شناسنامه و دکتر قدوسی.تولد داداش من مهراد

سلام به همه ی شما عزیزان.ایشالا که خوبین.حال و هوای پاییزی دلتون چطوره؟من که پاییزا عاشقترم اصن یه وضی واقعا" ...... یاد روزای اول عاشقانه هامون میفتم و مرورش میکنم و سپاس خدای بزرگ را.

11 آبان دادگاه دارم واسه شناسنامه لطفا بازم با دعاهای قشنگتون یاریم کنید.دیروز نوبت دکتر قدوسی داشتم جواب آزمایشمو دید ویتامین دی پایین بود و کم خون بودم برام 3تا امپول د3 نوشت گفت ماهی یه بار بزن و 10تا هورمون نوشت و نوبت بعدیم شد فروردین 93.تا الان 6تا هورمون زدم صدام دو رگه شده موهای صورتم زبر و ضخیم شده مخصوصا چونه و پیش خط و سیبیلم.رشد پنیس و موهای بدن به خصوص پا و شکم.


فردا تولد داداشمه.مهراد..........پارسال بود هنوز 22 سالش بود کرج بود تو خوابگاهش دلش درد میکرد نمیدونم شاید همون موقعم که انقدر دل درد داشت مریض بود و نمیدونست ......نمیدونم

اما هرچی بود نمیدونست درست یه ماه بعد اینکه پا تو سن 23 سالگیش میزاره نفساش به شمارش میفتن و تموم میشن.تموم میشن.تموم میشن.تموم میشن.تموم تموم تموم.ای بابا

منم نمیدونستم وقتی اونروز جمعه تو بیمارستان رفتم پیشش و گفت تو اینجا چیکار میکنی؟من فردا مرخص میشم حالم خوب میشه.اون جمعه اخرین روزیه که صداشو میشنوم و باهاش میخندم وگرنه از دم تختش تکون نمیخوردم.نمیدونستم چند ساعت بعد تنفسش تمنای دستگاهو میکنه و بعدش کمای ابدیش شوروع میشه.تا جمعه ی بعدش که بعدازظهر بود پشت در اتاقش بودیم دیدم پرده ی تختو کشیدن گفتم چی شده؟گفتن دارن تمیزش میکنن نگفتن کلیه هاشم بار سفرو بستن.تموم اجزا داشتن یکی یکی با دنیا خدافظی میکردن تا صدای اون دستگاهی که یه خط خیلی صافو نشون میده زیاد بلند نشه.گفتم مهراد من میرد شاه عبدل العظیم برگشتم خوب شدی میریم مشهد.پامونو گذاشتیم از بیمارستان بیرون نزدیکای شوش بودیم تلفنم زنگ خورد نخاستم جواب بدم خواهر مهراد بود گوشی رو دادم فاطمه انگار میدونستم چی میخواد بگه .گفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گفت فاطمه به تو چی بگم گوشی رو بده امیر.گوشی رو گرفتم گفت امیر تموم شد ....تموم شد تموم تموم تموم رفتم بیمارستان اما یه حالی بود.همیشه اون راهو با کلی امید میرفتم اما به خدا همه جا تاریک بود ساکت بود خیلی ساکتو سرد.برده بودنش سردخونه انگار همون موقع امیدم نا امید شد.تکیه دادم به دیوار و روبروی سرد خونه نشستم.حتی نتونستم گریه کنم صدامم در نیومد برعکس الان.الانی که احساس میکنم در و دیوار گوششونو گرفتن و چپ چپ نگاهم میکنن.

اون هفته رفته بودم پیشش دیدم سنگ براش انداختن گفتم داداش من سنگ قبر نو مبارک.فردا تولدشه ظهر میریم پیشش هرکی خواست بیاد.داداشم تو تولد خودش نیست ولی حتما پیش خدا حالش خوبه.قهرمان تولدت مبارک............مخلصیم.............



مطالب مشابه :


امپول د3

امپول د3 منصوره با جدای از این د3 هورمونی نیست که باعث افزایش توده عضلانی بشود یا در قدرت




پای پرانتزی

دیگر و 2 تا آمپول د3 و کفش ارتوپدی هم برایش نوشت اما من میترسم و آمپول را نزدم و کفش




شناسنامه و دکتر قدوسی.تولد داداش من مهراد

جواب آزمایشمو دید ویتامین دی پایین بود و کم خون بودم برام 3تا امپول د3 نوشت گفت ماهی یه




تجربيات مامان نازبانو

روز 2 پری یه امپول ویتامین د3 و بکمپلکس. از روز اول پری هر روز 1 عدد آسپرین آ.اس.آ 80.




دارو شناسی 3

کوله کلسیزول (د3):پیشگیری ازکاهش کلسیم که خون سازاست . فیبا:ضدخون ریزی(آمپول) عوارض:




نرمی غضروف کشکک

دکتر بیژن فروغ - نرمی غضروف کشکک - درمان دیسک کمر دیسک گردن زانو درد کمردرد درد شانه - دکتر




برچسب :