نمایش کوتاه رادیویی (1)

به نام خدا

نمایش کوتاه اعتراف

نویسنده . تهیه کننده . کارگردان : مجتبی طالبی

آدم های نمایش ؛

خانم جوان

کشیش

مرد روزنامه فروش

(فضای کلیسا ... روشن کردن کبریت – شمع )

خانم جوان :

روشن کردن شمع توی کلیسا به من آرامش می ده ... همینطور اعتراف کردن ! ...  پدرمن برای اعتراف کردن آماده ام ...  زمانی که دانشجو بودم ، خیال می کردم انسان حیوان ضاحکه – جلوتر که رفتم ، دیدم انسان حیوان ناطقه –  همینطور که جلوتر می رفتم می دیدم انسان حیوان غیر قابل اعتماده ! اما امروز احساس می کنم انسان حیوان اعتراف گره ... این اعترافه که به من انسانیت می ده . منی که از انسانیت دور شدم ... منی که خیانت کردم – به شوهرم به خونوادم – بخاطر اینکه فکر می کردم اونا ...

( موسیقی – اعترافت زن پایان یافته ... زن اشک هایش را پاک می کند ... با آرامش ... )

خانم جوان :

... متشکرم پدر ، مشغله ی کار توی این وضعیت بحرانی از یک طرف – بار گناه از یک طرف دیگه سنگینم کرده بود – اما حالا ... آه پدر پدر ... ( با عصبانیت !! ) ... پدر ؟ شما به اعترافات من گوش نمی دادی ؟ ... پدر ! 

پدر !!! لطفا اون پنبه های لعنتی رو از گوشتون بیرون کنید !! این یک خیانت بزرگه ...

( پدر پنبه ها را از گوش بیرون می آورد . با آرامش ... )

کشیش :

چی یک خیانت بزرگه ؟ !

خانم جوان

: شمابجای شنیدن اعترافات من ، پنبه توی گوشتون گذاشته بودید !!

کشیش :

بزرگترین ضعف ما اینه که به مردم اجازه می دیم در هنگام اعتراف ما ما رو با خدا اشتباه بگیرند ! خواهر خوبم من خدا نیستم ... اعترافات شما رو حتما خدا شنیده ! حالا برای جبرانش باید تلاش کنی ...

خانم جوان :

چی ؟ چی می گی پدر ؟ ...

کشیش :

من هیچوقت دوست نداشتم از کسی اعتراف بشنوم ... ( زیر لب ) ای کاش ما هم چیزی به عنوان نماز داشتیم که ما رو از گناه و اعتراف دور می کرد !

خانم جوان :

چی می گی پدر ؟ ... چی می گی ؟ ...

کشیش :

انگار شما حرف من و نمی شنوید ؟ اوه خدای من ... خانم ، لطفا شما هم پنبه هایی که توی گوشتون گذاشتین روبیرون بیارید !! من این همه برای شما موعظه گفتم ... اما شما ...

خانم جوان :

اما من هنوزهم معتقدم کار شما خلاف قانون دین ماست ... ( زن می رود )

کشیش

: من از این قانون خسته ام ...

( موسیقی )

مرد روزنامه فروش :

روزنامه – روزنامه ... اعتراض یک پدر روحانی به قوانین کلیسا ...

روزنامه ... آیا دادگاه های تفتیش عقاید دوباره راه اندازی می شود ؟ ... روزنامه ... روزنامه ...

در آغاز سال 2012 بسیاری از مردم خواهان اصلاح قوانین کلیسا شدند .

پاپ هنوز پاسخ روشنی نداده است ...

( موسیقی )

پایان

 ******************************************************

 

به نام خدا

نمایش کوتاه اتصال

نویسنده . تهیه کننده . کارگردان  : مجتبی طالبی

آدم های نمایش ؛

پیرمرد واکسی

پسر جوان

( افکت ؛ شب – صدای اذان که از دور شنیده می شود ... )

جوان :

الهی شکر . به این میگن توفیق ! اتصال نماز شب به نماز صبح ... سبحان الله ، سبحان الله ...

( جوان مشغول ذکر گفتن می شود ... افکت تسبیح ) ( جوان در دل با خود سخن می گوید ...

( میکروفن با خیال جوان ، میکس روی ذکرها )

جوان :

خدایا شکر.شب زنده داری و سحرخیزی ، نتیجه ش میشه دوستی باخدا ... راستی مگه خدا چند تا دوست داره ؟ چند نفر هستند که مثل من اهل شب زنده داری و سحر خیزی اند ؟! قطعا با این همه سختی و ریاضت من دوست خوبی برای خدا – لااقل توی این شهرم !!!...

( موسیقی --- افکت خیابان – صدای قدم های مرد جوان ... صدای پیرمرد واکسی از دور ، گوشه ی پیاده رو شنیده می شود ... جوان با خود سخن می گوید ... میکس روی صدای پیرمرد واکسی و قدم های جوان و افکت خیابان )

پیرمرد :

واکسیه ! واکس می زنیم ... آقا بیا کفشتو واکس بزن جلا بگیره ... پینه و وصله و تعمیرات هم قبول می کنیم ...

جوان :

... مثلا همین پیر مرد واکسی – یک عمر کارش همین بوده ! شاید دریغ از یک خط کتاب خوندن ! شاید دریغ از یک شب نماز شب و شب زنده داری ... حتما من که به سن این پیرمرد برسم مستجاب الدعوه ام !!

پیرمرد :

آقا .. آقا ... جوان رشید و رعنا

جوان :

با من هستید ؟ بفرمایید ! کفش من واکس نمی خواد !

پیرمرد :

به نظر من شاید کفشات واکس نخواد اما قطعا دلت براق کننده لازم داره !!

جوان :

ای کاش اینطور بود که شما می گفتین اما ...

پیرمرد :

تو چند وقته زیاد با خودت حرف می زنی ! گاهی با زبون گاهی توی دل ...

جوان :

از چی حرف می زنی ؟

پیر مرد :

از من می شنوی بعد از نماز شب یا وقت سحر ، بشین دعا کن – قرآن بخون یا حتی فکر کن ! فکرای خوب هم عبادته . چی کارداری که خدا چندتا دوست داره ؟ ( با لبخند ) مگه تو همه ی دوستای صمیمیت رو به غریبه ها معرفی می کنی ؟

( جوان متحیر ، دست و پایش را گم می کمند ... )

جوان :

آقا شما چطور ...

پیرمرد :

کفشت نیاز به واکس داره ...

جوان :

شما حرفای دل من و از کجا ...

پیرمرد :

ا ا ا ... گوشه ی کفشت هم که پاره شده ... باباجون تو از این کفشا چقدر کار کشیدی ؟!

جوان :

اما ...

پیرمرد :

اما تعمیر می شه ... بیا این کفشا رو بگیر و برو به کارت برس . برگردی کفشای خودت آماده ست ! برو به سلامت ...

جوان :

اما شما ...

پیرمرد :

واکسیه ... واکس می زنم ... آقا بیا کفشاتو واکس بزن جلا بگیره ...

( موسیقی )

پایان

مجتبی طالبی – گلستان 1390


مطالب مشابه :


نماییشنامه کوتاه کمدی : تست بازیگری

دانلود نمایشنامه های حامد مربوط صادق - نماییشنامه کوتاه کمدی : تست بازیگری - دانلود نمایشنامه های حامد مربوط صادق / خیابانی و کمدی موزیکال / میان پرده - دانلود نمایشنامه




دانلود نمایشنامه کوتاه (2)

هنر ششم - دانلود نمایشنامه کوتاه (2) - اولین نشریه مجازی دانشگاه تربیت معلم تهران ( کانون ... واگویه های پندار باورمداران در آستانه حضور ، نويسنده : هوشنگ جاوید.




نگاهی کوتاه به نمایش های ابزورد

ابزوردیسم، دبستانی تئاتری مشتمل بر آثار نمایشی اروپایی و آمریکایی حاصل ناامیدی انسان در دوره پس از جنگ جهانی دوم(دهه های 1950 و 1960میلادی) است.نمایش های این




نمایش تک نفره

نفرت از اطلسی ها - نمایش تک نفره - اشعار بلند و کوتاه شاعر خیابان آزادی و نمايشنامه هاي( رضا آشفته )




چند نمایش کوتاه

اشتیاق - چند نمایش کوتاه - فرهنگ ، هنر ، اندیشه. ... مرد 3 : نگاه به خنده هام نکنید ! اتفاقا منم توی کار عتیقه جات و اجناس و پول های قدیمی ام ... مرد 1 : چی داری می گی !




نمايشنامه هاي مدرن ايراني

ديگر آنكه فرم نمايشنامه مدرن در مقايسه با نمايشنامه هاي شكسپير متفاوت است كه هم شامل نمايشنامه هاي بلند و هم شامل نمايشنامه هاي كوتاه است … »1 در فرهنگ اصطلاحات




دانلود نمايشنامه هاي شكسپير

English of high school - دانلود نمايشنامه هاي شكسپير - ... کتاب داستان های کوتاه انگلیسی برای کودکان · + نوشته شده در پنجشنبه سی ام آبان ۱۳۹۲ساعت 19:51 توسط




نگاهی به نمایشنامه ی رادیویی

گوینده می تواند با گفتاری کوتاه صحنه آغاز نمایشنامه را برای شنونده شرح دهد و یا بعد از هرچند صحنه و دیالوگ بنا بر ضرورت مطالبی بیان نماید. برای جداکردن صحنه های




جنس چینی (نمایشنامه ی رادیویی کوتاه)

جنس چینی. نمایشنامه ی رادیویی. /صدای ولوله و شلوغی جمعیت رفته رفته کم می شود و جای خود را به صدای گام های زنی با کفش های پاشنه بلند می دهد . صدای گام ها به تدریج




خلاصه 50نمایشنامه ایرانی

25 سپتامبر 2012 ... کوشش های پدر ناموفق می ماند، زیرا دولت نیز به جعفر میدان می دهد تا در جهت ... " کاکتوس" نمایش تک‌پرده‌ای و کوتاهی درباره پزشک و نمایشنامه‌نویسی




برچسب :