تربیت کودک وظیفه ای فراموش شده

برای این کار لازم است اولا خواسته‌های معقول ارضا شود؛ چرا که محرومیت و ناکامی در دستیابی به خواسته‌ها، شخص را در آینده از لحاظ شخصیتی و زندگی فردی با مشکل مواجه می‌کند. دوم این‌که‌ پاسخگویی به این خواسته‌ها باید نسبی باشد. پاسخ دادن نسبی به خواسته‌ها روحیه صبر و افزایش تحمل را برای کودک به دنبال دارد و مهارت‌های تلاش برای به‌دست آوردن‌ بیشتر را در او تقویت می‌کند.اگر همیشه همه خواسته‌های ما بدون کوچک‌ترین مانعی برآورده شود، آن‌گاه از وضعیت موجود احساس رضایت کرده و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمی‌دهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود.این همان چیزی است که روان‌شناسان به آن «ناکامی بهینه» می‌گویند. در برخی موارد واقعا صلاح نیست به نیازهای فرزندان‌مان پاسخ دهیم.

بچه‌ام عقده‌ای می‌شود!

می‌گوید دوره و زمانه عوض شده، دیگر نمی‌شود بچه‌ها را از آنچه می‌خواهند محروم کرد. او خودش را به یاد می‌آورد که مادرش اجازه چیپس و پفک خوردن به او نمی‌داد یا روزهایی که کیف و کفشش را پدرش با سلیقه خود می‌خرید و او باید تا یک سال تمام بدون اعتراض از آنها استفاده می‌کرد. ساحره امین خواه مادر نوجوان 12 ساله اضافه می‌کند:«دوست ندارم پسرم آرزوی چیزی را داشته باشد که من هیچ‌وقت آنها را نداشته‌ام، چون به نظرم وقتی بچه می‌بیند همکلاسی‌هایش چیزی دارند که او از آن محروم است یا خوراکی‌هایی می‌خورند که او حق خوردن ندارد، عقده‌ای می‌شود.»

تورج کریمی، پدر 2 دختر 9 و 14 ساله هم در این‌باره می‌گوید: «این مساله که بچه‌ها را به نه گفتن عادت بدهیم یا هرچیزی که خواستند تهیه نکنیم چون لوس تربیت می‌شوند، مورد تایید من نیست! این مساله نه امر فردی که رویه‌ای فرهنگی است، نمی‌توانید با کودکی خشک رفتار کنید و او را محروم بگذارید تا تضمین شود آینده‌ای موفق خواهد داشت. به نظر من برعکس بچه‌هایی که محرومند یا از ساده‌ترین ابزار و وسایل منع می‌شوند، احساسات جریحه‌دار شده‌ای دارند که سعی می‌کنند با رفتارهای پرخاشگرانه جبران کنند، مثلا حسرت بخورند، عقده‌ای شوند، پرخاش کنند و خلاصه چشم و دل سیر نباشند.»

مادر دیگری نیز که 2 پسر بچه 7 و 3 ساله دارد، در این‌باره به نکته جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید: «ببینید من از صبح تا غروب با بچه‌ها جر و بحث دارم که چه کاری خوب و چه کاری بد است، چه کاری را باید انجام دهند و چه کاری را نباید انجام دهند، این حرف‌ها تمام روزم را پر می‌کند. دیگر توان مقابله با بچه‌ها را وقتی چیزی از من می‌خواهند ندارم، وقتی از جلوی مغازه‌ای می‌گذریم که یکی از آنها لجبازی می‌کند و چیزی می‌خواهد دیگری هم با او همساز می‌شود، آن وقت تا 2 ساعت گریه و شیون می‌کنند و در خیابان آبروریزی راه می‌اندازند و دعوا و کتک هم وضعیت را بدتر می‌کند و ترجیح می‌دهم صدایشان را با خرید چیزی که می‌خواهند قطع کنم.»

او از روزی مثال می‌زند که مجبور شد تمام محتوای کیف پولش را برای خرید 2 ماشین اسباب بازی بپردازد و می‌گوید: «می‌دانم این روش درست نیست اما چاره‌ای ندارم چون جنگ مغلوبه است.»

مریم عطاریان، مشاور در مقاله‌ای نوشته است: اگر شما والدین گرامی حداقل 3 مورد از موارد زیر به نظرتان آشناست احتمالا بچه‌هایتان شما را به یک والدین بله قربان‌گو تبدیل کرده‌اند؛ اول این که حداقل یکی از اتاق‌های منزلتان شبیه مغازه اسباب بازی فروشی شده است.در هر ساعتی از شبانه روز تخت و تشک بچه‌ها مانند تشک ژیمناستیک یا کشتی یا شبیه یک مخفیگاه روی هم تلنبار شده است. فرزندتان لباس‌های مهمانی یا عید خود را قبل از رسیدن سال نو یا رفتن به مهمانی در مدرسه می‌پوشد. پدر و مادرشان را مانند دوستان‌شان با اسم کوچک صدا می‌زنند. هر چیزی که دوست صمیمی فرزندتان دارد شما هم به هر طریقی که شده برای او فراهم کرده‌اید. بچه نوجوان‌تان آنقدر تا دیروقت بیدار می‌ماند که شما به او شب بخیر می‌گویید. آخرین جشن تولد فرزندتان بسیار مفصل‌تر و با جزئیات بیشتر نسبت به مراسم ازدواج خودتان بوده است. حیوانات مختلفی نظیر کبوتر، طوطی، جوجه و... در منزل دارید که همگی در اطراف شما و در کنار وسایل منزل لم می‌دهند.

بیشتر اوقات فراغت و ایام تعطیلی‌تان صرف منتظر ماندن برای خروج بچه‌ها و دوستانشان از شهر بازی، سینما، تئاتر و... می‌ شود. هزینه ارسال پیامک فرزندتان از صورت حساب ماهانه تلفن همراه شما بیشتر است. وسایل و تجهیزات سرگرمی و تفریحی فرزندان‌تان (مانند وسایل ورزشی، موسیقی و...) تمام فضای انباری و حتی پارکینگ منزل را پر کرده است.

نه گفتن خیلی مشکل است

خیلی از ما والدین ناخواسته به والدینی تبدیل می‌شویم که اثر معکوس تربیتی بر فرزندمان می‌گذاریم، هوشمند کنارکی، مشاور تربیتی و تحصیلی در مراکز پیش دبستانی و دبستانی درباره خطر ترسیدن از کنترل خواسته‌های کودکان و تن دادن به تمام نیازهای آنان توضیح می‌دهد: «خیلی از ما می‌ترسیم که گفتن مکرر نه و در نظر گرفتن محدودیت‌های بسیار منجر به سرکوب خلاقیت فرزندمان شود‌ یا این‌که میل نداریم محیط خانه را مانند برخی قدیمی‌ها مانند یک زندان اداره کنیم و می‌خواهیم فرزندمان در ابراز احساسات و عقاید کشف محیط اطراف و نیز آزمون و خطا‌های خودش آزاد باشد. درست است که کودک ما باید کشف کند تا بیاموزد اما برای حفظ او از خطرهایی که در مسیرش قرار دارند باید پاره‌ای محدودیت ایجاد کرد.»

کنارکی تاکید می‌کند: «حرف زدن کافی نیست، نمی‌توان فقط با صحبت کردن فرزند خود را به رفتار درست وادار کرد. اگرچه گفتگو با کودک در مورد مسائل اهمیت دارد، در بسیاری موارد انضباطی نمی‌توان به مذاکره و گفت‌وگو صحبت کردن با کودک به جای تعیین مجازات‌های متناسب با رفتار ناشایست او، سبب می‌شود که نه گفتن به صورت عملی بی‌نتیجه در آید و کودک فکر کند تا وقتی به خواسته‌اش تسلیم نشده‌اید می‌تواند به کار خود ادامه دهد.»

براساس اصول روانشناسی نوین، اگر کودک بیاموزد که هر آنچه را طلب کرد ممکن است نتواند بلافاصله به‌دست آورد، شخصیتش بهتر و متعادل‌تر شکل می‌گیرد و او را در نوجوانی جوانی و بزرگسالی فردی منطقی، قدرتمند و مستحکم خواهید دید. به این ترتیب اهمیت ایجاد تعادلی مناسب بین برآوردن برخی ‌خواسته‌های کودک و عدم آن بیش از پیش نمایان می‌شود.

زیاده‌خواهی نشانه‌ای از فرزند سالاری

اما تسلیم والدین در برابر خواسته‌های کودکان و به عبارت بهتر تربیت کودکان زیاده خواه بیشتر در چه خانواده‌هایی دیده می‌شود؛ برخی معتقدند‌ مادران شاغل و پدران پر مشغله بیشتر تن به خواسته کودکان می‌دهند، چرا که نمی‌توانند زمان زیادی را برای مجادله با کودکان و برخورد قاطع با کودکان صرف کنند، یعنی خستگی ناشی از کار روزانه و داشتن دغدغه‌های غیر از خانواده بیشترین تاثیر را بر داشتن فرزندان زیاده‌خواه دارد.به گفته دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک این عادت رفتاری بیشتر در خانواده‌هایی مشاهده می‌شود که نقش پدر و مادر به هر علتی ضعیف شده است. گاهی مواقع پدر و مادر عقده‌های نهفته خود در دوران کودکی که ممکن است در خانواده پدرسالار یا مادرسالار بوده‌اند را به صورت واکنشی به فرزندان خود منتقل کنند و به عنوان این‌که ما زجر کشیده‌ایم و نمی‌خواهیم بچه‌هایمان عقده‌ای شوند برعکس عمل کنند و به قول معروف دوستی خاله خرسه را اجرا کنند. در این حالت ممکن است در کوتاه‌مدت فرزندان خوشحال و راضی باشند اما در حقیقت به بهای نابودی آینده آنهاست. در برخی موارد، والدینی که هنوز آمادگی پدر و مادرشدن‌ ندارند از روی دلسوزی بیش از حد و این‌که فرزندان عقده‌ای نشوند و به قول معروف چشم و دل بچه‌هایشان سیر باشد، این روش تربیتی را به کار می‌گیرند. در برخی موارد هم بعضی والدین از روی بی‌حوصلگی و تنبلی و سوءمدیریت خود باعث فرزندسالاری می‌شوند.

به گفته وی، حقوق کودک یعنی برآوردن نیازهای اولیه، تربیت صحیح، به کار بردن اقتدار در عین منطق، ایجاد عزت نفس واقعی و نه کاذب، احساس رضایت از خود و مسوولیت‌پذیری، احترام به قانون و مظاهر قانون (معلم، پلیس، والدین و...)، افزایش دانش و مهارت و... نباید به‌گونه‌ای عمل کرد که کودک رشد جسمی و جنسی داشته باشد اما در موازات آن از نظر رشد اجتماعی و اخلاقی عقب باشد. باید نه گفتن و بله گفتن به موقع و صحیح را یاد گرفت. تربیت صحیح تنها با نصیحت نمی‌شود بلکه باید با رفتار و کردار خود راه درست را به فرزندان خود بیاموزیم و رعایت اصول اخلاقی را سرلوحه تربیت خود قرار دهیم و در این زمینه دلخوشی زودگذر را بر منافع درازمدت فرزند اولویت ندهیم. فکر کنید اگر هرچه فرزندتان خواست را بی‌کم و کاست انجام دهید آیا وقتی وی بزرگ‌تر شد و وارد جامعه شد چیزی هست که بخواهد برای به‌دست آوردن آن تلاش کند و از به دست آوردن آن احساس رضایت کند؟ آیا از زندگی لذت خواهد برد؟

محدودیت یا آزادی

والدینی که بیش از حد معمول به اطفال خود توجه می‏کنند، کودکانی متکی به دیگران بار خواهند آورد. این‌گونه والدین، بعضا در محبت کردن قدری افراط می‏کنند که رضایت کودک را بر مصلحت‏های واقعی تعلیم و تربیت او ترجیح می‏دهند، این گونه کودکان، علاوه بر اتکایی بودن، اعتماد به نفس ضعیف، خجول بودن، در رشد هیجانی خود نیز تأخیر نشان می‏دهند. محبت افراطی همچنین‌ باعث می‏شود که کودک بیشتر وقت خود را با والدین به سر برد و در نتیجه نمی‏تواند با بچه‏های همسن و سال خود ارتباط برقرار کند و به این ترتیب رشد اجتماعی او به کندی صورت می‏گیرد.»

برخی‌از والدین‌ تصور می‌‌کنند که‌ جدی‌ و قاطع‌ بودن ‌به ‌این ‌معناست ‌که ‌مثلا پرخاشگر باشند و کودک از آنان حساب ببرد یا این‌که ‌چنانچه ‌فرزندشان‌ از آنان پیروی‌ نکرد، با زور و خشونت‌ مواردی‌ را به ‌او تحمیل‌کنند. حال‌ آن‌که‌ در مقوله‌های‌ تربیتی، قاطع ‌و جدی‌ بودن ‌به ‌این ‌معناست‌ که ‌از اصولی ‌پیروی ‌کنیم ‌و قوانینی ‌برای ‌فرزندانمان ‌داشته ‌باشیم، به‌علاوه، اصرار به ‌اجرای‌ آن‌ قوانین ‌در خانواده ‌وجود داشته ‌باشد. ثبات ‌خلق ‌و‌‌ اندیشه‌ و رفتار در والدین ‌ضروری‌ است. چنانچه‌ اصول‌ تربیتی ‌خود را تغییر دهیم ‌و به ‌گفته‌های ‌خود چندان ‌اعتقادی ‌نداشته ‌باشیم، فرزندان ‌به ‌اصول‌ و قوانین‌ خانواده‌ پایبند نخواهند شد. پس ‌جدی ‌و قاطع ‌بودن ‌به ‌معنای ‌آن‌ است‌ که‌ در اجرای ‌اصول ‌و قوانین‌ خانواده ‌باری ‌به ‌هر جهت‌ رفتار نکنیم.

والدین تجمل‌گرا، فرزندان زیاده‌خواه

جامعه‌شناسی خانواده میان تجمل‌گرایی خانواده‌ها و زیاده‌طلبی فرزندان و اصرار بر بیشتر داشتن آنان رابطه معناداری می‌بیند. برخی پژوهشگران این حوزه عقیده دارند، والدین سنگ بنای رفتار کودکی را شکل می‌دهند و پیش از ورود به مدرسه کودکی که والدین خود را طوری می‌بیند که زیاده خواهند و هر روز تمایل به خرید لوازم و وسایل نو دارند، او نیز به خواستن بیشتر عادت می‌کند.

 در خانواده‌های مصرف‌گرا نمی‌توان انتظار داشت که فرزندان شخصیتی متفاوت از والدین خود داشته باشند و به‌طور حتم زیاده‌خواهی و میل به مصرف‌گرایی بخشی از شخصیت آنها را شکل خواهد داد و حتی از نظر شدت و حدت از والدین خود پیشی خواهند گرفت. در کنار خانواده که میزان تأثیرگذاری آن در دوران مختلف زندگی فرزندان متفاوت است نباید از تأثیر جو حاکم بر جامعه، محیط مدرسه، گروه‌های همسالان و وسایل ارتباط جمعی نیز غافل بود.این کارشناس با تاکید بر ضرورت حفظ تعادل در همه جوانب زندگی از جمله فرزندپروری توصیه می‌کند: فرصت دادن به فرزندان برای ابراز وجود و اظهار نظر یک ضرورت انکارناپذیر برای رشد شخصیتی آنهاست ولی اگر این جریان در پی خواسته‌های نامعقول فرزندان و الگوپذیری غلط آنها کنترل نشود، آن‌گاه مشکل زیاده خواهی کودکان و نوجوانان پیش می‌آید که مشکلات بزرگی را به دنبال خواهد داشت.

با زیاده‌خواهی کودک‌ چه کنیم؟

بیشتر از 2 سال ندارد، اصرار می‌کند، مادر توجه نمی‌کند، گریه می‌کند، بستنی می‌خواهد، ‌اما چون سرما خورده مادر از خریدن بستنی طفره می‌رود، سعی می‌کند نظر کودک را به چیزهای دیگر جلب کند اما کودک زیربار نمی‌رود و همچنان بر خرید بستنی اصرار دارد، پا بر زمین می‌کوبد، حال مادر در خیابان از او فاصله گرفته و وانمود می‌کند که از کودک دور می‌شود، اما کودک که دست مادر را خوانده، انگار می‌داند که مادر او را در خیابان رها نخواهد کرد، پس صدای گریه را بلندتر می‌کند تا مادر بهتر بشنود که او بر موضع‌اش ایستاده است، مادر چند متری فاصله می‌گیرد و آرام دورتر می‌شود، یک دفعه دلش شور می‌زند که مبادا... برمی‌گردد، کودک تا مادر را می‌بیند، روی زمین خاک آلود می‌خوابد، مادر از خاکی شدن کودک صبرش لبریز می‌شود و با عصبانیت به سمت او می‌آید و با یک نیشگون او را از زمین بلند می‌کند، حالا دیگر رفتار کودک جریحه‌دارتر از قبل است؛ بی‌محابا مادر را می‌زند و....

این صحنه‌ها در رابطه بین والدین و کودک و بویژه کودک و مادر بیشتر دیده می‌شود و بسیاری از والدین را دچار استیصال می‌کند چون معمولا در پایان این جدال آنان را مجبور می‌کند تا به حرف و خواسته کودک تن بدهند. کارشناسان سال‌های نخست کودکی را برای شکل‌دهی به رفتارهای کودک و انتظارات او حیاتی می‌دانند. به عقیده آنان حتی ارتباط میان پدر و مادر نیز در ایجاد این رویه رفتاری بی‌تاثیر نیست. وقتی مادر در درخواست خود از پدر متوسل به اصرار و خشونت می‌شود یابه عکس کودک نیز ناخواسته به تقلید پناه می‌برد.برخی متولیان امور تربیتی عقیده دارند کودک از سال‌های نخست نحوه رفتار خود و والدین را محک می‌زند و از آنان در ذهن خود تصویر می‌سازد و بنابر این تصویر قادر است واکنش آنان را نسبت به خواسته خود پیش‌بینی کند، بنابراین، دادن مسوولیت‌های مختلف به همراه تشویق‌های مادی و معنوی به کودکان از همان سنین ابتدایی راهی برای کنترل رفتارهای اوست.

همچنین واگذاری مسوولیت‌های بیرون با کنترل و نظارت از طرف والدین در سنین بالاتر و مانع نشدن از انجام سایر کار‌ها و فعالیت‌ها برای فرزندان به صرف انجام وظیفه و درس خواندن از راه‌های ارائه مسوولیت و آزادی از آنان است.

از طرفی پاداش دادن به خواسته‌های منطقی فرزندان در صورتی که وظیفه و کار محوله با سرعت و دقت لازم انجام شده باشد نیز گزینه‌ای برای مقابله با فرزند سالاری است.

برخی والدین تصور می‌کنند سختی و محدودیت کودک، ‌احساس او را جریحه‌دار می‌کند، کودکان دیگر از او پیش می‌افتند و کودکشان حسرت موقعیت دیگران را خواهد خورد، چنین دیدگاهی نه تنها ادبیات میان فرزندان و والدین را دستخوش تغییر کرده که منجر به تضعیف جایگاه پدر و مادر در خانواده خواهر شد، بدترین حالت این است که مادر و پدر در رفتار قاطع با کودک همسو نباشند که چنین امری موقعیت یکی را بشدت در ذهن کودک تضعیف می‌کند و از یکی در درون خود دشمن می‌سازد. همه اینها در حالی است که والدین نمی‌دانند کودک وقتی نه بشنود می‌آموزد نه بگوید و روزی همین امر او را در موقعیت‌های دشوار یاری می‌رساند.


مطالب مشابه :


09128108267

حراج لباس و وسایل در حد نو و فروشگاه اینترنتی مادر و کودک. اگه کسی تخت پارک یا تشک بازی




تربیت کودک وظیفه ای فراموش شده

اسباب بازی فروشی شده است.در هر ساعتی کودک در مورد بیش از حد و این




حرف گوش نکردن کودک

ممکن است یک کودک در این سن نتواند تشک فنری بی خطری و محدوده ها را از قبل _نه در حین بازی




مقابله با خود ارضایی کودکان-کد24

که تو هنوز در حد مطرح موجب شود که در بازی اعضای دیگر کودک در سایه برخورد و




اختلال دیکته نویسی(روشهای درمان وفعالیت های ترمیمی )+ PDF

اگر کودک در دیافت صدا 4.آنها در کجا بازی یا تشک ژیمناستیک-فرشته در برف




342- و مسیح به دنیا خواهد آمد .

قبل از سال نو در کنار درخت تزیین شده کریسمس مجسمه هایی دیده ام در حد و کودک طبیعت تشک




اختلال دیکته نویسی ( شناخت و ارزیابی) + دانلود PDF

از نظر هوشی در حد باید از نو بنویسد. 5. کودک باید در حالی که بازی کنیم و لذت




برچسب :