تاريخ هنر و معماري در ایران (1)

كهن‌ترين مرحله زندگي بشر در ايران، چنانكه نوشته‌اند تمدن خاص عصر سنگ و مربوط به 12000 تا 10000 سال پيش است. اين مسأله نخستين باراز سوي پروفسور كارلتون. س. كون كه درسالهاي 1949ـ1951 درمأموريت دانشگاه فيلادلفيا در ايران كار مي‌كرد، با شناسايي غارهاي مسكوني نزديك بهشهر در
مازندران به نامهاي غاركمربند وهوتو، به اثبات رسيد. همچنين درسال 1949 آثاري از انسان پيش ازتاريخ ازسوي پروفسور رومان گيرشمن فرانسوي در حفاري غاري درتنگ پبده در كوههاي بختياري واقع در شمال شرقي شوشتر، به دست آمد.
در غارهاي ديگر مانند غار شكارچيان در بيستون كرمانشاه و كنجي در خرم‌آباد و… آثار زيست و ابزار و سلاحهايي از سنگ ناصاف مربوط به دوران حجر يافت شد. در كنار اين ابزار سنگي، در غارهاي دره ميرملاس در لرستان براي نخستين بار با نقاشيهاي ديواري مربوط به اواخر دوره سنگ يعني در حدود 6 يا 7 هزار پيش روبه‌رو مي‌شويم.

كاوشهاي تپه گنج دره در كرمانشاه نشان داده است كه در حدود 9000 سال پيش انسانهايي در آن ناحيه سكونت داشته‌اند و مرحله غارنشيني و شكار حيوانات را گذرانيده و وارد مرحله شهرنشيني و كشت غلات و گله‌داري شده بودند.

امّا نخستين مرحله ازاكتشافهاي بزرگ از هنر ايران ماقبل تاريخ، از حفريات شوش در خوزستان به دست آمده است. آثاري همچون دشنه‌هاي سنگي ظروف سفالي ديگهاي سنگي، مجسمه‌هاي كوچك گلي از حيوانات يافت شده است. علاوه بر شوش، در تپه گيان نزديك نهاوند، تپه سيلك نزديك كاشان، تورنگ تپه نزديك گرگان، تپه حصار نزديك دامغان، چشمه علي نزديك شهر ري و لرستان و آذربايجان، حفرياتي به عمل آمده و آثاري كشف شده كه همگي تأكيدي است بر تمدن كهن اين سرزمين. ساكنان اين تپه‌هاي باستاني براي تهيه غذا،‌ به دامپروري و كشاورزي روي آوردند و براي ابزاري كه موردنياز بود، ابتدا ازسنگ، سپس سفال و آنگاه از فلز وسايل زندگي خود را تأمين مي‌كردند.

با توجه به يافته‌هاي باستاني، مي‌توان گفت كه پيش از پيدايش خط نيز، ايران در زمينه پيشرفت صنايع تاريخ بلندي داشته است: ابزار سنگي و سلاحها و زينت‌آلات فلزي و اشياء سفالي كه از طبقات مختلف فلات ايران به دست آمده، نشانگر تمدن مردمان اين سامان در اعصار قديم است.

حفريات تپه‌هاي سيلك كاشان، حاوي گنجينه‌ زيبايي از آثار سفالي خام و پخته و منقش است. و در برخي از طبقات اين تپه، كهن‌ترين آثار دوره سنگ مانند تبرهاي سنگي تراشيده و صيقلي به دست آمده است. در كاوشهاي تپه حصار در دامغان، سفالينه‌هاي منقوش متعلق به دو الي سه هزار سال پيش از ميلاد، و همچنين حفريات تپه گيان در نهاوند براي شناخت تاريخ تمدن عصر سنگ اين سرزمين بسيار مهم است. كاوشهاي اراضي ماهيدشت در كرمانشاه و حفريات ناحيه لرستان، بيشتر آثار برنز و مفرغين را معرفي مي‌كنند. اشيائي كه از مال امير (ايذه كنوني) در خوزستان به دست آمده، حفريات تورنگ تپه گرگان و كاوشهاي چراغعلي تپه رودبار (مارليك) و تخت سليمان و تپه حسنلو در آذربايجان غربي و تپه گودين در كنگاور و غيره، روشنيهاي قابل ملاحظه بر تاريخ هنر ايران افكنده‌اند.

حفريات و خاك‌برداري در تخت جمشيد، نيز موجب كشف آثار گرانبهايي شد. اسناد تاريخي و آثار بر جاي مانده از اشكانيان، معرف تمدن و صنايع اين سلسله است:‌ با توجه به نمونه‌هايي از آثار و نقوشي كه در كوه بيستون، و معبد كنگاور و بناي كوه جواجه سيستان به دست آمده، مي‌توان پايه معماري و نقاشي و زينت‌كاري اين دوره را تا حدودي درك كرد. همچنين آثار هنري بسياري از همين دوره، در اراضي ايذه كشف شده كه نشانگر پايه صنعتي دوره اشكانيان است. مجسمه برنزي بزرگ از يك مرد پارتي كه در موزه ملي نگهداري مي‌شود، از همين دوره است.

حفريات خرابه‌هاي شهر بيشابور در كازرون فارس و كشف آثار معماري و تزييني اين شهر و آثار حجاري طاق بستان كرمانشاه، بقاياي طاق كسرا در تيسفون و آتشكده‌ها و حجاريهاي نقش رستم، بهترين معرف مكتب صنعتي و معماري سلسله ساسانيان است.

بناهاي اوايل دوره اسلامي و زمان سامانيان، غزنويان و سلجوقيان به عنوان بخش مهمي از بناهاي تاريخي ايران، حاوي نكات چشمگيري از معماري، شاهكارهاي فني،‌ تزييني، گچبري و نقوش و كاشيكاري است. آثار دوره مغول،‌ تيموريان و صفويه كه در سرتاسر ايران به يادگار مانده، بهترين شاهد پيشرفت و عظمت فكري و نيروي صنعتي و هنري ايرانيان در دوران اسلامي است.

ايرانيان به خاطر روحيه ملي و موقعيت جغرافيايي خاص، همواره آزادمنش و اهل مدارا بوده‌اند. با وجود همين روحيه پس ازاخذ و برخورد با عقايد و فنون و علوم ديگر ملتها، مي‌توانستند با توجه بر پايه اصيل تمدن موجود در كشور آن را به صورتي والاتر از آنچه گرفته‌اند، درآورند. ايران بارها بر اثر هجوم و غلبه بيگانگان چنان دستخوش ويراني شد كه ظاهراً امكان تجديد حيات در بخشهايي از آن هرگز متصور نبود؛ امّا بارها، پس از چنين آزمايش تلخ، فرهنگ ايران از نو جان گرفت.

نظري كلي به تاريخ نشان مي‌دهد كه اصالت ايراني در پرتو درخشندگي فرهنگ خاص خود، هر بار به صورتي جوانتر و با نيرويي بيشتر راه خود را به جانب حياتي نو آغازكرده است؛ اين واقعيت در سده چهارم قمري با نهضت سامانيان و در سده دهم و يازدهم قمري با نهضت صفوي به صورتي بارز تجلي يافته است.

تاريخ تمدن و هنر در ايران به صورت مدون به 2500 سال پيش، يعني زمان هخامنشيان مربوط مي‌شود. البته بنيان تمدن و هنر هخامنشي بر پايه فرهنگي استوار بوده كه از چندين هزاره بيشتر در فلات ايران وجود داشته است. تاريخ تمدن، بعضي از ساكنان اوليه، از چهار هزاره پيش از ميلاد تجاوز مي‌كند. بعضي از اين اقوام در درجات بالاتر از تمدن و فرهنگ سير مي‌كردند و داراي تشكيلات دولتي و اجتماعي و خط بوده و آثارمدني و هنري معتبري از خود بر جاي نهاده‌اند. از ميان اين اقوام مي‌توان «ايلامي‌ها» در جنوب غربي و «كاسي‌ها» را نام برد. كاسي‌ها در منطقه كوهستانهاي زاگرس لرستان كنوني زندگي مي‌كردند، ذوق و هنر آنها به ويژه در آثار مفرغي لرستان متجلي است.

آثار هنري بر جاي مانده از اقوام گوتيها و لولوبيها در كوهستانهاي مغرب ايران، در سينه كوه سنگي در سرپل ذهاب، يكي از كهن‌ترين اثر حجاري ايران زمين است. سه نقش برجسته متعلق به هزاره سوم پيش از ميلاد در سينه كوه منسوب به پادشاه لولوبي وجود دارد كه صحنه پيروزي آنوباني ني را نشان مي‌دهد. نقش و نگار هنري كه در سنگتراشي اين نقوش كهن به كار رفته، بعدها در دوره هخامنشيان و در كتيبه معروف بيستون كرمانشاه تأثير نهاده است.

فن آوري‌ها

سفال : هنر سفال سازي نزد باستانشناسان قدر و منزلت خاصي دارد، چه همين قطعه‌هاي كوچك سفال كه به ظاهر ناچيز به نظر مي‌رسد، ما را به زمانه و زندگاني مردم آن روزگاران مي‌رساند. فن سفال سازي درايران، از ابتداي تمدن تا به امروز ادامه يافته و در طي اين مدت تغييرات گوناگوني به خود ديده است. به نوشته گيرشمن، در حدود ده هزار سال پيش، كساني كه دركوهستانهاي بختياري ضمن پرداختن به شكار و تهيه خوراك، به ساخت ظروف سفالي نيز اشتغال داشته‌اند. اين نظريه كه بيشتر باستانشناسان، آغاز صنعت سفال سازي را از ايران مي‌دانند، در خور توجه است. به نوشته پروفسور پوپ در كتاب بررسي هنر ايران «مداركي كه اخيراً به دست آمده قوياً موجب اثبات فرضيه‌هاي چند سال اخير است مبني بر اين كه كشاورزي و شايد صنايع پيوسته به آن يعني : كوزه‌گري و صنعت سفال‌سازي و بافندگي از فلات ايران آغاز شده است».

سير تكامل سفال‌گري در تپه‌هاي باستاني، خيلي زود ساكنان اوليه را متوجه كرد كه مي‌توانند از طريق سفال نيازهاي خود را برآورده كنند. سفال بهترين اثري است كه از جوامع اوليه بر جاي مانده است، به ويژه در تمدنهاي فلات ايران، مراحل مختلف تمدني را به نام اين سفالها مشخص كرده‌اند: 

تمدنهاي شمال «سفال خاكستري» و تمدنهاي غربي «سفال نخودي» و دوره تمدن ايلام «سفال منقوش». نخست به درون ظرف اهميت داده مي‌شد، ولي بعدها، در سفالينه‌هاي نقشدار تزيينات به جدار بيروني ظرف نقش بست. بيشتر اين ظروف به شكل كاسه، كوزه‌هاي پايه‌دار، ليوان و ظروف شبيه به مجسمه حيوانات است. اختراع چرخ كوزه‌گري در هزاره چهارم در ايران، دگرگوني بزرگي در صنعت سفال سازي پديد آورد. اشياي سفالينه مكشوفه از سيلك و محوطه‌هاي باستاني جنوب شوش، چغاميش و تل‌باكون در تخت جمشيد حاكي ازساخت سفال با چرخ است. در همين دوره تحولي نيز در ترسيم نقوش پيدا شد: نخست با نقوش هندسي و تزييني بدنه ظروف را آرايش كردند و پس از مدتي نقش حيوانات معمول شد و زماني بعد هنرمندان براي بيان اعتقادات و گاه وضعيت محيط و زندگي، موضوع خاصي را به كار مي‌بردند، بيشتر خصايص زندگي اعم از مذهبي، اخلاقي و هنري را با نقش بر سفال مي‌نشاندند. از اكتشافات تپه سيلك، تپه حصار، تپه گيان در نهاوند و ديگر تپه‌هاي باستاني، چنين برمي‌آيد كه از هزاره پنجم قبل از ميلاد، ساكنان اين نواحي به ساختن ظروف سفالين منقوش مي‌پرداختند.

هنرمند سفالگر پيش از تاريخ ايران با نقاشي روي سفالينه‌ها گويي شعر مي‌سرود. سفالگر نقاش با استفاده از عناصر بصري ساده، اشياء و حيوانات و انسان را مي‌نماياند، مثلاً خطوط موّاج موازي در درون يك دايره و مستطيل، نشاندهنده آب است و مثلثي كه سطح آن چهارخانه بندي شد، نشانگر كوه يا مربعي كه با خطوط افقي و عمودي تقسيم و خطوط موّاج در آن ترسيم شده، احتمالاً نشانه زمين زراعتي است. جانوران منقوش روي ظروف عمدتاً عبارتند از: بز، قوچ، گوزن، گاو، پرندگان و غيره. امّا برخلاف نقاشي غارها در اينجا شكل واقعي حيوان مورد توجه نبوده، بلكه طرح خلاصه و اغراق شده آن مطرح است. زيرا كه آرايش سفالينه در كار سفالگر اهميت بيشتري دارد: او به دلخواه، شكل طبيعي را به شكل تجريدي تبديل مي‌كند تا بدين ترتيب مقاصد تزييني خود را برآورده سازد.

در اين دوره بدنه سفال لطيف و درخشان شد و در تمام تپه‌ها و دهكده‌هاي باستاني كم و بيش اين مراحل طي شده است. مي‌توان گفت كه اين مراحل به دوره تمدني بستگي داشته است. مثلاً زماني كه سفالها خشن و ناصاف بود، خانه‌هاي مردم نيز از گل و چينه ساخته شده بود، امّا در مرحله‌اي كه سفالها نازك و صيقل‌دار شد، خانه‌ها نيز با خشت و آجر ساخته شده‌اند.

در ميان ظروف دوره هخامنشيان تعدادي مجسمه سفالي هست؛ اين مجسمه‌ها، از مجسمه‌هاي طلايي كه بيشتر به شكل شيرند، تقليد شده‌اند. به اين نوع ظروف سفالي، ظروف «ريتون» مي‌گويند.

در دوره اشكانيان به سبب توجه خاص به ظروف زرين و سيمين، ساخت ظروف سفاليني رو به كاهش نهاد. از ويژگيهاي سفال‌گري اين زمان، بايد به لعاب ظروف اشاره كرد. رنگ اين لعابها سبز روشن تا آبي فيروزه‌اي رنگ بود. اشياء باقي مانده از اين دوره، شامل خمره‌هاي بزرگ براي انبار آذوقه، تابوتهاي سفالي با نقش انسان و ظروف گلدان شكل و قمقمه‌هايي كه با لعاب تزيين شده‌اند.

در دوره ساسانيان با اينكه هنر ـ صنعت و معماري رو به كمال گذاشت، ولي صنعت سفال‌سازي پيشرفت چنداني نداشت. شايد اين گونه تزيينات ساده ظروف بدون لعاب، پايه‌اي شد براي به وجود آمدن ظروف با نقش افزوده (باربوتين) اوايل دوره اسلامي.

شيشه : شايد بتوان نخستين مرحله شيشه‌سازي را در ايران به دوره ايلاميها نسبت داد. در كاوشهاي معبد چغازنبيل تعداد بسياري لوله‌هاي مجوّف شيشه‌اي به دست آمده كه به صورت مورّب درون چهار چوبهاي پنجره‌هاي معبد،‌ كنار يكديگر قرار داده مي‌شدند. گذشته از اين آثار، در اينجا قطعه‌هايي ازلعاب شيشه مخصوص ترصيع در كاشيهاي لعاب دار، مهره‌هاي بدل چيني كه برخي از آنها با لعاب شيشه ساخته شده بودند به دست آمد. وجود مهره‌هاي بدلي چيني و كاشيهاي لعاب‌دار و مهره‌هاي شيشه‌اي از محوطه باستاني مختلف ايران چون شوش، زيويه، حسنلو و… نشان مي‌دهد كه ساخت چنين اشيائي در دوره هخامنشي نيز تداوم و توسعه داشته است.

با آغاز حكومت هخامنشي در نيمه‌هاي هزاره اول (550 پيش ازميلاد) هنر ساخت اشياي شيشه‌اي از نظر طرح و نقش وارد مرحله نويني شد. ظاهراً با آغاز پادشاهي اشكانيان در ايران و نزاعهاي اين سلسله با حكومت سلوكي، هنر شيشه‌گري با ركود روبه‌رو شد. وجود تعدادي ظرف شيشه‌اي از محوطه‌هاي باستاني پارت به ويژه در «نسا» نخستين پايتخت اشكانيان، حكايت از تداوم اين صنعت در دوره اشكاني دارد.

دوره ساساني را مي‌توان اوج هنر آبگينه‌سازي ايران پيش ازاسلام دانست، كشف اشياي فراوان شيشه‌اي در اشكال مختلف و كاربردهاي گوناگون از محوطه‌هاي باستاني گواهي بر اين مدعاست. مهمترين نوع تزيين ظروف در اين دوره، تراش به اشكال گوناگون، به ويژه تراش لانه زنبوري است كه به صورت گسترده بر روي پياله‌هاي نيم كروي و ظروف ديگر انجام مي‌شده است.

مُهر : با پيشرفت مدنيت در مواردي همچون خانه سازي، اهلي كردن حيوانات، فعاليتهاي كشاورزي، صنعت سفال سازي،‌ كوزه‌گري، تهيه دوكهاي سنگي و گلي براي نخ ريسي و پارچه بافي و ساختن ابزار مختلف حتي لوازم زينتي و آرايش از انواع سنگها، ساخت مُهر نيز براي گسترش بازرگاني ارتباط ميان اقوام و ملتها رواج يافت. ضروري بود كه محتويات يك خمره يا يك عدل بار را تضمين و مراقبت كنند تا مال التجاره دست نخورده در مقصد تسليم شود. براي تشخيص مالكيت، از مهر استفاده مي‌كردند. روي كلوخه‌اي ازگل رس علامت‌گذاري مي‌شد و آن را در دهانه خمره جاي مي‌دادند و يا به طنابي مي‌بستند.

پيش از اختراع خط، از نيمه‌هاي هزاره چهارم پيش از ميلاد، انسان با حكاكي تصاوير بر روي مهر مقصود خود را تفهيم مي‌كرده است. پس از اختراع خط، اين پيامها، شامل تصاوير و خط، بر مُهرها حكاكي مي‌شد. جنس ابتدايي‌ترين مهرها از گل پخته، سنگ گچ، آسنگ آهن، مرمر، عاج و استخوان، شيشه،‌ فلز و احتمالاً گوش ماهي بوده است. مهرهاي اوليه معمولاً داراي يك سوراخ بودند كه به عنوان آويز در گردن‌بند يا دستبند و به احتمال قوي براي طلسم نيز به كار مي‌رفتند.

يكي از زيباترين مهرها، مهرهاي استوانه‌اي يا سيلندري بوده است. كاربرد مُهرهاي استوانه‌اي، همان كاربرد مهرهاي مسطح و عادي است كه براي ثبت معاملات تجارتي و فرمانها و اسناد مالي، امضاء و جنبه‌هاي ديني و اساطير به صورت طلسم براي مهر و موم و غيره به كار مي‌رفت. به مرور نقوش مانند ديگر هنرها و دانشها راه تكامل پيمود و به درجه‌اي از كمال رسيد.

هنر فلزكاري : تمدن دره نيل و دره سند سهم چشمگيري در فرهنگ و تمدن جهان داشته است، امّا آغاز فلزكاري (= متالوژيك) در اين تمدنها بسيار ديرتر از فلات ايران بوده است. تا هزاره پنجم پيش از ميلاد، ايران دوران سنگ را طي مي‌كرد، ولي درهمين زمان «مس» نيز شناخته بود: قطعه‌هاي مس را حرارت مي‌دادند و با كوبيدن آن شكلهاي محدودي به آن داده مي‌شد، يعني از طريق چكشه كردن مس، چاقو، سنجاق مي‌ساختند.

آغاز دوران مفرغ در ايران، هزاره سوم پيش از ميلاد است. در تپه حسنلو نمونه‌هايي ازقالبهاي سنگي به دست آمده كه فلز ذوب شده را درقالبها مي‌ريخته‌اند و به آن شكل مي‌داده‌اند.

اشياء كشف شده نشان مي‌دهد كه در دوره ايلاميها، فلز همچون يك كالاي اقتصادي محسوب مي‌شده است. در اغلب الواح مكشوفه، شرح وضع بازرگاني روشن شده است. در اين زمان گروههايي دوره‌گرد كارشان فلزكاري بود، بيشتر در نواحي غرب ايران و دامنه‌هاي زاگرس مي‌گشتند و به آناتولي (تركيه امروز) سفر مي‌كردند. در هزاره دوم پيش از ميلاد، آهن شناخته شد و گفته مي‌شود كه طلا بسيار زودتر از مس شناخته شد، به ويژه درايران، ذرات طلا از آبهاي روان رودخانه‌ها به دست آمد.

از ميان اين آثار فلزي، مهمتر از همه مفرغهاي لرستان است كه قدمت آنها بهسه هزار سال پيش از ميلاد مي‌رسد، اين آثار كه اينك در موزه‌هاي جهان پراكنده است، آثاري است رمزي، هر چند غالب اين آثار براي رفع نيازمنديهاي روزمره ساخته مي‌شده است، ولي فرم اين آثار نزديك به طبيعت نيست، بلكه نشاني است از طبيعت، و گاه نيز نشانه‌اي ازعقايد مذهبي قومي كه شايد در دامنه جبال زاگرس مي‌زيسته‌اند، اين مفرغها، بسيار متنوع‌اند و شامل زيورها، انگشتري و حلقه‌ها، دستبندها با اشكال جانوري و سنجاقها با سر مدور، لوحه‌ها، كمربندها، تيردانها و آبخوري كاسه، ليوان، جام مجسمه‌هاي جانوران و موجودات خيالي و اشيائي شبيه به عَلم يا بُت و دهانه‌هاي اسبها ـ به شكل بز كوهي و اسب شير.

منطقه اشياء برنزي لرستان از جنوب آذربايجان غربي تا شوش پراكنده است. همزمان با اين اشياء مفرغي، كارهاي فلزي تپه مارليك به ويژه جام معروف طلايي آن و همچنين جامهاي طلايي حسنلو و جام طلاي كلاردشت و اشياء فلزي و طلايي تپه زيويه كردستان از شاهكارهاي هنري ايران به شمار مي‌آيند. اين اشياء كشف شده، علاوه بر هنر فلزكاري، از حيث نقش و نگارها نيز بيانگر داستانها و مضامين اساطيري آن زمانند.

فلزكاري در دوره هخامنشيان بسيار موردتوجه بوده است: داريوش نخستين پادشاهي است كه به ضرب سكه فلزي پرداخت. هنر فلزكاري اين دوره، حتي بر حجاريهاي تخت جمشيد نيز تأثير نهاده است، زيرا در پاره‌اي از نقوش برجسته تخت جمشيد، جامهاي زريني در دست‌ آورندگان هداياست، كه بخوبي اين تأثير را نشان مي‌دهد.

memari3.jPG

آنچه از فلزكاري و جواهرسازي هخامنشي تاكنون به دست آمده، مي‌توان نمونه آورد ظروف دسته‌داري كه مجسمه جانوري در بالاي دسته ظرف قرار گرفته يا دسته جامهايي كه به شكل بز كوهي بالدارساخته شده است. جامهاي شبيه شاخ جانور و ريتون شكل از طلا و نقره كه به سر حيوان منتهي مي‌شوند. اشياء تزييني، همچون دستبند، انگشتر، سينه ريز، سنجاق، گوشواره، بازوبند و غيره، انواع سلاحها و وسايل جنگي مانند سپر، جوشن، ساق سبز، كلاه خود، شمشير، غلاف شمشير، نيزه، خنجر، تبر و مال بند اسب وغيره.

در اين دوره در هنر جواهرسازي، نشاندن سنگهاي گرانبها بر فلزات معمول بوده است و مي‌توان گفت نوعي ميناسازي رايج بوده است.

از اشياء سيمين دوره اشكاني جز اندكي در دست نيست، امّا ساخت آثار مفرغي در اين دوره پيشرفت داشته، چندانكه به سوريه، عربستان و فنقيه هم صادر مي‌شده است. در سال 1934م. آگاهيهاي تازه‌اي از هنر اين دوره به دست آمد: مجسمه‌هاي مفرغي و نيمه شكسته در گورهاي شمي درنزديك مال امير در جنوب ايران دراستان خوزستان. يكي از اين مجسمه‌ها تقريباً كامل مانده و احتمالاً بايد مجسمه يكي از فرماندهان آن روزگار باشد. اين مجسمه جامه ايراني بر تن دارد و حالت او تمام رخ است.

از دوره ساسانيان، آثار هنري فلزي متنوعي به دست آمده كه نشانگر مهارت و سليقه خاص هنرمندان اين عصر است. مضمون تصويري ظروف به ويژه بشقابهاي نقره‌اي اين زمان بيشتر صحنه‌هاي شكار، تاجگذاري، انجام تشريفات مذهبي، گلها و پرندگان، مجالس ضيافت و خنياگران و رامشگران است. علاوه بر ظروف لب تخت، كاسه و پياله، تنگ، گلدان، مجسمه جانوران و لوازم تزييني از ورقه نقره ساخته مي‌شده است. نقوش برجسته و زراندوده بر روي بدنه اين اشياء خودنمايي مي‌كنند. بجز ظروف نقره‌اي، ظرفهاي برنجي و مفرغي فراواني با همان نقوش و ريزه‌كاريها و سكه‌ها ومهرهاي ديگر به يادگار مانده است. مي‌توان گفت ظروف فلزي دوره ساساني به ويژه نقره‌اي، از عالي‌ترين نمونه‌هاي فلزكاري خاورميانه است.

معماري : از آنجايي كه هنر معماري در كشورهايي كه صاحب تاريخ و فرهنگ باستاني هستند، از مهم‌ترين پايه‌هاي تمدن ديرينه آنهاست و سرزمين ايران نيز با پيشينه مدنيت چندين هزار ساله خود، داراي چنين شاهكارهاي معماري است. شايد اين علاقه و توجه، سبب تداوم هميشگي اين هنرشده است: از تالارها، ايوانهاي ستون‌دار تخت جمشيد تا قصرهاي صفوي دراصفهان تا خانه‌هاي روستايي. گنبدهايي كه بر چهار قوس بنا شده، صحن چهارايواني، حياط داخلي و حوض آن، همه اينها از ويژگيهاي معماري اصيل ايراني است كه در طول تاريخ معماري ايران پيوسته تداوم خود را حفظ كرده است.

يكي ازكهن‌ترين نمونه‌ها از ميان بناهاي شناخته شده باستاني ايران، معبد يا زيگورات چغازنبيل در 30 كيلومتري جنوب شرقي شهر باستاني شوش است. اين اثر تاريخي به سال 1250 پيش ازميلاد در زمان پادشاهي «انتاش گال» در شهر «دورـ انتاشي» براي خداي بزرگ شهر ايلام به نام «اينشوشيناك» در زمان ايلاميها ساخته شده است. بناي معبد كه شبيه به يك برج پله‌دار است، «زيگورات» ناميده شده است. ساختمان آجري بنا چهار گوشه در اصل پنج طبقه بوده، امّا اكنون فقط سه طبقه آن باقيمانده است. بلندي بنا بين 52ـ49 متر تخمين زده شده است.

در ساختمان زيگورات، مجموعه‌اي ازقوسها، پله‌ها، راهروها، اتاقها و مقبره و آبروها ديده مي‌شود. اتاقهاي بدون پله به عنوان مقبره و اتاقهاي پله‌دار به عنوان محل هدايا مورد استفاده قرار مي‌گرفت و اين نشان مي‌دهد كه زيگورات مانند اهرام مصر باستان به منزله آرامگاه هم بوده است. اين معبد را نخستين بار پروفسور رولند دمكنم فرانسوي به سال 1314 ش. و سپس گيرشمن به دنياي تاريخ هنر معرفي كردند. به طور كلي معماري اين پرستشگاه عظيم كه در شمار بزرگترين زيگوراتهاي جهان است،‌ بهترين نمونه هنر معماري بر بنياد طاق قوسي را در دنياي باستان نشان مي‌دهد. همچنين طرز ساخت اين معبد با ديگر معابد بين‌النهرين تفاوت كلي دارد،‌ و آن ساخت طبقات اين زيگورات است كه هر كدام مستقلاً و از زمين تا بالا ساخته شده‌اند، يعني مانند زيگوراتهاي بين‌النهرين، هر طبقه بر روي طبقه ديگر ساخته نشده، بلكه مستقل بر پا شده است. درحياط معبد و در برابر يكي از وروديها، بناي ستون مانند آجري ديده مي‌شود كه احتمالاً مراسم قرباني در آن انجام مي‌شده است، امّا شايد اين نيم ستون آجري خود به گونه‌اي زمان‌سنج ساعت روزانه نيز بوده است. جالب‌ترين شييء كه ازكاوشهاي زيگورات چغازنبيل به دست آمده است، مجسمه سفال لعابدار گاوي است كه بر گرده آن به خط ايلامي چند رديف نوشته ديده مي‌شود. اين مجسمه گاو ظاهراً در بالاي يكي ازسردرهاي زيگورات قرار داشته است. اشياء شيشه‌اي و مهرهايي از سنگ قير از ديگر نمونه‌هاي اشياء هنري اين مكان باستاني است. همچنين تعداد زيادي آجرهاي لعابدار ديده مي‌شود كه بر آنها نوشته‌هاي ايلامي موجود است و بيشترين اطلاعات درباره ساختمان معبد از همين كتيبه‌ها به دست مي‌آيد.

هنر معماري ايران در هزاره اول پيش ازميلاد : برخي از باستانشناسان به استناد پايه‌هاي چندي كه در تپه موسيان، در حدود 150 كيلومتري شمال غرب شوش، پيدا شد، عقيده دارند كه «ستون» از شش هزار سال پيش در معماري ايران شناخته بوده است، ولي مهم‌ترين بنايي كه تاكنون در ايران شناخته شده و تالارهاي بزرگ آن ستوندار بوده، دژ حسنلو واقع در جنوب درياچه اروميه در نزديك شهر نقده است. همچنان كه معبد ايلامي در هزاره دوم پيش ازميلاد، نموداري از چگونگي يك بناي مهم است. دژ حسنلو هم بناي استواري بوده است از تالارها و اتاقها و دهليزها و حياط و ستون و جزرها، منطبق بر اصول معماري با سنگ، گچ و آجر و خشت كه در سده نهم پيش ازميلاد بنياد شده و در شمار پيشرفته‌ترين معماري‌هاي آن روزگار محسوب مي‌گردد.

گورها يا دخمه‌هاي سنگي دوره ماد

پس از دژ حسنلو، براي بررسي ساختمانهاي ستوندار در ايران بايد به سراغ دخمه‌هاي حفر شده در دل كوه رفت كه تعدادي ازآنها متعلق به دوره مادهاست. مادها (حكومت: اواخرقرن هشتم پيش از ميلاد) با شيوه ساختمان‌سازيهاي عظيم آشنا بودند، و در اين روزگار، استفاده از ستون در معماري معمول شد. يكي از ويژگيهاي دخمه‌هاي سنگي، ايوان طاقدار و ستونهايي است كه در دهانه دخمه‌ها ديده مي‌شود. با آنكه اين دخمه‌ها درسنگ كوه تراشيده شده است، امّا بارزترين مدرك براي شناخت معماري چوبي در كشور ما محسوب مي‌شود. زيرا با آنكه بناهاي چوبي آن زمان به روزگار ما نرسيده، امّا همه ريزه‌كاريهاي ساختمانهايي كه در آنها از الوارهاي چوبي تراشيده استفاده مي‌شد، به دقت در اين دخمه‌ها، با تراش در سنگ نمايش داده شده است.

در بيشتر اين دخمه‌ها علاوه برحجاري همه دخمه‌ها در سينه كوه، نقش برجستگيهايي هم ازصحنه‌هاي نيايش ديده مي‌شود. مهم‌ترين اين آثار عبارتند از: دخمه دآو دختر در ممسني فارس،‌ دخمه فقرگاه يا فخرگاه در نزديكي مهاباد،‌ دخمه فرهاد و شيرين در صحنه كرمانشاه و دخمه‌هاي اسحاق وند و سكاوند در نزديكي هرسين در كرمانشاه و دخمه قيزقپان در خاك عراق و همچنين دخمه دكان داوود در نزديكي سر پل ذهاب دراستان كرمانشاه. علاوه بر دخمه‌هاي سنگي، بايد به گفته هرودت، مورخ يوناني سده پنجم پيش از ميلاد هم اشاره‌اي كرد: «در هگمتانه پايتخت ماد، اصول شهرسازي رعايت شده و در اين شهر كاخ شاهي به وضعي عجيب و مستحكم به صورت هفت قلعه ساخته شده كه هر قلعه درون قلعه ديگر قرار گرفته بود و كنگره‌هاي هفتگانه ازبيرون به درون قلعه‌ها به ترتيب سفيد، سياه، ارغواني،‌ آبي، سرخ،‌ نارنجي، سيمين و زرين بود و كاخي بس بلند مخصوص پادشاه و خزانه سلطنتي در آخرين قلعه دروني برپا بود…» به احتمال بسيار، باروهاي هفتگانه و هفت رنگ هگمتانه، به شيوه‌اي نمادين و مرموز، نشانه‌اي از آسمان و هفت اختر گردان بوده است
در استان همدان و در نزديكي شهرستان ملاير در يك حفاري علمي در تپه نوشي‌جان، در سال 1346ش. نمونه‌اي ازمعماري جالب توجه زمان ماد كشف شد كه آثارساختماني اين تپه شامل آتشگاه، تالار ستون‌دار، معبد مركزي، اتاقها و انبارها، تونل و حصار دژ نيز هست.



 

دكتر غلامعلي حاتم
منبع : http://www.persian-language.org


مطالب مشابه :


تاريخ هنر و معماري در ایران (1)

براي شناخت هاي بدل چيني كه برخي از آنها حتي لوازم زينتي و آرايش از




مهدویت در اسلام

آرى ، حضرتش انحراف گرايان از خط عقيده به امامت را ـ كه از شناخت و بدل مى شد; و لوازم آرايش




نقد وصف و جايگاه زيبايي شناختي آن در شعر خاقاني

ساده از اصل موضوع به شراب و لوازم بر استفاده از آرايش هاي لفظي و




وصیت نامه دکتر علی شریعتی

به هر حال پس از بر طرف شدن موانع آرايش و مصرف لوازم آرايش در باشي در اين اصل هر دو




برچسب :