96 ساعت به ياد ماندني (زیارت کربلا)... قسمت دوم

بسم الله الرحمن الرحيم

قسمت قبل 32 ساعت از 96 ساعت بياد ماندني رو  كه در نجف اشرف بوديم ، تعريف كردم و در اين پست ، بخشی از اتفاقات و خاطرات حركت از نجف به سمت كربلا رو مي نويسم ...

ادامه مطلب... مربوط به خاطراتم از ساعت 13 روز دوشنبه دوم دي ماه 1392هست اگه حوصله داشتيد ادامه مطلب رو بخونید در این قسمت هم عكسهاي گذاشتم. راستي تا يادم نرفته بگم مجبور شدم كيفيت اونا رو پايين بيارم كه حجم پست زياد نشه و در خوندن پست با مشکل روبرو نشوید.

ادامه ماجرا...

چکیده ای از پست قبل: سفر ما از ساعت 5 صبح یکشنبه آغاز شد بعد از حدود 10 رانندگی به مرز مهران رسیدیم و در مرز مهران با یک مینی بوس حدود 6 ساعت در راه بودیم تا به نجف رفتیم و ساعت 2 شب در هتلی در نجف تنها 2 ساعت خوابیدیم تا ساعت 4 صبح و یک ساعت هم از ساعت 9 تا 10 صبح در هتل خوابیدیم و بعد راهی حرم امیرالمومنین شدیم ، نماز ظهر و عصر رو در حرم اميرالمومنين به جماعت خوندیم و یک ساعتی رو در روبروی ضریح و در ایوان طلا زیارتنامه و قرآن خوندم تا امیر آمد و هر دو از حرم خارج شديم به قصد رفتن به کربلا ...(32 ساعت تنها 3 ساعت خواب)

وقتي داشتيم ، حرم رو ترك ميكرديم ،  يك حس عجیبی بهم دست داد ، نمي دونم تا به حال اين تجربه رو داشتید يا نه ؟ از يه جايي كه خيلي دوست داريد اونجا باشید و کلی تلاش کردید که بهش برسید ، به دلیل شرايطی خاص، بايد تركش كنيد ... يك جورايي اصلا دوست نداشتم به اون سرعت برم و نتونم بیشتر باشم ، آرزو مي كردم شرايطي پيش ميومد كه چند روزي رو در نجف ميموندم، ولي امكانش نبودو بايد مي رفتيم ، بايد به سمت كربلا حركت مي كرديم.

ساعت از 13:30 دوشنبه گذشته بود ،اتفاق جالبی که امسال رخ داده بود عدم تطابق زمان اربعین در عراق و ایران بود، در ايران روز دوشنبه اربعين بود ولي در عراق سه شنبه رو اربعين اعلام كرده بودن ، ما هم براي اينكه از فيض خواندن زيارت اربعين در نجف بي بهره نباشيم و با هموطنان ایرانیمون هم صدا بشیم در محوطه بيروني و در روبروي گنبد اميرالمومنين عليه السلام يك زيارت اربعينه با حال خونديم، دقیقا این چشم انداز ما بود. به این عکس نگاه کنید، ویوی ما نسبت به گنبد و حرم امیرالمومنین علیه السلام به این شکل بود.

y77dx84azjm9yk4cr5.jpg

دیگه باید می رفتیم و چقدر سخت بود دل کندن از این بارگاه با صفا به قول یکی از دوستان واقعا مثل این بود که تکه ای از دلمون رو باید بین در و دیوار اونجا جا می گذاشتیم، خلاصه از اونجا به سمت هتل حرکت كرديم، برای رفتن به هتل باید از بازار نجف می گذشتیماين عكس ها مربوط به بازار نجفه که در مسير هتل چند تا عكس از خوراكي هاي معمول نجف  رو كهزياد به چشم مي خورد و مرسوم بود،انداختم ... واقعا خوردن این شیرینی های چرب و چیلی و غیر بهداشتی جرات میخواست، تصورش هم برام سخت بود که کمی از این مواد وسوسه انگیزه و خوشمزه نما (بر وزن تماشاگرنما )، بخریم و بخوریم...


i6yk1taide6id1eltgz.gif     1rvycoj1dgfty0z9mzo8.jpg  

h8apgv9efszv1a9wnvb7.jpg

و اینجا مهيج ترين قسمت بازار مخصوصا براي بانوان گرامي
يعني بازار طلا اونهم با عيار 24
بود

unmqlesgbrmq6o6cyv3y.jpg

اي داد ، اي بي داد حواستون كجاست ؟؟؟
اين سفر، سفر زيارتيه... نه سياحتي ... بر گرديم به ادامه ماجرا !!!

برگشتيم هتل و وسايل و كوله هامون رو تحويل گرفتيم و آرام آرام از بازار نجف به سمت ماشين هايي كه به طرف كربلا مي رفتند حركت كرديم ، دل تو دلم نبود و می خواستم هر چه زود تر به کربلا برسم...

و اما امير ... چون سال گذشته با چند نفر از دوستاش كه هر ساله اربعين، به كربلا مي رفتند، اومده بود، اطلاعاتش كاملتر از من بود و از سفر سال گذشته اش در مسیر برام تعريف مي كرد.

امير گفت : پارسال هم همين موقع ها دقیقا یه روز مونده به اربعین و بعد از نماز بود كه از نجف به طرف كربلا راه افتادیم ، تجربه سفر قبل و شنیده های من، میگه که براي رفتن به اونجا ، سه تا انتخاب بیشتر نداريم ...

اول میتونیم مثل همه کسانیکه از سه چهار روز پیش اومدن نجف از همینجا پیاده بریم تا کربلا ، فقط یه مشکل وجود داره اونم اینه که مطمئنا به مراسم اربعین نمی رسیم و فکر کنم تا پنجشنبه تو راه باشیم ، این حرف رو با توجه به سابقه ورزشکاری و تمرینات استقامتی که قبل از سفر داشتیم و الان هم ، هم شرایط این کار رو داریم و هم آمادگی جسمی ، روحی  و روانی این کار رو ، تازه اگه از انگیزه بالامون صرف نظر کنیم.(این حرفها رو به شوخی می گفت... شما هم جدی نگیرید)
دوم اينكه بريم سوار تاكسي هايي بشيم كه در مسير معمول نجف - کربلا به سمت كربلا میرن ، به طور معمول این ماشینها تقريبا در 30 كيلومتري كربلا كه ديگه اجازه ندارن جلوتر برن ، مسافراشون رو پیاده می کنن و زائران هم در بین جمعیت و كاروانهاي پياده روي تا كربلا پياده روی میکنند ، فقط اين طوري چون ماعادت نداریم اینقدر پیاده روی کنیم ممكن خيلي بهمون فشار بياد و وقتي مي رسيم خسته باشيم ، از دیروز تا الان فقط سه تا چهار ساعت خوابیدیم حواست هست؟انتخاب این گزینه باعث میشه از زیارت فقط چرت زدن و درد کشیدن برامون بمونه... دیدم که میگم!!!!!
راه سوم هم اينه كه خیلی شیک و مرتب از جاده استراتژيك ، كه مربوط به آمريكايي ها بود و معرف به جاده نفت هست بريم ، اين مسير نجف به سمت كربلا رو دور ميزنه و تا 5 كيلومتري كربلا ميره از اونجا هم پياده مي ريم تا حرم ، خیلی هم سر حال میرسیم و با انرژی کامل زیارت مون رو می کنیم.

من : حالا از شوخی گذشته راه اول که نشدنی به نظر میرسه به نظرت حالا از كدوم راه بريم بهتره ؟ من دوست دارم زود تر به كربلا برسيم ولي از اون طرف خيلي دلم ميخواد با اون آدمهايي كه پياده ميرن هم قدم بشم ...

امير : اولا بزار ببينيم اصلا ماشين گيرمون مياد چون تا الان ديگه هر كي مي خواست بره كربلا رفته ... دعا كن ماشين گير بياد از كدوم راه بريم پیش کش...

در حال صحبت بوديم كه صداي يك راننده عراق با اون لهجه مخصوص به خودشون توجه ما رو به خودش جلب كرد ...

كربلا ...  كربلا...من و امير رفتيم به طرف اون مرد عراقي...
امير گفت : كربلا چقدر ميگيري ؟(به زبان عربي با اون صحبت كرد ولي طرف فارسي هم كم و بيش بلد بود)

راننده گفت :من از مسير استراتژيك میرم و نفري 20 هزار دينار (50 هزار تومان) میگیرم چون جاده خرابه و مسيرش 150 كيلومتر هست و اگه مخصوص بخواهيد بايد 80 دينار بدهيد ( مخصوص ، منظورش همون دربستی خودمون بود)گفت مسير عادي اگه بخواهید برید باید نفري 10 هزار دينار بدهید...

امیر هم به راننده گفت : كرايه واقعي كربلا تا نجف  4 یا 5 هزار دينار در بد ترين شرايط هست ، انصاف داشته باش و ...
راننده برای بازار گرمی گفت: مسير شلوغه ، راه خرابه، تازه ماشينم هم سوناتاست ، ماشينم خيلي خوبه ، با اشاره دست ماشينش رو نشون داد ...
يه نگاه به سمتي كه اشاره كرد انداختيم ديديم!!! بهههله يك سونا تاي عروسك 2013 كنار خيابان داره خاك مي خوره و منتظر قدوم مبارك ماست، چشم هر دوي ما برق زد ...


امير گفت :
پسر همين ماشين رو بگيرم بريم اگه این باشه می ارزه ، بیشتر پول بدیم با این ماشینهای اوراقی نریم...

منگفتم : باشه ببين فقط میشه بهش اعتماد کرد ، فقط خدا کنه ما رو به كربلا برسونه و سر كاري نباشه ، وسط راه پيادمون نكنه و از اینجا مونده از اونجا رونده بشیم...

امير شروع كرد به چانه زدن با اون که 50 دینار از ما بگیره و دربست با هاش بریم ، ولي اصلا طرف از خر شيطون پايين نميومد براي همين تصميم گرفتيم منتظر بمونيم تا دو نفر ديگه بيان و وقتي تكميل شد با اون ماشين بريم به كربلا ...
خداییش داشت بی انصافی می کرد ما هم نمی خواستیم حرف اون به کرسی بشینه و بعدا برای رفقاش تعریف کنه که سر دوتا جوون ایرانی رو کلاه گذاشتم.

10 دقيقه اي معطل شديم ولي از مسافر خبري نبود ، راستش رو بخواهيد يه جورايي تو رودرواسي با امير گير كرده بودم كه از اون مسير و با این ماشین بريم ، چون نيت كرده بودم پياده به كربلا برم نه اينكه با ماشين و با این کیفیت به حرم
برم ، اصلا به خاطر پولش نبود، خدا شاهده دلم اینطوری می خواست...

دنبال بهونه ميگشتم كه از مسير عادي بريم ، براي همين سر صحبت رو با امير باز كردم...

من : اين راه استراتژيك كه مي گي امنه؟

امير: امنيتش كه امنه ، ولي جونمون بستگي به راننده گيه راننده و آشناييش با قواعد خاص اون جاده داره !!!

من : يعني چي قواعد خاص؟

امير : پارسال كه ما آمديم نجف چون دير شده بود ، بچه ها گفتن از اون مسير بريم كه تا قبل از تاریک شدن هوا به حرم برسيم ، جاده ی سالم و استانداردی نبود ، بطوری که فقط يك ماشين از عرضش رد مي شد ، نكته جالبش اين بود كه اين جاده يه طرفه نيست ، بلکه جاده ای دو طرفه هست!!! 
قاعده ی جالبی هم كه داره اينه ، همه ماشينها به سرعت حركت مي كنن و وقتي از روبرو با هم مواجه ميشن ، اون ماشيني كه كوچك تره ميره تو خاكي منظورم شانه های خاکی جاده است ، به طور مثال: وقتي يه ون با يه ماشين شخصي روبرو ميشه، ماشين شخصي ميره تو خاكي ، در غير اين صورت بعید نیست که با اون سرعت تصادف بشه ، چون تو مرامشون نيست
براي كوچكترا ترمز بگيرن و به سرعت به راهشون ادامه میدن...

من به امیر گفتم : امير ، گرفتي ما رو ، بي خيال ، شوخي نكن ، مگه جنگله كه هر كي بزرگتر باشه ... در ضمن تو با يك بار سفر در اين مسير اين قاعده رو فهميدي ؟؟؟؟

امير گفت: نه داداش شوخي نمي كنم جدي جدي مي گم ، خود راننده به ما گفت که این قانون نانوشته ، در این مسیر حاکمه ، این تنها قانونی هست كه همه راننده هاي اين مسير بهش واقفند و از اون تخطي نمي كردند.
شايد باورت نشه !!! پارسال، آيينه بغله دو تا ماشين شخصي ، با ماشيني كه ما سوار شديم برخورد كرد و خورد شد ، و اصلا راننده ترمز نکرد ، ببينه چه اتفاقی پیش اومده، فقط پاش روي گاز بود و مي رفت ، من در مسير بارها و بارها ديدم كه اين حرفي رو كه راننده به ما گفت ، صحت داشت ، یعنی حق عبور با بزرگترا بود. يعني به عینه به من ثابت شد راننده راست میگه...

با شنيدن اين حرفها بيشتر از رفتن از طريق جاده نفت مردد شدم، به امير گفتم بيا از مسير عادي بريم ، مثلا خير سرمون اومديم پياده روي تا حرم نه ماشين سواري...

امير گفت : من حرفي ندارم ولي ممكنه دير به كربلا برسيم جا پيدا نكنيم و ...

من : اي بابا اين حرفها چيه اگه بخواد جا گيرمون نياد ، دیر و زود نداره گیر نمیاد دیگه ... تا 30 كيلومتري كربلا ميريم بعد حساب كن ساعتي 10 كيلومتر ، نه 9 كيلومتر راه ميريم ان شا الله 5 ساعت ديگه كربلاييم ..

امير : لطفا جو گیر نشو ، ما خيلي هنر كنيم ساعتي 5 كيلومتر راه بريم ، بعدش بين راه هم کلی معطلي داريم ، ولي راست ميگي امسال رو بيا پياده بريم ، حس گرفتم پياده روي كنم تا كربلا ، ولي يادت باشه گفتن از ما نشنیدن از شما، زود تر از 10 شب نمي رسيم به کربلا و جا هم نمیتونیم پیدا کنیم باید تو خیابون بخوابیم...

خلاصه
براي پياده رفتن از مسير اصلی نجف - کربلا ، عزم مون رو جزم كرديم ، با اون راننده حریص خداحافظي كرديم و با يك ماشين ديگه كه از مسير عادي ميرفت توافق كرديم ما رو تا 30 كيلومتري كربلا ببره و 20 دينار بگيره البته به صورت مخصوص يا همان در بستی خودمون . ساعت حدود 14:30 بود كه از نجف خارج شديم و اون عكس هاي معروف و ستون هاي شماره گذاري شده رو يكي يكي رد مي كرديم.20odooksuw4pbvzgx19e.jpg
 خلاصه سوار ماشین شدیم و به امید اینکه تا کمتر از یک ساعت دیگه تا 30 کیلومتری کربلا میرسیم و 5 تا 6 ساعت دیگه بین الحرمین هستیم ، ستونها رو یکی ، یکی پشت سر می گذاشتیم .
این نکته رو مجدد یاد آور میشم که ما از ساعت 5 صبح روز قبل یکشنبه تا همون موقع که سوار ماشین شدیم که به طرف کربلا بریم یعنی تقریبا نزدیک 35 ساعت فقط حدود 3 یا 4 ساعت خوابیده بودیم
خستگی زیاد باعث شد به محض اینکه از نجف خارج شدیم ، هردو تامون تو ماشین خواب مون رفت ، در خواب ناز و خرگوشی بودم که یکدفعه تکان شدید و صدای بوق ماشین باعث شد از خواب بیدار شم ، چشمم رو که باز کردم ، نگاهی به اطرافمون انداختم و دیدم ای دل غافل چه ترافیک سنگینی و چقدر آدم بین این ماشینها در حال حرکت هستند ، راننده هم برای اینکه بتونه زودتر به جلو حرکت کنه از شانه خاکی کنار مسیر حرکت می کرد که در یک چاله بزرگ افتاد و اون تکان بابت همین چاله بود ، ساعت رو دیدم تقریبا 15:20 دقیقه بود.
باتوجه به اینکه راننده وقتی داشت از نجف خارج میشد با سرعتی حدود 120 کیلومتر میرفت با خودم گفتم حتما با گذشت 40 تا 50 دقیقه رسیدیم به 30 کیلومتری کربلا و جایی که باید پیاده بشیم.هرچند الان ترافیک هست..
امیر رو صدا کردم، بهش گفتم: فکر کنم دیگه باید پیاده بشیم از اینجا به بعد ترافیکه ، پیاده بریم بهتره
امیر قبول کرد و از راننده پرسید تا کربلا چقدر مونده ، راننده هم با اعتماد به نفس کامل گفت : نزدیک 32 تا 33 کیلومتر ...
این تصاویر مربوط به جایی بود که از ماشین پیاده شدیم...
dybq58xpoamoj0rkgf9g.jpg

ماشینهای مدل بالا که پارک کرده بودند و احتمالا صاحبانشون با پای پیاده در بین مردم به سمت کربلا حرکت می کردند، برای من خیلی جالب بود آدمهایی که دست زن و بچه خودشون رو گرفته بودند و با پای پیاده به جلو می رفتند ، بعضی پای برهنه ، برخی با دمپایی و کیسه ای بر سر یا ساکی بر دست و بعضی هم مثل ما با کفش ورزشی و کوله و ...
همه داشتن به سمت کربلا می رفتند مثل موجهای دریا که آرام و پیوسته به سمت ساحل در حرکتند
، تصویر زیر اوج سادگی و دلداده گی این زائران حسینی رو که بدون هیچ چشم داشتی به سمت هدفشون در حرکت بودند نشون میده ، اصلا پست و مقام مطرح نبود همه مثل هم و در یک تیپ و قالب ، هدف این زائران رفتن به پابوس امام حسین علیه السلام بود نه ریا و نه ناز و ادا ...
wrpytl1mecl22rhewpb.jpg


ساعت نزدیک 15:30 دوشنبه بود ما هم از ماشین پیاده شدیم ، اصلا حواسمون نبود ستونهایی رو که به عنوان نشانه از نجف تا کربلا شماره گذاری شده بودن رو برای راستی آزمایی حرف راننده چک کنیم. شاید برخورد با ترافیک ، شاید شور و اشتیاق وصل شدن به این جمعیت و یا شایدم خستگی و گرسنگی باعث شد فراموش کنیم ، هنوز نهار نخورده بودیم ، از یک طرف با توجه به میل صبحانه مفصلی که در قسمت اول تعریف کردم ، کمی سیر بودیم و از طرفی هم دوست نداشتیم با خوردن نهار وقتمون هدر بره...
تشنه و گرسنه از ماشین پیاده شدیم به امید اینکه 5 تا 6 ساعت دیگه کربلاییم
 اما ای دل غافل... بی خبر از اینکه...از اینجا به بعد رو در پست بعدی و قسمت سوم می نویسم
 


مطالب مشابه :


اطلاعاتی کوچک از مصیبت امام حسين‏«ع‏»

او در سفر كربلا و دعوت به آمدن براى بيعت،ديدار امام حسين‏«ع‏»از قبر پيامبر و خداحافظى




رسم و رسومات(2) بدرقه و استقبال از مسافرين و زائرين

مراسم خاص بدرقه و استقبال از زائرين و مسافرين كربلا و مردم با مسافر خداحافظي مي كنند و




كربلا با دوچرخه 2 " رسيدن به مرز "

سيد با دوچرخه كربلا از اين گروه جوان مشتاق خداحافظي ميكنيم و به راهمون ادمه ميديم راهي




خلاصه سفر زیارت عتبات عالیات کربلای معلی-نجف اشرف-کاظمین و...

بود ويه دنيا دلتنگي- همه ناراحت وافسرده بايد با امام اول ولايت خداحافظي كربلا -----ساعت 4




خداحافظ

خداحافظ. خداحافظي تنها راه تمام شدن و سر كشيدن تمام بدختي ها نيست. خداحافظي مي تواند با يك




عكس هاي از كربلا و نجف/سایت خبرنگار

آیت الله دکتراسماعیل گندمکار - عكس هاي از كربلا و نجف/سایت خبرنگار - فلسفی / عرفانی / تاریخی




خاطرات سفر کربلا (قسمت دوم)

دوره کارشناسی كه هم از سادات بود و هم مشهور به اينكه متعدد سفر كربلا و خداحافظي از




خاطره ي سفر به كربلا

پدرم از شال زرد رنگ زيبايي كه در آن روزگار كربلا رفته ها به از آنها خداحافظي نمودم




ســــــــيد به كربــــــــــــــــــــــــــــلا مــــــي رود

فتح المبین - ســــــــيد به كربــــــــــــــــــــــــــــلا مــــــي رود -




96 ساعت به ياد ماندني (زیارت کربلا)... قسمت دوم

تا 30 كيلومتري كربلا کربلا ، عزم مون رو جزم كرديم ، با اون راننده حریص خداحافظي




برچسب :