گزارش جلسه عمومی پنجشنبه 94/01/27"جهان بینی 1 و 2 و اولین سال رهایی آقای مهدی رحیمی "

به نام قدرت مطلق الله

روز پنج شنبه 94/01/27 جلسه چهاردهم از دور سی و ششم  کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 شعبه سلمان فارسی  با نگهبانی مسافر محمدجواد  ، دبیری مسافر عباس  و

استادی ایجنت محترم جناب آقای اصغر منصوری

با دستور جلسه  جهانبینی 1 و 2 

و تولد یکسال رهایی آقای مهدی رحیمی

راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

 

  

ابتدا استاد محترم چنین فرمودند:

روز عاشورا تمام این انسانهای پاک ما فکر می کردیم سختی می کشند ولی سختی نمی کشیدند چون عاشق خداوند بودند.

 انسانی که به کنگره می آید و کنگره را می شناسد اگر بداند درمان می شود پس خماری را نمی فهمد اگر روش کنگره را بدانیم و درست انجام بدهیم و حرمت ها را درست پیاده کنیم و کوتاهی نکنیم درمان می شویم قدیمی ها اینجا هستند به من می گفتند توده انرژی بعضی مواقع خیلی ها می گفتند ما پاهامون درد می کند و یا خواب درست نداریم من می گفتم چرا اینها این را می گویند چون درست سفر نکردند من که روزی چهل گرم تریاک و شیره وشیشه مصرف می کردم چرا اینجوری نیستم چون موقعی که دیدم راهنمای خودم که کراک مصرف می کرده یا کسی دیگری که مواد مصرف میکرده درمان شده و الان راهنماست  من هم گفتم پس من هم می توانم و بقیه را الگو گرفتم تا الان خوب شدم . وقتی انسان به جلوی خود و هدفش نگاه کند دیگر به اینکه پایم درد می کند و یا خوابم نمی برد فکر نمی کند .

 مثل اینکه تو خانه 50 متری زندگی می کنی و بعد به تو بگویند می خواهیم خانه 1000 متری به تو بدهیم ولی باید 500 متر را سینه خیز بروی وقتی نگاه می کنم به اینکه من چقدر سختی کشیدم در خانه 50 متری و هدفم را بدانم پس تلاشم را می کنم تا به ان خانه برسم . سالها اعتیاد را هیچ کس نتوانست درمان کند و تمام دنیا در درمان آن ماندند ولی کنگره 60 توانست مسافر ها را درمان کند و خیلی جاها با معتاد مثل گوسفند  رفتار می کنند تو کمپ ها می بندند به تخت و یا تو بیمارستان فارابی بستری می کردند بروید و تو بازداشتگاه ها ببینید چه طوری با کسی که معتاد است برخورد می کنند هرجا رفتم هر اتفاق افتاد به پیشانی من چسباندند زمانی که من به کنگره آمدم من در طول 11 ماه سفر خماری را اصلاً حس نکردم چون روش درست را پیش رو گرفتم من که اصلاً نمی توانستم 10 دقیقه خماری را تحمل کنم ولی در کنگره توانستم . مکه که رفته بودم 100 گرم شیره و تریاک برده بودم که به من گفتند تو چه جرعتی داری ، یعنی این بدن من بوده و الان هم خدا را شکر 4 سال و چند ماه هست هیچ نیازی نداشتم خوب اینجا درمان شدم و اینجا با جهان بینی و آموزشهایی که به من دادند و گفتند ساعت 10 شب باید بخوابی فقط گفتم چشم وقتی تو حرمتها از دروغ گفتند ، نیامدم دروغ بگویم چون اینجا کسی را به زور نمی آورند من برای خودم می آیم  مثلاً امروز 500 نفر باید اینجا باشند ولی حالا100 نفر هستند نمی گویند چرا نیامدید ، یا مرزبانها نمی گویند به کسی چرا نیامدی پس کنگره کسی را زوری نمی گوید باید بیایی و با کسی کاری ندارد . اگر بخواهم فکر کنم من برای چه اینجا نشستم ، اینجا نشستم خودم را نشان خانواده و جامعه بدهم که من یک کنگره ای هستم  .این طور درمان صورت نمی گیرد . اما اگر هدفم مشخص باشد من یک مصرف کننده ام و من اگر یک شب تریاک نباشد همه چیزم را به باد می دهم چه بسا می بینیم در جامعه که 90 درصد طلاق ها به خاطر اعتیاد است و 90 درصد مشکلات در جامعه ما زیر سقف اعتیاد می باشد اون وقت به خود می آئیم که من باید حرکتی داشته باشم و حرکتم برایم اینجا تعریف شده است اینجا نمی خواهد من فشار بیاورم به مغزم نمی خواهد مدام بگویم خدایا چه کار کنم من 5 یا 6 تا ترک داشتم و تو این ترکها می ماندم گاهی وقتها می آمدم و می گفتم خانم نمی شود ترک کرد من بدنم نیاز دارد نمی شود ترک کرد و حتی دو یا سه مرتبه سرم را به دیوار می زدم ولی وقتی آمدم کنگره بعد از سه جلسه به همسرم گفتم اگه من درمان نشدم به من سم بدهید چون راه را پیدا کردم و برایم راه باز شده من نمی خواهم دیگه سرم را تو دیوار بزنم ، نمی خواهم تو کمپ من را به تخت ببندند من تا آمدم به من گفتند چقدر مصرف می کنی گفتم چقدر بهم گفتند برو روزی 3 بار بکش گفتم آقا باید بکشم گفتند بله باید بکشی که وقتی من روز اول شروع کردم از قبلم نشئه تر بودم و تاره مزه مواد را فهمیدم این روش و این قوانین با هم که جمع بشود بعد از 11 ماه تو می توانی از اعتیاد نجات پیدا کنی ، درمان اعتیاد مرد می خواهد مردش هستی تو وادی هشتم گفتند:

گرمرد رهی میان خون باید رفت

از پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای در راه بنه وهیچ مگوی

خود راه بگویدت که چون باید رفت

شما میخواهید از بیماری که  95% دنیا اعتقاد دارند درمان ندارد رها بشوید وحاضر نیستید هفته ای 3 روز کنگره بیائید ولی قبلاً حاضر بودید 10 تا چند ساعت پای مواد بنشینید و یک طرف مواد و بدبختیهایش و طرف دیگر بی پولی ،ولی الان حاضر نیستید  که 11 سفر کنید بعدهم انتظار داریم که ما هم درمان بشویم و هم انتظار داریم حالمان خوب باشد شما همگی  دیده اید یک سفر دومی در کنگره و در لژیون چگونه حرکت می کند و می شود مقایسه کرد کسانی که 11 ماه موادشان کم می شود واز آن طرف هم جهان بینی و آگاهیشان بالا می رود در لژیون ها پیدا هستند خیلی شاداب هستند و این عدالت خداوند و این حقشان هست خیلی ها هم رها  می شوند ولی از تریاک ولی جهان بینی صفر است اینها بی خود وقتشان را دارند هدر می کنند بارها در لژیون می گوییم به تازه واردین هم می گوئیم که جهان بینی جزء اصلی درمان است . بدون جهان بینی  یعنی فقط از مواد جدا شده اید. در جایگاه ایجنتی دارم می بینم تو کمیته انضباطی که سفر دومی داریم بعد از 16 ماه دوباره برگشت خورده به او که می گویم چرا برگشتی می گوید خانمم فلان حرف را زد من هم به هم ریختم یعنی برای یک نق زدن همسر رفتی مصرف کردی این یعنی  جهان بینی صفر ...

جهان بینی یعنی 95% از درمان ما ، یعنی برای درمان جسم 5% گذاشتند و 95% جهان بینی باید بالا باشد تا درمان کامل باشد . اگر جهان بینی را یادبگیریم ولی عمل نکنیم هیچ فایده ندارد .باید تو این 11 ماه جهان بینی را اینقدر ببریم بالا که بعد حال خوش داشته باشیم و بتوانیم کمک کنیم .انسانها که می خواهند به بالا برسند باید درس بگیرند روحشان جدا بشود از جسمشان و لذت ببرند .تمام قوانین و شرطهای زندگی را خداوند در کلام ا... به ما گفته ولی ما فراموش کردیم یا نمی رویم سراغشان، گفتند اگر خواستید حالتان خوب بشود باید بگذرید و گذشت داشته باشید و یادمان رفته فقط به فکر خودمان بودیم .

اگر خواستید بدن سالم داشته باشید باید شب زود بخوابید ما تمام قوانین را یادمان رفته بعد حالمان بد شده و شروع کردیم به ناسزا گفتن روبروی خدا و اینکه چرا خدا بفکر ما نیست و چرا فلانی حالش خوب هست ،مثل یک راهنما بعضی ها می آیند و می گویند من شب ها خواب ندارم یا حالم خوب نیست و من به ایشان می گویم اگه غیر از این بود من به کنگره شک می کردم چون تو می امدی می نشستی یک چای میخوردی و می رفتی و جهان بینی صفر بوده باید بدانی صندلی را برای چه گذاشتنداین جهان بینی و دانایی باید  بالا باشد زمانی که ساختمان را ساختیم 200 نفر بیشتر نبودیم الان 2000 نفر هستیم و الان نیاز به نیرو برای OT و مرزبانی پارک و غیره داریم و باید خدمت کرد این همه ما اعلام می کنیم نیازمند نیرو هستیم برای خدمت حالا کنگره که همان کنگره هست ولی چه اتفاقی افتاده که خدمت نمی کنیم . در قرآن می گوید اگر ناسپاس باشی به مربی یا آن جایگاهی که تو را درمان کرده خداوند آن جایگاه را از تومی گیرد . و این ناسپاسی از ضعف جهان بینی می باشد .همان طور که به شما ها کمک شده شما هم به دیگران کمک کنید .تو آیه قرآن آمده به بندگان من چنان نیکی کنید که من به شما نیکی کرده ام . منی که مثل یک کرم پای منقل بودم و دست من را گرفتند و امدم اینجا من هم باید کمک کنم و یادم نرود که 11 ماه امدم اینجا و رفتم من روزی 40 تا 50 هزارتومان تریاک می کشیدم یادم رفته اینها ناسپاسی هست . من باید اینجا کمک کنم و اگر نکنم یعنی جهان بینی صفر بوده . و انشاا... خداوند به ما کمک کند از این آموزشهای رایگان که استفاده می کنیم بتوانیم کمک کنیم . همیشه می گویند 11 ماه جهان بینی مساوی با 70 سال در دانشگاه درس خواندن است . الان داریم دکتر معتاد و مهندس و بی سواد هم معتاد پس این علمی که ما خواندیم به چه درد ما میخورد وقتی کاربردی نباشد .پس باید جهان بینی بالا در 11 ماه بدست بیاوریم تا همیشه حال خوبی داشته باشیم .

 

دستور جلسه دوم : 

من خدا را شکر می کنم 4 تا 5 بار که تولد گرفتم هرچی تلاش کردم که ببینم ایرادی دارند تا بگویم نشد دیروز تا حالا هم هرچی فکر کردم تا ایرادی از مهدی بگویم دیدم چیزی نیست که بگویم آقامهدی هم مثل همه ما تا آمد کنگره مصرف کننده بود یک بیمار بود ضمن اینکه آقا مهدی عیب دیگری که داشت خیلی  تعصبی بود و وقتی من تو لژیون گفتم همسرانتان را هم می توانید بیاورید تا یک هفته به من چپ چپ نگاه می کرد و به آن چند نفری که با او امدند هم گفت همسرتان را نیاورید  مگر بیکار هستید و هنوز هم40% تعصب را دارد ولی سفر خیلی خوبی داشت .

وبعد 6 ماه فهمیدم که این چهار نفر باهم همکار و دوست هستند و از این بابت خیلی نگران بودم که خیلی وقتها دوستیها خیلی خوبه و یک رقابتی بوجود می آید و در قران هم می گوید در کار خیر رقابت نیز هست .این چهار نفر خیلی قشنگ امدند و سفر کردند از همان اول اقا مهدی کارشان را از هم جدا کردند و اگر جهان بینی اقا مهدی ضعیف بود الان شال مرزبانی روی گردنش نبود و امتحان کمک راهنمایی هم دادند و یک مرحله را قبول شدند انشاا... آن مرحله را هم قبول می شوند .

در کنگره 60 هیچ چیز را نمی توان پنهان کرد اگر پنهان کاری هم کردید مطمئن باشید دارید میروید زیر . اینجا هیچ کس از کسی چشم داشتی ندارد و هیچ راهنمایی نمی گوید اگه من نبودم فلان رهجو الان درمان نمی شد .من یا راهنمایان دیگر رهجو را که ببینیم می فهمیم چه جوری سفر کرده تو این 11 ماه و هرچی کاشته حالا هم وقت برداشتش هست و یک راهنما طبق وظیفه و قانون و جمعیتی که پشت درهستند مسئول است اگر بداند رهجو دارد با تریاک درمان می شود و می بردش تا گل را بگیرد .

آقا مهدی از کسانی بود که می دانستم می ماند و دانستنم مال این بود که عملش را دیدم ، دیدم که حرمتها را رعایت کرده بود و انشاا... این روز مبارک خودش و خانواده اش باشد و برکت زندگی شان شود .

 پس از مشارکت مسافران و همسفران تولد یکسال رهایی آقا مهدی را با شکوه تمام جشن گرفتیم 

   

 

 

اعلام سفر:

 

آنتی ایکس مصرفی : تریاک . الکل . شیره . قرص

مدت تخریب : 5 سال

سفر اول : 12 ماه 

رهایی : یکسال و چند ماه

 

آرزو مسافر:

آرزو می کنم ان شالله همه همسفرانی که می آیند کنگره رهایی مسافرشان را ببینند .

 

آرزو همسفر صفورا

من هم آرزو می کنم که در سال جدید پیام کنگره 60 به تمام گوش خانواده های که مصرف کننده مواد مخدر دارند برسد .

 

صحبتهای مسافر مهدی


من همیشه یک نقابی به صورت داشتم که امروز برداشته می شود یک روز که جلو تلویزیون نشسته بودم یک دفعه بدنم فلج شد و من را بردند بیمارستان و 10 روز انجا بستری شدم و 100 تا ازمایش از من گرفتتند و همه برایم دعا می کردند هر روز دکتر ها و مشاورها  می آمدند و می گفتند اگر شیشه مصرف می کنی بگو ما به خانواده ات  نمی گوییم من که اصلا مواد را تا حالا مصرف نکرده بودم به ایشان گفتم نه و بعد از 10 روز با کلی داروهای آرامبخش من را مرخص کردند  که هر روز پرخاشگر و عصبی شده بودم و سریع عصبانی می شدم و هر شب با همسرم دعوا و مشاجره داشتیم تا یک روز پدر و مادرم امدند و گفتند اگر همسرت را نمی خواهی طلاقش بده گناه دارد . تا به لطف یکی از دوستان با مواد آشنا شدم روزی که کشیدم تا فردای آن روز داشتم می کشیدم و تا دو روز فقط بالا می آوردم خوب بود سنگ کوب نکرده بودم و به خودم گفتم این دیگر چه بود و عجب چیزی بود بعد ها که فهمیدم حسین مصرف می کند به او گفتم پس چرا به من نگفتی .

دوره نامزدی من با مواد 4 روز بود و بعد ازدواج دائم داشتم و هروز مصرف می کردم البته قبل از مواد الکل هم مصرف می کردم . تا یک روز حسین گفت می خواهیم برویم کنگره تو هم می آیی گفتم باشد کنگره هم می ایم و امدم به کنگره تا دم در رسیدم مرتب می گفتم حالا کسی مرا نبیند خیلی برایم حرف مردم مهم بود حتی بیشتر از زندگیم بعد گفتم حالا یک ماه می مانم به خاطر حسین و بعد نمی آیم در لژیون  نشستم اما نئشگی راهم دلم نمی خواست از دست بدهم اگر یک کم نئشگیم دیر میشد سریع مواد را مصرف میکردم تا نئشه بشوم . در طول یک ماه که آمدم آموزشهایی یاد گرفتم که یکی از آنها وادی هشتم بود که گفتم یک ترازو بردارم و در کفه ای نئشگی را گذاشتم و در کفه دیگر 3 تا چیز را جسم و خانواده و جامعه که اول دیدم جسم هست گفتم خوب جسمم نابود می شه طوری نیست به خودم ضرر زدم بعد دیدم خانواده دیدم نه نمی شود خانواده ام برام مهم بودند و بخاطر من نباید نابود می شدند و بعد دیدم جامعه هم اعتبار و همه چیزم هست دیدم نه کفه نئشگی خیلی کمتر و این کفه برام چرب تر هست و نتیجه گرفتم نئشگی را بزارم کنار و درمان بشوم می خواستم ارامش را پیدا کنم .و به آرامش رسیدم واقعا ارامش اینجا هست و بعد به خودم گفتم حالا بعد این یازده ماه با خماری چیکار کنم اصلا خماری به سراغم نیامد شاید خیلی مشکلات برام پیش میامد که از کنگره یاد گرفتم چه طوری حلشان کنم . شاید بیشترین راهها را که یاد گرفتم به خاطر اصغر آقا بود من یادم هست یک ماه اول  که گذشت به دوستام گفتم این خودش نئشه هست و دارد برای ما اینقدر حرف می زند و انرژی میدهد برام جالب بود کسی که دیگر مواده مصرف نمی کند مگر میشود اینقدر انرژی بدهد و حرف بزند اصلاً فکرش را هم نمی کردم ولی مردانه ایستادم من تو این مدت یک بار هم خماری نکشیدم .واقعا مدیون اصغر آقا هستم واقعا مثل یک پدر برایم بودند و خیلی جاها به من کمک    می کردندو به من راهنمایی میدادند جا دارد از اقای مهندس و خانم انی . اقای حکیمی که این همه زحماتشان اگر نبود کنگره 60 در اصفهان هم نبود . و از راهنمای همسفرم تشکر می کنم و از همسفرم تشکر می کنم که امشب که نقاب را برداشتم بامن نمیدانم چه کار می کند ولی دیگر آرامش دارم از حسین آقا تشکر ویژه می کنم که ما را به کنگره آوردند .و جا دارد تشکر ویژه از گروه مرزبانی بکنم که بسیار زحمت می کشند.

 

صحبتهای راهنمایی همسفر خانم زهرا موسوی

 

بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ***که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ

ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ***ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ

بسیار خوشحالم که خداوند این توفیق را نصیبم کرد که در این جشن باشم و به پدر بزرگوارمان جناب آقای مهندس عرض فروتنی و تبریک  دارم و تبریک ویژه به تمامی عزیزان کنگره 60 و تبریک به راهنمای گرامیشان صمیمانه تبریک به این دو عزیزمان که سفری پر از دقدقه و ناآرامی داشتند تشویق و احسنت می گویم به خانم صفورا که در طول سفر بردبارانه و کنار همسرشان بودند و همچنین راهنمایی های مسافرشان کمکشان می کرد .هر تولدی درونش 2 تا پیام نهفته است که  پیام اول  این تولداین است که انسان در ظاهر موجود فراموشکاریست .خیلی چیزها را می تواند فراموش کند و اگر با دید مثبت نگاه کنیم خیلی اثر دارد و اگر با دید منفی نگاه کنیم اثراتش می تواند در زندگیمان باشد .

پیام دوم این بود که شاید ما در شرایطی قرار بگیریم که گاهی دندان در مقابل دندان و گاهی سر در مقابل سر و گاهی بخشش و گذشت قرار می گیرد چون خداوند متعال بخشنده و مهربان هست و قهار و هم توانا  هست .

من یاد گرفتم عشق خالص ذره ذره پدیدار می شود و هیچ وقت از بین نمی رود .

و در آخر آرزو دارم که اگر در لحظه ای اشتباهی کردیم خداوند ببخشد ما را و در لطفش قرار بگیریم .

بازهم این روز را به این دو عزیز تبریک می گویم.

 

سخنان همسفر صفورا 

 

از خلق جهان کناره کردیم                         سررشته عقل پاره کردیم

کس چاره ما نکرد و ما خود                       بی منت خلق چاره کردیم

ننمود رهی بجز ره عشق                         هرچند که استفاده کردیم

 

من هم خداوند متعال را سپاس گذارم که در این جایگاه  قرار گرفته ام و خداوند این لیاقت را به ما داد که امروز این جا باشیم . من هم مثل همه شما ها بودم نمی دانم ولی میدانستم آقای رحیمی به کنگره می اید اما نمی دانستم برای چه؟  چون به کنگره کسانی که مصرف کننده هستند می امدند و مرتب به خودم می گفتم آقای رحیمی برای چه میرود کنگره او که مصرف کننده نیست چه شب ها که تا صبح به او التماس می کردم برای چی میروی کنگره ولی اقای رحیمی هیچ چیز نگفت و فقط می گفت تو که می دانستی من قرص اعصاب میخورم میرم که درمان بشوم و دیگه نخورم میروم که دیگه دعوا و مشاجره نکنیم ایا تغییر نکردم دیگه ببین دعوا نمی کنیم من هم هیچ چیز نگفتم واقعا بعد دو ماه آقا رحیمی تغییر کردند یک شب که سه تا امتحان فرداش داشتم صبح که میخواستم برم برا امتحان یک سری جمله گفت و خیلی به من آرامش داد واقعا تعجب کرده بودم گفتم این که به حرف زدنش من ایراد می گرفتم حالا اینها را از کجا می گوید. واقعا اقای رحیمی تغییر کرده بود همیشه تا دعوامون می شد با آرامش و صبوری و گذشت من را ارام میکرد و این گذشتش بود حتی من 99درصد که مقصر بودم و اون یک درصد بود گذشت داشت و میامد می گفت که مقصر هست  بیشتر دعوا ها تقصیر من بود من که نمی دانستم آقای رحیمی مشکل دارند فقط می دانستم قرص اعصاب میخورند و اگر خشونت هم دارند بخاطر قرص اعصاب هست که من را به اینجا کشاند .خیلی عوض شده بود و برای من سوال بود اینجا کجاست که او میرود مگر جایی هم هست که بدون پول کلاس اخلاق باشد و اخلاق و رفتارشان را عوض کند یک شب رفتم سر کتابهاش و کتاب 60 درجه زیر صفر را باز کردم وادی 13 امده بود که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است کتاب را بسته ام و چیزی نفهمیدم به خودم گفتم اخه اینها چی هست میخواند میفهمد ولی واقعا جهان بینی اش عوض شده بود یک روز به او گفتم من هم باید بیایم اینجا و من را یک روز آورد کنگره من تو جلسه نشستم و خوشم امد تا امدم بیرون گفت دیگه نمی شود بیایی گفتم نه من دوست دارم اینجا را تا یکشنبه شد زنگش زدم که من را ببرد ولی گفت نمی شود همان یکبار که بردمت بس است من هم گفتم یا من را میبری یا شما هم نمیروی نمی دانستم 3 ماه مانده به رهاییش و خودش من را آورد من هم خیلی جذب شدم اقای رحیمی خیلی اخلاق و رفتارش عوض شده بود یک روز به خودم گفتم من نتوانستم عوضشان کنم تو 6سال ولی اینجا توانستند .من از کنگره دوتا معجزه دیدم یکی رفتار و اخلاق اقای رحیمی عوض شده بود و دوم آرامش که بدست اورده بودیم که حاضر نیستم با چیزی عوضش کنم . زمانی که هشت ماه پیش فرزندم را از دست دادم اقای رحیمی و کنگره بود که به من آرامش دادند اقای رحیمی با حرفهایشان و با اموزش های که دیده بودند من را ارام کردند و بعد از 9 ماه بخاطر بارداری به کنگره نیامدم دوباره من را اوردند .

من هم جا دارد اینجا به خاطر بر پایی این جشن خوشحالیم را به گوش اقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و استاد جهان بینی برسانم و تشکر می کنم ازایشان و حتی در پشت این صحنه دستهایی هستند که زحمت می کشند در راس آقای حکیمی و آقای اصغر منصوری ایجنت محترم شعبه که اگرصحبت ها و راهنمایی های ایشان نبود من الان اینجا نبودم اگه 10 تا کلمه می گفتند من همه را سرمشق زندگیم قرار میدادم تشکر می کنم بابت کمک راهنمایی که به آقای رحیمی کردند و از خواهر بزرگوار خانم موسوی که با صحبت هاشون و راهنمایی هایشان به من دل گرمی می دادند حتی چند وقتی که نبودم به فکر من بودند و با پیام و زنگ سراغ من را می گرفتند .از همه شما عزیزان که در جشن ما شرکت کردید و مشارکت ها یتان باعث دلگرمی ما شد صمیمانه تشکر می کنم  و همچنین از گروه مرزبانی و آقا حسین تشکر می کنم.

 

 از طرف کلیه مسافران و همسفران اولین سال رهایی آقا مهدی را به ایشان و همسفر گرامیشان خانم صفورا و کمک راهنمایان گرانقدرشان تبریک میگوییم .

 پیام 

 

 

 

 

 

 


مطالب مشابه :


دعوا بر سر آب!

دیده‌بان طبیعت بختیاری - دعوا بر سر آب! - تارنمایی برای پاسداری از طبیعت بام ایران




دستور جلسه ی هفتگی"فضولی و آسایش"به قلم کمک راهنمای گرامی "همسفر نسیم"

کنگره60 اصفهان شعبه شیخ بهایی - دستور جلسه ی هفتگی"فضولی و آسایش"به قلم کمک راهنمای گرامی




دعوا

مجمع دانشـجویان خمینی شهری دانشگاه صنعتی - دعوا انجمن دانشجویان خمینی شهری دانشگاه اصفهان.




علت کتک خوردن در دعوای خیابانی حتی یک رزمیکار

محمد ک.ص از اصفهان. توصیه ما این است که هیچ وقت دعوا نکنید چرا که دعوا عواقب خوشایندی رو




گزارش جلسه عمومی 11/8/91 و جشن اولین سالروز رهایی مسافر صابر

کنگره 60 اصفهان شعبه سلمان فارسی - گزارش جلسه عمومی 11/8/91 و جشن اولین سالروز رهایی مسافر صابر




سیل مهاجران اصفهان را برد

قصر سوزان - سیل مهاجران اصفهان را برد دو پسر سوار بر موتور سر مي‌رسند و دعوا بالا مي‌گيرد.




دستور جلسه ی هفتگی(نقش آموزش و خدمت در رهایی و تجربه من )

کنگره60 اصفهان شعبه شیخ بهایی - دستور جلسه ی هفتگی(نقش آموزش و خدمت در رهایی و تجربه من ) - آدرس




ناگفته های مدیر عامل پتروشیمی اصفهان

حرفهای در گوشی - ناگفته های مدیر عامل پتروشیمی اصفهان - حرفهای در گوشی پتروشیمی اصفهان




گزارش جلسه عمومی پنجشنبه 94/01/27"جهان بینی 1 و 2 و اولین سال رهایی آقای مهدی رحیمی "

کنگره 60 اصفهان شعبه سلمان فارسی - گزارش جلسه عمومی پنجشنبه 94/01/27"جهان بینی 1 و 2 و اولین سال




علت کتک خوردن در دعوای خیابانی حتی یک رزمیکار

محمد ک.ص از اصفهان. توصیه ما این است که هیچ وقت دعوا نکنید چرا که دعوا عواقب خوشایندی رو




برچسب :