«دبی» حالش خوب نیست

  به دعوت مدرسه ایرانیان "آداب" روز دوشنبه 2/2/92 با هواپیمای ماهان به دبی رفتم، یک ماه قبل ویزا را برایم ایمیل کرده بودند. یک روز قبل برای دریافت 300 دلار ارز مسافرتی که سالی یک بار پرداخت می شود، اقدام کردم. به بانک ملت شعبه اسکان اول خیایبان میرداماد مراجعه و خیلی سریع کارهایم انجام شدو با اخذ مدارک شامل کپی های ویزا، بلیط هواپیما و پاسپورت و دریافت مبلغ 7581909 ريال که 75009 ريال کارمزد بانک مرکزی و 6000 ريال کارمزد فروش را هم شامل می شد، حواله 300 دلار را تحویل دادند.

قیمت هر دلار شد۰۲۵۲۷۰ریال، در صرافی برج اسکان دیدم روی تابلو قیمت هر دلار۳۵۲۵۰ریال نمایان است. بلیط هواپیما را که چارتر بود از یکی از آژانس ها به قیمت 4900000 ريال تهیه کردم، تاریخ رفت: دوشنبه 2/2/92 ساعت 18:15 از فرودگاه امام خمینی و تاریخ برگشت: پنج شنبه 5/2/92 ساعت 22 به وقت محلی. اگر بلیط غیر چارتر بیش از سه روز تهیه می کردم تفاوت قیمتی حدود 120 هزار تومان داشت.

بهمن ماه سال 1389 که مسافرتی به دبی داشتم هر دلار را در فرودگاه به قیمت 10450 ريال خریدم، آن موقع به هر مسافر 1000 دلار می دادند. تحریم نفتی و دشواری درآمد ارزی، دولت را به سیاست انقباضی وادار کرد و تا امروز دلار رشدی حدود 5/3 برابر نسبت به سال 89 پیدا کرده است.

در فرودگاه بعد از عبور از گیت، از بانک ملت 300 دلار را گرفتم، علت صدور حواله و دریافت ارز بعد از گیت را جویا شدم، گفتند: قبلاً بلیط های صوری همراه با ویزا صادر می کردند و دلارها را دریافت و به مسافرت نمی رفتند، به این خاطر این روش را انتخاب کرده اند. ساعت 18:15 پرواز و بعد از یک ساعت و 50 دقیقه در فرودگاه دبی فرود آمدیم. کارهای کنترل خیلی سریع و راحت انجام شد. تیم فوتبال تراکتور سازی هم که برای جام باشگاه های آسیا به دبی می رفت با ما همسفر بودند. در فرودگاه با جواد کاظمیان و سیدصالحی گپ و گفتی داشتم. سید صالحی را با معرفت و خاکی دیدم، در مسجد فرودگاه دیدم که او نیز نماز می خواند. برایم عجیب بود چرا جوان زبر و زرنگی مثل او نشسته نماز می خواند. عموماً فوتبالیست ها حتی پا طلایی هایشان از درد پا خصوصاً زانوها رنج می برند و در بزرگسالی و پیری زندگی سختی را می گذرانند. این هم از مزایای ورزش حرفه ای است. آقای بهادر از کارکنان مدرسه آداب به استقبالم آمد. بهادر اهل میناب، سیه چرده و بسیار با معرفت است. خانمش ایرانی ولی پاسپورت اماراتی دارد. سال 1362 به دبی آمده و زندگی اش را در امارات بسته است. با اینکه 54 سال سن دارد، مردی 45 ساله نشان می دهد.

در باشگاه فرهنگی ورزشی ایرانیان مستقر شدم، محیطی زیبا و آرام است. از فضای طبیعی خوبی برخوردار است و تیم های ملی و باشگاهی ایران گاهی اردوهای خود را در این مکان تشکیل می دهند. اقامت در محیط آرام باشگاه فرهنگی، ورزشی ایرانیان را را به هتل های مرکز شهر دبی ترجیح می دهم. این مجموعه شامل زمین فوتبال استاندارد، سینما، سالن های ورزشی مجهز و رستوران و اقامتگاه مناسب است.

حدود ساعت 22 خواب خوش را به هر برنامه دیگری ترجیح دادم. (ساعت دبی نیم ساعت در شش ماهه اول سال عقب تر از ایران است و در شش ماهه دوم نیم ساعت جلوتر)

روز سه شنبه بعد از صرف صبحانه کامل و دلچسب به مدرسه آداب رفتم، در مورد این مدرسه و سال هایی را که در آن گذراندم بعداً در بخش خاطراتم مفصل خواهم نوشت. آقای وامق مدیر مجتمع آموزشی به استقبالم آمد. آقای وامق قبلاً معاون سرپرستی مدارس جمهوری اسلامی ایران در امارات بوده که بعد از پایان مأموریت مدرسه غیردولتی آداب اورا جذب کرده است. شأن و شخصیت معلمی دارد و اهل استان فارس است. گپ و گفتی در مورد مدرسه داشتیم. مجتمع در مجموع 450 دانش آموز دختر و پسر از
پیش دبستانی تا پایان دبیرستان دارد. درآمد نسبتاً خوبی دارد و خودش را اداره می کند. مدرسه مورد تأیید آموزش و پرورش های ایران و امارات است. کارکنان به جز چند نفر راننده و معلم های زبان انگلیسی همگی ایرانی هستند.

شهریه مهد و آمادگی: 12000 درهم، ابتدایی: 13500 درهم، راهنمایی: 15500 درهم و دبیرستان 17500 درهم و بخش بین المللی نیز 17500 درهم می باشد. هر درهم در حال حاضر حدود 962 تومان است که در صرافی های سطح شهر هر هزار تومان را با توریست ها یک درهم محاسبه می کنند.

کارکنان مدرسه که از حضورم مطلع شده بودند، گروه گروه به دیدنم می آمدند و اظهار محبت و لطف داشتند. عموماً انسان های نجیب، مؤمن و معلم هستند و شخصیت و هویت ایرانی و اسلامی خود را حفظ کرده اند. تا حدود ساعت 13 مدرسه بودم و خاطرات گذشته برایم تداعی می شد. آقای عباس رضائیان از دوستان خوبم که مدتی کوتاه در مدرسه آداب همکارم بود و هم اکنون در زمینه وسایل الکترونیکی و دوربین های مدار بسته فعالیت می کند و شرکتی را هم به ثبت رسانده و مغازه ی مناسبی در دبی دارد، به دیدنم آمد. او نیز انسانی متدین و دارای خانواده ای محترم و با شخصیت است. خانمش تازه دکترا را تمام کرده و دخترانش نیز در دانشگاه مشغول تحصیل هستند. نهار را میهمان ایشان بودم. ترجیح دادیم که مرغ کنتاکی یا همان KFC معروف بخوریم. در سال های قبل رستوران های کنتاکی از ساعت 12 تا 16 را ساعات "حتی الاشباع" نامیده بودند. با 20 درهم هر کس هر چه می خواست از مرغ و نوشابه و سالاد و نان می توانست بخورد. برخی از دوستان در آن زمان در خوردن مسابقه می دادند. یکی از آن ها تا 17 قطعه رکورد شکسته بود. با سه قطعه مرغ کنتاکی فلفل دار سیر شدم و شام هم چیزی نخوردم. جسمم مثل گذشته کشش ندارد. رستوران های کنتاکی نیز چون با آدم های پر خور مواجه شد. دو سالی می شود که "حتی الاشباع" را تعطیل کرده و فروش عادی دارد.


156-891.jpg

تا ساعت 19 همراه آقای رضائیان قدری خیابان گردی کردیم و مقداری خرید نمودیم، ساعت 19 برای تفریح و مقداری خرید و گشتی روی خور با قایق، آقای رضائیان را ترک کردم. موقع اذان مغرب نماز را در مسجد علی بن ابیطالب خواندم، این مسجد در خیابانی با همین نام واقع شده و عموماً شیعیان نمازشان را در آنجا می خوانند. گردانندگان این مسجد عموماً بحرینی هستند. خاطرات شیرینی از این مسجد دارم که آن را نیز در خاطراتم خواهم نگاشت. سال 1362 حاج آقا غریفی که سیدی بزرگوار و اهل بحرین در این مسجد نماز می خواند، با ایشان حشر و نشری داشتیم و از او درس های زیادی آموختم. از ایستگاه قایق های حمل مسافر که اهالی بومی "العبره بر دبی" می نامندش از طریق خور به "العبره دیره" رفتم. کرایه یک درهم است و هر قایق حداکثر مجاز به حمل 20 مسافر است. خور دبی قابلیت کشتیرانی دارد و یکی از مراکز سیاحتی ست و بازارهای قدیمی در دو طرف آن واقع است. غروب ها و شب های زیبایی دارد. این منطقه را خیلی دوست دارم. بوی سنت و قدمت می دهد. مردمش از ملیت ها مختلف و چهره هایی با صفا دارند. عموماً خور محل تردد طبقات متوسط به پایین است. گاهی توریست ها هم هوس می کنند با قایق گشتی در خور بزنند. البته شب ها کشتی های تفریحی مجلل با پذیرایی شام و دریافت پول هنگفت توریست ها را سرگرم می کنند. در بازار قدیم مرشد گشتی زدم. چند زانوبند LP خریدم. ساعت 22 نزد آقای رضائیان برگشتم و در مغازه اش اواخر بازی استقلال با الریان قطر را دیدم. پیروزی شیرین سه به صفر استقلال شادم کرد. اگر چه پرسپولیسی ام ولی بازی هایی که بوی ملی می دهند رنگ پیراهن برایم مهم نیست. دوست دارم ایرانی ها پیروز شوند. ساعت یک بامداد در هتل محل اقامت مثل جنازه افتادم، خستگی امانم نداد.

روز چهارشنبه4/2/92

بعد از صرف صبحانه دلچسب که تا حدود ساعت 9 طول کشید به لامسی بلازا که مرکز خرید زیبایی نزدیک باشگاه ایرانیان است رفتم، قیمت اجناس خیلی بالا بود. تبدیل درهم به ریال از خرید منصرفم کرد. ساعت12:30 آقای بهادر دنبالم آمد و نهار را میهمان مدیر مدرسه آداب بودم، در رستوران پارس که جای دنج و زیبایی ست نهار را صرف کردیم. بوی کباب ایرانی و فضای سنتی ایرانی در دیار غربت لطف دیگری دارد. بعد از صرف نهار با آقای امیرحسین کر که از دبیران مدرسه آداب است به میدان معروف جمال عبدالناصر دبی رفتیم. آقای کر قبلاً در آموزش و پرورش معاون من بود. با من به دبی آمد و در این شهر رحل اقامت گزید. آدم خوبی ست. بازار تقریباً از ایرانی ها خالی بود. در گذشته توریست های ایرانی در این میدان که مرکز خرید اصلی شهر است زیاد دیده می شدند. به علت افزایش قیمت دلار تردد ایرانی ها به دبی کمتر شده است. بیشتر توریست ها از آسیای میانه بودند. بازار کامپیوتر و موبایل در قبضه ی افغان هاست. افغان ها را با لهجه ی زیبای فارسی افغانی همه جا می بینی، عموماً جوان و خوش سیما و خوش لباس هستند. برعکس افغانی هایی که در ایران دیده ام، بعد از سخت گیری برای اقامت ایرانیان، افغان ها و چینی ها جای ایرانی ها را گرفته اند. قبلاً هم گفته ام دبی مرهون هوش ایرانی هاست. ولی سیاست خارجی غلط ما روابط را سرد کرده و زندگی برای
ایرانی های مقیم روز به روز دشوار تر می شود.

ساعت 21:30 یکی از همشهریان و دوستان قدیم که با خانواده در دبی زندگی می کند و در کار املاک است به همراه همسر محترمشان در باشگاه ایرانیان به ملاقاتم آمدند. شام را با آنان در اماران مال صرف کردم. امارات مال هم از مراکز خرید بزرگ و زیبای دبی است که در مسیر ابوظبی قرار دارد. شهر جدید دبی هم در همین منطقه و اطراف آن است. با خسرو یاد گذشته ها را زنده کردیم. خانه آن ها در دورود دیوار به دیوار منزل ما بود. او 4 سال از من کوچک تر است. خانواده ای متدین هستند که هر سال دهه محرم صبحانه همراه با روضه منزل آن ها صرف می کردیم. روز پنج شنبه را تاظهر در باشگاه ایرانیان به استراحت گذراندم. ظهر را در مرکز البستان مک دونالد خوردم. دو ساعتی نهارم طول کشید . به رفتار کارکنان مک دونالد خیره شدم و درس های مدیریتی زیادی مشاهده کردم. خانم هایی از آسیای شرقی با لباس مکزیکی و کلاه بر سر به مشتریان خوش آمد می گفتند و با فرمی از آن ها نظر سنجی می کردند. ساعتی در بخش ساندویچ ها دیدم، ظاهراً مدت توقف هر ساندویچ نباید بیشتر از نیم ساعت باشد، اگر بیشتر شد توی سطل زباله می اندازند. نظافت، زیبایی و بهداشت محیط بسیار مناسب و رفتار کارکنان بسیار مؤدبانه و همراه با لبخند بود. مشتریان را با القاب خانم و آقا خطاب می کردند. فرم نظر سنجی آن ها همه موارد را از لحظه ورود تا خروج شامل می شد. ایمیل هم گرفتند تا بعداً نتیجه را اعلام کنند. چه خوب می شد اگر ادارات ما هم از این روش ها استفاده می کردند.

تا ساعت 16:30 مدرسه آداب با همکاران گپ زدم و ساعت 19:30 آقای شجاعت که راننده پاکستانی مدرسه آداب است مرا به فرودگاه رساند.

در مجموع سفر خوبی بود. ولی نشاط و شادابی گذشته را در دبی ندیدم. قیمت اجناس بالا رفته و رکود همچنان باقی است. البته گرانی در حد و اندازه ایران نیست. تورم ما بالاتر است. احساس می کردم که وضعیت رو به بهبودی است. در حد خودم از افرادی که ملاقات می کردم، نظرسنجی نمودم. در مجموع می توانم بگویم که: "دبی حالش خوب نیست."         


مطالب مشابه :


اولین سفر به دبی

از اونجا با کشتی به کیش رفتیم چون بلیط ما از کیش بود به علت ارزون قیمت تاکسی های دبی گرون




تور مشهد و کیش هوایی

مانده را روز آخر به قیمت ارزان دبی هتل 3 ستاره تور مشهد و کیش ، قیمت بلیط




«دبی» حالش خوب نیست

بلیط هواپیما را که چارتر بود از یکی از آژانس ها به قیمت البته شب ها کشتی با من به دبی




نکاتی در مورد سفر به ترکیه , مالزی , دبی و...

ورزش مورده علاقه و قدیمی این کشور نوعی کشتی گران قیمت می توان به به دبی مراقب




سفر زمینی به ترکیه با وسیله شخصی – 12 بورسا

سفر زمینی به رزرو بلیط کشتی به صورت اینترنتی که قیمت پولیورهای آن




سفرنامه سنگاپور

در مالزی با کشتی به تایلند و رسیدن به دبی ساعت 6/35 صبح بلیط به قیمت ۳۰ دلار روی




دیدنی‌های جدید دبی، به همراه دانلود نقشه‌ها‌ی PDF دبی...

دیدنی‌های جدید دبی، به همراه دانلود نقشه‌ها‌ی pdf دبی به محل کشتی ها قیمت روز ارز




برچسب :