درس سیزدهم/ آداب زندگانی

سخن ناپرسیده مگوی و از گفتار خیره پرهیز کن:

تا از تو چیزی پرسیده نشده، سخنی مگوی.

چون باز پرسند، جز راست مگوی:

و زمانی که از تو چیزی پرسیده می­شود، فقط حقیقت را بگو.

تا نخواهند، کس را نصیحت مگوی و پند مده:

تا از تو نخواهند که کسی را نصیحت کنی، کسی را پند مده.

خاصّه کسی را پند نشنود که او خود اوفتد:              خاصّه: مخصوصاً

مخصوصاً کسی را که نصیحت پذیر نیست؛ که او خود سرش به سنگ خواهد خورد و متّوجه خواهد شد.

 در میان جمع هیچ کس را پند مده.

در حضور دیگران کسی را نصیحت مکن.

از جای تهمت­زده پرهیز کن: .          تهمت: گمان بد، افترا         پرهیز: دوری، اجتناب

از رفت و آمد در جاهایی که باعث گمان بد و سوءظن در مورد تو می­شود، دوری کن

و از یار بداندیش و بدآموز بگریز:

از دوستی که در مورد تو به بدی فکر می­کند و رفتارش باعث بدآموزی است، دوری کن.

از دوستِ بدخواه و بدآموز فراری باش.

و از دوستی که گرفتاری و بدی تو را می­خواهد و آموزه­هایش اشتباه است بپرهیز.

به غم  مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم تو شادی مکنند: .     غم و شادی: آرایه­ی تضاد

در ناراحتی دیگران شادمانی و پایکوبی مکن تا آنان نیز به ناراحتی تو خوش­حال و شادمان نباشند

داد ده تا داد یابی:                               داد: عدل و انصاف     داد دادن: به عدالت رفتار کردن.

با دیگران به عدل و انصاف رفتار کن تا با نو نیز به عدالت و انصاف رفتار شود.   

خوب گوی تا خوب شنوی:

با دیگران به نیکویی صحبت کن و بدگویی نکن تا دیگران نیز با نیکویی حرف زده و از تو بدگویی نکنند.

اگر طالب علم باشی، پرهیز گار و قانع باش و علم دوست و بردبار و کم­سخن و دوراندیش.

طالب: جویا، به دنبال          پرهیزگار: خداترس، باتقوا            قانع: خرسند، راضی               دوراندیش: عاقبت اندیش، آینده نگر

«قابوس­نامه» نوشته­ی امیر عنصر المعالی کیکاووس بن قابوس وُشمگیر، از اُمرای آلِ زیار است. او این کتاب را برای فرزندش گیلانشاه در آیین مملکت داری و تعلیم و تربیت، نوشته است.


عمر در پرستش خدای تعالی خرج کن که حساب، او خواهد خواست.  خرج کن: صرف کن، هزینه کن

تعالی: بلند مرتبه                             حساب خواستن: مؤاخده کردن، بازخواست کردن.

عمر خود را در عبادت خداوند بلند مرتبه صرف کن که او از تو بازخواست می­کند.

 بر گذشته و شکسته و ریخته، افسوس مخور.  افسوس: دریغ، حسرت 

گذشته: روزگار سپری شده، زمان از دست رفته       شکسته: کوزه یا سبویی که ناآگاه آن را شکسته باشی. تلمیح به داستانی از جحا.  گذشته و شکسته و ریخته(هر چیزی که دیگر از دسترس و تملّک تو بیرون است) مراعات نظیر دارند.

بر عمر و ایّامی که پشتِ سر گذاشتی، و بر سبو یا ظرفی که شکسته­است، و بر روغنی که ریخته، حسرت و پشیمانی به خود راه مده.

تمام زیرکی را عاقبت­شناسی نام نِه:                 عاقبت­شناسی: آینده نگری، دوراندیشی

تمامِ فراست و زیرکی دنیا در این است که دورنگر و عاقبت­اندیش باشی.                                                          معیشت تنگ را به توکّل دفع کن.         معیشتِ تنگ: فقر و تنگ دستی             توکّل: تکیه، اعتماد 

دفع کردن: راندن، دور کردن

فقر و تنگ­دستی را با توکّل بر خدا از خود بران.

دین را به علم نگاه دار:

دین خود را با افزودن بر دانایی­ات افزون محکم و تقویت کن.

اگر علم خواهی با تنهایی بساز:                 بساز: کنار بیا، عادت کن

اگر به دنبال دانایی هستی، به تنها بودن عادت کن و کنار بیا.

فراخ­دلی خواهی، تن­آسانی را بگذار:     فراخ­دلی: گشاده دلی، بخشندگی، دست و دل بازی

تن­آسانی: تنبلی، تن­پروری، کاهلی، سستی                          بُگذار: رها کن

اگر به دنبال گشاده دلی و دست و دل­بازی هستی، تنبلی و تن­پروری را رها کن.

کم خصمی خواهی، به خود مشغول باش:                 خصم: دشمن، بدخواه، بداندیش

اگر می­خواهی دشمن اندکی داشته­باشی، مشغول کار خودت باش.

خلق را دوست خواهی، مال را دشمن گیر:             خلق: مردم                دشمن گیر: دشمنی کن

اگر می­خواهی مردم دوست تو باشند، دشمن دارایی خود باش(در فکر حفظ دارایی خود نباش و بخشنده باش).            خود را آسوده خواهی، بد مکن: اگر به دنبال آسودگی و آسایش خویشتنی، به کسی بدی مکن.

شر نخواهی، بد بگذار:               شر: بدخویی، شرارت

اگر شرارت و بدی دیگران باعث آزارِ توست، با کسی بدی مکن.

جنگ نخواهی، تحمّل کن:

اگر از جنگ گریزانی، صبوری پیشه کن.

دعا را بهتر از سپاه دان:                   دعا: آرزوی خوب

بدان که دعای خیر مردم از سپاه و لشکر قدرتمند بهتر است. 

امید را بهتر از گنج دان:

بهترین گنج، امیدواری­است.      

هر چه دون خدای است همه را باطل دان:                     دونِ: غیر از، به جز

هر چیزی را غیر از خدا،  باطل و بیهوده فرض کن.

بلا از دوست عطا­ست، پس ، از عطا نالیدن خطاست:بلا: آفت، آسیب     عطا: بخشش، هدیه // عطا و خطا(سجع)

هر گونه آسیب و آفتی از طرف دوست مثل هدیه­ای ارزشمند است پس گله­ و شکایت از هدیه­ی او اشتباه است.

الهی­نامه ، خواجه عبد الله انصاری: ملقّب به پیر هرات و پیر انصار. عارف و نویسنده­ی قرن پنجم هجری و از پیش­گامان نثر مسجّع بود.


آدمی باید که بسیار نگوید و سخن دیگری به سخن  خود قطع نکند:

انسان نباید زیاد حرف بزند و وسط حرف دیگران نیاید.

هر که حکایتی یا روایتی کند و او برآن واقف باشد، وقوف خود برآن اظهار نکند.

وقوف: اشراف، آگاهی                      وقوف: اطّلاع، آگاهی       اظهار: آشکار کردن

اگر او نسبت به حکایت و داستانی که می­گویند، اطلاع و آگاهی داشته باشد، نباید آگاهی خود را آشکار کند.

 تا آن کس به اتمام رساند

و چیزی را که از غیر او پرسند ، جواب نگوید.

پرسشی را که از دیگری می­پرسند، پاسخ ندهد.

 اگر سوال از جماعتی کنند که او داخل آن جماعت بود، بر ایشان سبقت ننماید:      سبقت نمودن: پیشی گرفتن.

سخنی را که از دیگران می­پرسند پاسخ ندهد. و اگر از گروهی سؤال شودکه او نیز در بین آن­هاست، بر دیگران پیشی نگیرد. 

و اگر کسی به جواب مشغول شود و او بر بهتر جوابی از آن قادر بود ، صبر کند تا آن سخن تمام شود:

در حالی که او جواب درست­تری را بداند، تا پایان سخن قبلی صبوری کند.                     

پس جواب خود بگوید، بر وجهی که در متقدم طعنه نکند:

متقدّم: قبلی، پیشین                  بر وجهی: به گونه­ای، به شکلی       طعنه: ملامت، سرزنش

به شکلی که قصد ملامت و سرزنشِ فردِ قبلی را نداشته باشد.

و در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود، خوض ننماید:        خوض: دقیق شدن، کنجکاوی

محاورات: گفت­وگوها، مکالمه­ها

در گفت­وگوهایی که در حضور او بین دو نفر صورت می­گیرد، کنجکاوی و دقّت بیش از اندازه نکند.

و اگر  از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند:     پوشیده داشتن: پنهان کردن          استراق: دزدیدن 

استراق سمع: دزدیده گوش دادن.

و اگر از او پنهان می­کنند، دزدیده به آن­ها گوش ندهد.    

و تا او را  با خود در آن مشارکت ندهند ، مداخلت نکند:            مداخلت: مداخله، دخالت، فضولی

اخلاق ناصری ، خواجه نصیر الدین توسی


مطالب مشابه :


خود ارزیابی و تمرین های زبانی سال دوم

خود ارزیابی ( صفحه درس سوم. 3- در مورد معادل های فارسی رجوع شود به نکته درس




پاسخ خود ارزیابی ها و نوشتن های فارسی دوم راهنمای

پاسخ خود ارزیابی ها و نوشتن های فارسی دوم راهنمای درس سوم.




درس آزاد فارسی دوم راهنمایی

درس آزاد فارسی دوم راهنمایی دوخت برای ثانیه های پاییزی ،فرشته ای را با خود ارزیابی:




ارزشیابی تکوینی فصل اول فارسی سوم راهنمایی به ترتیب دروس :

ارزشیابی تکوینی فصل اول فارسی سوم راهنمایی به ترتیب دروس : گروه های آموزشی راهنمایی




فصل پنجم-درس یازدهم-دوازدهم وسیزدهم فارسی سوم راهنمایی

فصل پنجم-درس یازدهم-دوازدهم وسیزدهم فارسی سوم راهنمایی پس جواب خود بگوید های زبانی و




جواب نوشتن ادبیات سوم راهنمایی

را که در خود ارزیابی این سوم راهنمایی. 1. ترکیب های وصفی و کتاب های فارسی




درس سیزدهم/ آداب زندگانی

زبان و ادبیات فارسی سوم راهنمایی پس جواب خود فرموده و عقب افتادگی های احتمالی خود را




طرح درس چهارم فارسی سوم راهنمایی

دوره های ضمن خیانت ، قمار ، اعتیاداز سه چیز خود را طرح درس چهارم فارسی سوم راهنمایی.




برچسب :