نقش رسانه در اجتماع

چکیده

    امروزه رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای اصلی انتقال و گسترش ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ، در رفتار جوانان و نوجوانان و تغییر رفتار اجتماعی آنان دارای نقش مهمی است .

عصری که در آن قرار داریم، عصر ارتباطات و عصر سلطه پدیده رسانه بر زندگی انسان هاست. بی گمان برنامه های رادیویی و تلویزیونی موفق گشته اند افکار و عقاید انسان های بی شماری را دستخوش تغییر سازند. تمدن منحط غرب برای ترویج سکولاریسم اقدام به تأسیس هزاران شبکه رادیویی و تلویزیونی کرده است که به صورت شبانه روزی برنامه های گوناگونی را با این هدف پخش می کنند. متأسفانه دست یابی به این شبکه ها در کشور ما به سادگی امکان پذیر است؛ زیرا امکان تهیه و دریافت وسایل ماهواره ای با سهولت و قیمت نازل فراهم آمده است. باید توجه داشت که وقتی سخن از ماهواره به میان می آید، ابتدا مسائل ضد فرهنگی آن جلب توجه می کند، سپس مسائل سیاسی، علمی و ورزشی ایفای نقش می کنند است.

  مقدمه

    بسیاری از دانش پژوهان ، متفکران و مصلحان اجتماعی عصر حاضر را با نام های متفاوتی چون « عصر تکنیک » ، « عصر ارتباطات » ، « دهکده جهانی » و رهبری از راه دور نامیده اند . البته رهبری از راه دور نه تنها در مورد ماهواره ها و فضاپیماها صادق است ، بلکه هدایت از مسافت دور به وسیله رسانه های گروهی در مورد انسان نیز صدق می کند .

    تا قرن بیستم ، رهبری و ارشاد انسان رویارو و براساس ارتباط بود ، در صورتی که در عصر حاضر ارتباطات یک طرفه و از راه دور صورت می گیرد . به طوری که بین شنونده و گوینده ، یا بهتر بگوییم بین موثر و متاثر به طور نسبی فاصله زیادی وجود دارد . برخی معتقدند که رسانه های گروهی دارای چنان قدرتی هستند که می توانند نسلی تازه در تاریخ بشر پدید آورند ، نسلی که با نسل های پیشین بسیار متفاوت است . لازرسفلد و مرتن (  Lazer seld & Merton ) در تشریح این عقاید متفکران می نویسند : « وسایل ارتباط جمعی جدید ابزاری بس نیرومندند که می توان از آن در راه خیر و شر با تاثیری شگرف سود برد و چنانچه کنترل مطلوب وجود  نداشته باشد ، امکان استفاده از این وسایل در راه شر بیشتر از خیر آن است .( ستوده ، 1373، ص 203)

تقریبا" در اکثر کشورها ، به ویژه کشورهای در حال رشد ، تعداد نسل جوان بیشتر و دلبستگی آنان بر رسانه های جمعی فزونتر است . تحقیقات انجام شده در شهر تهران ، حاکی از آن است که بیشتر تماشا کنندگان تلویزیون ، کودکان زیر 15 سال و بعد از آنان بانوان خانه دار و سپس جوانان بیشتر از 15 سال هستند . (شیخاوندی1373 ، ص  344)

    امروزه بررسی اثرات این وسایل از پیچیده ترین مباحث انحرافات اجتماعی است . به همین دلیل ، جامعه شناسان در صحت نتایج و پژوهش هایی از این قبیل ، تردید نشان می دهند . البته علیرغم تاثیر انکار ناپذیر رسانه های جمعی در آموزش فرهنگ سازی ، القاء عقیده و غیره باید اذعان داشت که در زمینه اثر این وسایل در رفتار انسان ، تحقیقاتی بعمل آمده است که البته تحقیقاتی که بتواند اثرات تلویزیون سینما و مطبوعات را در انحراف و بزهکاری جوانان در کشور ثابت کند بسیار کم است .

    در این تحقیق تاثیرات رسانه های تصویری چون تلویزیون ، سینما ، ویدئو ، ماهواره و مطبوعات در بزهکاری کودکان و نوجوانان مورد بررسی قرار می گیرد .

 بزهکاری

تاریخچه بزهکاری

    در دوره قدیم و قبل از رواج یافتن تفکر علمی ، ناهنجاری امری ذاتی و سرشتی تلقی می شد و متفکران قدیم معتقد بودند افراد همانطور که خصوصیات جسمانی مثل رنگ مو ، چشم و غیره را از والدین خود به ارث می برند ، به همان ترتیب رفتارهای خود را نیز از والدین دریافت می کند . به نظر آنها افراد یا ذاتا" نیکو سیرت هستند ، و یا بد سیرت و این سرشت و ذات هم امری طبیعی است و از هنگام تولد شکل گرفته است . لذا افرادی که ذاتا" بد سیرت هستند کجرو و منحرف باقی می مانند زیرا طبیعت و دست تقدیر آنها را چنین آفریده است و کاری هم از دست بندگان ساخته نیست . این تفکر سنتی با آغاز مطالعات علمی و بررسی های گوناگون در زمینه بزهکاری از بین رفت و بعد از آن تبیین های متعددی از جانب بسیاری از صاحب نظران در مورد بزهکاری ارائه گردید و از اوایل قرن بیستم مسئله بزهکاری و شناخت شخصیت منحرفان به منظور اصلاح و پیشگیری آنان بیش از پیش مورد بحث و بررسی قرار گرفت . به ویژه در این رابطه روانشناسی ، روان پزشکی و روانکاوی هم توسعه یافته بود و می شد از یافته های دانش های مذکور اطلاعات قابل استفاده و مفیدی برای شناخت منحرفان ، اصلاح و یا پیشگیری آنان بدست آورد . در عصر ما تحقیقات و بررسی ها در زمینه بزهکاری و انحرافات مورد بحث دانشمندان رشته های مختلف است . از جمله روانشناسان ، روان پزشکان ، روان شناسان اجتماعی ، جامعه شناسان ، حقوقدانان ، زیست شناسان ، مسئولان جامعه و بالاخره سیاستمداران و گردانندگان جامعه و بدیهی است که        آن تا چه حد گسترده است . به طور کلی پیشینه مطالعات بزهکاری در سه عرصه عمده صورت گرفته است که عبارتند از :

1-      دیدگاه زیست شناختی

2-      دیدگاه روان شناختی

3-      دیدگاه جامعه شناختی

    تاریخچه اطفال بزهکار در جوامع اولیه با سرگذشت غم انگیز آن شروع می شود . در دوران قدیم کسانی که ( اعم از طفل یا بزرگسال ) برخلاف مقررات اجتماع خود رفتار می کردند یک فرد خبیث و غیر قابل ترحم محسوب می شدند و مردم برای در امان ماندن از غضب الهی و نابودی ، متهم را به شدیدترین وجه مجازات می کردند و عفو جزء معایب به شمار می رفت و در صورت وقوع جرم از طرف کسی ، اقوام و کسان وی نیز در امان نبودند و بسا اطفال را به انتقام اینکه پدرشان مرتکب قتل یا جرمی شده بود ، به قتل می رساندند و بدین گونه عدالت را اجرا می کردند . در اثر تحولات اجتماعی و نفوذ احکام مذهبی ، برای مجازاتها حدی قائل شدند و قصاص جای انتقام را گرفت ، قانون قصاص در قوانین رومی ، یونانی ، مصر و اسلامی وجود داشت . مثلا" در      احکام حضرت موسی ( دین یهود ) چشم برای چشم و دندان برای دندان تعیین شد ، و در این مورد نیز اطفال از انتقام در امان نبودند و در صورتی که طفلی مرتکب جرم می شد مورد مجازات قرار می گرفت .

با پیشرفت تمدن سن اطفال و میزان مسئولیت آنان در ارتکاب جرایم مورد توجه قرار گرفت و در قوانین کیفری مجازات اطفال بزهکار خفیف تر از مجازات بزرگسالان پیش بینی شد .

    در قرن 13 میلادی « سنت لویی » پادشاه فرانسه فرمان صادر کرد که اطفال تا 10 سال غیر مسئولند ، و مجازات اطفال بزهکار تا 14 را پرداخت تاوان و تنبیه بدنی و شلاق تعیین نمود . همچنین تاکید کرد که اطفال و جوانان در زندان ها از بزرگسالان تفکیک و جدا نگهداری شوند .

در روسیه طبق قانون 1742 م افراد تا 17 سال از شکنجه بدنی و مجازات مرگ معاف شدند و طبق فرمان کاترین دوم افراد تا 10 سال غیر مسئول و در صورت ارتکاب جرم برای تنبیه به والدین و یا به اربابشان سپرده می شدند و مجازات کار با اعمال شاقه در مورد اطفال بزهکار 10 تا 14 سال اجرا نمی شد و به طور کلی مجازات اطفال بزهکار تا 17 سال خفیف تر از مجازات بزرگسالان بود .

    با ظهور مذهب مسیح ، عقاید اخلاقی فلاسفه آمیخته با افکار مذهبی گردید و رحم و نیکوکاری که یکی از اصول مذهب مسیح است سبب شد که روحانیون به فکر اصلاح و تربیت بزهکاران بوده و در هدایت و حمایت اطفال بی پناه کوشا باشند . تحت تاثیر عقاید آنان در سال 813 میلادی از طرف مجمع عمومی روحانیون مسیحی پیشنهاد شد که به زندانیان مخصوصا" اطفال کاردستی آموخته شود و با نصایح سودمند آنان را به راه راست هدایت کنند .

    در اجرای روشهای اصلاحی و تربیتی در سال 1602 در شهر آمستردام اولین زندان تربیتی جهت اطفال بزهکار افتتاح شد . و در سال 1667 در شهر فلورانس ایتالیا اولین زندان به سیستم انفرادی جهت نگهداری اطفال تاسیس گردید . در سال 1703 م در رم زندان تربیتی مخصوص جوانان به نام سنت میشل افتتاح شد و جوانان این زندان روزها به صورت دسته جمعی کار می کردند . شب ها در سلول به سر می بردند .

    در سال 1815 م اصطلاح بزهکاری اطفال برای اولین بار در قوانین انگلستان عنوان شد و بعدها به عناوین مختلف از قبیل اطفال بزهکار یا بزهکاری جوانان و غیره در تمام دنیا متداول گردید (دانش، 1352 صفحه 9 -14)

پس از جنگ دوم جهانی دولت ها با وجود گرفتاریهای سیاسی در صدد چاره جویی و پیش گیری از افزایش جرائم ارتکابی اطفال بر آمدند . در فرانسه قوانین مربوط به اطفال مورد بررسی و تجدید نظر قرار گرفت .

    ژنرال دوگل با تصویب قانون 2 فوریه 1945 م تمام مقررات و قوانین مربوط به اطفال را لغو کرد و اطفال کمتر از 18 سال را غیر مسئول اعلام و مجازات افراد مذکور را اجرای روشهای اصلاحی و تربیتی و درمانی تعیین نمود .

در انگلستان نیز در سال 1947 م قانون مربوط به اطفال مورد تجدید نظر قرار گرفت و اطفال کمتر از 17 سال در دادگاه های جنجه و کمتر از 15 سال در دادگاه های جنایی از محکومیت به حبس معاف شدند و در سال 1960 م نیز مجددا" اصلاحاتی در قانون مزبور به نفع کودکان انجام گرفت .

    دول مترقی دیگر مانند آلمان ، سوئیس ، شوروی ، اسرائیل و ژاپن نیز در قوانین مربوط به اطفال بزهکار اصلاحاتی بوجود آوردند که در همه آنها سعی براین بوده است که تا حد امکان برای مجازات اطفال بزهکار از روش های تربیتی ، اصلاحی و درمانی استفاده کنند .

 کودکان بزهکار

    کودکان بزهکار در اصطلاح علوم روانی و تربیتی امروز ، به طور کلی به افرادی گفته می شود که عموما" یک معما و یا حداقل یک مشکل تربیتی برای جامعه ، پلیس و کارگردانان دستگاه های قضایی به شمار میروند .

البته بزهکاری این کودکان دارای مراحل و شدت و ضعف فراوان است . مثلا" از یک دزدی کوچک ، فرار از مدرسه و ... شروع می شود و به انواع بزهکاری ها ، طغیان علیه قانون ، انجام اعمال شنیع و جنایات مانند قتل نفس ، عمل منافی عفت و نظایر آن منتهی می گردد . این گونه کودکان نه تنها یک مشکل ، بلکه یک معما و مسئله بزرگ اجتماعی محسوب می شوند و هر متفکر اجتماعی می تواند به خود حق بدهد که درباره آنها و رفتار ضد اجتماعی آنان بیندیشد .

    کودکان بزهکار غالبا" کسانی هستند که در کانون خانواده ای نابسامان ، خانواده ای که از فروغ پرتو محبت ، گرم و روشن نشده است ، پا به عرصه وجود نهاده اند و یا احیانا" از کودکی بنا به عللی ، مفهوم زندگی ثابت خانوادگی را درک نکرده اند و یا حداقل به جای محبت از ترحم دیگران برخوردار شده اند و در نتیجه رشد عاطفی شخصیت آنان متوقف مانده است . این محرومین لطف و محبت ، این قربانیان جهل و بی مهری خانواده و محیط ، ناچار نیاز به خودنمایی و جلب توجه خود را از راههای دیگر که به زیان اجتماع است ارضا می کنند . آنان اگر دخترند ، چه بسا به فحشا تن در می دهند ، و به خاطر اطفاء عطش محبت خویش به سهولت فریب تملق و زبان بازی مردان هوسران را می خورند و اگر پسرند ممکن است به آسانی علیه قانون و اجتماع قد برافراشته و دستهای خود را به جرم و جنایت بیالایند و به هر گونه دروغ و تقلب و دزدی و پستی تن بدهند و غالبا" بدبین . کینه توز نسبت به همه کس باشند .

    این کودکان چرا به جرم و جنایت دست می آلایند ؟ آیا آنان فطرتا" جانی آفریده شده اند ؟ یا آنکه بیمارانی روانی اند و در اثر ابتلای به یک بیماری روحی مرتکب جرم و جنایت می گردند ؟ و یا مسئله و مشکل دیگری دارند ؟ و بالاخره با آنان چگونه باید رفتار کرد و از ابتلا به بزهکاری به چه نحو باید جلوگیری نمود ؟ آیا حبس و نگهداری در زندان یا موسسات تربیتی توانسته است تعدادشان را کاهش دهد ؟ و اگر نمی تواند ، عیب کار کجاست ؟ از کودک بزهکار ؟ و یا از گرداندگان این موسسات که نتوانسته اند به درون وی مراجعه کنند و مشکلش را دریابند و در صدد رفع ناراحتی و معالجه اش بر آیند ؟

شمار زیادی از کودکان بزهکار و مرتکبین اعمال خلاف قانون کسانی هستند که تنها بر اثر یک اختلال جزئی در ترشح یکی از غدد درونی  و بر هم خوردن توازن شیمیایی بدن خود ، کج خلق و در نتیجه خلاف کار و بزهکار می شوند .

    کسانیکه دچار اختلال پاروای از این غدد می گردند به آسانی نمی توانند با زندگی و مردم از در آشتی در آیند ، کیفرهای سخت و پر شکنجه ، زندان با اعمال شاقه و نظیر آن نمی تواند اخلاق این گونه اشخاص را تغییر دهد . آنها بیمارند باید آنها را به جای کیفرهای شدید یا نگهداری در موسسات تربیتی ، معالجه و مداوا کرد و برای سازش مجدد با خانواده و اجتماع آماده نمود . (ناصرالدین صاحب الزمانی 1373صص65-66)

    آیا موسسات تربیتی ما در برنامه کار خود تا کنون توجهی به این موضوع داشته اند ؟ به هر حال نگهداری طفل در موسسات آموزشی و تربیتی مخصوصا" در سنین کم مسائل و مشکلات فراوان ایجاد می نماید . به طور مثال در کانون اصلاح و تربیت طفل از مهر و محبت خانوادگی محروم و از کمبود محبت رنج می برد و به همین لحاظ حس کینه و انتقام جویی در او تقویت می گردد و به خاطر سلب آزادی اش نسبت به اجتماع بد بین می گردد و یا اطفال در کانون های تربیتی ممکن است با افراد منحرف آشنا شده و با طرح دوستی و تشکیل باند برای آینده نقشه های خطرناک طرح کنند و تعلیمات آموزشی و حرفه ای کانون ، نه تنها آنها را به سوی یک زندگی سالم راهنمایی نکند بلکه وجود دوستان ناباب و نفوذ آنان آینده خطرناکی را برایشان پی ریزی نماید .

 بررسی تاثیر تلویزیون بر بزهکاری کودکان و نوجوانان

افزایش رسانه های ارتباط  جمعی به شکل گسترش انفجاری تلویزیون در دهه 1950 در آمریکای شمالی ، همانند دیگر قاره ها نبوده است . بطوری که ظرف مدت یک سال ، ( 1950 -1945 ) میزان آن به بیش از یک میلیون دستگاه رسید . سریع تر از هر جای دیگر تلویزیون در خانه هایی نفوذ کرد که کودکان کم سن و سال در آنها سکونت داشتند . در آمریکا احتمال یافتن تلویزیون در خانوارهای دارای کودک زیر 12 سال دو برابر خانوارهای بدون اولاد بود . (شرام ویلبر سال 77 13، ص 17 و 18 )

    تلویزیون رسانه ای همه جا حاضر است که محتوای آن به دقت تهیه شده و غالبا" واقع گرایی آن ، کودکان را جذب استنباط مفهومی از محتوای تلویزیون دارند و نه درباره زندگی واقعی جهانی که تلویزیون ظاهرا" آن را ترسیم می کند ، چندان چیزی می دانند .

تحقیقات متعددی که در آمریکا و انگلستان در مورد تاثیر تلویزیون بر روی بچه ها به عمل آمده می توان ابتدا این نتیجه را گرفت که تلویزیون مثل سایر وسایل ، چون بچه ها را با مسائل و ارزش های افراد بالغ در تماس قرار می دهد ، اضطرابهای آنان را در مورد آینده شان و به طور کل احساس عدم امنیتشان را افزایش می دهد و خیلی زود پیچیدگی ، شرایط خانوادگی و اجتماعی و انسانی را بر آنها آشکار می سازد . (  ستوده  ، سال 1373 ، ص 206 .)

امروزه ، بسیاری از دارندگان دستگاه گیرنده تحت تاثیر برنامه های تلویزیونی « تلویزیون سالاری » قرار گرفته اند که البته با توجه به علاقه شدید خرد سالان و نوجوانان به برنامه های تلویزیونی ، به زحمت می توان آنها را قانع کرد که به موقع پیش از پایان برنامه های تلویزیونی به خواب روند یا به موقع تکلیف مدرسه خود را آماده کنند .

     در دهه اخیر با پیشرفت فرستنده های ویدئویی و تلویزیونی تهیه کنندگان ، انواع فیلم ها و برنامه ها را برای مردم ساخته اند . اگر در گذشته تماشاگران فیلم های سینمایی با اختیار فیلم دلخواه خود را انتخاب می نمودند و بعد خانه را به سوی سینما ترک می کردند ، ولی امروزه مسئولان و کارگزاران تلویزیون بدون اینکه به اثرات نیک و بد فیلم ها در گروه های سنی و جنسی مختلف توجه کنند ، آنها را به خانه هایی که دریچه تلویزیون به روی آنها باز می شود ، صادر می کنند و افراد خانواده ، زن و مرد ، خرد و کلان بدون اینکه انتخاب داشته باشند ، چشم و گوش خود را به این فرستنده می سپارند .

 کودک چگونه از تلویزیون استفاده می کند ؟

    آمار ارقام مربوط به استفاده کودک از تلویزیون بیانگر این است که در 3 سالگی از هر سه کودک یک نفر ، در 5 سالگی از هر 5 کودک چهار نفر و در کلاس اول از هر 10 کودک 9 نفر تلویزیون تماشا می کنند . در سالهای اول تحصیل ، زمان متوسطی که یک کودک صرف تماشای تلویزیون می کند دو ساعت در روز است . از این سالها به بعد مقدار فوق در کلاسهای ششم و هفتم به اوج سه تا چهار ساعت می رسد و آن گاه ، به آرامی طی سالهای دبیرستان افول می کند . از نظر تماشای تلویزیون بین کودکان اختلافهای فردی زیادی وجود دارد . برای مثال کودکان باهوش تر تا حدود سن 11 سالگی از تماشاگران پرو پا قرص تلویزیون به شمار می روند و پس از این سن ، تمایل می یابند که از تلویزیون کنار بکشند و به سمت چالش های فکری به ظاهر بزرگتر آثار چاپی روی آورند . یک کودک نوجوان معمولی در شانزده سال اول عمر خود همان میزان وقت صرف تماشای تلویزیون می کند که صرف مدرسه می کند . زمانی بیشتر از آنچه که وی صرف بقیه رسانه ها می کند .

    سلیقه های کودکان ، بیانگر حرکت سریع آنان از به اصطلاح برنامه های کودک به سمت برنامه های وسترن ، حادثه ای ، نمایش های جنایی ، موسیقی مورد پسند عامه و سایر برنامه های عمدتا" خاص بزرگسالان است .

کودکان دلبستگی زیادی به تلویزیون دارند . اگر قرار باشد که کودکان بدون وجود رسانه ها سر کنند ، این رسانه ها ، رسانه ای است که بیش از همه کمبود آن را حس می کنند . اگر از آنان بپرسید که مایلند چه تغییری در تلویزیون ب وجود آید ، تقریبا" بطور کامل از بیان آن عاجزند ، عمدتا" پاسخ آنان این است که می خواهند مقدار بیشتری از آنچه را که هم اکنون می بینند ، مشاهده کنند .

قابل ذکر است که به ویژه در بین کودکان باهوش تر منزلت و اهمیت تلویزیون در سالهای بین 13 تا 19 سالگی رو به زوال می گذارد .طی این سنین وسایل ارتباطی چاپی از ارزش والاتری برخوردار می شوند و رادیو ( که عمدتا" یک کانال دوم فراهم کننده موسیقی متن در هنگام خواندن و مطالعه محسوب می شود .) اهمیت جدیدی می یابد .

 تلویزیون و روابط اجتماعی

    وقتی کودکی با خانواده یا همسالان خود روابط رضایت بخشی ندارد ، تمایل پیدا می کند که به تلویزیون رو کند و آنجا می تواند برای مدتی عرصه مسائل زندگی و احتمالا" تنش خود را کاهش دهد . اما  وقتی ما برخی دیگر از متغیرها را وارد قضیه کنیم ، این رابطه دیگر یک رابطه ساده نیست . اگر به کودکان دارای هوش و پایگاه اجتماعی پایین توجه کنید ، چنانچه روابط آنان با والدین یا همسالان خود رضایت بخش نباشد چه اتفتقی روی می دهد . در این حالت برخورد بیشتر موجب تماشای بیشتر تلویزیون نمی شود ، اگر امری هم روی دهد ، کاهش در تماشاست .

    کیفیت روابط کودک با خانواده و گروه همسالان خود بدین ترتیب به تعیین میزان تماشای تلویزیون کمک می کند . اما این کمک بسیار فراتر هم می رود ، در حالی که به دلیل ناکامی در روابط خانوادگی یا روابط با دوستان از پرخاشگری آکنده است ، احتمالا" در جستجوی محتوای خشونت آمیز تلویزیون است و آن را به یاد می آورد . اگر روابط اجتماعی وی رضایت بخش نباشد احتمال دارد براساس خیال پردازی های حاصل از تلویزیون به خیال پردازی رو کند . اگر وی برای پاسخ به نیازهای اجتماعی خویش در جستجوی خشونت بر آید ، احتمالا" آن خشونت را هنگامی که در زندگی واقعی نیاز به پرخاشگر بودن را حس کند ، به یاد می آورد و آن را زنده می کند .

تاثیرات تلویزیون

    تلویزیون نشان داده است که در برانگیختن سلیقه ها بهتر از برانگیختن فعالیت های فکری یا خلاق عمل می کند . علایم کمی در دست است که نشان دهد تلویزیون باعث تعالی ذوقی افراد می شود و نگرانی هایی ابراز شده است مبنی بر اینکه تلویزیون تجاری در حال منجمد کردن در یک سطح ذوقی مبتنی بر استانداردهای رایج خود است . برخی از پژوهشگران در زمینه تلویزیون نگرانی تاثیر این وسیله بر شکل گیری ذوق و سلیقه افراد است . یک نگرانی واقعی وجود دارد که مبادا این بزرگ شدن زود رس و این تصاویر از زندگی بزرگسالان که در دسترس کودکان قرار می گیرد قبل از آنکه وی واقعا" آمادگی تمیز بین آنها را داشته باشد ، ممکن است گمراه کننده باشد و شاید کودکان را حتی تا آن میزان که از فرایند رشد وحشت کنند ، دلسرد کند .

سپس تاثیر رفتاری تلویزیون مطرح می شود . این تاثیرات از آن جمله تاثیراتی هستند که بیشترین نگرانی را ایجاد کرده است ولی با این وجود ، این تاثیرات تقریبا" از همه موارد از طریق زندگی غیر تلویزیونی کودک قابل کنترل هستند .

    تقلید از بازیگران فیلم ها ، همزیستی و هماهنگی نوجوانان و جوانان را با بزرگسالان دشوار کرده است . تحت تاثیر افکار تلقین شده به وسیله فیلم ها ، ناسازگاری اجتماعی بروز می کند . اطفال و جوانان از لحاظ تصور و تجسم ذهنی به معیارهایی می گرایند که ساخته و پرداخته جامعه دیگر و هماهنگ با ویژگی آنان است .

    اگر جوانان پس از تماشای فیلم های عشقی و شهوت انگیز و تحریک کننده در تالار تاریک سینما دستخوش هیجانات می شوند ، و چون بطور طبیعی ارضا نمی شوند ، دچار حالت عصبی می شوند و دائما" با خود و زندگی در جنگ و ستیزند . فیلم ها برای اطفال و نوجوانان رویای شیرین می سازند و در نظر آنان مجسم تر و برتر از واقعیت جلوه می کند . هرگاه فیلم ها با توجه به عقاید و اعتقادات مذهبی ، سنن و آداب و رسوم محلی ، سطح فرهنگی ، مبانی اخلاقی و مخصوصا" گروههای سنی به دقت هدایت نشوند در بروز حالت خطرناک جرائم تاثیر خواهد داشت .

" کین برگ " ( Kinberg ) ، جرم شناس سوئدی می گوید : « ارتباطات جمعی و رسانه های گروهی در تار و پود افراد تلقین پذیر برای ارتکاب جرایم نفوذ می کنند . »

    متاسفانه تهیه کنندگان تجاری فیلم های ویدئویی و تلویزیونی به جنبه آموزشی ، تربیتی ، مذهبی و اخلاقی آنها چندان توجه ندارند و فقط برای حفظ منابع شخصی ، فیلم هایی را که هدف تجاری دارند تهیه و به نحو اغراق آمیز در صحنه ها ، پرخاشگری ، عصیان ، خشونت ، قانون شکنی ، عیاشی و شهوترانی را مجسم می سازند .بزرگسالان به غیر واقعی و تصنعی بودن موضوع فیلم ها واقف هستند اما اطفال و نوجوانان و کسانی که آگاهی و تجربه کافی ندارند ، آنها را واقعیت می پندارند و مظهری از زندگی جدید تصور می کنند . در صورتی که در بیرون از صحنه های تلویزیون و سینما یعنی در جامعه ، واقعیت ها به کل ، متفاوت از موضوع فیلم هاست . امروزه تماشای تلویزیون ، بخشی از کارهای روزمره انسان است و خواه ناخواه پیامدهایی را نیز دارد . تحقیقاتی که در کشورهای مختلف دنیا کرده اند نشان می دهد که تماشای تلویزیون فعالیتی عمده در زندگی انسانها به شمار می رود و تاثیر اجتناب ناپذیری در تمامی گروههای سنی به ویژه کودکان و نوجوانان بر جای می گذارد . بنابراین رعایت تناسب محتوی برنامه های تلویزیونی با ظرفیتها و ویژگی های ادراکی و روانی مخاطبان و تلقی واقع بینانه از آنها برای تامین « بهداشت روانی » و « تعادل شخصیت » نونهالان ضروری به نظر می رسد . بدیهی است که بعضی از برنامه هایی که از شبکه تلویزیونی پخش می شوند ، برای گروه های سنی کودک و نوجوان مناسب نیستند و تماشای آنها پیامدهای نامطلوبی دارد چون تعدادی از برنامه ها فقط با هدف جذب مخاطب تهیه می شوند و در آنها دیدگاه کارشناسانه لحاظ نمی شود . در اینجاست که نقش عوامل بازدارنده و نظارتی مطرح می شود . پدر و مادر از جمله نیروهای بالقوه نظارتی هستند که می توانند نقش بسزایی داشته باشند .

    کودکان در خردسالی بطور کامل و واضح نمی توانند بین واقعیت و خیال مرزی قائل شوند ، ممکن است هر آنچه را که در تلویزیون می بینند واقعی بپندارند .

مثلا" پسر 8 ساله ای در هند در تلویزیون یک آگهی مربوط به ماشین های لباسشویی را دیده بود که در این آگهی خرس های کوچک اسباب بازی را که کثیف و سیاه شده بودند در ماشین می انداختند و می شستند تا سفید شوند . او نیز برادر یک سال و نیمه اش را که پوستی تیره داشت در ماشین لباسشویی گذاشت تا او را بشوید و سفید کند . اما بچه کوچک در زیر آب و فشار چرخش دستگاه خفه شد .

    بنابراین چنانچه شاهد برنامه ای با محتوای ناخوشایند باشند ، به احتمال بسیار تاثیر زیانباری بر الگوهای فکری ، هیجانی و رفتاری آنان خواهند داشت . از این رو باید به پدر و مادر آموزش داد که از فرزندانشان ، بخواهند آنچه را که در برنامه های تلویزیونی می بینند با اتفاقات واقعی مقایسه کنند . آنان باید به کودکان تفهیم کنند که تلویزیون در واقع مانند یک داستان گو است که داستانهای آن ساختگی است .

    آنان می توانند به زبانهای ساده به کودکان تفهیم کنند که چگونه از جنبه های فناورانه مانند موزیک و نور پردازی برای تحت تاثیر قرار دادن هیجانها و عواطف مخاطبان بهره برداری می شود و یک هر چقدر هم که واقعی به نظر برسد ، باز برای آنکه مهیج تر شود تغییراتی در آن صورت گرفته است .

به نظر فلاسفه ، « پالایش درونی » یا « تخلیه هیجانی »عبارت از واکنشی است که انسان در رویارویی نا برابر با سرنوشت خود نشان می دهد . روانکاوان ، پالایش درونی یا تخلیه هیجانی را چنین تعریف می کنند : « واکنش آزاد سازی نیروی روانی با یادآوری هیجانهای سرکوب شده یا تعارض های حل نشده و زیان آور برای بهداشت روانی . »

    نقش پالایش تلویزیون در تماشای فیلم های تخیلی و ماجراجویانه مانند جنگ ستارگان ، استاتوتیک و ... مهم است . این فیلم ها طوری ساخته شده اند که با زندگی معمولی و عادی مردم مناسبتی ندارند . روان شناسان در پاسخ به این سوال که چرا این گونه فیلم ها با این همه استقبال روبرو می شوند ، می گویند : « فیلم های تخیلی ، نقش پالایش روانی دارند . بدین صورت که اضطرابها و تنش های زندگی تمام نشدنی است و انسان همیشه با ناکامی و اضطرابهایی رو در روست . »

فیلم های تخیلی به انسانها اجازه می دهند که به طور موقت بر اضطرابها و ضعف های خود پیروز شوند و از طرف دیگر بینندگان این فیلمها از اینکه این بلاها بر سر آنها نیامده خوشحال می شوند .با قهرمانانی که با ناکامی ها ، دشواریها و ناملایمات روبرو می شوند همانند سازی کنند ، خود را به جای آنان می گذارند و بر مشکلات پیروز می شوند .

آیا تلویزیون خشونت را یاد می دهد و موجب بزهکاری می شود ؟

    برخی از کودکان قوانین جهان خیال را با قوانین جهان واقعیت اشتباه می گیرند ، کودکانی که هنگام تماشای تلویزیون پرخاشگری را نیز به همراه می آورند . به احتمال بیشتر اعمال پرخاشگرانه برنامه های تلویزیونی را به یاد می آورند . بزهکاری رفتاری پیچیده است که معمولا" رشد آن منبعث از چندین ریشه است . عمده ترین این ریشه ها معمولا" وجود نوعی فقدان بزرگ در زندگی کودک است که اغلب عبارت است از خانواده از هم پاشیده ، یا نوعی احساس مورد پذیرش واقع نشدن از طرف والدین یا گروه همسالان کودک ، تلویزیون حداکثر یک علت جانبی است .

داستانهای خشونت آمیز وحشتناک ، مسائلی چون مناقشه ، قدرت و همبستگی بشری را مطرح می سازند .خشونت و وحشت ، جزئی از اسطوره ، ادبیات و دیگر ابعاد فرهنگی محسوب می شوند . رسانه های گروهی ، وحشت و خشونت را ساده سازی و استاندارد کرده ، سپس آنها را به عنوان بخشی از آداب و سنن روزمره وارد زندگی بسیاری از خانواده ها می کنند . قرار گرفتن در معرض وحشت و خشونت از خردسالی آغاز و در طول زندگی ادامه می یابد . فرهنگ جدید از صحنه های خشونت و وحشت تولید شده توسط رسانه ها اشباع شده است . و این امری است که گریز ناپذیر به نظر می رسد .

    مطالعات انجام شده در زمینه قرار داشتن در معرض خشونت رسانه ای نشان می دهد که در این زمینه مسائل دیگری نیز مثل رواج خشونت و وحشت در محتوای رسانه های مختلف ، موقعیت اجتماعی – اقتصادی ، جنسیت و برخی از الگوهای گزینشی موثر هستند . (گربنر جورج ترجمه داوود جعفری ، ص 15)

پژوهش ها در زمینه تاثیر « خشونت تلویزیونی » بر رفتار کودکان و نوجوانان نشان می دهد ، این نوع مشاهدات به رفتار در خانواده ، مدرسه و جامعه تعمیم می یابد .

    از جنبه کوتاه مدت این تاثیر ، تحقیقات متعدد نشانگر این امر است که کودکان بلافاصله پس از دیدن برنامه ای خشونت بار به همسالان خود در خانواده یا مدرسه تعرض می کنند و رفتار خشن بروز می دهند . در رسانه های تصویری بخصوص تلویزیون ، خشونت فراوان و تقریبا" در همه جا دیده می شود . انواع آن عبارتند از : خشونت در فیلم های تخیلی ، خشونت در بازی ، خشونت جسمی و غیر جسمی در تراژدی ها و کمدی ها ، کارتونها ، داستانهای خانوادگی ، فیلم های ویدئویی ، داستانهای جنگی و پلیسی و امثال آن .

کودکان « خشونت » تلویزیون را به چند شکل دریافت می کنند . خشونت جسمانی ، خشونت جسمانی به شکل بازی ، خشونت کلامی ، خشونت رمزی و نمادین و خشونت اشیایی .

    خشونت جسمانی شامل ضربه زدن ، چنگ زدن ،لگد زدن ،جنگ تن به تن ، شلاق زدن و غیره و خشونت کلامی شامل تهدید کردن ، متلک گفتن ، ناسزاگویی ، تحقیر و ... است . خشونت رمزی حرکات و اعمالی مانند دنبال کردن کودک به قصد زدن یا تهدید دیگران برای انجام اعمال خشونت بار توام با فعالیت های غیر کلامی را شامل می شود . نکته جالب در خشونت های تلویزیونی این است که عواقب این خشونتها و به ویژه درد و رنج مصائب و فاجعه ای که ممکن است از آن حاصل شود ، به ندرت نشان داده می شود .نتایج پژوهشها و بررسی های مکرر کوتاه و دراز مدت نشان دهنده این واقعیت است که خشونت در تلویزیون به کودکان ، رفتار ضد اجتماعی ( سوسیاپاتی ) می آموزد ، از حساسیت آنها نسبت به اعمال خشن می کاهد ، آن ها را برای مضطرب شدن آماده می سازد ، اختلال در خواب بوجود می آورد ، علائم بعد از تنش ایجاد می کند ، رفتار خشونت آمیز در آنها به وجود می آورد ، این باورها را در آنان تقویت می کند که مسائل را با خشونت می توان حل کرد ، آنان را نگران و ترسو و مضطرب به دنیای اطراف خود بار می آورد ، حساسیت نسبت به درد و رنج دیگران کمتر می شود ، بیشتر دست به کارهای خطرناک می زنند ، از قواعد و قوانین سرپیچی و بحث و جدل بیشتری می کنند و بالاخره رفتار معمولی آنان با دیگران معمولا" توام با پرخاشگری و آزار و تحقیر دیگران می شود .

    کودکان کودکستانی که انواع رفتارهای پرخاشگرانه یک فرد بزرگسال را در برابر یک عروسک بادی بزرگ در تلویزیون دیده بودند ، بعدا" بسیاری از اعمال از جمله الگوهای نا متداول رفتار پرخاشگرانه او را تقلید می کردند  تماشای خشونت در تلویزیون رفتار پرخاشگرانه را از طریق تعلیم و شیوه های پرخاشگرانه ، افزایش برانگیختگی ، کاهش حساسیت پرخاشگری و کاهش قید و بند های رفتاری بر می انگیزد .

    برخی تحقیقات گویای آن است که فرستنده های تلویزیونی مستقر شده ، آمار جرائم از قبیل از آن به طور محسوسی بیشتر شده است . در ارزیابی سه شبکه تلویزیونی آمریکا معلوم شده است که این شبکه ها در برنامه های خود در هر هفته 92 مورد حمله با اسلحه گرم ، 113 صحنه تجاوز به عنف ، 9 فقره خفه کردن ، 128 فقره نزاع با مشت و لگد و 179 مورد تخلف از قانون را نمایش می دهند . از سوی دیگر ، هر کودک تا رسیدن به 14 سالگی جمعا" 13000 مورد قتل و تجاوز را مشاهده می کند . در یک تحقیق دیگر در این زمینه ، نشان داده شده است که مقدار تعیین کننده میزان پرخاشگر بودن او را در 10 سال بعد یعنی در 19 سالگی بوده است

نگرانی از خشونت در برنامه های تلویزیونی به طور مشخص با زمینه رشد اخلاقی کودک مرتبط است . بیش از 20 سال تحقیقات آزمایشگاهی ، آزمایش های میدانی و تجزیه و تحلیل رفتارهایی که به صورت طبیعط بروز می کنند ، به این نتیجه گیری منجر شده که صحنه های خشونت آمیز تلویزیون بر رفتارها و باورهای کودکان و خردسالان پیامد منفی و قطعی دارد . (نیومن فیلیپ1378)

    جونی تان پسر 10 ساله ای که در یکی از زندانهای ایالت متحده نگهداری می شد ، عنوان می کند که چهار فقره چک برای گرفتن پول و خرید شیرینی و آبنبات جعل کرده است . کلانتر اظهار می کند که این پسر اقرار کرده است ، این فکر را از نمایش تلویزیونی یاد گرفته است .

چون بینندگان رسانه های تصویری ، روابط متقابل شخصیتهای تلویزیونی و روش های حل مسائل مشاهده شده در تلویزیون را تقلید می کنند ، بنابراین بسیار مفید خواهد بود که نمونه هایی از رفتارهای مناسب اجتماعی ، رفتارهای مفید و سازنده نشان داده شود . می توان از نفوذ شدید و دقیق تلویزیون – که تقریبا" در دسترس اکثر خانواده هاست – استفاده کرد و به کودکان فنون مدیریت ، رهبری ، مطالعه ، آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی ، انواع بازی های خلاق ، کار با رایانه و غیره را یاد داد .

    خانم سوزان هیرولد ( 1986 ) ، نتایج 108 تحقیق مربوط به مقایسه اثر برنامه های اجتماعی ، برنامه های خنثی و نبود برنامه درباره آزمودنی ها را به طور آماری بررسی می کند . او به این نتیجه می رسد که اگر تماشاچیان ، به جای برنامه های خنثی ، به برنامه های اجتماعی نگاه می کردند ، ( حتی به طور موقتی ) رفتارهای اجتماعی مناسب آنها از 50 درصد به 74 درصد افزایش می بافت .

    علاوه بر مهمترین امتیاز رایانه های شخصی ( PC ) و اینترنت شاهراه جهانی ارتباطات یعنی ارائه خدمات اطلاعاتی و ارتباطی در سریع ترین زمان . آن ها می توانند کودکان و نوجوانان را با خطرات و ضد ارزش ها و عوامل مخرب مربوط کنند . بیشترین خطر اینترنت برای کودکان و نوجوانان این است که اطلاعاتی در دسترس آنان قرار می دهد که به هیچ وجه مناسب اوضاع و احوال آنان نیست . مهمترین این خطرات دور محور امور جنسی و خشونت می چرخد . دسترسی به چنین اطلاعاتی ممکن است کاملا" تصادفی و یا عمدی باشد . هر دو این طرق دستیابی ، مورد توجه متخصصان بوده است . هشدارهای مکرر داده شده که صدمات به بهداشت روانی از طریق این گونه برنامه ها به کودکان و نوجوانان به ویژه در ایجاد مسائلی مانند انحرافات جنسی ، خشونت ، اعتیاد ، رفتارهای ضد اجتماعی ، سست شدن مبانی خانواده ، اشاعه جرم و جنایت در طیفی وسیع در بسیاری از موارد جبران ناپذیر است .مسئولان کشور باید بکوشند از طریق علمی و با مشورت دانشمندان علوم تربیتی و روانشناسی و متخصصان فناوری های جدید از گسترش اینگونه خطرهای اینترنت جلوگیری کنند و یا حداقل بکاهند ، زیرا صدمات وارده به بهداشت روانی کودکان و نوجوانان از این راه بسیار شدید و آسیب زاست .

    مطلب آخر در مورد تلویزیون – این رسانه تاثیر گذار بر شخصیت و رفتار کودکان و نوجوانان – این است که روانشناسان و پژوهشگران مسائل تربیتی پیشنهادهایی برای کاستن از مضرات و خطرات آن ارائه داده اند :

 

1-      خانواده ها در 4درجه اول باید نقش فعالی در کمک به کودکان در فهم و درک آنچه در تلویزیون می بینند ، داشته باشند .

2-      پدر و مادر بایر به کودکان خود این حقیقت را یاد بدهند که مضامین داستانها و فیلم ها و برنامه های تلویزیون واقعیت ندارد و هر آنچه که در صفحه تلویزیون مشاهده می کنند ، واقعی نپندارند و آن را با واقعیت بسنجند .

3-      محدود کردن ساعت هایی که کودکان برنامه های تلویزیونی مشاهده می کنند .

4-      سازندگان برنامه های رسانه های تصویری از قبیل رایانه ، تلویزیون و ... باید در ساختن برنامه های خود از متخصصان اهل فن ، روانشناسان ، جامعه شناسان ، کارشناسان علوم تربیتی و ... کمک بگیرند . مثلا" « مدرسه موش ها » در ایران ساخته شده است که در عین داشتن جاذبه ، جنبه آموزشی دارد و عاری از جنبه های خشونت آمیز است .

5-      مسئولان رسانه های تصویری می توانند بعضی از برنامه های مفید علمی ، تربیتی ، اجتماعی و آموزشی برای کودکان و نوجوانان را از سایر کشورها خریداری کنند ، به طوری که منطبق با فرهنگ کشور باشد .

 فن آوری ماهواره و آمار تقریبی آن

    ابتدا چنین به نظر می رسید که پیشرفت رسانه های ماهواره ای مطلقاً و بی قید و شرط، پدیده ای مطلوب است و برای تحقق دهکده جهانی، ضرورت تام دارد، حال آنکه در تجربه کوتاه و چندین ساله، معلوم شد که برخی از پی آمدهای سوء این پدیده، از حیث فرهنگی آسیب زاست. آلوین تافلر، نویسنده و منتقد اجتماعی، می نویسد:

تکنولوژی ماهواره ای و دیگر رسانه های جدید، فرهنگ های ملی را از هم می پاشاند...

و این ارتباط متقاطع، به هر حال تهدیدی است برای هویت ملی که حکومت ها برای مقاصد شخصی خود، سعی در حفظ و انتشار آن دارند.

    گفتنی است، فرایند ارتباطات از راه دور و استفاده از ماهواره و دیگر رسانه های گروهی برای پخش امواج در سطح گسترده، شمشیری دو لبه است که می تواند پی آمدهای مثبت و منفی را به دنبال داشته باشد. الگوگزینی نوجوانان و جوانان از رسانه های تصویری در دهه های اخیر توجه پژوهش گران روان شناسی را به خود جلب کرده است. طبق آمار، در سال 1377 از جمعیت 67 میلیونی کشور، حدود 35 درصد نوجوانان و جوانان به تلویزیون ماهواره ای دسترسی داشتند و روزانه بین 2 تا 3 ساعت برنامه های این تلویزیون را تماشا می کردند. بالاترین میزان بهره مندی، روزانه 5/4 ساعت و پایین ترین آن روزانه 1 ساعت برآورد شده است.

    طبق آمار، 73 درصد از جوانان مراکز استان ها به راحتی به ماهواره دسترسی دارند. جوانان تهرانی در استفاده از ماهواره رتبه نخست را دارند و پس از آن، جوانان شهرها و روستاهای چهارمحال و بختیاری و آذربایجان، رتبه های بعدی را کسب کرده اند و قم، خوزستان، سیستان و بلوچستان، یزد، خراسان و اردبیل در رتبه های بعدی کابران ماهواره قرار می گیرند.

رویکرد نامناسب به ماهواره ها

    امروزه جوانان زمان زیادی از شبانه روز را به تماشای برنامه های ماهواره اختصاص می دهند و همین امر سبب سستی نظام بیشتر خانواده های ایرانی شده است. برخی کارشناسان معتقدند امروزه جوانان وسایل ارتباط جمعی ساده؛ همانند تلویزیون و یا ویدئو را جوابگوی نیازهای خود نمی دانند، به همین علت همیشه به دنبال راهی هستند که از راه های مختلف با دنیای بیرون از خود در ارتباط باشند. برنامه های ماهواره ای زمینه ساز مفاسد اخلاقی و اجتماعی است و بیشتر از آنکه برای نسل امروز و به طور کلی مردم مفید باشد، خطرناک و مضر است.

واقعیت است که ماهواره همچون دیگر ابزار بشری می تواند به آرمان های تعالی بخش انسان ها و جوامع خدمت یا خیانت کند؛ زیرا قابلیت برنامه های ماهواره ای به گونه ای است که به یک اندازه می توان از آنها بهره برداری مطلوب یا نامطلوب کرد.

یک آسیب شناس اجتماعی درباره آثار ماهواره بر روی جوانان می گوید:

با وجود اینکه برنامه های ماهواره ای محتوای علمی و آموزنده نیز دارند، امروزه بیشتر جوانان ماهواره را برای استفاده از برنامه های علمی آن انتخاب نمی کنند و بیشتر تمایل به دیدن برنامه هایی دارند که آنها را در برنامه های داخل کشور نمی یابند و در واقع به خاطر برنامه های مبتذل و مستهجن، از ماهواره استفاده می کنند که زمینه انحراف و سقوط اخلاقی در این برنامه ها برای قشر جوان بسیار زیاد است.

چه زیبا فرموده است رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله :

«کیف بکم اذا رأیتم المنکر معروفا؛ چه می شود شما را، آن گاه که ناپسند را پسندیده می شمارید و بد را خوب می بینید».

اشاعه فحشا و بی بند و باری

    یکی از کارکردهای رسانه های جمعی به ویژه ماهواره، مفهوم سازی و به تبع آن، شکل دادن به هنجارهای مناسب با آن مفهوم است. بر این اساس، ارائه تصویرهای مستهجن و مبتذل و خلاف عفت عمومی از طریق ماهواره و نمایش آنها، یکی از عوامل گسترش بی بند و باری و به فحشا کشاندن جوانان از نوع جرایم جنسی است.

دشمن که همواره اشاعه فرهنگ دینی و اعتقاد به خداوند و معنویات را مانع اصلی هدف های خود می بیند، برای کم رنگ کردن این اعتقادات، با ایجاد خلل در اعتقادات قشر جوان، در به انحراف کشاندن و بی هویت کردن آنان می کوشد.

قرآن کریم درباره خطر اشاعه زشتی ها در جامعه اسلامی هشدار می دهد و می فرماید:

إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. (نور: 19)

کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم باایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است و خداوند می داند و شما نمی دانید.

در واقع از دیدگاه و منطق قرآن، بازگو کردن زشتی ها و ارائه و ترویج آنها، نهی شده است؛ زیرا موجب آشکارسازی زشتی ها و برملا شدن آنها می شود. امام رضا علیه السلام می فرماید: «آن کسی که گناه را نشر دهد، رانده است و آن کس که گناه را پنهان می دارد، مشمول آمرزش الهی است».

شبکه های ماهواره ای در قالب میان برنامه ها و آگهی ها، مظاهر ضداخلاقی را تبلیغ می کنند و این رسانه، همچون دیگر ابزار بشری می تواند به آرمان های تعالی بخش انسان ها و جوامع خدمت یا خیانت کند که در حال حاضر، بیشترین خدمت ماهواره در ایجاد و رواج فساد و فحشا در میان جوانان است.

 بررسی تاثیر اخبار تلویزیون بر بزهکاری کودکان و نوجوانان

اخبار تلویزیون

   اخبار تلویزیون و شیوه ای که در آن نگرش جامعه را به جرایم نوجوانان منحرف می سازد ، در گزارش های جدیدی تحت عنوان «کودکان ، جرم و اخبار تلویزیون محلی » مورد توجه قرار گرفته است که اخیرا" در یو . دی ( نشریه Up date ) چاپ شده است . در این گزارش ، دانیو یانیچ ( Danilo yanich ) در مرکز توسعه اجتماعی و تدابیر خانواده می پرسد که چرا اکثر مردم جرایم نوجوانان را در شرف ازدیاد در می یابند ، در حالی که اینطور نیست و چرا مردم نوجوانان را به عنوان مرتکبان به جرایم خشن می پندارند ، در حالی که آنان بیشتر قربانیان بی دفاعی هستند . چرا مردم هر شب نوجوانان را در اخبار در نقش قربانیان می بینند ولی باز هم گزارش هایی مانند کلومباین (1) ( Columbine ) را که در آن نوجوانان مرتکب جرم هیتند را به یاد می آورند

نوجوانان نسبت به بزرگسالان کمتر به جرایم خشونت آمیز دست می زنند و بیشتر مرتکب جرایم مالی می شوند  پس چرا این به آنگونه که درک می شود نیست ؟

یانیچ می گوید : « مردم آگاهی و اطلاعاتشان را از دیدن و باور کردن اخبار به دست می آورند ، جایی که مهارت های تولید و نمایش می توانند تمام جرایم ، از جمله جرایم نوجوانان را بدتر از آنچه واقعا" هستند ، نشان دهند .

در 6 مورد از 10 گزارش قتل ، دو سوم گزارش های مربوط به بزه های دیگر و نصف گزارش های جرایم خشن دیگر که نوجوانان در آنها درگیر بوده اند مطالعه نشان داد که نوجوانان قربانیان بوده اند تا مظنونان .

1-      دبیرستانی در ایالت متحده که در آن نوجوانی با تیر اندازی چند نفر را کشت .

به نظر می رسد که این یافته ها برعکس مشاهده های ما از ارائه جرایم نوجوانان باشد .یانیچ می گوید : « گزارش های ملی از مرتکبان نوجوان ، همانند تیراندازی های دبیرستان کلومباین حاکی از آن است که اخبار تلویزیونی اغلب نوجوانان را به عنوان مظنونان جرایم معرفی می کنند .

یانیچ در بررسی خود اخبار پخش شده محلی را در دو بازار برجسته تلویزیونی بالتیمور و فیلادلفیا ( Baltimore & Philadelphia ) مورد ارزیابی قرار داد . در این بررسی یانیچ ، اخبار سر شب هر یک از ایستگاه هایی که پخش اخبار برنامه ریزی شده ای برای کک هفته داشتند را بر روی نوار ویدئویی ضبط کرد . پخش اخبار روز خاصی از هفته در یک دوره طولانی جمع آوری شد . با استفاده از پخش دوشنبه از هفته اول ،  پخش سه شنبه از هفته دوم و به همین ترتیب تا آخر ، او قادر بود تا خطر ناشی از تسلط یک گزارش بر  اطلاعات و داده ها را کاهش می دهد .

از 2104 گزارش پخش شده ( به غیر از ورزشی و هواشناسی ) 590 مورد گزارش جنایی بود که سن مظنونان یا قربانیان را مشخص کرده بود . این گزارش ها پایه ای برای مطالعه گزارش های جنایی کودکان شد . گزارش هایی که در آنها مظنون یا قربانی یا هر دو آنها شخصی زیر 18 سال بود .

7 مورد از 10 گزارش جنایی ، جرایمی را که به وسیله بزرگسالان علیه بزرگسالان مرتکب شده بود ، را تحت پوشش قرار دادند و تقریبا" یک سوم این گزارش ها بر روی جرایمی که در آنها نوجوانان خوا مظنون ، قربانی یا هر دو بوده اند ، متمرکز شده بود . او همچنین دریافت که مهارتهای تولید معینی در نمایش این گزارش ها به کار رفت


مطالب مشابه :


نقش رسانه ها در بزهكاري اطفال

است تا به بررسي نقش رسانه ها دربزهكاري اطفال نقش فیلم ها در بزهکاری، جرم و جنایت از




نقش رسانه در اجتماع

نقش رسانه در بزهکاری ها ، طغیان پیام های خاص رسانه ها که در سناریوهای




بررسی نقش رسانه های گروهی در پیشگیری از جرائم

بررسی نقش رسانه های گروهی در شده است ، فرضیه ها در این بزهکاری :23 فصل سوم




نقش رسانه ها در پیشگیری از وقوع جرم

نقش رسانه ها در بر اتخاذ تدابیر لازم در کاهش بزهکاری باید تدابیر




تأثیر ماهواره بر ترویج خشونت و بزهکاری

رسانهها همچنین نقش مهمی در چگونگی شکل‌گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزهکاری ایفا می‌کنند.




تأثیر ماهواره بر ترویج خشونت و بزهکاری

رسانهها همچنین نقش مهمی در چگونگی شکل‌گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزهکاری ایفا می




نقش رسانه ها در بزهکاری اطفال و نوجوان و...

نقش رسانه ها در بزهکاری اطفال و نوجوان اما یکی از عوامل دیگر را می توان نقش رسانه ها دانست .




نقش رسانه درخانواده

در واقع نقش رسانهها در این است «تاثیر خانواده، همسالان و دسته‌ها در بزهکاری بیش از




تأثیر ماهواره بر ترویج خشونت و بزهکاری

رسانهها همچنین نقش مهمی در چگونگی شکل‌گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزهکاری ایفا می‌کنند.




برچسب :