را به خود ديده است.

علت وجودي خرم آباد دره ي طبيعي و قيفي شكل و پر آب آن و همچنين قلعه فلك الافلاك مي باشد كه محلي امن و سنگري محكم براي حكام زمان در مقابل معترضين به شمار آمده است.

چنانكه ساكن شهري ،و به طور كلي شهر گرايي و يكجا نشيني نيز از نقاطي كه در جوار قلعه بوده اند،آغاز شده است.محله هايي از قبيل باباطاهر،درب دلاكان و پشت بازار با ايجاد آرامش و امنيت تدريجي شهر ،توسعه پيدا كرده و به طرف شمال و جنوب و مشرق گسترش يافته اند ، به طوري كه از لحاظ گسترده،به طور متراكم و فشرده تغيير شكل داده است.

خرم آباد،شهري تجارتي ،خدماتي و نظامي است.اين عوامل به اضافه مركزيت استان لرستان و بخشهاي دتابع موجب جذب مهاجرين شهري و روستايي شده است.در اثر فشار جمعيت و تغييرات اقتصادي وزندگي شهري،محله هايي به نام قاضي آباد،كوي فلسطين،كوي انقلاب،منطقه شفا و اطراف كيو اضافه شده است.

علاوه بر مطالبي كه گفته شد ،در كتاب آثار باستاني و تاريخي لرستان در مورد خرم آباد اينطور آمده :

شهر خرم آباد :

شهر كنوني خرم آباد درهّ اي ميان دو كوه «مدبه» و سفيد كوه واقع شده است.كوه شمالي آن بنام كمر سياه دمشهور است و كوه جنوبي آن چهار ياران ناميده مي شود.

اين شهر پس از ويران شدن «شاپورخواست» در اواخر قرن هفتم هجري رو به آباداني نهاد و مردم هم شايد از لحاظ موقعيت شهر و هم بواسطه به وجود آمدن چشمه هاي آب شيرين و گوارا ،«شاپورخواست را ترك نموده و به محل كنوني آمده و بناي شهر را نهاده اند.

قبل از اين تاريخ هيچ يك از جغرافي نويسان اسلامي ايراني و مورخين ، از آن نام نبرده اند.در قرن هفتم و اوايل هشتم ،تنها در دو كتاب حمدالله مستوفي نامي از آن برده شده است. از آن جمله وي در نزهت القلوب تعريف آن را چنين نوشته است.

«خرماباد شهري نيك است ولي اكنون خراب است و خرما بسيار است.»اما در تاريخ گزيسده از آن چنين ذكر نموده است « ... و از شهر هاي آنجا «لر كوچك» سه معمور است : خرم آباد،بروجرد،شاپور خواست در دوره سلطنت نادرشاه نيز خرم آباد ، آبادان بود.

محل فعلي خرم آباد جايي است كه هميشه مسكون بوده است. در جنوب خرم آباد جلگه ي زيبايي است. مشروب از آبهاي رودخانه و در آن دهاتهاي چندي از قبيل «گل دان» و «شاهين آباد» و بسياري ديگر وجود دارد كه براي منطقه  مهم اند. نزديك اين دهات ،تپه هاي مصنوعي بزرگي است كه تحقيق و كاوش در آنها بسيار جالب توجه است.

شهر قديمي خرم آباد در غرب قلعه فلك الافلاك و دره ميان سفيد كوه و كوه«چهار ياران» ساخته شده بود ولي در سالهاي اخير به سمت شمال گسترش بيشتري يافته است.

«تيره ي لُر و وجه سَميه آن :»

لُرها تيره اي ايراني هستند كه در غرب ايران به سر مي برند و به چهار شعبه لُرهاي خاص«ساكنين لرستان فعلي و پشتكوه» - ممسني – كهكيلويه و بختياري تقسيم مي شوند.مانند اكراد. وجه مشترك بين لرها زبان آنهاست.صفت اختصاصي گويش لرها بيانگر آن است كه اين منطقه اصولاً تحت تاثير ايرانيان پارسي زبان قرار گرفته است نه مادها.

اقوام بومي كه پيش از آمدن آرياها در اين سرزمين مي زيسته اند يا هنگام كوچ ايرانيان از بين رفته اند و يا اينكه ايراني شده اند.

وجه سَميه لُر :

بخوبي روشن نيست كه وجه سميه لر نشاْت گرفته از كدامين خواستگاه است.بطور كلي اقوام را يا به نام اشخاص و بزرگان و يا به مكانهايي كه از آنجا برخاسته اند منسوب مي نمايند.از اين رو كلمه لر  به يك احتمال به نام شخصي لر نام كه اين اقوام از نسل او هستند مشهور شده اند و يا به مكاني نظير آنچه كه مستوفي در زبره التواريخ ذكر كرده است منسوبند . وي مي نويسد:«ورمانرود،دهي است كه آن را «كرد» مي خوانند و در آن حدود بندري است كه آنرا به زبان لري «كول» مي خوانند و آن بندري موضعي است كه آن را «لُر» مي خوانند چون اصل ايشان از آن وضع برخاسته اند از آن سبب ايشان را لر خوانده اند و با توجه به اينكه در كتب قديمه كلمه لر به شكل «لور» نوشته مي شده است اين مسئله مي تواند مطلب فوق را بيشتر تاكيد كند.

وجه سَميه ديگر:

در نزديكي شهر انديمشك دهي به نام لور وجود دارد كه زماني شهر آبادان بوده است.بعضي بر اين باورند كه منطقه سرزمين اصلي قوم لُر بوده است به عبارت ديگر لرها از آنجا برخاسته اند در حال حاضر برخي از طوايف لُرِ سگوند در انديمشك و دهات شمال غربي شوش زندگي مي كنند.

وجه سميه ديگر :

چون در زبان لري،كوه پر درخت «لِر» به كسر لام مي گفته اند بعداً اين كسره تبديل به ضمه شده و لُر گفته شده است در لغت نيز «لر» به ضم لام وتشديد را به گروهي از اكراد مي گفته اند كه در كوههاي ميان اصفهان و خوزستان در ناحيه اي كه به اسم آنها خوانده مي شود و آنها را «بوربوا» مي گويند زندگي مي كنند ضمناً آن منطقه را نيز لرستان ناميده اند.

وجه سميه لُر بزرگ و لُر كوچك :

دو برادر به نامهاي بدر و منصور كه در لرستان حكومت داشته اند در سال 300 هجري قمري حكومت را بين خود تقسيم مي نمايند،قسمت بختياري كه حدود شش هزار و دويست خانوار مي باشد تحت حكومت برادر بزرگتر «بدر» در مي آيد و اين ناحيه معروف به لُر بزرگ و بعداً مشهور به بختياري مي شود.حكومت لرستان نيز كه داراي چهار هزار و دويست خانوار بوده تحت حكومت برادر كوچكتر «منصور» در مي آيد و معروف به لُر كوچك مي شود.

نقدي بر پساوندها «وندها» :

اكثر طوايف خرم آباد و بعضي نواحي لرستان در آخر اسم طايف شان «وند» دارند.بسياري از مورخين و نظريه پردازان جامعه شناس و علم الاجتماع،معاني و تفاسير مختلفي براي اين پسوند ترشيده اند كه اكثراً خالي از اشكال نمي باشد از آن جمله گويند : «وند» به معناي دوستي است. مثلاً بهاروند كه طايفه اي است در خرم آباد،جدشان بهار مي باشد و بهاروند يعني دوستدار بهار و تعاريفي از اين قبيل كه ليكن اينطور نيست و اين «وند» به معناي دار و دسته مي باشد و بهاروند يعني دار و دسته و يا تيره و طايفه بهار و كلاً در خرم آباد و بختياري اغلب شهرت و تخلص ها از نام جد قبيله گرفته شده و به جاي ياءِ نسبت پساوند «وند» به دنبال نام جد مي آورند.مثلاً «حسنوند – بهاروند – بيرانوند – سپهوند – كمالوند – عبدالوند و ... ».

طوايف لرستان :

طوايف عمدۀ لرستان كه اكثراً در خرم آباد ساكن هستند عبارتند از طوايف بالا گريوه،سلسله و طرهان.

گويش هاي لرستان عبارتند از:

لُري ، لَكي ، بروجردي ، گويش مردم ازنا و اليگودرز.

1 –  گويش لري :

لهجه مردم مركز استان تا انتهاي  حدود جنوبي ،شرقي و غربي استان مي باشد كه به محدوده هاي وسيعي از استانهاي ايلام و خوزستان كشيده شده است.

2 –  گويش لَكي :

كه ساكنين شمال لرستان به آن تكلم مي كنند در گويش هاي لري و لكي زير لهجه هايي بصورت نيم سايه وجود دارد كه تفاوت معني داري را نشان نمي دهد اما اختلاف لهجه فراوان نمي باشد.

3 –  گويش بروجردي :

لهجه اي است كه بر جا مانده از زبانهاي مخصوص توسعه نيافته باستاني و مركب از گويش هاي لري،كردي،فارسي دري و فارسي پهلوي است كه با لهجه لُري داراي وجوه تشابه زيادي است.

4 –  گويش نواحي ازنا و اليگودرز :

مشابهت گفتاري مردم اين نواحي به الوار كهكيلويه و بختياري بيشتر است ولي همان طور كه گفته شد اين گويش از جمله لهجه هاي لري است و شاخه اي از زبان پهلوي.

 

رسومات و باورهاي مردم خرم آباد :

خانواده :

خانواده در لرستان بر پايه پدر سالاري استوار است و كليه مسئوليت ها و نشانه هاي خانواده بر پدر متكي است و معمولاً تقسيمات پدر در خانواده لازم الاجراء است و در اين زمينه زنان به ندرت نقش مي يابند مگر زناني كه از خود كفايت و لياقتي نشان داده باشند و توان خود را به ديگران قبولانده باشند و به چنين زناني كلانتر زن مي گويند.اين زنان داراي خصلت هاي مردانه هستند و از توانايي لازم در مهمان نوازي و ادارۀ مجالس و به هنگام نزاع ها برخوردار بوده اند.

زنان ،بخصوص در روستاها علاوه رب امر همسر داري دوش به دوش مرد فعاليت دارند و در برخي مواقع حتي بيشتر از مرد فعاليت مي نمايند.رسيدگي به امور جاري خانواده.نظير تهيه غذا،پختن نان،دوشيدن و تغذيۀ دامها،كمك به همسران در امور زراعي ،ريسندگي و بافندگي از جمله كارهايي است كه زنان انجام مي دهند.

زنان عشاير كوچنده در فرآيند كوچ كه كاري بس پر مشقت است نقش حساس و مؤثر دارند.

زن لر از جمله زناني است كه داراي بيشترين گذشت و استقامت است ،زيرا از آغاز ورود به خانه شوهر بايد سازگارانه در خدمت شوهر و حتي خانواده او باشد،معمولاً در بين عشاير و برخي روستاها دختر عملاً از ارث محروم است و كليه ما ترك به اولاد ذكور تعلق مي گيرد ،هر چند ايشان اخلاقاً تعهد دارند كه كه همواره نيبت به خواهر يا خواهران خود نظر لطف داشته باشند كه با پرداخت مقداري پول و يا تهيه لباس در سال انجام مي گيرد.

علاوه بر زنان كه از ارث محرومند «اولاد»هم از ارث بي بهره مي باشند اولاد به فرزنداني اطلاق مي شود كه پدرشان خان ولي مادرشان از طبقه مادون بوده است به فرزندان چنين پيوندي اولاد گفته مي شود.و اولاد تنها مي تواند از افتخارات پدر بهره مند باشند بر اين اساس هر آبادي كه منشاء تشكيلش يك «اولاد» باشد «اولا» ناميده مي شود.

اين سنت در تمام نقاط فراگير نيست و يا دست كم شكل آنها متفاوت است  در مركز شهر خيلي از رسوم متروك شده يا اصلاً وجود ندارد.مثلاً  مردان روستايي هيچگاه دوشادوش همسر حركت نمي نمايند و همواره چند متري جلو تر از او راه مي روند. در حالي كه در شهر حتي عكس اين عمل انجام مي شود.و يا كاركردن مرد در خانه از نظر مردان روستايي حتي زنان درست نيست ولي در بعضي شهرهاي استان حتي به شكل افراطي عكس اين عمل مصداق دارد.

 

جشن هاي عمومي :

عيد نوروز ، شنبه بِدَر ، سيزده بِدَر غريبان ، سيزده بدر خرم آباديها ،شب يلدا ، چهارشنبه سوري ، عرفه(عيد مردگان)، نيمه شعبان ، عيد قربان ، عيد فطر.

جشن هاي خصوصي :

عروسي ، ختنه سوران و ... .

در زير به اختصار تعدادي از اين جشن ها را شرح مي دهيم :

شنبه بدر :يكي از رسوم مخصوص مردم خرم آباد است و درست مثل سيزده بدر مي باشد منتهي در اولين شنبه سال صورت مي گيرد.مردم در اين روز به خارج از شهر رفته و حتي سبزه ها را گره زده و با نيت دور كردن درد و بلا انجام مي دهند.در سالهاي اخير برگزاري اين جشن تقريباً كم رنگ شده است.

سيزده بدر :سيزدهمين روز فروردين در نظر ايرانيان روزي نحس است و از اين جهت مردم سعي دارند نحسي آن را با خود به خارج از شهر ببرند در لرستان هم اين رسم با تهيه غذا و وسايل استراحت و تفريح انجام مي گيرد.

در خرم آباد سيزده بدر دو روز است ،سيزده بدر اول كه همان سيزده فروردين مي باشد و خرم آباديها آنرا سيزده غريبان مي نامند به عنوان سيزده بايد تلقي مي نمايند و سيزده بدون عيد را كه خودشان جشن مي گيرند.(در واقع يك روز بعد از سيزده يعني چهاردهم) بدرستي روشن نيست كه آيا در گذشته هاي دور هم دو سيزده بدر وجود داشته است يا نه ؟ ولي اگر آنرا دليل برتنوع طلبي مردم ندانيم بايستي ريشه آن را چنين بررسي كنيم كه : بطور كلي خرم آباد مكاني مهاجر پذير بوده بخصوص از شهر هاي بروجرد،اليگودرز،نهاوند و ملاير افراد به خرم آباد مي آمده اند و زندگي مي كرده اند و دليل اين مدعا وجود كسبه و مشاغل مختلف است كه اكثر آنها غير خرم آبادي هستند.از طرف ديگر لشگر 5 در خرم آباد مستقر بوده و عمدتاً پرسنل آن غير خرم آبادي بوده اند و چون ايشان اغلب سيزده نوروز را به خارج از شهر مي رفته اند و به احتمال زياد مسائلي مانند شرب خمر و متعاقباً درگيريهايي كه بين آنها و جوانان متعصب لر بوجود مي آمده باعث شده است كه بزرگان شهر چهارده بدر را به اجراء گذارند.

 

شب يلدا يا شب اول قاره :

در شهرستان خرم آباد و چند شهر ديگر اين شب به شو (شب) اول قارَه معروف است.

البته وجه سميه قاره يا قهار بدرستي مشخص نيست ولي قاره به صدايي كلفت  و خشن گفته مي شود و معني قير و قار به معناي سر و صداست حتي ضرب المثلي وجود دارد كه به هنگام سكوت وتاريكي براي بيان آن مي گويند :(ليله گرگ ميا و قيره غِلا) يعني تنها زوزه ي گرگ و قار قار كلاغ شنيده مي شود و شايد قاره صداي جوانان و نوجواناني باشد كه مراسم شب چله «يلدا» را اجرا مي كنند.

از چند روز قبل خانواده ها تداركاتي براي اين شب خاص مي بينند يعني يك نوع آجيل محلي كه مركب از كنجد ، شاهدانه و گندم شير بوده و ساير مواد نظير تنقلات و ميوه را تهيه نموده و افراد خانواده به دور تژگاه (آتشداني كه تقريباً به ابعاد 30 * 30 در كف اتاق ساخته مي شده و محلي بوده براي انجام امور طباخي مَرلد داشته)جمع مي شدند و مشغول گفتگو و نقل حكايت و داسته بوده اند.

در گذشته ساختار فيزيكي شهر بگونه اي بوده است كه پشت بام منازل تقريباً به هم ارتباط داشته اند.بهرحال جوانان در تاريكي شب به پشت بام رفته و شال هاي بلند خود را از روزن تژگاه (آتشدان)پايين فرستاده و طوري كه براي صاحب خانه شناخته نشوند سرود«اِمشو اول قارَه- خير دِ هونَت بَوارَه و دهها سرود ديگر كه معني آن اين است كه «امشب اول زمستان است- دعا مي كنم كه باران خير و بركت بر خانه ات ببارد) را با هم مي خواندند.

عملي كه جوانان انجام مي دادند و امروزه تا حد زيادي رنگ باخته است يك سنت است به هيچ وجه جنبه تكدي ندارد،فرزندان افراد متمول و حتي فرزندان خانواده هم بر پشت بام رفته اين كار را نسبت به خانواده خود يا ديگران انجام مي دهند.اين امر براي جوانان علاوه بر تفريح و بازي با توجه به عدم وجود امكاناتي نظير برق و روشنايي يكنوع اعلام موجوديت و اظهار وجود كردن ونشانۀ جرأت و بي باكي جوانان بوده است.

وقتي شب نشيني بدون حضور مردان انجام مي گرفت زنان براي كودكان قصه مي گفتند و در بعضي مواقع قصه ها چنان ترسناك بود كه بچه ها جرأت خارج شدن از منزل را پيدا نمي كردند.

ازدواج :

معمولا ازواج دو جوان لُر با يكديگر عمدتاً بستگي به تمايل و ارده ي اولياء آنها دارد و جوانان شخصاً و جداي از خانواده آزادي عمل لازم را بريا شروع چنين امري ندارد و اين پدران و مادران آنها هستند كه بنا به موقعيت و مصلحت اجتماعي به انتخاب همسر براي فرزند خود تن در مي دهند.

امروزه ممكن است در شهر هاي استان و در بعضي خانواده ها كه ريشه ايلاتي كمتري دارند به اين قانونمندي پايبند نباشند و يا كمتر خود را بدان مقيد مي دانند ولي من حيث المجموع وجه غالب با خانواده هايي است كه تفكرات ايلاتي و طايفه اي دارند و از پيوند فرزندانشان اهداف فرهنگي و اجتماعي را دنبال مي نمايند كه به نظر آنها فرا تر از يك پيوند صرفاً زناشويي است.همانطور كه در تمام جوامع پدرسالاري مرسوم است همواره خانواده پسر براي ازدواج پيشقدم است و بايستي به خواستگاري براي پسر خود برود.

شيوه هاي انتخاب همسر براي فرزند بستگي به نيات و آمال خانواده دارد كه مي توان ادعا نمود زيبايي و كمال فردي دختر يا پسر در آن نقش اول را ندارد بلكه اولويت با معيارهاي نظير داشتن فاميل،ثروت و كيان خانواده است و فرزند نيز بايستي به اين تصميمات تن در دهد و اگر نظري هم داشته باشد معمولاً برايش براحتي قابل طرح نيست هر چند در بعضي خانواده ها طرح آن هم چيزي را تغيير نمي دهد.

در روستاها در بسياري از موارد داماد خيلي مسن تر از عروس است ولي بنا به تشخيص ولي دختر او را به عقد داماد مورد نظر در مي آورند.علاوه بر اين ممكن است كه داماد همسران ديگري هم داشته باشد و در واقع دختر جوان در حكم چندمين همسر او باشد.در خيلي از موارد عروس از فرزندان آن شخص هم كوچكتر است ولي همان طور كه ذكر شد معيارهاي سن وسال و كمالات فردي تعيين كننده نيستند و عوامل ديگر در اين مسئله دخيل مي باشند.

انواع ازدواج در خرم آباد و شهر هاي ديگر استان :

ناف بريده(ناف بريه):زماني كه دو نوزاد به دنيا مي آيند هنگام بريدن ناف آنها مي گويند نافش را براي فلاني بريدم و در واقع با اين عمل آنها را نامزد مي كنند.خانواده پسر هم تا زمان بلوغ آنها نسبت به تهيه لباس ، طلا و پرداخت مخارج ساليانه دختر- هديه و چشم روشني اقدام مي نمايند و زماني كه آن دو به سن بلوغ مي رسند اگر اتفاق غير مترقبه اي پيش نيايد ازدواج با تشريفات لازم صورت مي گيرد و اگر اتفاقي پيش آيد بسته به مورد تصميم گيري مي شود.

مثلاً اگر پسر فوت شده باشد و دختر به سن بلوغ برسد و خواستگار داشته باشد بزرگان قوم بطور محترمانه  از پدر او مي خواهند كه اجازه دهد دختر را شوهر دهند ومعمولاً اگر خواستگار از دشمنان خانواده پسر نباشد اجازه داده مي شود و اگر از دشمنان باشد كه مسئله ممكن است به درگيري و طولاني و مصيبت زا هم باشد.

چنانچه دختر فوت نمايد باز در هنگام ازدواج بايد رضليت خانواده را جلب نمايند ولي در هر دو صورت خانواده هاي هر دو طرف به هيچ وجه در مراسم عروسي آنها شركت نمي كنند.

ازدواج از طريق خون بس :

هنگامي كه ميان دو فاميل و يا دو ايل يا دو نفر درگيري باشدكه منجر به قتل يك نفر شود پس از نشست هايي كه بزرگان انجام مي دهند تصميماتي گرفته مي شود و بر اساس آن علاوه بر پرداخت مبلغ معمولاً گزافي وجه نقد، بسته به اعتبار و شخصيت مقتول يك يا دو دختر را هم بجاي خون به خانواده مقتول تحويل مي دهند كه آنها را به عقد فرزندان خود و يا برادران و نزديكان مقتول در آورند و بدين طريق به اختلافات پايان داده مي شود.

البته اين كه اين نوع ازدواج درست يا غلط و يا تا چه حد در ، از بين بردن ريشه درگيري نتيجه بخش است،جاي بحثي مستقل دارد ولي علي الظاهر در بيشتر موارد در ميان دو طايفه رابطه دائي و خواهر زاده اي برقرار مي شود هر چند مشاهده شده است كه گاه اين نوع ازدواج معضلات جديدي بر مشكلات قبلي افزوده است.

عزاداريها و سوگواري هاي مذهبي :

علاقه و احترام مردم اين خطه به خاندان نبوت و ائمه معصومين(ع) بسيار زياد است و به همين خاطر در روزهاي وفات پيشوايان دين و فرزندان آنها بشدت متأثر مي شوند.اين تاثير در رحلت پيامبر گرامي اسلام ،درگذشت حضرت فاطمه زهرا(س) و شهادت حضرت علي(ع) و عاشوراي حسيني به اوج خود مي رسد.

مردم در دو ماه محرم و صفر جشن و سرور را بكلي تعطيل، مساجد و تكايا را سياهپوش و مجالس روضه خواني برگزار مي نمايند ، دسته جات زنجيرزني در دو ماه محرم و صفر بطور مرتب به ذكر مصيبت مشغولند.

ولي در شهر خرم آباد فعاليت اين دسته جات در دهه اول محرم خيلي بيشتر از جاهاي ديگر است.در اين ده روز دسته جات سينه زني تداركات لازم را مي بينند : عِلمُ و كُتَل در خيابانها نصب مي شوند و بعد از شب هفتم محرم و تراش عباس (سر و صورت خود را اصلاح نموده و معتقدند كه اجر دارد)هر شب در مساجد جمع شده، نوحه خوان آنها را آماده مي كنند و سپس در خيابانها به گردش در مي آيند.لوطي ها (مطرب ها) با ساز و دهل مارش عزا مي نوازند.اين اعمال تا ظهر عاشورا ادامه دارد.بيشتر سينه زنان خرم آباد خود را به گِل آغشته مي كنند. اين سنت حتي در سرد ترين روز زمستان نيز اجرا مي شود.اين عمل معروف به خَرِه (گِل) افتادن است و مختص مردم خرم آباد مي باشد.

چگونگي به گل افتادن :

افرادي كه نذر دارند در سر كوچه ها و محله ها به قدر نياز خاك مناسب و هيزم تهيه مي نمايند.شب عاشورا خاك را با آب و گلاب مخلوط و به اين ترتيب خَره يا گل را آماده مي سازند و در دل شب پير و جوان خود را به گل مي اندازند و جلوي آتش كه قبلاً بر افروخته شده گرم و خشك مي شوند و بعد دسته هاي كوچك به هم ملحق شده و دسته هاي بزرگ به وجود مي آيد.

اين دسته ها در سطح شهر به حركت در مي آيند تا ظهر سينه زني و عزاداري را ادامه مي دهند و اين در حالي است كه شهر كاملاً تعطيل و همه عزادار و گريان هستند.بعد از آن مردم براي شستشو به حمام هاي عمومي شهر كه قبلاً توسط صاحبانشان به همين منظور آماده شده مي روند.

نحوه جمع آوري هيزم (هيمه يا كُتَل) :

در حال حاضر چوب خشك را از جنگل هاي اطراف شهر جمع آوري و براي استفاده در مراسم به شهر حمل مي كنند ولي در گذشته شيوه جمع آوري هيزم به گونه اي ديگر بود در گذشته هيزم تنها سوخت مردم در شهر ها بوده است و در نتيجه هر خانواده مقدار زيادي هيزم در خانه جمع آوري نموده است در روز تاسوعا جوانان درب منازل مردم را مي زنند وبا گفتن «يك قطعه چوب هيزم نذري امام حسين و حضرت عباس را از خانه خارج كن» چوب جمع مي كردند.مردم مقداري هيزم به آنها مي دادند و بدينسان جوانان چوبها را تا پاي گِل حمل مي كردند،كليه تداركات دهه عاشورا را مردم داوطلبانه انجام مي دهند و در اين راه پير و جوان احساس خستگي نمي كنند.

مصيبتهاي شخصي :

امروزه در شهر ها وقتي كسي فوت مي كند مراسم با گرفتن شب سوم ، هفتم و چهلم و سالگرد و صرف هزينه هاي سنگيني اجراء مي شود ولي در گذشته وقتي كسي فوت مي كرد.آشنايان و اقوام در خانه او گرد مي آمدند و پس از سه روز در خانه ي او را مي بستند و به ترتيب اقوام نزديك آنها را به منزل مي بردند وبه اصطلاح آب در دهان صاحب عزا مي ريختند و آرايشگري را دعوت مي كردند تا سر و صورت آنها را اصلاح نمايد و سپس صاحبان عزا كارهاي روزمره خود را آغاز مي نمودند.شب سوم هم از مردم دعوت به عمل مي آمد و فقط يك سيني چلو گوشت يا چلو مرغ براي نگهبان قبرها به گورستان مي فرستادند و شب هفتم هم ضمن رفتن به قبرستان مقداري حلوا و نان لواش جهت خواندن فاتحه براي متوفي توزيع مي كردند.در روستاهاي اين خطه وضعيت فرق مي كند بسته به موقعيت اجتماعي او عمل مي شود اگر از بزرگان محل يا جواني برازنده و متعلق به خانواده اي متمول باشد مراسم با سر و صدا انجام مي شود.بدين صورت كه كُتَل مي بندند و اسب يا ماشين او را سياه پوش مي كنند وحتي زنان گيسوان خود را ميبرند و (دوار) كه چادري بافته شده از موي بز و سياه و خشن است بر خود مي بندند بريدن گيسوان مصيبت سنگيني است بعد از فوت از روستاهاي دور و نزديك براي تسليت به تدريج وارد مي شوند و گروهي از اهالي آبادي هم به استقبال آنها مي روند.افرادي كه جهت گفتن تسليت آمده اند وقتي كه به نزديك آبادي مي رسند با صداي بلند گريه و فرياد سر مي دهند.

سپس صاحبان عزا آنها را آرام مي كنند.مراسم عزا در روستاها ممكن است حتي تا يكسال هم طول بكشد و مردم هر وقت كه مطلع شوند جهت دادن سر سلامتي به صاحبان عزا مراجعه مي كنند و آنها هم بايستي مثل روز اول از نظر روحي و جسمي آماده باشند چون در هفته هاي اول كساني كه از راه هاي دور جهت گفتن تسليت آمده اند زياد هستند.تقريباً از ساعت 10 صبح شروع به غذا دادن نموده و هر دسته كه غذا صرف مي كنند سفره را ترك كرده تا گروه ديگر تغذيه كنند.اين عمل تا حدود ساعت 1 بعد از ظهر ادامه دارد.

وقتي شخصي فوت مي نمايد بيشتر اقوام دور  و نزديك به احترام متوفي لباس سياه بر تن مي كنند و بعد از چهلمين روز صاحبان مصيبت اقدام به بيرون آوردن لباس سياه از تن اقوام مي نمايند و براي اين كار ابتدا از فاميلهاي دورتر شروع مي كنند. بدين ترتيب كه صاحبان مصيبت قبلاً مقداري پارچه و صابون به اندازه ي كافي تهيه مي نمايند و به منزل افراد مورد نظر رفته، ضمن اظهار تشكر و تعارفات معمول تقاضا مي نمايند كه لباسهاي سياه را ازتن بيرون آورده و حمام بروند و حنا ببندند.بيرون آوردن سياه از تن افراد مسئله بسيار حساس است كه بايستي با مهارت با آن برخورد شود و به هر حال چنانچه پارچه يا لباس و صابون و حنا كه جهت بيرون آوردن سياه تهيه شده است از طرف همگان پذيرفته نشود به يكي از اقوام كه بضاعت مالي كمتري دارد داده مي شود.

آخرين افرادي كه سياه را از تن بيرون مي آورند صاحبان مصيبت هستند كه اقوام بزرگتر قدم جلو مي گذارند و لباس آنها را با تعارفات معمولي در مي آورند.

صنايع دستي :

اهميت صنايع دستي بيشتر از اين جهت است كه اولاً :زمينه هاي توسعه آن در استان بالقوه وجود دارد و مواد اوليه اين نوع صنايع از قبيل كرك و پشم و پوست چوب هاي جنگلي و ميزان اين موارد به حدي است كه ضمن رفع نيازهاي داخلي مي توان مقداري هم به خارج از استان صادر كند ثانياً :رشد صنايع دستي مي تواند درآمد روستاييان را ترميم كند.

صنايع دستي در استان از سابقه ي طولاني و تنوع گسترده اي برخوردار است.از جمله صنايع دستي مي توان به اقلام زير اشاره كرد:

نمد مالي – گيوه دوزي – آژيه كِشي – جولا (رختخواب پيچ) – قاليبافي – ورشو سازي – تختخواب سازي و ... .

يكي از مشاغل خدماتي كه عمدتاً توسط زنان خانه دار در گذشته انجام مي شده  نان پزي  يا  نانوايي بوده است . زنان  خرم آباد دي در منازل خود نان ساجي و زنان بروجرد و اليگودرز نان تنوري مي پختند و به بازار عرضه مي كرده اند اكنون در خرم آباد و اطراف اين امر فقط براي مصرف خانواده صورت مي گيردولي در بعضي از روستاهاي بروجرد تقريباً به شكل گذشته اين كار انجام مي شود.

كلاً صنايع دستي به سه قسمت تقسيم مي شوند :

1-  صنايع دستي جامعه عشايري : دوار(سياه چادر) ، فرش،گليم،جاجيم،جل(روپوش اسب و گاو)،چيت،خورجين،گيوه،چوغا،هور،هور اسبان و ... .

2-  صنايع دستي روستا : دنباله صنايع دستي عشايري است با تحولي گاه جزئي در تكنيك و ابزار و نوع و هدف آن.عمده ترين اين صنايع فرشبافي و گليم بافي است.

3-  صنايع دستي جامعه شهري : به طور عمده عبارتند از: خراطي ، نمد مالي ، قلم زني ، ورشو سازي ، رنگرزي گياهي ، گيوه دوزي ، ماشته بافي ، پارچه بافي ، گليم بافي و قاليبافي است .

ورشو سازي و قلم زني از صنايع اصيل كشور بوده كه در بروجرد رونق زياد داشته ليكن در سالهاي اخير اين صنعت در مقابل صنايع استيل سازي تا حدود رونق خود را از دست داده است .

برخي باورهاي مردم :

حكيم هاي محلي و شيوه درمان چند بيماري :

اكنون اين باورها خيلي پا بر جا نمي باشند .

1- بهره داشتن افراد : افرادي وجود دارند كه گفته مي شود هر يك داراي بهره درمان نوعي بيماري هستند و بهره امتيازي است كه شخص بصورت ارثي و يا اكتسابي دارا است و در نتيجه قادر است بعضي از بيماري ها مانند : (باي تَزْبيه) يك نوع قولنج ، زردي يا يرقان و ... .

باي تَزْبيه:

«باي به معناي بار است و «تَز» به معناي به خواب رفتن مي باشد و در اصطلاح لري باي تَزْبيه يك نوع قولنج موضعي است كه عمدتاً در گردن و پشت كمر بوجود مي آيد.شخص در اين ناحيه دچار درد شديدي گشته به طوري كه دامنه حركت و چرخش مفاصل و عضلات ناحيه آسيب ديده كم ميشود افراد بهره دار مي توانند اين ناراحتي را رفع كنند.بنابر باور مردم اين افراد توانسته اند بچه خوك يا گراز را خفه و در نتيجه قدرت درمان بيماري باي تَزْبيه را پيدا كنند.

نحوه درمان : شخص بهره دار پس از گفتن  بسم الله  و فرستادن  چند صلوات به آرامي دستش را روي محل درد مي كشد و اين عمل را دو يا سه مرتبه انجام مي دهد  و  توصيه مي كند كه موضع را گرم نگه دارند . پس از مدتي بيمار درمان مي شود بنا به گفته افراد بهره دار زماني كه دستشان را روي بيمار مي كشند دست آنها براي مدتي بي حس مي شود.

زردي يا يرقان :

شته شخص مبتلا به يرقان را نزد «زردي بُر» مي برده اند حكيم به محض ديدن بيمار و يا در لحظه اي كه بيمار هيچگونه آمادگي نداشته يك سيلي به صورت او مي زده بطوري كه بيمار ، يكه مي خورده و بعد در دهان او آب دهان مي ريخته است .مي گويند اين عمل را در سه نوبت انجام و بيمار را درمان مي نموده اند و در بعضي موارد هم توصيه مي كرده اند كه بيمار چند عدد ماهي ريز و زنده قورت بدهد.

بيماري عال ( يال )

يال موجودي افسانه اي است كه همواره با زناني كه وضع حمل مي كنند در گير است و اگر زائو تنها بماند يال او را با خود مي برد يا مي كشد ، از اين روست كه زائو را تنها نمي گذارند.

در صورتي كه زني دچار يال (عال) شود توسط زني كه بهره يال دارد اقدام به معالجه وي مي نمايند.اين شخص هم از طريق اجدادش كه بهره يال بريدن را از ملائك به ارث برده اند، اين توانائي را بدست آورده است.

روش درمان :

معالج موهاي زن يال برده را بطرف بالا مي كشد و بصورت  او  سيلي  مي زند و  در بعضي مواقع  با  شليك تير هوايي سعي در به هوش آوردن او مي كنند ولي در خيلي از موارد مؤثر واقع نمي شود و نوزاد و مادرش مي ميرند

عال  ممكن  است بر سر زائو بكوبد و  او  را ديوانه  كند و در اين حال  مادر  نوزاد  در حالي  كه جيغ  مي كشد ،بيهوش مي شود.معالجه ديو گرفتگي را همان كسي كه يال گرفتگي را درمان مي كند ،انجام ميدهد ،براي جلوگيري از امر فوق علاوه بر تنها گذاشتن زائو ده عدد پياز را كه به سيخ كشيده اند همراه با تعدادي قرص نان بالاي سر نوزاد و مادرش و يا جلوي درب آويزان مي كنند و هر روز يك عدد پياز را دور مي اندازند .اين عمل تا ده روز ادامه دارد و هنگام دور انداختن پياز مي گويند : درد وبلا از اين خانه دور شود .

اعتقادات مردم :

1-          هنگامي كه شخصي تصميم به انجام كاري دارد و نيت به شروع آن مي كند اگر كسي يكبار عطسه (كِرچه) شخص از انجام آن خودداري مي كند و يا براي براي چند لحظه نيّت خود را تغيير مي دهد مثلاً اگر قصد داشته باشد كه از خانه بيرون برود و كفش را هم پوشيده است ،كفشها را از پا در مي آورد و لحظه اي مي نشيند و آن وقت قصد خود را عملي مي كند .

2-          گرفتگي ماه يا خسوف : وقتي كه ماه در خسوف بود اعتقاد  بر اين  بود كه كافران آن  را گرفته اند بنا بر اين مردم به پشت بام ها رفته و با ساز و دهل ايجاد سر و صدا مي كردند و قتي كه ماه گرفتگي تمام مي شد مردم به خانه هاي خود مي رفتند.

3-          هيچگاه آب روي تژگاه (آتشگاه) نبايد ريخت زيرا چراغ عمر بزرگ خانواده اش خاموش خواهد شد . اگر كسي فوت كند و فرزند پسر نداشته باشد چون اجاقش كور است اقدام به ريختن آب در تژگاه مي كنند زيرا ديگر كسي به خانه او رفت و آمد ندارد و دودي از تژگاه او بلند نمي شود .

4-          در هنگام عروسي برادر داماد دست عروس را مي گيرد و سه بار به دور تژگاه (در حالي كه عقد نامه را در كنار آن گذاشته اند ) مي چرخاند اين رسم احتمال مي رود كه از رسوم عهد باستان  باشد زيرا آتش به منزله پاكي بوده  و با اين عمل آرزو  مي كنند كه  عروس  و داماد  زندگي  پاك و  با  سعادتي  داشته باشند . 

5-          عروس را هيچ  وقت سوار  قاطر مي كنند چون  قاطر عقيم است  و براي عروس شگون  ندارد ، هميشه همراه عروس پسر بچه اي سوار بر اسب به خانه داماد مي فرستند با اميد آنكه عروس  در  آينده براي شوهرش فرزند پسر بياورد .

6-              هنگام عبور دامها ، زنان نبايد مشك آب را از ميان آنها عبور دهند زيرا دامها تلف مي شوند .

7-          هنگام غروب نبايد از همسايه نمك ، ذغال و پول گرفت زيرا براي صاحبخانه شگون  ندارد  بنا  بر اين اگر مراجعه شود ممكن است از دادن امتناع ورزند .

8-              هيچگاه نبايد آب جوش را روي زمين ريخت چون ممكن است بچه پري بسوزد و آن ها نيز انسان را اذيت و آزار كنند .

9-              دختر نبايد بي شام (بدون شام خوردن) بخوابد چون براي پدرش بد مي شود .

10-           اگر دختري از ميان دو مرد رد شود بختش بسته خواهد شد .

11-           اگر در خواب ببيند كه مرده چيزي از آنها مي گيرد فرد ديگري هم از اعضاي خانواده مي ميرد .

12-           روي گربه نبايد آب ريخت ، زيرا بدن فرد زگيل خواهد زد . . .

و هزاران اعتقاد ديگر كه خيلي از آنها از بين رفته اند .

شعر و ادب در خرم آباد و  لرستان 

در پهن دشت ميهن اسلامي  مراكز شعر و  ادب مانند شيراز ، نيشابور ، سبزوار و ... فراوان بوده و هست يكي از همين  مراكز لرستان با  سابقه اي ديرينه مي باشد كه  آثار  تمدن  و زندگي كشت كاري و دامداري  در آن به وفور يافت  شده است ، مردان  و  زنان از گذشته دور تا كنون به علت طبيعت شاعرانه لرستان با  كوه هاي بلند و سر سبز و  پوشيده  از  جنگل هاي بلوط ، انجير ، ارژن ، آلو ، زالزالك ، جوشن  و  رود خانه ها  و  آبشار ها و حيوانات اهلي و وحشي اشعاري سروده اند . امروزه خيلي از مردم اين خطه بخصوص قسمت هاي شمالي با آن كه بيسواد هستند اما اكثراً شعر سروده و يا اينكه اشعار فردوسي را حفظ هستند . به علت طرز زندگي و ارتباط تنگا تنگ با طبيعت اشعار خود را به زبان ساده مي سروده اند و هنگام فشار حاكمان ستمگر بر آن ها چنان با مهارت شعر  مي سروده اند كه  انسان را مبهوت مي كرده اند . با اين توصيف از احوال  شعراي  كهن اطلاعات درست و دقيقي در دست نيست زيرا :

افراد با سواد  انگشت شمار بوده اند –  چاپ و نشر رونق نداشته –  تلاطم  روزگار و  حمله   مغول  و  اسكندر مقدوني  و هجوم  ايلات  و عشاير  ديگر  باعث  از  بين  رفتن  اين  آثار گرانبها  گرديده است . همان طور كه ملا منوچهر يكي از شاعران معروف لُر كه در اثر حمله كزازيها ثلاث ديوان اشعارش را كه حدود ده هزار بيت است از بين مي برند و شاعر بيچاره مسافرتي به ملاير ، اراك و فراهان مي كند و به علت پيري و غم از دست دادن ديوان جان از كف مي دهد .

از جمله شاعران : مير نوروز ، ملا پريشان ، سيد يعقوب ، بابا طاهر ، ملا منوچهر ، بنان ، خان الماس ، پيري دولتشاهي ، استاد غضنفري و عزيز بيرانوند و ... مي باشند .

باباطاهر : سرگذشت  سوته دل دامنه ا لوند در هاله اي از  ابهام  قرار گرفته  است . عده اي  او  را  همداني  و گروهي او را لرستاني مي دانند . در خرم آباد آرامگاه  و  قلندر خانه اي در يك محل قديمي شهر قرار دارد كه گروهي معتقدند كه آرامگاه همان سوته دل قلندر منش يعني باباطاهر است ولي برخي ديگر آرامگاه را متعلق به سيّد طاهر مي دانند . عده اي ديگر از مورخان زادگاه و محل دفن باباطاهر را همدان مي دانند و از آنجائيكه بر اساس برخي شواهد از جمله رابطه باباطاهر با شاه نوشين لرستاني و گويش سرايش او ، لرستاني بودن او را بيشتر ثابت  مي كند  شايد باباطاهر مدتي از عمر خود را در همدان گذرانده است . سال تولد و  مرگ باباطاهر همانند زادگاهش معلوم نيست ، آنچه مسلم  است  اينكه در زمان  ورود طغرل بيگ  به  همدان در  سال 447 باباطاهر در قيد حيات بوده است .

اسفنديار غضنفري امرايي :

غضنفري امرايي يكي از بنيانگذاران انجمن شعر و  ادب  در خرم آباد  است . او  در سال 1296 ( هـ . ش)  در شهر كوهدشت لرستان متولد شد تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذرانده و سپس براي ادامه تحصيل عازم شهر خرم آباد گرديد  در اين شهر از محضر آيت ا... كمالوند و ميرزا اسداله خان متخلص به « مفلوك » كسب معلومات نمود . بنا  به گفته خودش  سرودن  شعر را از سال 1312 و با سرودن مخمس ( شعري كه هر بند آن پنج مصراع باشد ) آغاز كرده است  و از آن به بعد با  جديت  بيشتري شعر و شاعري را دنبال نمود و  با مطالعه كتب گوناگون ادبي بر غناي ادبي خود افزود . ايشان تا كنون 14 اثر ادبي را تأليف نموده كه برخي از آنها چاپ و بعضي به علت عدم امكانات مالي به چاپ نرسيده است ، تعدادي از آثار اين استاد عبارتند از :

ديوان مير نوروز – ديوان ملا پريشان– گلزار ادب لرستان– لغت نامه – گويش لُري و لَكي – كتاب نادر نامه .

موسيقي در خرم آ‌باد

آلات موسيقي مورد  استفاده  در خرم آباد عمدتاً  عبارتند  از : كمانچه ، تنبك يا ضرب ، ساز يا سُرنا ، و دهل تنبوره كه مخصوص در اويش علي الهي است . ساز و دهل در عروسي هاي روستا ، كمانچه و ضرب بيشتر در  شهرها مورد استفاده قرار مي گيرد . عمدۀ موسيقي لر در دستگاه ماهور است و آهنگ هاي لري غالباً رزمي و بعضاً  بزمي است . بيشتر تصنيف ها و آهنگ ها سينه به سينه تا  كنون  به دست ما  رسيده  و  سرايندۀ  آنها مشخص نيست . كه معروفترين آنها :

سيت بيارم ، دايه دايه ، بزران ، كرمي ، خسرو شيرين  و  غيره مي باشد . علاوه بر سروده هاي قديمي آهنگ هاي لري جديدي نيز سروده شده كه شاعر و نوازنده آن مشخص مي باشد .

رقص ( دست ) لُري

در خرم آباد رقص محلي از جمله كارهاي جهت دار قوم  لر است زيرا همان طور كه گفته شد در موسيقي لري رزم و بزم به هم آميخته شده است . افراد در حالي كه جشن و سرور مي باشند  توانايي خود  را  نيز به نمايش مي گذارند . نمونه اين مورد  ادعاهاي جواني است  كه   شروع  به  رقصيدن  گروهي  مي نمايند سعي دارند كه ديگران را خسته كنند و خود تا  آخرين  نفر در ميدان مي مانند  و اصطلاحاً مي گويند :

                                      طرف يا  طرف هاي مقابل را ( كِپَنِم ) يعني درمانده كردم .

چون  رقص هاي لري دسته جمعي و به نحوي  است كه  افراد دست  در  دست  همديگر مي رقصند و در محل رقص « دست » مي گويند .

رقص هاي دسته جمعي به رهبري يك نفر (سر چوپي ) يا «چوكي» شروع مي شود و يا حداقل سه نفر انجام مي گيرد و در آن افراد هنر هاي فردي خود را به نمايش مي گذارند .

دين و مذهب در خرم آباد و لرستان

اكثر قريب  به اتفاق  مردم  لرستان و خرم آبادي ها مسلمان و شيعه مي باشند . اخلاص لر ها نسبت به خاندان نبوت و ائمه اطهار غير قابل وصف مي باشد . تجلي اين  ارادت را مي توان از احترامي كه اين مردم  به  سادات دارند مشاهده نمود ، بار ها ديده و شنيده  شده كه فردي از سادات مرتكب  خلافي شده و مردم او را به خاطر احترام به جدش عفو نموده اند .

يا اگر سيدي در روستايي زندگي مي كند و از نظر اخلاقي و رفتار داراي كمالاتي است مردم به  جد  او قسم ياد مي كنند و چنانچه براي خود حقي قائل باشند با  پا در مياني او نسبت به هم گذشت مي كنند و موضوع را تمام مي دانند . به احترام  سادات در  مراسم و جشنها  در گذشته و حال صداي هر نوع آهنگ و موسيقي تا  زماني كه آنها در  محل  باشند قطع مي نمايند و   همچنين  است  موقعيت  امامزاده هاي آنها كه  بعضاً  چند  بار  در سال به زيارت اين امامزاده ها  مي روند و  نذورات خود را  هديه مي كنند و حتي به عنوان تبرك  براي  حفظ سلامتي فرزندان  خود پارچه اي  از داخل گنبد  بر مي دارند و با خود مي برند و بعداً به جاي آن مقدار زيادي پارچه عودت مي دهند .

برخي از امامزاده ها عبارتند از :

امامزاده عبداله (شاهزاده عبداله) –  زيد بن علي – امامزاده محمد (شاهزاده محمّد) –  امامزاده جعفر –  باباي بزرگ – خالد بن علي و شاه احمد .

مردم  به  اماكن و اشياء مقدسه ديگري نيز اعتقاد دارند و نسبت  به آنها  احترام  قائلند و بعضاً  هم درخواست اجابت دعا  مي نمايند مانند گذرگاهها ، جاهاي پا و درخت مراد . البته به طور كلي در لرستان تعصب  مردم  به خاندان پيامبر و  ائمه اطهار باعث  شده كه در طول  تاريخ  اين خطه  مذهب جديدي  در  لرستان  اظهار  وجود نمايند كه گروهي از آنها افكار خود را نشر دهند و پس از مدتي از ميان رفتند .

لباس مردان عشاير لرستان :

از اجزاء زير است :

1-    شال : پارچۀ بلند سفيدي از جنس چلوار كه چند دور به كمر مي پيچانند و در مواقع ضروري از آن استفاده مي كنند و در مواقع جنگ زخمها را با آن مي بستند و در حالت عادي موادي را كه با خود  حمل مي كردند در گوشۀ آن مي بستند .

2-     ستره : قباي مخصوص است .

3-     كلاه نمدي .

4-    كُپِنَك يا خرجي : يك نوع  قباي پشمي محكم است . لباس روي چوپانان و در مواقع رزم  لباس  رزمي  هم محسوب شده  و كساني  كه براي آوردن  عسل طبيعي  به كوهستان مي رفته اند  براي  خنثي كردن  نيش زنبور از اين لباس استفاده مي كرده اند .

5-    گيوه يا كاله : روي آن بافته شده از نخ تابيده و زير آن از لاستيك ضخيم و محكم است و بعضي مواقع از چرم هم استفاده مي كرده اند و در اليگودرز و ازنا نيز يك نوع قبا كه معروف به « چوخا » است مي پوشند كه لباسي است زيبا و موقر ، شلوار عشايري اين منطقه مانند بختياري ها بسيار گشاد است و به پارچه زيادي نياز دارد و كلاه نمدي آنان با ديگر عشاير استان فرق دارد .

لباس زنان لر :

1-     پيراهن آزاد بلند و بدون يقه .

2-     كُلِنجه : جليقه  يراق  دوزي  كه  در  بسياري   از  موارد با   سكه هاي  يك و دو ريالي رويه جلويي آن  را  سكه دوزي مي كنند .

3-    تَره : پارچۀ  ابريشمين   مخصوصي  است كه  زنان  لُر  و كرد  به  سر مي بندند و  به  لُري  آن  را  (ساوُه)  مي گويند . تَره را در حالت عادي مي بندند و براي شركت در مراسم جشن و سرور نوعي از آن را به نام (گلوني) كه رنگين است روي تَره مي بندند .

4-     كفش زنان لُر : زنان لر معمولاً از گيوه يا آژيه استفاده مي كنند ولي در دهه هاي اخير از كفشهاي معمولي استفاده مي نمايند .

درّۀ خرم آباد :

آثار تمدن دورۀ سنگي :

درّۀ  خرم آباد  به طول 15 و عرض 12 كيلومتر ، در كوه هاي موازي شكل آهكي  به  ارتفاع 1170 متر  واقع شده  است . محدود  بودن  درّه  و  وجود  ذخيرۀ فراوان آب در دل كوهها و چشمه هاي آب شيرين و گوارا و جنگلهاي  اطراف  موجب  شده است كه عليرغم قطع مداوم ، هنوز انبوه  و فراوان  باشند ، سر سبزي  و نشاط ويژۀ آنها از دوره هاي قديم تا كنون موجب شده كه همواره محل زيست و زندگي باشد و آثار  تمدنهاي ادوار مختلف را در بر داشته باشد . دوره هاي پيش  از تاريخ اين دره مؤيد  قابل زيست  بودن  در  زمان هاي قديم است كه شايد جامع ترين و كاملترين اطلاعات مي توان از غارهاي محل سكونت بشرهاي اوليه به دست آورد. غارهاي دّره خرم آباد : در زبان لري به غار « اِشْكَفت » مي گويند .

1-    غار قمري : اين غار در غرب و در سينه كوه مشرف به شهر خرم آباد واقع شده ، دهانه غار جنوبي بوده و سطح داخل آن بيش از 200 متر مربع است و طول راهرو باريك آن زياد است و تا به حال كسي نتوانسته است به انتهاي آن برسد . درباره اين غار افسانه هاي زيادي بين اهالي خرم آباد مشهور است .

2-    غار يافته :  اين غار در 25 كيلومتري جنوب باختري شهر خرم آباد بر سر راه كوهدشت در محلي به نام (سوليزه) در دامنه كوه يافته واقع شده و سطح داخل آن كم است .

3-    غار كُنجي : به فاصلۀ 4 كيلومتري جنوب شهر خرم آباد است و در كمر كش كوه قرار دارد . راه رسيدن به آن از درۀ باريكي است كه مسيل است و در بهار از دامنه هاي آن چشمه هاي آب جاري مي شود . يكي از منظم ترين غار ها از لحاظ سطح داخل مي باشد . مساحت آن بيش از دويست متر مربع است كه كف آن خاكي به قطر 2 متر دارد . قسمتي از غار كنجي را كه دهانه آن را يك تپۀ خاك دستي گرفته است كه با كاوشي كه در بهار  سال 1348 در اين تپه به  عمل آمد چند قبر پيش از تاريخ با اسكلت هاي متعدد از آن به دست آمده ، در دامنه و چشم انداز اين غار دشتي وسيع با تپه هاي مصنوعي نيز وجود دارد .

شكل و نوع اسكان و معاش :

به علت وجود نقاط و محل هاي مربوط به


مطالب مشابه :


معرفی بخش الوار گرمسیری

اين نظرند كه لرها از نژاد ايراني اصيل طبقه مشخص بوده اند، يكي فاميلهاي خان و




پیروی از ولایت فقیه و حضرت امام خمینی ره در وصیت نامه شهیدان

تا آخرين قطره خون خويش پيام رهبر امت را كه تبلور قوانين اصيل ايرانى و فاميلهاى




طوايف سرباز

اين نكته قابل توجه است كه در بلوچستان بسيارى از طايفه ‏ها يا ايرانى فاميلهاى اصيل مى




خرم آباد شهري با يك آسمان شقايق

قبل از اين تاريخ هيچ يك از جغرافي نويسان اسلامي ايراني و از فاميلهاي اصيل كشور بوده




ايدئولوژى بهائيت

شبكه ايراني بين روحانيت اصيل و پيروان او را کليه فاميلهاى بهائى ابتداى




برچسب :