اشعار بازگشت حجاج

  • شعر چاوشی خوانی حجاج (شعر بازگشت از مدینه و مکه)

    شعر چاوشی خوانی حجاج (شعر بازگشت از مدینه و مکه)

    زمانه چو گرداب و ساحلم آنجاست تنم به خاک وطن باشد و دلم آنجاست نصیب مرغ  دل من شکسته بالی بود پرم ز غصه و جای همه چه خالی بود مدینه با دل زوار گفتگوها داشت گل مدینه ز احساس رنگ و بوها داشت مدینه با دل آتش گرفته خو دارد خدا نصیب کند هر که آرزو دارد نسیم وار به هر کوی در به در گشتم مزار گمشده پیدا نکرده برگشتم  شاعر: علی انسانی چاووشی خوانی و رباعی اشعار زیر از وبلاگ حسن فطرس برداشته شده است.«صلوات» اول به نبی حضرت خاتم صلواتدوم به علی شیر دو عالم صلواتسوم به گل وجودِ پاک زهراچهارم به حسن خونجگر غم صلواتاز بهر حسین آن شه کرب و بلاوآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات   «یا الله» اول به وجود پاک آن یکّه پناهبا نیت قرب او بگو یا اللهدوم به رسول حق جمیع حسناتبفرست مسلمان به محمّد صلواتسوم به علی مخزن اسرار حیاتبر حضرت فاطمه نگارش صلواتچهارم به حسن منشاء خیر و برکاتبفرست به خون دل دمادم صلواتپنجم به حسین دین قتل العبراتبر کرب و بلا و اهل بیتش صلواتبر هشت امام کرم و وجود و براتبر گلرخ صاحب الزمان گو صلوات   «کربلا» ای مسافر که تو از کرب و بلا می‌آییاز مزار پسر شیر خدا می‌آییخبر از غربت و غم‌های حسین آوردیخسته از ظلم و ستم، جور و جفا می‌آییرفتی و مرقد شش گوشه بغل کردی تواز دیار غم شاه شهداء می‌آییدیده‌ای زینب کبری به کجا ناله زدهاز برِ علقمه‌ی شاهِ وفا می‌آییای که کفین ابالفضل ربود از تو قراراز مقام شهدا، سعی و صفا می‌آییناله کردی به نجف آن حرم نورانیای که از صحن و سرای مرتضی می‌آییگریه کردی تو به یاد دل زهرا هر جااز حریم کاظمین و سامرا می‌آیی جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروکارش بود با عترت پاک رسول کى عنایت‏با کم و کیف جهان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت‏بنور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع ...



  • چاووشی سنتی فراموش شده به مناسبت بازگشت حجاج بيت الله

    چاووشی سنتی فراموش شده به مناسبت بازگشت حجاج بيت اللهاين روزها همزمان بابازگشت حجاج بيت الله بعضي هم كه به عتبات عاليات مشرف شده بودند بازميگردندوازقديم الايام دربازگشت زائرين بيت الله وكربلا ومشهد چاووشي ميخواندند وهنوزهم دربسياري ازروستاها اين رسم باقي است لذا دراين قسمت مطالبي دررابطه باچاووشي تهيه كرده اماشعار چاوشی رودر لینک زیر ببینیدhttp://www.hodarayaneh.org/files/maghalat/chawoshimakkahokarbala.htm    وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَاللّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوی القُلُوب» هرکس شعائر دین خدا را بزرگ و محترم بدارد همانا این صفت، نشانه تقوای دلهاست.عالی ترین ارزش وجودی انسان در نظام خلقت، عبودیت حق تعالی است که شکل و فرم مخصوص آن از زیباترین جلوه های استعداد هنری یک انسان می تواند باشد. انسان مسلمان، لحظه های عبادتش، لحظات نمایش عشق و دلدادگی او با خدا است که آن را با هیچ چیز عوض نمی کند.زیارت و حضور در آستان مقدس اولیای حق، از پربارترین نمونه های این تجلّی و نمایش دلدادگی است که زائر عارفِ دلباخته، پیوسته آن را از خداوند طلب می کند. و در طول تاریخ، مسلمانان برای انجام زیارت، جان و مال خود را فدا کرده اند و در این راه سختیها را به جان خریده اند تا بتوانند لحظاتی در حرم اهل بیت علیهم السلام ، از فیض آنان بهره ببرند.لحظه های مهیّا شدن برای زیارت و دیدار اولیای حق نیز در نزد گذشتگان و نیاکان ما مسلمانان، از اهمیّت شایانی برخوردار بوده است. زیارت دارای سنتها و آدابی بوده است که زیبایی های معنوی در آن موج می زده و آثار فراوانی هم داشته است. از جمله این سنتها که نشانی از تعظیم شعائر و تقوای قلوب مؤمنان است، سنّت «چاووشی خوانی» است. چاووشی خوانی چنین بوده است که کاروان عشق، هنگام عزیمت به خانه خدا و عتبات عالیات عِطر صلوات و سلام بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم را در فضای شهر و روستا و در کوچه پس کوچه های آن به مشام شیعیان می رساندند و همراه آن، بوی خوش نینوا را در محلّ زندگی شان منتشر می کردند و چاووش ندا سر می داد که: «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»شیعیان اهل بیت علیهم السلام با برپایی این سنت، یاد و نام اوصیای الهی و عشق و معرفت به آنان را در جان و روان پیر و جوان و زن و مرد به جریان می انداختند و چنان شور و هیجانی ایجاد می کردند که جذبه آن اختیار از کفها می ربود و شیعیان دلباخته را بی مقدمه راهی زیارت می کرد.دریغ و افسوس که در زمان ما بر این سنّت اسلامی ـ همچون بسیاری از سنتهای حسنه دیگر ـ گرد فراموشی نشسته و کم رنگ شده است. دیگر، کوچه های روستاها و شهرهای مان آن فضاهای سرشار از معنویت و صفا را کمتر در خود می بیند. ...

  • مراسم مذهبی قزاآن

    زیارت در قدیم که مسافرت ها بسیار پرهزینه و مشکل و گاه پرخطر بود روستاییان سعی می کردند برای رفتن به زیارت کربلا یا مکه یا خراسان به صورت دسته جمعی و به شکل کاروان مسافرت کنند. مراسم ویژه ای قبل و پس از مسافرت نیز انجام می شد. در هفته پیش از مسافرت هر روز زمان غروب دو نفر روحانی یا موذن به بالای پشت بام خانواده های زوار می رفتند و اشعاری با صدای بلند می خواندند که به آن چاوش می گفتند. روز مسافرت نیز زوار توسط چاوش خوانان و گروهی از مردم بدرقه می شدند. در بازگشت از سفر زیارتی نیز گروه زیادی از مردم و چاوش خوانان به استقبال زوار می رفتند. سپس تا دو سه روز مردم به دیدار زوار می رفتند. با تسهیل در امور مسافرت ، برخی مراسم مثل چاوش و غیره از بین رفت. مردم کاشان و حومه در روزهای خاصی از سال به زیارت مشهد اردهال و آقاعلی عباس نیز می روند. اهالی قمصر و حومه گاهی به زیارت شهسواران که در همان حوالی است نیز می روند. ------------------------------------------------ ماه رمضان هوم بابایی در شبهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم رمضان پسربچه ها در گروه های چند نفری در کوچه ها و پشت درب خانه های مردم مراسم هوم بابایی اجرا می کنند. هر گروه یک سرگروه (میاندار) دارد. سرگروه اشعار خاصی را با صدای بلند می خواند. با خواندن هر مصرع بقیه باهم یکصدا می گویند " هوم بابا ، هوم بابا ". برای برخی اشعار به جای هوم بابا می گویند " حق یاعلی مولاعلی " . گاهی هم سرگروه سوره والشمس و ضحیها را خوانده که پس از هر آیه بقیه باهم می گویند " هاهاها – هاهاها ". به هر حال پس از خواندن اشعار برای صاحبخانه دعا می کنند. " حق برکتش بده – آمین. حق بچه هاشو بهش ببخش – آمین.  ...). در نهایت صاحبخانه در را باز کرده و برای گروه آجیل یا گردو یا بادام یا برگه زردالو و غیره می آورد. بچه ها آنها را در کیسه هایی به نام توشه می ریزند وبه سمت خانه دیگر می روند. در آخر شب توشه را بین خود تقسیم می کنند. برخی اشعار هوم بابایی در سایر سایت های کاشان و حومه درج شده است.   عید روزه در روز عید فطر مردم پس از آن که نماز عید را در مساجد به جا آوردند به سوی مزار گذشتگان می روند. روی هر آرامگاه گلیم یا فرشی پهن کرده و چای و حلوا و خرما و میوه و غیره خیرات می کنند. یک نفر نیز برای متوفی قرآن می خواند. پس از ساعتی نیمی از مردم به صورت گروهی تمام قبرستان را آرام پیموده و در نقاطی توقف کرده و دسته جمعی برای قبور آن ناحیه فاتحه می خوانند. درنهایت یک قاری با صدای بلند برای تمام گذشتگان دعا کرده و همه مردم را به فاتحه خوانی دعوت می کند. در طول مراسم به افشاندن گلاب و دود کردن اسپند نیز می پردازند. ---------------------------------------------------------- محرم از ...

  • اشعار شهادت حضرت مسلم عليه السلام

    -----------------(شعر)------ من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدمنـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدمایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاه‌الرجالندخصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلنداینان به آن دستی که بـا من عهد بستندعهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستندتنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـدقـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـداین شهر را پیوسته نـامردی بـه من بودای قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بودزن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـداز بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـدمـن جـان نثار عترت خیرالانـاممصید بـه خـون غلطیده بـالای بامموقتی که خود را از عطش بیتاب دیدمعکس لب خشک تـو را در آب دیدمدر موج خون دریای لا را دیدم امروزاز بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروزانگـار می‌بینم جراحـات تنـت راخونين به چنگ گرگها پیراهنت راانگـار ‌بینـم لاله‌هاي پـرپـرت راپاشیده از هم عضوعضو اکـبرت راانگار می‌بینم که بعد از قتـل یـارانهم تیرباران می‌شوی هم سنگ بارانانگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت رازخم گلوی شیرخواره کودکت راانگار می‌بینم که با اشک دو دیـدهداری به روی دست خود دست بریدهانگار بينم غرق خـون آیینه‌ات راجای سم اسبان و زخم سینه‌ات راانگار بينم شمـر مـی‌آید بـه گودالانگار بينم مي‌زني در خون پر و بال                 ****                ...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شدزهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شدمن بهترین مهمان شهـر کوفـه هستممهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستملب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر منآویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر منتنهـا نـه ايـن نامرد مردم می‌کُشندمدر کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم «میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندیبس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی     -----(شور- زمينه- سايه بالاي سرم)--- من كه غريب وبي كسم  توي اين شهر غربت          تنها حمايت مكينم ازتو واز ولايت دوباره نامه مينويسم  حسين كجايي       من الحبيب الي الغريب كرب وبلايي              خدا كنه بابچه هات كوفه نيايي       واي ، امون از اين غريبي 3   خسته شدم ازاين همه  كوچه ي تنگ كوفه روي سرم از هرطرف ميباره سنگ كوفه ذكر مدام من اينه هر روز وهرشب      همش ميگم با ناله هاي به روي لب            خدا چطور بايد بدم جواب زينب واي ................................. هنوز صداي ناله ي علي توچاه كوفه است چهره ي نورانيش روي صورت ماه كوفه است هنوز داره صداميزنه علي غريبه      حيدر وتنها نذاري كه غم نصيبه           وعده هاي مردم شهر پراز فريبه واي ....................................     --------(واحد- يه مدينه)---- يه كبوتر يه غريبه  كه سفير  امام آسمونه بي كس ويار  بالاي دار   برا دلدار غريبونه ميخونه          ...

  • اشعار درمورد مکه و مدینه وقبرستان بقیع

        ---------------------(قصيده)----- خوش آن نسیم که مى آید از کناربقیعخوشا هواى روان بخش و مُشکبار بقیعفرشتگان ز زمین مى برند سوىبهشتبراى غالیه‌ی حوریان غبار بقیعاگر که طور تجلّى ز صدق مىطلبىبیا به گلشن روحانى دیار بقیعدریغ و درد که از ظلم دشمنانخداخراب شد همه آثار بى شمار بقیعایا که غیرت دین دارى و ولایتآلببار خون، عوض اشک در کنار بقیعخراب کرد ستم، مشهد چهار امامکزآن شرف به سما یافت خاکسار بقیعنخست مرقد سبط نبى امام حسنبزرگ محوراعزاز و افتخار بقیعمزار حضرت سجاد، اسوه عبّادامین اعظم حق، رکناستوار بقیعمزار حضرت باقر، عزیز پیغمبرکه بر فزوده به اجلال و اشتهاربقیعمزار حضرت صادق رئیس مذهب و دینجهان علم و عمل، نور کردگاربقیعقبور منهدم دیگر از تبار رسولفزوده است بر اوضاع رنج باربقیعز ظلم فرقه وهّابیان ناکس دونبیا ببین که خزان گشته نوبهاربقیعسعودیان عمیل یهود و صهیونیسمز ظلم، هتک نمودند اعتباربقیعقبور آل پیمبر، خراب و ویران استفرشتگان همگان اند سوگواربقیعدر این مصائب عظمى ولىّ عصر بوَدشکسته خاطر و محزون و داغداربقیعکند ظهور و جهان پر کند ز دانش و دادزند به ریشه خصم ستم شعاربقیعقیام باید و مردانگىّ و همّت و عزمکه بر طرف کند این وضع ناگواربقیعوگرنه تا نشود قطع دست استعمارجهان شیعه بود زار و دل فکاربقیعحرامیان به حرم تا که حاکم اند رواستکه مسلمین همه باشند شرمساربقیعسلام بى حد و بسیار بر پیمبر و آلدرود وافر و بى انتها نثاربقیعز یاد مرقد ویران اولیاى خداهمیشه «لطفى صافى» است بى قراربقیع     ------(زمزمه- بهارعلي خزان شده اي)-- خدايا شب پريشونیه                      تموم چشا خيس و بارونيهمیونگلو/ ترانه ی بغضه كه زندونيه
 که سهم بقيع /هنوز بی چراغی و ویرونیه
اگه يكروز مادر سادات پشت در غرق خون نمی شد
    حریم پاك پسرهاش هيچ موقع ديگه ویرون نمیشدامون ای دل وای امون ای دل وای امون ای دل وامصیبتبروی دلم يه دنياغمه                         اگه بمیره شيعه والّا کمهآخه قبور/
اماما برا شيعه محترمه
   چهار تامزار/
ميون بقيعه كه بي حرمهاگه يك روزدستای مولا بين کوچه بسته نميشد
 دیگه هيچ وقت حرمت صحن آسمون شیكسته نمی شدامون ای دل وای امون ای دلوای امون ای دل وامصیبتیه دنيا عزاس تو قاب چشام                        بدی كه نمياره خيليدوام

گمون می كنم/ ميون بقيع اين چهارتا امام
  گرفتن همه/
يه روضه به يادخرابه شام
 ایشاالله اون روز مياد كه اين خاك غم جای پای آقاسبه پا ميشهبارگاهی كه قلب اون قبر پاك زهراسامون ای دل وای امون ای دل وای امون ای دلوامصیبت     --------------------(تركيب بند بقيع)---- از صفای ضریح ...

  • اشعار شهادت حضرت عبداله ابن حسن عليه السلام

     

  • عید غدیر

    عید غدیر

    عید غدیر مبارک عید غدیر خم«غدير» در زبان عربي به معني گودال و «خم» نام محلي نزديك منطقة «جحفه» است. كه در آن روزگار چشمه‌اي روان و درختاني كهنسال داشت. به دليل موقعيت سوق الجيشي «غدير خم» حاجيان شهرها و سرزمين‌هاي مختلف عربستان پس از انجام مناسك حج و هنگام بازگشت به شهر و ديارشان در اين منطقه از هم جدا مي شدند. آنچه نام اين محل را در تاريخ اسلام مهم و به يادماندني كرده است به سال دهم هجري و تصميم  پيامبر اسلام (ص) براي زيارت خانه خدا و به جا آوردن مراسم حج و اعلام ايشان مبني بر اينكه امسال آخرين حج ايشان خواهد بود، برمي‌گردد. لذا مردم شهرها و مناطق مختلف عربستان به وسيله قاصداني از اين امر مطلع شدند.در پي اين فراخوان پيامبر اسلام(ص) با اجتماع عظيمي از مردم، مدينه را به قصد مكه ترك فرمودند. اجتماع باشكوهي از مسلمانان آن سال در مراسم حج شركت كردند؛ كه آن سال حجه الوداع پيامبر(ص) بود. پس از پايان مراسم حج پيامبر(ص) دستور دادند كه حجاج بايد حركت كنند تا در غدير خم حاضر باشند. همچنين پيامبر به 12 هزار نفر از حجاج يمن – كه مسيرشان متفاوت بود – دستور دادند همراه حجاج به غدير خم بيايند. در مسير بازگشت حجاج، جبرئيل بر پيامبر وارد و اين آيه را نازل كرد: «هان! اي پيامبر! آنچه را كه از سوي پروردگارت به تو نازل شده است تبليغ كن و اگر چنان نكني پيام رسالت را انجام نداده اي و خداوند تو را از مردم حفظ مي فرمايد.» ( سوره مائده، آيه 67 ) در پي ابلاغ اين دستور پيامبر دستور توقف كاروان حجاج را در منطقه غدير خم دادند و امر فرمودند كساني كه جلوتر هستند بازگردند و كساني كه عقب مانده اند به اجتماع حجاج در غدير خم برسند. اجتماعي كه تعداد آن را بين نود تا صد و بيست هزار نفر ذكر كرده‌اند. پيامبر اسلام (ص) در آن روز گرم سوزان بر بالاي منبري از جهاز شتران در حالي كه حضرت علي (ع) در كنار ايشان قرار داشت خطبه اي ايراد فرمودند. پيامبر(ص) در اين خطبه با ستايش و حمد خدا شروع و حديث ثقلين را بيان فرمودند سپس در حالي كه دست حضرت علي (ع) را بلند نمودند تا همه مردم ايشان را دركنار رسول خدا مشاهده نمايند، از مردم پرسيدند: «اي مردم آيا من از خود شما بر شما اولي و مقدم‌ نيستم؟» مردم پاسخ دادند: «بله اي رسول خدا.» حضرت در ادامه فرمودند: « خداوند ولي من است و من ولي مؤمنين هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولي و مقدم مي باشم.» آنگاه فرمودند: «پس هر كس كه من مولاي او هستم علي مولاي اوست.» سه بار اين جمله را بيان كردند و فرمودند: « خداوندا، دوست بدار و سرپرستي كن، هر كسي كه علي را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر كسي كه او را دشمن دارد و ياري نما هر كسي كه او ...

  • اشعار اربعين

      ----(شور-زمینه-صدای زنگ اشتر)----   ای وای ای وای عزیز خواهر حسین2 چهل روزه آوارم/دنبالت / میون صحرا                                       عاشقی اینه هرکی که عاشق باشه/مثل من /آخر  کارش                                         خدا همینه زینب رسیده داداش داداش                     قامت خمیده داداش داداش جون سه سالت داداش داداش                      زینب بریده داداش داداش ای وای ...................... یه کوچه مادرم دید /به روی / خاک کوچه ها/                                    دیدی شد پرپر هزارتا کوچه دیدم/ ببین چی /اومده داداش/                                     به سرخواهر وای از اسارت ای وای ای وای                چشم حقارت ای وای ای وای ازکوچه های اهل یهود             از این جسارت ای وای ای وای ای وای ..........................     صبوری کردم داداش /هرکجا/لاله ای پژمرد                                        خدا میدونه ولی غم سه سالت/زینب و/ ازنفس انداخت                                       کنج ویرونه بابامو میخوام ذکر لبش                       بابامو میخوام تاب وتبش لحن خوش تازیونه ها                         لالایی خواب هر شبش ای وای .......................