تئاتر دروغ چرا

  • تئاتر کمدی و فوق خنده دروغ چرا

    تئاتر کمدی و فوق خنده دروغ چرا

    تئاتر کمدی و فوق خنده دروغ چرا با کیفیت خوب حتما دانلود کنید



  • جای تئاتر در ایران خالی ست...!

    اگر بگوییم مخاطب تئاتر داریم، دروغ گفته ایم و اگر بگوییم تئاتر ما زنده و پویاست بازهم دروغ گفته ایم... اما اگر بگوییم تئاترهای از آب گذشته، خیلی خوب، به جشنواره های داخلی و خارجی می روند راست گفتیم و اگر بگوییم تئاتری ها، خیلی خوب تئاترهای همدیگر را، به هر دلیلی، می بینند، راست گفته ایم...سال هاست درگیر اما و اگریم که چرا تئاتر مخاطب عموم ندارد یا پیدا نمی کند و یا اگر هست، اندکند! اما هرگز نمی پرسیم تئاتر ما چه می گوید، چقدر با جنس مخاطب امروز ایران آشناست و چقدر با او سخن می گوید. چرا هرگز نمی پرسیم همت مسئولین برای تولید تئاتر دینی، مذهبی و از این دست، حتی برای اهلش جذاب بوده یا نه؟ آیا سفارشی سازی های مناسبتی چند سال اخیر یا بلیت های رایگان بین ارگانی و سهمیه ای، همان قشر مذکور را، حداقل، جذب کرده است یا خیر؟ و هزار سوال دیگر! مسئله این نیست که تئاتر در ایران چه جایگاهی دارد، مسئله جایگاه مردم است. اگر جایگاه مردم تعریف مشخصی پیدا کند و مورد توجه قرار گیرد یقینا تئاتر نیز جای خود را وابسته به آن ها پیدا می کند. به هرحال ما سالانه با آمار و ارقام نجومی روبرو می شویم بدین ترتیب که: فلان میلیون نفر به دیدن جشنواره بهمان آمدند و یا دبیر تمدید می کنیم و حرکات استثنایی دیگر. هیچ توجه کرده ایم که ناخودآگاه و به طور کاملا مدبرانه و با کیاست، هنرمندانی که صاحب سبک و سیاق، فکر و ایده و شخصیت مولف بودند نیز با دعوت های گوناگون و گرفتن اجراهای گوناگون بی صدا مانده اند، و تئاتر بی صدا یعنی تئاتر بی فکر یعنی تئاتر بی روشنگری و تغییر و تحول...ما سال هاست ده ها جشنواره داریم که اسم و رسم های گوناگون دارند اما هیچ توجه کرده ایم که چگونه اداره می شوند و چه کسانی در چه باند و گروهی آن ها را به دست می گیرند... بهتر است نگاهی دقیق به دبیران جشنواره های امسال بیندازید و پازل مورد نظر را تهیه کنید البته این مسابقه جایزه ندارد اما آگاهی دارد!دقت کنید که دقیقا چه افرادی امسال در جشنواره مقاومت برگزیده ی متن و بازخوانی شدند و نظاره گر باشید چه کسانی در فجر یا ... برگزیده می شوند: با نگاهی مختصر به سبقه و سابقه ی جشنواره مقاومت متوجه می شوید از زحمت کشان و هنرمندان دوره های گذشته خیلی خبر خاصی نیست و نام های به ظاهر روشنفکرانه، جنجالی و مستقل امروز تئاتر، در جشنواره ای با بوی مقاومت خودنمایی می کنند! تعجب برانگیز است اما تحسین برانگیز، نه!نگاه کنید چگونه جشنواره ای به یکباره اسم بی مصمای خود را از "حقیقت" به اسم عجیب تر که در ادراک تئاتر نمی گنجد "صاحبدلان"، می دهد. عجیب است اما واقعی.بازهم می گویم تمام جریان خلاصه گویی شده ی فوق در ...

  • خشکسالی و دروغ

                                                                               "محمد یعقوبی "                             متن پشت جلد : اهورا مزدا این کشور را از  دشمن خشکسالی  و دروغ دور بدار . این دعای داریوش اوله . روی یکی از کتیبه های تخت جمشید نوشته شده .من این دعا رو  یه خورده دستکاریش کردم که وصف الخال بشه . به نظر من اگر داریوش اول الان زندگی میکرد دیگه نباید می گفت : دور بدار .اگه داریوش اول الان اینجا باشه و بگه دور بدار . خود دایوش اول هم داره دروغ میگه . جمله ش دقیقا اینه . اهورا مزدا ! به این سرزمین میایاد دشمن  حشکسالی و دروغ . ببین ! گفته میایاد . یعنی اینها نبود اون هم دعا میکرد  هیچوقت نباشه . ولی الان همه ی اینها هست . الان باید بگه اهورا مزدا ! این کشور را از دشمن خشکسالی و دروغ نجات بده . چون همه ی اینها هست.   من با توجه به تماشای تئاتر "نوشتن در تاریکی " از این آقای محترم و خوش فکر و فعال در صحنه ی تئاتر برای گفتن حرفهایی که نباید زد ،  و از طریق دختر خواهرم که گریمور تئاتر هست با این نویسنده و کارگردان آشنا بودم  و به همین علت در جشنواره تئاتر این کتاب رو خریدم و خیلی هم دوسش داشتم و یه جورایی علاقه مند شدم به نمایشنامه خوندن .کتاب در موردبی اعتمادی زوج های عصر کنونی به همدیگه و پنهانکاریهاشون از هم هست. کتابو دوست داشتم ...کلا آقای یعقوبی کاراش خیلی خوبه صحبتها بین 4 نفر هست ( امید و الا همسرش و آرش برادر الا و میترا همسر سابق امید) اما جذاب و پر کششه یعنی برای من که اینطور بود و اجراش هم موفق بوده که دوباره با  دیگر بازیگرهای مطرحی مثل باران کوثری و پیمان معادی روی صحنه رفته ...من نمایش رو ندیدم ...در آخر هر صحنه فقط صداهای بازیگرها شنیده میشه انگار افکارشون رو که میتونه نمادی کلی باشه می شنویم ...چراهایی آزار دهنده که در ذهن هر مرد و زنی میتونه باشه و عامل اختلاف تنش سردی و حتی جدایی که البته این به نظرم بهترینشه ! که کمتر پیش میاد از متن کتاب:همه ی مردان مثل هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق می کند تا بتوانید آنها را از هم تشخیص دهید . " مرلین مونرو"*زنان برای تنبیه مردان سکوت می کنند غافل از اینکه مردان عاشق سکوت هستند . اگر زنی می خواهد مردی را مجازات کند بهترین کاری که باید بکند این است که بی وفقه حرف بزند .*صدای الا:چرا مردها همیشه فکر می کنند حق با خودشونه ؟ صدای آرش : چرا زنها هروقت موبایل شوهرشون زنگ می زنه می پرسن کیه ؟صدای الا   : چرا مردها اینقدر لجبازند ؟ ص آرش: چرا زنها نمی فهمن گاهی وقتها باید سکوت کنند ؟ص الا:چرا مردها همیشه به فکر نشون دادن راه حل و تو صیه ند ؟ص امید:چرا زنها اینقدر لذت می برند ...

  • دانلود نمایشنامه کودک

    نقش ها: برزو پیرزن جادوگر طلا(خر برزو) غول روباه گربه باوفا( سگ) تاج گلی (خروس)   صحنه اول/ پرده اول (نور می آید. فضایی نیمه تاریک. برزو بر روی کُنده ی درخت و پیرزن در فاصله چند قدمی از او ایستاده است. کنار پیرزن    صندوقچه ایی کوچک و قدیمی قرار دارد.) برزو: الان برم خونه، وقتی ببینه چی گرفتم دیگه به حرفام گوش می ده. باور می کنه که من، برزو خان، دروغ نمی گم. با هم      می ریم به شهر آرزو ها، دنیای شادی. بهترین چیزا رو اونجا داریم. اونجا بهترین علف و یونجه رو می خوره و لازم نیست از اون دور دورا بیارم. وای چِقَد خوردنی، چاق می شم، مثل حاکم، اونوقت می تونم بشینم رو تختش. پیرزن: ببین پسر، خوب حواستو جمع کن. بازیگوشی نکن. باید خوب ازش مواظبت کنی. وگرنه می ره و بر نمی گرده حالا چِقَد پول داری؟ (برزو از داخل خورجینش قلک سفالی بزرگی بیرون می آورد.) برزو: اینم قلکم! پیرزن: چِقَد توشه؟ برزو: یه عالمه، خیلی سنگینِ. پیرزن: آفرین پسر، اما این زیاد نیست. تو باید خَرت هم بِدی. برزو: اون خیلی خره، هیچی حالیش نیست. پیرزن: پس موبایلتو بده. برزو: موبایل؟ مگه نمی دونی موبایل واسه بچه ها ممنوعِ؟ پیرزن: پس همون خرت. برزو: چطوری برم دنیای شادی؟ اونم باید باشه، اصلاً نمی خوام. پیرزن: اوه ه ه ه ه ! باشه باشه، حالا قهر نکن، هموه قلکتو بِده. (برزو قلک را به پیرزن می دهد. پیرزن از داخل صندوقچه یک فانوس لیزری پیشرفنه و مدرن بیرون می آورد.) پیرزن: این تو خوابیده. (یک حلقه سی دی از جیبش بیرون می آورد) اینم رمزش همه چی تو این سی دی هست. (پیرزن قلک را تکان می دهد. صدای سکه ها پیرزن را خوشحال می کند. برزو فانوس در دستش و با تعجب نگاهش می کند.) برزو: اگه دروغ گفته باشی؟ پیرزن: اَه بچه بد! من دروغ نمی گم. یه پیرزن چلاق و تنها چرا باید دروغ بگه. من فقط راست می گم. حالا زود برو، برو، سر راهت گربه و روباه اَزت نگیرن. (پیرزن وِردی می خواند، اطرافش را دود می گیرد. از صحنه غیب می شود.) برزو: کجا رفتی؟ آهای با تواَم. اسمشو نگفتی. (برزو در حال بیرون رفتن از صحنه است. گربه و روباه وارد می شوند.) گربه: بَه بَه شازده پسر. روباه: قند عسل. گربه: کجا می ری با عجله؟ روباه: خونه مادر بزرگ. گربه: خونه مادر بزرگ اونطرفه. برزو: برو کنار بذار باد بیاد. گربه: واه واه واه چه حرفا اون چیه تو دستت؟ روباه: سفینه فضایی می خواد بره به مریخ. گربه: بذار ما اَم باهات بیایم، اونجا همه چیزش تمیزه. روباه: ای خاک آبادی به سرت خِنگ خدا، تو اگه اونجا بری همه چیز رو به گَند می کشی. برزو: این یه چیز خطرناکیه، همه رو تبدیل به سنگ می کنه. روباه: بگیر از دستش. گربه: با زبون خوب و خوش بِده وگرنه... روباه: ...

  • چرا درمانده ایم

    گوشه هایی از کتاب چرا درمانده ایم نوشته دکتر حسن نراقی از روانشاد مهدی بازرگان کتابی در دسترس است  بنام ((سازگاری ایرانی)) : .... دروغ و تقلب نیز شاید در میان هیچ ملتی این چنین رایج نبوده است.. وقتی صحبت از سر بقای سه هزار ساله ایران می شود می گوید: وقتی بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن رو برو نشود تا آخرین نفس نجنگد و بعد از مغلوب شدن سرسختی ومخالفت نکند بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد  اعراب که می آیند در زبان عربی کاسه داغتر از آش شده صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عباسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند در مدح سلاطین ترک چون سلطان محمود غزنوی آبدارترین قصاید را بگوید غلام حلقه به گوش چنگیز و تیمور و خدمتگزار و وزیر فرزندانش گردد یعنی هر زمان به رنگ تازه در آید و به هر کس و ناکسی تعظیم و خدمت کند دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردمی از صفحه روزگار  برداشته شود..... در حمله مغول دیدیم که شرق و شمال به علت مختصر مقاومت با خاک یکسان شد ولی امرای فارس تسلیم شدند و سالم ماندند. و از کتاب خلقیات ما ایرانیان: با همه قیافه که به خود می گیرند هیچ کار دنیا را به جد نمی گیرند.مگر در سه مورد مخصوص..شکم...کیسه..تنبان.. وقتی پای این سه چیز به میان آید یوسف را به کلافی و خدا را به خرمایی بفروشند. نجات : ((نوشته دکتر علی محمد ایزدی)) ...بدون شک من هم خوب بلدم خود و سایر هموطنانم را باهوش ترین ...پرکارترین...مهربان ترین..اصیل ترین...و تربیت شده ترین نژاد روی زمین قلمداد کنم.ایرانیان را از نژاد آریا با تمدن شش هزار ساله اش انسان ترین انسان های روی کره زمین بنامم .... شاردن سیاح فرانسوی  :  ایرانیان بیش از هر چیز دلشان می خواهد زندگی کنند و خوش باشند.بسیار مخفی کار و متقلب و بزرگترین متملقین عالم هستند.به غایت دروغ گو و ... سر پرسی سایکس در کتاب ((هشت سال در ایران)) : تباهی اخلاقی و بی صفتی ایرانی بدبختانه ضرب المثل است...از تمام صفاتی که سیرت ایرانی را تشکیل میدهند بعد از خودخواهی بی حدحرص پایدار در کسب مال و ثروت از راه حلال و غیر حلال است. ژان لارتگی  روزنامه نویس در کتاب ((ویزا برای ایران)) می گوید: ایرانیان کهنه کار و نکته سنج هستند.ذوق توطئه دارند.برای پذیرایی های رسمی ساخته شده اند.ایرانی مدام عاشق آشوب و اغتشاش و در هم و بر همی بوده است و خوشی او در این است که داد و فریاد راه می اندازد یکنفر را هر که می خواهد باشد توانا و نیرومند و رستم دستانش بخواند اما در عین حال در دل دشنامش دهد و آهسته یا قاه قاه بخندد و خلاصه همان صحنه کمدی خنده دار را بازی کند که مظهر زندگی ایرانیان است. روزنامه شفق.(6 شهریور 1311شمسی): پای ...

  • بیوگرافی علی طلاکوب

    بیوگرافی علی طلاکوب

    علی طلاکوب    کارگردان ، بازیگر تاریخ تولد : ۱۳۶۰ تهران تحصیلات : لیسانس حقوق قضایی     نمایشها: بازی در نمایش «قربانی» به نویسندگی "سید جواد هاشمی" کارگردانی "سیدرضا داودی" تهران   "حانه معلم"۱۳۷۲ بازی در نمایش «چرا؟» به نویسندگی "علی عاشوری"  کارگردان "علی عاشوری" تهران"  سالن علامه امینی"۱۳۷۲ بازی در نمایش «دروغ» به نویسندگی "هوشنگ آخوند پور" کارگردانی "علی عاشوری" تهران"کانون مطهری"  ۱۳۷۳ بازی در نمایش «تکیه» به نویسندگی "محمد احمدپور" کارگردانی "داود صالحی" تهران "کانون حر" ۱۳۷۳ بازی در نمایش «بچه های نیمه شب» به نویسندگی "منوچهر اکبرلو" کارگردانی "مسعود صالحی" تهران" کانون مطهری "  ۱۳۷۴   بازی در نمایش «مهمون ناقلا کیه؟» به نویسندگی "(؟)" کارگردانی "مهرداد سعیدا" تهران  "حانه معلم" ۱۳۷۴ بازی در نمایش «تمیز باش عزیز باش» به نویسندگی "مهرداد سعیدا " کارگردانی "مهرداد سعیدا " تهران " کانون مطهری " ۱۳۷۵ بازی در نمایش «عاشورایی دیگر» به نویسندگی "(؟)" کارگردانی "مهرداد سعیدا" تهران "حانه معلم " ۱۳۷۵ نمایش « وداع » به نویسندگی "علی طلاکوب ، محمد نیکزاد " کارگردانی "علی طلاکوب " تهران " سالن علامه امینی " ۱۳۷۵ بازی در نمایش «آزورزان» به نویسندگی "(؟)" کارگردانی "محمود استقامت" سمنان " سالن امام خمینی " ۱۳۷۶ بازی در نمایش «راویان نینوا» به نویسندگی "علی اکبر شفائیان" کارگردانی "علی اکبر شفائیان " سمنان " سینما فرهنگ"  ۱۳۷۶ بازی در نمایش «کلبه گلاب خانم» به نویسندگی " مجید حیدری " کارگردانی " مرتضی آقا حسینی " سمنان "سالن ابن سینا" ۱۳۷۷ بازی در نمایش «چولی قزک» به نویسندگی " (؟) " کارگردانی " علی عرب" سمنان "سالن ابن سینا و تالار آفتاب " ۱۳۷۷ بازی  در نمایش « چرخ  هشتم » به نویسندگی " علیرضا حنیفی "  کارگردانی " علی طلاکوب" سمنان "سالن امام خمینی" ۱۳۷۷ بازی در نمایش «خروس پریشون» به نویسندگی " (؟)" کارگردانی " محسن قنداقساز" سمنان "سالن ابن سینا" ۱۳۷۸ بازی در نمایش «دلاوران خیال» به نویسندگی " علی طلاکوب، علیرضا مداح" کارگردانی " علیرضا مداح " سمنان "تالار آفتاب" ۱۳۷۸ بازی در نمایش «هشتمین سفر سندباد» به نویسندگی " بهرام بیضائی" کارگردانی " حسن ناظر " سمنان "تالار آفتاب" ۱۳۷۸ بازی در نمایش «روایتی دیگر» به نویسندگی " اسماعیل همتی" کارگردانی " اسدا. . . پهلوان " سمنان "تالار آفتاب" ۱۳۷۹ بازیگردان در نمایش «سلطان آسمونا» به نویسندگی " سپهر دادجوی توکلی" کارگردانی " سپهر دادجوی توکلی" سمنان "تالار آفتاب" ۱۳۷۹ بازیگردان در نمایش «مردی که لب نداشت» به نویسندگی " احمد شاملو" کارگردانی " سپهر دادجوی ...

  • با خدا قهرم...

    دیروز عمومعین سرشو کچل کرد تا زشت بشه وسرطان از قیافش بدش بیاد و بره.اینو خودش گفت.اما من میدونم که دروغ میگه.چون وقتی از خانوم بهداشتمون پرسیدم سرطان چیه و چرا ادمای سرطانی سرشونو کچل میکنن،چیزایی بهم گفت که نمیذاره دروغای عمو معینو باور کنم.من از دیروز که عمو معین موهاشو داد به سرطان تا دست از سرش برداره،با خدا قهرکردم.چون بابای سحردوستم که خیلی آدم بدیه،سرطان نمیگیره.اما هم عمه مهنازم که خیلی باهام دوست و مهربون بود سرطان گرفت و مرد و هم حالا عمو معین مجبور شد موهاشو بخاطر سرطان کچل کنه.من با خدا قهرم چون هوای همه ادم بدا رو داره تا هرکاری می خوان بکنن و بجاش آدم خوبا همیشه تو سختین.من دیگه با خدا قهرم.چون خودخواهه و همه آدم خوبا رو می بره پیش خودش. با خدا قهرم چون آدم خوبارو دوست نداره و دوست آدم بداس.با خدا قهرم...چون من موهای عمو معینو خیلی دوست داشتم!پ.ن:دوستان عزیزم,با تشکر از نظرات پر محبتتون لازم می دونم بگم من عمویی بنام معین ندارم.عمه ای بنام مهناز هم نداشتم.دوستی بنام سحر دارم که باباش خیلی مهربونه.خدارو صد هزار مرتبه شکر,تا امروزه روز تو خونوادمون مطلقا کسی بیماری سرطان نداشته.نویسنده ها بزرگترین دروغگو ها هستند و نوشته ها عمیق ترین دروغ ها! من به این اعغتقاد راسخ دارم.انشاله خدا همه ی بیمارا رو شفا بده...

  • بیانیه روز جهانی تئاتر

    "آگوستو بوآل" مدير تئاتر آرنا در برزيل به مناسبت روز جهاني تئاتر در 27 مارس 2009 پيام داد. رسانه‌هاي جمعي تنها با ذکر منبع ارسال پيام روز جهاني تئاتر(سايت ايران تئاتر) مي‌توانند نسبت به بهره‌برداري و انعکاس آن اقدام کنند.به گزارش سايت ايران تئاتر، روز جهاني تئاتر مصادف است با ‌‌27 مارس 2009 و مقارن است با 7 فروردين 1388 که امسال آگوستو بوآل برزيلي به مناسبت اين روز پيام داد. آگوستو بوآل متولد 1931 در ريودوژانيرو برزيل دراماتورژ، استاد دانشگاه، نويسنده، تئوريسين، کارگردان تئاتر و خالق روش"تئاتر ستمديدگان" است. او از 1956 تا 1971 مدير تئاتر آرنا در سائوپولو برزيل است که موجب يک انقلاب در حوزه زيبايي‌شناسي در تئاتر برزيل شده و به اروپا نيز منتقل مي‌شود. متن کامل پيام آگوستو بوآل به شرح زير استتمامي جوامع بشري در زندگي روزمره خود"جذاب و ديدني" بوده و در لحظاتي خاص نيز"صحنه‌هايي باشکوه و تماشايي" خلق مي‌کنند. آنان در شکلِ سازمان اجتماعي، جذاب و ديدني‌اند و صحنه‌هاي باشکوه و تماشايي را نيز به گونه‌اي خلق مي‌کنند که گويي تماشاگري به ديدن آن آمده است. ساختار روابط انساني ريشه در شيوه‌هايي تئاتري دارند، هر چند خود افراد نسبت به اين مهم آگاهي نداشته باشند. استفاده از فضا، زبان تن، گزينش واژه‌ها و حتي تغيير تکيه صدا، تقابل افکار و هيجانات و هر آن چه که در صحنه به نمايش مي‌گذاريم، همان است که هر روزه آن را نيز زندگي مي‌کنيم. ما تئاتريم!مراسم ازدواج و تشييع جنازه، امري"ديدني و تماشايي"اند و به همان گونه مناسک روزانه نيز هر چند آشنا و شناخته شده به نظر مي‌آيند اما ما نسبت به آنان وقوف کامل نداريم. از مراسم پرشکوه و تجمل گرفته تا قهوه صبحانه و تبادل صبح بخير، از عشقي محجوبانه و حجم بالايي از شور و اشتياق گرفته تا يک جلسه مجلس سنا و ديداري سياسي، همه و همه چيز تئاتر است. يکي از مهمترين کارکردهاي هنر ما، حساس کردن مردم به لحظه‌هاي جذاب و تماشايي زندگي روزانه است که در آن بازيگران، خود تماشاگرند و در اين نمايش‌ها صحنه و جايگاه تماشاگران يکي شده است. ما همه هنرمنديم و با فعاليت در تئاتر، ما ديدن را مي‌آموزيم؛ چرا که ما به طور معمول تنها عادت به نگاه کردن داريم. آن چه با آن آشنايي داريم، برايمان ناديدني است: تئاتر صحنه زندگي روزانه را روشن مي‌کند. در ماه سپتامبر گذشته، ما همگي با يک مکاشفه تئاتري دچار شگفتي شديم: ما که تصور مي‌کرديم علي رغم جنگ‌ها، نسل‌کشي، کشتار و شکنجه‌هايي که همه بي‌ترديد در مناطقي دور از ما وجود دارند، در جهاني بي‌خطر در حال زندگي هستيم. ما که در امنيت کافي با پول‌هايي سرمايه‌گذاري شده در ...

  • سینما و چند چرا

    ۱- پریشب یک جمعی تشکیل دادیم شامل خودمون و برادر زاده مونو و خواهرمون رفتیم فیلم چارچنگولی رو دیدیم.علت رفتن ما به سینما برادر زاده مون بود که مامانش مریضه .خواستیم بچه روحیه اش عوض شه. وگرنه ما در طول زندگیمون ۱۰ بار هم سینما نرفتیم.بعد از ازدواج یک بار اداره بلیط مجانی داد .رفتیم توفیق اجباری رو دیدیم. بقیه شم موند باطل شد.در هر حال خواستم بگم که کلا ما با هنر هفتم میونه ای نداریم. فیلمش برای بچه ها خوب بود  که هی بخندن. البته ما هم کلی خندیدیم. اما از بی ادبی های شهرام و بهرام هم کلی حرص خوردیم و این که چرا انقدر به هم فحش می دهند. بعدشم چون شکم خودمون و بچه مون سیر بود از بقیه غافل شدیم و گشنه روونه خونه هاشون کردیمشون. که بعدا اعتراض کردن چرا به ما شام ندادین.حالا برای جبران مافات می خواهیم یک شب دیگه با همین جمع بریم تئاتر کودکان  و بعد هم شام بخوریم. ۲- حالا چند تا چرا؟ چرا می گن بوش با افتضاح از کاخ سفید داره می ره بیرون؟ مگه دوران ریاست جمهوریش تموم نشده خوب باید بمونه؟ مگه نباید بره بیرون؟ چرا می گن امسال قطع گاز نداریم؟ مگه باید داشته باشیم؟ مگه هنره که بگید نداریم؟ حالا پارسال یکی یه اشتباهی کرد! چرا انقده از این پرزیدنت نعریف می کنن؟ دیگه باید چی بشه که بهمن نا کار آمدن ایشون!! چرا مراسم روز دانشجو با ۸ روز تاخیر در یک دانشگاه برگزار شده؟ها !!! چرا؟؟؟؟ چرا برای مدرسه ها امام جماعت استخدام می کنن اون وقت معلم های حق التدریس رو جذب نمی کنن؟ چرا؟ چرا باز دوباره وزیر نیرو هشدار داده که آب پشت سد ها کمه و حواستون به مصرف برق باشه؟ چرا از انرژی هسته ای تون استفاده نمی کنید پس؟ چرا روسیه ۱۰ برابر استاندارد از دریای خزر خاویار برداشت می کنه؟ و هیچ کس هیچی بهش نمی گه؟ چرا حقوق ما و خیلی های دیگر رو ۳ ماه ۳ ماه می دهند اما به کشورهای دیگه کمک می رسونند؟ چرا از مردم غزه دفاع می کنند؟ اصلا مردند که مردند به ما چه مربوط!!! چرا از مردم بوسنی دفاع می کردند؟ خوب مگه وقتی جنگشون تموم شد و صلح کردند بعدش چه گلی به سر ما زدند؟ چرا هنرمندها انقدر عمرشون کمه؟ اما بعضی ها ۷۰ سالشون که می شه تازه پست و مقامشون می ره بالا و زندگی کاری جدیدی رو شروع می کنن و یه ضرب تا ۱۰۰ سالگی می رن؟ چرا؟ چرا کسی به فکر هوای تهران نیست؟ فقط می گن ماشین بیرون نیارین؟ چرا کسی به فکر گسترش متروی تهران نیست؟ چرا وقتی پلیس ماشینی رو متوقف می کنه راننده ماشین متخلف باید پیاده شه بره سراغ ماشین پلیس و پلیس به خودش زحمت پیاده شدن هم نمی ده؟ چرا یارانه پودر ماشین به یارانه شیر اضافه نشد؟ چرا لبنیات برای بار چندم (دیگه حسابش از دستم در رفته) امسال گرون ...