جديدترين مزون عروس و داماد

  • راه های جذب همسر و معشوق

    راه های جذب همسر و معشوق برای بهترین راه جذب همسر کلیک کنید ... بهترین هدیه و کادوی ولنتاین وبلاگ عروس و داماد ... عروسی ... ازدواج و خواستگاری .... نامزدی ... آیین همسر داری و آیین ازدواج راهكار 1لبخند اثر بخشوقتی می خواهید با كسی سلام و احول پرسی كنید ، ابتدا لبخند نزنید ، چون ارزش لبخندتان را از بین می برید . سعی كنید ،لحظه ای به صورت او خیره شوید ، سپس مكث كنید .وضعیت روحی او را به طور كامل بررسی نمایید .آن گاه با لبخندی عمیق ، گرم و سرشار از توجه و علاقه به او نگاه كنید ، لبخندی كه چشمان تان را هم فرا گیرد .این لبخند مانند موجی گرم و گیرا ، مخاطب شما را دربر می گیرد .با این تأخیر كوتاه مخاطب شما احساس می كند كه این لبخند ، صادقانه و فقط متعلق به اوست .  راه های جذب همسر و معشوق راه های جذب مردان ... راه های جذب زنان    راهكار 2 -برای زنان زبان نگاهفكر كنید ،چشمان تان با شیرینی لذیذ و دلنشینی به چشمان مخاطب تان چسبیده است .حتی بعد از پایان سخنان تان نیز به نگاه های تان ادامه دهید . لازم است سویی دیگر را بنگرید ، این كار را به آهستگی و بدون جلب توجه انجام دهید ، آخرین چسبندگی های شیرینی را آن قدر بكشید تا سرانجام تمام شود .  راهكار 3 - برای مردانزبان نگاههنگام حرف زدن با مردان ، ازروش نگاه های پرنفوذ استفاده كنید . ولی زمانی كه می خواهید دربارة مسائل شخصی صحبت كنید ، از نگاه های كوتاه تری استفاده كنید . تا مخاطب تان احساس نكند مورد تهدید قرار گرفته یا منظور شما را به درستی درك نكرده است .ولی در برخوردهای روزمره ، ارتباط چشمی خود را به تدریج افزایش دهید و وقتی با زنی همكلام شدید ، ازاین شیوه بیشتر استفاده كنید   راه های جذب مردان ... راه های جذب زنان ... راه   راه های جذب همسر و معشوق راه های جذب مردان ... راه های جذب زنان    ********************************** بافت تابلو فرش چهره شما برای اولین بار در ایران www.takcarpet.ir www.takcarpet.blogfa.com    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ چرت و پرت های اینترنتی   شاب , مين جان گو , نرم افزار هاي موبايل , tebdown , آموزشword , dvb فروش , lv2008 , آماده به کار , دانلود نرم افزار matlab , پرورش اندام , تقويم86 , املاک تبريز , بازار کار اصفهان , ساعت casio , کا گ ب , کاظم دارابي , اينگمار برگمان , احمد کسروي , پروفسور ميرزايي , brt , حمله اسرائيل به سوريه , اس ام اس هاي زيبا , aroo30 , harjoorax , دانلود ربنا , گالري تصاوير , گالري تذهيب , عکس , طرح اسليمي , حاشيه کاغذ , کارت ويزيت , گالري گرافيک , persian , ÷رشين گرافيک , تصاوير با کيفيت , تصاوير ايراني , تصاوير گل , آرم هاي گرافيکي , آموزش ...



  • كرايه ماشين عروس 700 هزار تومان، لباس عروس 800 هزار تومان

    اين روزها بازار عروسي داغ است هر جا سرت را برگرداني به راحتي مي‌تواني عروس و دامادهايي را ببيني كه در حال خريد و تهيه سور و سات عروسي‌شان هستند. معمولاً در ماه رجب و شعبان عروسي‌ها زياد است و به سختي مي‌توان سالن خالي پيدا كرد، مگر اين‌كه از مدت‌ها قبل اقدام كنيد تا بتوانيد سالن دلخواه خود را بيابيد. هميشه و همه جا براي ازدواج جوان توصيه شده و همواره مد‌نظر همه از جمله مسئولان، رسانه‌ها، مطبوعات و صدا و سيما قرار داشته است. اهميت اين موضوع در حدي است كه مسئولان سازمان ملي جوانان كه متولي امور جوانان هستند، در همان ابتداي سال 87 با برگزاري جلسه‌اي اعلام كردند كه از جمله اولويت‌هايي كه در دستور كار خود قرار داده‌‌اند، مسئله ازدواج جوانان است. اين در حالي است كه اين سازمان سعي كرده تا ذهنيت جوانان را نسبت به اين امر مقدس آگاه و آماده كند. برگزاري همايش‌هاي ازدواج، اعزام زوج‌هاي جوان به مشهد مقدس‌، تهيه بسته‌ها و بروشورهاي تبليغاتي و چاپ كتاب از جمله اقداماتي است كه اين سازمان سعي كرده تا با انجام آن‌ها بتواند جوانان را نسبت به امر ازدواج ترغيب كند. اما اين را همه مي‌دانيم كه اگر از جواني بپرسيم چرا تا حالا ازدواج نكرده‌اي چه پاسخي خواهد داد؟ هميشه و همه جا جوانان با مشكلات مالي مواجهند، هزينه‌هاي سنگين براي ازدواج‌، ‌تهيه مسكن، وجود مهريه‌هاي سنگين و نظاير آن از جمله مشكلاتي است كه جوانان در پاسخ به فرار از ازدواج مطرح مي‌كنند و‌ همه اين‌ها بعد از پيدا كردن يك همسر مناسب مطابق با معيارها و نظرات خانواده به وجود مي‌آيد. چند سالي است كه مسئولان به منظور ترويج برگزاري مراسم كم هزينه سعي كرده‌اند تا با دعوت از دانشجويان در مراسم ازدواج دانشجويي و كم هزينه فرهنگ‌سازي كنند اما ظاهراً اين روش كارساز نبوده چرا كه اين افراد بعد از گرفتن مراسم كم هزينه توسط مسئولان و گرفتن وام جهيزيه و يا ديگر موارد،‌ مجدداً اقدام به برگزاري مراسم ازدواج‌ جداگانه و پر هزينه خارج از فضاي دانشگاه مي‌كنند. معمولاً دختر و پسرهاي جوان اعتقادي به برگزاري مراسم مجلل ندارند اما به خواست اطرفيان و چشم و هم‌چشمي مجبور‌ند اين هزينه‌ها را متقبل شوند و يك شب به ياد‌ماندني را براي خود به جاي بگذارند اما شبي كه هر زمان از آن ياد مي‌كنند از خرج كردن اسكناس‌هاي تا نخورده دلشان خون مي‌شود. يكي از مواردي كه هميشه در عروسي‌ها جلوه‌نمايي مي‌كند؛ لباس سفيد عروس است، معمولاً عروس خانم‌ها براي انتخاب لباس سفيد عروسي وقت زيادي بايد صرف ‌كنند. الف.م دختر 27 ساله‌اي است كه در اين رابطه مي‌گويد: علاوه بر صرف وقت بايد ...

  • عروسی های 500 میلیون تومانی!

    " اما برای استفاده از تمام این مزایا باید 14 میلیون تومان ناقابل به حساب آقای کلهری واریز کنید تا بتوانید عکس‌های منحصر به فرد از مراسم ازدواج خود برای آیندگان به یادگار بگذارید. " به گزارش جهان تهران امروز نوشت:«یک دستگاه پراید هدیه به عروس و داماد»، «ورودیه رایگان تالار»،«اتاق عقد و آتش بازی رایگان» و «سورپرایز برای عروس و داماد» از جمله تبلیغاتی است که می توان در آگهی‌های برگزاری مجالس در نشریات مختلف مشاهده کرد. اما این همه آن چیزی نیست که در مراسم‌های عروسی در تهران در جریان است. عروسی‌های مجلل این روزها در تهران حرف نخست را می‌زنند. مراسم هایی که نمونه کاملی از اسراف گرایی و تجمل گرایی در شهری است که در برخی از محله های آن جوانان به علت درآمد کم قادر به ازدواج نیستند و عطای آن را به لقایش می‌بخشند.  درآمدهای میلیاردی بی‌حساب و کتاب در کلانشهر پایتخت باعث شده تا در کنار مراسم‌هایی که با عنوان ازدواج آسان و با هزینه‌ای معادل 400 هزار تومان در شهر انجام می‌شود،‌ مراسم های عروسی چند صد میلیونی نیز در پایتخت رواج پیدا کند.  عروسی برای تمام فصول  تهیه لباس عروس یکی از سخت‌ترین کارهایی است که زوج‌های جوان مجبور به انجام آن هستند. اگر چه مزون‌های متعددی از جنوب تا شمال تهران وظیفه سخت تهیه لباس عروس را به عهده گرفته‌اند اما گاهی وقت‌ها مدل لباس‌های عروس، پسند عروس و دامادها نمی‌شود و زوجین مجبورند برای طراحی و تهیه لباس به مزون‌های مشهور شهر سری بزنند که مطمئنا دست خالی از این مزون‌ها بیرون نمی‌آیند. خیابان میرداماد تهران از خیابان‌هایی است که چند مزون معروف لباس عروس در آن ‌مشغول به کار هستند. بلوار کاوه و خیابان مقدس اردبیلی، الهیه و برج های زعفرانیه نیز از محل هایی است که می توان لباس های عروس با قیمت‌هایی از چند میلیون تا چندصدمیلیون تومان را در آن دید. کرایه لباس عروس با اولین تن‌پوش اگر چه در محل‌هایی مثل چهار راه امیر اکرم، کوچه مهران، پاساژ افسریه و بازار دوم نازی آباد از 450 هزار تومان فراتر نمی‌رود وقیمت خرید همان لباس نیز تفاوتی 100 تا 150 هزار تومانی با قیمت کرایه آن دارد اما برای خرید لباس عروس از مزونی در خیابان مقدس اردبیلی باید حساب میلیونی باز کرد. گفته می‌شود طراحی لباس عروس در این مزون همطراز با مزون‌های پاریس بوده و نوع پارچه و تزئینات روی لباس عروس همانند لباس عروس‌های روز اروپاست. پایین ترین قیمت لباس عروس در این مزون 30میلیون تومان بوده و نهایتی برای قیمت لباس ها در نظر گرفته نشده است. مسئول این مزون با اشاره به این نکته که طراحی روی لباس عروس کاملا به عهده ...

  • اگر بینی پهن دارید اینطور آرایش کنید !!

    با آرایش ترمیمی و استفاده از رنگهای تیره و روشن فوندیشن و یا پودر میتوانیم ایرادهای اعضای صورت را تا حد امکان بپوشانیم. میتوانیم با رنگهای تیره این اعضا را کوچکتر و با رنگهای روشن آنها را بزرگتر نشان دهیم. اگر در این کار دقت نکنیم، این لکه هایتیره وروشن نه تنها زیبا نخواهند بود، بلکه چهره را زشت نیز خواهند کرد. در آرایش ترمیمی بیشتر از پودر استفاده میشود تا از کرم و مایع، زیرا پودر به راحتی روی فوندیشن پخش میشود. آرایش ترمیمی بر اثر تکرار بهتر میشود چون تکرار این آرایش باعث میشودکه متوجه شویم که چگونه باید اعضای صورت را با استفاده از رنگهای متضاد کامل نشان دهیم در اینجا برای دوست عزیزی که می خواهد بینی پهن خود را با آرایش زیباتر کند راهکاری ساده و در نوع خود کمی حرفه ای ارائه خواهیم داد : اولین قدم تهیه ی دو رنگ تیره و روشن نزدیک به پوست برای سایه روشن کردن و پوشاندن معایب است. سپس بعد از اینکه با ضد آفتاب و روی آن هم کمی کرم پودر همیشگی خود پوستتان را یکدست و صاف کردید و روی تمام جوشها و لکه ها را خوب پوشاندید کناره های بینی را کمی با پودر تیره تر کرده و روی بینی از بالا به پایین را با پودر روشنتر خوب بپوشانید که توجه داشته باشید باید از ابر یا پد پودر به حالت گذاشتن و برداشتن سریع روی پوست استفاده کنید تا کار تمیزتر درآید و در نهایت فاصله و مرزهای به وجود آمده را با برس پهن آرایشی که یکبار ملایم به همه ی نقاط صورت می کشید از بین ببرید.

  • تنهایی شب در انتظار است.......

    قلم به روی کاغذ و              یه عالمه دلواپسی                               ستاره ها ی آسمون                                              شدن پناه بی کسیم                                                      قطره ی اشک آسمون                                                       لحظه ی پر غم غروب                                                         قاصدک خسته زراه                                                         حسرت و آه ِ انتظار                                                 غصه های یواشکی                                     دلخوشیای الکی                 دعاهای بی ثمر وشبای تار و بی کسیتو خلوت چشای من             بارون و سردی نفس                              گلدون خالی از گل و                                                          حقیقت تلخ قفس                                                       پرنده  های شب زده                                                     حیرون و مات من شدن                                                        به دنبال روشنی اند                                                           تودنیای سیاه من                                                اشکم امونم نمیده                            دلم داره جون می کنه             تو حسرت نبودنت می خواد که امشب بمیره...

  • چشم های وحشی 6

    سوگند: - وای نمی دونی قیافت چه جوری شده بود وقتی اومدی مثلا دعوا کنی! فقط یه آهنگِ قیصر کم بود به خدا! عین این لاتای چاله میدونی! بعد هم قهقهه زد. آروم زدم پسِ کلَش و دستش رو کشیدم و رفتیم سرِ کلاس!**** داشتم آروم آروم وسایلم رو جمع می کردم که گوشیم زنگ خورد. جزوه هام رو توی کولَم ریختم و گوشیم رو از توی جیبِ کوله برداشتم. یه شماره ی ناشناس بود. - الو؟! صدای ظریف زنانه ای توی تلفن پیچید. - سلام رها جون! داشتم به مخم فشار می آوردم که صاحبِ صدا رو بشناسم. یه اخم ریز روی پیشونیم نشست. با اکراه سلام کردم. - سلام! - ای بی معرفت نشناختی؟! - متاسفم! - رامتیـــــن! بیا به این آبجیت یه چیزی بگو! منو نمی شناسه! یکی کوبیدم توی پیشونیم و با خودم گفتم: «رها چه قدر خنگی! زن داداشت رو نمی شناسی؟! زن داداش! رامتین دوماد شد یعنی؟!» سارا: - بالاخره شناختی؟! - آره عزیزم! ببخشید مشغله ی فکری زیاد دارم. سارا: - عیب نداره عزیزم. یه خواهشی دارم. - بگو عزیزم! سارا: - چه مهربون شدی؟! بعدم ریز خندید. - وا! داشتیم؟! سارا: - فراموش کن. میای بریم خرید؟ نگو نه که ناراحت می شم. وای خدا اصلا حال و حوصله ندارم! بگم نه؟! خُب زشته، می گه من یه بار ازش یه چیزی خواستم قبول نکرد. بعدا هم به جونِ رامتین غر می زنه. بعدشم یعنی چی عین این دختر ترشیده ها بچپم توی خونه؟! برم بلکه حال و هوام عوض شه. - باشه سارا جون! کجا بیام؟! سارا: - با رامتین میایم دنبالت. - ماشینم رو چی کار کنم؟ سارا: - اوم! یه لحظه گوشی! بعدم صدای جیغ جیغوی پُر انرژیش از پشتِ تلفن اومد که می گفت: - رامتیـــن! رها ماشین داره، چه کنیم شوهر؟! صدای خنده ی رامتین از پشتِ تلفن می اومد. رامتین: - ببین ضعیفه، بهش بگو می ریم دنبالش از اون جا من می رم خونه شماها هم با هم برین خرید، اوکی؟ سارا: - رامتیـــن! رامتین: - غلط کردم عزیزم! سارا: - خل! همین طور می خندیدم و به جر و بحث اونا گوش می دادم! سارا: - رها جون یه ربع دیگه اون جاییم! - باشه عزیزم! سارا: - پس فعلا! - بای! گوشی رو قطع کردم و با نیشِ باز، رفتم سمتِ سوگند. سوگند: - چی شده نیشت بازه؟! - از دستِ خل بازیای این داداشی و اون زن داداشی! سوگند: - زن داداشی؟! - مگه تو نمی دونــــی؟! سوگند: - رامتین مگه زن گرفته؟! - آره، با خواهر سامان نامزدن!سوگند: - سارا؟! وای خیلی دختر نازیه! این قدر دوستش دارم! شیطون و خواستنی! سرم رو به علامت تایید تکون دادم! کولم رو برداشتم و یکی از بنداش رو انداختم روی کولم و دستِ سوگندم رو کشیدم و به سمتِ در کلاس بردمش. - بریم سوگند! الان میان منتظر می مونن! سوگند: - ول کن کنده شد! کیا میان دنبالت! دستش رو ول کردم. - رامتین و سارا! نمیای من برما! سوگند: - اومدم دیگه! تا رسیدیم دم در، ...

  • چشم های وحشی 18

    نگاهی به ساعت انداختم. ساعت یه ربع به نُه بود. یکی نبود بگه من چرا این قدر زود آماده شده بودم! - بله بابا، کلاسم ساعتِ دهه! بابا سری تکون داد و کنار پارکی وایساد. چرخید به سمتِ من و گفت: - ببین بابا جون، من و مادرت با ازدواجِ تو و آترین کاملا موافقیم. راستش کی بهتر از اون، دیده و شناخته. تو هم که آترین رو خوب می شناسی. با سر تایید کردم که بابا ادامه داد: - رها، نمی خواستی یه کم روی پیشنهادش فکر کنی؟ آخه خیلی یه دفعه ای جواب دادی! جواب دادم: - راستش بابا، آترین از قبل از من خواستگاری کرده بود. بابا: - اِ پس همین! گفتم چه قدر سریع و خونسرد جواب دادی. اصلا معلوم بود شما دو تا سَر و سِری با هم دارید. توی دلم پوزخند زدم. سَر و سِر! بابا چه خوش خیالی! کارِ ما از سَر و سِر گذشته. بابا: - خب دیگه، حسابی خوشبخت بشید ایشاا... بعد یه چیزِ دیگه بابا! منتظر بابا رو نگاه کردم. بابا: - بهتره درباره ی جشن نامزدی ما چیزی نگیم، می دونی که ... - یعنی ممکنه همچین فکری بکنن؟ بابا: - بالاخره دیگه! سرم رو تکون دادم و گفتم: - باشه، اما واقعا فکر می کنم اگه یه برنامه ی سبک باشه بهتره. بابا بیخود می شه اگه فاصلش کم باشه. بابا ماشین رو روشن کرد و گفت: - حالا چرا سریع می خواید ازدواج کنید؟ - بابا نمی خوایم بلاتکلیف باشیم. بابا: - اوه! هنوز یه روز از نامزدیتون می گذره! لبخند شیطونی زدم که بابا گفت: - آها! یادم نبود شما از قبل بلاتکلیف بودید! چند وقته؟ - یکی دو هفته ست که ازم خواستگاری کرده. بابا: - پس قبلشم. - نه نه، باور کنید! بابا خندید و گفت: - ما هم این دوران رو گذروندیم. جلوی دانشگاه وایساد. خداحافظی کردم و از ماشین پیاده شدم. وارد دانشگاه که شدم سوگند سریع پرید جلوم و گفت: - سلام! چه طوری رها خانوم؟! خندیدم و بغلش کردم. - عالیم سوگند، حتی نمی تونی تصور کنی! خودش رو از بغلم کشید بیرون و گفت: - چی شده؟ کبکت خروس می خونه رها! چیزی شده؟ دست راستم رو گرفتم جلوش. دستم رو گرفت توی دستش و نگاه دقیقی به حلقه ام کرد. سوگند: - رها؟! وای! دروغ نگو! نتونستم جلوی خندم رو بگیرم و گفتم: - دروغ نمی گم، باور کن. من خودمم هنوز باورم نمی شه! سوگند جیغ زد: - مبارکــــــه! - بسه دیگه این قدر جیغ نزن، الان همه می ریزن سرمون! را افتادم سمتِ کلاس و گفتم: - ببینم، از عرفان چه خبر؟ سوگند: - وای این قدر واسه تو خوشحال شدم که اصلا یادم رفت بگم چی کار کردیم! ساعتم رو نگاه کردم، نُه و نیم بود. - نیم ساعت وقت داریم، تعریف کن ببینم! نگاهی به ساعت انداختم. ساعت یه ربع به نُه بود. یکی نبود بگه من چرا این قدر زود آماده شده بودم! - بله بابا، کلاسم ساعتِ دهه! بابا سری تکون داد و کنار پارکی وایساد. چرخید به سمتِ من و گفت: - ببین ...