نقشه هاي شطرنجي بافتني

  • آشنايي با صنايع دستي

    آشنايي با صنايع دستي - گروه تحصيلي هنر         آشنايي با صنايع دستي - گروه تحصيلي هنر    فصل اول - کليات 1- چگونگي پيدايش صنايع دستي را توضيح دهيد؟ در حدود 8000 سال قبل که به عصر «نوسنگي» معروف است، مردمي در منطقه وسيعي در آسياي جنوب غربي زندگي مي کردند که براي نخستين بار در گروههاي کوچک جمع آمده، در يک مکان ساکن شدند و اولين دهکده ها را به وجود آوردند. آثار به دست آمده از دوران پارينه سنگي، ميان سنگي و نوسنگي، گواه بر فعاليت انسان در ساخت ابزار و وسايل سنگي است. ابزارهايي چون تيغه هاي دندانه دار و به شکلهاي مختلف هندسي در مکانهايي مانند بيستون و غارهاي هوتو و کمربند به دست آمده است. انساني که ياد گرفته بود با کاشتن دانه هاي خوراکي مقدار بيشتري از آن را به دست آورد، ناگزير بود آن را در جايي ذخيره کند. او ظرفهايي را مي خواست که در برابر گرما و رطوبت هوا مقاومت داشته باشد و غلات، در آن فاسد نشود. از اين رو انسان دوران نوسنگي با الهام از همان شکلهاي طبيعي و با آميختن آب و خاک، اولين ظرفهاي سفالي را ساخت. 2- صنايع دستي را تعريف کنيد؟ صنايع دستي که هم مي تواند، حالت کارگاهي و هم حالت خانگي داشته باشد، همانند صنايع کوچک قابليت استقرار در شهر و روستا را دارد، بدون نياز به فن آوري پيشرفته، بيشتر متکي به تخصصهاي بومي و سنتي است و قسمت اعظم مواد اوليه مصرفي آن در داخل کشور قابل تهيه مي باشد. افزون بر اين، صنايع دستي هر دو ويژگي مصرفي و هنري را داشته، برخوردار از بينش، ذوق، انديشه و فرهنگ توليد کننده نيز هست و در مجموع آن را يک «هنر- صنعت ناميده اند». 3- صنايع سنگين را تعريف کنيد؟ صنايع سنگين زمينه ساز توسعه اقتصادي هر کشور است و از آن به عنوان «صنايع مادر» نيز ياد مي شود؛ نيازمند سرمايه گذاري بسيار زياد، ماشين آلات و تجهيزات عمده نيروي انساني و برخوردار از تخصصهاي فني مي باشد. 4- صنايع سبک را تعريف کنيد؟ صنايع سبك در مقايسه با صنايع سنگين، نيازمند تجهيزات و به همان نسبت سرمايه کمتر و نيروي انساني با تخصصهاي نسبتاً پايين است. لازمه استقرار آن، بهره گيري از ماشين آلات خودکار و نيمه خودکار است. 5- ويژگيهاي صنايع دستي ايران را نام ببريد؟ 1. صنايع دستي ايران محملي براي ميراث فرهنگي و هنري اين مرز و بوم است که ريشه در اعتقادات مذهبي و باورهاي قومي و نيز قوه ابتکار و خلاقيت استادکاران ايراني دارد. 2. امکان تأمين قسمت عمده مواد اوليه مصرفي از منابع داخلي؛ 3. همانند و شبيه نبودن اين فرآورده هاي توليد به يکديگر؛ 4. انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد به وسيله دست و ابزار و وسايل دستي؛ 5. خود مصرفي بودن بخش عمده توليد و برآورده ...



  • صنایع دستی استان فارس

    موقعيت جغرافيايي و تقسيمات سياسي استان فارساستان فارس يكي از استانهاي جنوبي كشور ميباشد. اين استان از شمال به استان اصفهان, از شرق به استانهاي يزد, از جنوب به استان هرمزگان و از غرب به استانهاي كهگيلويه و بوشهر محدود مي شود. وسعت استان فارس حدود 133 هزار كيلومتر مربع است و تقريبا†8/1 درصد مساحت كشور را تشكيل مي دهد. آب و هواي فارس در شمال سردسير, در نواحي مركزي زمستانها معتدل و باراني و تابستانهاي گرم و خشك, و در جنوب و جنوب شرقي زمستانها معتدل و باراني و تابستانها بسيار گرم ميباشد. زبان اكثريت مردم فارسي است اما عشاير ترك زبان (ايل قشقايي) به تركي و عشاير عرب زبان (ايل عرب) به عربي صحبت ميكنند . يكي از مناطق مهم عشايري ايران, استان فارس مي باشد و بزركترين ايل ايران (ايل قشقايي) با شش طايفه در فارس به كوچ روي ادامه مي دهند. علاوه بر ايل قشقايي ايل خمسه و ايل محسني و همچنين طوايف كوچكتري به زندگي عشايري خود در فارس ادامه مي دهند . براساس آخرين تقسيمات كشوري استان فارس به 16 شهرستان 48 شهر 60 بخش و 185 دهستان تقسيم شده است منطقه فارس يكي از قديميترين مراكز تمدن ايران است . فارس در كتيبه هاي هخامنشي به صورت پارسه و در نوشته هاي يوناني پرميس آمده و معرب آن فارس است.صنايع دستيهم اکنون توليد انواعي از صنايع دستي در مناطق عشايري و روستايي و نيز در شهرهاي استان فارس رواج دارد. بيشترين تعداد صنعتگران دستي در گروه بافته هاي داري قالي, گليم و گبه قرار دارد. پس از آن بايد از خاتم خاتم سازي و خاتم کاري ياد کرد. پس از آن معرق چوب, منبت کاري چوب, ريزه کاري, نقاشي روي چوب سفال و سراميک سازي, کاشي معرق کاشي هفت رنگ و نقاشي روي سفال. از رشته هاي رايج در استان فارس طراحي و نگارگري (نگارگري، گل و مرغ سازي، تذهيب و تشعير) است. رنگرزي گياهي و استفاده از مواد ملونه طبيعي در رنگرزي خامه و ابريشم نيز کاري پررونق در استان فارس است. در زمينه فلز کاري و هنرهاي مرتبط با فلز نيز استان فارس از سابقه طولاني برخوردار و آثار نقره کاري و قلمزني روي نقره آن شاخص است. ساير رشته هاي صنايع دستي رايج در اين استان عبارتند از: دوخت لباسهاي محلي عروسک سازي، در پيکر تراشي، نمدمالي، سراجي، رودوزي هاي سنتي، بافتني ها، نقشه کشي فرش، گچ بري، سنگتراشي، ساخت گلهاي مصنوعي، آينه کاري، چاقو سازي وساخت زيورآلات . گليم: در استان فارس بخش عمده اي از توليد گليم توسط زنان و دختران عشاير ساکن و کوچ رو قشقايي انجام مي شود. براي بافت گليم معمولاً از نقشه استفاده نمي کنند. نقشه ها ذهني هستند و معمولاً از طرح هايي استفاده مي شود که از نسل هاي گذشته به حال انتقال يافته و تغييرات ...

  • معرفی روستای گنزق در شهرستان سرعین

    شهرستان سرعين - استان اردبیل آدرس وبلاگ روستای گنزق http://ganzagh.blogfa.com  اطلاعات روستای گنزق  موقعيت و تاريخچهروستاي«گنزق»  از توابع بخش سرعين شهرستان اردبيل، با مختصات جغرافيايي 48 درجه و 8 دقيقه طول شرقي و 38 درجه و 9 دقيقه عرض شمالي، در سه کيلومتري شهر سرعيت واقع شده است. اين روستا از شمال به اراضي اردي‌موسي، از جنوب به روستاي تاريخي کلخوران، از شرق به روستاي آق‌قلعه و از غرب به شهر توريستي سرعين محدود شده است. ارتفاع اين روستا از سطح دريا 1550 متر است. روستاي  «گنزق»قدمتي ديرينه دارد، که نشانه‌هايي از آن در بقاياي روستاي قديمي کنزق و غارهاي طبيعي روستا قابل ملاحظه است. اين روستا در زلزله سال 1375 به کلي تخريب گرديد و سپس با همکاري مردم و دولت بازسازي شد. مردم روستاي  «گنزق»به زبان آذري سخن مي‌گويند، مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند. الگوي معيشت و سکونتبراساس سرشماري سال 1375، روستاي «گنزق» 833 نفر جمعيت داشته است. جمعيت اين روستا در سال 1385، حدود 1025 نفر گزارش شده است. بيشتر مردم روستا به فعاليت‌هاي زراعي، دامپروري و صنايع دستي اشتغال دارند. گندم، جو، عدس و سيب‌زميني از عمده‌ترين محصولات زراعي اين روستا است. چمن‌زارها و مراتع غني پيرامون روستا، امکان فعاليت‌هاي دامپروري را فراهم آورده است و پرورش دام، جايگاه ارزشمندي در اقتصاد اين روستا دارد. پرورش زنبور عسل نيز در روستاي  «گنزق»رواج دارد. توليد صنايع دستي مانند گليم، جاجيم، فرش، جوراب و شال گردن پشمي در ميان زنان و دختران روستايي مرسوم است. روستاي کوهستاني «گنزق» با بافتي متراکم، در جوار يکي از دره‌هاي زيباي سبلان استقرار يافته است. بافت کلي روستا طرحي منظم و الگويي شطرنجي دارد. خانه‌هاي صخره‌اي و زيرزميني که ابعادي متنوع و استقراري ناهمگون دارند، از ويژگي‌هاي اصلي اين روستا به شمار مي‌روند. برخي از اين خانه‌ها داراي روزنه و نورگير استوانه‌اي و برخي ديگر، دايره‌اي شکل و يا غيرهندسي هستند. در اين خانه‌هاي صخره‌اي طاقچه‌هايي با طاق‌هاي قوسي يا کنده‌کاري تعبيه شده است. نمونه نزديک به اين نوع خانه‌ها را مي‌توان در بافت سنتي روستاي ميمند در استان کرمان نيز ملاحظه کرد. در خانه‌هاي جديد روستا مصالح تيرآهن، آجر، سيمان، گچ و سنگ به کار رفته است. چشم‌انداز کلي روستا تلفيقي از کوه، درخت‌زار و خانه‌هاي صخره‌اي است. بنابراين دو نوع الگوي سکونت قديمي و جديد در روستا وجود دارد. جاذبه‌هاي گردشگريروستاي  «گنزق»در دامنه کوه سبلان و در کنار دره‌اي زيبا واقع شده است. بيدزارهاي حاشيه دره، يونجه‌زارهاي سرسبز و نيز هواي بسيار ...

  • خون واقعی 2-7

    صل هفتـــــــــــــــــمبه زحمت برگشتم و روي ساعت روشن كنار تخت دقيق شدم. هنوز آفتاب طلوع نكرده بود اما به زودي از راه مي رسيد. بيل هنوز در تابوتش بود، دريچه ي آن بسته بود. به جز اينكه چرا من بيدار بودم فكر كردم.يك كاري بود كه بايد انجام مي دادم. نيمي از وجودم هنوز از حماقتم متحير بود پس لباسم را پوشيدم و پاهايم را درون صندل ها سر دادم. درون آينه خيلي بدتر به نظر مي رسيدم، يك نگاه يك طرفي به خودم انداختم و پشت به آينه ايستادم تا موهايم را شانه كنم. مايه ي حيرت و خوشايندي بود كه كيفم روي ميز در اتاق نشيمن بود. يك نفر آن را شب قبل، از مركز معاشرت پس آورده بود. كليد پلاستيكي ام را داخلش گذاشتم و با درد، راهم را به سمت راهروهاي آرام ادامه دادم.َبري ديگر هيچ سمتي نداشت. فرد جايگزينش خيلي خوب آموزش ديده بود كه از من بپرسد چه غلطي مي كنم و چرا مثل چيزي به نظر مي رسم كه يك قطار به آن كوبيده باشد. او برايم يك تاكسي گرفت و به راننده گفت كه كجا مي خواهم بروم. راننده در آيينه ي جلو نگاهم كرد و با نگراني گفت:«ترجيح نمي دي بري بيمارستان؟»- نه قبلاً بودم.به نظر نمي رسيد اين به اندازه كافي راضيش كند.- اون خون آشام ها باهات بد رفتار مي كنن. چرا باهاشون ول مي گردي؟گفتم: «مردم اين كار رو با من كردن، نه خون آشام ها!»راه افتاديم. ترافيك سبك و نزديك طلوع در يك صبح يكشنبه بود. تنها پانزده دقيقه طول كشيد تا به همان محلي كه ديشب بودم برسيم، پاركينگ مركز معاشرت.از راننده پرسيدم: «مي توني برام صبر كني؟»مردي حدوداً شصت ساله بود با موهاي سپيد و يكي از دندان هاي جلويش افتاده بود. پيراهن شطرنجي اش با چند ديگه به جاي دكمه پوشيده بود.گفت: «فكر كنم بتونم.»كتاب لوئيس عاشق را از زير صندلي بيرون كشيد و چراغ روي سقف را روشن كرد تا بخواند.زير نور خيره كننده ي چراغهاي سديمي در پاركينگ، هيچ اثري از اتفاقات شب قبل ديده نمي شد. تنها يك جفت ماشين مانده بود كه من فكر كردم آنها شب قبل آنجا را ترك كردند. يكي از اين ماشينها احتمالاً متعلق به گيب بود. در اين فكر بودم كه آيا گيب خانواده اي دارد و آرزو كردم نداشته باشد. اول به اين خاطر كه ساديسمي بود و حتماً زندگي آنها را هم سياه و تيره مي كرد و دليل ديگر اينكه براي باقي عمرشان بايد متعجب مي ماندند كه چرا و چطور او مرده؟حالا استيو و سارا نيولين چكار مي كردند؟ آيا تعداد كافي عضو از رفقاي آنها باقي مانده تا ادامه بدهند؟ احتمالاً اسلحه ها و تداركات هنوز در كليسا بودند. شايد در مقابل آخرالزمان در حال ذخيره كردن بودند.بيرون سايه هاي تاريك كنار كليسا پيكري نمايان شد. گادفري. هنوز سينه اش برهنه بود و هنوز به نظر مي رسيد كه ...