در مورد هنر

  • اشعاري در مورد هنر

    اسامي شاعران وعارفان:<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> خواجه حافظ شيرازي ـ سعدي ـ ابوسعيد ابوالخيرـ امير خسرو دهلوي ـ اوحدي مراغه اي ـ خاقاني         يارب تو به فضل ،مشكلم آسان كن                         از فضــل وكرم درد مرا درمان كن   برمن منگركه بي كس وبي هنرم                          هر چيــز كه لايق تو باشـد آن كن   اي خالق ذ والجلال هر جانوري                                وي رهنـمــــاي هر بي خبــــــري   بستم كمر امـــــــــيد بر درگه تو                               بگشاي دري كه من ندارم هنـري   +++   چشم زمانه كس به هنر مثل تو نديد                            اي گشته در فصاحت سحبان روزگار   +++   سفر مربي مرد است در آستانه جاه                           سفر خزانه مال است و اوستاد، هنـــر   +++ قلنـــــدران حقيقت به نيم جو نخرند                         قباي اطلسي آن كس كز هنر خاليست   +++     يارب چه توان كرد كه مي خواري ورندي                      پيش همه عيب است واين مرا هنر آمد   +++     سر تا به قدم جمله هنر دارد و خوبي                              عيبش همه آن است كه با بنده نسازد   +++     از دل پاكت كه هنـــــــر پرور است                               همـــــت ما را طلبـــي در سر است   ]             جسم سخن را به هنــــــــر جان دهي                               شــــــرح ملاقات دو سلـــــطان دهي +++           چون هنـــــــــــر مرغ فراوان شود                                مــرغ زبردست سليـــــــــــمان شود +++     پيوند هنـــــــر طلب، چو مردان                               وز بي هنــــــــــــران ، عنان بگردان   +++     داني ز قلم هنـــــــــر چه جويي؟                               از آب سيــــــــه  ،سپـــــــــــــيد رويي +++     كنون بر سرير هنــــــــــر پروري                                 كنـــــم جلـــوه ملــــك اسكـــــــــندر +++           پــرده از روي بر گرفت هنـــــــر                              زنـــدگاني از ســر گرفت هنــــــــــــر   +++   گرچه بافراشتم سربه هنـــر در جهان                             در قدمت مي نهم  سر كه بر افراشتــم +++     از بي هنــــــــــــريـــســــت اوفتادن                               چو جمع كني هنــــــر ، نيفـتي +++     ياران من به من ننمودند عـــيب من                                راهي به من نماي، كه عيبم هنــــر شود +++     يار ترساي ما متـــــــــرس از كسي                               ...



  • مقاله ای در مورد هنر گرافیک

    هنری به نام گرافیکهنر گرافیک از سالها پیش در جهان امروز ما شکل گرفته است , هنری تازه, ساده و آزاد است اینهنر که ابتدا در دامان نقاشان اروپایی شکل گرفت و بعدها به صورت رشته ای خاص و نو برای خود مخاطبانی کسب کرد تبدیل به یک هنر بی نظیر شده است در همان دوران بود که مخاطبان , نمایشنامه ها , تئاتر و کتاب ها راهی برای کسب اطلاعات بهتر در مورد اثر دلخواهشان می خواستند و این جا بود که پوستر یا همان اعلان وارد عرصه ی هنر شد تا هنرمندانی با عنان پوستر ساز ظهور کنند . از آن موقع بود که پوستر در جهان همه گیر و فعال شد و کم کم این هنر به زیر شاخه هایی تقسیم شد که در راستای آن هنر بود از آن پس بود که هنرمندان گرافیک از نقاشان و خوشنویسان جدا شدند و رشته ای در هنرهای تجسمی دنیا به وجود آمد که آن راگرافیک نامیدند .کلمه گرافیک ریشه یونانی دارد و در کل گرافیک به معنای اثری که در کوتاه ترین زمان بیشترین اثر و اطلاع را بربیننده برساند .هنر گرافیک از کلی گویی و فلسفه چینی زیاد پرهیز می کند .هنر گرافیک سعی دارد ساده گرایی و اثر گذاری شدید را بسط دهد .امروزه تمام هنرهای جهان در کمربندی به نام گرافیک قرار می گیرد که به آن احتیاج دارند از پوستر های تبلیغاتی گرفته تا آرم لوگو – پیکتو گرام ها , عنوان بندی فیلم , طراحی صحنه , دکور و ... هنرگرافیک وظیفه خود را در مورد این هنرها به خوبی انجام میدهد .این هنر در ایران هم از سالها پیش فعالیت خودرا آغاز کرده است و رشد کرده و در حال تکامل است .مرحوم استاد مرتضی ممیز که پدر گرافیک ایران است این راه را برای نسل های آینده باز کرده است . این هنر از دوران قاجار در ایران بوده است همان اعلان هایی که بر در و دیوارهای شهر دیده می شد .و بیشتر فرمان های دولتی بود , اولین قدم ها در این زمینه بوده است , اما بیشتر این اعلان ها از نظر هنری حرفی برای گفتن نداشت و ارزش هنری هم نداشت ولی به هر حال آغاز این حرکت بود .گرافیک ایرانی امروزه حرف ها برای گفتن دارد , هنرمندان بزرگ ایران هر کدام خالق سبک هایی دراین هنر عظیم هستند .تایپوگرافی ایران مرزها را شکسته و صاحب شخصیت شده و بستر های مناسبی برای فعالیت هایآینده جوانان فراهم می کنند .و اینگونه است که گرافیک تنها هنری است که در تمام بعدهای زندگی روزمره نفوذ می کند و انسان را با خود همسو و همراه می کند .تیزرهای تبلیغاتی ,یپوسترها , صفحه آرایی مجلات و کتاب ها , عنوان بندی فیلم ها , تایپو گرافی ها , نشانه های تجاری –دولتی و .... طراحی های دکور , طراحی های صحنه , بروشورها و ...امروزجهان بدون گرافیک غیرقابل تصور است .جهانی ...

  • هنر از دیدگاه هگل

    هگل برای اولين بار در سال 1818 در شهر هايدلبرگ، هنر را به اجمال مورد بحث قرار داد و در ماه اكتبر سال 1820 در دانشگاه برلن و همچنین در كلاس هاي تابستاني سال 1823 تا 1826؛  و زمستاني سال هاي 1828 و 1829 تدريس كرد. مجموعه افكار هگل درباره هنر بعد از مرگ او در سه مجلد به چاپ رسيد. هگل درباره علم زيبايي شناسي  به دنبال آنست که  آیا مي توان معرفت دقيق و معتبري از  هنر و اثر هنري به دست آورد يا نه؟ آيا امكان دارد درباره هنر به تجزيه و تحليل پرداخت و به كسب حقيقتي نائل آمد؟يا اينكه چون آثر هنري از تخيل مايه مي گيرد در نتيجه غير قابل تعريف است و موضوع هيچ علمي  نمي تواند واقع شود؟به نظر هگل شناخت دقيق و آثار گوناگون آن امكان پذير است.به طور كلي هنر در قالب محسوس و انضمامي خود، حاوي حقايقي است  ذاتي كه عقل به نحو ديالكتيكي بدان ها راه مي يابد و شناسايي معتبر و صحيحي در مورد هنر به وجود مي آورد.همين اعتقاد به امكان شناسي هنر، مارا متوجه مي سازد كه نظر هگل درباره هنر و زيبايي شناسي قسمت مجزا و مستقلي را به طور كلي در فلسفه او تشكيل نمي دهد،بلكه برداشت او از فلسفه در واقع آگاهي و وقوف به روش خاصي است كه به نظر وي نه تنها در موضوع هاي مختلف قابل اعمال است بلكه هر موضوعي به خودي خود صحت آن روش را ثابت مي كند.فلسفه هنر همچون فلسفه تاريخ،فلسفه حقوق،فلسفه دين و غيره به نظر هگل از حقيقت واحدي ناشي مي شود كه آن به معناي بسط و گسترش روح است در جهان محسوس براي طي سلسله مراتب متضاد خود و سرانجام براي رسيدن به مطلق محض خود.پس روشي كه هگل براي مطالعه و بررسي هنر انتخاب مي كند جنبه تجربي ندارد و از نوعي نيست كه مورد پسند فلاسفه تجربي مذهب يا پيروان علوم تحصيلي معاصر باشد.او روش كلي خو را بر اساس اصول فلسفه خود بنيان گذاري كرده است و آن را در تمام موارد به كار بست.با اين حال درباره هنر اعتقاد دارد كه اين روش را بايد در نظر داشتن اوصاف متمايز و خاص هنر بكار برد.زيرا درست است كه هنر از كليت برخوردار است،ولي اين كليت با كليت علوم فرق دارد.هنر بر خلاف علم قابل تدريس نيست و به سهولت به ديگري منتقل نمي گردد.هنر با فلسفه هم متفاوت است. هنر نموداري است از فعاليت خاصي در نزد انسان.هنر فعاليتي است انساني با غايت انساني.زيرا آثار هنري را طبيعت به وجود نمي آورد و انسان خالق آنهاست و به همين دليل اثر هنري بيش از يك شي ءِ طبيعي از آگاهي برخوردار است و غائيت آن را فقط شخص بيننده كه در خارج از آن قرار گرفته است در   مي يابد.اثر هنري مانند  يك شي ءِ طبيعي واقعيت مادي خارجي دارد ولي در آن نشاني از فعاليت انساني نيز ديده مي شود و به همين دليل هنر نمي تواند فقط تقليد ...

  • نقش هنر در زندگی فردی

    روزنه نياز انسان امروز به هنر از جمله نيازهاي است كه احتياج به احتجاج و استدلال ندارد زيرا هر انساني، با هر سطحي از فرهنگ، فكر و انديشه‌ي كه دارند به اين مساله واقف هستند. از زماني كه انسان را مي‌شناسيم به همان ميزان هنر را در كنار آن مي‌بينيم. بشر در طول تاريح حيات اجتماعي‌اش هيچ وقت بدون هنر زندگي نكرده و هنر از آغاز زندگي تا به امروز همچنان با او و همزاد او و همراه او خواهد بود.در شرايط و اوضاع كنوني كه جوامع بشري به سوي رفاه و آسايش پيش رفته و مي‌رود، دغدغه‌ها و نيازهاي اوليه زندگي‌اش با كمك علم و تكنيك از ميان مي‌رود و زندگي او تحت تاثير ماشين قرار گرفته و سخت بي روح، خشن، و دور از لطف و احساس گرديده و ماشينيزم تمام ابعاد و زواياي زندگي بشر را در خود مي‌فشرد. اين رفاه زدگي و ماشين‌زدگي زندگي را بي معنا و مفهوم و زشت و عبث نموده و روح انساني را چنان در گرداب بي‌هدفي و بي جهتي فرو برده كه زندگي درين روزگار را تبديل به جهنم كرده و فرياد جانكاه روح انساني را از درون آن، مي‌توان شنيد.در چنين شرايطي نياز انسان به هنر بيش از گذشته احساس مي‌گردد؛ زيرا بشر در گذشته به خاطر مشغوليت زياد و تامين نبودن نيازهاي اوليه‌شان و از طرفي داشتن مذهبي كه معماهاي زندگي را توجيه و پاسخ مي‌داد و هم‌چنين نداشتن زندگي ماشيني، دغدغه‌ها و اضطراب‌هاي ناشي از رفاه زدگي را نداشته و در ميان امواج متلاطم ياس و نوميدي غوطه‌ور نبودند. لذا نياز به هنر كمتر احساس مي‌شد اما امروزه به دلايلي كه ذكر شد نياز انسان به هنر دو چندان شده است. نيازهاي مضاعف انسان امروز به هنر، هنر را به سرنوشت غمباري گرفتار كرده است زيرا هنر رسالت بلند انساني‌اش فراموش كرده و تبديل به سرگرمي و تفنن و پر كردن اوقات فراغت و در يك كلام ملعبه ملعبه‌سازان گرديه و وسيله‌ي درامد و آب و نان و شهرتهاي كاذب عده‌ي بي تعهد و بي مسووليت گرديده است.اين مقاله در صدد است كه نقش هنر در زندگي فردي انسان امروز به بحث گيردتعريف هنر تعريف هنر هم‌چون ساير مفاهيم اجتماعي از پيچيده‌ترين و جنجالي‌ترين مبحث‌ها مي‌باشد كه تعريفهاي گوناگون و مختلفي را كه بر خواسته از مشربهاي گوناگون و بر اساس مكاتب و گرايشات خاص به تجزيه و تحليل و در نتيجه به تعريف هنر پرداخته موجب گرديده است. به نظر مي‌رسد كه تعريف هنر به شكل جامع و مانع امكان‌پذير نمي‌باشد. براي اينكه هنر همگام با شرايط و تحولات اجتماعي متحول مي‌گردد و هيچگاه يك تعريف نمي‌تواند سيطره خود را بر هنر حفظ كرده و پايدار باقي بماند. ممكن است در يك زمان تعريفي جامع و مانع و مورد قبول اهل نظر باشد اما بعد از زماني ديگر ...

  • هنر درمانی

    هنر درمانی

    هنر درمانى   هنر درمانى به معنى استفاده از انواع هنر جهت دستيابى به سلامت روانى افراد است كه به عنوان يك شيوه مفيد مى تواند در درمان و بهداشت روان مورد استفاده قرار گيرد. هنر در بدو پيدايش، بعنوان ابزار ضرورى زندگى بكار مى رفت ولى با گذشت زمان اين كاربرى تغيير يافت . اين مقاله با ارائه مطالب جالبى در مورد كاربردها و تاريخچه هنر آغاز شده و پس از آن به هنر درمانى، كاربرد و روشهاى آن،  اهداف هنر درمانى و استفاده درمانى از هنر در مكاتب و ديدگاههاى مختلف روانشناختى مى پردازد، در پايان نيز چند پژوهش در زمينه هنر درمانى كه نتايج مطلوبى را در پى داشته نقل مى شود .   مقدمه هنر را نبايستى همچون يك وسيله كسب لذت بنگريم، بلكه هنر را بايد يكى از شرايط حيات بشرى بدانيم. "تولستوى" آنچه امروزه بدان هنر اطلاق مى شود، درواقع هنگام پيدايش و در مسير تكامل، يك نياز و جزئى از زندگى روزمره به شمار مى رفت. به قولى، هنر به سالمندى بشر است .هنر شكلى از كار است و كار فعاليتى ویژه انسان است (فیشر، 1348). دميدن در شاخ حيوانات يا برهم زدن دو چوب، كه سبب پيدايش موسيقى شده است، براى ايجاد ارتباط و خبر رسانى مورد استفاده قرار مى گرفت. تا چندين قرن، در نظر يونانيان، موسيقى بخشى از زندگى روزانه و ذكر خدا بود. (هارمن، 1379) اين جادوى نهفته در ژرفترين ریشه هستى بشر، كه در آن واحد احساس بى قدرتى و آگاهى بر قدرت خود، ترس از طبيعت و همراه آن توانايى چيره شدن بر طبيعت را مى آفريند، همان جوهر هنر است )فیشر، 1348). گاهى نيز در جهت ارتباط با دنياى ماورائى و كسب قدرت برتر از اصوات و نقوش استفاده می شد. به عنوان مثال، انسان اوليه كه تنها نيازش غذا و امنيت بود، باور داشت كه ترسيم حيوانى، داراى قدرت جادوئيست و اگر تصوير آن حيوان رسم شود، انسان در شكار آن موفقيت بيشترى كسب مى كند. پس بر ديواره غارها تصاويرى مى كشيد. اين تصاوير را امروزه مى توان در غار لاسكو در فرانسه و غار آلتاميرا در اسپانيا و ... مشاهده كرد (مرزبان، 1373). نمونه اى ديگر از نقش هنر در زندگى انسان، بكار بردن اصوات در درمان بيمارانى بود كه به زعم آنان توسط ارواح خبيثه تسخير شده بودند و هم اكنون نيز در برخى جوامع، مانند قبايلى در كشورهاى كنيا و سودان، از اين گونه مراسم كه همراه با ساز و رقص، ارواح خبيثه از جسم بيمار خارج مى شوند، وجود دارد (سارجنت، 1368) .مى توان مراسم مشابهى را نيز در جنوب ايران با اصطلاح (زار درمانی) مشاهده نمود. هنر بدليل جلوه هاى مختلف  و آثار گوناگون آن در ميان اقوام و فرهنگهاى مختلف در هر دوره آیینه تمام نماى روح عصر خودبوده و جايگاه ويژه اى در فرهنگ و تمدن بشر داشته است . والتر ابل، ...

  • مقاله ای کامل -هنر ایران در عهد هخامنشیان

    مقاله ای کامل -هنر ایران در عهد هخامنشیان

    مقاله ای کامل در مورد هنر در دوره هخامنشیان هنر ایران در عهد هخامنشیان عمدتا بر پایه ی بزرگداشت مقام پادشاهان این سلسله استوار بوده است. هنر این عصر ترکیبی است از هنر اقوام گوناگونی که تابع پارسیان بوده اند و هخامنشیان با بهره گیری مناسب از این هنرهای مختلف و ریختن کلیه جلوه های هنری اقوام و ملل مختلف در یک قالب به هنر خود اعتلا بخشیده اند. علاوه بر بزرگداشت شاهان، اجرای مناسک و آیین زرتشتی نیز از مظاهر اصلی هنر در این دوره است که سبب ایجاد نوعی سمبولیسم هنری در آثار هنری هخامنشیان شده است. از دیگر جلوه های هنری این دوره رواج هنر کنده کاری، حجاری، پیکر تراشی، فلزکاری، کاشی سازی و قالی بافی است . آثار برجا مانده عمق پیشرفت هنرمندان ایرانی را در این رشته های هنری به تصویر می کشند. نقش برجسته های تخت جمشید نیز در زمره ی گنجینه ی هنر دوره هخامنشی به شمار می روند که هر یک مجموعه ای از تصاویر غنی و نقوش دوران هخامنشی را به نمایش می گذارند و علاوه بر آن گویای بسیاری از آداب و رسوم رایج در دربار هخامنشی اند. در نقش برجسته های تخت جمشید صحنه هایی از مراسم و مناسک رایج در پایتخت شاهان هخامنشی وجود دارد که عموما پیکره ی پادشاه، کانون اصلی هر صحنه است. در این کنده کاری های زیبا که بر دل کوه نقش بسته دسته های آورندگان هدایا، صحنه بار عام پادشاه و دیگر نقوش برجسته ی مربوط به آرامگاه به نمایش گذارده شده است . این کنده کاری کاری ها درعین حال که همگی حکایت از تبحر و مهارت سنگ تراشان دارند هر یک گوشه ای از مراسم و وقایع سیاسی مذهبی آن دوران را به نیز نمایش می گذارند. ویژگی این آثار بیشتر در آن است که نشان می دهد هنرمندان پیکر تراش روزگار هخامنشی به طور کامل در خدمت اجرا و طرح نقوش خود بوده و مجالی برای بروز تمایلات شخصی خود نداشتند و به عبارت دیگر، کاملا مطیع به شمار می رفتند. آثار فلزکاری نیز در این دوره ، برجسته و چشمگیر است. اشیاء فلزی هخامنشیان بیشتر از طلا، نقره و برنز ساخته می شده است و از مهمترین آثار مکشوفه ، ارابه ی زرینی است که چهار اسب در جلوی آن قرار دارد و دو پیکره ی آدمی بر روی نیمکت ارابه نشسته اند. نکته مهم در آثار فلزی این عهد ، استفاده ی زیاد از نقوش و پیکر حیوانی در ساخت ظروف و زیور آلات است. این نقوش را می توان بر روی بشقاب های نقره ای و طلایی به صورت جنگ شیر و گاو و یا دو بزکوهی مشاهده کرد. یکی از برجسته ترین زیور آلات این دوره دستبندهایی است که انتهای آنها به دو سر شیر ختم می شود و با زیور آلات کوچک و قرص مانندی به شکل سر حیوانات و پرندگان و نقوش هندسی تزئین شده است . این آثار جملگی حاکی ...