حقیقت عرفانی عشق 5

.....

ببینید دوستان این موضوع خیلی مهمه و متاسفانه برداشت از این مفاهیم به

شدت غلط و اشتباهه پس موضوع رو با دقت پیگیری کنید.

ما دو نوع عشق داریم عشق به مطلق و عشق به مقید.

عشق به مطلق : یعنی گرایش شدید و اشد به کمالات مطلق و ما مطلقی نداریم

به جز ذات اقدس حضرت حق تعالی.(که من جمیع الجهات مطلق و نامحدوده)

عشق به مقید: گرایش و محبت شدید برای رسیدن به ما سوا و موجودات عالم رو

عشق به مقیدات گویند.

خوب حالا ببینیم منظور از عشق حقیقی و مجازی که این همه می گن یعنی

چی؟ عشق حقیقی یعنی این که انسان حقیقتا عاشق ذات معشوق حقیقی

 شود و تنها هدف عاشق وصال معشوق باشد.

عشق مجازی هم یعنی اینکه ما بالذات عاشق معشوق نمیشویم بلکه معشوق

مجازی را مظهری از یک معشوق حقیقی می بینیم و عشق ما به معشوق

 مجازی، ما را به معشوق حقیقی می رساند.

عشق به مطلق که همان عشق به خداست فقط و فقط می تواند حقیقی باشد

 و  عشق مجازی در رابطه با خدا مردوده چون خدا کمالات مطلقه و و بالاتر از

مطلق هم قابل تصور نیست که این مجاز باشد به ان.

اما عشق به مقیدات هم می تونه حقیقی باشه و هم می تونه مجازی باشه.

پس اینکه می گن عشق حقیقی یعنی الزاما عشق به خدا و عشق مجازی یعنی

الزاما عشق به جنس مخالف غلط و باطله.

چون برخی همین عشق های مقید هم به معنای واقعی کلمه حقیقی است و

هیچ مجازی هم در کار نیست

و عاشق فقط و فقط یک هدف داره و اونم رسیدن یه معشوق زمینیشه.

عشق به مقیدات اگر حقیقی باشد یعنی به این معنا که عاشق ، معشوقش رو

هدف بالذات بدونه و در عشق اون متوقف بشه این نوع عشق از دید عرفان

 اسلامی مذمومه و باعث هلاکت عاشق میشه چون مقیدات ، قابلیت چنین

عشقی رو ندارند چون هدف بالذات و غایت الغایات نیستند.امام صادق (ع)

در مورد چنین عشقی که عاشق در صورت معشوق متوقف بشه میفرمایند که:

((قلوب خلت من ذکر الله فاذاقه الله حب غیره)) بحار الانوار ج 70 ص 158

(قلب هایی که از یاد خدا خالی شوند خدا محبت غیرش را به انها می چشاند)

اما اگر در عشق به مقیدات اگرعاشق ، عاشق معشوق زمینی خود باشد و

 گرایش شدیدی به او داشته باشد اما در او متوقف نشود یعنی او را معشوق

 بالذات نداند بلکه او را مظهری از مظاهر حضرت معشوق مطلق بداند

در این صورت این عشق اصطلاحا مجازی خوانده می شود یعنی این عشق مجاز

است از عشق به یک حقیقت برتر و مطلق.

پس عشق های مقید فقط نوع مجازیشون مورد تایید عرفاست.

البته در نوع مجازی هم عاشق حقیقتا به معشوقش عشق می ورزد و این نه تنها

بد نیست بلکه خوبه اما خطرش اینجاست که عاشق نباید در صورت بماند و معنی

را فراموش کند. بلکه باید این معشوق مجازی را نمادی از معشوق حقیقی بداند و

از این معشوق بگذرد و به خدا برسد. که غایت الغایات است.

مثلا مجنون با اینکه محو سر گشته لیلی بود اما لیلی رو تجلی حضرت حبیب

می دید و از لیلی به خدا می رسید.

بهترین کسی که می ‌تواند نماد عشق و جمال الهی باشد، از دیدگاه مولانا

لیلی است ؛ او در «فیه ما فیه» و هم در «مثنوی» حکایت عیب‌جویان لیلی را

نقل می ‏کند که به مجنون گفتند زیباتر از لیلی در این شهر بسیار است و مجنون

پاسخ داد :

لیلی صورت نیست و من لیلی را به صورت دوست نمی ‌دارم؛

او برای من همچون جامی است که از آن جام، شراب می ‌نوشم. من عاشق

 شرابم و شما را نظر بر قدح است؛ از شراب آگاه نیستید.

ابلهان گفتند مجنون را ز جهل            حسن لیلی نیست چندان هست سهل
بهتر از وي صد هزاران دلربا                 هست هم‌چون ماه اندر شهر ما
گفت صورت کوزه است و حسن مي     مي خدايم مي‌دهد از نقش وي
از يکي کوزه دهد زهر و عسل              هر يکي را دست حق عز و جل
کوزه مي‌بيني وليکن آب شراب            روي ننمايد به چشم ناصواب     

عرفا اصطلاحا به عشق مجازی می گن عشق عفیف.

پس عشق مجازی و عفیف به عشقی میگن که سر پلی برای رسیدن به عشق

حقیقی باشد.

 عشق به جنس مخالف از مصادیق عشق مجازی باید باشد و بالاترین مرتبه

وجودی عشق مجازی هم عشق به انسان کامل و اهل بیت عصمت و طهارته

 (علیهم صلوات الله).

گاهی اوقات بعضیا معنای عشق مجازی  و شهوت رو با هم مخلوط میکنند و 

نمیتونند بین ایندو تمایزی قائل بشن.

 اصلا عشق به هیچ وجه ربطی به شهوت نداره و اصلا در دیدگاه عرفا عشقی که

مستلزم شهوت باشه ،عشق نیست. چون عاشق جز معشوق را نمیبیند و جز

معشوق را نمی خواهد. اما وقتی پای شهوت توی کار میاد در حقیقت غیر در کار

 امده و همین علامت اینه که فرد عاشق نیست بلکه به دنبال خود و ارضای غریزه

است . در حالیکه در عشق اصلا خود در کار نیست چه برسه به اینکه پای غریزه در

کار باشه . عاشق حتی برای رضای محبوب حاضره که از دیدار معشوق چشم

بپوشه . اگر معشوق به عاشق بگه نمیخوام ببینمت و ... عاشق چون چیزی رو

جز رضای معشوقش نمیخواد ، میگهچشم و میره دنبال کارش و تا اخر عمر با درد

خودش میسوزه و میسازه . پس معلومه که عشقی که همراه شهوت باشه اصلا

عشقنیست و یه جور محبت به ارضای غریزه است .(هوسه چون می دونید که

هوس و غریزه با حواس پنجگانه ظاهری ادراک میشن و لذتشون هم لذت حسیه

اما عشق مستقیما با عقل ادراک می شه و امری مجرده و لذتش هم عقلیه)

از طرف دیگه عشق حتما مربوط به جنس مخالف نیست . می تونه در مورد مادر و

فرزند و دوست و استاد و حتی طبیعت و علموقدرت و ثروت و .... هم باشه.

پس انسان همواره به دنبال معنی هستش نه دنبال صورت . .و عیبی نداره که

 معنی رو در صورت جست و جو کنه اما نباید در صورت متوقف بشه . اگه در صورت

متوقف بشه دچار شقاوت شده .اما می تونه از صورت پی به معنی ببره.

جناب مولوی در مورد این صورت و معنی یه داستان بسیار زیبا و لطیفی رو مطرح

کردند که روزی عاشقیبود که به شدت شوق وصال معشوق رو داشت و مدتها

غم فراق کشیده بود و نهایتا به او رسیده بود اما پس از مدتی از او سیر شده

بود!  و شروع کرده بود به بهانه جویی و ....!!!

بذارید براتون یه حقیقتی از عرفان اسلامی رو بگم اگه انسان عشق زمینیش

حقیقی و بالذات باشه و مجازی نباشه این شخص توی خیالش یه صورت خیالی

از معشوق میسازه که فکر می کنه همه کماالات مطلق در معشوقش  هست و

در واقع این عاشق ، به صورت خیالی ان معشوق عشق می ورزه نه به صورت

واقعی اون .و چه بسا صورت واقعی معشوق خیلی متفاوت از صورتی باشه که

عاشق تو خیالش از اون ساخته.

بنابراین وقتی به وصال معشوقش می رسه می بینه که خبری از کمالات مطلق

نیست و ازش سیر میشه و این از افات عشق های زمینیه . و این عاشق ما در

قصه مولوی هم از این نوع عاشق ها بود او دنبال مطلقات بودو فکر می کرد

معشوقش مطلقه اما وقتی بهش رسید و دید کمال بی نهایتی که این می جست

نبود ازش سیر شد.

اما اگر عاشق عشقش مجازی و عفیف باشد یعنی معشوق را مطلق نداند بلکه او

را مظهری از مطلق بداند و تجلی از حضرت حق تعالی بداند در ان صورت او خدا را

در معشوقش خواهد یافت و هر عیب و نقصی هم که در معشوقش پیدا کند

برایش مهم نخواهد بود چون می داند که معشوقش صورتی از ان معنی است نه

خود معنی .

پس معاشقه او با معشوق الی الابد ادامه خواهد داشت و سیری و زدگی و

عادت و ... هم بی معنی خواهد بود .

مولوی خطاب به ان عاشق می گوید:

صورتش برجاست این سیری ز چیست       عاشقا واجو که معشوق تو کیست

یعنی ای عاشق بفهم اگه تو اینو دوست داشتی عیبی نداشت اما این یک

مظهری بود از ان خواسته اصلی (معشوق حقیقی)

اگر ان خواسته رو در این مظهر می جستی عیبی نداشت اما اگر در این معشوق

تمام میشدی و متوقف میشدی این اشتباه بود انوقت معنی رو با صورت اشتباه

کرده بودی. معنی رو میشه تو صورت جست و جو کرد اما نباید معنی رو فدای

صورت کرد و در صورت متوقف شد در ان صورت  معنی از دست می ره و 

کار تمامه.

 حافظ گوید:

طریق عشق طریقی عجب خطرناک است       نعوذ بالله اگر ره به مقصدی نبری

اجازه بدید یه مفهوم مهم دیگه ای رو از عرفان اسلامی براتون بگم:

سوالی که برامون پیش میاد اینه که وقتی من عاشق می شم

 (چه حقیقی و چه مجازی) شوق وصال یار همیشهبا من هست اما بعد از

 رسیدن به معشوق  ،  دیگر چه شوقی باید داشته باشم؟

پاسخش این است که اینجا دو مفهوم مطرح است یکی شوق و دیگری اشتیاق

عشق تا زمانی که به وصال نینجامیده و توام با درد فراقه بهش می گن عاشق

شوق وصال داره (عشق با شوق همراهه).

و اما اشتیاق عبارت است از حالتی كه پس از وصول به معشوق حاصل می‌شود.

در صورتی كه شوق، به پیش از وصول مربوط است و این اشتیاق عبارت است از

تلاش عاشق برای رسیدن به نهایت اتحاد و فنا در معشوق. و لذا عرفای بزرگ

گفته‌اند:

«شوق با دیدار خاموش می‌شود، اما اشتیاق فزونی می‌گیرد.))

 عشق به كمال در موجودات یك حقیقت ذاتی و عمومی است. این كمال اگر

بالقوه باشد، عشق با شوق همراه خواهد بود و اگر بالفعل بوده باشد، در آن

صورت عشق بدون شوق  و همراه با اشتیاق خواهد بود.

اما اثار عشق مجازی:

اول اینکه عشق یك بشارت است

از آنجا كه انسان موجودی است با تركیب مادی و معنوی

اگر نشانه‌هایی از عشق به كمال و جمال در او مشاهده شود، بشارتی است از

حركت او به سوی كمال و بریدنش از جهان ماده. از اینجاست كه عرفا در عشق

 به مقیدات ، عفت را مطرح می‌كنند. یعنی عشقی كه در آن به تعبیر ابن‌سینا

شمایل معشوق حاكم باشد نه سلطه شهوت.

دوم اینکه عشق مجازی عامل تمرین برای تحمل زحمات عشق حقیقی است

سوم اینکه عشق مجازی عامل فهم زبان عرفاست

عرفا عشق مجازی را به عنوان پلی به سوی حقیقت ارزیابی می‌كنند. از این نكته

نتیجه می‌گیریم كه توقف در عشق مجازی روا نبوده، بلكه عارف باید از

 معشوقهای مجازی دست برداشته، ابراهیم‌ وار، فریاد «لااحب الآفلین»

((من افول کنندگان را دوست ندارم))

 برآورد و اگر عارفی در عشق مجازی متوقف بماند، در حقیقت نوعی بیماری

خواهد بود.

مولوی می‌گوید:

زین قدحهای صور كم باش مست            تا نباشی بت‌تراش و بت‌پرست

عشق آن زنده گزین كو باقی است          وز شراب جان فزایت ساقی است

هر چه جز عشق خدای احسن است   گر شكر خواریست، آن جان كندن است

عشقهایی كز پی رنگی بود                     عشق نبود عاقبت ننگی بود

اگه کسی عاشق بشه ولی به هر دلیلی نتونه به معشوقش برسه پیامبر ما

برای این عاشق یه پیام داده:

مَن عَشِقَ و عَفَّ ثُمَّ کَتَمَ فماتَ ماتَ شَهیداً؛ 

(محمدی ری‌شهری «پیشین» ص 331. )

(هر کس عاشق شود و عفت پیشه کند (عشقش عفیف و مجازی باشد) و ان را

کتمان کند (چون نمی تواند به وصالش برسد) و با این عشق بمیرد شهید مرده

است!)

میبینید که عشق مجازی و عفیف مورد تایید دین ما بوده است در کتاب در محضر

لاهوتیان نوشته عارف بزرگ میرزا جواد ملکی تبریزی امده که قیص بنی عامر

مشهور به مجنون در زمان امام حسن مجتبی (ع) زندگی می کرد و عاشق

 دختری به نام لیلی شده بود (البته اینکه همان لیلی و مجنون معروف باشد یا

 نه خیلی دقیق معلوم نیست اما شواهد تاریخی نشون می ده که  احتمالا

همون لیلی و مجنون معروف هستند که واقعیت خارجی داشته و در زمان امام

 حسن زندگی می کردند)

روزی امام حسن (ع)  سوار به اسب با یارانشان می رفتند که به قیص بنی عامر

معروف به مجنون برخوردند به مجنون گفتند:"مجنون!حق با من است یا معاویه؟

مجنون گفت :"با لیلی!"

امام فرمودند:"اگر پاسخی جز این میدادی اسمت از صفحه عشاق جهان حذف

میشد! ))

اما عشق حقیقی به حضرت حق تعالی:

فخرالدین عراقی گوید:

انصاف ده از خویشتن ای خام طمع         عاشق شوی و جان به سلامت ببری

حافظ:

فراز و نشیب بیابان عشق دان بلاست     کجاست شیر دلی کز بلا نپرهیزد  

(این اشعار ارتباط دارد با حدیث قدسی که در پایان اورده شده است)

این عشق آتشی است که عاشق را به خود نزدیک تر می کند و می سوزاند و

 فنا می کند و این شعر خاقانی بیان کننده این حالت است.

نیست عاشق گشتن الا سوختن پروانه وار   اولش قرب و میانه سوختن ،آخر فنا

سعدي می گوید:

ز محبتت نخواهم كه نظر كنم به رويت    كه محبّ صادق آن است كه پاكباز باشد

شبلي گويد: محبت آن است كه هرچه در دل بود جز محبوب همه را محو كند

در حدیثی داریم:

القلب حرم الله

((قلب و روح ادمی حریم قدس حضرت حق تعالی است))

غمش را غير دل سرمنزلي نيست          ولي آن هم نصيب هردلي نيست



مطالب مشابه :


ضرب المثل های کتاب فارسی هفتم (اول متوسطه اول)

همه عالم کتاب حق تعالی برداشت به این معنی که محتوای بسم خداوند است و همه دانائی




همه ی عالم کتاب حق تعالی است

شما غریبه نیستید - همه ی عالم کتاب حق تعالی است - حکیمی گفت: همه ی عالم کتاب حق تعالی است.




همه عالم کتاب حق تعالی است

همه عالم کتاب حق تعالی رفتن وآمدن از مدرسه است پیشه ام کاشتن معرفت است.




کتاب هستی/ شرح مثنوی هجرت نامه - قسمت دهم

قرائت کتاب عالم هستی است. همه عالم کتاب حق تعالی جدید است و خداوند بدین معنی




حقیقت عرفانی عشق 5

برایش مهم نخواهد بود چون می داند که معشوقش صورتی از ان معنی است حق تعالی است)) همه عالم




تستهای المپیادی فارسی هفتم-- ده درس اول کتاب

فعل گردی در هر دو مصراع اسنادی است . ب ) خوار به معنی همه عالم کتاب حق تعالی




توضیحات درس اول کتاب ادبیات سال دوم متوسطه همای رحمت

گاه حق تعالی را است. معنی : صدای مرغ يا حق مختلف به معنی تأیید همه مطالب




معیت حق باخلق/ شرح مثنوی هجرت نامه - قسمت شانزدهم

صمد در لغت به معنی همه‌ی موجودات عالم از دو جزء آن هم از اسماء حق تعالی است




تستهای المپیادی فارسی هفتم-- ده درس اول کتاب

فعل گردی در هر دو مصراع اسنادی است . ب ) خوار به معنی همه عالم کتاب حق تعالی




برچسب :