گزارش جلسه عمومی 11/8/91 و جشن اولین سالروز رهایی مسافر صابر

به نام یگانه معبود هستی....

پنج شنبه ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۱ جلسه چهارم از دور بیست و هشتم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ منطقه اصفهان با  نگهبانی مسافر علی٬ دبیری مسافر امیر و استادی مسافر رضا پروانه ٬و با دستور جلسه

"از فرمانبرداری تا فرماندهی" و همچنین "اولین سال رهایی مسافر صابر" راس ساعت ۱۶:۴۵ برگزار شد.

سخنان استاد: 36020120810123.jpg

اولین قدم برای ورود به تاریکی ها نافرمانی است. ما هر جا قوانینی الهی را زیر پا گذاشتیم ایجاد دردسر کردیم و وارد تاریکی شدیم... تمام حس های منفی که درون من نقش می بندد نتیجه نافرمانی ست ٬مصرف مواد مخدر نتیجه نافرمانی ست .و حالا اگر من خودم چند نوع مواد مخدر مصرف کنم می توانم به پسرم بگویم که سیگار نکش؟ من که درونم پر از حس های منفی ست می توانم به دخترم بگویم در مدرسه با همه مهربان باش و همه را دوست داشته باش؟  پس اگر من بخواهم از تاریکی ها خارج شوم باید "فرمان را اطاعت کنم" و قوانین الهی را نقض نکنم.

قوانین الهی در کتاب شریف و همچنین توسط پیامبران و یا کسانی که قبلاْ آن تاریکی ها را تجربه کرده اند و از آن تاریکی خارج شده اند برای ما بیان می شوند. مثلا در مورد اعتیاد٬ راهنمای من تاریکی اعتیاد را تجربه کرده ٬ به کنگره آمده٬ فرمانبرداری کرده٬ از باتلاق اعتیاد نجات پیدا کرده و به روشنایی رسیده است و حالا تجربه دارد.و من باید  راهنمایی که انتخاب می کنم ٬فرامینش را اطاعت کنم ٬باید تمام آن باورهای غلط را دور بریزم تا بتوانم به روشنایی برسم... آن موقع است که نیروها به من برگردانده می شوند و می توانم فرماندهی کنم.

و اما دستور جلسه دوم:

رهایی صابر از آن رهایی هایی بود که من را خیلی به فکر فرو برد٬ صابر اعتیادش را با تزریق نور جیزک و تمجیزک شروع کرده بود. زمانی هم که به کنگره آمد با تزریق شیشه وارد شد!

کسانی که مصرف کننده شیشه هستند مشکلات زیادی دارند ٬ و صابر که دیگر شیشه را تزریق می کرد... و این کار را سخت می کرد. از آن طرف ما مشکلی داشتیم به اسم "پدر صابر" چون صابر با پدرش خیلی مشکل داشت.

اما با وجود تمام این سختی ها "معجزه اتفاق افتاد" ... تفکر صابر عوض شد٬ انگار نه انگار که او روزی تزریقی بود٬ پدرش به کنگره آمد و به لژیون آقای فنایی وارد شد ...و این پدر و پسر که این همه با هم مشکل داشتند با هم رفیق شدند٬ دوست شدند که من واقعاْ لذتش را می برم.

پدرش انگار ۱۰ سال جوانتر شد ٬ افسردگی و غم از صورت مادرش رفت... من به او و خانواده اش تبریک می گویم و آرزو دارم او را در جایگاه کمک راهنمایی ببینم.

بعد از سخنان استاد و مشارکت اعضاء  اولین سال رهایی مسافر صابر را با شور فراوان جشن گرفتیم.

225IMG_3400.jpg

اعلام سفر: سلام دوستان صابر هستم یک مسافر

تخریب ۵ سال. آخرین آنتی ایکس مصرفی تزریق شیشه٬ تزریق کراک. ۱۰ ماه و ۶ روز به روش دی اس تی با داروی اپیوم ٬به راهنمایی آقای رضا پروانه سفر کردم .در حال حاضر هم یک سال است که از بند اعتیاد آزاد و رها هستم.

آرزوی مسافر صابر:

889IMG_3402.jpg

آرزو می کنم تمام پدر و مادرهایی که فرزندشان درگیر اعتیاد هستند ٬رها شوند و به آرامش برسند.

723IMG_3403.jpg

من قبل از اعتیاد خیلی آرام و یک بچه مثبت کامل بودم٬ چه شد که اعتیاد را شروع کردم ٬خودم هم نفهمیدم. من هیچ علمی به اعتیاد نداشتم٬ و از روی جهالت با تزریق ٬اعتیاد خودم را شروع کردم... تفننی هم نبود ٬از همان روز اول پیاپی مصرف می کردم. چون تزریق می کردم ٬زود به هم ریختگی هایم معلوم شد و همه فهمیدند و یک روز مادرم من را در حین تزریق دید.

و از همان روز بدبختی من شروع شد...پدر و مادرم مدام به من می گفتند ترک کن...اما چگونه امکان داشت ؟من تازه ۳ ماه بود که با اعتیاد آشنا شده بودم٬ اعتیاد را می پرستیدم٬لذت می بردم! دست و پایم را می بستند٬ من را به کمپ می بردند٬ به هر نحوی که بود می خواستند من اعتیادم را ترک کنم٬ اما هیچ کدام از این راهکارها موفق نبود... برای این که به پدر و مادرم ثابت کنم اعتیاد درمان ندارد دریکی از ترک هایم ۸ ماه ماندم  و بعد دوباره مصرف کردم.

به کنگره آمدم٬ فقط به این دلیل که آخرین تیر آن ها را هم به سنگ بزنم...اما دریای بیکران کنگره ٬ چیز دیگری بود! من آمده بودم لب دریا ٬ که فقط نگاه کنم٬ اما این آب کم کم من را به عمق خودش برد .

دو سال بود با پدرم حتی یک کلمه صحبت نمی کردم ...همیشه با هم دعوا می کردیم....اما وقتی به کنگره آمدیم با هم مثل دو رفیق شدیم٬ مثل دو یار...

30920120810131.jpg

مادرم دو سالی بود که به کنگره می آمد و چون پدرم مخالف آمدن او بود ٬آمدنش به کنگره قطع شد٬ اما همیشه به من می گفت صابر یک روز مصرف تو تمام می شود و ....تمام شد. و مادرم ۸ ماه بعد از ما دوباره به کنگره آمد.

خدا را شکر می کنم که امروز در جمع خانواده ام هستم و آرامش دارم.از دایی عزیزم آقای حسینی تشکر می کنم که راه بلد من شد٬ از راهنمای عزیزم آقای رضا پروانه تشکر می کنم که صبورانه من را در این سفر یاری کردند ٬ از آقای فنایی تشکر می کنم که کاری کرد که پدرم "بال پرواز" من شد و توانستم راحت تر سفر کنم. از خانم امینی راهنمای مادرم تشکر می کنم و همچنین از آقای مهندس دژاکام و خانواده گرامیشان تشکر ویژه می کنم که راهی را جلوی پای ما گذاشتند که من مصرف کننده یک سال از رهایی ام بگذرد و حتی یک بار هم به فکر اعتیاد نباشم.

آقای محمد فنایی (راهنمای پدر صابر):

36720120810137.jpg

امروز بسیار روز دلنشینی است٬ از این جهت که صحبت های صابر عزیز را شنیدیم که عمق درد و رنجی که در این خانواده حکمفرما بود را بیان کرد.

انسان وقتی پا به این حیات می گذارد ظاهراْ دچار یک فراموشی می شود.وقتی که این فراموشی به وجود می آید آرام آرام از فطرت خودش جدا می شود و طبیعتا وقتی از فطرتش جدا شد به خطا روی می آورد و گمراه می شود و این گمراهی سبب اتفاقات بسیاری می شود که ممکن است انسان سر از مسلخ در آورد. شاید این معجزه خداوند است که انسان باید راهی را در تاریکی برود  و بعد به روشنایی برسد ٬تا عظمت آن را بهتر درک کند.

تمام ادیان و مذاهب و پیامبران و آن هایی که با کتاب های مختلفی آمدند به دنبال آن بودند که انسان را به راه درست هدایت کنند. کنگره یکی از نمودهای این راه است که می تواند انسان ها را هدایت کند ٬همانگونه که می بینیم این خانواده از چه نقطه ای به چه نقطه ای رسیدند که جای بسی خوشحالی دارد.

همسفر حسن(پدر صابر):

شکر شکر شکر. خدایا شکرت.دیگر در خانه دعوا نیست٬ داد و بیداد نیست٬ واقعا نیست ...یک سال است آرامشی داریم که لذت آن را می برم. زمانی بود که ما این قدر از هم دلسرد بودیم که زمان سال تحویل وقتی که همه دست دراز می کردند و از خدا چیزی می خواستند ما هر کدام در یک اتاق بودیم ٬هر کدام یک گوشه برای خودمان بودیم. دیگر شب هایمان دعوا نیست.....صابر گاهی اوقات روزها به خانه نمی آمد٬شب ها در پارک می خوابید٬ دیگر آن وحشت نیست. الان ما آرامش داریم ٬ شادی داریم. خود من وقتی به کنگره آمدم حال بسیار بدی داشتم .....راهنمایم به من گفت تو فقط خودت را دریاب......و من از آن روز راهم را پیدا کردم .... خدا را شکر الان با صابر عین دو دوست و دو رفیق هستیم.

خانم امینی( راهنمای مادر صابر):

658IMG_3412.jpg

خدا را هزاران بار شکر می کنم که هدیه و رهآرورد  کنگره ۶۰ به همت خود این خانواده و لطف خداوند ٬که آرامش بود به این خانواده عطا شد. خانم فاطمه از زمانی که به کنگره وارد شدند به کنگره ایمان داشتند٬ هیچ وقت به راه شک نداشتند..... خیلی سختی کشیدند ٬ اما صبور بودند و همین ایمان و صبرشان بود که امروز آن ها را به این جایگاه رساند....من واقعا تبریک می گویم.

همسفر فاطمه(مادر صابر ):

چیزی که می خواستم بگویم این است که صابر من را خیلی دوست داشت٬ وقتی که در خانه دعوا می شد و پدر صابر او را از خانه بیرون می کرد٬ من خواب و خوراک نداشتم....

ناراحت بودم٬ گریه می کردم٬ صبح که برای نماز بیدار می شدم ٬تلفن زنگ می زد.... می فهمیدم که صابر است٬ حرف نمی زد اما می دانستم زنگ زده که فقط صدای من را بشنود....وقتی که گوشی را قطع می کرد می گفتم: برایت بمیرم مادر! تو کجایی؟ همه در خانه خود خوابیده اند و تو .......! در این سرما چه می کنی....؟ صابر خیلی سختی کشید٬ او باید ما را حلال کند... ۵ سال بود ولی برای ما به اندازه بیست سال گذشت.....

از آقای مهندس و خانواده شان تشکر می کنم که باعث شدند ما این راه را پیدا کنیم ....و همچنین  از همه عزیزان تشکر می کنم.

بله دوستان این بود یکی دیگر از تولدها و رهایی ها و بهتر بگویم معجزات کنگره ۶۰...

به برکت کنگره یک خانواده دیگر هم نجات پیدا کرد و طعم واقعی آرامش را چشید......با آرزوی موفقیت برای این خانواده دوست داشتنی و به امید رهایی تمام عزیزانی که هنوز در بند اعتیاد اسیرند و به دنبال راهی برای رهایی از این بند.....!

پیام تولد...30920120810127.jpg

با تشکر از همسفر لیلا بجهت تهیه گزارش کامل و بسیار خوب جلسه عمومی و جشن تولد   (مدیر وبلاگ نمایندگی اصفهان)


مطالب مشابه :


دعوا بر سر آب!

دیده‌بان طبیعت بختیاری - دعوا بر سر آب! - تارنمایی برای پاسداری از طبیعت بام ایران




دستور جلسه ی هفتگی"فضولی و آسایش"به قلم کمک راهنمای گرامی "همسفر نسیم"

کنگره60 اصفهان شعبه شیخ بهایی - دستور جلسه ی هفتگی"فضولی و آسایش"به قلم کمک راهنمای گرامی




دعوا

مجمع دانشـجویان خمینی شهری دانشگاه صنعتی - دعوا انجمن دانشجویان خمینی شهری دانشگاه اصفهان.




علت کتک خوردن در دعوای خیابانی حتی یک رزمیکار

محمد ک.ص از اصفهان. توصیه ما این است که هیچ وقت دعوا نکنید چرا که دعوا عواقب خوشایندی رو




گزارش جلسه عمومی 11/8/91 و جشن اولین سالروز رهایی مسافر صابر

کنگره 60 اصفهان شعبه سلمان فارسی - گزارش جلسه عمومی 11/8/91 و جشن اولین سالروز رهایی مسافر صابر




سیل مهاجران اصفهان را برد

قصر سوزان - سیل مهاجران اصفهان را برد دو پسر سوار بر موتور سر مي‌رسند و دعوا بالا مي‌گيرد.




دستور جلسه ی هفتگی(نقش آموزش و خدمت در رهایی و تجربه من )

کنگره60 اصفهان شعبه شیخ بهایی - دستور جلسه ی هفتگی(نقش آموزش و خدمت در رهایی و تجربه من ) - آدرس




ناگفته های مدیر عامل پتروشیمی اصفهان

حرفهای در گوشی - ناگفته های مدیر عامل پتروشیمی اصفهان - حرفهای در گوشی پتروشیمی اصفهان




گزارش جلسه عمومی پنجشنبه 94/01/27"جهان بینی 1 و 2 و اولین سال رهایی آقای مهدی رحیمی "

کنگره 60 اصفهان شعبه سلمان فارسی - گزارش جلسه عمومی پنجشنبه 94/01/27"جهان بینی 1 و 2 و اولین سال




علت کتک خوردن در دعوای خیابانی حتی یک رزمیکار

محمد ک.ص از اصفهان. توصیه ما این است که هیچ وقت دعوا نکنید چرا که دعوا عواقب خوشایندی رو




برچسب :